بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق درقرآن جلد2, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     201 - اخلاق در قرآن
     202 - اخلاق در قرآن
     203 - اخلاق در قرآن
     204 - اخلاق در قرآن
     205 - اخلاق در قرآن
     206 - اخلاق در قرآن
     207 - اخلاق در قرآن
     208 - اخلاق در قرآن
     209 - اخلاق در قرآن
     210 - اخلاق در قرآن
     211 - اخلاق در قرآن
     212 - اخلاق در قرآن
     213 - اخلاق در قرآن
     214 - اخلاق در قرآن
     215 - اخلاق در قرآن
     216 - اخلاق در قرآن
     217 - اخلاق در قرآن
     218 - اخلاق در قرآن
     219 - اخلاق در قرآن
     220 - اخلاق در قرآن
     221 - اخلاق در قرآن
     222 - اخلاق در قرآن
     223 - اخلاق در قرآن
     224 - اخلاق در قرآن
     225 - اخلاق در قرآن
     226 - اخلاق در قرآن
     227 - اخلاق در قرآن
     228 - اخلاق در قرآن
     229 - اخلاق در قرآن
     230 - اخلاق در قرآن
     231 - اخلاق در قرآن
     232 - اخلاق در قرآن
     FEHREST - اخلاق در قرآن
 

 

 
 

 

 

اين حديث نشان مى دهد كه «بخل» سرچشمه انواع گناهان و مفاسد مى شود كه انسان را تا اين حد از خدا دور مى سازد.

4 ـ در حديث ديگرى، پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايند:«يَقُولُ قَائِلُكُم اَلشَّحيحُ أَعْذَرُ مِنَ الظّالِمِ وَ أَىُّ ظُلْم أَظْلَمُ عِنْدَاللّهِ مِنَ الشُحِّ حَلَفَ اللّهُ بِعِزَّتِهِ وَ عَظَمَتِهِ وَ جَلالِهِ لايَدْخُلُ الجَنَّةَ شَحيحٌ وَ لابَخيلٌ; بعضى از شما مى گويند: بخيل از ظالم معذورتر است، ولى چه ظلمى نزد خدا از بخل برتر مى باشد; خداوند به عزت و عظمت و جلال خود سوگند ياد كرده است كه هرگز حريص و بخيل وارد بهشت نشود».(2)

5 ـ در حديث ديگرى، پيامبر (صلى الله عليه وآله) مى فرمايند:اَلشُّحُ وَ الايمانُ لايَجْتَمِعانِ في قَلْبِ واحِدِ; بخل و حرص با ايمان در يك قلب جمع نمى شود (آنجا كه پاى حرص و «بخل» در ميان آيد، ايمان از آنجا رخت بر مى بندد».(3)


1- جامع السّعادات، جلد 2، صفحه 111.

2- همان مدرك.

3- همان مدرك.

[388]

6 ـ در جاى ديگر نيز پيامبر (صلى الله عليه وآله) مى فرمايند:«اَلْبُخْلُ شَجَرَةٌ تَنْبُتُ في النّارِ فَلايَلِجُ النّارُ اِلاّ بَخيلٌ; بخل درختى است كه در آتش دوزخ مى رويد و به همين جهت، تنها بخيلان وارد دوزخ مى شوند».(1)

7 ـ نقل شده است كه يكى از ياران پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در جهاد شهيد شد; زنى از آشنايانش براى او مى گريست و مى گفت: وا شهيدا!، پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمودند:«از كجا مى دانى او شهيد از دنيا رفته; فَلَعَلَّهُ كَانَ يَتَكَلّمُ بِمَا لايَعنيهِ اَو يَبْخَلُ بِمَا لا يَنْقُصُهُ; شايد او درباره مسايلى كه به وى مربوط نبوده، سخن مى گفته است يا نسبت به چيزى كه كمبودى براى او ايجاد نمى كرده «بخل» مىورزيده است».(2)

اين حديث نشان مى دهد كه سخنان بيهوده و «بخل» مخصوصاً در جايى كه لطمه اى به انسان نمى زند، سبب مى شود كه بزرگترين افتخار يك انسان; يعنى، «شهادت» را كمرنگ يا بى رنگ كند.

