احيانا بايد مأمور احيای بعدی باشد خواهد داشت . بر حسب آنكه شخص دراين دنيا چه عقيده و مقصد و مسيری داشته ، چه اعمالی انجام داده و چگونهوجود خود را تنظيم و تكميل كرده باشد ، نتيجه و ميراث آن پس از رستاخيزو رشد مجدد به او باز میگردد " . يك سؤال اينجا هست كه با توجه به اين سؤال از آقای مهندس خواهشمیكنيم خودشان توضيح بدهند و آن اين است : آيا ايشان معتقدند كه در اينفرضيه ( 1 ) برای هر انسانی فقط يك سلول خواهد بود كه اين استعداد رادارد كه بعد همين طوری كه خودشان بيان كردهاند بتواند مانند نطفه ، دانه، ريشه ، قلمه و غيره عينا همان شخص اوليه را با همان شكل و قيافه وصفات و خاطرات درست كند كه اين ادامه دهنده و ارث برنده شخصيت قبلیباشد ؟ در هر انسانی فقط يك سلول چنين استعدادی را دارد ؟ اين همان حرفیاست كه قدما راجع به انسان میگفتند و اتفاقا در حديث هم يك چيزیآوردهاند ، گفتهاند كه همه بدن انسان متلاشی میشود و از بين میرود و آنملاك شخصيت انسان هم نيست . آنها يك چيزهايی را ذرات اصلی میناميدندو در واقع آن ذرات اصلی را ملاك شخصيت افراد قرار میدادند ، ولی البتهاين از نظر آنها يك فرضيه بود كه هر طوری دلشان میخواست بگويند ،میگفتند ممكن است چنين چيزی باشد . ولی از نظر آقای مهندس و بر اساسبيان علمی كه گفتهاند ، نمیشود گفت ممكن است ، يعنی از آن مقدمه نمیشودهر طور نتيجهگيری كرد . میگفتند يك ذرات بالخصوصی در بدن انسان هست كهفقط همان ذرات استعداد اين را دارد كه بعد رشد كند و همان آدم از نو بهوجود بيايد . در واقع حامل شخص و شخصيت انسان را يك ذرات معينمیدانستند . با آن مقدمات كلی كه آقای مهندس گفتهاند ، میخواهند قائل شوند كه درهر انسانی فقط يك سلول وجود دارد كه بعد میتواند رشد كند و همان انسانرا به وجود آورد . ايشان اين مطلب را قبلا گفتهاند و خيلی هم توضيحدادهاند ( مخصوصا در راه طی شده ) كه تمام سلولهای بدن انسان وارثشخصيت اوست و هر سلولی به نوبه خود میتواند چنين كاری را انجام دهد ، وخيال نمیكنم مبانی علمیای كه خودشان بيان كردهاند چنين اجازهای بدهد كهاين را به يك سلول اختصاص بدهند . اگر بگوييد در پاورقی : . 1 خودشان هم میگويند صورت فرضيه دارد . |