روحها بار ديگر به همان بدنهايی كه بودهاند و پوسيدهاند و متفرق و خاكشدهاند . بعضی ديگر معاد را به همان معنی عود الی الله میگيرند ولیمیگويند عود ارواح الی الله ، جسم كه عودی ندارد به سوی خدا ، برای جسممعنی ندارد بگوييم به سوی خدا باز میگردد ، روح است كه میتواند درجات ومراتبی را طی كند كه به حسب آن درجات و مراتب به نشئه ربوبی نزديكترباشد و بنابر اين قيامت يعنی بازگشت ارواح به سوی خدا . صرف اين مطلبرا بخواهيم بگوييم ، میشود معاد روحانی مطلق كه اين بر خلاف ضرورتتعليمات انبياست ، يعنی در تعليمات انبياء درست است كه گفتهاند عودبه سوی پروردگار ، ولی برای اين عود شكل هم معين كردهاند ، آن شكلی كهمعين كردهاند صد در صد روحانی نيست . مسأله معاد در ميان قدمای فلاسفه اصلا مطرح نبوده ، يعنی اصلا معاد راانبياء آوردهاند نه فلاسفه . حتی ارسطو خودش قائل به فنای روح است وابدا معتقد به بقای ارواح و عود ارواح و اين حرفها نيست و روح را يكموجود فانی و قابل فنا میداند . حكمای اسلامی از قبيل بوعلی طور ديگری معتقدند ، بوعلی میگويد كه از نظربرهان علمی و برهان عقلی ، ارواح باقی میمانند و بازگشت میكنند به سویخداوند و سعادت و شقاوت آنها هم سعادت و شقاوت معنوی و عقلانی است ،يعنی لذتها و المها ، لذتها و المهای عقلانی است ( يعنی از نوع لذتی استكه عقل میبرد و از نوع رنجی است كه عقل میبرد ، نه از نوع لذت و المیكه انسان از راه جسم میبرد ) . ولی بعد میگويد اين راهی است كه ما ازطريق علمی میتوانيم طی كنيم ، اين قدر میدانيم كه روح انسان فانی نمیشودو باقی میماند و در جهان ديگری يا معذب است يا متنعم ، ولی آن مقداریكه ما از راه دليل علمی میتوانيم بفهميم اين است كه فقط عقل انسان (يعنی قوه عاقله انسان ) باقی میماند ، ساير قوای انسان هر چه هست ، همهمعدوم میشوند و قوه عاقله به صورت يك امر مستقل و يك شیء مستقل و يكشخصيت مستقل كه شخصيت واقعی انسان هم همان عاقلهاش هست باقی میماند .ولی بعد میگويد لكن معاد جسمانی هم چيزی است كه پيغمبر به آن خبر دادهاست ، صادق به آن خبر داده است ، ما معاد جسمانی را هم قبول میكنيم بهاعتبار اينكه مخبر صادق به آن خبر داده است . پس در واقع اين طورمیگويد كه دليل علمی و عقلی ، ما را فقط در حد معاد روحانی راهنمايیمیكند ولی اينكه معاد جسمانی باشد ، چيزی است كه ما از راه عقلنمیتوانيم كشف كنيم ولی چون مخبر صادق خبر داده |