بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق درقرآن جلد2, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     201 - اخلاق در قرآن
     202 - اخلاق در قرآن
     203 - اخلاق در قرآن
     204 - اخلاق در قرآن
     205 - اخلاق در قرآن
     206 - اخلاق در قرآن
     207 - اخلاق در قرآن
     208 - اخلاق در قرآن
     209 - اخلاق در قرآن
     210 - اخلاق در قرآن
     211 - اخلاق در قرآن
     212 - اخلاق در قرآن
     213 - اخلاق در قرآن
     214 - اخلاق در قرآن
     215 - اخلاق در قرآن
     216 - اخلاق در قرآن
     217 - اخلاق در قرآن
     218 - اخلاق در قرآن
     219 - اخلاق در قرآن
     220 - اخلاق در قرآن
     221 - اخلاق در قرآن
     222 - اخلاق در قرآن
     223 - اخلاق در قرآن
     224 - اخلاق در قرآن
     225 - اخلاق در قرآن
     226 - اخلاق در قرآن
     227 - اخلاق در قرآن
     228 - اخلاق در قرآن
     229 - اخلاق در قرآن
     230 - اخلاق در قرآن
     231 - اخلاق در قرآن
     232 - اخلاق در قرآن
     FEHREST - اخلاق در قرآن
 

 

 
 

 

 

5 ـ در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «وَيْلٌ لِمَنْ غَلَبَتْ عَلَيْهِ الْغَفْلَةُ فَنَسِىَ الرَّحْلَةَ وَ لَم يَسْتَعِدْ; واى! بر كسى كه «غفلت» بر او غلبه كند و نتيجه سفر آخرت را به فراموشى بسپارد و آماده آن نشود».(3)

6 ـ امام صادق (عليه السلام) مى فرمايند:«اِنْ كَانَ الشَّيطانُ عَدُوّاً فَالْغَفْلَةُ لِمَاذَا; اگر شيطان، دشمن اسلام است (كه هست)، پس غفلت براى چيست؟».(4)

در احاديث گذشته، گاه «غفلت» از خدا و گاه «غفلت» از روز قيامت و گاه «غفلت» از وسوسه هاى شيطان، مطرح شده است.

7 ـ اميرمؤمنان على (عليه السلام) در حديثى مى فرمايند:«فَيَا لَهَا حَسْرَةً عَلَى كُلِّ ذِى غَفْلَة اَنْ يَكُونَ عُمُرُهُ عَلَيْهِ حُجَّةً وَ اَنْ تُؤَدِّيَهُ اَيَّامُهُ اِلَى الشَّقْوَةِ; اى واى! بر غافلى كه عمرش، حجتى عليه اوست و روزگارش او را به بدبختى كشاند»(5) منظور از «غفلت» در اين حديث، «غفلت»از ترك انجام وظايف، در طول عمر است.

8 ـ اين مسئله به قدرى داراى اهمّيّت است كه حتى يكى از هدف هاى بعثت انبيا، درمان دردهاى «غفلت» شمرده شده است; همان گونه كه در خطبه 108 نهج البلاغه در بيان اوصاف پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است: «مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَةِ; او طبيبى است كه داروهاى خود را براى درمان موارد «غفلت» آماده ساخته و به دنبال بيمارانش مى گردد».(6)

9 ـ در حديث ديگرى از همان بزرگوار در مورد آثار زيانبار غفلت چنين نقل شده


1- شرح فارسى غررالحكم، جلد 7، صفحه 295.

2- همان مدرك، جلد 1، صفحه 369.

3- همان مدرك، جلد 6، صفحه 227.

4- بحارالانوار، جلد 75، صفحه 190.

5-نهج البلاغه، خطبه 64 و 7.

6- نهج البلاغه، خطبه 108 و 5.

[348]

است: «بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الْمَوْعِظَهِ حِجَابٌ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ الغَرَّةِ; حجاب غفلت و غرور، مانع از آن مى شود كه مواعظ و اندرزها در شما اثر كند».(1)

10 ـ در روايات اسلامى در حالات «عيسى بن مريم» (عليه السلام) آمده است: «از كنار قريه اى عبور كرد كه همگى به غضب الهى نابود شده بودند. يكى از آنها را زنده كرد و از او سؤال نمود: اعمال شما چگونه بود كه چنين بلايى دامنتان را گرفت. در پاسخ گفت: پرستش بت، محبت دنيا، ترس كم، آرزوى دراز و غفلت آميخته با لهو و لعب».(2)

11 ـ امير مؤمنان (عليه السلام) درباره جنبه اجتماعى غفلت فرموده اند: «مِنْ دَلائِلِ الدُّولَةِ قِلَّةُ الْغَفْلَةِ; از دلايل پيشرفت دولتها (يا پيشرفت در امور زندگى مادى و معنوى) كمى غفلت است».(3)

آرى! «غفلت» و بى توجّهى در امور اجتماعى، ضايعه عظيمى به دنبال دارد.

