بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب فقهای نامدار شیعه, عقیقى بخشایشى ( )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest -
     fo-n01 -
     fo-n02 -
     fo-n03 -
     fo-n04 -
     fo-n05 -
     fo-n06 -
     fo-n07 -
     fo-n08 -
     fo-n09 -
     fo-n10 -
     fo-n11 -
     fo-n12 -
     fo-n13 -
     fo-n14 -
     fo-n15 -
     fo-n16 -
     fo-n17 -
     fo-n18 -
     fo-n19 -
     fo-n20 -
     fo-n21 -
     fo-n22 -
     fo-n23 -
     fo-n24 -
     fo-n25 -
     fo-n26 -
     fo-n27 -
     fo-n28 -
     fo-n29 -
     fo-n30 -
     fo-n31 -
     fo-n32 -
     fo-n33 -
     fo-n34 -
     fo-n35 -
     fo-n36 -
     fo-n37 -
     fo-n38 -
     fo-n39 -
     fo-n40 -
     fo-n41 -
     fo-n42 -
     fo-n43 -
     fo-n44 -
     fo-n45 -
     fo-n46 -
     fo-n47 -
     fo-n48 -
     fo-n49 -
     fo-n50 -
     fo-n51 -
     fo-n52 -
     fo-n53 -
     fo-n54 -
     fo-n55 -
     fo-n56 -
     fo-n57 -
     fo-n58 -
     fo-n59 -
 

 

 
 

53- آية الله العظمى حاج سيد احمد خوانسارى

(متولد1309-متوفى 1405 ه.ق)

مرحوم آية الله العظمى الحاج السيد احمد بن الحاج يوسف الخوانسارى(قدس‏سره الشريف)، از سادات عظام و فقهاى كرام است كه با سى تبار نسب به حضرت‏موسى بن جعفر(ع) مى‏رساند.او يكى از پرچمداران فقه و فقاهت و يكى از مراجع‏عظام و عاليقدر و فقهاى نامدارشيعه در قرن چهاردهم هجرى مى‏باشد.

تحصيلات:

او در 18 ماه محرم‏1309 در شهر ادب‏پرور خوانسار در يك خانواده روحانى‏ديده به جهان گشود،و تحت عنايت پدر و مادر دلسوز رشد و نما كرد و علوم مقدماتى‏را در زادگاه خود از محضر علماى آن سامان،به ويژه مرحوم آية الله حاج سيد محمدحسن(متوفى‏1337 ه.ق)و دامادشان،مرحوم آية الله حاج سيد على اكبر خوانسارى‏فرا گرفت.سپس جهت تكميل معلومات به حوزه اصفهان مهاجرت نمود و از محضرآيات عظام:مرحوم حاج مير محمد صادق مدرس،آخوند ملا عبد الكريم جزى و ميرزامحمد على تويسركانى فرا گرفت.آنگاه محض رفع عطش دانشجويى خويش،جهت‏تكميل معلومات به دار العلم نجف اشرف عزيمت نمود و در آن حوزه هزار ساله،دوسال در درس آية الله آخوند خراسانى و چندين سال هم در درس مرحوم صاحب‏العروة و مرحوم آية الله آقا ضياء عراقى و اساتيد ديگر فقه و اصول شركت جست تا به‏مدارج عاليه علمى در بخش فقه،اصول،فلسفه و رياضيات نائل آمد.سپس در سال‏1335 ه.ق با دست پر به ايران بازگشت و در اراك اقامت گزيد و از محضر پر فيض آية اللهالعظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى در اراك استفاده شايانى برد.

پس از آنكه آية الله حائرى در سال 1340 ه.ق بنا به دعوت حوزه علميه قم،درآن شهر اقامت گزيد،مردم اراك از محضر ايشان درخواست نمودند كه مرحوم‏خوانسارى به جاى ايشان اقامه جماعت و رفع مراجعات مردم را بنمايد.مرحوم‏حائرى با اين امر موافقت كردند.پس از مدتى اقامت در اراك در يكى از جلسات ازآية الله مؤسس شنيده شد كه فرموده بودند كه ما مى‏خواستيم آقاى سيد احمدخوانسارى،اعلم علماى شيعه باشد،ولكن ايشان قناعت كردند كه اعلم علماى اراك‏باشند.محض شنيدن اين سخن كه حاكى از رضايت ضمنى آية الله مؤسس در موردحضور ايشان در قم بود،به قم مهاجرت و در اين شهر اقامت مى‏گزينند.پس از دو ماه‏از ورود ايشان،آية الله‏حائرى محل اقامت نمازجماعت‏خود را در مدرسه‏فيضيه به ايشان تفويض،ودر اولين جلسه جماعت،خود شخصا شركت نموده ونماز خود را به ايشاناقتداءمى‏كنند.به اين ترتيب عدالت‏و شايستگى معنوى ايشان راتاييد مى‏فرمايند.

