38- آية الله العظمى سيد كاظم طباطبايى يزدى
(متولد1247-متوفى1337 ه.ق)
آية الله العظمى سيد محمد كاظم طباطبايى،فرزند مرحوم سيد عبد العظيم يزدى،يكى از فقهاى بزرگ و نامدار قرن چهاردهم است كه از نظر جامعيت در مسائل فرعىفقهى،كمنظيرمىباشد.
او عالمى متبحر و فقيهى مدقق است كه جامع كمالات علمى و عملى بود و درفقه جعفرىيكى از مفاخر و از فقهاى نامدار و برجسته عصر اخير مىباشد.
ولادت و تحصيلات او:
او به سال1247 هجرى در يكى از قراء يزد به نام«كسنويه»پا به عرصه وجودنهاد و تحصيلات ابتدايى را در زادگاه خود شروع نمود،سپس به اصفهان رفت و مدتىنزد آية الله شيخ محمد باقر،و در محضر صاحب روضات الجنات و برخى از اكابرديگر تلمذ نمود تا به مرحله عاليه اجتهاد و استنباط احكام شرعى نائل آمد و اجتهاد اومورد تاييد اساتيد خود قرار گرفت.سپس به نجف اشرف رهسپار گرديد و تمام اوقاتخود را صرف تحصيل و تكميل علوم و اندوختههاى علمى خود نمود و به حوزه درسمرحوم ميرزا محمد حسن شيرازى پيوست.پس از درگذشت او در سال 1312 ه.ق،خود به تدريس و تشكيل حوزه درسى پرداخت.
تاليفات او:
تاليفات و آثار قلمى او مطابق آنچه صاحب ريحانة الادب آورده است،به اين قرار مىباشد:
1-بستان راز و گلستان نياز(در مناجات و دعا)متن اين رساله 35 صفحهاى درمجله نور علم،دور دوم،شماره سوم آمده است.در آغاز آن گويد:
كاظما تا كى به خواب غفلتى؟ فكر خود كن تا كه دارى مهلتى كاظما عمرت هدر شد در خيال شرم بادت از خداى لا يزال كاظما برخيز و فكر راه كن توشهاى از بهر خود همراه كن كاظما از بىخودى سوى خود آىخرده خرده روى كن سوى خداى
2-تعادل و تراجيح(در اصول)
3-حاشيه مكاسب شيخ انصارى
4-حجية الظن في عدد الركعات
5-السؤال و الجواب(مسائل فقهى)
6-صحيفة الكاظمية
7-رسالهاى در منجزات مريض
8-العروة الوثقى، در برگيرنده ابواب فقهى:طهارت،صلوة،زكات،خمس،صوم،حج و نكاح مىباشد و مجموعا داراى 3260 مساله فرعى فقهى است.كتابعروة به علت محتوى بودن مسائل فرعى ضرورى،مستند و مورد مراجعه و دقت فقهاءو مراجع بعدى واقع گرديده است و بارها از سوى فقهاى عالى مقام محور بحث وتحشيه قرار گرفته است.شايد تا كنون دهها جلد كتاب استدلالى بر اساس اصل و محورقرار دادن عروه از سوى فقهاى بزرگ به صورت مستند عروه،مستمسك عروه ياحاشيه و نقد و بررسى و توضيح مسائل آن چاپ و تكثير شده و دراختيار علاقمنداناحكام فقهى قرار گرفته است.
