22- زين الدين على بن احمد«شهيد ثانى»
(مستشهد966 ه.ق)
گفتار استاد:
«شيخ زين الدين معروف به شهيد ثانى،از اعاظم فقهاى شيعه است.مردى جامعبوده و در علوم مختلف دست داشته است.اهل جبل عامل است.جد ششم اوصالح نامى است كه شاگرد علامه حلى بوده است.ظاهرا اصلا اهل طوس بودهاست،از اين رو شهيد ثانى،گاهى«الطوسىالشامى»امضاء مىكرده است. (1)
شهيد ثانى در سال 911 متولد شده و در966 شهيد شده است.مسافرت متعددىكرده و اساتيد فراوانى ديده است.به مصر و دمشق و حجاز و بيت المقدس وعراق و استانبول مسافرت كرده و از هر خرمنى خوشههايى چيده است.تنهااساتيد سنى او را دوازده تننوشتهاند.به همين جهت مردى جامع بوده است.
علاوه بر فقه و اصول،از فلسفه و عرفان و طب و نجوم هم،آگاهى داشته است.
فوق العاده زاهد و متقى بوده است.شاگردانش در احوالش نوشتهاند كه در ايامتدريس شبها به هيزمكشى براى اعاشه خاندانش مىرفت و صبح به تدريسمىنشست.مدتى در بعلبك به پنج مذهب(جعفرى،حنفى،شافعى،مالكى وحنبلى)تدريس مىكرده است.شهيد تاليفات متعددى دارد.معروفترين تاليفاو در فقه،شرح لمعه شهيد اول،و ديگر«مسالك الافهام»است كه شرح شرايعمحقق حلى است.شهيد ثانى نزد محقق كركى(قبل از آنكه به ايران بيايد) تحصيل كرده است.شهيد ثانى به ايران نيامد.صاحب معالم كه از معاريف علماءشيعه است،فرزند شهيد ثانى است.» (2)
فقيه عاليقدر و دانشمند بزرگوار شيعه،زين الدين بن نور الدين شيخ على بناحمد عاملى جبعى،معروف به«شهيد ثانى»در سيزدهم شوال 911 ه.ق،در يكخانواده علم و فقاهت زاده شده و همزمان با حيات پدر بزرگوارش،نور الدين على بناحمد،تحصيلات مقدماتى را نزد او گذراند.سپس به قريه«ميس»رفت و نزد شيخ علىبن عبد العالى ميسى(م 938 ه.ق) تحصيلات خود را ادامه داد و كتابهاى«شرائعالاحكام»محقق حلى،و«ارشاد»علامه حلى،وكتاب«قواعد»علامه را نزد او خواند.
او يكى از اعيان و مفاخر فقهاى نامدار شيعه،و يكى از اكابر متبحرين در علوماسلامى و يكى از استوانههاى فقهى و اجتهادى در طول ادوار فقه اسلامى مىباشد كه ازنظر آثار و بركات وجودى كم نظير مىباشد.او در قرن دهم هجرى مىزيسته و با تلاشو كوشش خستگىناپذير فقه آل محمد(ص)را به نقاط مختلف جهان بسط و انتشارداده است.
سفرهاى علمى:
او به منظور ادامه تحصيلات علمى،مسافرتهاى متعددى به نقاط مختلف جهاناسلام آغاز نمود،يعنى آنگاه كه چندى در«ميس»اقامت گزيد،به«كرك نوح»رفت ونحو و اصول فقه را نزد سيد جعفر كركى،نويسنده كتاب«المحجة البيضاء»فرا گرفت،ودر سال 934 ه.ق مجددا به«جبع»بازگشت و تا سال937 ه.ق در آنجا سرگرم مطالعهو تحقيق و مذاكرات علمى شد.در همين سال به«دمشق»مسافرت كرد و قريب يكسال و اندى در آنجا به تحصيلات خود ادامه داد و نزد شيخ محمد بن مكى حكيم وفيلسوف بزرگوار،پارهاى از كتب طب و حكمت و هيات را قرائت نمود و در محضردرس شيخ احمد جابر شركت جست و كتاب«شاطبيه»را كه در علمقرائت و تجويداست،بر او خواند.
او به سال 938 ه.ق دوباره به«جبع»بازگشت،ولى نتوانست توقف خود را كهموجب توقف علمى او مىشد،چندان ادامه دهد،لذا مجددا آهنگ دمشق نمود تا ازآنجا به مصر برود.البته مدتى كوتاه در دمشق درنگ كرد و كتاب«صحيح مسلم»و«صحيح بخارى»را در مدرسه«سليميه»نزد«شمس الدين طولون»قرائت كرد و سپسدر نيمه ربيع الاول 942 ه.ق به صوب مصر حركت نمود.مدت مسافرت او از دمشقبه مصر،حدود يك ماه به طول انجاميد و در ميان راه كرامات و خوارق عاداتى از وىمشاهده شد كه شاگردش ابن العودى آنها را بازگو كرده است.در مصر نزد شانزده استادبرجسته و دانشمند به اندوختن ذخاير علمى در علومعربى،اصول فقه،هندسه،معانى،بيان،عروض،منطق،تفسير و ساير علوم ديگر سرگرم شد.
شاگردش«ابن العودى»تمام اساتيد او را در«بغية المريد»نام مىبرد كه از آنجمله استشيخ ابو الحسن بكرى،نويسنده كتاب«الانوار في مولد النبى»و مجلسى ازاين كتاب در«بحار الانوار»مطالبى نقل كرده است.شهيد ثانى در شوال 944 ه.ق بهزيارت خانه خدا و نيز زيارت قبر شريف پيامبر اكرم(ص)و ائمه بقيع موفق شد.درصفر 944 ه.ق بار ديگر به موطن خود«جبع»مراجعت كرد.در ربيع الاول946 ه.ق بهزيارت ائمه هدى(ع)در عراق مشرف شد و در پنجم شعبان همان سال به«جبع»بازگشت و چند سالى در آنجا ماند.در ذيحجه 948 ه.ق مسافرت به«بيت المقدس»رادر پيش گرفت و وارد اين شهر شد و در محضر شيخ شمس الدين بن ابى اللطيفمقدسى،قسمتى از صحيح مسلم و بخارى را قرائت نمود و از اين استاد اجازه روايت رااخذ كرد.پس از آن به موطن خود مراجعت نمود و در آنجا مشغول تحقيق و مطالعهوتدريس گشت.
پس از آن به صوب روم شرقى عزم سفر كرد و در هفدهم ربيع الاول949 ه.قاز طريق دمشق و حلب وارد قسطنطنيه گرديد.اين دانشمند بلند همت و سختكوشبه گوشهاى پناهنده گشت و در طى مدت هيجده روز دست اندر كار نگارش رسالهاى شد كه راجع به ده علم بود. ده مبحث جالب آن را در آن رساله تحرير كرد و آن را نزدقاضى عسكر محمد بن محمد بن قاضى زاده رومى كه خود از دانشمندان برجسته آنديار به شمار مىرفت،فرستاد.پس از ملاقات او با شهيد ثانى،ميان آن دو در مسائلمختلف مباحثات و مذاكرات علمى صورت گرفت و نوشتههاى شهيد ثانى و نيزمذاكرات علمى او،قاضى رومى را بر آن داشت كه صورت برنامهاى كه حاوى وظائفمدارسى بود در اختيار او قرار داده و به او پيشنهاد كرد كه در انتخاب مدرسه دلخواهخود مختار است و مىتواند افاضات علمى و تدريسى خود را در هر مدرسهاى كهمطابق سليقه اوست اجرا نمايد،و در ضمن با اصرار از او درخواست مىكرد كه در شاميا حلب به انجام وظيفه تدريس بپردازد.شهيد ثانى پس از استخاره،اقامت در«مدرسهنوريه»واقع در بعلبك را انتخاب كرد و از سوى قاضى مزبور،اداره امور اين مدرسهبهوى،واگذار شد.
مدت توقف شهيد ثانى در قسطنطنيه چهار ماه به طول انجاميد و طبق معمول كهلحظهاى را به هدر نمىداد،در طول اين مدت كوتاه با سيد عبد الرحيم عباسى، نويسندهكتاب«معاهد التنصيص»آشنايى پيدا كرد و با او مجالست و آمد و شد آغاز نمود وازمحضرش از لحاظ علمى استفاضه مىكرد.
در يازدهم رجب از طريق عراق به جبع بازگشت و در مسير بازگشتخود بهزيارت مراقد ائمه اطهار(ع)تشرف حاصل نمود و اين مراجعتبا نيمه صفر953 ه.قهمزمان بود.او سر انجام دربعلبك اقامت گزيد.
شهرت علمى:
او پس از اقامت در بعلبك،در سايه شهرت علمى،مرجعيتيافت و دانشمندانفرزانه و فضلاى آن ديار،از دور دستترين بلاد براى استفاضه علمى به محضر او روىمىآوردند و از بركات علمى و اخلاقى او بهره كافى مىگرفتند.وى در اين شهر،تدريس جامعى را آغاز كرد،به اين معنى كه چون نسبتبه مذاهب پنج گانه جعفرى، حنفى،شافعى،مالكى و حنبلى از لحاظ آگاهى علمى كاملا محيط و مسلط بود،براساس تمام اين مذاهب پنجگانه تدريس مىنمود و در حقيقت فقه مقارن و عقائدتطبيقى را تدريس مىكرد و چنانكه سلف صالح او،يعنى شيخ طوسى(قدس سره)براى نخستين بار كتابى در زمينه فقه تطبيقى و حقوق تطبيقى اسلام تاليف كرده بود،شهيد ثانى براى نخستين بار تدريس فقه تطبيقى را در شهر بعلبك بنياد نهاد.توده مردمنيز بر حسب مذهب خود،پاسخ استفتاآت خويش را از محضر او دريافتمىكردند.
اقامت دائمى در موطن اصلى:
شهيد ثانى پس از اقامت پنجساله پر بار و ثمر بخش خود در بعلبك،به موطناصلىخود«جبع»بازگشت و در آنجا به تدريس و تاليف آثار فقهى و علمى مشغولگرديد.
يكى از نكتههاى جالب در مورد آثار علمى او اين است كه او در نگارش مطالبعلمى و فقهىبسيار زبردست و موفق بوده و آثار پر بركتى از خود به يادگار گذاشتهاست.
در امل الآمل آمده است كه شهيد ثانى پس از شهادت،دو هزار مجلد كتاب ازخود به جاى گذاشت كه دويست عدد آن به خط خود شهيد بزرگوار بوده و تعدادى ازآن از آثار علمى او ومقدارى نيز از مؤلفات ديگران بوده است.
عظمتشخصيت او:
شيخ حسين بن عبد الصمد حارثى،پدر شيخ بهايى مىگويد:«روزى بر شهيدثانى وارد شدم و او را متفكر يافتم.او در خويشتن فرو رفته بود.علت اين حالت را از اوجويا شدم،به من گفت: «برادرم!چنين مىپندارم كه من دومين شهيد باشم،زيرا درعالم رؤيا سيد مرتضى علم الهدى را ديدم كه مجلس ضيافتى تشكيل داده و علماء ودانشمندان اماميه و شيعه در آن شركت داشتند.وقتى من وارد مجلس شدم،سيد مرتضى از جا برخاست و به من تهنيت گفت ودستور داد كه در كنار استاد«شهيد اول»بنشينم.»
در رساله«مسائل السيد بدر الدين الحسن الحسينى»كه سيد مذكور از شيخحسين بن عبدالصمد پدر شيخ بهائى در اين رساله پرسشهايى را مطرح كرده،چنينآمده است:
سؤال:استاد و مولاى ما درباره داستانى كه از شهيد ثانى نقل مىشود،چهعقيدهاى دارد؟كه شهيد ثانى از نقطهاى از استانبول(قسطنطنيه)عبور مىكرد،شما نيزهمراه او بوديد.شهيد ثانى به شما گفت:قريبا شخص عاليقدرى در اين نقطه كشتهمىشود.آيا اين قضيه درستاست؟
جواب:آرى.
بدين سان چنين پيش بينى صورت گرفت و من مخاطب او در اين پيشبينى بودمو به ما نيز چنين گزارش دادند كه استاد در همان نقطه به شهادت رسيد و اين حادثه را ازطريق مكاشفهنفسانى بر خويش،پيش بينى و آيندهنگرى كرده بود.
در پايان اين جواب،پدر شيخ بهايى نام خويش و تاريخ جواب را چنينيادداشت مىكند:
شيخ حسين بن عبد الصمد حارثى،هيجدهم ذيحجه سال983،مكة المشرفة.
در كتاب«مقامات»سيد نعمت الله جزائرى نيز همين موضوع قيد شده است.
كار و تلاش:
شهيد ثانى با داشتن چنين مقام و شخصيتبرجسته علمى و فقهى،در تامينپارهاى از ضروريات معاش شخصا تلاش مىكرد.نوشتهاند:وقتى هوا تاريك مىشد وشب فرا مىرسيد، الاغى را كه مركب سوارى او بود از خانه بيرون مىآورد و به خارجشهر مىراند و هيزم فراهممىآورد و بار بر آن مىنمود و بدين وسيله سوخت منزل رابراى خانوادهاش فراهم مىساخت.
از بركات وجودى اين شخصيتبزرگوار،با اين فضائل روحى و معنوى،فرزندبرومندى همچون علامه بزرگوار و دانشمند پارسا و ژرفنگر،ابو منصور جمال الدينحسن(صاحب معالم)به ثمررسيد كه آثار گرانبهايى در اصول فقه و ساير علوماسلامى به دنياى شيعه ارمغان آورد.
كتاب«معالم الدين في الاصول»ابو منصور حسن،جايگزين كتاب اصول فقهفشرده«مختصر ابن حاجب»گشت و چند قرن است كه به عنوان كتاب درسى طلابعلوم دينى در حوزه علمى شيعه مورد استفاده قرار مىگيرد و مانند كتاب پدر،يعنى«الروضة البهيه»همچنان جاويدان و پايدار است و در پايگاههاى حضرت ولىعصر(عج)عطش علمى شاگردان مكتب امير المؤمنين على(ع)را فرو مىنشاند و قلبآنان را با آبشخورهاى پر فيض خود سيراب مىسازد. اثر گرانبهاى ديگر فرزند چنانپدرى،كتاب«منتقى الجمان في الاحاديث الصحاح والحسان»است كه كمتردانشمندى مىتواند از آن احساس بىنيازى كند.
از نوادگان فاضل او،شيخ محمد بن حسن مىباشد.
مرحوم خوانسارى صاحب روضات الجنات،درباره شهيد ثانى چنين مىگويد:
«تا كنون در جمع دانشمندان بزرگ و برجسته شيعه كسى را به ياد ندارم كه از لحاظشكوه شخصيت،سعه صدر،خوش فهمى،حسن سليقه،داشتن نظم و برنامه تحصيلى،كثرت اساتيد، ظرافت طبع،معنويتسخن و پختگى و بىنقص بودن آثار علمى به پاىاو برسد،بلكه اين استاد بزرگوار در تخلق به اخلاق الهى و قرب منزلت،چنانمىنماياند كه تالى تلو معصوم(ع)است وبلافاصله در رده پس از معصومان(ع)قراردارد.» (3)
شهيد ثانى به هنگام ميزبانى از واردين بىاختيار مىگشت و در پذيرايى ازميهمانان و تامينحوائج متقاضيان در حد ايثار و فداكارى مىكوشيد.
اساتيد شهيد ثانى:
از مجموع بحثها و مدارك تاريخى ديگرى كه در زندگى اين شهيد عاليقدر دردست داريم،به اين نتيجه مىرسيم كه شهيد ثانى با مسافرتهاى متعدد خود،در صدديافتن اساتيدى بود كهبتواند بيشترين بهرههاى علمى را از محضر آنان به دست آورد.
اگر چه نمىتوانيم نام تمام اساتيد او را بر شماريم،ولى به خاطر مزيد اطلاع از آناساتيدى نام مىبريم كه اسامى آنان در مدارك تاريخى ضبط شده است و شهيد ثانى ازمحضر آنان مستفيض گشته است و مىنماياند كه شهيد از درس اكثر اساتيد برجسته درتمام مذاهبپنجگانه اسلامى استفاده شايان كرده است.اينك تعدادى از آنان:
1-پدر او،احمد عاملى جبعى(م 925 ه.ق)در ميس
2-شيخ على بن عبد العالى ميسى(م 938 ه.ق)در ميس
3-شيخ محمد بن مكى حكيم و فيلسوف،در دمشق
4-سيد حسن بن جعفر كركى،در كرك نوح
5-شيخ احمد بن جابر،در دمشق
6-شمس الدين طولون دمشقى حنفى،در دمشق
7-شيخ ابو الحسن بكرى
8-شيخ شمس الدين ابو اللطيف مقدسى،در بيت المقدس
9-سيد عبد الرحيم عباسى،در قسطنطنيه
10-ملا حسن جرجانى
11-ملا محمد استر آبادى
12-ملا محمد على گيلانى
13-شهاب الدين بن نجار حنبلى
14-زين الدين حرى مالكى
15-شيخ ناصر الدين طلاوى كفعمى
و استادان ديگرى كه در طى سفرهاى علمى خود با آنان آشنا شده بود و به وسيله آنهااندوختههاى علمى خود را لحظه به لحظه فزايندهتر نموده است.
تاليفات و آثار علمى شهيد ثانى:
آثار علمى اين دانشمند پاك نهاد به دهها كتاب و رساله علمى مىرسد و على رغماشتغالات ديگر تدريسى،حدود هفتاد اثر علمى از خود به جاى گذاشت كه ما به برخىاز آنها دستيافتهو يا با نام پارهاى از آنها ضمن ترجمه احوال او در مراجع مختلفآگاهى يافتهايم.
تاليفات شهيد ثانى كه از«روض الجنان»آغاز مىشود و به«الروضة البهيه»ازلحاظ تاريخ تاليف پايان مىگيرد،واقعا همچون روضه و بوستانى است كه هرپژوهشگر دانشهاى دينى را با مناظر دلانگيز خود بر سر نشاط آورده تا گم شده خود رادر ميان آنها بيابد و قلب او با مشاهده هر زاويهاى از اين بوستان و آبشخورهاى آنسيراب گردد و نسيم ايمان و عقيده را درسطور اين تاليفات استنشاق نمايد.
آثار شناخته شده اين عالم بزرگوار و فقيه عاليقدر را بر حسب ترتيب موضوعىدر زير يادمىكنيم:
الف- كتب و رسالات فقهى:
1-روض الجنان في شرح ارشاد الاذهان،كه ظاهرا نخستين اثر علمى اينبزرگوار است كه بهتاريخ جمعه 25 ذى القعده949 تاليف كرده است.
2-مسالك الافهام في شرح شرايع الاسلام كه تاريخ پايان كتاب ديات آن 2ربيع الاول 964است. (4)
3-الفوائد العملية في شرح النفلية
4-المقاصد العلية في شرح الالفية،در19 ربيع الاول 950
5-نتايج الافكار في حكم المقيمين في الاسفار،در دوشنبه27 رمضان 950
6-رسالة في ارث الزوجة من العقار،در956
7-رسالة في احكام الحيوة،در سهشنبه 25 ذى الحجه956
8-رسالة في وجوب صلوة الجمعه
9-رسالة في الحث على صلوة الجمعه،اين رساله،به جز رساله قبلى مىباشد.
10-رسالة في تحريم طلاق الحائض الحامل المدخول بها،الحاضر زوجها
11-رسالة في حكم طلاق الحائض الغائب عنها زوجها
12-رسالة في تحقيق النية
13-مناسك الحج الكبير
14-مناسك الحج الصغير
15-رسالة في عدم جواز تقليد الميت
16-الفتاوى المختصره،غالبا در مسائل مربوط به عبادات است.
17-رسالة في انفعال ماء البئر
18-رسالة فيما اذا احدث المجنب حدثا صغيرا في اثناء الغسل
19-رسالة فيما اذا تيقن الحدث و الطهارة و شك في السابق منهما
20-المسائل النجفيه(كه هنگام بازگشت از استانبول(قسطنطنيه)به نجف،بهآنها پاسخنوشته است.)
21-مسائل جبل عامل،كه پس از مراجعت از مكه در جبل عامل پاسخ آنها رانگاشته است.
22-رسالة في عدم قبول الصلوة الا بالولاية
23-الرسالة الاسطنبولية في الواجبات العينيه كه هم در فقه و واجبات علمى وهم در مسائلاعتقادى است،در 12 صفر 952 ه.ق
24-الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية،كه آن را در مدت6 ماه و6 روز،يا15 ماه تاليفكرده است.
25-حاشية المختصر النافع26-حاشية ارشاد الاذهان
27-حاشيه قواعد الاحكام
28-حاشيه شرايع الاسلام
ب-كتب درايه:
29-البداية في علم الدراية.شهيد ثانى در اين علم شايد نخستين دانشمند شيعىباشد كهدست اندر كار تاليف مهم در اين رشته باشد.
30-شرح البداية في علم الدراية
ج-كتب اصول فقه:
تمهيد القواعد الاصولية لتفريع الاحكام الشرعيه.اين كتاب داراى 100 قاعدهاصولى و 100قاعده ادبى است كه در اول محرم 958 ه.ق تاليف كرده است.
د-كتب مربوط به حديث:
32-غنية القاصدين في اصطلاحات المحدثين
33-شرح حديث«الدنيا مزرعة الآخرة»
34-كتاب في الاحاديث.مرحوم شيخ حر عاملى گويد:حدود هزار حديثبهخط شهيد ثانىديدم كه از«مشيخه»حسن بن محبوب انتخاب كرده بود.
ه-كتب ادعيه:
35-رسالة في الادعيه
36-رسالة في آداب الجمعه
و-كلام:
37-حقائق الايمان يا تحقيق الاسلام و الايمان.در شب دوشنبه،هشتم ذىالقعده 954 ه.ق
ز-تفسير:
38-رسالة في شرح بسمله
ح-نحو:
39-منظومة في النحو
40-شرح المنظومة في النحو
ط-اخلاق و عرفان دينى:
41-منار القاصدين في اسرار معالم الدين،در تعليم و تربيت و اخلاق و عرفان
42-منية المريد في آداب المفيد و المستفيد،در آداب تعليم و تعلم كه كتابىفوق العاده مفيد را در امر آموزش و تربيت مىباشد كه صحيحترين و كاملترين ترجمه آنتوسط دانشمندمحترم،جناب آقاى دكتر سيد محمد باقر حجتى انجام پذيرفته است.
43-مسكن الفؤاد عند فقد الاحبة و الاولاد(آرام بخش دل به هنگام از دستدادن دوستان و فرزندان)كه اين كتاب را پس از حادثه از دست دادن چند فرزند،پيشاز شيخ حسن صاحب كتاب معالم الاصول در تسلى خاطر خويش و ديگران،در روزجمعه اول رجب 954 ه.قنگاشته است.
44-تلخيص مسكن الفؤاد
45-كشف الريبة عن احكام الغيبة
46-التنبيهات العليه على وظائف الصلوة الغيبية،يا«اسرار الصلوة»كه در اسرارعرفانى و نكات و آداب درونى و باطنى نماز مىباشد و با استمداد از احاديث در9 ذىالحجه 951 تحرير شدهاست.
اينها برخى از آثار و تاليفات مرحوم شهيد ثانى بوده كه بر آن اطلاع يافته شد. (5)
ماجراى شهادت او:
براى هر فرد با وجدانى سخت دردناك است كه ببيند جان شخصيتهاى پرارزشعلمى،قربانى غرضهاى آلوده و منافع ناچيز دنيوى افراد مغرضى گردد.شهيد ثانى نيزمانند همه شهداى فضيلت،قربانى مطامع دنيوى فردى فرومايه گشت.فردى كه تصفيهحساب خصوصى اواعثشد،چنين دانشمند با فضيلتى كشته شود.
دو نفر از مردم«جبع»براى مرافعه و محاكمه به شهيد ثانى مراجعه كردند.او نيزطبق موازين دينى و ضوابط شرعى،دعوى را فيصله داد.طبيعى است در مرافعات،هردو طرف منتفعنيستند،نتيجه به نفع يكى از طرفين و به ضرر ديگرى فيصله يافت.
شخص محكوم از اين داورى به خشم آمد و نزد قاضى«صيدا»رفت و از او سعايتكرد كه شهيد ثانى رافضى و شيعه است.قاضى جريان را به سلطان سليم اطلاع داد.ازطرف او براى دستگير كردن شهيد،شخصى مامور شد در پىگيرى اين ماموريت اووارد جبع شد،از مردم شهر سراغشهيد را مىگرفت،به او گفتند كه در شهر نيست.
شهيد ثانى اصولا به علت محيط ناسالم و جو آلوده مردم زمان،غالبا عزلتاختيار مىكرد و فقط براى اقامه نماز صبح به مسجد مىرفت و اكثر اوقات با حالتىآميخته به بيم و هراس به سر مىبرد و خويشتن را از منافقان پنهان مىكرد و غالبا بهتنهايى سرگرم تحقيق و مطالعه و تاليف بود.همزمان با ورود مامور كذايى،استاد درانگورستان خود سرگرم تاليف كتاب بوده است.اين مامور موفق به دستگيرى او نشد،چون به خاطر شهيد گذشت كه به سفر حجبرود. مقدمات سفر مكه را آماده ساخت ودر محملى كه با روپوش بود نشست تا كسى او را نبيند ونشناسد.
قاضى صيدا به سلطان روم(عثمانى)نامهاى نوشت كه در بلاد شام(سوريه)مردى عالم زندگى مىكند كه بدعت گزار و بيرون از مذاهب چهارگانه اهل سنت ودست اندر كار نشر و تبليغ عقائد خود مىباشد.سلطان سليم شخصى به نام«رستمپاشا»را كه وزير او بود،براى دستگيرى شهيد مامور ساخت و گفتبايد او را زندهدستگير كنى تا با دانشمندان استانبول(قسطنطنيه)مباحثه كند و از عقائد او تفتيش شودتا سرانجام از مذهب و آئين او مطلع گردند.رستم پاشا به جبع آمد و از شهيد پرس وجو كرد.به او گفتند كه به سفر حج رفته است.اين مامور در اثناء راه مكه به شهيد ثانى رسيد و او را دستگير كرد.شهيد ثانى به او گفت: به من مهلت ده تا سفر حج را به انجامرسانم و من فرار نمىكنم و مناسك حج را زير نظر ومراقبت تو انجام مىدهم.پس ازانجام مناسك به هر صورتى كه دلخواه توستبا من عمل كن.
رستم پاشا راضى شد كه شهيد ثانى مراسم حج را برگزار كند و پس از پايانمراسم حج،شهيد را به روم(عثمانى)برد.آنگاه كه او را وارد كشور عثمانى نمود،درراه به شخصى برخوردند.آن شخص از مامور سؤال كرد كه اين مرد كيست؟گفت ازدانشمندان شيعه اماميه است كه بر حسب ماموريت او را نزد سلطان مىبرم.آن شخصگفت:تو درباره اين مرد در اثناء راه كوتاهى كرده و او را آزار رساندهاى،ممكن است درحضور سلطان از تو شكايت كند و دوستان و ياران او نيز به حمايت و دفاع از وىبرخيزند و براى تو موجبات ناراحتى و احيانا قتل فراهم كنند. صلاح در اين است كه درهمين جا سرش را از بدن جدا كنى و سربريده او را نزد سلطان ببرى. اين مرد فرومايهو پست فطرت در كنار دريا استاد بزرگوار را شهيد كرد.آنگاه سر بريده او راحضورسلطان آورد.سلطان بر او برآشفت و سخت او را مورد توبيخ قرار داد و به وى گفت:
من تو را مامور ساخته بودم كه او را زنده بياورى،بنابراين به چه مجوزى او را كشتى؟
سيد عبد الرحيم عباسى كه با شهيد ثانى سابقه دوستى و آشنايى داشت،با ديدنسر بريده شهيد ثانى سخت متاثر گرديد و سعى كرد تا سلطان را وادارد كه اين مرد پليدرا به قصاص خود برساند.بالاخره مساعى او مؤثر واقع شد و رستم پاشا به جرم اينجرم بزرگ،محكوم بهمرگ گرديد.
مؤلف كتاب لؤلؤة البحرين مىنويسد:«در بعضى از كتب و منابع معتبر راجع بهكيفيت دستگيرى و شهادت شهيد ثانى ديدم كه به دستور سلطان سليم پادشاه روم(تركيه فعلى)در مكه در خود مسجد الحرام پس از اقامه نماز عصر دستگير شد و دريكى از خانههاى مكه تحت نظر به سر برد.سپس او را از راه دريا به قسطنطنيه بردند ودر آن شهر او را شهيد كردند وشهادت او در سال966 ه.ق رخ داده است.
مدت سه روز جسد او بر روى زمين ماند و كسى او را دفن نكرد.سرانجام جسد شريف او را به دريا افكندند.خداى متعال غريق رحمتش فرمايد و با امامانمعصوم(ع)محشور فرمايد كه درتحقق آرمانشان،خويشتن را قربانى ساخت و طعمهماهيان دريا گرديد.» (6)
پىنوشتها:
1- برخى در مورد كلام استاد شهيد مطهرى،جايى كه مىفرمايد:«ظاهرا اهل طوس بوده است،از اين روگاهى الطوسى الشامى امضاء مىكرده است»گفتهاند كه اصل آن«الطوسى الشامى»بوده است.«طلوسه»روستايى از جبل عامل مىباشد،گويا در اعيان الشيعه،ج7، ص143 و ريحانة الادب،ج3،ص 28 آمدهاست.با مراجعهاى كه به آدرس اخير داشتيم،چنين مطلبى نبود.جهتحفظ امانت مطلب استاد به همانصورت اصلى نقل گرديد.مشاهيردانشمندان اسلام،قمى،ج3،صفحات 370 تا 380.
2- آشنايى با علوم اسلامى،ص303.
3- روضات الجنات،ج3،ص387- 352،كد معرفى306.
4- در حق اين كتاب گفتهاند:
لو لا كتاب مسالك الافهام ما اتضحت طريق شرائع الاسلام كلا و لا كشف الحجاب مؤلفعن مشكلات غوامض الاحكام
5- اين مقاله ارزنده از پيشگفتار ترجمه شرح منية المريد شهيد ثانى كه به قلم استاد متتبع و توانا،برادر گرامىجناب آقاى دكتر سيد محمد باقر حجتى تنظيم يافته بود.با كسب اجازه از معظم له،نقل گرديد.خداوندمتعال به او جزاى خير عنايت فرمايد.قابل ذكر است كه ترجمه استاد،كاملترين و صحيحترين ترجمه منيةالمريد مىباشد كه به نام«آداب تعليم وتعلم در اسلام»از سوى دفتر نشر فرهنگ اسلامى چاپ و انتشاريافته است.
6- معجم رجال الحديث،ج7،ص 372 تا377.
22- زين الدين على بن احمد«شهيد ثانى»
(مستشهد966 ه.ق)
گفتار استاد:
«شيخ زين الدين معروف به شهيد ثانى،از اعاظم فقهاى شيعه است.مردى جامعبوده و در علوم مختلف دست داشته است.اهل جبل عامل است.جد ششم اوصالح نامى است كه شاگرد علامه حلى بوده است.ظاهرا اصلا اهل طوس بودهاست،از اين رو شهيد ثانى،گاهى«الطوسىالشامى»امضاء مىكرده است. (1)
شهيد ثانى در سال 911 متولد شده و در966 شهيد شده است.مسافرت متعددىكرده و اساتيد فراوانى ديده است.به مصر و دمشق و حجاز و بيت المقدس وعراق و استانبول مسافرت كرده و از هر خرمنى خوشههايى چيده است.تنهااساتيد سنى او را دوازده تننوشتهاند.به همين جهت مردى جامع بوده است.
علاوه بر فقه و اصول،از فلسفه و عرفان و طب و نجوم هم،آگاهى داشته است.
فوق العاده زاهد و متقى بوده است.شاگردانش در احوالش نوشتهاند كه در ايامتدريس شبها به هيزمكشى براى اعاشه خاندانش مىرفت و صبح به تدريسمىنشست.مدتى در بعلبك به پنج مذهب(جعفرى،حنفى،شافعى،مالكى وحنبلى)تدريس مىكرده است.شهيد تاليفات متعددى دارد.معروفترين تاليفاو در فقه،شرح لمعه شهيد اول،و ديگر«مسالك الافهام»است كه شرح شرايعمحقق حلى است.شهيد ثانى نزد محقق كركى(قبل از آنكه به ايران بيايد) تحصيل كرده است.شهيد ثانى به ايران نيامد.صاحب معالم كه از معاريف علماءشيعه است،فرزند شهيد ثانى است.» (2)
فقيه عاليقدر و دانشمند بزرگوار شيعه،زين الدين بن نور الدين شيخ على بناحمد عاملى جبعى،معروف به«شهيد ثانى»در سيزدهم شوال 911 ه.ق،در يكخانواده علم و فقاهت زاده شده و همزمان با حيات پدر بزرگوارش،نور الدين على بناحمد،تحصيلات مقدماتى را نزد او گذراند.سپس به قريه«ميس»رفت و نزد شيخ علىبن عبد العالى ميسى(م 938 ه.ق) تحصيلات خود را ادامه داد و كتابهاى«شرائعالاحكام»محقق حلى،و«ارشاد»علامه حلى،وكتاب«قواعد»علامه را نزد او خواند.
او يكى از اعيان و مفاخر فقهاى نامدار شيعه،و يكى از اكابر متبحرين در علوماسلامى و يكى از استوانههاى فقهى و اجتهادى در طول ادوار فقه اسلامى مىباشد كه ازنظر آثار و بركات وجودى كم نظير مىباشد.او در قرن دهم هجرى مىزيسته و با تلاشو كوشش خستگىناپذير فقه آل محمد(ص)را به نقاط مختلف جهان بسط و انتشارداده است.
سفرهاى علمى:
او به منظور ادامه تحصيلات علمى،مسافرتهاى متعددى به نقاط مختلف جهاناسلام آغاز نمود،يعنى آنگاه كه چندى در«ميس»اقامت گزيد،به«كرك نوح»رفت ونحو و اصول فقه را نزد سيد جعفر كركى،نويسنده كتاب«المحجة البيضاء»فرا گرفت،ودر سال 934 ه.ق مجددا به«جبع»بازگشت و تا سال937 ه.ق در آنجا سرگرم مطالعهو تحقيق و مذاكرات علمى شد.در همين سال به«دمشق»مسافرت كرد و قريب يكسال و اندى در آنجا به تحصيلات خود ادامه داد و نزد شيخ محمد بن مكى حكيم وفيلسوف بزرگوار،پارهاى از كتب طب و حكمت و هيات را قرائت نمود و در محضردرس شيخ احمد جابر شركت جست و كتاب«شاطبيه»را كه در علمقرائت و تجويداست،بر او خواند.
او به سال 938 ه.ق دوباره به«جبع»بازگشت،ولى نتوانست توقف خود را كهموجب توقف علمى او مىشد،چندان ادامه دهد،لذا مجددا آهنگ دمشق نمود تا ازآنجا به مصر برود.البته مدتى كوتاه در دمشق درنگ كرد و كتاب«صحيح مسلم»و«صحيح بخارى»را در مدرسه«سليميه»نزد«شمس الدين طولون»قرائت كرد و سپسدر نيمه ربيع الاول 942 ه.ق به صوب مصر حركت نمود.مدت مسافرت او از دمشقبه مصر،حدود يك ماه به طول انجاميد و در ميان راه كرامات و خوارق عاداتى از وىمشاهده شد كه شاگردش ابن العودى آنها را بازگو كرده است.در مصر نزد شانزده استادبرجسته و دانشمند به اندوختن ذخاير علمى در علومعربى،اصول فقه،هندسه،معانى،بيان،عروض،منطق،تفسير و ساير علوم ديگر سرگرم شد.
شاگردش«ابن العودى»تمام اساتيد او را در«بغية المريد»نام مىبرد كه از آنجمله استشيخ ابو الحسن بكرى،نويسنده كتاب«الانوار في مولد النبى»و مجلسى ازاين كتاب در«بحار الانوار»مطالبى نقل كرده است.شهيد ثانى در شوال 944 ه.ق بهزيارت خانه خدا و نيز زيارت قبر شريف پيامبر اكرم(ص)و ائمه بقيع موفق شد.درصفر 944 ه.ق بار ديگر به موطن خود«جبع»مراجعت كرد.در ربيع الاول946 ه.ق بهزيارت ائمه هدى(ع)در عراق مشرف شد و در پنجم شعبان همان سال به«جبع»بازگشت و چند سالى در آنجا ماند.در ذيحجه 948 ه.ق مسافرت به«بيت المقدس»رادر پيش گرفت و وارد اين شهر شد و در محضر شيخ شمس الدين بن ابى اللطيفمقدسى،قسمتى از صحيح مسلم و بخارى را قرائت نمود و از اين استاد اجازه روايت رااخذ كرد.پس از آن به موطن خود مراجعت نمود و در آنجا مشغول تحقيق و مطالعهوتدريس گشت.
پس از آن به صوب روم شرقى عزم سفر كرد و در هفدهم ربيع الاول949 ه.قاز طريق دمشق و حلب وارد قسطنطنيه گرديد.اين دانشمند بلند همت و سختكوشبه گوشهاى پناهنده گشت و در طى مدت هيجده روز دست اندر كار نگارش رسالهاى شد كه راجع به ده علم بود. ده مبحث جالب آن را در آن رساله تحرير كرد و آن را نزدقاضى عسكر محمد بن محمد بن قاضى زاده رومى كه خود از دانشمندان برجسته آنديار به شمار مىرفت،فرستاد.پس از ملاقات او با شهيد ثانى،ميان آن دو در مسائلمختلف مباحثات و مذاكرات علمى صورت گرفت و نوشتههاى شهيد ثانى و نيزمذاكرات علمى او،قاضى رومى را بر آن داشت كه صورت برنامهاى كه حاوى وظائفمدارسى بود در اختيار او قرار داده و به او پيشنهاد كرد كه در انتخاب مدرسه دلخواهخود مختار است و مىتواند افاضات علمى و تدريسى خود را در هر مدرسهاى كهمطابق سليقه اوست اجرا نمايد،و در ضمن با اصرار از او درخواست مىكرد كه در شاميا حلب به انجام وظيفه تدريس بپردازد.شهيد ثانى پس از استخاره،اقامت در«مدرسهنوريه»واقع در بعلبك را انتخاب كرد و از سوى قاضى مزبور،اداره امور اين مدرسهبهوى،واگذار شد.
مدت توقف شهيد ثانى در قسطنطنيه چهار ماه به طول انجاميد و طبق معمول كهلحظهاى را به هدر نمىداد،در طول اين مدت كوتاه با سيد عبد الرحيم عباسى، نويسندهكتاب«معاهد التنصيص»آشنايى پيدا كرد و با او مجالست و آمد و شد آغاز نمود وازمحضرش از لحاظ علمى استفاضه مىكرد.
در يازدهم رجب از طريق عراق به جبع بازگشت و در مسير بازگشتخود بهزيارت مراقد ائمه اطهار(ع)تشرف حاصل نمود و اين مراجعتبا نيمه صفر953 ه.قهمزمان بود.او سر انجام دربعلبك اقامت گزيد.
شهرت علمى:
او پس از اقامت در بعلبك،در سايه شهرت علمى،مرجعيتيافت و دانشمندانفرزانه و فضلاى آن ديار،از دور دستترين بلاد براى استفاضه علمى به محضر او روىمىآوردند و از بركات علمى و اخلاقى او بهره كافى مىگرفتند.وى در اين شهر،تدريس جامعى را آغاز كرد،به اين معنى كه چون نسبتبه مذاهب پنج گانه جعفرى، حنفى،شافعى،مالكى و حنبلى از لحاظ آگاهى علمى كاملا محيط و مسلط بود،براساس تمام اين مذاهب پنجگانه تدريس مىنمود و در حقيقت فقه مقارن و عقائدتطبيقى را تدريس مىكرد و چنانكه سلف صالح او،يعنى شيخ طوسى(قدس سره)براى نخستين بار كتابى در زمينه فقه تطبيقى و حقوق تطبيقى اسلام تاليف كرده بود،شهيد ثانى براى نخستين بار تدريس فقه تطبيقى را در شهر بعلبك بنياد نهاد.توده مردمنيز بر حسب مذهب خود،پاسخ استفتاآت خويش را از محضر او دريافتمىكردند.
اقامت دائمى در موطن اصلى:
شهيد ثانى پس از اقامت پنجساله پر بار و ثمر بخش خود در بعلبك،به موطناصلىخود«جبع»بازگشت و در آنجا به تدريس و تاليف آثار فقهى و علمى مشغولگرديد.
يكى از نكتههاى جالب در مورد آثار علمى او اين است كه او در نگارش مطالبعلمى و فقهىبسيار زبردست و موفق بوده و آثار پر بركتى از خود به يادگار گذاشتهاست.
در امل الآمل آمده است كه شهيد ثانى پس از شهادت،دو هزار مجلد كتاب ازخود به جاى گذاشت كه دويست عدد آن به خط خود شهيد بزرگوار بوده و تعدادى ازآن از آثار علمى او ومقدارى نيز از مؤلفات ديگران بوده است.
عظمتشخصيت او:
شيخ حسين بن عبد الصمد حارثى،پدر شيخ بهايى مىگويد:«روزى بر شهيدثانى وارد شدم و او را متفكر يافتم.او در خويشتن فرو رفته بود.علت اين حالت را از اوجويا شدم،به من گفت: «برادرم!چنين مىپندارم كه من دومين شهيد باشم،زيرا درعالم رؤيا سيد مرتضى علم الهدى را ديدم كه مجلس ضيافتى تشكيل داده و علماء ودانشمندان اماميه و شيعه در آن شركت داشتند.وقتى من وارد مجلس شدم،سيد مرتضى از جا برخاست و به من تهنيت گفت ودستور داد كه در كنار استاد«شهيد اول»بنشينم.»
در رساله«مسائل السيد بدر الدين الحسن الحسينى»كه سيد مذكور از شيخحسين بن عبدالصمد پدر شيخ بهائى در اين رساله پرسشهايى را مطرح كرده،چنينآمده است:
سؤال:استاد و مولاى ما درباره داستانى كه از شهيد ثانى نقل مىشود،چهعقيدهاى دارد؟كه شهيد ثانى از نقطهاى از استانبول(قسطنطنيه)عبور مىكرد،شما نيزهمراه او بوديد.شهيد ثانى به شما گفت:قريبا شخص عاليقدرى در اين نقطه كشتهمىشود.آيا اين قضيه درستاست؟
جواب:آرى.
بدين سان چنين پيش بينى صورت گرفت و من مخاطب او در اين پيشبينى بودمو به ما نيز چنين گزارش دادند كه استاد در همان نقطه به شهادت رسيد و اين حادثه را ازطريق مكاشفهنفسانى بر خويش،پيش بينى و آيندهنگرى كرده بود.
در پايان اين جواب،پدر شيخ بهايى نام خويش و تاريخ جواب را چنينيادداشت مىكند:
شيخ حسين بن عبد الصمد حارثى،هيجدهم ذيحجه سال983،مكة المشرفة.
در كتاب«مقامات»سيد نعمت الله جزائرى نيز همين موضوع قيد شده است.
كار و تلاش:
شهيد ثانى با داشتن چنين مقام و شخصيتبرجسته علمى و فقهى،در تامينپارهاى از ضروريات معاش شخصا تلاش مىكرد.نوشتهاند:وقتى هوا تاريك مىشد وشب فرا مىرسيد، الاغى را كه مركب سوارى او بود از خانه بيرون مىآورد و به خارجشهر مىراند و هيزم فراهممىآورد و بار بر آن مىنمود و بدين وسيله سوخت منزل رابراى خانوادهاش فراهم مىساخت.
از بركات وجودى اين شخصيتبزرگوار،با اين فضائل روحى و معنوى،فرزندبرومندى همچون علامه بزرگوار و دانشمند پارسا و ژرفنگر،ابو منصور جمال الدينحسن(صاحب معالم)به ثمررسيد كه آثار گرانبهايى در اصول فقه و ساير علوماسلامى به دنياى شيعه ارمغان آورد.
كتاب«معالم الدين في الاصول»ابو منصور حسن،جايگزين كتاب اصول فقهفشرده«مختصر ابن حاجب»گشت و چند قرن است كه به عنوان كتاب درسى طلابعلوم دينى در حوزه علمى شيعه مورد استفاده قرار مىگيرد و مانند كتاب پدر،يعنى«الروضة البهيه»همچنان جاويدان و پايدار است و در پايگاههاى حضرت ولىعصر(عج)عطش علمى شاگردان مكتب امير المؤمنين على(ع)را فرو مىنشاند و قلبآنان را با آبشخورهاى پر فيض خود سيراب مىسازد. اثر گرانبهاى ديگر فرزند چنانپدرى،كتاب«منتقى الجمان في الاحاديث الصحاح والحسان»است كه كمتردانشمندى مىتواند از آن احساس بىنيازى كند.
از نوادگان فاضل او،شيخ محمد بن حسن مىباشد.
مرحوم خوانسارى صاحب روضات الجنات،درباره شهيد ثانى چنين مىگويد:
«تا كنون در جمع دانشمندان بزرگ و برجسته شيعه كسى را به ياد ندارم كه از لحاظشكوه شخصيت،سعه صدر،خوش فهمى،حسن سليقه،داشتن نظم و برنامه تحصيلى،كثرت اساتيد، ظرافت طبع،معنويتسخن و پختگى و بىنقص بودن آثار علمى به پاىاو برسد،بلكه اين استاد بزرگوار در تخلق به اخلاق الهى و قرب منزلت،چنانمىنماياند كه تالى تلو معصوم(ع)است وبلافاصله در رده پس از معصومان(ع)قراردارد.» (3)
شهيد ثانى به هنگام ميزبانى از واردين بىاختيار مىگشت و در پذيرايى ازميهمانان و تامينحوائج متقاضيان در حد ايثار و فداكارى مىكوشيد.
اساتيد شهيد ثانى:
از مجموع بحثها و مدارك تاريخى ديگرى كه در زندگى اين شهيد عاليقدر دردست داريم،به اين نتيجه مىرسيم كه شهيد ثانى با مسافرتهاى متعدد خود،در صدديافتن اساتيدى بود كهبتواند بيشترين بهرههاى علمى را از محضر آنان به دست آورد.
اگر چه نمىتوانيم نام تمام اساتيد او را بر شماريم،ولى به خاطر مزيد اطلاع از آناساتيدى نام مىبريم كه اسامى آنان در مدارك تاريخى ضبط شده است و شهيد ثانى ازمحضر آنان مستفيض گشته است و مىنماياند كه شهيد از درس اكثر اساتيد برجسته درتمام مذاهبپنجگانه اسلامى استفاده شايان كرده است.اينك تعدادى از آنان:
1-پدر او،احمد عاملى جبعى(م 925 ه.ق)در ميس
2-شيخ على بن عبد العالى ميسى(م 938 ه.ق)در ميس
3-شيخ محمد بن مكى حكيم و فيلسوف،در دمشق
4-سيد حسن بن جعفر كركى،در كرك نوح
5-شيخ احمد بن جابر،در دمشق
6-شمس الدين طولون دمشقى حنفى،در دمشق
7-شيخ ابو الحسن بكرى
8-شيخ شمس الدين ابو اللطيف مقدسى،در بيت المقدس
9-سيد عبد الرحيم عباسى،در قسطنطنيه
10-ملا حسن جرجانى
11-ملا محمد استر آبادى
12-ملا محمد على گيلانى
13-شهاب الدين بن نجار حنبلى
14-زين الدين حرى مالكى
15-شيخ ناصر الدين طلاوى كفعمى
و استادان ديگرى كه در طى سفرهاى علمى خود با آنان آشنا شده بود و به وسيله آنهااندوختههاى علمى خود را لحظه به لحظه فزايندهتر نموده است.
تاليفات و آثار علمى شهيد ثانى:
آثار علمى اين دانشمند پاك نهاد به دهها كتاب و رساله علمى مىرسد و على رغماشتغالات ديگر تدريسى،حدود هفتاد اثر علمى از خود به جاى گذاشت كه ما به برخىاز آنها دستيافتهو يا با نام پارهاى از آنها ضمن ترجمه احوال او در مراجع مختلفآگاهى يافتهايم.
تاليفات شهيد ثانى كه از«روض الجنان»آغاز مىشود و به«الروضة البهيه»ازلحاظ تاريخ تاليف پايان مىگيرد،واقعا همچون روضه و بوستانى است كه هرپژوهشگر دانشهاى دينى را با مناظر دلانگيز خود بر سر نشاط آورده تا گم شده خود رادر ميان آنها بيابد و قلب او با مشاهده هر زاويهاى از اين بوستان و آبشخورهاى آنسيراب گردد و نسيم ايمان و عقيده را درسطور اين تاليفات استنشاق نمايد.
آثار شناخته شده اين عالم بزرگوار و فقيه عاليقدر را بر حسب ترتيب موضوعىدر زير يادمىكنيم:
الف- كتب و رسالات فقهى:
1-روض الجنان في شرح ارشاد الاذهان،كه ظاهرا نخستين اثر علمى اينبزرگوار است كه بهتاريخ جمعه 25 ذى القعده949 تاليف كرده است.
2-مسالك الافهام في شرح شرايع الاسلام كه تاريخ پايان كتاب ديات آن 2ربيع الاول 964است. (4)
3-الفوائد العملية في شرح النفلية
4-المقاصد العلية في شرح الالفية،در19 ربيع الاول 950
5-نتايج الافكار في حكم المقيمين في الاسفار،در دوشنبه27 رمضان 950
6-رسالة في ارث الزوجة من العقار،در956
7-رسالة في احكام الحيوة،در سهشنبه 25 ذى الحجه956
8-رسالة في وجوب صلوة الجمعه
9-رسالة في الحث على صلوة الجمعه،اين رساله،به جز رساله قبلى مىباشد.
10-رسالة في تحريم طلاق الحائض الحامل المدخول بها،الحاضر زوجها
11-رسالة في حكم طلاق الحائض الغائب عنها زوجها
12-رسالة في تحقيق النية
13-مناسك الحج الكبير
14-مناسك الحج الصغير
15-رسالة في عدم جواز تقليد الميت
16-الفتاوى المختصره،غالبا در مسائل مربوط به عبادات است.
17-رسالة في انفعال ماء البئر
18-رسالة فيما اذا احدث المجنب حدثا صغيرا في اثناء الغسل
19-رسالة فيما اذا تيقن الحدث و الطهارة و شك في السابق منهما
20-المسائل النجفيه(كه هنگام بازگشت از استانبول(قسطنطنيه)به نجف،بهآنها پاسخنوشته است.)
21-مسائل جبل عامل،كه پس از مراجعت از مكه در جبل عامل پاسخ آنها رانگاشته است.
22-رسالة في عدم قبول الصلوة الا بالولاية
23-الرسالة الاسطنبولية في الواجبات العينيه كه هم در فقه و واجبات علمى وهم در مسائلاعتقادى است،در 12 صفر 952 ه.ق
24-الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية،كه آن را در مدت6 ماه و6 روز،يا15 ماه تاليفكرده است.
25-حاشية المختصر النافع26-حاشية ارشاد الاذهان
27-حاشيه قواعد الاحكام
28-حاشيه شرايع الاسلام
ب-كتب درايه:
29-البداية في علم الدراية.شهيد ثانى در اين علم شايد نخستين دانشمند شيعىباشد كهدست اندر كار تاليف مهم در اين رشته باشد.
30-شرح البداية في علم الدراية
ج-كتب اصول فقه:
تمهيد القواعد الاصولية لتفريع الاحكام الشرعيه.اين كتاب داراى 100 قاعدهاصولى و 100قاعده ادبى است كه در اول محرم 958 ه.ق تاليف كرده است.
د-كتب مربوط به حديث:
32-غنية القاصدين في اصطلاحات المحدثين
33-شرح حديث«الدنيا مزرعة الآخرة»
34-كتاب في الاحاديث.مرحوم شيخ حر عاملى گويد:حدود هزار حديثبهخط شهيد ثانىديدم كه از«مشيخه»حسن بن محبوب انتخاب كرده بود.
ه-كتب ادعيه:
35-رسالة في الادعيه
36-رسالة في آداب الجمعه
و-كلام:
37-حقائق الايمان يا تحقيق الاسلام و الايمان.در شب دوشنبه،هشتم ذىالقعده 954 ه.ق
ز-تفسير:
38-رسالة في شرح بسمله
ح-نحو:
39-منظومة في النحو
40-شرح المنظومة في النحو
ط-اخلاق و عرفان دينى:
41-منار القاصدين في اسرار معالم الدين،در تعليم و تربيت و اخلاق و عرفان
42-منية المريد في آداب المفيد و المستفيد،در آداب تعليم و تعلم كه كتابىفوق العاده مفيد را در امر آموزش و تربيت مىباشد كه صحيحترين و كاملترين ترجمه آنتوسط دانشمندمحترم،جناب آقاى دكتر سيد محمد باقر حجتى انجام پذيرفته است.
43-مسكن الفؤاد عند فقد الاحبة و الاولاد(آرام بخش دل به هنگام از دستدادن دوستان و فرزندان)كه اين كتاب را پس از حادثه از دست دادن چند فرزند،پيشاز شيخ حسن صاحب كتاب معالم الاصول در تسلى خاطر خويش و ديگران،در روزجمعه اول رجب 954 ه.قنگاشته است.
44-تلخيص مسكن الفؤاد
45-كشف الريبة عن احكام الغيبة
46-التنبيهات العليه على وظائف الصلوة الغيبية،يا«اسرار الصلوة»كه در اسرارعرفانى و نكات و آداب درونى و باطنى نماز مىباشد و با استمداد از احاديث در9 ذىالحجه 951 تحرير شدهاست.
اينها برخى از آثار و تاليفات مرحوم شهيد ثانى بوده كه بر آن اطلاع يافته شد. (5)
ماجراى شهادت او:
براى هر فرد با وجدانى سخت دردناك است كه ببيند جان شخصيتهاى پرارزشعلمى،قربانى غرضهاى آلوده و منافع ناچيز دنيوى افراد مغرضى گردد.شهيد ثانى نيزمانند همه شهداى فضيلت،قربانى مطامع دنيوى فردى فرومايه گشت.فردى كه تصفيهحساب خصوصى اواعثشد،چنين دانشمند با فضيلتى كشته شود.
دو نفر از مردم«جبع»براى مرافعه و محاكمه به شهيد ثانى مراجعه كردند.او نيزطبق موازين دينى و ضوابط شرعى،دعوى را فيصله داد.طبيعى است در مرافعات،هردو طرف منتفعنيستند،نتيجه به نفع يكى از طرفين و به ضرر ديگرى فيصله يافت.
شخص محكوم از اين داورى به خشم آمد و نزد قاضى«صيدا»رفت و از او سعايتكرد كه شهيد ثانى رافضى و شيعه است.قاضى جريان را به سلطان سليم اطلاع داد.ازطرف او براى دستگير كردن شهيد،شخصى مامور شد در پىگيرى اين ماموريت اووارد جبع شد،از مردم شهر سراغشهيد را مىگرفت،به او گفتند كه در شهر نيست.
شهيد ثانى اصولا به علت محيط ناسالم و جو آلوده مردم زمان،غالبا عزلتاختيار مىكرد و فقط براى اقامه نماز صبح به مسجد مىرفت و اكثر اوقات با حالتىآميخته به بيم و هراس به سر مىبرد و خويشتن را از منافقان پنهان مىكرد و غالبا بهتنهايى سرگرم تحقيق و مطالعه و تاليف بود.همزمان با ورود مامور كذايى،استاد درانگورستان خود سرگرم تاليف كتاب بوده است.اين مامور موفق به دستگيرى او نشد،چون به خاطر شهيد گذشت كه به سفر حجبرود. مقدمات سفر مكه را آماده ساخت ودر محملى كه با روپوش بود نشست تا كسى او را نبيند ونشناسد.
قاضى صيدا به سلطان روم(عثمانى)نامهاى نوشت كه در بلاد شام(سوريه)مردى عالم زندگى مىكند كه بدعت گزار و بيرون از مذاهب چهارگانه اهل سنت ودست اندر كار نشر و تبليغ عقائد خود مىباشد.سلطان سليم شخصى به نام«رستمپاشا»را كه وزير او بود،براى دستگيرى شهيد مامور ساخت و گفتبايد او را زندهدستگير كنى تا با دانشمندان استانبول(قسطنطنيه)مباحثه كند و از عقائد او تفتيش شودتا سرانجام از مذهب و آئين او مطلع گردند.رستم پاشا به جبع آمد و از شهيد پرس وجو كرد.به او گفتند كه به سفر حج رفته است.اين مامور در اثناء راه مكه به شهيد ثانى رسيد و او را دستگير كرد.شهيد ثانى به او گفت: به من مهلت ده تا سفر حج را به انجامرسانم و من فرار نمىكنم و مناسك حج را زير نظر ومراقبت تو انجام مىدهم.پس ازانجام مناسك به هر صورتى كه دلخواه توستبا من عمل كن.
رستم پاشا راضى شد كه شهيد ثانى مراسم حج را برگزار كند و پس از پايانمراسم حج،شهيد را به روم(عثمانى)برد.آنگاه كه او را وارد كشور عثمانى نمود،درراه به شخصى برخوردند.آن شخص از مامور سؤال كرد كه اين مرد كيست؟گفت ازدانشمندان شيعه اماميه است كه بر حسب ماموريت او را نزد سلطان مىبرم.آن شخصگفت:تو درباره اين مرد در اثناء راه كوتاهى كرده و او را آزار رساندهاى،ممكن است درحضور سلطان از تو شكايت كند و دوستان و ياران او نيز به حمايت و دفاع از وىبرخيزند و براى تو موجبات ناراحتى و احيانا قتل فراهم كنند. صلاح در اين است كه درهمين جا سرش را از بدن جدا كنى و سربريده او را نزد سلطان ببرى. اين مرد فرومايهو پست فطرت در كنار دريا استاد بزرگوار را شهيد كرد.آنگاه سر بريده او راحضورسلطان آورد.سلطان بر او برآشفت و سخت او را مورد توبيخ قرار داد و به وى گفت:
من تو را مامور ساخته بودم كه او را زنده بياورى،بنابراين به چه مجوزى او را كشتى؟
سيد عبد الرحيم عباسى كه با شهيد ثانى سابقه دوستى و آشنايى داشت،با ديدنسر بريده شهيد ثانى سخت متاثر گرديد و سعى كرد تا سلطان را وادارد كه اين مرد پليدرا به قصاص خود برساند.بالاخره مساعى او مؤثر واقع شد و رستم پاشا به جرم اينجرم بزرگ،محكوم بهمرگ گرديد.
مؤلف كتاب لؤلؤة البحرين مىنويسد:«در بعضى از كتب و منابع معتبر راجع بهكيفيت دستگيرى و شهادت شهيد ثانى ديدم كه به دستور سلطان سليم پادشاه روم(تركيه فعلى)در مكه در خود مسجد الحرام پس از اقامه نماز عصر دستگير شد و دريكى از خانههاى مكه تحت نظر به سر برد.سپس او را از راه دريا به قسطنطنيه بردند ودر آن شهر او را شهيد كردند وشهادت او در سال966 ه.ق رخ داده است.
مدت سه روز جسد او بر روى زمين ماند و كسى او را دفن نكرد.سرانجام جسد شريف او را به دريا افكندند.خداى متعال غريق رحمتش فرمايد و با امامانمعصوم(ع)محشور فرمايد كه درتحقق آرمانشان،خويشتن را قربانى ساخت و طعمهماهيان دريا گرديد.» (6)
پىنوشتها:
1- برخى در مورد كلام استاد شهيد مطهرى،جايى كه مىفرمايد:«ظاهرا اهل طوس بوده است،از اين روگاهى الطوسى الشامى امضاء مىكرده است»گفتهاند كه اصل آن«الطوسى الشامى»بوده است.«طلوسه»روستايى از جبل عامل مىباشد،گويا در اعيان الشيعه،ج7، ص143 و ريحانة الادب،ج3،ص 28 آمدهاست.با مراجعهاى كه به آدرس اخير داشتيم،چنين مطلبى نبود.جهتحفظ امانت مطلب استاد به همانصورت اصلى نقل گرديد.مشاهيردانشمندان اسلام،قمى،ج3،صفحات 370 تا 380.
2- آشنايى با علوم اسلامى،ص303.
3- روضات الجنات،ج3،ص387- 352،كد معرفى306.
4- در حق اين كتاب گفتهاند:
لو لا كتاب مسالك الافهام ما اتضحت طريق شرائع الاسلام كلا و لا كشف الحجاب مؤلفعن مشكلات غوامض الاحكام
5- اين مقاله ارزنده از پيشگفتار ترجمه شرح منية المريد شهيد ثانى كه به قلم استاد متتبع و توانا،برادر گرامىجناب آقاى دكتر سيد محمد باقر حجتى تنظيم يافته بود.با كسب اجازه از معظم له،نقل گرديد.خداوندمتعال به او جزاى خير عنايت فرمايد.قابل ذكر است كه ترجمه استاد،كاملترين و صحيحترين ترجمه منيةالمريد مىباشد كه به نام«آداب تعليم وتعلم در اسلام»از سوى دفتر نشر فرهنگ اسلامى چاپ و انتشاريافته است.
6- معجم رجال الحديث،ج7،ص 372 تا377.