8 ـ از آن حضرت نقل شده كه فرمود: «جَاهِلُ سَخىٌّ اَحَبُّ اِلَى اللّهِ مِنْ عَابِد بَخيل وَ اَدْوَى الدّاءِ البُخْلْ; جاهل با سخاوت نزد خدا، از عابد بخيل محبوبتر است و بدترين دردها درد «بخل» است».(3)

اين حديث بيانگر آن است كه «بخل» آثار عبادت عبّاد را نيز از ميان مى برد.

9 ـ باز از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود:«المُوبِقاتُ ثَلاثٌ شُحٌ مُطاعٌ وَ هَوىً مُتَبَّعٌ وَ اِعجَابُ المَرْءِ بِنَفسِهِ; سه چيز باعث هلاكت است، «بخل» و «حرصى» كه انسان از آن اطاعت كند و «هواى نفسى» كه از آن تبعيت نمايد و «خودپسندى» انسان نسبت به خويش».(4)

10 ـ هر چند پيرامون اين موضوع، روايات زيادى وجود دارد; اما، اين بحث را با حديث ديگرى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) پايان مى دهيم.

در اين حديث چنين آمده است: «گروهى از اسيران (خطرناك) را خدمت رسول خدا(صلى الله عليه وآله)آوردند; حضرت(صلى الله عليه وآله) به حضرت على (عليه السلام) دستور داد، همه آنها را گردن بزنند; ولى يكى از آنها را استثنا كردند.


1- جامع السعادات، جلد 2، صفحه 110.

2- همان مدرك، صفحه 111.

3- همان مدرك، صفحه 110.

4- همان مدرك.

[389]

آن مرد پرسيد: چرا مرا از يارانم جدا كردى، در حالى كه كه گناه ما يكسان بوده است؟

حضرت (صلى الله عليه وآله) فرمودند: به اين علت كه خداوند متعال به من وحى فرستاده است كه تو سخاوتمند قوم خود هستى و من تو را (به اين جهت) نمى كشم. آن مرد مسلمان شد و شهادت به يگانگى خداوند و رسالت پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) داد».(1)

 

ريشه و نشانه هاى بخل

ريشه اصلى اين رذيله اخلاقى، مانند بسيارى از رذايل ديگر، ضعف مبانى ايمان و «معرفة الله» است. كسى كه خداوند را بر همه چيز قادر مى داند و معتقد است كه ريشه تمام خيرات و بركات، ذات پاك حق تعالى است، بايد به طور قطع به وعده هاى الهى در مورد آثار مادى و معنوى «انفاق» در راه خدا اعتقاد داشته باشد كه با اين اعتقاد، امكان ندارد گرفتار اين خوى زشت گردد.

امام اميرمؤمنان على (عليه السلام) مى فرمايند:«البُخْلُ بِالمَوجُودِ سُوءُ الظَنِّ بِالمَعْبُودِ; بخل ورزيدن نسبت به آنچه انسان دارد، به خاطر سوء ظن به خداست (سوء ظن به وعده هاى او و قدرتش بر همه چيز)».(2)

در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) آمده است «اِن كانَ الخَلَفُ مِنَ اللهِ عزّوجلَّ حَقّاً فَالبُخْلُ لِماذَا; اگر جانشينى از سوى خداوند متعال، حق است; پس بخل براى چيست؟»(3)

در كتاب «فقه الرضا» آمده است: «ايّاكُمْ وَ البُخْلَ فَانَّهَا عَاهَةٌ لاتَكُونُ في حُرٍّ وَ لا مُؤمِن اِنَّها خِلافُ الايمانِ; از بخل بپرهيزيد; زيرا «بخل» آفتى است كه در انسان آزاده و با ايمان هرگز نخواهد بود، «بخل» خلاف ايمان است».(4)

در حديث قدسى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمده است كه خداوند مى فرمايد: «يَا عَبدِي اَتَبْخَلُني اَم تَتَّهِمُنى اَم تَظُنُّ اَنّي عَاجِزٌ غَيرُ قَادِر عَلَى اِثَابَتِكَ(5); بنده من! آيا نسبت به من «بخل» مىورزى يا مرا متهم مى سازى يا گمان مى كنى كه من عاجزم و توانايى ندارم به تو پاداش دهم».


1- ميزان الحكمه، جلد 2، صفحه 1277، حديث 8380.

2- غررالحكم، حديث 1258.

3- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 300.

4- بحارالانوار، جلد 75، صفحه 346.