نمونهاى از اشعار او:
مرحوم سيد طبع روان داشت و در ايام فراغت،اشعار معنوى و عرفانى مىسرود.نمونهاى ازاشعار او،رباعى زير است:
الهى دلى ده،در آن دل تو باشى به راهى بدارم كه منزل تو باشى به درياى فكرت فرو بردهام سرالهى چنان كن كه ساحل تو باشى
بناهاى خيريه:
او در كنار اشتغال به تربيت دانشجويان و تهذيب نفس و نشر احكام الهى بهتاسيس ابنيه خيريه،مساجد و مدارس نيز اهتمام داشته است و از آثار خيريه او،مدرسهبزرگى است در نجف اشرف،به نام مدرسه«سيد»كه در تاريخ بناى آن شيخ علىمازندرانى،يكى از شاگردان اوگفته است:
اسسها بحر العلوم و التقى محمد الكاظم من نسل طبا «و في بيوت اذن الله اتى»تاريخها الا بحذف ما ابتدا
(ترجمه:آن را درياى علم و تقوى،سيد محمد كاظم از نسل طباطبا تاسيسنمود.در دودمانهايى كه خداوند اذن داده است كه عبادت شود،تاريخ آن آمد،فقط باحذف آغاز جمله) يعنى از آيه/و في بيوت اذن الله/اگر«واو»را حذف كرده باشيم،به حسابعدد ابجدى،تاريخ مابقى آن كه 1325 مىباشد،نشانگر تاريخ بناى آن مدرسه مىتواندباشد. (1)
شهادت فرزند:
در حمله انگليسيها به عراق و مقاومت دليرانهاى كه مردم مسلمان عراق در اثرفتاوى و رهبرى مراجع عاليقدر در مقابل نيروهاى مهاجم انجام دادند،فرزند رشيد او بهنام«آية الله حاج سيد محمد طباطبائى يزدى»نيز شركت جست و در حمله سختى كه بهقواى انگليس نمودند،تعداد چهار هزار تن از نيروهاى بيگانه را از پاى درآوردند وشكست فاحشى به نيروهاى مهاجم وارد آوردند و در اين حمله بود كه فرزند دلبند ومورد علاقه پدر به فيض شهادت نائل آمد و جنازه او را با كمال احترام از كاظمين بهنجف حمل نمودند و به صحن مطهر علوى رساندند.عدهاى از شاگردان سيد،متحيربودند كه چگونه اين خبر تاسفآور را به پدر پير برسانند.روضهخوانى با خود همراهداشتند،اينگونه خبر را به او رساندند كه جنازهاى در صحن مطهر هست كه ولايت نمازاو به عهده شماست،ولى او كه تحصيل كرده مكتب مبارزه و شهادت بود،هرگز ازشنيدن اين خبر،آن گونه كه انتظار مىرفت،ناراحت نگرديد و كلمه مباركه«انا لله و انااليه راجعون»را سردادند.مطابق نقل برخى از ثقات فتوايى هم دررابطه با دفاع از اوصادر گرديده است كه از اهميت ويژهاى برخوردار بوده است.
شخصيتسيد از زبان بيگانه:
يكى از سران انگليس كه در حدود سال1333 موفق به ملاقات سيد شده بود،در اين خصوصچنين مىگويد:
«سيد كه بسيار پير بود و عمامه كوچك سفيدى بر سر داشت(گويا در منزلشانعمامه كوچك سفيدى بر سر مىبستند)و محاسن و ناخنهايش با حناى قرمز خيلىخوب رنگ شده بود و درخشندگى خاصى داشت،بيرون آمد و با كمال سردى وبىاعتنايى به ما خوش آمد گفت و ما را روى حصيرى كه در بيرون اتاقش افتاده بود،نزديك خود نشاند.من متوجه تاثير و نفوذ زياد و حسن شهرت او بودم،در خطوطصورت او قوه جاذبهاى وجود داشت و چشمانش خاكسترى و خسته مىنمود و دروجود نحيف و خسته او يك قدرت و نفوذ خارق العاده در حركت،و بيان او سحر آميزبود كه من كمتر در كشورهاى اسلامى نظير آن را ديده بودم.»و بعد مىگويد: «سيد باكمال وقار پاكت پول ما را به طرف ما پس زده و با عزمى راسخ گفت كه هنوز موقعآننرسيده است»تا آنجا كه مىگويد:
«من اطمينان حاصل كردم كه با او نمىتوان صحبت كرد و مقام عالى او قابل خريد و فروش نيست و بسيار خوشوقت است كه در اين باب با او صحبتى ننمائيم والبته چنين وضعى را دركشورهاى مصر و حجاز كه همه براى پول به دنبال ما مىدوندنمىتوان يافت.» (2)
فتواى او درباره جهاد با استعمار غرب:
در آن هنگام كه دولت ايتاليا فتواى خود را براى اشغال ليبى در شمال آفريقا بهحركت درآورده بود و مملكت ايران نيز از سوى همسايه شمالى در اشغال نيروهاىروس،و از جنوبمورد هجوم استعمار انگليس بود،آن مرحوم فتواى زير را صادركرد:
«بسم الله الرحمن الرحيم
در اين ايام كه دول اروپايى مانند ايتاليا به طرابلسغرب[ليبى]حمله نموده و از طرفى روسها شمال ايران را با قواى خود اشغال كردهاند،و انگليسيها نيز نيروهاى خود را در جنوب ايران پياده كردهاند و اسلام را در معرضخطر نابودى قرار دادهاند،بر عموم مسلمين از عرب و ايرانى واجب است كه خود رابراى عقب راندن كفار از ممالك اسلامى مهيا سازند.و از بذل جان و مال در راه بيرونراندن نيروهاى ايتاليا از طرابلس غرب و اخراج قواى روسى و انگليسى از ايران هيچفروگذار نكنند،زيرا اين عمل از مهمترين فرايض اسلامى است تا به يارىخداوند دومملكت اسلامى از تهاجم صليبيها محفوظ بماند.»
محمد كاظم طباطبايى
وفات او:
او پس از عمرى مبارزه و تلاش در راه تثبيت فرهنگ آل محمد(ص)،در 28رجب1337 ه.ق در نجف اشرف،در نود سالگى به رحمت ايزدى پيوست.و در كناردرب طوسى از صحن مقدس مرتضوى مدفون گرديد و در بلاد شيعه مجالس ترحيمترحيم متعددى به احترام او برگزارگرديد و شهرستان يزد چهل روز در عزاى او عزادار،و مجلس ترحيم برقرار بود. (3)
روحش شاد و رهرو راهش فراوان باد.
بسم الله الرحمن الرحيم و به ثقفى و اعتمادى
الحمد لله الذى شرح صدور العلماء و فضل مدادهم على دماءالشهداء و صلى الله على خير خلقه خاتم الانبياء و اله الائمةالمعصومين الامناء و لعنة الله على مخالفيهم و معانديهمالى يوم الجزاء و بعد بر كافه اخوان مؤمنين و شيعيان حضرتامير المؤمنين عليه السلام مخفى نماند كه جناب مستطاب صفوة العلماءالراشدين المؤيد المسدد اقاى شيخ محمد اقا لنكرانى دام تاييدهاز قبل اين جانب ماذون ميباشند در تصدى امور حسبيهكه جواز و نفوذ ان متوقف بر اذن فقيه جامع الشرائط استبشرط مراعات كمال احتياط در آن و هم چنين ماذون هستنددر قبض حقوق شرعيه از خمس و زكوة و مظالم و مال امام عليه السلامو ارسال نزد اين جانب و رسانيدن قبض وصول را بصاحبانحقوق زاد الله تعالى في تاييداته الاحقر محمدكاظم الطباطبائى
دستخط مرحوم صاحب عروة
پىنوشتها:
1- ريحانة الادب،ج6،ص 392
2- مجله نور علم،دوره دوم،شماره سوم،ص 82.
3- الذريعه،ج 15،ص 352.
در مورد بررسى زندگى ايشان مىتوان به منابع زير مراجعه نمود:
احسن الوديعه في تراجم مشاهير مجتهدى الشيعه،ج 1،ص 152 تا156- اعيان الشيعه،ج46، ص206 و207- الفوائد الرضويه،ص596 تا 598- معجم المؤلفين،ج 11،ص156 تا157- معجم رجال الفكر والادب خلال الف عام،ص 285- علماى معاصرين،ص113 و 114- ماضى النجف وحاضرها،ج3،ص 8،9،121 و 198- مجله نور علم،دوره دوم،شماره3،صفحات76 تا86.
38- آية الله العظمى سيد كاظم طباطبايى يزدى
(متولد1247-متوفى1337 ه.ق)
آية الله العظمى سيد محمد كاظم طباطبايى،فرزند مرحوم سيد عبد العظيم يزدى،يكى از فقهاى بزرگ و نامدار قرن چهاردهم است كه از نظر جامعيت در مسائل فرعىفقهى،كمنظيرمىباشد.
او عالمى متبحر و فقيهى مدقق است كه جامع كمالات علمى و عملى بود و درفقه جعفرىيكى از مفاخر و از فقهاى نامدار و برجسته عصر اخير مىباشد.
ولادت و تحصيلات او:
او به سال1247 هجرى در يكى از قراء يزد به نام«كسنويه»پا به عرصه وجودنهاد و تحصيلات ابتدايى را در زادگاه خود شروع نمود،سپس به اصفهان رفت و مدتىنزد آية الله شيخ محمد باقر،و در محضر صاحب روضات الجنات و برخى از اكابرديگر تلمذ نمود تا به مرحله عاليه اجتهاد و استنباط احكام شرعى نائل آمد و اجتهاد اومورد تاييد اساتيد خود قرار گرفت.سپس به نجف اشرف رهسپار گرديد و تمام اوقاتخود را صرف تحصيل و تكميل علوم و اندوختههاى علمى خود نمود و به حوزه درسمرحوم ميرزا محمد حسن شيرازى پيوست.پس از درگذشت او در سال 1312 ه.ق،خود به تدريس و تشكيل حوزه درسى پرداخت.
تاليفات او:
تاليفات و آثار قلمى او مطابق آنچه صاحب ريحانة الادب آورده است،به اين قرار مىباشد:
1-بستان راز و گلستان نياز(در مناجات و دعا)متن اين رساله 35 صفحهاى درمجله نور علم،دور دوم،شماره سوم آمده است.در آغاز آن گويد:
كاظما تا كى به خواب غفلتى؟ فكر خود كن تا كه دارى مهلتى كاظما عمرت هدر شد در خيال شرم بادت از خداى لا يزال كاظما برخيز و فكر راه كن توشهاى از بهر خود همراه كن كاظما از بىخودى سوى خود آىخرده خرده روى كن سوى خداى
2-تعادل و تراجيح(در اصول)
3-حاشيه مكاسب شيخ انصارى
4-حجية الظن في عدد الركعات
5-السؤال و الجواب(مسائل فقهى)
6-صحيفة الكاظمية
7-رسالهاى در منجزات مريض
8-العروة الوثقى، در برگيرنده ابواب فقهى:طهارت،صلوة،زكات،خمس،صوم،حج و نكاح مىباشد و مجموعا داراى 3260 مساله فرعى فقهى است.كتابعروة به علت محتوى بودن مسائل فرعى ضرورى،مستند و مورد مراجعه و دقت فقهاءو مراجع بعدى واقع گرديده است و بارها از سوى فقهاى عالى مقام محور بحث وتحشيه قرار گرفته است.شايد تا كنون دهها جلد كتاب استدلالى بر اساس اصل و محورقرار دادن عروه از سوى فقهاى بزرگ به صورت مستند عروه،مستمسك عروه ياحاشيه و نقد و بررسى و توضيح مسائل آن چاپ و تكثير شده و دراختيار علاقمنداناحكام فقهى قرار گرفته است.
نمونهاى از اشعار او:
مرحوم سيد طبع روان داشت و در ايام فراغت،اشعار معنوى و عرفانى مىسرود.نمونهاى ازاشعار او،رباعى زير است:
الهى دلى ده،در آن دل تو باشى به راهى بدارم كه منزل تو باشى به درياى فكرت فرو بردهام سرالهى چنان كن كه ساحل تو باشى
بناهاى خيريه:
او در كنار اشتغال به تربيت دانشجويان و تهذيب نفس و نشر احكام الهى بهتاسيس ابنيه خيريه،مساجد و مدارس نيز اهتمام داشته است و از آثار خيريه او،مدرسهبزرگى است در نجف اشرف،به نام مدرسه«سيد»كه در تاريخ بناى آن شيخ علىمازندرانى،يكى از شاگردان اوگفته است:
اسسها بحر العلوم و التقى محمد الكاظم من نسل طبا «و في بيوت اذن الله اتى»تاريخها الا بحذف ما ابتدا
(ترجمه:آن را درياى علم و تقوى،سيد محمد كاظم از نسل طباطبا تاسيسنمود.در دودمانهايى كه خداوند اذن داده است كه عبادت شود،تاريخ آن آمد،فقط باحذف آغاز جمله) يعنى از آيه/و في بيوت اذن الله/اگر«واو»را حذف كرده باشيم،به حسابعدد ابجدى،تاريخ مابقى آن كه 1325 مىباشد،نشانگر تاريخ بناى آن مدرسه مىتواندباشد. (1)
شهادت فرزند:
در حمله انگليسيها به عراق و مقاومت دليرانهاى كه مردم مسلمان عراق در اثرفتاوى و رهبرى مراجع عاليقدر در مقابل نيروهاى مهاجم انجام دادند،فرزند رشيد او بهنام«آية الله حاج سيد محمد طباطبائى يزدى»نيز شركت جست و در حمله سختى كه بهقواى انگليس نمودند،تعداد چهار هزار تن از نيروهاى بيگانه را از پاى درآوردند وشكست فاحشى به نيروهاى مهاجم وارد آوردند و در اين حمله بود كه فرزند دلبند ومورد علاقه پدر به فيض شهادت نائل آمد و جنازه او را با كمال احترام از كاظمين بهنجف حمل نمودند و به صحن مطهر علوى رساندند.عدهاى از شاگردان سيد،متحيربودند كه چگونه اين خبر تاسفآور را به پدر پير برسانند.روضهخوانى با خود همراهداشتند،اينگونه خبر را به او رساندند كه جنازهاى در صحن مطهر هست كه ولايت نمازاو به عهده شماست،ولى او كه تحصيل كرده مكتب مبارزه و شهادت بود،هرگز ازشنيدن اين خبر،آن گونه كه انتظار مىرفت،ناراحت نگرديد و كلمه مباركه«انا لله و انااليه راجعون»را سردادند.مطابق نقل برخى از ثقات فتوايى هم دررابطه با دفاع از اوصادر گرديده است كه از اهميت ويژهاى برخوردار بوده است.
شخصيتسيد از زبان بيگانه:
يكى از سران انگليس كه در حدود سال1333 موفق به ملاقات سيد شده بود،در اين خصوصچنين مىگويد:
«سيد كه بسيار پير بود و عمامه كوچك سفيدى بر سر داشت(گويا در منزلشانعمامه كوچك سفيدى بر سر مىبستند)و محاسن و ناخنهايش با حناى قرمز خيلىخوب رنگ شده بود و درخشندگى خاصى داشت،بيرون آمد و با كمال سردى وبىاعتنايى به ما خوش آمد گفت و ما را روى حصيرى كه در بيرون اتاقش افتاده بود،نزديك خود نشاند.من متوجه تاثير و نفوذ زياد و حسن شهرت او بودم،در خطوطصورت او قوه جاذبهاى وجود داشت و چشمانش خاكسترى و خسته مىنمود و دروجود نحيف و خسته او يك قدرت و نفوذ خارق العاده در حركت،و بيان او سحر آميزبود كه من كمتر در كشورهاى اسلامى نظير آن را ديده بودم.»و بعد مىگويد: «سيد باكمال وقار پاكت پول ما را به طرف ما پس زده و با عزمى راسخ گفت كه هنوز موقعآننرسيده است»تا آنجا كه مىگويد:
