هر موجودی هر مرتبهای از وجود كه دارد ، بر حسب مرتبه وجود خودشمیتواند اشيائی را ابداع و ايجاد كند اما نمیتواند خودش را از حالی بهحال ديگر تغيير بدهد . اصل چهارم : " زوال و لغو اصل كهولت " كه مسلم در آخرتی كه برای مابيان كردهاند همين طور است ، در آنجا پيری ، نيستی ، كهنگی نيست .در اصل پنجم میفرمايند : " مصدر انرژی شدن اشياء و قدرت خلاقه يافتنانسان " . عرض كردم كه همين طور هم هست و تا به آنجا رسيدهاند كهمیگويند انسان در آنجا حی قيوم لا يموت میشود و قدرت خلاقه پيدا میكند ،منتها نمیدانم درست باشد كه بگوييم مصدر انرژی و مصدر فعل و ايجاد میشود. میترسيم اگر بخواهيم انرژی بگوييم ، باز آخرت و دنيا يكی شود و درآنجا دار دار عمل شود و بعد اين سؤال پيش بيايد كه پس چرا در آنجاتكليف وجود ندارد ؟ اصل ششم اينكه آنجا نزد خداست . اين هم مطلب بسيار اساسی است كه ازآخرت تعبير میكنند به اينكه نزد خداست . اين هم نشان میدهد كه نشئهآنجا با نشئه اينجا يك تفاوتی دارد . آنجا به خدا نزديكتر است ، انساناگر آنجا باشد به خدا به نحوی نزديكتر است ، و اينجا كأنه عالمی استدورتر ، مثل اينكه اين عوالم با خداوند يك سلسله مراتبی دارد و وقتی مارو به آن طرف میرويم ، رو به سوی خدا میرويم . اجمالا معلوم شد آخرتی كه قرآن به ما معرفی میكند مجموعا يك وضعی داردكه با وضع اين دنيايی كه ما الان داريم متفاوت است ، يك تفاوتهايی هستو به همان تعبيری كه عرض كردم آن يك نشئه است ، اين نشئه ديگر ، يكنظاماتی بر آن حكومت میكند كه لااقل اندكی با نظاماتی كه در اين دنياحكومت میكند تفاوت دارد و لهذا آنجا آخرت شده ، اينجا دنيا . بقای شخصيت يك مسأله ديگر كه اينجا [ يعنی در كتاب ذره بیانتها ] نبود آن پيوندیاست كه ميان زندگی دنيا و زندگی آخرت است ، به اين معنی كه هر چهانسان در آنجا میگ يرد درو كردن آن چيزی است كه در اينجا كاشته است ، وهمان " خود " و عين شخصی كه در اين دنيا عمل كرده است ، عين او ، خوداو ، شخص او در آخرت میگيرد ( يا پاداش |