5- بحار الانوار، جلد 93، صفحه 10

[390]

آرى! آزادگان و مؤمنان و آنهايى كه به وعده هاى الهى، دلگرم و مطمئن هستند و آنهايى كه قدرت خدا را بر هرگونه پاداش، باور كرده اند، هرگز هنگام انفاق در راه خدا، دستشان نمى لرزد و «بخل» را راه وصول به بى نيازى نمى دانند; بلكه تا آنجا كه در توان دارند، به بندگان خدا، جود و بخشش مى كنند و عوض را از كسى مى طلبند كه هم سخاوتمند است و هم از همه چيز آگاه و هم بر همه چيز قادر.

از نشانه هاى ديگر «بخل» آوردن عذرهاى گوناگون، براى خوددارى از كمك به ديگران است. بخيلان براى پوشاندن رذيله اخلاقى خود در برابر مردم، به عذرهاى واهى متوسل مى شوند و حتى گاهى با همين عذرها، خود را فريب مى دهند; مثلا با اين كه پول فراوانى دارد، اما حاضر نيست مقدار كمى از آن را ببخشد يا اين كه وام دهد; بلكه به عذرهايى مانند اين كه شايد برايم مشكلى پيش آيد يا احتمال دارد فرزندم بيمار شود و يا احتمال دارد ميهمانهايى برايم بيايند يا در آينده وضع بازار از نظر اقتصادى به كسادى گرايد، متوسل مى گردد.

امام على بن ابيطالب (عليه السلام) در اين رابطه مى فرمايند: «اَلْبَخِيلُ مُتَحَجِّجٌ بِالمَعاذيرِ وَ التَّعاليلِ; شخص بخيل متوسل به عذرها و علتهاى (واهى) مى شود».(1)

در جاى ديگر نيز مى فرمايند:«كَثْرَةُ العِلَلِ آيَةُ البُخْلِ; كثرت تعلّل و عذرهاى واهى، نشانه «بخل» است».(2)

از نشانه هاى ديگر افراد بخيل، پوشاندن نعمتهاست. آنها به بهانه هاى مختلف سعى دارند، نعمتهاى خدادادشان را از ديد مردم دور نگه دارند، مبادا كسى از آنها تقاضايى كند. البته در بسيارى از اوقات پوششهاى كاذبى از قبيل چشم زخم مردم و تنگ نظريها به احتمال بروز خطر براى آن درست مى كنند.

نشانه ديگر «بخل» آن است كه هرگاه در راه خدا چيزى را انفاق كند، سخت ناراحت مى شود; گويى بار سنگينى بر دوش او نهاده و يا عزيزى از عزيزانش از دست رفته است.

* * *


1- غررالحكم، حديث 1275.

2- بحارالانوار، جلد 74، صفحه209.

[391]

آثار و پيامدهاى بخل

در ميان صفات نكوهيده و رذايل اخلاقى كمتر صفتى به اندازه «بخل» مشكل آفرين بوده و هست و پيامدهاى سوء داشته و دارد، از جمله اين كه: گرچه بخيل در حفظ اموال خود مى كوشد ولى بيش از آن، آبروى خود را از دست مى دهد. در اين رابطه نيز در روايات اسلامى اشاره هايى شده است كه اجمالا در ذيل مطرح مى نماييم:

1 ـ حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند: «اَلْبَخيلُ يَسْمَحُ مِنْ عِرْضِهِ بِاَكْثَرِ مِمَّا اَمْسَكَ مِنْ عَرَضِهِ; بخيل بيش از آنچه كه از متاع دنيا براى خود نگهدارى مى كند، از عرض و آبروى خود مى بخشد».(1)

2 ـ بخيل زود دوستانش را از دست مى دهد و در زندگى در برابر انبوه مشكلات غريب و تنها مى ماند. امير مؤمنان على (عليه السلام) در اين رابطه مى فرمايند:«لَيسَ لِبَخيل حَبيبٌ; بخيل يار و دوست ندارد!»(2) اگر بخيل زمان كوتاهى دوستانى داشته باشد، «بخل» او سبب ذلّت دوستان و عزّت دشمنانش مى شود. همان گونه كه از امام على (عليه السلام) نقل شده است: «اَلبُخْلُ (البَخيلُ) يُذِلُّ مُصاحِبَهُ وَ يُعِزُّ مُجانِبَهُ».(3)