«من اطمينان حاصل كردم كه با او نمىتوان صحبت كرد و مقام عالى او قابل خريد و فروش نيست و بسيار خوشوقت است كه در اين باب با او صحبتى ننمائيم والبته چنين وضعى را دركشورهاى مصر و حجاز كه همه براى پول به دنبال ما مىدوندنمىتوان يافت.» (2)
فتواى او درباره جهاد با استعمار غرب:
در آن هنگام كه دولت ايتاليا فتواى خود را براى اشغال ليبى در شمال آفريقا بهحركت درآورده بود و مملكت ايران نيز از سوى همسايه شمالى در اشغال نيروهاىروس،و از جنوبمورد هجوم استعمار انگليس بود،آن مرحوم فتواى زير را صادركرد:
«بسم الله الرحمن الرحيم
در اين ايام كه دول اروپايى مانند ايتاليا به طرابلسغرب[ليبى]حمله نموده و از طرفى روسها شمال ايران را با قواى خود اشغال كردهاند،و انگليسيها نيز نيروهاى خود را در جنوب ايران پياده كردهاند و اسلام را در معرضخطر نابودى قرار دادهاند،بر عموم مسلمين از عرب و ايرانى واجب است كه خود رابراى عقب راندن كفار از ممالك اسلامى مهيا سازند.و از بذل جان و مال در راه بيرونراندن نيروهاى ايتاليا از طرابلس غرب و اخراج قواى روسى و انگليسى از ايران هيچفروگذار نكنند،زيرا اين عمل از مهمترين فرايض اسلامى است تا به يارىخداوند دومملكت اسلامى از تهاجم صليبيها محفوظ بماند.»
محمد كاظم طباطبايى
وفات او:
او پس از عمرى مبارزه و تلاش در راه تثبيت فرهنگ آل محمد(ص)،در 28رجب1337 ه.ق در نجف اشرف،در نود سالگى به رحمت ايزدى پيوست.و در كناردرب طوسى از صحن مقدس مرتضوى مدفون گرديد و در بلاد شيعه مجالس ترحيمترحيم متعددى به احترام او برگزارگرديد و شهرستان يزد چهل روز در عزاى او عزادار،و مجلس ترحيم برقرار بود. (3)
روحش شاد و رهرو راهش فراوان باد.
بسم الله الرحمن الرحيم و به ثقفى و اعتمادى
الحمد لله الذى شرح صدور العلماء و فضل مدادهم على دماءالشهداء و صلى الله على خير خلقه خاتم الانبياء و اله الائمةالمعصومين الامناء و لعنة الله على مخالفيهم و معانديهمالى يوم الجزاء و بعد بر كافه اخوان مؤمنين و شيعيان حضرتامير المؤمنين عليه السلام مخفى نماند كه جناب مستطاب صفوة العلماءالراشدين المؤيد المسدد اقاى شيخ محمد اقا لنكرانى دام تاييدهاز قبل اين جانب ماذون ميباشند در تصدى امور حسبيهكه جواز و نفوذ ان متوقف بر اذن فقيه جامع الشرائط استبشرط مراعات كمال احتياط در آن و هم چنين ماذون هستنددر قبض حقوق شرعيه از خمس و زكوة و مظالم و مال امام عليه السلامو ارسال نزد اين جانب و رسانيدن قبض وصول را بصاحبانحقوق زاد الله تعالى في تاييداته الاحقر محمدكاظم الطباطبائى
دستخط مرحوم صاحب عروة
پىنوشتها:
1- ريحانة الادب،ج6،ص 392
2- مجله نور علم،دوره دوم،شماره سوم،ص 82.
3- الذريعه،ج 15،ص 352.
در مورد بررسى زندگى ايشان مىتوان به منابع زير مراجعه نمود:
احسن الوديعه في تراجم مشاهير مجتهدى الشيعه،ج 1،ص 152 تا156- اعيان الشيعه،ج46، ص206 و207- الفوائد الرضويه،ص596 تا 598- معجم المؤلفين،ج 11،ص156 تا157- معجم رجال الفكر والادب خلال الف عام،ص 285- علماى معاصرين،ص113 و 114- ماضى النجف وحاضرها،ج3،ص 8،9،121 و 198- مجله نور علم،دوره دوم،شماره3،صفحات76 تا86.