مطلوب و مقدس است : به روح ، شخصيت و شكوه میدهد ، الهام بخش است ،كيميا اثر است ، مكمل است ، تصفيه كننده است ، نه بدان جهت كه وصالیشيرين در پی دارد و يا مقدمه همزيستی پر از لطف در روح انسانی است ، ازنظر شرقی اگر عشق انسان به انسان مقدمه است ، مقدمه معشوقی عاليتر ازانسان است و اگر مقدمه يگانگی و اتحاد است ، مقدمه يگانگی و وصول بهحقيقتی عالیتر از افق انسانی است ( 1 ) . خلاصه اينكه در مسئله عشق نيز مانند بسياری از مسائل ديگر طرز تفكر شرقیو غربی متفاوت است ، غربی در عين اينكه در آخرين مرحله ، عشق را از يكشهوت ساده جدا میداند و به آن صفا و رقتی روحانی میدهد ، آنرا ازچهارچوب مسائل زندگی خارج نمیسازد ، و به چشم يكی از مواهب زندگیاجتماعی به آن مینگرد ، اما شرقی عشق را در مافوق مسائل عادی زندگی جستجومیكند . اگر آن فرضيه را بپذيريم كه میگويد عشق از لحاظ ريشه و هم از لحاظكيفيت ، هدف و آثار ، جز غريزه جنسی نيست ، عشق پاورقی : ( 1 ) رجوع شود به الهيات اسفار . |