12 ـ اين بحث را با حديثى از امام اميرمؤمنان (عليه السلام) پايان مى دهيم كه مردم را با بيان رساى خويش مخاطب ساخته و مى فرمايند: «اِتَّقِ اَيُّهَا السَّامِعُ مِنْ سَكْرَتِكَ وَ اسْتَيْقِظْ مِنْ غَفْلَتِكَ، وَ اخْتَصِرْ مِنْ عَجَلَتِكَ; اى شنونده! از مستى (مال و قدرت و مقام و نعمت) بپرهيز و از خواب غفلت بيدار شو و از شتابزدگى بكاه».(4)

طبق بيان مولاى متقيان على(عليه السلام) عامل بدبختى انسان، سه چيز است: مستى شهوت، غفلت از واقعيت ها و شتابزدگى در كارها و امام نيز در اين بيان كوتاه، هشدار مى دهد تا شنوندگانش (از هر گروه و هر جمعيت) از اين سه امر بپرهيزند تا خوشبخت شوند و اهل نجات گردند.

 

نتيجه

گرچه بيشتر مردم از آثار زيانبار «غفلت» غافلند; اما پيشوايان بزرگ ما كه فاجعه حاصل از آن را مى ديدند، با عبارتهاى مختلف و تعبيرهاى گوناگون هشدار دادند و همان گونه كه در عبارت هاى گذشته بيان شد، اهمّيّت موضوع را گوشزد كردند.


1- شرح فارسى غررالحكم، جلد 7، صفحه 296.

2- سفينة البحار، ماده غفل.

3- شرح فارسى غررالحكم، جلد 7، صفحه 296.

4- همان مدرك، جلد 7، صفحه 296.

[349]

يادآورى اين موضوع نيز لازم است كه «غفلت» مفهوم وسيع و گسترده اى دارد; يعنى، شامل «غفلت» از خدا و «غفلت» از يوم المعاد و ناپايدارى دنيا و «غفلت» از شيطان و وسوسه هاى او مى شود و در يك بيان كلى، «غفلت» از تمام امورى كه به نوعى با سعادت انسان ارتباط دارد.

* * *

 

نكات مهمى درباره غفلت

گرچه اين صفت در سرنوشت انسان تأثير فوق العاده دارد و جزء صفات رذيله محسوب مى شود; ولى چرا علماى اخلاق به سراغ آن نرفته و سخن درباره آن نگفته اند و يا اگر گفته اند، بسيار مختصر و كوتاه بوده است. به هرحال در اين بحث، مسايلى وجود دارد كه بايد هر كدام جداگانه مورد بررسى قرار گيرد:

 

1 ـ عوامل غفلت

الف ـ جهل و نادانى

«غفلت» و بى خبرى سرچشمه هاى زيادى دارد كه نخستين عامل آن، جهل و ناآگاهى است.

عدم شناخت مقام پروردگار، بى توجّهى به مسئله قيامت، ناآگاهى نسبت به بى اعتبارى مال و مقام و ثروت دنيا، بى خبرى از وسوسه هاى شيطان و شيطان صفتان، از مهمترين عوامل غفلت است.

امام اميرمؤمنان على (عليه السلام) در اين زمينه مى فرمايند: «اِنَّ مَنْ عَرَفَ الاَيَّامَ لَمْ يَغْفَل عَنَ الاِسْتِعْدَادِ; كسى كه وضع روزگار (و بى اعتبارى دنيا) را بداند از آمادگى براى سفر آخرت غافل نمى شود»(1). آرى! جهل به هريك از اين امور، سبب افتادن در گرداب «غفلت» و گرفتار شدن در عواقب شوم آن است.


1- ميزان الحكمه، جلد 3، حديث 15189، (باب الغفلة).

[350]

ب ـ غرور و خودبينى

غرور يكى ديگر از عوامل «غفلت» و گاه ناشى از «غفلت» است; زيرا، انسان مغرور تنها پيروزى هاى خود را مى بيند و به امتيازهاى خود مى بالد و گاه همه اينها را جاودان مى پندارد و همين امر، سبب «غفلت» او از واقعيت ها مى گردد. اين «غفلت» عامل مؤثرى براى شكست او خواهد شد.

در طول تاريخ افراد زيادى ديده شده اند كه بر اثر غرور، در دام «غفلت» گرفتار شده و نتوانستند در برابر دشمنان مقاومت كنند، از اين رو ضربات دشمن، آنها را از پاى درآورد.