3 ـ «بخيل»، هميشه زحمت مى كشد و ثمره كارش را وارثانش مى برند; در دنيا بر خود سخت مى گيرد و در آخرت نيز گرفتاريش به خاطر اندوختن اموال فراوان، زياد است. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:«اَلْبَخيلُ خَازِنٌ لِوَرَثَتِهِ; بخيل خزانه دار ورثه خويش است (وارثانى كه گاه يك درهم از اموال او را برايش انفاق نمى كنند).(4)

4 ـ «بخيل» زندگى فقيرانه اى دارد; زيرا، هنگامى كه «بخل» انسان شدت مى يابد، نسبت به خويشتن هم بخيل مى شود و آسايش زندگى اش از بين مى رود; زيرا، هميشه در فكر حفظ اموال خويش و افزودن آن است. گاهى نيز گرفتار حالات روانى زشت و سوء ظن هاى شديد نسبت به اطرافيان خود مى شود; مثلا مى پندارد كه مردم چشم طمع


1- شرح فارسى غررالحكم، جلد 2، صفحه 130، حديث 2084.

2- همان مدرك، جلد 5، صفحه 78.

3- همان مدرك، جلد 1، صفحه 370، حديث 1409.

4- همان مدرك، جلد 1، صفحه 127، حديث 464.

[392]

در اموال او دوخته اند و با حسادت و عداوت به او مى نگرند.

احاديث اسلامى اشارات زيبايى به اين مسئله دارد، از جمله در حديثى، اميرمؤمنان على (عليه السلام) مى فرمايند:«عَجِبْتُ لِشَقِىِّ اَلْبَخيلِ يَتَعَجَّلُ الفَقْرَ اَلّذى مِنْهُ هَرَبَ وَ يَفُوْتُهُ اَلْغِنَى الّذى اِيّاهُ طَلَبَ فَيَعيشُ في الدُّنيا عَيشَ الفُقَراءِ وَ يُحاسَبُ في الآخِرَةِ حِسابَ الاَغنياءِ; از بخيل بدبخت در شگفتم! به سرعت، سوى فقر پيش مى رود كه از آن مى گريزد و غنا و بى نيازى را كه مى طلبد، از دست مى دهد; در دنيا فقيرانه زندگى مى كند و در آخرت بايد حساب اغنيا را بپردازد».(1)

در حديث ديگرى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نقل شده است: «اَقَلُّ النّاسِ راحَةً اَلْبَخيلُ; آرامش و آسايش بخيل از تمام مردم كمتر است».(2)

5 ـ «بخل» موجب بدنامى و سوء شهرت و لعن و نفرين مردم مى شود; همان گونه كه اميرمؤمنان على (عليه السلام) فرمودند:«بِالْبُخْلِ تَكْثُرُ المَسَبَّةَ; به خاطر بخل، بدگويى و دشنام مردم زياد مى شود».(3)

6 ـ «بخل» جامع بسيارى از اخلاق رذيله و صفات نكوهيده است و بسيارى از رذايل اخلاقى از آن نشأت مى گيرد; مانند سوء ظن، حسد، ترس، جبن، از دست دادن اخلاص نيت و صفاى باطن و گرفتارى در چنگال قساوت قلب; حضرت على(عليه السلام) در اين زمينه مى فرمايند:«اَلنَّظَرُ اِلَى البَخيلِ يُقْسِىَ الْقَلْبَ».(4)

حديث پر معناى ديگرى از همان بزرگوار نقل شده است: «اَلْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَساوِى العُيوبِ وَ هُوَ زِمامٌ يُقادُ بِهِ اِلَى كُلِّ سُوء; بخل جامع تمام عيبها و زمامى است كه انسان را به هر بدى مى كشد».(5)

 

درجات بخل

«بخل» مانند تمام صفات رذيله، داراى درجاتى است. بعضى از مراحل آن به قدرى


1- شرح فارسى غررالحكم، جلد 4، صفحه 346، حديث 6280.

2- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 300.

3- شرح فارسى غررالحكم، جلد 3، صفحه 200، حديث4195.

4- بحارالانوار، جلد 75، صفحه 53.

5- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 307.

[393]

ضعيف است كه ممكن است از ديد بسيارى از افراد، مخفى بماند و بعضى از مراحل آن به قدرى آشكار است كه هر كس، حتى كودكان نيز آن را درك مى كنند.