مرحوم خوانسارى درمدت اقامت‏خود در قم،ازاحترام و تجليل خاص‏مدرسين و فضلاء برخورداربوده‏اند.در درس خارج ايشان جمعى از بزرگان و معاريف حوزه شركت مى‏جستند و افرادى مانند امام موسى‏صدر،و آية الله منتظرى از شاگردان فقه و فلسفه ايشان به شمارمى‏آيند.

اقامت در تهران:

پس از درگذشت آية الله حاج آقا يحيى سجادى،امام جماعت مسجد سيدعزيز الله در محرم 1370 ه.ق،جمعى از اهالى تهران از مرجع بزرگ آية الله العظمى‏بروجردى تقاضا مى‏كنند كه شخصيت‏بزرگى را به تهران اعزام نمايند تا در مسجد حاج‏سيد عزيز الله اقامه جماعت نمودهو به امور دينى مردم و حل و فصل مسائل مباشرت‏نمايد. (1)

مرحوم آية الله بروجردى شخص با كفايت آية الله خوانسارى را كه از نظر زهد،تقوا و مبارزه با هواى نفس مشهور عام و خاص بودند،به تهران اعزام و تا آخر عمر درمسجد حاج سيد عزيز الله تهران به اقامه نماز جماعت و تدريس خارج فقه و اصول‏مشغول،و عمر پر بركت‏خود را درخدمت‏به اسلام و حوزه‏هاى علمى سپرى نمودند.

حقير در اوايل جوانى كه در ارتباط با دانشگاه و مسائل مربوط به نشر كتاب،رفت و آمد بيشترى داشتم،و نوعا مسيرم از داخل بازار سراى گلستان و بوستان انجام‏مى‏گرفت، نزديكى‏هاى ظهر،سيد بزرگوار و جليل القدرى را مى‏ديدم كه همراه يك‏نفر،بدون كوچكترين تشريفات و بيا و برو،از ميان محيط شلوغ و مردم مشغول كسب‏و داد و ستد عبور مى‏نمايد و به سوى مسجد سيد عزيز الله در حركت مى‏باشد.درحركت و رهسپارى ايشان، كوهى از وقار و متانت را مى‏ديدم كه روح و روحانيت وصفا و معنويت را به تماشاگران مى‏بخشيد،و معنويت اسلام را به بازاريان و مردم غرق‏در ماديات عرضه مى‏كرد.با مشاهده ايشان،بازاريان كركره‏ها را پائين كشيده،به سوى‏نماز جماعت مى‏شتافتند.همين مرجع بزرگوار گاهى در راه‏بندانهاى بازار،همانند مردم‏عادى متوقف و بدون كوچكترين امتياز و تشخص،با يك حالت عادى و خاكى عبور ومرور مى‏نمودند.بعدها شناختم كه چه گنجينه‏اى بوده است،به حدى كه حضرت امام(ره)پس از فوت آية الله بروجردى،پيشنهاد داشته‏اند كه آية الله خوانسارى به قم‏بازگردند و همه پشت‏سر او بايستند و مرجعيت نيرومند و پايدار شيعه را استحكام‏بخشند،و از تعدد رساله‏ها كه همان تشعب و پراكنده ساختن قدرت شيعه است،جلوگيرى به عمل بياورند.از اين پيشنهاد معلوم مى‏گردد كه آن مرحوم،شايستگىولياقت چنين مديريت والايى را داشته است كه كانديداى چنين رتبت و منزلت‏باشند.

مرجعيت عمومى:

پس از درگذشت آية الله العظمى بروجردى،جمع كثيرى از مردم ايران و برخى‏از كشورهاى مجاور،به ايشان رجوع و از رساله ايشان استفاده كردند،و در اواخر،مرجعيت ايشان عظيم‏تر و فراگيرتر گرديد،به حدى كه اداره مالى حوزه‏هاى علمى‏ايران و ساير بلاد،بيشتر بر دوش مبارك ايشان قرار داشت،و آنچنان از نظر امكانات‏مالى نيرومند و پرتوان بود كه شهريه‏اشچندين ماه پس از رحلت نيز استمرار داشت.

تاليفات:

از تاليفات اين فقيه نامدار و زاهد پارسا،كتابهاى زير قابل ذكرند:

1-جامع المدارك في شرح المختصر النافع،در7 مجلد،چاپ انتشارات‏اسماعيليان قم،يك دوره فقه استدلالى منقح و مهذبى است كه جامع وجازت لفظ ودقت و گستردگى مطالبمى‏باشد.

2-العقائد الحقة،در علم كلام،پيرامون معتقدات شيعه و دفاع از مبانى كلامى آن.