 

ج ـ مستى نعمت

مستى نعمت (كه با غرور شباهت زيادى دارد، اما در واقع چيزى جداى از آن است)نيز انسان را در گرداب غفلت مى افكند.

هنگامى كه افراد كم ظرفيت خود را در ناز و نعمت ديدند، گويى مست مى شوند و مستى آنها را در «غفلت» از واقعيت هايى كه اطراف او را گرفته است، فرو مى برد و اين بى خبرى و غفلت همچنان ادامه مى يابد تا سرانجام سيلى اجل در صورت او نواخته شود و بيدارش كند، همان گونه كه اميرمؤمنان على (عليه السلام) فرموده اند: «مَنْ غَفَلَ عَنْ حَوَادِثِ الاَيَّامِ اَيْقَضَهُ الْحَمَامُ; كسى كه از حوادث روزگار غافل شود، مرگ او را بيدار خواهد كرد».(1)

امام سجاد، على بن الحسين(عليه السلام) نيز فرموده اند: «اِنَّ قَسْوَةَ الْبَطْنَةِ وَ فَتْرَ الْمَيْلَةِ وَ سَكْرَ الشَّبَعِ، وَ عِزَّةَ الْمُلْكِ مِمَّا يُثَبِّطُ وَ يُبْطِى عَنِ الْعَمَلِ وَ يَنْسِى الذِّكْرَ وَ يُلْهِى عَنِ اِقْتِرَابِ الاَجَلِ حَتّى كََانَّ الْمُبْتَلى بِحُبِّ الدُّنيَا بِهِ خَبْلٌ مِن سُكْرِ الشَّرَابِ; سنگدلى حاصل از شكم پرستى و پرخورى، سستى ميل (به دنيا) و مستى سيرى و غرور حاكميّت، از امورى است


1- شرح فارسى غررالحكم، جلد 7، صفحه 296.

[351]

كه انسان را از عمل باز مى دارد و ياد خدا را به فراموشى مى سپرد و او را از فكر نزديك شدن اجل، غافل مى كند تا آنجا كه گويى گرفتار حبّ دنيا، مست شراب است».(1)

 

د ـ عافيت و سلامت جسمانى

عافيت و سلامت گرچه از نعمت هاى بزرگ خداست; ولى به خصوص يكى از عوامل غفلت است، به همين دليل يكى از الطاف خفيّه الهى آن است كه گه گاه عافيت و سلامت را از انسان مى گيرد و او را به درد و رنج مبتلا مى سازد تا پرده هاى «غفلت» از برابر چشم هاى او كنار رود و واقعيت ها را با چشم دل ببيند و آمادگى براى عكس العمل مناسب در برابر آنها پيدا كند.

به همين جهت در يكى از بيانات رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در حديثى در فوايد و بركات بيمارى آمده است كه خطاب به سلمان فارسى به هنگام عيادتش فرمودند: «در موقع بيمارى نعمتهايى نصيبت مى شود، از جمله: اَنتَ مِنَ اللّهِ بِذِكْر وَ دُعَاؤُكَ فِيهِ مُسْتَجَابٌ; تو به ياد خدا مى افتى و (پرده هاى غفلت كنار مى رود و به همين جهت) دعاى تو به اجابت مى رسد».(2)

 

هـ ـ آرزوهاى دراز

يكى ديگر از عوامل «غفلت» آرزوهاى دراز و دست نيافتنى است; زيرا تمام فكر انسان را مشغول ساخته و از ساير امور غافل مى سازد. اميرمؤمنان على (عليه السلام) در خطبه معروف به ديباج مى فرمايند:«وَ اعْلَمُوا عِبَادَاللّهِ اِنَّ الاَمَلَ يَذْهَبُ الْعَقْلَ وَ يُكَذِّبُ الْوَعْدَ وَ يَحِثُّ عَلَى الْغَفْلَةِ وَ يُورِثُ الْحَسْرَةَ; بدانيد اى بندگان خدا! آرزوهاى دراز، عقل انسان را مى برد و وعده قيامت را دروغ مى شمارد و انسان را بر غفلت ترغيب مى كند و سرانجام، حسرت به بار مى آورد».(3)


1- تحف العقول، كلمات امام سجاد (عليه السلام) «ومن كلامه (عليه السلام) فى الزهد»، صفحه 311، طبع انتشارات علميه اسلاميه با ترجمه.

2- بحارالانوار، جلد 74، صفحه 60.

3- بحارالانوار، جلد 74، صفحه 293.