بعضى نسبت به اموال خود بخيلند; يعنى حاضر نيستند كمترين بهره اى به ديگران برسانند. بعضى از آن هم فراتر رفته، نسبت به اموال مردم بخيلند; يعنى اگر ببينند كسى به ديگرى احسان قابل ملاحظه اى مى كند، ناراحت مى شوند. بعضى از آن نيز فراتر رفته، هرگاه ببينند افراد اموالشان را براى خودشان به طور گسترده مصرف مى كنند، ناراحت مى شوند و اين بدترين و عجيبترين نوع بخل است.

از سوى ديگر، بعضى در امور مادى بخيلند و بعضى در امور معنوى; مانند كسى كه نسبت به علم و دانش ديگران «بخل» مىورزد. بعضى در موضوعات مهم بخيلند; مانند بخشيدن اموال زياد، در حالى كه بعضى در كوچكترين مسائل «بخل» مىورزند، مانند سلام كردن! بعضى در انجام انفاقهاى مستحب «بخل» نشان مى دهند; در حالى كه بعضى در واجبات، مانند اداى خمس و زكات «بخل» مىورزند.

گروهى بخل خود را بدون پوشش و توجيه نشان مى دهند; در حالى كه گروه ديگر، پوششهاى ظاهرى براى آن درست مى كنند; مانند جلوگيرى از اسراف، تأمين مخارج فرزندان، دورى از ريا و تظاهر و شك و ترديد در استحقاق مستحقّين و مانند اينها.

بنابر اين «بخل» شاخه هاى متعدد و اشكال گوناگون دارد كه مؤمنان متقى بايد مراقب همه آنها باشند و با آن در تمام اشكالش مبارزه كنند تا به حريم قرب پروردگار راه يابند.

در روايات اسلامى اشاره هاى لطيفى به اشكال و شاخه هاى «بخل» شده است از جمله:

1 ـ امام اميرالمؤمنين على (عليه السلام) مى فرمايند: «اَلْبُخْلُ بِاِخْراجِ مَا افْتَرَضَهُ اللّهُ سُبْحَانَهُ مِنَ الاَمْوَالِ اَقْبَحُ البُخلِ; بخل در مورد پرداختن آنچه را كه خدا بر انسان از اموال واجب كرده است، زشتترين نوع آن است ».(1)

2 ـ در حديث ديگرى نقل شده است: (روزى) حضرت على (عليه السلام) مقدار قابل


1- غررالحكم، حديث 2038.

[394]

ملاحظه اى خرما براى كسى فرستاد. يكى از حاضران عرض كرد: به خداوند سوگند! آن شخص چيزى از شما مطالبه نكرده و كافى بود كه يك پنجم آن را برايش ارسال مى كرديد. امام(عليه السلام) فرمودند: «خداوند افرادى مانند تو را در ميان مؤمنان زياد نكند! من بخشش مى كنم، تو بخل مىورزى».(1)

3 ـ در حديثى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) آمده است: «اِنَّ اَبْخَلَ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ; بخيل ترين مردم كسى است كه حتّى در سلام كردن بخل مىورزد!».(2)

4 ـ حديث ديگرى از همان حضرت(صلى الله عليه وآله) نقل شده است: «اَلْبَخيلُ حَقّاً مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَىَّ; بخيل ترين اشخاص كسى است كه نزد او اسم من برده شود و او صلوات نفرستد».(3)

5 ـ از برخى روايات استفاده مى شود كه بعضى از مراحل «بخل» را تحت عنوان «لئيم» بودن، ذكر كرده اند كه درجه شديد «بخل» است. رسول خدا(صلى الله عليه وآله)مى فرمايند:«اَلرِّجَالُ اَرْبَعَةٌ سَخىٌ وَ كَريمٌ وَ بَخيلٌ وَ لَئيمٌ، فَالسَّخىُ اَلذّي يَأْكُلُ وَ يُعْطِىَ وَ الكَريمُ الّذى لايَأْكُلُ وَ يُعطِىُ وَ البَخيلُ الّذى يَأكُلُ و لايُعطِىُ وَ اللّئيمُ الّذى لايَأكُلُ و لايُعطِىُ; افراد چهار دسته هستند: بعضى سخى هستند و بعضى كريم و بعضى بخيل و بعضى لئيم; سخى كسى است كه از اموالش هم خود استفاده مى كند و هم به ديگران مى بخشد و كريم كسى است كه خودش نمى خورد و به ديگران مى بخشد و بخيل كسى است كه (فقط) خودش مصرف مى كند و به ديگران نمى بخشد و لئيم كسى است كه نه خودش مى خورد و نه به ديگران مى بخشد».(4)

* * *

 

پيشگيرى و درمان بخل

براى درمان بيماريهاى اخلاقى همانند بيماريهاى جسمانى بايد به سراغ ريشه ها


1- وسايل الشيعه، جلد 6، صفحه 318 (با كمى تلخيص).