3-حاشيه بر العروة الوثقى

4-رساله عمليه توضيح المسائل

5-رساله مناسك حج‏مداخله در امور سياسى:

معظم‏له از آغاز نهضت اسلامى به رهبرى روحانيت،سهم ارزنده و مؤثرى‏داشته‏اند و حقبزرگى نسبت‏به شكل‏گيرى پايه‏هاى انقلاب اسلامى دارند.

در آن روزهاى نخستين كه همراه ديگر علماء در بازار تهران به حالت اعتراض‏نسبت‏به اعمال دستگاه حركت مى‏نمودند،مورد هجوم پليس و ماموران امنيتى قرارگرفتند و مقدارى ازناحيه پا جراحت‏برداشتند.از ايشان اعلاميه‏هاى متعددى درباره‏انقلاب صادر شده است.

نمونه‏اى از اعلاميه‏هاى ايشان:

ايشان به مناسبت تبعيد حضرت امام به تركيه و توقيف برخى ديگر از بزرگان،اعلاميه زير راصادر نمودند:

«بسم الله الرحمن الرحيم.الحمد لله رب العالمين و الصلوة و السلام على خيرخلقه محمد وآله الطاهرين و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم.

حوادث اسف‏آور يكى دو روز اخير كه منجر به قتل و جرح يك عده مردم‏بى‏گناه و توقيف حضرت آية الله خمينى و آية الله قمى و ديگر آقايان عظام شده است،موجب كمال تاثر و تاسف حقير گرديد.با كمال تعجب مشاهده مى‏شود مسئولين‏امنيت كشور با نهايت گستاخى حضرات آقايان مراجع عظام و علماى اعلام دامت‏بركاتهم را موافق امورى كه مبانيت آنها باشرع مطهر محرز و مكرر تذكر داده شده‏است،جلوه مى‏دهند.

حقير در اين موقع حساس،لازم مى‏دانم اولياء امور را متذكر سازم انجام اينگونه‏اعمال ضد انسانى نسبت‏به حضرات علماى اعلام،و قتل و جرح مردم بى‏پناه،نه تنهاموجب رفع غائله نخواهد بود،بلكه جز تشديد امور و ايجاد تفرقه و وخامت اوضاع،اثر ديگرى نخواهد داشت. موجب كمال تاسف است كه بايد حريم مقدس اسلام وروحانيت از طرف اولياى امور اين چنين مورد تجاوز قرار گيرد.انا لله و انا اليه راجعون. از خداوند متعال عز اسمه مسالت دارم كه اسلام و مسلمين را در كنف عنايات‏خود از همه حوادث،مصون و محروس بدارد و ماتوفيقى الا بالله،عليه توكلت و اليه‏انيب.

الاحقر احمد الموسوى الخوانسارى،13 محرم‏1383 ه.ق‏»

ايشان علاوه بر اعلاميه فوق،اعلاميه‏ها و تذكرات فراوانى در مواقع حساس‏صادر نموده‏اند و پس از پيروزى انقلاب نيز تذكرات و خير انديشيهايى نسبت‏به اولياى‏امور جمهورى اسلامى داشته‏اند،و اين امور همه نشانگر آن مى‏باشد كه ايشان در تمام‏موارد،از مولى و پيشوا و حجت الله في الارضين الهام مى‏گرفتند و كوچك‏ترين پيروى‏از هواى نفس و انانيت و خوش‏آيندمردم نداشته‏اند.

وفات:

سرانجام اين عالم بزرگوار،پس از96 سال عمر پر بركت،در اثر كسالت درنخستين ساعات بامداد روز شنبه مورخ 30/10/63 مطابق‏27 ربيع الثانى 1405 ه.ق‏دار فانى را وداع،و به ديارجاودان شتافت،و جهان اسلام و حوزه‏هاى علميه را عزادارساخت.

به مجرد انتشار خبر ارتحال اين فقيه ربانى،امام امت‏به حوزه‏هاى علمى تسليت‏گفت و درسهاى حوزه يك هفته تعطيل شد،و از طرف دولت در سراسر كشور عزاى‏عمومى اعلام،و بازار تهران هم سه روز تعطيل گرديد.جنازه مطهر ايشان به قم انتقال‏يافته،و در جوار استادبزرگوار خود،در حرم كريمه اهل بيت،حضرت معصومه(ع)مدفون گرديد.

دو اعلاميه تسليت:

امام امت در اعلاميه تسليت فرمودند:

«بسم الله الرحمن الرحيم.انا لله و انا اليه راجعون.خبر رحلت مرحوم مغفورآية الله خوانسارى رحمة الله عليه موجب تاسف و تاثر گرديد.اين عالم جليل و بزرگوار و مرجع معظم كه پيوسته در حوزه‏هاى علميه و مجامع متدينه مقام رفيع و بلندى داشت وعمر شريف خود را در راه تدريس،و تربيت و علم و عمل به پايان رساند،حق بزرگى‏بر حوزه‏ها دارد،چه اينكه بارفتار و اعمال خود و تقوا و سيره خويش،پيوسته درنفوس مستعده،مؤثر و موجب تربيت‏بود.

از خداوند تعالى براى ايشان رحمت و مغفرت،و براى علماى اعلام وحوزه‏هاى علميه صبر واجر خواستارم.و السلام على عباد الله الصالحين.

روح الله الموسوى الخمينى.29 ديماه‏1363 ه.ش‏»

پيام آية الله العظمى گلپايگانى:

آية الله العظمى گلپايگانى كه علاقه فراوان و ارتباط عميقى بين آن دو بزرگوارحاكم بود،درتلگراف تسليت چنين مى‏نويسد:

«بسم الله الرحمن الرحيم.ثلمة لا تسد و كسر لا يجبر.با كمال تاسف رحلت‏مرجع عاليقدر، بقية السلف و اسوه فضايل و تقوا و فقيه اهل بيت(ع)حضرت آية الله‏آقاى حاج سيد احمد خوانسارى(قدس سره)را به آستان اقدس بقية الله(ارواح‏العالمين له الفداء)و به محاضر علماى اعلام و حوزه‏هاى علميه و به عموم ملت‏مسلمان و شيعيان جهان تسليت عرضمى‏كنم.

آن فقيد روحانيت در علم و عمل و مخالفت هوى و اطاعت مولى و ترك اقبال به‏دنيا و انقطاع الى الله و جامعيت علمى و تدريس و تاليف و عبادت و تواضع در بيش ازنيم قرن مشار اليه بالبنان و مسلم بين اقران بود.ضايعه رحلت ايشان را نمى‏توان باتوصيفات بيان كرد،و بيش ازحد تصور با فقدان ايشان در حصن و حصين رخنه افتاد.

انا لله و انا اليه راجعون.

محمد رضا الموسوى الگلپايگانى.»

تحليلى جزئى از دو تسليت مهم:

اين دو اعلاميه تسليت از دو سيد سند و دو مرجع معتمد و بزرگوار كه هر دو در يك مكتب و در يك مدرس و پيش يك مدرس و معلم تعليم ديده‏اند،در حق يك‏همدوره و همكلاس و هم مكتب و هم محضر سند گويا و نشانه بس مستحكم درعظمت‏شان و علو مقام آن فقيه ربانى ومجتهد صمدانى مى‏باشد كه طوبى له و حسن‏مآب.

امام بزرگوار در حق ايشان مى‏نويسند:«او با رفتار و اعمال خود و تقوا و سيره‏خويش پيوستهدر نفوس مستعده مؤثر و موجب تربيت‏بود.»

اين سخن نشانگر آن معنى است كه خود عمل منهاى سخن و نطق،سازنده‏است و كار ساز.آن فقيه بزرگوار چندان اهل سخن و بيان و نطق و گفتار نبود،اما عمل وتقواى بوذرى و زهد و پارسايى بحر العلومى،و قداست و نزاهت مقدس اردبيلى را درعصر ماديات و در مرز تزاحم اميال و شهوات نفسانى،يعنى قلب بازار تهران را داشت،به حدى كه با سيره عملى خويشمردم را به معنويت اسلام و حقانيت روحانيت وتقوى جلب مى‏نمود،نه با بيان و گفتار.

اما اعلاميه آية الله العظمى گلپايگانى،موج بلندتر و سوز بيشترى دارد.نشان‏مى‏دهد كه جايگاه او در قلب وى مؤثرتر و جانكاهتر بوده است.جايى كه در آغازاعلاميه مى‏نويسد:«شكاف غير قابل انسداد و شكست غير قابل جبران به حريم دين ومرز روحانيت اسلام وارد آمده است كه هرگز قابل جبران نيست.»و آنگاه از وى به‏عنوان يادگار سلف و ذخيره گذشتگان و الگوى فضايل مخالف هوى و هوس و مطيع‏امر مولى و تارك دنيا و منقطع الى الله و جامع بين علم و عمل ياد مى‏كند،نشانه‏ها واماراتى كه امام(ع)در مرجع تقليد تعيين فرموده‏اند،و نكته مهم‏تر آنجا است كه‏مى‏فرمايند:«ايشان بيش از نيم قرن با اين اوصاف و صفات،بين اقران و امثال مشار اليه‏بالبنان و مسلم بين اقران و نظاير بوده است.»طبيعى است رخنه‏اى كه باچنين ضايعه‏اى‏به اركان دژ اسلام رخ دهد،به اين زوديها قابل جبران نخواهد بود.

پى‏نوشت:

1- نقباء البشر،ج 1،ص 462.