[352]

2 ـ عواقب شوم غفلت

«غفلت» و بى خبرى از خدا و روز جزا و سرنوشت انسان و بى مهرى زمانه و آثار سوء گناه، همه چيز انسان را به سيلاب فنا و نيستى سپرده و باعث خسارت هاى جبران ناپذيرى مى گردد كه در بيانات معصومين(عليهم السلام) اشارات پرمعنايى به آن شده است از جمله:

 

الف: غفلت مايه قساوت قلب

سنگدلى و قساوت قلب نتيجه غفلت و دورى از معارف الهى است زيرا، عامل مهم لطافت روح و انعطاف قلب در برابر حق، ياد خداست. هنگامى كه ريزش باران رحمت ذكر الهى از سرزمين دل قطع شود، قلب او به صورت بيابان خشك و سوزانى در مى آيد كه پر از سنگلاخ وحشتناك است. همان گونه كه امام باقر (عليه السلام)فرموده اند: «اِيَّاكَ وَ الْغَفْلَةَ فَفِيهَا تَكُونُ قَسَاوَةٌ الْقَلْبِ; از غفلت بپرهيز كه مايه سنگدلى است».(1)

 

ب ـ غفلت و مرگ قلب

غفلت قلب انسان را مى ميراند; يعنى، پس از قساوت و سنگدلى، مرگ قلب فرا مى رسد، به گونه اى كه ديگر مواعظ و اندرزها تأثيرى در آن نمى كند. در چنين حالتى، راه بازگشت به روى او بسته مى شود و اميدى براى سعادت او باقى نمى ماند.

اميرمؤمنان على (عليه السلام) مى فرمايند: «مَنْ غَلَبَتْ عَلَيهِ الْغَفْلَةُ مَاتَ قَلْبُهُ; كسى كه غفلت بر او چيره شود، قلبش مى ميرد».(2)

در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ الْغِرَّةِ; ميان شما و موعظه و اندرز، حجابى از غفلت و غرور است».(3)

 


1- بحارالانوار، جلد 75، صفحه 164.

2- شرح فارسى غرر الحكم، جلد 5، صفحه 293.

3- همان مدرك، جلد 3، صفحه 268.

[353]

ج ـ غفلت و فساد اعمال

«غفلت» موجب فساد اعمال انسان مى شود. افراد غافل و بى خبر به سراغ اعمال صالح كمتر مى روند و اگر بروند ديگر «غفلت» اجازه نمى دهد كه اعمال خالص با حضور قلب و جامع تمام شرايط و اجزا، براى خدا انجام دهند.

از اين رو، اميرمؤمنان على (عليه السلام) فرموده اند: «اِيَّاكَ وَ الْغَفْلَةَ وَ اِلاِغْتِرَارَ بِالْمُهْلَةِ فَاِنَّ الْغَفْلَةَ تُفْسِدُ الاَعْمَالَ; از غفلت و غرور ناشى از مهلت الهى بپرهيز زيرا، غفلت اعمال آدمى را فاسد مى كند».(1)

اين احتمال نيز در تفسير اين حديث وجود دارد كه منظور، فساد اعمال گذشته انسان به خاطر غفلت هاى آينده است; زيرا، غفلت موجب گناه است و گناه موجب حبط اعمال.

 

د ـ غفلت و قرب الهى

غفلت، آمادگى لقاى پروردگار و گام نهادن در بساط قرب او را از انسان مى گيرد; زيرا وصول به اين مقام والا، جز در سايه معرفت و آگاهى امكان پذير نيست.

در يكى از مناجات هاى اميرمؤمنان على (عليه السلام) كه مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار نقل كرده است به اين موضوع اشاره نموده است: «اِلهِى اِنْ أَنامَتْنِى الْغَفْلَةُ عَنِ الاِسْتِعْدَادِ لِلِقَائِكَ فَقَدْ نَبَّهْتَنِى الْمَعْرَفَةُ بِكَرمِ آلائِكَ; پروردگار من! اگر غفلت مرا به خواب فرو برده و استعداد لقاى تو را از من گرفته; شناخت كرم نعمتهايت مرا از اين خواب غفلت بيدار ساخته است».

اين جمله، بخشى از مناجات معروف «شعبانيه» است كه طبق گفته مرحوم علاّمه مجلسى (قدس سره) مناجاتى است كه على (عليه السلام) و امامان معصوم(عليهم السلام) در ماه شعبان با آن، با خدا راز و نياز مى كردند.(2)


1- شرح فارسى غررالحكم، جلد 2، صفحه 312.

2- بحار الانوار، جلد 91، صفحه 96 ـ 99.