2- بحارالانوار، جلد 73، صفحه 4.

3- بحار جلد 70، صفحه 306.

4- بحارالانوار، جلد 68، صفحه 356.

[395]

رفت; زيرا تا ريشه ها نخشكند، بيمارى همچنان وجود دارد، هرچند به صورت موقت آثار آن زايل شود.

از آنجا كه انگيزه هاى «بخل» متعدد است، بايد ريشه يابى نمود; زيرا بعضى به خاطر علاقه زياد به شهوات دنيا، به اموال خود كه وسيله اى براى وصول به شهوات است، عشق مىورزند; به طورى كه حاضر نيستند كمترين چيزى در اختيار كسى بگذارند. اين افراد بايد به سراغ امورى روند كه اين عشق و علاقه را از ميان مى برد. به عواقب دردناك شهوترانى و سرانجام دنياپرستان شهوتران بينديشند تا از آن باز ايستند و بدانند چه عواقبى دارند.

انگيزه ديگر «بخل» آرزوهاى بلند است كه انسان را به جمع مال و بخل در مصرف دعوت مى كند. اگر آنها به ناپايدارى دنيا و قطع آمال و آرزوها توجه داشته باشند و به كسانى بنگرند كه جان خود را به وسيله حوادث گوناگون و بيماريهاى مرموز و بى مقدمه از دست داده اند; داشتن آرزوهاى بلند را اشتباه دانسته و از «بخل» خويش مى كاهند.

انگيزه ديگر، عشق و علاقه به فرزندان و ثروت اندوزى براى آينده آنهاست; در حالى كه خداوند روزى آنها را نيز تضمين كرده است. اگر آنها از دوستان خدا باشند، خدا آنها را تنها نمى گذارد و اگر از دشمنان خدا باشند، جمع مال براى كسانى كه آن را ابزار گناه قرار مى دهند كار نيكو و عاقلانه نيست; البته گاهى نيز افرادى بدون اين كه ميراثى از پدر دريافت كنند، فقط بر اثر لياقت ذاتى خود، زندگى بسيار بهترى نسبت به كسانى كه ثروت سرشارى از پدر به آنها رسيده، پيدا كرده اند.

عامل ديگرى كه به گفته بعضى از بزرگان «علم اخلاق» شبيه درد بى درمان است، اين است كه بعضى مال را به خاطر خودش دوست داشته و به آن عشق مىورزند و هميشه در جمع آورى آن مى كوشند و از خرج كردن آن وحشت دارند. آنها فراموش كرده اند كه مال وسيله اى است براى رسيدن به اهداف مادى و يا معنوى; اگر از آن استفاده صحيح نشود، با سنگ و چوب و آجر تفاوتى نمى كند.

راه ديگر مبارزه با «بخل» اين است كه شخص «بخيل» دندان روى جگر بگذارد و از

[396]

اموال خود ببخشد. هرگاه اين كار تكرار شود عشق به مال در وجودش شكسته خواهد شد; همانند افراد ترسو كه اگر در ميدانهاى مختلف زندگى گام نهند، به تدريج ترس و وحشت آنها مى ريزد. افراد كم رو نيز اگر چندين بار در مجالسى كه بزرگان نشسته اند، سخن بگويند، حالت كمرويى آنها از بين مى رود.

انديشيدن درباره تنفر و انزجارى كه مردم از بخيلان دارند و آنها را موجوداتى پست و كثيف مى دانند و احترامى كه براى سخاوتمندان قائلند و آنها را انسان هايى برتر مى شمارند; يكى از راه هاى درمان «بخل» و دورى از اين رذيله زشت اخلاقى است. همچنين انديشيدن در پيامدهاى سوء و آثار مرگبار «بخل» نيز تأثير فراوانى در درمان اين صفت زشت دارد.

