بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آموزش فلسفه جلد 2, ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     20 -
     21 -
     22 -
     23 -
     24 -
     25 -
     26 -
     27 -
     28 -
     29 -
     30 -
     31 -
     32 -
     33 -
     34 -
     35 -
     36 -
     37 -
     38 -
     39 -
     40 -
     fehrest - آموزش فلسفه (2)
 

 

 
 

درس شصت و هشتم - هدف آفرينش

شامل:مقدمههدف و علت غائىيادآورى چند نكتههدفدارى خداى متعال

مقدمه

يكى از مسائل مهم در فلسفه الهى و كلام مساله هدف آفرينش است كه مورد بحثها و اختلافنظرهايى واقع شده است از يك سوى بعضى از صاحب‏نظران هدف و علت غائى در افعال الهىرا انكار كرده‏اند و از سوى ديگر كسانى هدف الهى را سود رساندن به مخلوقات شمرده‏اند وگروه سومى قائل به وحدت علت فاعلى و علت غائى در مجردات شده‏اند .

بطور كلى در اين زمينه سخنان بسيارى هست كه نقل و نقد آنها به درازا مى‏كشد از اينروىنخست مفهوم هدف و اصطلاحات فلسفى مشابه آن را بيان مى‏كنيم و سپس به ذكر مقدماتىكه براى توضيح مساله و رفع شبهات آن مفيد است مى‏پردازيم و سرانجام معناى صحيحهدفدارى الهى را بيان خواهيم كرد

هدف و علت غائى

هدف كه در لغت بمعناى نشانه تير است در محاورات عرفى به نتيجه كار اختيارى گفتهمى‏شود كه فاعل مختار از آغاز در نظر مى‏گيرد و كار را براى رسيدن به آن انجام مى‏دهد بهطورى كه اگر نتيجه كار منظور نباشد كار انجام نمى‏گيرد .

نتيجه كار از آن جهت كه منتهى اليه آن است غايت و از آن جهت كه از آغاز مورد نظر و قصدفاعل بوده است هدف و غرض و از آن جهت كه مطلوبيت آن موجب تعلق اراده فاعل به انجامكار شده است علت غائى ناميده مى‏شود ولى آنچه در حقيقت مؤثر در انجام كار مى‏باشد علم وحب به نتيجه است نه وجود خارجى آن بلكه نتيجه خارجى معلول كار است و نه علت آن .

واژه غايت معمولا بمعناى منتهى اليه حركت بكار مى‏رود و نسبت بين موارد آن با موارد هدفعموم و خصوص من وجه است زيرا از يك سوى در حركات طبيعى نمى‏توان هدفى را براىفاعل طبيعى آنها در نظر گرفت ولى مفهوم غايت بر منتهى اليه آن صادق است و از سوى ديگردر كارهاى ايجادى كه حركتى در كار نيست هدف و علت غائى صدق مى‏كند اما غايت بمعناىمنتهى اليه حركت جا ندارد ولى گاهى غايت بمعناى علت غائى بكار مى‏رود و در اينجاست كهبايد دقت كرد كه بين دو معناى آن خلط نگردد و احكام يكى به ديگرى نسبت داده نشود .

رابطه بين فاعل و فعل و نتيجه آن موضوع بحثهاى فلسفى متعددى واقع شده است كه بخشىاز آنها را در درس سى و نهم بيان كرديم و اينك به بيان برخى از مطالبى كه ارتباط با موضوعبحث فعلى دارد و براى تبيين معناى صحيح هدف الهى از آفرينش مفيد است مى‏پردازيم

يادآورى چند نكته

1- كارهاى اختيارى انسان معمولا به اين صورت انجام مى‏گيرد كه نخست تصورى از كار ونتيجه آن پديد مى‏آيد و مقدميت كار براى حصول نتيجه و فائده مترتب بر آن مورد تصديققرار مى‏گيرد سپس شوق به خير و كمال و فايده‏اى كه مترتب بر كار مى‏شود در نفس حاصل ودر پرتو آن شوق به خود كار پديد مى‏آيد و در صورت فراهم بودن شرايط و نبودن موانع شخصتصميم بر انجام كار مى‏گيرد و در حقيقت عامل اصلى و محرك واقعى براى انجام دادن كارشوق به فايده آن است و از اينروى بايد علت غائى را همان شوق بحساب آورد و متعلق آن مجازاو بالعرض علت غائى ناميده مى‏شود .

ولى نبايد تصور كرد كه اين فرايند در هر كار اختيارى ضرورت دارد به طورى كه اگر فاعلىفاقد علم حصولى و شوق نفسانى بود كارش اختيارى نباشد يا علت غائى نداشته باشد بلكهآنچه در هر كار اختيارى ضرورت دارد مطلق علم و حب است‏خواه علم حضورى باشد ياحصولى و خواه شوق زائد بر ذات باشد يا حبى كه عين ذات است .

بنابر اين علت غائى در مجردات تام همان حب به ذات خودشان است كه بالتبع به آثار ذات نيزتعلق مى‏گيرد حبى كه عين ذات فاعل است .

و از اينروى در چنين مواردى مصداق علت فاعلى و علت غائى ذات فاعل خواهد بود .

2- چنانكه اشاره شد مطلوبيت فعل تابع مطلوبيت‏خير و كمالى است كه بر آن مترتب مى‏شودو از اينروى مطلوبيت هدف نسبت به مطلوبيت فعل از اصالت برخوردار است و مطلوبيت فعلفرعى و تبعى خواهد بود .

اما هدفى كه از انجام كارى در نظر گرفته مى‏شود ممكن است‏خودش مقدمه‏اى براى رسيدنبه هدف بالاترى باشد و مطلوبيت آن هم در شعاع مطلوبيت چيز ديگرى شكل بگيرد ولىسرانجام هر فاعلى هدف نهائى و اصيلى خواهد داشت كه اهداف متوسط و قريب و مقدمات ووسايل در پرتو آن مطلوبيت مى‏يابند .

به هر حال مطلوبيت فعل فرعى و تبعى است اما اصالت در اهداف بستگى به نظر و نيت وانگيزه فاعل دارد به طورى كه ممكن است هدف معين براى يك فاعل هدف متوسط و براىفاعل ديگرى هدف نهائى و اصيل باشد .

3- مطلوبيت اصلى هدف و مطلوبيت فرعى فعل و وسيله در نفوس بصورت شوق ظاهرمى‏گردد و متعلق آن كمال مفقودى است كه در اثر فعل تحقق مى‏يابد اما در مجردات تام كههمه كمالات ممكن الحصول براى آنها بالفعل موجود است‏خير و كمال مفقودى متصور نيستكه بوسيله فعل حاصل شود و در واقع حب به كمال موجود است كه بالتبع به آثار آن تعلقمى‏گيرد و موجب افاضه آن آثار يعنى انجام فعل ايجادى مى‏شود پس مطلوبيت فعل مجرداتهم فرعى و تبعى است اما تابع كمال موجود است نه تابع مطلوبيت كمال مفقود .

4- كارهايى كه انسان انجام مى‏دهد ممكن است آثار متعددى داشته باشد كه همه آنها موردتوجه او قرار نگيرند و يا انگيزه‏اى براى دست‏يافتن به آنها نداشته باشد و از اينروى معمولا كاررا براى رسيدن به يكى از آثار و نتايج انجام مى‏دهد هر چند ممكن است كارى را براى چندهدف هم عرض نيز انجام دهد .

اما در مورد مجرد تام همه آثار خيرى كه بر كارى مترتب مى‏شود مورد نظر و مطلوب اوست وهر چند مطلوبيت همه آنها تابع مطلوبيت كمال موجود در خود اوست ولى ممكن است درميان مطلوبهاى بالتبع رابطه اصالت و تبعيت نسبى برقرار باشد مثلا هر چند وجود جهان ووجود انسان از آن جهت كه پرتوى از كمال الهى هستند براى خداى متعال مطلوب بالتبعمى‏باشند اما چون انسان از كمالات بيشتر و بالاترى برخوردار است و پيدايش جهان مقدمه‏اىبراى پيدايش وى مى‏باشد از اينروى مى‏توان براى انسان مطلوبيت اصيلى نسبت به مطلوبيتجهان در نظر گرفت

هدفدارى خداى متعال

با توجه به نكاتى كه بيان شد روشن مى‏شود كه وجود علت غائى براى هر كار اختيارى ضرورتدارد خواه كار ايجادى باشد يا اعدادى و خواه كار دفعى باشد يا تدريجى و خواه فاعليت فاعلبالقصد باشد يا بالرضا يا بالعنايه يا بالتجلى .

و علت غائى در حقيقت امرى است در ذات فاعل نه نتيجه خارجى كار و اطلاق علت غائى برنتيجه خارجى اطلاقى مجازى و بالعرض است بلحاظ اينكه محبت‏يا رضايت‏يا شوق فاعل بهحصول آن تعلق مى‏گيرد و غايت بودن نتيجه خارجى براى كارهاى اعدادى و تدريجى بمعناىمنتهى اليه حركت ارتباطى با علت غائى ندارد و غايت بالذات حركت غير از علت غائى بالذاتاست دقت‏شود .

بنابر اين افعال الهى هم از آن جهت كه اختيارى هستند داراى علت غائى مى‏باشند و منزهبودن ساحت الهى از علوم حصولى و شوق نفسانى مستلزم نفى علت غائى از ذات او نيستچنانكه مستلزم نفى علم و حب از ذات مقدسش نمى‏باشد .

به ديگر سخن نفى داعى و علت غائى زائد بر ذات از مجردات تام و فاعلهاى بالعنايه و بالرضا وبالتجلى بمعناى نفى مطلق هدف از ايشان و اختصاص دادن هدف به فاعلهاى بالقصد نيست وهمچنانكه عقل مفاهيمى را كه از صفات كماليه مخلوقات مى‏گيرد با تجريد از محدوديتها ولوازم مادى و امكانى بعنوان صفات ثبوتيه به خداى متعال نسبت مى‏دهد همچنين حب بهخير و كمال را بعد از تجريد از جهات نقص و امكان براى ذات الهى اثبات مى‏كند و آن را علتغائى براى افعالش مى‏شمارد و چون همه صفات ذاتيه الهى عين ذات مقدسش مى‏باشند اينصفت هم كه علت غائى آفرينش و منشا اراده فعليه بشمار مى‏رود عين ذات وى مى‏باشد و درنتيجه علت فاعلى و علت غائى براى افعال الهى همان ذات مقدس او خواهد بود .

و همانگونه كه علم الهى بالاصاله به ذات مقدس خودش و بالتبع به مخلوقاتش كه جلوه‏هايى ازوجود او هستند با اختلاف مراتب و درجاتشان تعلق مى‏گيرد حب الهى هم بالاصاله به ذاتمقدس خودش و بالتبع به خير و كمال مخلوقاتش تعلق مى‏گيرد و در ميان خود آنها هم اصالتو تبعيت نسبى در محبوبيت و مطلوبيت وجود دارد يعنى حب الهى به مخلوقات در درجه اولبه كاملترين آنها كه نخستين مخلوق است تعلق مى‏گيرد و سپس به ساير مخلوقات الاكملفالاكمل و حتى در ميان ماديات و جسمانيات كه تشكيك خاصى ندارند مى‏توان وجود كاملتررا هدف براى آفرينش ناقصتر شمرد و بالعكس جمادات را مقدمه‏اى براى پيدايش نباتات ونباتات را مقدمه‏اى براى پيدايش حيوانات و همه را مقدمه‏اى براى پيدايش انسان به حسابآورد (خلق لكم ما فى الارض جميعا)و سرانجام حب به انسان كامل را علت غائى براى آفرينشجهان مادى دانست و به اين معنى مى‏توان گفت كه خداى متعال جهان مادى را براى تكاملموجودات جسمانى و رسيدن آنها به خير و كمال واقعى خودشان آفريده است زيرا هر موجودىكه داراى مراحل مختلفى از كمال و نقص است كاملترين مرحله آن اصالت نسبى در محبوبيتو مطلوبيت‏خواهد داشت ولى لازمه آن اين نيست كه موجودات ناقصتر يا مراحل ناقصتر ازوجود يك موجود هيچ مرتبه‏اى از مطلوبيت را نداشته باشند .

و به همين منوال مى‏توان اهدافى طولى براى آفرينش نوع انسان در نظر گرفت‏يعنى هدفنهائى رسيدن به آخرين مراتب كمال و قرب الهى و بهره‏مندى از عاليترين و پايدارترين فيض ورحمت و رضوان ابدى است و هدف متوسط تحقق عبادت و اطاعت از خداى متعال است كهوسيله‏اى براى رسيدن به آن مقام عالى و هدف نهائى محسوب مى‏شود و هدف قريب فراهمشدن زمينه‏هاى مادى و اجتماعى و تحقق شناختهاى لازم براى انتخاب آزادانه راه راستزندگى و گسترش خداپرستى در جامعه است .

از اينروى در قرآن كريم بعد از تاكيد بر اينكه آفرينش جهان و انسان باطل و بيهوده نيست وداراى هدف حكيمانه مى‏باشد (1) از يك سوى هدف از آفرينش جهان را فراهم شدن زمينهآزمايش و انتخاب آزاد براى انسان معرفى كرده است (2) و از سوى ديگر هدف از آفرينش انسانرا پرستش خداى متعال قلمداد نموده (3) و سرانجام هدف نهائى را جوار رحمت الهى وبهره‏مندى از فوز و فلاح و سعادت ابدى دانسته است. (4)

با توجه به آنچه گفته شد مى‏توان راه جمعى بين اقوال سه‏گانه ياد شده در نظر گرفت‏يعنىمنظور كسانى كه علت غائى را فقط ذات مقدس الهى دانسته‏اند اين است كه مطلوب ذاتى وبالاصاله براى خداى متعال چيزى جز ذات مقدسش كه خير مطلق و داراى كمالات بى‏نهايتاست نمى‏باشد و منظور كسانى كه علت غائى را از افعال الهى نفى كرده‏اند اين است كه داعىزائد بر ذات ندارد و فاعليت وى از قبيل فاعليت بالقصد نيست و منظور كسانى كه علت غائى وهدف از آفرينش را سود رساندن به مخلوقات يا به كمال رسيدن آنها قلمداد كرده‏اند اين استكه خواسته‏اند هدف فرعى و تبعى را بيان كنند و حاصل آنكه براى هر يك از دو قول ديگرمى‏توان تاويل صحيحى در نظر گرفت كه منافاتى با قول مورد قبول نداشته باشد .

نكته‏اى را كه بايد در پايان اين درس خاطرنشان كنيم اين است كه در مباحث اراده و حكمت وهدف آفرينش تكيه بر جهت‏خير و كمال مخلوقات بود و از اين جهت‏سؤالى پديد مى‏آيد كهشرور و نقايص آنها را چگونه بايد توجيه كرد پاسخ اين سؤال در آخرين درس از اين بخش دادهخواهد شد

خلاصه

1- نتيجه كار اختيارى از آن جهت كه منتهى اليه آن است غايت و از آن جهت كه از آغاز موردنظر و قصد فاعل بوده است هدف و غرض و از آن جهت كه مطلوبيت آن علت انجام كار شدهاست علت غائى ناميده مى‏شود .

2- نسبت بين موارد غايت بمعناى منتهى اليه حركت با موارد هدف عموم و خصوص من وجهاست ولى گاهى واژه غايت بجاى علت غائى نيز بكار مى‏رود .

3- علت غائى كه موجب تعلق اراده فاعل به انجام كار خاصى مى‏شود در افعال انسانى همانشوق به حصول نتيجه كار است ولى مى‏توان مفهوم تجريد شده‏اى را در نظر گرفت كه درمجردات تام نيز صادق باشد مانند مفهوم محبوبيت و مطلوبيت .

4- مطلوبيت كارى كه از نفوس متعلق به ماده سر مى‏زند تابع مطلوبيت نتيجه‏اى است كه برآن مترتب مى‏شود اما در افعال مجردات مطلوبيت فعل تابع محبوبيت كمالى است كه در ذاتايشان وجود دارد و منشا صدور فعل مى‏گردد و بهر حال مطلوبيت فعل فرعى و تبعى است .

5- ممكن است‏يك فعل اختيارى چند هدف طولى داشته باشد و هدف نهائى و اصلى هرفاعلى همان است كه بالاصاله مورد توجه و محبت و شوق او قرار گرفته است و مطلوبيتاهداف ديگر و همچنين مطلوبيت مقدمات و وسائل كار در شعاع هدف نهائى حاصل مى‏شود .

6- همچنين ممكن است‏يك فعل اختيارى چند هدف عرضى داشته باشد ولى معمولا انسانيكى از آثار مطلوب كار را مورد توجه قرار مى‏دهد و يا به ساير آثار توجهى ندارد يا انگيزه‏اىبراى دستيابى به آنها ندارد چنانكه ممكن است در اثر ضعف بينش و همت انگيزه رسيدن بهاهداف نهائى نداشته باشد و آنچه براى فاعلهاى بلند همت هدف متوسط است براى فاعلديگرى هدف نهائى باشد بخلاف مجردات تام كه به همه اهداف طولى و عرضى توجه دارند وهر كدام از آنها بحسب مرتبه كمالشان مطلوبيتى خواهد داشت .

7- علت غائى براى هر كار اختيارى ضرورت دارد و حقيقت آن محبت‏يا شوقى است كه دردرون فاعل مختار وجود دارد و علت غائى ناميدن نتيجه كار به اين لحاظ است كه محبت وشوق فاعل به حصول آن تعلق مى‏گيرد .

8- افعال الهى نيز از اين قاعده مستثنى نيست و هر چند ذات مقدس الهى از شوق نفسانى وداعى زائد بر ذات منزه است اما حب به كمال و خير كه بالاصاله بذات خودش و بالتبع به آثاروى تعلق مى‏گيرد علت غائى براى همه افعال اوست و اين صفت نيز مانند ساير صفات ذاتيهعين ذات مقدسش مى‏باشد .

9- محبوبيت‏خير و كمال همه مخلوقات در يك مرتبه نيست از طرفى هر معلولى در سايه علتفاعلى‏اش مطلوبيت مى‏يابد و از طرف ديگر در ميان معلولات هم عرض و متزاحم هر كدامداراى كمال بيشترى باشد از اصالت نسبى در مطلوبيت برخوردار خواهد بود .

10- در موجودات مادى كه داراى تكامل تدريجى هستند مى‏توان مراحل نقص را مقدمه‏اىبراى مرحله كمال آنها دانست و هدف از آفرينش آنها را در جهان مادى رسيدن به مرحلهكمالشان قلمداد كرد همچنين هر موجود مادى كه نسبت به موجود ديگرى ناقصتر باشد وبتواند زمينه پيدايش يا رشد و تكامل آن را فراهم كند جنبه مقدميتى نسبت به آن خواهدداشت چنانكه موجود كاملتر از نوعى اصالت نسبت به آن بر خوردار خواهد بود و بر اين اساسمى‏توان پيدايش نوع انسان را هدفى براى آفرينش جهان مادى و پيدايش انسان كامل را هدفآفرينش نوع انسان بحساب آورد چنانكه از آيات كريمه قرآن نيز استفاده مى‏شود .

11- قول كسانى كه علت غائى از افعال الهى را نفى كرده‏اند مانند شيخ اشراق مى‏توان به اينصورت تاويل كرد كه منظور ايشان نفى هدف ذاتى زائد بر ذات بوده است .

12- نيز قول كسانى كه هدف آفرينش را سود رساندن يا تكامل مخلوقات شمرده‏اند مى‏توانحمل بر اهداف تبعى نمود

پى‏نوشتها

1- ر. ك: آل عمران 191 ص 27 انبياء 16 17 دخان 38 39 جاثيه 22 ابراهيم 19 حجر 85 نحل 3عنكبوت 44 روم 8 مؤمنون 115.2- ر ك هود 7 ملك 2 كهف 7.3- ر. ك: ذاريات 56 يس 61.4- ر. ك: هود 108 و 119 جاثيه 23 آل عمران 15 توبه 72.