[354]

هـ ـ غفلت و هلاكت انسان

غفلت سبب هلاكت در دنيا و آخرت است; زيرا، انسان را از مصالح او (اعم از مادى و معنوى) بى خبر مى سازد و با اين بى خبرى، فرصتها را از دست مى دهد، امكانات را ضايع كرده و استعدادهاى خويش را برباد خواهد داد. به همين جهت، در حديثى از امام على (عليه السلام) آمده است: «مَنْ طَالَتْ غَفْلَتُهُ تَعَجَّلَتْ هَلَكَيْهُ; كسى كه غفلتش طولانى شود، هلاكت او به سرعت فرا مى رسد».(1)

* * *

 

3 ـ نشانه هاى غفلت

ممكن است اين مسئله براى بسيارى از مردم، مورد شك و ترديد واقع شود كه آيا واقعاً در صف غافلانند يا نه؟ پس لازم است تا پويندگان راه خدا و سالكان سبيل الى اللّه، در هر مرحله خود را بيازمايند تا مبادا در صف «غافلان» باشند; لذا بايد به علائم و نشانه هاى «غفلت» توجه كنيم تا ناخواسته در دام آن گرفتار نشويم.

خوشبختانه در روايات اسلامى، علايم و نشانه هاى فراوانى براى غافلان ذكر شده است كه به چند نمونه اشاره مى كنيم:

1 ـ در حديث مشروحى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله)، در پاسخ «شمعون بن لاوى» ـ يكى از مسيحيان معروف زمان خود ـ آمده است، هنگامى كه شمعون از علائم غافلان از حضرتش سؤال كرد، ايشان در جواب فرمودند: «اَمَّا عَلامَةُ الغَافِلِ فَاَرْبَعَةٌ اَلْعَمى وَ السَّهْو وَ اللَّهْو وَ النِّسْيَانْ; نشانه هاى غافل چهار چيز است: نابينايى (و بستن چشم بر روى حقايق) و سهو و لهو و نسيان (به گونه اى كه گرفتار فراموشكارى و سردرگمى به شهوات و عدم توجه به سرنوشت آينده خويش مى شود».(2)

همين مضمون در اندرزهاى لقمان حكيم به فرزندش ديده مى شود آنجا كه مى گويد:


1-شرح فاسى غررالحكم، جلد 5، صفحه 272

2- بحار الانوار، جلد 1، صفحه 122.

[355]

«فرزندم هر چيزى نشانه اى دارد كه با آن شناخته مى شود...و غافل سه نشانه دارد: سهو و لهو و نسيان».(1)

تفاوت سهو و نسيان در اين است كه نسيان به معنى فراموش كردن چيزى است كه قبلا مى دانست، ولى سهو به معنى عدم توجه به امورى است كه بايد به آن توجه كند.

2 ـ يكى ديگر از نشانه هاى «غفلت» همنشينى با فاسدان و مفسدان و دورى از مجالس عبادت است. امام حسن مجتبى (عليه السلام) مى فرمايد: «اَلْغَفْلَةُ تَرَكُكَ الْمَسْجَدوَ طَاعَتُكَ الْمُفْسِدَ; غفلت آن است كه مسجد را ترك كنى و از مفسد اطاعت نمايى».(2)

3 ـ از ديگر نشانه هاى مهم «غفلت» بى اعتنايى به عوامل هشدار دهنده و بيدار كننده است; مثلا، هنگام عبور از قبرستان فكر نمى كنند كه ممكن است فردا، جايگاهشان همين جا باشد; يا اگر در تشييع جنازه يكى از دوستان و آشنايان شركت كنند، فراموش مى كنند كه او را هم روزى ديگران تشييع كرده و در مراسم يادبود او شركت مى كنند.

در نهج البلاغه آمده است كه حضرت على (عليه السلام) در تشييع جنازه مؤمنى شركت نموده بودند، ناگهان صداى بلند خنده كسى را شنيدند، حضرت (عليه السلام) ناراحت شدند و اين گفتار حكيمانه را بيان فرمودند: «كَأَنَّ المَوْتَ فيهَا عَلَى غَيرِنَا كُتِبَ وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فيهَا عَلَى غَيرِنَا وَجَبَ وَ كَأَنَّ الَّذي نَرَى مِنَ الاَْموَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيل اِلَيْنَا رَاجِعُونَ; گويى مرگ براى غير ما مقرّر شده و حق (تنها) بر ديگران واجب شده است، و گويى (اين) مردگانى را كه مى بينيم (مثل) مسافران هستند، به زودى به سوى ما باز مى گردند».