در اين رابطه حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:«اَلبَخيلُ يَبْخَلُ عَلَى نَفْسِهِ بِاليَسيرِ مِن دُنياهُ وَ يَسمَحُ لِوُرّاثِهِ بِكُلِّها!; بخيل نسبت به خودش در مورد كمترين چيزى بخل مى كند، ولى همه آن را به آسانى در اختيار وارثانش مى گذارد».(1)

حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است: «مَن بَرِءَ مِنَ البُخلِ نالَ الشَّرَفَ; كسى كه از بخل پاك شود، به شرف و افتخار نائل مى شود».(2)

انديشه در اين امور، انسان را از بخل بيزار مى كند; مخصوصاً با توجه به اين كه روايات «بخل» را با ايمان سازگار نمى داند.

* * *

 


1- غررالحكم، حديث 1884.

2- بحارالانوار، جلد 7، صفحه 229.

[397]

 

 

 

 

 

 

18

 

جود و سخاوت

 

اشاره

اين دو واژه كه در مقابل «بخل» است، غالباً در يك معنى استعمال مى شود; ولى گاه از بعضى كلمات استفاده مى شود كه «جود» مرحله بالاتر از «سخاوت» است; زيرا در تعريف «جود» گفته اند: «بخشش بدون درخواست است كه در عين حال، بخشش خود را كوچك بشمارد.» گاه گفته اند: «جود، خوشحال شدن از درخواست مردم و شادگشتن به هنگام بخشش است.» بعضى نيز گفته اند: «جود بخششى است كه مال را، مال خدا بشمرد و سائل را بنده خدا بداند و خودش را در اين ميان واسطه ببيند»; در حالى كه «سخاوت» معنى وسيع ترى دارد و هرگونه بذل و بخشش را شامل مى شود.

بعضى نيز گفته اند: «كسى كه بخشى از اموال خود را ببخشد و بخش ديگر را براى خود بگذارد، صاحب سخاوت است و كسى كه اكثر آن را ببخشد و مقدار كمى را براى خود بگذارد، داراى جود است». مطابق تمام اين تعريفها «جود» مرحله بالاتر از «سخاوت» است.

به هر حال «جود» و «سخاوت» از فضايل مهم اخلاقى است، هر اندازه «بخل» نشانه پستى و حقارت و ضعف ايمان و فقدان شخصيت است; «جود» و «سخاوت» نشانه ايمان و شخصيت والاى انسان است.

[398]

در آيات قرآن مجيد گرچه واژه «جود» و «سخاوت» به كار نرفته است، اما تعبيرات ديگرى ديده مى شود كه منطبق بر اين دو مفهوم است و قرآن نيز براى آن ارج فراوانى بيان كرده است; به عنوان نمونه به آيات زير توجه فرماييد:

1 ـ...يُحِبُّونَ مَن هاجَرَ اِلَيهِم وَ لايَجِدُونَ في صُدورِهِم حَاجَةً مِمَّا اُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى اَنْفُسِهُم وَ لَوكَانَ بِهِم خَصَاصَةٌ...   (سوره حشر،آيه9)

2 ـ وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ اَسيراً ـ اِنَّمَا نُطْعِمُكُم لِوَجْهِ اللّهِ لانُريدُ مِنْكُم جَزاءً وَ لا شُكوراً   (سوره دهر،آيه8و9)

3 ـ مَثَلُ الَّذينَ يُنفِقُونَ اَموَالَهُم في سَبيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبّة اَنْبَتَت سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَة مِأَةُ حَبَّة وَ اللّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسعٌ عَليمٌ   (سوره بقره،آيه261)

4 ـ اَلَّذينَ يُنْفِقُونَ اَموَالَهُم بِاللَّيْلِ وَ النّهارِ سِرّاً وَ عَلاَنِيةً فَلَهُم أَجْرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَ لا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لاهُم يَحزَنُون   (سوره بقره،آيه274)

5 ـ لَنْ تَنَالُوا البِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَىء فَاِنَّ اللّهَ بِهِ عَليمٌ   (سوره آل عمران،آيه92)

6 ـ اَلَّذينَ يُؤمِنُونَ بِالغَيبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ    (سوره بقره،آيه3)

7 ـ وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً اِلَى عُنُقِكَ وَ لاتَبْسُطْها كُلِّ البَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً   (سوره اسراء،آيه29)

 

ترجمه

1 ـ...و كسانى را كه به سويشان هجرت كنند، دوست مى دارند و در دل خود نيازى به آنچه به مهاجران داده شده، احساس نمى كنند و آنها را برخود مقدم مى دارند، هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند...

2 ـ و غذاى (خود) را با اين كه به آن علاقه (ونياز) دارند، به مسكين و يتيم و اسير مى دهند ـ (و مى گويند:) ما شما را به خاطر خدا اطعام مى كنيم و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمى خواهيم.

[399]

3 ـ كسانى كه اموال خود را در راه خدا «انفاق» مى كنند; همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه يكصد دانه باشد و خداوند آن را براى هركس بخواهد (و شايستگى داشته باشد)، دو يا چند برابر مى كند و خدا( از نظر قدرت و رحمت) وسيع و (به همه چيز) داناست.

4 ـ آنها كه اموال خود را شب و روز پنهان و آشكار انفاق مى كنند، مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مى شوند.

5 ـ هرگز به (حقيقت) نيكوكارى نمى رسيد! مگر اين كه از آنچه دوست مى داريد (در راه خدا) انفاق كنيد و آنچه انفاق مى كنيد، خداوند از آن آگاه است.

6 ـ (پرهيزكاران) كسانى هستند كه به غيب (آنچه از حس پوشيده و پنهان است) ايمان مى آورند و نماز را برپا مى دارند و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنان روزى داده ايم، انفاق مى كنند.

7 ـ هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (و ترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حد نيز دست خود را مگشا تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرو مانى.

* * *

 

تفسير و جمع بندى

چهره سخاوتندان در قرآن

در نخستين آيه مورد بحث، سخن از گروهى از سخاوتمندان انصار مدينه است كه با آغوش باز از مهاجرانى كه خانه و كسب و كارى نداشتند، استقبال كردند و آنها را بر خودشان مقدم داشتند و حتى گفتند: «ما اموال و خانه هايمان را با آنها تقسيم مى كنيم و چشم داشتى به غنائم جنگى نيز نداريم».

قرآن درباره آنها در آيه فوق مى گويد: «آنها كسانى را كه به سويشان هجرت مى كنند، دوست دارند و در درون دل نيازى نسبت به آنچه به مهاجران داده شده، احساس نمى كنند و آنها را بر خود مقدم مى دارند; هر چند شديداً فقير باشند;...يُحِبُّونَ مَن هَاجَرَ اِلَيْهِم وَ

[400]

لايَجِدُونَ في صُدُورِهِم حَاجَةً مِمّا اُوتُوا وَ يُؤثِرُونَ عَلَى اَنْفُسِهِمْ وَ لَوكْانَ بِهِم خَصَاصَةٌ...».(1)

به گفته بعضى از مفسران معروف: «در تاريخ بشريت، چنين استقبالى سابقه نداشته است كه گروهى غريب در شهرى وارد شوند و مؤمنان آن شهر چنان استقبالى از آنان كنند كه حتى آنها را بر خويش مقدم شمرند و حاضر باشند تمام زندگى خود را با آنان تقسيم نمايند; حتى در بعضى از روايات وارد شده است كه عدد مهاجران نسبت به داوطلبان پذيرايى از آنها كم بود به همين دليل، گاه در ميان دو و يا چند نفر، بر سر افتخار ميزبانى مهاجران، اختلاف پيدا مى شد كه براى حل آن به قرعه متوسل شدند».(2)

به هر حال، خداوند اين محبّت و بلند نظرى و ايثار و سخاوت را كه از ويژگيهاى انصار بود، مى ستايد.

* * *

در دوّمين آيه مورد بحث، سخن از بزرگوارانى است كه غذاى خود را در حالى كه شديداً به آن نياز داشتند به مسكين و يتيم و اسير دادند، بدون اين كه هيچ انتظار پاداش و تشكرى داشته باشند; «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ اَسِيراً * اِنَّما نُطْعِمُكُم لِوَجْهِ اللّهِ لانُريدُ مِنْكُم جَزاءً و لاشُكوراً»(3)

روايات فراوانى از طرق شيعه و سنى، حكايت از اين دارد كه آيات 8 و 9 سوره «دهر» در فضيلت اهلبيت(عليهم السلام) نازل شده است. «مرحوم علامه امينى» در «الغدير» 34 نفر از علماى معروف اهل سنت را نام مى برد كه اين حديث را در كتابهاى خود آورده اند (باذكر نام كتاب و صفحه آن).(4)

بنابر اين حديث مزبور در ميان اهل سنت مشهور، بلكه متواتر است و علماى شيعه اتفاق نظر دارند كه همه سوره «دهر» يا بخش قابل ملاحظه اى از آيات آن، درباره

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation