47- آية الله سيد صدر الدين صدر عاملى موسوى
(متولد1299-متوفى1373 ه.ق)
آية الله العظمى السيد صدر الدين بن سيد اسماعيل بن سيد صدر الدينالموسوى العاملى الكاظمى،فقيه عظيم الشان و عالم نبيل يكى ديگر از تربيتيافتگانحوزه حائريه و يكى ازفقهاى نامدار شيعه در قرن چهاردهم هجرى مىباشد.
مولد خاندان صدر:
او در سال1299 ه.ق در كاظمين،در يك خاندان اصيل و شريف به دنيا آمد وراه پيشرفت ورشد و نمو و بالندگى را همانند اغلب ابناء آن خاندان پيش گرفتند.
خانواده صدر،يكى از خاندانهاى پرثمر و اصيل در اسلام مىباشد كه اصل و تباربه امام موسى بن جعفر(ع)مىرسانند و شاخهها و فروع آن در خاور ميانه گستراندهشده است،و در كشورهاى ايران،لبنان،عراق،فلسطين،مصر،يمن،عربستان،اردنو ديگر مناطق اسلامى،رجال علمى نامى و شخصيتهاى بزرگ سياسى و اجتماعى وسادات جليل القدر فراوانى را دارند. رجالى مانند:مصلح بزرگ،آية الله سيدعبد الحسين شرف الدين صاحب المراجعات و الفصول المهمه،و آية الله السيد حسنصدر صاحب تاسيس الشيعة لفنون الاسلام،و متفكر بزرگ،امام موسى صدر،و علامهمفضال،مرحوم آية الله سيد رضا صدر،از اين شجره طيبه مىباشند كه همانند ستارگاندرخشان و پرفروغ در آسمان علم و دانش و در صحنه سياست و مديريتجامعهاسلامى مىدرخشند و پرتوافكن خاندان خويش و جامعه اسلامى مىباشند.
ايشان در چنين خاندان اصيل و چنين بيت رفيع و والا قدر چشم به جهان گشود. والد عاليقدر ايشان،آية الله سيد اسماعيل صدر،يكى از اكابر علماء و فقهاى نامىكاظمين بودند كه بعدها به كربلا مهاجرت نمودند،وى در عين حالى كه گريزان ازمنصب مرجعيت و فتوى بودند،ولى يك از كانديداهاى آن محسوب مىشدند.ايشانمقدمات علوم را در كاظمين از محضر پدر عالم و بزرگوار و اساتيد ادب روز تلمذنمودند،آنگاه در سال 1328 ه.ق به قصد تكميل معلومات و تهذيب نفس و تزكيهاخلاق،عازم نجف اشرف گرديدند و در حوزه درس آية الله العظمى آخوند خراسانىصاحب كفاية الاصول(متوفاى1329 ه.ق)و ديگر بزرگان مانند درس آية الله العظمىطباطبايى يزدى،صاحب عروة الوثقى(م1337)و آية اللهنائينى شركتجستند.
آنگاه در سال1339پس از درگذشت والدبزرگوارش به قصدزيارت ثامن الحججامام رضا(ع) عازمايران گشتند و نزديكده سال در مشهدمقدس به ارشاد واصلاح امور مسلمينپرداختند، و در اثراستقبال طلاب ومحصلين،مشغولتدريس شدند و پس از چند سال اقامت در ايران، در سال 1344 به نجف اشرف بازگشتند و ملازم درسآية الله نائينى گرديدند،و در سال1349 ه.ق به ايران بازگشته و بنا به درخواست وعلاقه مرحوم آية الله العظمى حائرى،مؤسس حوزه علميه در قم اقامت گزيدند و بهعنوان يكى از اساتيد و مدرسين مسلم حوزه،مشغول تدريس فقه و اصول گرديدند،وبيشتر به تربيت و تعليم طلاب پرداختند،به حدى توجه خاص آن مرحوم را به خودجلب نمودند كه او را يكى از دو وصى مورد اعتماد خود قرار دادند كه پس از رحلتمؤسس عاليقدر حوزه،با همكارى دو برادر و دو يار وفادار و مجاهد في سبيل الله،آيات عظام:سيد محمد حجت كوهكمرى،و سيد محمد تقى خوانسارى به حفظ ونگهدارى و حراست از ارزشهاى حوزه علميه قم پرداختند،و در تثبيت و ابقاى آنكوشيدند،به حدى كه در سختترين و سياهترين ايام با فداكارى لازم و ايثار بىسابقه،دوران فترت را پشتسر گذاشتند و حوزه را به دست زعيم عاليقدر،حضرت آية اللهالعظمى حاج آقا حسينطباطبائى بروجردى سپردند.
اساتيد او:
وى در طول مدت تحصيل از محضر بزرگان و اساطين فقه و فقاهت تلمذنموده،و عمده بهرهعلمى ايشان از محاضر اساتيد زير بوده است:
1-آية الله سيد اسماعيل صدر،والد معظم خودشان(متوفى1339)
2-آية الله العظمى آخوند خراسانى(م1329 ه.ق)
3-آية الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى(م1337)،صاحب العروة الوثقى
4-آية الله العظمى حاج ميرزا حسين نائينى(م 1355)مؤلف تنزيه الملة.
5-آية الله العظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى مؤسس حوزه(م 1355)
گفتار سيد عليرضا ريحان يزدى:
مرحوم سيد ريحان يزدى،در كتاب«آئينه دانشوران»(چاپ قديم)كه حال و هواى آن روزحوزه را در لابلاى صفحات و اوراق چاپى خود حفظ كرده است،درمورد ايشان مىنويسند:
«مولانا سيد صدر الدين الموسوى بعد از آنكه حوزه علميه در قم تشكيل يافت،علماء و دانشمندانى از نجف اشرف نيز به آن سرزمين مقدس مهاجرت فرمودند،ازجمله ايشان بودند: مولانا سيد صدر الدين،نجل آية الله آقا سيد اسماعيل صدر،كهسالها محضر درسش،مجمععلماء و فضلاء و مجتهدين بوده،و يكى از مراجع تقليد وزعماى شيعه به شمار مىروند.
او در سال1346(اشتباها1356 مرقوم شده است)به قم آمده،طلاب و فضلاءاز فيض خدمتشان بهره بردار شدند.معظم له گو اينكه به عزم زيارت مشهد رضوى بهايران تشريف آورده بودند،ولى به مقتضاى ميل آية اللهى(مؤسس حوزه)در قم اقامتگزيده و به امر تدريس و ترويج احكام پرداختند،و هم در محضر درس آية الله شركتمىكردند،و در سال 1348 بهمشهد رضوى مشرف شدند.»وى در ادامه گفتار و معرفىخود مىنويسد:
«آية الله سيد شهاب الدين نجفى در كتابى كه در شرح حال سادات و علماءنوشته است،چنينمىنگارد:
آل صدر الدين:
«من اشرف بيوت العلويين و اعرقهم في الاصالة و النجابة و قد نبغ فيهم رجالورثوا المجد و السيادة و الفضل.منهم:سيدنا الاستاد امام ائمة الفقه و الحديث،الرحلةالقدوة،مسند العراق شيخ الاجازة و مركز الرواية شرف آل الرسول و فخر و ذرارى البتولحجة الاسلام و آية الله في الانام السيد ابو الحسن صدر الدين ادام الله بركته و جزاه عنىخير الجزاء فقد ربانى في حجرتربيته و كم له حق على.
اخذت عنه الرجال و الدراية و قرات عليه الكافى و شطرا من الفقيه و امره فيالجلالة اشهر من ان يذكر و فوق ما تحوم حواه العبارة.و منهم:سيد الفقهاء الراشدين فخر المجتهدين العلامة الزاهد المعرض عن رياسة الدنيا حجة الاسلام و المسلمين آيةالله في الورى سيدنا و مولانا السيد اسماعيل الصدر قدس الله لطيفه و اجزل شريفه و كانممن توجهت اليه الزعامة الدينية و ثنيت له الوسادة في بلاد الشيعة و لكنه لمكان زهدهو ورعه قد اعرض عنها و اشتغل بتهذيب نفسه و تكميلها و خلف عدة هم عيونالهاشميين الرافلون في اثواب السعادة و المتسبلون بثياب الفخر و السيادة و هم حجةالاسلام السيد مهدى نزيل مشهد الامام ابىابراهيم موسى بن جعفر(ع)احد اعلامالدين و مروجى الشرع ادام الله بركته.
و حجة الاسلام سيدنا الصدر نزيل مشهد الرضا بخراسان احد زعماء الشريعةبتلك الديار...هو فرع الشجرة الزكية و خلاصة السلسلة المصطفوية حراز العصابةالعلوية...قرة عيون الانامسيدنا السيد صدر الدين لا زالتشموس المفاخر بوجودهطالعه و آثار الماثر بسعوده طالعة...» (1)
ترجمه گفتار آن فقيد سعيد در شرافت و اصالتخاندان رفيع و بيتشامخ صدرمىباشد كه آنان از شريفترين بيوت علويان مىباشند.رجال بزرگ و نوابغ ارزشمندىاز آن خاندان بهعرصه ظهور پيوسته است:
1-استاد بزرگوار افتخار نوادگان بتول(ع)پيشواى فقه و امام درايه و حديث...
آية الله العظمى سيد حسن صدر(صاحب تاسيس الشيعة لعلوم الاسلام)چه حقوقفراوانى بر عهده من دارند.او در كنف حمايت و عنايتخويش مرا پروراند.رجال ودرايه را به من ياد داد وكافى و بخشى از من لا يحضر را بر او خواندم.
2-آية الله سيد اسماعيل صدر،والد ماجد آية الله صدر كه عابد و زاهد و اعراضكننده از زخارف دنيوى و مقامات اعتبارى آن بود،زعامت و مرجعيتبه ايشان روىآورد،ولى از جهتتهذيب نفس و اصلاح خويش از آن فرار نمود.دو نور چشمانى رااز خود به يادگار گذاشت:
الف-حجة الاسلام سيد مهدى نزيل كاظمين(ع)
ب-حجة الاسلام سيدنا صدر نزيل مشهد الرضا(ع)در خراسان كه نور چشممردم و مايه اينك پاى صحبتخريط فن رجال و استاد ماهر و متضلع در حديث و كلام،وشناخت كتاب،و
‹رسث/››ج :ىنارهت گرزب اقآ جاح راتفگ ج<>حخ)2( پرچمدار فرهنگى شيعه در قرون اخير،آية الله حاج آقا بزرگ تهرانىاز كتاب نقباء البشر في القرآن الرابع عشر مىنشينيم كه هم جاذب است و جامع،و هممستند است و پرثمر،چون ايشان سالها انيس و مونس آن مرحوم بوده است.اينك متنمعرفى ايشان كه از كتاب فوق ترجمه و تلخيص مىگردد.ايشان در نقباء البشر،شرححال تفصيلى آية الله صدر را آورده است
و چنين مىنگارد: «مرحوم صدر،متولد1299 متوفى1373 فرزند سيد اسماعيل بن سيد صدرالدين موسوى عاملى كاظمى،فقيه جليل و عالم كبير مىباشد.او در كاظمين در سال1299 به دنيا آمد و در سايه عنايت پدر كه يكى از اكابر فقهاى عصر خويش بود،رشد ونما آغاز نمود،و اوليات از علوم و معارف را در سامراء پيش برخى از فضلا فرا گرفت،چون والدش آن روزها در سامراء بود، سپس به كربلا مهاجرت نمود،آنگاه متون راپيش برخى از اساتيد آن بلده طيبه مانند:شيخ حسن كربلايى فرا گرفت،سپس پدرشاو را به نجف اشرف اعزام داشت تا دروس خود را تكميل نمايد،پس او در درس وبحث استاد آية الله شيخ محمد كاظم خراسانى و دروس ديگر بزرگان و اساطين،سالياندرازى نشست و در سال1339 پس از فوت والد بزرگوارشان به ايران مسافرت نمود وموفق به زيارت قبر امام رضا(ع)در خراسان گرديد.مدت 10 سال تقريبا مجاور آن قبرشريف گرديد،در آن منطقه مشغول تدريس،ارشاد،اصلاح امور مسلمين شد و در عدادعلماى آن شهر درآمد و تعداد كثيرى از فضلاء و علماء از درس ايشان فارغ التحصيلگرديدند.ايشان در سال 1344 دوباره به نجف اشرف بازگشتند و ملازم درس آية اللهميرزا محمد حسين نائينى گرديدند و در سال1349 پس از چهار سال اقامت،در نجفبه ايران بازگشتند،و با علاقه و درخواست مرحوم حاج شيخ عبد الكريم حائرى به قمنزول اجلال فرمودند،به تدريس و تربيت طلاب و فضلاء پرداختند و يكى از ائمهجماعت گشتند. ايشان به منبر مىرفتند و به وعظ و ارشاد مردم مىپرداختند.خواصپيش از عوام از منبر ايشان فيض مىبردند.مدت زمان طولانى در قم اقامت نگزيدند تااينكه به عزم زيارت به مشهد رفتند.با توجه به سابقه آشنايى كه مردم خراسان با اوداشتند،اطراف او را گرفتند و از او درخواست اقامت دائمى نمودند.وى دعوت آنان راپذيرفت و در مسجد گوهر شاد به اقامه جماعت پرداخت،و مجلس درس او پر ازفضلاء و اهل علم مىگشت.دلها به سوى او كشيده شدو نفوس به وى اقبال و روىآوردند.
در آن ايام آية الله حائرى زعيم و سرپرستحوزه علميه قم در روزگار درد وعوارض كهولتسن و پيرى به سر مىبردند،و از تلاشها و كوششهايى كه نسبتبهحوزه كشيده بودند،نگران و خائف.نگرانى از آن جهتبود كه امور حوزه از همپاشيده و پراكنده گردد و طلابى را كه با هزاران خون دل خوردن،گرد هم آمدهاند،متفرق شوند.وى از افرادى كه در آنها لياقت و استعداد زعامت دينى و پرورش طلابو اداره هيات علمى حوزه را مىديد،يكى آية الله سيد محمد حجتبود كه آن روزهادر قم بودند،و ديگر خود آية الله صدر بود كه در اثر آشنايى قبلى كه با ايشان داشتند،اورا لايق اين امر مىدانستند،از اين رو به برخى از تجار قم دستور داده بودند كه با آية اللهصدر تماس حاصل كنند و او را از خراسان به قم فرا خوانند.به اين ترتيب دعوتپذيرفته شد و آية الله صدر به قم نزول اجلال فرمودند،و ديدگان آية الله حائرى باحضور وى روشن گرديد.او را با همكارى آية الله سيد محمد حجت مورد اعتماد ومحل ثقه و اطمينان خود قرار دادند و در كارها و شئون مهم و اختصاصى با آنان بهمشورت نشستند،تا اينكه مؤسس حوزه در سال 1355 ه.ق به رحمت الهى شتافت،در حاليكه هر دو نفر را ازطرف خود وصى قرار داده بودند.
دوران فترت:
ايشان و همكار و برادر بزرگوارش آية الله حجت،به مسئوليتهاى حوزه پرداختندو مباشر حفظ نظام ادارى و علمى آن حوزه گرامى گرديدند،آنگاه آية الله سيد محمدتقى خوانسارى هم به جمع آنان پيوست.هر سه بزرگوار به صورت استوانههاى حوزهو اركان آن مركز علمى درآمدند.با اخلاص،ايثار و فداكارى تمام به تمشيت امور حوزهعلميه قم پرداختند.كارها و مسئوليتها را بين خود تقسيم نمودند.هر كدام از آن بزرگانمسئوليتى را بر عهده گرفتند، ولى راس و سخن يكى بيشتر نبود.تا روزى كه زعيم دينىبزرگ آية الله العظمى سيد حسين بروجردى به قم وارد شدند.پس همگى اتفاق نظرپيدا كردند كه امور را در اختيار ايشان قرار دهند.آية الله صدر نخستين فردى بود كهمحل برگزارى نماز جماعتخود را به ايشانواگذاشت و خود نيز به او اقتداء فرمود.
ايشان پس از وفات آية الله حائرى مجددا همراه رفيق و همكار بزرگوار،آية اللهحجت مصائب و مشكلات فراوانى را متحمل گرديدند،چون هدف حكومت وقتايران بر آن قرار گرفته بود كه هيات علمى و نظام موجود حوزه علميه قم را پراكندهسازد و اجتماع طلاب را به تفرق و پراكندگى مبدل سازد.در اجراى اين هدف شوم،شيوههاى مختلف و اسلوبهاى متعددى را به كار گرفت.گاهى طلاب را به صورتهاىدسته جمعى و گاهى متفرق،دستگير مىكرد،و آنان را بدون هيچ نوع جرم و خطا،بهزندان مىافكند.نظام سربازى اجبارى را در حق آنان به كار مىبست و با وجود اين نوعتضييقات و شيوههاى ظالمانه،اين دو بزرگ تمام اين مسائل و مصائب را با ناراحتى وتاثر فراوان،تحمل مىنمودند و طلاب را به صبر و بردبارى فرا مىخواندند.مسائل رابه حالت اوليه خود برگرداندند.او و همكارانش موقعيتهاى بسيار شديدى را تحملنمودند كه طلاب و فضلاى آن روز قم همه آنها را در خاطر دارند و با ديدهاعجاب وشگفتبه آنها مىنگرند.
دوران مرجعيت:
پس از رحلت آية الله مؤسس مردم به ايشان و همكار عزيز و بزرگوارشان،آية الله حجت مراجعه نمودند و از آنها درخواست رساله كردند،با اينكه رساله عمليهايشان چاپ گرديد و ايشان جزو زعماى علم و يكى از مراجع دين و از بزرگ مدرسانحوزه علميه قم قرار گرفتند، ايشان درس اصول و فقه را تدريس نمودند كه در جلسهدرس او نزديك به 400 نفر از طلاب و فضلاء مىنشستند.در تشويق آنان،شيوهها واسلوبهاى خاصى به كار مىگرفتند،به حدى كه توانستند تعدادى از بزرگان و رجالحوزه علميه قم را تربيت و آماده سازند.ابو الزوجه بزرگوار ايشان،مرحوم آية اللهالعظمى حاج آقا حسين قمى(ره)تقليد از ايشان را اجازه داد.و احتياطات خويش را بهايشان ارجاع داد.كسانى كه آية الله قمى را مىشناسند،و شدت ورع و پرهيزگارى او رامىدانند،بهتر مىدانند كه او كمتر به كسى اطمينان و اعتماد مىورزيد،و هيچگاه بهسرعت و سادگى تصميم نمىگرفت،مادام كه اساس و پايهاى پيدا نمىشد،سخنىبهزبان نمىآورد و حقيقتى را مورد تاييد قرار نمىداد.» (3)
اخلاق و ويژگيها:
هر كدام از مراجع بزرگوار خصوصيات اخلاقى ويژهاى داشتهاند،افزون بر آنتعهدات وتقيدات عمومى كه از اسلام و معارف الهى دريافت مىنمودند.
شخصيت مورد نظر ما،از طبع بلند،نيت پاك،اخلاص كامل در عمل،سعه صدربرخوردار بود و در امر دين و پيشرفت آن و در رسيدگى به امور مسلمين،به ويژهمستضعفان و دردمندان فوق العاده ساعى و كوشا و داراى همتبلندى بود.او داراىذوق خاص و شور و شوق فراوان به ادبيات عرب بود،و اشعار و سرودههايى نيزداشت كه حاكى از عمق تبحر ايشان در آن مقولهمىباشد.
او در كنار حاشيه بر كفاية الاصول،كتاب تاريخ اسلام و اشعار و قصايد آموزندهو سازنده در مراثى و مدايح اهل بيت عصمت و طهارت(ع)را داشت و شعر و ادب اونشان مىدهد كه اوكوچكترين اعتنايى به مقامات ظاهرى و وابستگيهاى دنيوى ومظاهر اعتبارى ندارد.
او مرثيهاى در رثاء مادر مظلومهاش،حضرت زهراى مرضيه(س)به عربىسروده است كه حاكى از سوز دل عميق و جانكاه او مىباشد (4) .در مورد فاجعه بقيع وهدم بقاع متبركه اهلبيت(ع)،سروده است:
لعمرى ان فاجعة البقيع يشيب لهولها خود الرضيع و سوف تكون فاتحة الرزايا اذا لم نصح من هذا الهجوع فهل من مسلم لله يرعىحقوق نبيه الهادى الشفيع»
صاحب«علماى معاصرين»مىنويسد:
«اين اشعار آن روز در ميان ادباء و شعراى بين النهرين شهرتى بسزا يافت و زيادهاز صد نفر از شعراء عرب آن را تشطير و تخميس نموده و در مجلهها و روزنامهها درجنمودند،تا اينكهحكومت عراق از نشر آن جلوگيرى و به توقيف روزنامهها و مجلاتتهديد نمود...» (5)
حق استاد:
ايشان در رساله حقوق كه در استيفاى برخى از حقوق آموزگاران و اساتيدمىباشد و در سال1328 ه.ق در بغداد به چاپ رساندهاند،در اين باره مىنويسند:
«حق استادى بسيار سنگين و پرارزش و پر اهميت مىباشد.از حقوق اساتيد،تعظيم و تكريم و حسن استماع سخنان،و مؤدب نشستن در محضر او است،به حدىكه صداى خود را بالاتر از صداى او نبرى،و در محضر او غيبتيا سخن ناروا نگوئى،واگر از او سخنى به ميان آيد،از وى دفاع نمايى و اگر عيبى داشته باشد،بپوشانى.مناقبو فضايل او را منتشر سازى،با دشمن او همنشينى منمايى و با دوست او دشمنى نكنى،و اين معنى را به خوبى دريابى كه استاد است كه ترا از ظلمات و تاريكيهاى جهل بيرونآورده است و قلب ترا با چراغ معارف و علوم روشن ومنور ساخته است.» (6)
باز به سخن آية الله حاج آقا بزرگ تهرانى بر مىگرديم،تا از خصوصيات اخلاقىايشان سخنگويند:
«ايشان با خصوصيات ويژهاى از ديگر معاصرين تمايز پيدا مىكردند و اين يكامر عجيب و غريبى نيست،چون ايشان از يك بيتبزرگ برخاستهاند،پدر،جد وبرادران همگى داراى چنين خصوصيات و امتيازاتى بودند.او فقيه متضلع،اديب بارع،ورع و پرهيزگار و متقى بود،بيشتر به دنبال اصلاح امور و ايجاد الفتبودند.هنگامى كهدر مشهد بودند،اختلاف و پراكندگى بين مردم به وجود آمده بود،به حدى كه بهصفوف علماء نيز سرايت نموده بود.مرحوم آية الله صدر تنها فردى بودند كه توانستندآن اختلافات را به وحدت تبديل نمايند و صفوف رجال دين را متحد سازند و عواملاختلاف را از بين بردارند و چنين فضاى مسمومى در قم نيز به وجود آمده بود.مرحوممغفور آن را از ريشه خشكاند و از آغاز نشو و نما در قبر خويش مدفون ساخت.اوبسيار متواضع و خاكى بود،با توده مردم مىنشست.به هر كه مىرسيد سلاممىگفت.
در مسكن و لباس و شئون زندگى شان و اعتبار ظاهرى را رعايت نمىنمود،بلكه باسادگى و بساطتخود را ممتاز مىساخت.او هميشه اين چنين بود،تا روزى كه مرجعتقليد مسلمين گرديد،و يكى از اكابر علماء و مدرسين حوزه قرار گرفتند.باز عادت وشيوه كار او عوض نشد،و اخلاق و رفتارش تغيير پيدا نكرد.روى همين امتيازاتاخلاقى بود كه او در قلوب مردم از موقعيت و منزلتخاصى برخوردار بود،و يكى ازعوامل اين اقبال و توجه مردم،كتمان و پوشيده نگهداشتن اعمال و كارهاى نيك وشايسته خود بود،مگر آن اعمالى كه خود به خود ظهور و شهود داشتند،مانند تاسيسمدارس و تشييد مساجد و روشن ساختن برخى از اماكن مقدسه و تقديم شهريه بهطلاب و ديگر خدمات ايشان.باقيات صالحات فراوانى درمشهد و قم از خود به يادگارگذاشتند كه خيلىها نمىدانند.
ايشان مردم را دوست مىداشتند و در درد و آلام آنان متالم و متاثر مىشدند.بهمشكلات وشكايات آنان گوش فرا مىدادند و در پى حل و باز گشودن آنها بودند.
سعى داشتند از نزديكترين راهها و بهترين شيوهها در حل مشكلات آنان سهيم باشند.
من ايشان را از دهها سال پيش از طريق والد بزرگوار و پسر عموى گرانقدرشالسيد حسنصدر كه با ايشان و خاندان صدر محكمترين روابط را دارم،مىشناختم.
من چيزى را از او و درباره او نشنيدهام كه موجب عيب و تعيير وى بوده باشد.از اين روايشان در نظر حقير يكى از آن رجال كم نظيرى هستند كه زيبنده است تاريخ ياد و اعمالايشان رامخلد و جاويدان در سينه خود ثبت و ضبط نمايد.» (7)
آثار و تاليفات:
از مرحوم آية الله صدر آثار و تاليفات متعددى به جا مانده است،كه شامل فقه،اصول،تاريخ،ادب،كلام،عقايد،حديث و اخلاق مىباشد.از آن ميان:
1-المهدى في احوال الحجة المنتظر(عج)اثبات وجود وى از طريق اخبار عامه.
2-خلاصة الفصول في علم الاصول،و آن تلخيص فصول شيخ محمد حسيناصفهانى مىباشدكه در دو جزء قرار دارد،از دومى آن در سال1363 فراغت پيداكردهاند. (8)
3-الحقوق،رساله نفيسهاى است كه بارها به چاپ رسيده است.نخستين بار درسال1329آنچنان كه در الذريعه،ج7،ص 42 معرفى شده است.
4-التاريخ الاسلامى،تاريخ فشردهاى است كه در سال 1330 دو جلد آن بهچاپ رسيده است. (9)
5-حاشيه بر العروة الوثقى كه در حواشى وسيلة النجاة آية الله اصفهانى به چاپرسيده است.
ديگر آثار ايشان مخطوط مىباشد:
6-منظومهاى در حج
7-منظومهاى در صوم
8-رسالهاى در حكم ماء الغسالة
9-رسالهاى در تقيه
10-رسالهاى در حج
11-رسالهاى در امر به معروف و نهى از منكر
12-رسالهاى در نكاح و ازدواج
13-حاشيه كفاية الاصول خراسانى
14-حاشيه وسيلة النجاة فارسى
15-رسالهاى در رد شبهات وهابيها
16-رسالهاى در اثبات عدم تحريف كتاب
17-رسالة الحقوق
18-نداء محمد در اخبار خاصه و عامه(12 مجلد)
19-مدينة العلم في اخبار اهل البيت(ع)
20-ديوان شعر(6 مجلد)و ديگر آثار و تاليفات
گفتار كوتاه مرحوم خيابانى:
مرحوم واعظ خيابانى در«علماى معاصرين»به نقل از ريحانة الادب مىنويسد:
«شرح كوتاهى را بنا به درخواست نگارنده مرحوم آية الله صدر نوشتهاند:
«اينجانب در رجب1299 هجرى در كاظمين متولد و ادبيات و رياضيات را نزد اساتيدفن ياد گرفته تا در سال 1328 براى تكميل تحصيلات دينيه به نجف مهاجرت و در حوزه درس آخوند خراسانى و علامه يزدى حاضر و در سال 1331 به مشهد مقدسمسافرت كرده و چندى توقف نموده و در سال1347 باز به عراق مراجعت و به فاصلهچند ماه والد معظم له خواستبعد از آن باز هم چندى در مشهد و قدرى در نجفزيستهاند.اكنون كه سال 1361 ه.ق است،در قممقيم و مدير حوزه علميه قم و مرجعشيعه مىباشند...» (10)
يادگارهاى ارزنده:
از آن بزرگ مرجع تقليد،دو فرزند شايسته به جا ماندند كه هر دو از يادگارهاىبرازنده وارزنده امت اسلامى به شمار مىآيند.
1-آية الله سيد رضا صدر كه امروز يكى از اساتيد بزرگ حوزه علميه قممىباشند و اخيرا در ماه جمادى الثانية سال 1415 ه.ق با انبوهى از يادگارهاى علمى بهرحمت ايزدى پيوست و باتكريم و تجليل فراوان در قم به خاك سپرده شد.
2-متفكر بزرگ اسلامى و سياستمدار نامى،امام سيد موسى صدر،رهبر شيعيانلبنان و جبل عامل كه امروز در اثر توطئه غرب ناپديد و مفقود الاثر مىباشد.خداوندمتعال از مسببين آن خود انتقام بگيرد.او بحق يكى از مفاخر شيعه و يكى از عوامل عزو سربلندى جهان اسلام مىباشد.مردم جنوب لبنان و شيعيان آن سامان هنوز هم درفراق او اشك خونمىريزند.
وفات او:
ايشان پس از عمرى تلاش و مجاهده در راه اسلام،در اثر مرض قلبى در روزشنبه19 ربيع الثانى سال1373 ه.ق دار فانى را وداع گفت،و روز رحلت ايشان در قميك روز استثنائى بود.آية الله العظمى بروجردى به نماز او ايستاد.در بالاى سر رواقحرم حضرت فاطمه معصومه(ع) كنار قبر استاد و مؤسس حوزه علميه قم،آية اللهالعظمى حائرى مدفون گرديد.فواتح و مجالس عزا و ترحيم در قم و شهرستانهاىتهران،خراسان،نجف،كربلا،كاظمين،و در سوريه، لبنان و برخى ديگر از بلاد اسلامىبرگزار گرديد و شعرا و ادباء در رثاى او اشعارى سرودند،كه يكى از آن اشعار،سرودهسيد محمد حسن آل طالقان،صاحب مجله معارف بود كه به امر آيةالله كاشانى و درحضور ايشان اين شعر را سرودهاند:
تبتيد الزمان من خؤون يعبث في شمل الهدى و الدين فكم له من ضربة قاضية تستنزف الدمع من العيون و فعلة منكرة عادت على الاسلام بالخسران و الشجون لهفى على الطلاب مذنفى منهم ناعى الردى شيخ ذوى الفنون فقد تولى شملهم ايدى سباءو كان قبل فاقد القرين (11)
پىنوشتها:
1- آئينه دانشوران،سيد عليرضا ريحان يزدى،ص 54 تا56،چاپ1353.
2- از يادداشتهاى كتبى آن مرحوم پيش نگارنده.
3- نقباء البشر،كد معرفى 1435.
4- يكصد سال مبارزه روحانيت،ج3،ص 68 تا 70،اثر نگارنده كه در سال1359 ش به چاپرسيده است.
5- علماى معاصرين،ص217.
6- رساله حقوق آية الله صدر،ص 5.
7- نقباء البشر،ج3،ص946.
8- الذريعه،ج7،ص 230 و 231.
9- الذريعه،ج3،ص 232.
10- علماى معاصرين،مرحوم واعظ خيابانى،ص216.
11- يكصد سال مبارزه روحانيت از ميرزاى شيرازى تا امام خمينى،عقيقى بخشايشى،3،صص 68 تا 70- آئينه دانشوران،تاليف سيد عليرضا ريحانى يزدى،چاپ قديم،1353 ه.ق،صص 54 تا56- نقباء البشرفي القرن الرابع عشر،ج3،ص946- آثار الحجة،تاليف حجة الاسلام آقاى محمد شريف رازى،ج 1،صفحات 201 تا 211،چاپ جديد- ريحانة الادب مرحوم مدرس،ج3،صص427 تا429.
47- آية الله سيد صدر الدين صدر عاملى موسوى
(متولد1299-متوفى1373 ه.ق)
آية الله العظمى السيد صدر الدين بن سيد اسماعيل بن سيد صدر الدينالموسوى العاملى الكاظمى،فقيه عظيم الشان و عالم نبيل يكى ديگر از تربيتيافتگانحوزه حائريه و يكى ازفقهاى نامدار شيعه در قرن چهاردهم هجرى مىباشد.
مولد خاندان صدر:
او در سال1299 ه.ق در كاظمين،در يك خاندان اصيل و شريف به دنيا آمد وراه پيشرفت ورشد و نمو و بالندگى را همانند اغلب ابناء آن خاندان پيش گرفتند.
خانواده صدر،يكى از خاندانهاى پرثمر و اصيل در اسلام مىباشد كه اصل و تباربه امام موسى بن جعفر(ع)مىرسانند و شاخهها و فروع آن در خاور ميانه گستراندهشده است،و در كشورهاى ايران،لبنان،عراق،فلسطين،مصر،يمن،عربستان،اردنو ديگر مناطق اسلامى،رجال علمى نامى و شخصيتهاى بزرگ سياسى و اجتماعى وسادات جليل القدر فراوانى را دارند. رجالى مانند:مصلح بزرگ،آية الله سيدعبد الحسين شرف الدين صاحب المراجعات و الفصول المهمه،و آية الله السيد حسنصدر صاحب تاسيس الشيعة لفنون الاسلام،و متفكر بزرگ،امام موسى صدر،و علامهمفضال،مرحوم آية الله سيد رضا صدر،از اين شجره طيبه مىباشند كه همانند ستارگاندرخشان و پرفروغ در آسمان علم و دانش و در صحنه سياست و مديريتجامعهاسلامى مىدرخشند و پرتوافكن خاندان خويش و جامعه اسلامى مىباشند.
ايشان در چنين خاندان اصيل و چنين بيت رفيع و والا قدر چشم به جهان گشود. والد عاليقدر ايشان،آية الله سيد اسماعيل صدر،يكى از اكابر علماء و فقهاى نامىكاظمين بودند كه بعدها به كربلا مهاجرت نمودند،وى در عين حالى كه گريزان ازمنصب مرجعيت و فتوى بودند،ولى يك از كانديداهاى آن محسوب مىشدند.ايشانمقدمات علوم را در كاظمين از محضر پدر عالم و بزرگوار و اساتيد ادب روز تلمذنمودند،آنگاه در سال 1328 ه.ق به قصد تكميل معلومات و تهذيب نفس و تزكيهاخلاق،عازم نجف اشرف گرديدند و در حوزه درس آية الله العظمى آخوند خراسانىصاحب كفاية الاصول(متوفاى1329 ه.ق)و ديگر بزرگان مانند درس آية الله العظمىطباطبايى يزدى،صاحب عروة الوثقى(م1337)و آية اللهنائينى شركتجستند.
آنگاه در سال1339پس از درگذشت والدبزرگوارش به قصدزيارت ثامن الحججامام رضا(ع) عازمايران گشتند و نزديكده سال در مشهدمقدس به ارشاد واصلاح امور مسلمينپرداختند، و در اثراستقبال طلاب ومحصلين،مشغولتدريس شدند و پس از چند سال اقامت در ايران، در سال 1344 به نجف اشرف بازگشتند و ملازم درسآية الله نائينى گرديدند،و در سال1349 ه.ق به ايران بازگشته و بنا به درخواست وعلاقه مرحوم آية الله العظمى حائرى،مؤسس حوزه علميه در قم اقامت گزيدند و بهعنوان يكى از اساتيد و مدرسين مسلم حوزه،مشغول تدريس فقه و اصول گرديدند،وبيشتر به تربيت و تعليم طلاب پرداختند،به حدى توجه خاص آن مرحوم را به خودجلب نمودند كه او را يكى از دو وصى مورد اعتماد خود قرار دادند كه پس از رحلتمؤسس عاليقدر حوزه،با همكارى دو برادر و دو يار وفادار و مجاهد في سبيل الله،آيات عظام:سيد محمد حجت كوهكمرى،و سيد محمد تقى خوانسارى به حفظ ونگهدارى و حراست از ارزشهاى حوزه علميه قم پرداختند،و در تثبيت و ابقاى آنكوشيدند،به حدى كه در سختترين و سياهترين ايام با فداكارى لازم و ايثار بىسابقه،دوران فترت را پشتسر گذاشتند و حوزه را به دست زعيم عاليقدر،حضرت آية اللهالعظمى حاج آقا حسينطباطبائى بروجردى سپردند.
اساتيد او:
وى در طول مدت تحصيل از محضر بزرگان و اساطين فقه و فقاهت تلمذنموده،و عمده بهرهعلمى ايشان از محاضر اساتيد زير بوده است:
1-آية الله سيد اسماعيل صدر،والد معظم خودشان(متوفى1339)
2-آية الله العظمى آخوند خراسانى(م1329 ه.ق)
3-آية الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى(م1337)،صاحب العروة الوثقى
4-آية الله العظمى حاج ميرزا حسين نائينى(م 1355)مؤلف تنزيه الملة.
5-آية الله العظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى مؤسس حوزه(م 1355)
گفتار سيد عليرضا ريحان يزدى:
مرحوم سيد ريحان يزدى،در كتاب«آئينه دانشوران»(چاپ قديم)كه حال و هواى آن روزحوزه را در لابلاى صفحات و اوراق چاپى خود حفظ كرده است،درمورد ايشان مىنويسند:
«مولانا سيد صدر الدين الموسوى بعد از آنكه حوزه علميه در قم تشكيل يافت،علماء و دانشمندانى از نجف اشرف نيز به آن سرزمين مقدس مهاجرت فرمودند،ازجمله ايشان بودند: مولانا سيد صدر الدين،نجل آية الله آقا سيد اسماعيل صدر،كهسالها محضر درسش،مجمععلماء و فضلاء و مجتهدين بوده،و يكى از مراجع تقليد وزعماى شيعه به شمار مىروند.
او در سال1346(اشتباها1356 مرقوم شده است)به قم آمده،طلاب و فضلاءاز فيض خدمتشان بهره بردار شدند.معظم له گو اينكه به عزم زيارت مشهد رضوى بهايران تشريف آورده بودند،ولى به مقتضاى ميل آية اللهى(مؤسس حوزه)در قم اقامتگزيده و به امر تدريس و ترويج احكام پرداختند،و هم در محضر درس آية الله شركتمىكردند،و در سال 1348 بهمشهد رضوى مشرف شدند.»وى در ادامه گفتار و معرفىخود مىنويسد:
«آية الله سيد شهاب الدين نجفى در كتابى كه در شرح حال سادات و علماءنوشته است،چنينمىنگارد:
آل صدر الدين:
«من اشرف بيوت العلويين و اعرقهم في الاصالة و النجابة و قد نبغ فيهم رجالورثوا المجد و السيادة و الفضل.منهم:سيدنا الاستاد امام ائمة الفقه و الحديث،الرحلةالقدوة،مسند العراق شيخ الاجازة و مركز الرواية شرف آل الرسول و فخر و ذرارى البتولحجة الاسلام و آية الله في الانام السيد ابو الحسن صدر الدين ادام الله بركته و جزاه عنىخير الجزاء فقد ربانى في حجرتربيته و كم له حق على.
اخذت عنه الرجال و الدراية و قرات عليه الكافى و شطرا من الفقيه و امره فيالجلالة اشهر من ان يذكر و فوق ما تحوم حواه العبارة.و منهم:سيد الفقهاء الراشدين فخر المجتهدين العلامة الزاهد المعرض عن رياسة الدنيا حجة الاسلام و المسلمين آيةالله في الورى سيدنا و مولانا السيد اسماعيل الصدر قدس الله لطيفه و اجزل شريفه و كانممن توجهت اليه الزعامة الدينية و ثنيت له الوسادة في بلاد الشيعة و لكنه لمكان زهدهو ورعه قد اعرض عنها و اشتغل بتهذيب نفسه و تكميلها و خلف عدة هم عيونالهاشميين الرافلون في اثواب السعادة و المتسبلون بثياب الفخر و السيادة و هم حجةالاسلام السيد مهدى نزيل مشهد الامام ابىابراهيم موسى بن جعفر(ع)احد اعلامالدين و مروجى الشرع ادام الله بركته.
و حجة الاسلام سيدنا الصدر نزيل مشهد الرضا بخراسان احد زعماء الشريعةبتلك الديار...هو فرع الشجرة الزكية و خلاصة السلسلة المصطفوية حراز العصابةالعلوية...قرة عيون الانامسيدنا السيد صدر الدين لا زالتشموس المفاخر بوجودهطالعه و آثار الماثر بسعوده طالعة...» (1)
ترجمه گفتار آن فقيد سعيد در شرافت و اصالتخاندان رفيع و بيتشامخ صدرمىباشد كه آنان از شريفترين بيوت علويان مىباشند.رجال بزرگ و نوابغ ارزشمندىاز آن خاندان بهعرصه ظهور پيوسته است:
1-استاد بزرگوار افتخار نوادگان بتول(ع)پيشواى فقه و امام درايه و حديث...
آية الله العظمى سيد حسن صدر(صاحب تاسيس الشيعة لعلوم الاسلام)چه حقوقفراوانى بر عهده من دارند.او در كنف حمايت و عنايتخويش مرا پروراند.رجال ودرايه را به من ياد داد وكافى و بخشى از من لا يحضر را بر او خواندم.
2-آية الله سيد اسماعيل صدر،والد ماجد آية الله صدر كه عابد و زاهد و اعراضكننده از زخارف دنيوى و مقامات اعتبارى آن بود،زعامت و مرجعيتبه ايشان روىآورد،ولى از جهتتهذيب نفس و اصلاح خويش از آن فرار نمود.دو نور چشمانى رااز خود به يادگار گذاشت:
الف-حجة الاسلام سيد مهدى نزيل كاظمين(ع)
ب-حجة الاسلام سيدنا صدر نزيل مشهد الرضا(ع)در خراسان كه نور چشممردم و مايه اينك پاى صحبتخريط فن رجال و استاد ماهر و متضلع در حديث و كلام،وشناخت كتاب،و
‹رسث/››ج :ىنارهت گرزب اقآ جاح راتفگ ج<>حخ)2( پرچمدار فرهنگى شيعه در قرون اخير،آية الله حاج آقا بزرگ تهرانىاز كتاب نقباء البشر في القرآن الرابع عشر مىنشينيم كه هم جاذب است و جامع،و هممستند است و پرثمر،چون ايشان سالها انيس و مونس آن مرحوم بوده است.اينك متنمعرفى ايشان كه از كتاب فوق ترجمه و تلخيص مىگردد.ايشان در نقباء البشر،شرححال تفصيلى آية الله صدر را آورده است
و چنين مىنگارد: «مرحوم صدر،متولد1299 متوفى1373 فرزند سيد اسماعيل بن سيد صدرالدين موسوى عاملى كاظمى،فقيه جليل و عالم كبير مىباشد.او در كاظمين در سال1299 به دنيا آمد و در سايه عنايت پدر كه يكى از اكابر فقهاى عصر خويش بود،رشد ونما آغاز نمود،و اوليات از علوم و معارف را در سامراء پيش برخى از فضلا فرا گرفت،چون والدش آن روزها در سامراء بود، سپس به كربلا مهاجرت نمود،آنگاه متون راپيش برخى از اساتيد آن بلده طيبه مانند:شيخ حسن كربلايى فرا گرفت،سپس پدرشاو را به نجف اشرف اعزام داشت تا دروس خود را تكميل نمايد،پس او در درس وبحث استاد آية الله شيخ محمد كاظم خراسانى و دروس ديگر بزرگان و اساطين،سالياندرازى نشست و در سال1339 پس از فوت والد بزرگوارشان به ايران مسافرت نمود وموفق به زيارت قبر امام رضا(ع)در خراسان گرديد.مدت 10 سال تقريبا مجاور آن قبرشريف گرديد،در آن منطقه مشغول تدريس،ارشاد،اصلاح امور مسلمين شد و در عدادعلماى آن شهر درآمد و تعداد كثيرى از فضلاء و علماء از درس ايشان فارغ التحصيلگرديدند.ايشان در سال 1344 دوباره به نجف اشرف بازگشتند و ملازم درس آية اللهميرزا محمد حسين نائينى گرديدند و در سال1349 پس از چهار سال اقامت،در نجفبه ايران بازگشتند،و با علاقه و درخواست مرحوم حاج شيخ عبد الكريم حائرى به قمنزول اجلال فرمودند،به تدريس و تربيت طلاب و فضلاء پرداختند و يكى از ائمهجماعت گشتند. ايشان به منبر مىرفتند و به وعظ و ارشاد مردم مىپرداختند.خواصپيش از عوام از منبر ايشان فيض مىبردند.مدت زمان طولانى در قم اقامت نگزيدند تااينكه به عزم زيارت به مشهد رفتند.با توجه به سابقه آشنايى كه مردم خراسان با اوداشتند،اطراف او را گرفتند و از او درخواست اقامت دائمى نمودند.وى دعوت آنان راپذيرفت و در مسجد گوهر شاد به اقامه جماعت پرداخت،و مجلس درس او پر ازفضلاء و اهل علم مىگشت.دلها به سوى او كشيده شدو نفوس به وى اقبال و روىآوردند.
در آن ايام آية الله حائرى زعيم و سرپرستحوزه علميه قم در روزگار درد وعوارض كهولتسن و پيرى به سر مىبردند،و از تلاشها و كوششهايى كه نسبتبهحوزه كشيده بودند،نگران و خائف.نگرانى از آن جهتبود كه امور حوزه از همپاشيده و پراكنده گردد و طلابى را كه با هزاران خون دل خوردن،گرد هم آمدهاند،متفرق شوند.وى از افرادى كه در آنها لياقت و استعداد زعامت دينى و پرورش طلابو اداره هيات علمى حوزه را مىديد،يكى آية الله سيد محمد حجتبود كه آن روزهادر قم بودند،و ديگر خود آية الله صدر بود كه در اثر آشنايى قبلى كه با ايشان داشتند،اورا لايق اين امر مىدانستند،از اين رو به برخى از تجار قم دستور داده بودند كه با آية اللهصدر تماس حاصل كنند و او را از خراسان به قم فرا خوانند.به اين ترتيب دعوتپذيرفته شد و آية الله صدر به قم نزول اجلال فرمودند،و ديدگان آية الله حائرى باحضور وى روشن گرديد.او را با همكارى آية الله سيد محمد حجت مورد اعتماد ومحل ثقه و اطمينان خود قرار دادند و در كارها و شئون مهم و اختصاصى با آنان بهمشورت نشستند،تا اينكه مؤسس حوزه در سال 1355 ه.ق به رحمت الهى شتافت،در حاليكه هر دو نفر را ازطرف خود وصى قرار داده بودند.
دوران فترت:
ايشان و همكار و برادر بزرگوارش آية الله حجت،به مسئوليتهاى حوزه پرداختندو مباشر حفظ نظام ادارى و علمى آن حوزه گرامى گرديدند،آنگاه آية الله سيد محمدتقى خوانسارى هم به جمع آنان پيوست.هر سه بزرگوار به صورت استوانههاى حوزهو اركان آن مركز علمى درآمدند.با اخلاص،ايثار و فداكارى تمام به تمشيت امور حوزهعلميه قم پرداختند.كارها و مسئوليتها را بين خود تقسيم نمودند.هر كدام از آن بزرگانمسئوليتى را بر عهده گرفتند، ولى راس و سخن يكى بيشتر نبود.تا روزى كه زعيم دينىبزرگ آية الله العظمى سيد حسين بروجردى به قم وارد شدند.پس همگى اتفاق نظرپيدا كردند كه امور را در اختيار ايشان قرار دهند.آية الله صدر نخستين فردى بود كهمحل برگزارى نماز جماعتخود را به ايشانواگذاشت و خود نيز به او اقتداء فرمود.
ايشان پس از وفات آية الله حائرى مجددا همراه رفيق و همكار بزرگوار،آية اللهحجت مصائب و مشكلات فراوانى را متحمل گرديدند،چون هدف حكومت وقتايران بر آن قرار گرفته بود كه هيات علمى و نظام موجود حوزه علميه قم را پراكندهسازد و اجتماع طلاب را به تفرق و پراكندگى مبدل سازد.در اجراى اين هدف شوم،شيوههاى مختلف و اسلوبهاى متعددى را به كار گرفت.گاهى طلاب را به صورتهاىدسته جمعى و گاهى متفرق،دستگير مىكرد،و آنان را بدون هيچ نوع جرم و خطا،بهزندان مىافكند.نظام سربازى اجبارى را در حق آنان به كار مىبست و با وجود اين نوعتضييقات و شيوههاى ظالمانه،اين دو بزرگ تمام اين مسائل و مصائب را با ناراحتى وتاثر فراوان،تحمل مىنمودند و طلاب را به صبر و بردبارى فرا مىخواندند.مسائل رابه حالت اوليه خود برگرداندند.او و همكارانش موقعيتهاى بسيار شديدى را تحملنمودند كه طلاب و فضلاى آن روز قم همه آنها را در خاطر دارند و با ديدهاعجاب وشگفتبه آنها مىنگرند.
دوران مرجعيت:
پس از رحلت آية الله مؤسس مردم به ايشان و همكار عزيز و بزرگوارشان،آية الله حجت مراجعه نمودند و از آنها درخواست رساله كردند،با اينكه رساله عمليهايشان چاپ گرديد و ايشان جزو زعماى علم و يكى از مراجع دين و از بزرگ مدرسانحوزه علميه قم قرار گرفتند، ايشان درس اصول و فقه را تدريس نمودند كه در جلسهدرس او نزديك به 400 نفر از طلاب و فضلاء مىنشستند.در تشويق آنان،شيوهها واسلوبهاى خاصى به كار مىگرفتند،به حدى كه توانستند تعدادى از بزرگان و رجالحوزه علميه قم را تربيت و آماده سازند.ابو الزوجه بزرگوار ايشان،مرحوم آية اللهالعظمى حاج آقا حسين قمى(ره)تقليد از ايشان را اجازه داد.و احتياطات خويش را بهايشان ارجاع داد.كسانى كه آية الله قمى را مىشناسند،و شدت ورع و پرهيزگارى او رامىدانند،بهتر مىدانند كه او كمتر به كسى اطمينان و اعتماد مىورزيد،و هيچگاه بهسرعت و سادگى تصميم نمىگرفت،مادام كه اساس و پايهاى پيدا نمىشد،سخنىبهزبان نمىآورد و حقيقتى را مورد تاييد قرار نمىداد.» (3)
اخلاق و ويژگيها:
هر كدام از مراجع بزرگوار خصوصيات اخلاقى ويژهاى داشتهاند،افزون بر آنتعهدات وتقيدات عمومى كه از اسلام و معارف الهى دريافت مىنمودند.
شخصيت مورد نظر ما،از طبع بلند،نيت پاك،اخلاص كامل در عمل،سعه صدربرخوردار بود و در امر دين و پيشرفت آن و در رسيدگى به امور مسلمين،به ويژهمستضعفان و دردمندان فوق العاده ساعى و كوشا و داراى همتبلندى بود.او داراىذوق خاص و شور و شوق فراوان به ادبيات عرب بود،و اشعار و سرودههايى نيزداشت كه حاكى از عمق تبحر ايشان در آن مقولهمىباشد.
او در كنار حاشيه بر كفاية الاصول،كتاب تاريخ اسلام و اشعار و قصايد آموزندهو سازنده در مراثى و مدايح اهل بيت عصمت و طهارت(ع)را داشت و شعر و ادب اونشان مىدهد كه اوكوچكترين اعتنايى به مقامات ظاهرى و وابستگيهاى دنيوى ومظاهر اعتبارى ندارد.
او مرثيهاى در رثاء مادر مظلومهاش،حضرت زهراى مرضيه(س)به عربىسروده است كه حاكى از سوز دل عميق و جانكاه او مىباشد (4) .در مورد فاجعه بقيع وهدم بقاع متبركه اهلبيت(ع)،سروده است:
لعمرى ان فاجعة البقيع يشيب لهولها خود الرضيع و سوف تكون فاتحة الرزايا اذا لم نصح من هذا الهجوع فهل من مسلم لله يرعىحقوق نبيه الهادى الشفيع»
صاحب«علماى معاصرين»مىنويسد:
«اين اشعار آن روز در ميان ادباء و شعراى بين النهرين شهرتى بسزا يافت و زيادهاز صد نفر از شعراء عرب آن را تشطير و تخميس نموده و در مجلهها و روزنامهها درجنمودند،تا اينكهحكومت عراق از نشر آن جلوگيرى و به توقيف روزنامهها و مجلاتتهديد نمود...» (5)
حق استاد:
ايشان در رساله حقوق كه در استيفاى برخى از حقوق آموزگاران و اساتيدمىباشد و در سال1328 ه.ق در بغداد به چاپ رساندهاند،در اين باره مىنويسند:
«حق استادى بسيار سنگين و پرارزش و پر اهميت مىباشد.از حقوق اساتيد،تعظيم و تكريم و حسن استماع سخنان،و مؤدب نشستن در محضر او است،به حدىكه صداى خود را بالاتر از صداى او نبرى،و در محضر او غيبتيا سخن ناروا نگوئى،واگر از او سخنى به ميان آيد،از وى دفاع نمايى و اگر عيبى داشته باشد،بپوشانى.مناقبو فضايل او را منتشر سازى،با دشمن او همنشينى منمايى و با دوست او دشمنى نكنى،و اين معنى را به خوبى دريابى كه استاد است كه ترا از ظلمات و تاريكيهاى جهل بيرونآورده است و قلب ترا با چراغ معارف و علوم روشن ومنور ساخته است.» (6)
باز به سخن آية الله حاج آقا بزرگ تهرانى بر مىگرديم،تا از خصوصيات اخلاقىايشان سخنگويند:
«ايشان با خصوصيات ويژهاى از ديگر معاصرين تمايز پيدا مىكردند و اين يكامر عجيب و غريبى نيست،چون ايشان از يك بيتبزرگ برخاستهاند،پدر،جد وبرادران همگى داراى چنين خصوصيات و امتيازاتى بودند.او فقيه متضلع،اديب بارع،ورع و پرهيزگار و متقى بود،بيشتر به دنبال اصلاح امور و ايجاد الفتبودند.هنگامى كهدر مشهد بودند،اختلاف و پراكندگى بين مردم به وجود آمده بود،به حدى كه بهصفوف علماء نيز سرايت نموده بود.مرحوم آية الله صدر تنها فردى بودند كه توانستندآن اختلافات را به وحدت تبديل نمايند و صفوف رجال دين را متحد سازند و عواملاختلاف را از بين بردارند و چنين فضاى مسمومى در قم نيز به وجود آمده بود.مرحوممغفور آن را از ريشه خشكاند و از آغاز نشو و نما در قبر خويش مدفون ساخت.اوبسيار متواضع و خاكى بود،با توده مردم مىنشست.به هر كه مىرسيد سلاممىگفت.
در مسكن و لباس و شئون زندگى شان و اعتبار ظاهرى را رعايت نمىنمود،بلكه باسادگى و بساطتخود را ممتاز مىساخت.او هميشه اين چنين بود،تا روزى كه مرجعتقليد مسلمين گرديد،و يكى از اكابر علماء و مدرسين حوزه قرار گرفتند.باز عادت وشيوه كار او عوض نشد،و اخلاق و رفتارش تغيير پيدا نكرد.روى همين امتيازاتاخلاقى بود كه او در قلوب مردم از موقعيت و منزلتخاصى برخوردار بود،و يكى ازعوامل اين اقبال و توجه مردم،كتمان و پوشيده نگهداشتن اعمال و كارهاى نيك وشايسته خود بود،مگر آن اعمالى كه خود به خود ظهور و شهود داشتند،مانند تاسيسمدارس و تشييد مساجد و روشن ساختن برخى از اماكن مقدسه و تقديم شهريه بهطلاب و ديگر خدمات ايشان.باقيات صالحات فراوانى درمشهد و قم از خود به يادگارگذاشتند كه خيلىها نمىدانند.
ايشان مردم را دوست مىداشتند و در درد و آلام آنان متالم و متاثر مىشدند.بهمشكلات وشكايات آنان گوش فرا مىدادند و در پى حل و باز گشودن آنها بودند.
سعى داشتند از نزديكترين راهها و بهترين شيوهها در حل مشكلات آنان سهيم باشند.
من ايشان را از دهها سال پيش از طريق والد بزرگوار و پسر عموى گرانقدرشالسيد حسنصدر كه با ايشان و خاندان صدر محكمترين روابط را دارم،مىشناختم.
من چيزى را از او و درباره او نشنيدهام كه موجب عيب و تعيير وى بوده باشد.از اين روايشان در نظر حقير يكى از آن رجال كم نظيرى هستند كه زيبنده است تاريخ ياد و اعمالايشان رامخلد و جاويدان در سينه خود ثبت و ضبط نمايد.» (7)
آثار و تاليفات:
از مرحوم آية الله صدر آثار و تاليفات متعددى به جا مانده است،كه شامل فقه،اصول،تاريخ،ادب،كلام،عقايد،حديث و اخلاق مىباشد.از آن ميان:
1-المهدى في احوال الحجة المنتظر(عج)اثبات وجود وى از طريق اخبار عامه.
2-خلاصة الفصول في علم الاصول،و آن تلخيص فصول شيخ محمد حسيناصفهانى مىباشدكه در دو جزء قرار دارد،از دومى آن در سال1363 فراغت پيداكردهاند. (8)
3-الحقوق،رساله نفيسهاى است كه بارها به چاپ رسيده است.نخستين بار درسال1329آنچنان كه در الذريعه،ج7،ص 42 معرفى شده است.
4-التاريخ الاسلامى،تاريخ فشردهاى است كه در سال 1330 دو جلد آن بهچاپ رسيده است. (9)
5-حاشيه بر العروة الوثقى كه در حواشى وسيلة النجاة آية الله اصفهانى به چاپرسيده است.
ديگر آثار ايشان مخطوط مىباشد:
6-منظومهاى در حج
7-منظومهاى در صوم
8-رسالهاى در حكم ماء الغسالة
9-رسالهاى در تقيه
10-رسالهاى در حج
11-رسالهاى در امر به معروف و نهى از منكر
12-رسالهاى در نكاح و ازدواج
13-حاشيه كفاية الاصول خراسانى
14-حاشيه وسيلة النجاة فارسى
15-رسالهاى در رد شبهات وهابيها
16-رسالهاى در اثبات عدم تحريف كتاب
17-رسالة الحقوق
18-نداء محمد در اخبار خاصه و عامه(12 مجلد)
19-مدينة العلم في اخبار اهل البيت(ع)
20-ديوان شعر(6 مجلد)و ديگر آثار و تاليفات
گفتار كوتاه مرحوم خيابانى:
مرحوم واعظ خيابانى در«علماى معاصرين»به نقل از ريحانة الادب مىنويسد:
«شرح كوتاهى را بنا به درخواست نگارنده مرحوم آية الله صدر نوشتهاند:
«اينجانب در رجب1299 هجرى در كاظمين متولد و ادبيات و رياضيات را نزد اساتيدفن ياد گرفته تا در سال 1328 براى تكميل تحصيلات دينيه به نجف مهاجرت و در حوزه درس آخوند خراسانى و علامه يزدى حاضر و در سال 1331 به مشهد مقدسمسافرت كرده و چندى توقف نموده و در سال1347 باز به عراق مراجعت و به فاصلهچند ماه والد معظم له خواستبعد از آن باز هم چندى در مشهد و قدرى در نجفزيستهاند.اكنون كه سال 1361 ه.ق است،در قممقيم و مدير حوزه علميه قم و مرجعشيعه مىباشند...» (10)
يادگارهاى ارزنده:
از آن بزرگ مرجع تقليد،دو فرزند شايسته به جا ماندند كه هر دو از يادگارهاىبرازنده وارزنده امت اسلامى به شمار مىآيند.
1-آية الله سيد رضا صدر كه امروز يكى از اساتيد بزرگ حوزه علميه قممىباشند و اخيرا در ماه جمادى الثانية سال 1415 ه.ق با انبوهى از يادگارهاى علمى بهرحمت ايزدى پيوست و باتكريم و تجليل فراوان در قم به خاك سپرده شد.
2-متفكر بزرگ اسلامى و سياستمدار نامى،امام سيد موسى صدر،رهبر شيعيانلبنان و جبل عامل كه امروز در اثر توطئه غرب ناپديد و مفقود الاثر مىباشد.خداوندمتعال از مسببين آن خود انتقام بگيرد.او بحق يكى از مفاخر شيعه و يكى از عوامل عزو سربلندى جهان اسلام مىباشد.مردم جنوب لبنان و شيعيان آن سامان هنوز هم درفراق او اشك خونمىريزند.
وفات او:
ايشان پس از عمرى تلاش و مجاهده در راه اسلام،در اثر مرض قلبى در روزشنبه19 ربيع الثانى سال1373 ه.ق دار فانى را وداع گفت،و روز رحلت ايشان در قميك روز استثنائى بود.آية الله العظمى بروجردى به نماز او ايستاد.در بالاى سر رواقحرم حضرت فاطمه معصومه(ع) كنار قبر استاد و مؤسس حوزه علميه قم،آية اللهالعظمى حائرى مدفون گرديد.فواتح و مجالس عزا و ترحيم در قم و شهرستانهاىتهران،خراسان،نجف،كربلا،كاظمين،و در سوريه، لبنان و برخى ديگر از بلاد اسلامىبرگزار گرديد و شعرا و ادباء در رثاى او اشعارى سرودند،كه يكى از آن اشعار،سرودهسيد محمد حسن آل طالقان،صاحب مجله معارف بود كه به امر آيةالله كاشانى و درحضور ايشان اين شعر را سرودهاند:
تبتيد الزمان من خؤون يعبث في شمل الهدى و الدين فكم له من ضربة قاضية تستنزف الدمع من العيون و فعلة منكرة عادت على الاسلام بالخسران و الشجون لهفى على الطلاب مذنفى منهم ناعى الردى شيخ ذوى الفنون فقد تولى شملهم ايدى سباءو كان قبل فاقد القرين (11)
پىنوشتها:
1- آئينه دانشوران،سيد عليرضا ريحان يزدى،ص 54 تا56،چاپ1353.
2- از يادداشتهاى كتبى آن مرحوم پيش نگارنده.
3- نقباء البشر،كد معرفى 1435.
4- يكصد سال مبارزه روحانيت،ج3،ص 68 تا 70،اثر نگارنده كه در سال1359 ش به چاپرسيده است.
5- علماى معاصرين،ص217.
6- رساله حقوق آية الله صدر،ص 5.
7- نقباء البشر،ج3،ص946.
8- الذريعه،ج7،ص 230 و 231.
9- الذريعه،ج3،ص 232.
10- علماى معاصرين،مرحوم واعظ خيابانى،ص216.
11- يكصد سال مبارزه روحانيت از ميرزاى شيرازى تا امام خمينى،عقيقى بخشايشى،3،صص 68 تا 70- آئينه دانشوران،تاليف سيد عليرضا ريحانى يزدى،چاپ قديم،1353 ه.ق،صص 54 تا56- نقباء البشرفي القرن الرابع عشر،ج3،ص946- آثار الحجة،تاليف حجة الاسلام آقاى محمد شريف رازى،ج 1،صفحات 201 تا 211،چاپ جديد- ريحانة الادب مرحوم مدرس،ج3،صص427 تا429.