سپس افزودند: «نُبَوِّئُهُمْ اَجْدَاثَهُم وَ نَأْكُلُ تُرَاثَهُم كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ ما آنها را در قبرشان مى گذاريم و ميراثشان را مى خوريم، گويى بعد از آنها، عمر جاودان داريم».(3)

4 ـ يكى ديگر از نشانه هاى «غفلت» آن است كه انسان عمر خود را در امورى صرف كند كه براى آخرت او هيچ سودى ندارد; يا در امورى صرف كند كه نه سودى در دنيا دارد و نه در آخرت.


1- خصال صدوق، صفحه 138. طبع انتشارات علميه اسلاميه با ترجمه سيد احمد فهرى.

2- بحارالانوار. جلد 75، صفحه 115.

3- نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 122

[356]

امير مؤمنان (عليه السلام) مى فرمايند: «كَفى بِالْرَّجُلِ غَفْلَةً اَنْ يُضِيعَ عُمْرَهُ فى مَا لايُنْجيهِ; براى غفلت انسان، همين بس كه عمر خود را در چيزى كه مايه نجات او نيست، ضايع كند».(1)

و در تعبير ديگرى از همان حضرت (عليه السلام) آمده است: «كَفى بِالْمَرْءِ غَفْلَةً أَن يَصْرِفَ هِمَّتَهُ فِى مَا لا يَعْنِيهِ; براى «غفلت» انسان، همين بس كه عمر خود را در چيزى كه مربوط به او نيست، صرف كند».(2)

* * *

 

4 ـ راه هاى زدودن غفلت

«غفلت» از بيماريهاى خطرناك اخلاقى است و براى درمان آن بايد از اصول كلّى حاكم بر اين مباحث استفاده كرد.

نخست اين كه: به عواقب و پيامدهاى «غفلت» بينديشيم و آنچه را كه در بحث هاى گذشته، مخصوصاً رواياتى كه در اين باب ذكر شد، مورد توجّه قرار دهيم، كه تأثير به سزايى در زدودن آثار «غفلت» و بازگشت به «يقظه» و بيدارى دارد; مثلا، براى ترك اعتياد به مواد مخدّر يا جلوگيرى از ابتلا به آن، به اشخاصى اشاره مى كنيم كه به خاطر آن، به روز سياه افتاده و آثار مرگبار آن، روح و جسم و پيوندهاى خانوادگى و اجتماعيشان را نابود ساخته است تا از اين طريق ساير مبتلايان، بيدار شوند و راه بازگشت را پيش گيرند و غير مبتلايان نيز به هوش باشند و در دام آن گرفتار نشوند. همچنين بايد به سراغ ريشه ها رفت; زيرا تا ريشه هاى يك بيمارى قطع نشود، درمان آن امكان ندارد.

در بحث هاى گذشته ريشه هاى «غفلت» را مشروحاً ذكر كرديم كه نياز به تكرار نيست. علاوه بر مطالب گذشته، امور ذيل نيز براى زدودن اثرات زيانبار «غفلت» از وجود انسان بسيار مفيد و اثربخش است:

 


1- شرح غررالحكم، جلد 4، صفحه 585.

2- همان مدرك.

[357]

1 ـ عبرت از تاريخ

بايد تاريخ را با دقت بررسى كرد. ايوان مدائن ها كه آينه عبرتند، كاخ كسراها كه ويرانه هايش با زبان بى زبانى با ما سخن مى گويند و اهرام مصر كه از فراعنه و سرنوشت آنها خبر مى دهد و خلاصه اين كه بايد در جاى جاى اين جهان، از آثار باقى مانده پيشينيان ديدن كنيم و درس عبرت بگيريم.

قبور درهم شكسته نيرومندان ديروز و اسيران خاك امروز و يا پيرمردان و پيرزنانى را در نظر بگيريم كه نه قدرت راه رفتن دارند و نه توان نشستن و نه حوصله سخن گفتن و به ياد آوريم كه همه اينها روزى جوان و نيرومند و با نشاط بودند; اما گذشت روزگار آنان را به چنين سرنوشتى گرفتار ساخته است و بدانيم كه ما هم، همين راه را در پيش داريم.

به يقين هر چه درباره اين موضوعات و تحوّل روزگار و جابجا شدن حكومتها و قدرتها و ثروتها و عزّتها بيشتر بينديشيم، كمتر گرفتار «غفلت» خواهيم شد.

امام اميرمؤمنان على (عليه السلام) مى فرمايند: «اِنَّ مَنْ عَرَفَ الاَْيَّامَ لَمْ يَغْفَل عَنْ الاِسْتِعْدادِ; آن كس كه وضع روزگار را بشناسد، از آمادگى (براى سفر آخرت) غافل نمى شود».(1)

در حديث ديگرى امام صادق (عليه السلام) چنين فرموده اند: «اَغْفَلَ النَّاسِ مَنْ لَمْ يَتَّعِظ بِتَغَيُّرِ الدُّنيَا مِنْ حَال اِلَى حال; غافلترين مردم كسى است كه از تغيير و تحوّل روزگار از حالى به حال ديگر، پند نگيرد».(2)

 

2 ـ استمرار و دوام ذكر

عامل مؤثر ديگر براى زدودن آثار «غفلت» استمرار و دوام ذكر است; زيرا، ياد خدا دل را بيدار مى كند، روح را صفا مى بخشد و چشم بصيرت را بينا مى سازد و در پرتوى آن، انسان، حق را حق مى بيند و باطل را باطل و قادر به تشخيص دوست و دشمن


1- ميزان الحكمه، جلد 3، صفحه 2285، حديث 15189.

2- بحارالانوار، جلد 74، صفحه 112.

[358]

سعادت خود مى شود.

لذا اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايند: «بِدَوَامِ ذِكْرِاللّهِ تَنْجابُ الْغَفْلَةُ; با استمرار ياد خدا، آثار غفلت زدوده مى شود».(1)

 

3 ـ نماز با حضور قلب

اداى نماز در وقت مقرّر و با حضور قلب و توجّه به محتواى راز و نياز و مناجات با خدا، قلب را صيقل داده و زنگار «غفلت» را از آينه روح مى زدايد.

طبيعت زندگى دنيا، غفلت زا است كه گاهى انسان را چنان به خود مشغول مى سازد كه همه چيز را فراموش مى كند; حتى، خويشتن خويش را. نماز فرصت بسيار خوبى براى بازنگرى در اعمال و بازيافتن خويشتن خويش و نجات از چنگال اهريمن «غفلت»است.

امام باقر(عليه السلام) در اين رابطه مى فرمايند:«اَيُّمَا مُؤْمِن حَافَظَ عَلَى الصَّلَواتِ الْمَفْرُوضَةِ فَصَلاّهَا لِوَقتِهَا فَلَيْسَ هَذَا مِنَ الْغَافِلين;(اگر) هر فرد با ايمانى، نمازهاى واجب را به موقع و به طور صحيح انجام دهد، از غافلان نخواهد بود».(2)

 

4 ـ تفكر و انديشه

راه ديگر پيشگيرى و درمان «غفلت» تفكر و انديشه است. هر گاه انسان به كارهاى خوب و آثار مثبت آن و همچنين به كارهاى بد و نتايج سوء آن بينديشد، امواج ظلمانى «غفلت» از روح و جانش دور مى شود.

روزى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) خطاب به ابوذر فرمودند:«يَا اَبَاذَر! هَمِّ بِالْحَسَنَةِ وَ اِنْ لَمْ تَعْمَلْهَا لِكَى لا تُكْتَبَ مِنَ الْغَافِلِينَ; اى ابوذر تصميم به كارهاى نيك بگير، هر چند توفيق عمل به آن براى تو حاصل نشود تا در زمره غافلان نوشته نشوى».(3)


1- غررالحكم، حديث 4269.

2- فروع كافى، جلد 3، صفحه 270.

3- ميزان الحكمه، جلد 3، حديث 15188.

[359]

فكر مرگ و پايان زندگى از جمله افكارى است كه در زدودن زنگار «غفلت» از آينه روح آدمى بسيار مؤثر است; مخصوصاً اگر هنگام عبور از آرامگاه مردگان، اين شعر يا مانند آن را با خود زمزمه كند:

هر كه باشى و به هر جا برسى آخرين منزل هستى اين است

اين فكر و انديشه به يقين جلوى سرچشمه هاى اصلى «غفلت» را كه هواپرستى و خودخواهى و فزون طلبى است، مى گيرد.

اميرمؤمنان على (عليه السلام) در يكى از وصاياى خويش به فرزندش امام حسين(عليه السلام) فرمودند: «اَىْ بُنَىَّ الْفِكْرَةُ تُورِثُ نُوراً وَ الْغَفْلَةُ ظُلْمَةً اى فرزندم! تفكر، نورانيّت مى بخشد و «غفلت» ظلمت و تاريكى».(1)

 

5 ـ تغيير محيط

بسيارى از محيط ها به طور طبيعى غفلت زاست. مجالس غافلين و بطّالين (بيهوده كاران)، جلسات لهو و لعب، خانه هاى پر زرق و برق و اشرافى، انسان را به سوى «غفلت»مى كشاند; حتّى بسيارى از شهرها در دنياى امروز، مبدّل به كانون «غفلت» و فساد شده است.

يكى از راه هاى رهايى از چنگال «غفلت» ترك شركت در اين گونه جلسات و اماكن و هجرت از شهرهاى آلوده به فساد است; در غير اين صورت، رهايى از ديو «غفلت»بسيار مشكل است.

امام سجاد(عليه السلام) در دعاى ابوحمزه، به هنگام مناجات با خدا در بيان يكى از عوامل سلب توفيق، عرض مى كنند:«اَو لَعَلَّكَ رَأَيْتَنى آلِفُ مَجَالِسَ البَطَّالِينَ فَبَيْنى وَ بَيْنَهُم خَلَّيْتَنى;شايد مرا علاقه مند به مجالس غافلين ديدى و مرا در ميان آنها رها ساختى».

اين سخن را با حديثى از اميرمؤمنان على (عليه السلام) پايان مى دهيم: «اِحْذَرْ مَنَازِلَ الْغَفْلَةِ وَ الْجَفاءِ وَ قِلَّةَ الاَعْوَانِ عَلَى طَاعَةِ اللّهِ; از منزلگاههاى «غفلت» و خشونت و جايى كه يار و مددكارى بر اطاعت خدا نداريد، بپرهيز».(2)


1- بحار الانوار، جلد 74، صفحه 237.

2-غررالحكم حديث 2600 ـ ميزان الحكمه حديث 15147.

[360]

5 ـ يقظه و بيدارى

«يقظه» نقطه مقابل غفلت، به معناى خودآگاهى است. بعضى از عارفان آن را يكى از منازل آغازين سير و سلوك ذكر كرده اند.

«يقظه» در اصطلاح عارفان اسلامى، بيدارى از خواب «غفلت» و توجه به اعمال و كردارهاى گذشته، براى جبران خطاها و جهت گيريهاى صحيح در آينده است.

امام خمينى (قدس سره) در كتاب «جهاد اكبر يا مبارزه با نفس» ضمن اين كه «يقظه» را گام اول در تهذيب نفس مى دانند; ذيل اين عنوان چنين نوشته اند: «تا كى مى خواهيد در خواب «غفلت» به سر بريد و در فساد و تباهى غوطهور باشيد، از خدا بترسيد و از عواقب امور بپرهيزيد، از خواب «غفلت» بيدار شويد. شما هنوز بيدار نشديد، هنوز قدم اول را برنداشتيد، قدم اول در سلوك «يقظه» است، ولى شما در خواب به سر مى بريد، چشم ها باز و دل ها در خواب فرو رفته است، اگر دل ها خواب آلود و قلبها بر اثر گناه سياه و زنگ زده نمى شد، اين طور آسوده خاطر و بى تفاوت به اعمال و اقوال نادرست ادامه نمى داديد، اگر قدرى در امور اخروى و عقبات هولناك آن فكر مى كرديد، به تكاليف و مسؤليتهاى سنگينى كه بر دوش شماست، بيشتر اهمّيّت مى داديد».(1)

 

يقظه آمد نوم حيوانى نماند انعكاس حس خود از لوح خواند

همچو حس آن كه خواب او را ربود چون شد او بيدار عكس او نمود

آيات و روايات فراوانى به همين منظور، از منبع وحى يا از سرچشمه قلب پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) صادر شده است. اساساً تمام آيات انذار و بشارت، براى رسيدن به همين هدف است; يعنى، هدفش زدودن آثار «غفلت» و بيدار ساختن افراد و اقوامى است كه در


1- امام خمينى(ره). كتاب جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، صفحه 151.

[361]

خواب بى خبرى فرو رفته اند.

هشدارهاى قرآن مجيد با جمله هايى مانند «اَفَلاتَعْقِلُون(1); آيا انديشه نمى كنيد و عقل خود را به كار نمى اندازيد» و «أَفَلا تَذَكَّرُون (2); آيا متذكر نمى شويد» و «اَفَلاَ تَتَفَكَرُونَ; آيا انديشه نمى كنيد» و «اَو لَم يَتَدَبَّرُوا القُرآن» و مانند اينها، همه به منزله بانگ هايى است كه رهبر بيدار دل، به پيروانى كه در خواب سنگين فرو رفته اند، مى زند تا بيدار شوند و آماده حركت به سوى مقصد گردند.

همچنين آياتى كه تأكيد بر ذكر خدا دارد و اعراض از ذكر حق را منشأ تباهى انسان و «معيشت ضنك» در اين جهان و نابينا محشور شدن در آن جهان مى شمرد، مسلمانان را از اسباب لهو; يعنى، آنچه كه انسان را از ياد خدا غافل سازد، برحذر مى دارد، همه براى رسيدن به اين مقصود; يعنى، حالت «يقظه» و بيدارى است.

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation