بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق درقرآن جلد2, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     201 - اخلاق در قرآن
     202 - اخلاق در قرآن
     203 - اخلاق در قرآن
     204 - اخلاق در قرآن
     205 - اخلاق در قرآن
     206 - اخلاق در قرآن
     207 - اخلاق در قرآن
     208 - اخلاق در قرآن
     209 - اخلاق در قرآن
     210 - اخلاق در قرآن
     211 - اخلاق در قرآن
     212 - اخلاق در قرآن
     213 - اخلاق در قرآن
     214 - اخلاق در قرآن
     215 - اخلاق در قرآن
     216 - اخلاق در قرآن
     217 - اخلاق در قرآن
     218 - اخلاق در قرآن
     219 - اخلاق در قرآن
     220 - اخلاق در قرآن
     221 - اخلاق در قرآن
     222 - اخلاق در قرآن
     223 - اخلاق در قرآن
     224 - اخلاق در قرآن
     225 - اخلاق در قرآن
     226 - اخلاق در قرآن
     227 - اخلاق در قرآن
     228 - اخلاق در قرآن
     229 - اخلاق در قرآن
     230 - اخلاق در قرآن
     231 - اخلاق در قرآن
     232 - اخلاق در قرآن
     FEHREST - اخلاق در قرآن
 

 

 
 

 

 

4ـ در بخش ديگرى از آيات، دنيا به عنوان «عَرَض»(بر وزن غَرَض) به معنى موجود بى ثبات و زوال پذير تعبير شده است، از جمله مى فرمايد: «...تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ...; شما سرمايه زوال پذير دنيا را طلب مى كنيد در حالى كه نزد خداوند غنيمت هاى فراوانى براى شما(در سراى آخرت) است».(2)

در جاى ديگر خطاب به اصحاب پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «شما متاع ناپايدار دنيا را مى خواهيد ولى خداوند سراى ديگر را براى شما مى خواهد»، (...يُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَ اللهُ يُرِيدُ الاْخِرَةَ...)(3)

در آيات ديگرى نيز همين گونه تعبير ديده مى شود كه نشان مى دهد گروهى از مسلمانان يا غير مسلمين به خاطر حرص در جمع آورى متاع زوال پذير و ناپايدار دنيا از پرداختن به مواهب پايدار الهى در سراى ديگر و ارزشهاى والاى انسانى و مقام قرب به خدا باز مى مانند. آرى نعمت حقيقى زوال ناپذير نزد اوست و باقى همه «عرض» و «عارضى» و زوال پذير است.

اين تعبير هشدارى است به همه دنياپرستان كه مراقب باشند سرمايه هاى عظيم انسانى خود را فداى امور زوال پذير نكنند.

* * *


1- توبه، 38.

2- نساء، 94.

3- انفال، 67.

[109]

5 ـ در بخش ديگرى از آيات، از مواهب مادّى دنيا تعبير به زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا شده است(1).

تعبيراتى مشابه آن در آيات ديگر نيز آمده است، مانند: «مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا نُوَفِّ اِلَيْهِمْ اَعْمَالَهُمْ فِيها وَ هُمْ فِيهَا لاَيُبْخَسُونَ; كسانى كه زندگى دنيا و زينت آن را بخواهند، (نتيجه) اعمالشان را در همين دنيا به طور كامل به آنها مى دهيم و چيزى از آنها كم و كاست نخواهد شد(ولى در آخرت بهره اى نخواهند داشت)».(2)

در جاى ديگر خطاب به زنان پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «يَا اَيُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لاَِزْوَاجِكَ اِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ اُمَتِّعْكُنَّ وَ اُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلا; اى پيامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مى خواهيد بياييد با هديه اى شما را بهره مند سازم و به طرز نيكويى رها سازم!(تا بتوانيد به مقصد خود برسيد)».(3)

اين تعبيرات به خوبى نشان مى دهد كه اين زرق و برق ها تنها زيور و زينتى است براى حيات دنياى مادّى. بديهى است هرگز در مورد امور حياتى و سرنوشت ساز تعبير به زينت نمى شود آن هم زينت «حيات دنيا» كه به معنى زندگى پست است.

شايان توجّه اينكه: حتّى زينت بودن آن هم در آيات ديگر زير سؤال رفته است و تعبير به «زُيِّنَ» شده كه نشان مى دهد يك زينت مصنوعى و خيالى و پندارى است، نه يك زينت واقعى و حقيقى.

مثلا در سوره بقره آيه 212 مى خوانيم: «زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُنْيَا...; زندگى دنيا براى كافران زينت داده شده است»!

و در سوره آل عمران آيه 14 مى فرمايد: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ...; محبّت امور مادّى از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و... در نظر مردم زينت داده شده است»!

اين تعبيرات و تعبيرات مشابه آن نشان مى دهد كه حتّى زينت بودن اين امور جنبه


1- كهف، 46 و 28.

2- هود، 15.

3- احزاب، 28.

[110]

پندارى و خيالى دارد و گرفتاران آنها در واقع گرفتار خيال و پندار خويشند.

در اينجا سؤال مهمّى مطرح است: چرا خداوند اين امور را در نظرها زينت داده؟! به يقين براى آزمايش انسانها و تربيت و پرورش آنهاست; زيرا هنگامى كه اين اشياى زينتى جالب و دلربا كه غالباً با گناه و حرام آلوده است به خاطر خدا رها مى كند، نهال ايمان و تقوا در وجود آنها بارور مى شود وگرنه صرف نظر كردن از اشياى غير جالب افتخارى محسوب نمى شود.

به تعبير دقيق تر تمايلات افسار گسيخته درونى و هوا و هوس هاى سركش، امور مادّى و گناه آلود را در نظر انسان جلوه مى دهد، بنابراين زينت بودنش از درون انسان مى جوشد و اگر به خدا نسبت داده شده است به خاطر آن است كه خداوند چنين اثرى را در آن تمايلات و هوس هاى سركش آفريده و اگر در بعضى از آيات به شيطان نسبت داده شده، مانند «...وَ زُيِّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ اَعْمَالَهُم...; شيطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داد»(1) نيز به خاطر همين است كه اين تزيين از يك نظر كار خداست چرا كه اثر هر چيزى از اوست و از نظر ديگر كار هوس هاى درونى است و از ديدگاه سوم كار شيطان است(دقّت كنيد).

* * *

به هر حال از مجموعه آيات بالا به دست مى آيد كه حبّ دنيا هرگاه به صورت افراطى در آيد انسان را به بيگانگى از خدا مى كشاند.

 

دنياپرستى در احاديث اسلامى

نكوهش از دنياپرستى در روايات اسلامى مخصوصاً در سخنان پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)و خطبه هاى نهج البلاغه به صورت بسيار وسيعى ديده مى شود، از جمله:

1ـ در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در پاسخ اين سؤال كه چرا «دنيا»، «دنيا» ناميده شده؟(توجّه داشته باشيد كه دنيا از مادّه دَنى به معنى پايين و پست است) فرمود: لاَِنَّ


1- نمل، 24.

[111]

الدُّنْيَا دَنِيَّةٌ خُلِقَتْ مِنْ دُونِ الاْخِرَةِ...; به خاطر اين است كه دنيا پست است و پيش از آخرت آفريده شده».(1)

2ـ در حديث ديگرى از همان حضرت نقل شده كه فرمود: «اَكْبَرُ الْكَبَائِرِ حُبُّ الدُّنْيَا; بزرگترين گناهان، دنياپرستى است»!(2)

3ـ همين معنى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نيز آمده است كه فرمود: «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ الْفِتَنِ وَ اَصْلُ الِْمحَنِ; دنياپرستى سرآغاز فتنه ها و ريشه همه محنتها و رنج هاست»!(3)

4ـ در حديث ديگرى از همان امام(عليه السلام) مى خوانيم: «اِنَّ الدُّنْيَا لَمُفْسِدَةُ الدِّينِ وَ مُسْلِبَةُ الْيَقِينِ; دنياپرستى دين انسان را بر باد مى دهد و ايمان و يقين او را مى گيرد».(4)

5 ـ در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه فرمود: «اِنَّ اَوَّلَ مَا عُصِىَ اللهُ بِهِ سِتٌّ: حُبُّ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الطَّعَامِ وَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ النَّوْمِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ; نخستين چيزى كه با آن عصيان و نافرمانى خدا شد شش چيز بود: دنياپرستى، حبّ رياست، علاقه به غذا(شكم پرستى)، محبّت(افراطى) زنان، پرخوابى و علاقه به راحتى و تن پرورى».(5)

غالب اين امور ششگانه يا تمام آنها در داستان عصيان و سركشى شيطان و ترك اولاى آدم و گناه قابيل ديده مى شود لذا به عنوان اولين ها ذكر شده است.

6 ـ در حديث ديگرى مى خوانيم كه از امام علىّ بن الحسين(عليه السلام) پرسيدند: «اَىُّ الاَْعْمَالِ اَفْضَلُ عِنْدَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ; كدام عمل در نزد خداوند متعال افضل است» فرمود: «مَا مِنْ عَمَل بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ اَفْضَلُ مِنْ بُغْضِ الدُّنْيَا وَ اِنَّ لِذَلِكَ لَشُعَباً كَثِيرَةً وَ لِلْمَعَاصِى شُعَباً; هيچ عملى بعد از شناخت پروردگار متعال و شناخت پيامبر او(صلى الله عليه وآله)برتر از دشمنى با دنيا(و ترك دنياپرستى) نيست و اين شاخه هاى فراوانى دارد و همان گونه كه گناهان ديگر شاخه هاى بسيار دارد».

سپس امام(عليه السلام) به سركشى و عصيان شيطان كه از «تكبّر» سرچشمه گرفت و «حرص» كه سبب گناه و ترك اولاى آدم و حوّا شد، و «حسد» كه سرچشمه عصيان قابيل گشت تا


1- بحارالانوار، جلد 54، صفحه 356.

2- كنزالعمّال، جلد 3، صفحه 184، حديث 6074.

3- غررالحكم، حديث 4870.

4- غررالحكم، حديث 3518.

5- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 60.

[112]

آنجا كه دست خود را به خون برادرش آلوده ساخت اشاره فرموده، مى افزايد: «فَتَشَعَّبَ مِنْ ذَلِكَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حُبُّ الْكَلاَمِ وَ حُبُّ العُلُوِّ وَ الثَّرْوَةِ، فَصِرْنَ سَبْعُ خِصَال، فَاجْتَمَعْنَ كُلُّهُنَّ في «حُبِّ الدُّنْيَا»! فَقَالَ الاَْنْبِيَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ بَعْدَ مَعْرِفَةِ ذَلِكَ، حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَة; از اينجا شاخه هاى علاقه به زن، و محبّت دنيا و محبّت به رياست و علاقه به راحتى و تن پرورى و محبّت سخن گفتن(پرگويى) و محبّت برترى جويى و مال و ثروت پيدا شد، و اين هفت صفت همه در «حبّ دنيا» خلاصه مى شود و اينجاست كه پيامبران و علما بعد از آگاهى بر اين موضوع گفتند: محبّت دنيا سرچشمه همه گناهان است»!

سپس براى اينكه تفاوت ميان دنياى ممدوح و مذموم را روشن سازد امام در پايان مى فرمايد: «وَ الدُّنْيَا دُنْيَائَان: دُنْيَا بَلاَغ وَ دُنْيَا مَلْعُونَة; و دنيا دو گونه است: دنيايى كه به حدّ كفاف است(و انسان را به آخرت و معنويّت) مى رساند و دنياى نفرين شده(كه انسان را از خدا دور مى كند)»!(1)

7ـ در حديث ديگرى از امام علىّ بن ابيطالب(عليه السلام) مى خوانيم، فرمود: «اُرْفُضِ الدُّنْيَا فَاِنَّ حُبَّ الدُّنْيَا يُعْمِى وَ يُصِمُّ وَ يُبْكِمُ وَ يُذِلُّ الرِّقَابَ; دنياپرستى را ترك كن چرا كه حبّ دنيا چشم را كور و گوش را كر و زبان را لال مى كند و گردنها را به ذلّت مى كشاند»!(2)

طبيعى است كه وقتى عشق به چيزى در وجود انسان چيره مى شود، او را از روشن ترين واقعيّت ها غافل مى كند، چشم دارد امّا گويى نابيناست، گوش دارد امّا گويى ناشنواست، زبان دارد ولى جز به آنچه به آن دل بسته است گردش نمى كند و براى رسيدن به اين محبوب خود يعنى دنيا تن به هر ذلّتى مى دهد.

8 ـ باز در حديثى كه در مورد آثار منفى دنياپرستى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل شده و در واقع فلسفه اين حكم الهى در آن تبيين گرديده، مى خوانيم: «حُبُّ الدُّنْيَا يُفْسِدُ الْعَقْلَ، وَ يُصِمُّ الْقَلْبَ عَنْ سُمَاعِ الْحِكْمَةِ وَ يُوجِبُ اَلِيمَ الْعِقَابِ; دنياپرستى خرد را فاسد مى كند و


1- اصول كافى، جلد 2، صفحه 130، باب «حبّ الدنيا»، حديث 11.

2- اصول كافى، جلد 2، صفحه 136.

[113]

گوش قلب را از شنيدن سخنان حكمت آميز ناشنوا مى سازد و سبب عذاب دردناك(در دنيا و آخرت) مى شود».(1)

9ـ در حديث ديگرى در بيان آثار زيانبار دنياپرستى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) چنين آمده است: «اِنَّ الدُّنْيَا مُشْغِلَةٌ لِلْقُلُوبِ وَ الاَْبْدَانِ; دنياپرستى هم فكر انسان را به خود مشغول مى دارد و هم بدنها را(نه آرامش فكر مى گذارد و نه آسودگى جسم)»!(2)

10ـ اين سخن را با حديث پرمعنى ديگرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پايان مى دهيم، فرمود: «اِنَّهُ مَا سَكَنَ حُبُّ الدُّنْيَا قَلْبَ عَبْد اِلاّ اِلْتَاطَ بِثَلاَث: شُغْل لاَيَنْفَدُ عَنَاوَئُهُ، وَ فَقْرٌ لاَيُدْرَكُ غِنَاهُ، وَ اَمَل لاَيَنَالُ مُنْتَهَاهُ; دنياپرستى در هيچ دلى ساكن نمى شود مگر اينكه او را به سه چيز آلوده مى كند، گرفتارى مستمرّى را كه هرگز خستگى آن پايان نمى گيرد و احساس فقر و بينوايى كه هرگز به غنا نمى رسد و آرزوى درازى كه هيچگاه پايان نمى گيرد»!(3)

* * *

 

دنياى مطلوب و دنياى مذموم

بارها گفته ايم حبّ دنيا در اين بحث ها چيزى مساوى دنياپرستى است نه بهره گيرى معقول از مواهب مادّى در طريق وصول به معنويّت كه اگر چنين باشد حبّ دنيا نيست، بلكه حبّ آخرت است و به تعبير ديگر بسيارى از برنامه هاى معنوى بدون امكانات مادّى ميسّر نيست و در واقع امكانات مادّى از قبيل مقدّمه واجب است كه انسان اگر آن را به نيّت مقدّمه واجب بجا آورد نه تنها عيبى ندارد بلكه مشمول ثواب الهى نيز مى شود.

به همين دليل در آيات فراوانى از قرآن مجيد تعبيرات مثبتى درباره مواهب دنيا ديده مى شود:

1ـ از جمله در آيه وصيّت، از مال دنيا تعبير به «خير»(خير مطلق) شده است، مى فرمايد: «كُتِبَ عَلَيْكُمْ اِذَا حَضَرَ اَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَ


1- غررالحكم شرح فارسى، جلد 3، صفحه 397، شماره 4878.

2- بحارالانوار، جلد 74، صفحه 81.

3- بحارالانوار، جلد 74، صفحه 188.

[114]

الاَْقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ...; بر شما نوشته شده: هنگامى كه يكى از شما مرگش فرارسد، اگر «خيرى»(مالى و ثروتى) از خود به جاى گذارده براى پدر و مادر و نزديكانش به طور شايسته وصيّت كند!».(1)

2ـ در جاى ديگر از آن تعبير به «بركات آسمان و زمين» نموده كه درهاى آن به روى پرهيزكاران گشوده مى شود: «وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَات مِنَ السَّمَاءِ وَ الاَْرْضِ...; اگر اهل شهر و آباديها ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى كردند بركات آسمان و زمين را بر آنها مى گشوديم».(2)

3ـ در جاى ديگر از مال و ثروت تعبير به «فَضْلِ الله» شده است، در سوره جمعه مى خوانيم: «فَاِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ فَانْتَشِرُوا فِى الاَْرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللهِ...; هنگامى كه نماز(جمعه) پايان گرفت(ممنوع بودن معامله پايان مى يابد و شما آزاديد) در زمين پراكنده شويد و از فضل الهى بهره بگيريد».(3)

4ـ در جاى ديگر افزايش منابع مالى را به عنوان «پاداشى در برابر توبه از گناه و روى آوردن به سوى خدا» مى شمرد، چنانكه در داستان نوح(عليه السلام) مى خوانيم: «يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَاراً * وَ يُمْدِدْكُمْ بِاَمْوَال وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّات وَ يَجْعَلْ لَكُمْ اَنْهَاراً; من به آنها(مشركان) گفتم از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است ـ تا بارانهاى پر بركت آسمان را پى در پى بر شما فرستد ـ و شما را با اموال و فرزندان فراوان(نيروى مالى و انسانى) امداد و يارى كند و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيار شما قرار دهد».(4)

در جاى ديگر منابع مالى را وسيله قوام زندگى شمرده و تأكيد مى كند آن را به دست افراد بى كفايت و نادان قرار ندهيد و از آن به خوبى نگهدارى كنيد: «وَ لاَتُؤْتُوا السُّفَهَاءَ اَمْوَالَكُمُ الَّتِى جَعَلَ اللهُ لَكُمْ قِيَاماً; اموال خود را كه خداوند آن را وسيله قوام زندگى شما قرار داده به دست سفيهان نسپاريد»!(5)

5 ـ در جاى ديگر به مجاهدان راه خدا وعده غنايم جنگى مى دهد و آن را پاداش


1- بقره، 180.

2- اعراف، 96.

3- جمعه، 10.

4- نوح، 12 تا 11.

5- نساء، 5.

[115]

الهى مى شمرد، مى فرمايد: «وَعَدَكُمُ اللهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ...; خداوند به شما غنايم فراوانى وعده داده بود كه آنها را به دست مى آوريد، اين(موهبت) را در اختيار شما قرار داد».(1)

6 ـ در بخش ديگر از آيات از نعمت هاى مادّى دنيا تعبير به «طيّبات» شده است، در سوره اعراف آيه 32 مى خوانيم: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللهِ الَّتِى اَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ...; بگو چه كسى زينت هاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده و روزى هاى پاكيزه را حرام كرده است»؟!

در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ اذْكُرُوا اِذْ اَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِى الاَْرْضِ تَخَافُونَ اَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَ اَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ; به خاطر بياوريد هنگامى را كه شما گروهى اندك و ضعيف در روى زمين بوديد، آنچنان كه مى ترسيديد مردم شما را بربايند! ولى او شما را پناه داد و با يارى خود تقويت كرد و از روزى هاى پاكيزه(طيّبات) بهره مند ساخت شايد شكر نعمتش را بجا آوريد».(2)

از اين تعبيرات پرمعنى و مانند آن كه در قرآن وارد شده به خوبى استفاده مى شود كه مواهب مادّى دنيا در شرايط معقول، نه تنها نامطلوب و آلوده نيست بلكه پاك و پاكيزه و مايه پاكى و پاكيزگى انسانهاست!

7ـ در بعضى ديگر از آيات، تعبيراتى ديده مى شود كه نشان مى دهد امكانات مادّى علاوه بر اينكه فضل الهى است مى تواند سبب قرار گرفتن انسان در زمره صالحان شود، همان گونه كه در آيه 75 توبه مى خوانيم: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ; گروهى از آنها كسانى هستند كه با خدا پيمان بسته اند كه اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد قطعاً صدقه خواهيم داد و از صالحان خواهيم بود»!

اين آيه مخصوصاً با توجّه به شأن نزولش كه درباره يكى از انصار به نام ثعلبة بن حاطب نازل شد كه از پيامبر(صلى الله عليه وآله) درخواست كرد دعا كند خدا مال فراوانى به او دهد تا از آن در راه كمك به نيازمندان و رسيدن به مقام صالحان و شاكران بهره گيرد و پيامبر(صلى الله عليه وآله)


1- فتح، 20.

2- انفال، 26.

[116]

با روحيّه اى كه در او سراغ داشت براى او دعا نكرد و پس از اصرار دعا فرمود، به خوبى نشان مى دهد كه امكانات مادّى مى تواند وسيله اى براى سعادت و خوشبختى انسانها و وصول آنان به درجه صالحان و مقرّبان گردد.

* * *

از مجموع عناوين هفتگانه اى كه در آيات بالا آمد به خوبى مى توان نتيجه گرفت كه نعمت هاى مادّى دنيا ذاتاً مذموم و منفور و زشت و پليد نيستند، بلكه تابع چگونگى بهره گيرى از آنهاست كه به آنها اين شكل را مى دهد، اگر از آنها به طور صحيح بهره گيرى شود، چهره اى محبوب و مطلوب و زيبا و جالب و پاك و پاكيزه دارد، در غير اين صورت منفورند.

شاهد اين سخن روايات متعدّدى است كه در كتاب وسائل در باب «اِسْتِحْبَابُ الاِْستِعَانَةِ بِالدُّنْيَا عَلَى الاْخِرَةِ»(1) آمده است.

مرحوم شيخ حرّ عاملى در اين باب يازده روايت نقل مى كند كه همه آنها شاهد بر اين است كه مى توان از مواهب مادّى براى سعادت جاويدان بهره گرفت، از جمله در حديثى از رسول خدا نقل شده كه فرمود: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى تَقْوَى اللهِ الْغِنَى; بهترين كمك براى به دست آوردن تقواى الهى، غنا و بى نيازى است...».(2)

در حديث ديگرى در همان باب از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «غِناً يَحْجُزُكَ عَنِ الظُّلْمِ خَيْرٌ مِنْ فَقْر يَحْمِلُكَ عَلَى الاِْثْمِ; آن غنا و بى نيازى كه تو را از ستم در باره ديگران بازدارد، بهتر از فقرى است كه تو را وادار به گناه كند»!

و در حديث ديگرى آمده است كه يكى از ياران معروف امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه در حضور آن حضرت بودم كه مردى(از روى تأسّف و تأثّر) عرض كرد: «به خدا سوگند ما طالب دنيا هستيم و دوست داريم دنيا عايد ما شود»! امام فرمود: «تُحِبُّ اَنْ تَصْنَعَ بِهَا مَاذَا؟!; تو اين دنيا را براى چه مى خواهى؟» عرض كرد: «اَعُودُ بِهَا عَلَى نَفْسِى وَ


1- جلد 12، صفحه 18 تا 16.

2- وسائل الشيعه، جلد 12، صفحه 16.

[117]

عِيَالِى، وَ اَصِلُ بِهَا، وَ اَتَصَدَّقُ بِهَا، وَ اَحُجُّ و اَعْتَمِرُ; مى خواهم به وسيله آن زندگى خود و خانواده ام(آبرومندانه) تأمين كنم و با آن صله رحم بجا آورم و براى خدا صدقه بدهم و حج و عمره بجا آورم.» امام فرمود: «لَيْسَ هَذَا طَلَبَ الدُّنْيَا هَذَا طَلَبُ الاْخِرَةِ; اين طلب دنيا نيست، اين طلب آخرت است»!(1)

اين سخن را با كلام اميرمؤمنان على(عليه السلام) در خطبه 209 نهج البلاغه پايان مى بريم: هنگامى كه امام با جمعى از يارانش براى عيادت «علاء بن زياد حارثى» كه از شخصيّت هاى معروف بصره و از ياران على(عليه السلام) بود، وارد خانه او شد و خانه وسيع و گسترده او را ديد، به او فرمود: «مَا كُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هَذِهِ الدَّارِ فِى الدُّنْيَا وَ اَنْتَ اِلَيْهَا فِى الاْخِرَةِ كُنْتَ اَحْوَجُ; با اين خانه چنين وسيعى در دنيا چه مى كنى؟(و براى چه مى خواهى؟) در حالى كه در آخرت به آن نيازمندترى»!

سپس امام(عليه السلام) سخن انتقاد آميزش را با اين جمله تكميل فرمود: «وَ بَلَى اِنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الاْخِرَةَ تُقْرِىَ فِيهَا الضَّيْفَ، وَ تَصِلُ فِيهَا الرَّحِمَ، وَ تُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا، فَاِذَا اَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الاْخِرَةَ; آرى اگر بخواهى با همين خانه وسيع مى توانى به آخرت برسى(و سراى ديگرت را آباد كنى) از ميهمانان در آن پذيرايى كنى و در آن صله رحم بجاى آورى و حقوق واجب آن را ادا كنى، با اين حال به وسيله اين خانه به آخرت رسيده اى»!(2)

نتيجه اينكه: هرگاه مواهب مادّى دنيا ابزارى براى وصول به آخرت و كمك به نيازمندان و حمايت از ضعفا و ترويج و تحكيم پايه هاى حق و عدالت باشد، چيزى بهتر از آن نيست و اگر در مسير گناه و حرص و جمع مال بدون ملاحظه حلال و حرام مصرف گردد چيزى بدتر از آن نيست، آرى اين گونه دنياپرستان مجموعه اى از صفات زشت و رذيله را در درون خود گردآورى مى كنند.

يكى از ياران معروف امام علىّ بن موسى الرضا(عليه السلام) به نام محمّد بن اسماعيل بن بزيع


1- وسائل الشيعه، جلد 12، صفحه 19، باب استحباب جمع المال من حلال...، حديث 3.

2- نهج البلاغه، خطبه 209.

[118]

مى گويد: از آن حضرت شنيدم مى فرمود: «لاَيَجْتَمِعُ الْمَالُ اِلاّ بِخِصَال خَمْس بِبُخْل شَدِيد وَ اَمَل طَوِيل وَ حِرْص غالب وَ قَطِيعَةِ الرَّحِمِ وَ اِيثَارِ الدُّنْيَا عَلَى الاْخِرَةِ; اموال دنيا در يك جا جمع نمى شود، مگر(به كمك) پنج چيز: بخل شديد، آرزوهاى دور و دراز، حرص غالب، قطع رحم و مقدّم داشتن دنيا بر آخرت»!(1)

 


1- وسائل الشيعه، جلد 12، صفحه 19، حديث 4.

[119]

 

 

 

 

 

 

6

 

حسد و خيرخواهى

 

اشاره

يكى ديگر از رذايل اخلاقى كه در طول تاريخ بشر آثار بسيار منفى فردى و اجتماعى داشته است مسئله حسد است، حسد به معنى «ناراحت شدن از نعمتهايى كه خداوند نصيب ديگران كرده و آرزوى زوال آنها و حتّى تلاش و كوشش در اين راه»!

حسد فضاى روح آدمى را تيره و تار و فضاى زندگى او را ظلمانى و محيط جامعه را مملوّ از ناامنى مى كند!

حسودان نه آرامشى در دنيا دارند، نه آسايشى در آخرت و چون تمام تلاششان اين است كه نعمت را از محسود بگيرند، آلوده انواع جنايت ها مى شوند: دروغ مى گويند، غيبت مى كنند، دست به انواع ظلم و ستم مى زنند و حتّى در حالات شديد و بحرانى از قتل و خونريزى نيز ابا ندارند!

در واقع مى توان گفت: حسد يكى از ريشه هاى اصلى تمام بدى هاست و از دامهاى بسيار خطرناك شيطان است، همان دامى كه در نخستين روزهاى آفرينش بشر كار خود را كرد و فرزند آدم(عليه السلام) «قابيل» را به كام خود فروكشيد و دستش را به خون برادرش «هابيل» آلوده كرد و به همين دليل در روايات اسلامى، حسد يكى از اصول سه گانه كفر

[120]

شمرده شده است(تكبّر، حرص و حسد).

«حسود» در واقع معترض به حكمت الهى است و به همين دليل نوعى كفر و شرك خفى محسوب مى شود.

نقطه مقابل حسد، «خيرخواهى» است و آن اين است كه انسان از نعمت هايى كه نصيب ديگرى مى شود لذّت ببرد و در راه حفظ آن بكوشد و سعادت خود را در سعادت ديگران بداند و منافع ديگران را با منافع خود به يك چشم بنگرد.

با اين اشاره به آيات قرآن بازمى گرديم و بازتاب اين مسئله را در آيات قرآنى مشاهده مى كنيم.

1ـ وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَىْ آدَمَ بِالْحَقِّ اِذْ قَرَّبَا قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِنْ اَحَدِهِمَا وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الاْخَرِ قَالَ لاََقْتُلَنَّكَ قَالَ اِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ * لَئِنْ بَسَطْتَ اِلَىَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِى مَا اَنَا بِبَاسِط يَدِىَ اِلَيْكَ لاَِقْتُلَكَ اِنِّى اَخَافُ اللهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ * فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ اَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَاَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ   (سوره مائده، آيات 27 و 28 و 30)

2ـ اِذْ قَالَ يُوسُفُ لاَِبِيهِ يَا اَبَتِ اِنِّى رَأَيْتُ اَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِى سَاجِدِينَ * قَالَ يَا بُنَىَّ لاَتَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى اِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً اِنَّ الشَّيْطَانَ لِلاِْنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ   (سوره يوسف، آيه 4 و 5)

3ـ اَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا ءَاتَهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ اِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْنَاهُمْ مُلْكاً عَظِيماً   (سوره نساء، آيه 54)

4ـ وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ اَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ اِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِىَ اللهُ بِاَمْرِهِ اِنَّ اللهَ عَلَى كُلِّ شَىْء قَدِيرٌ (سوره بقره، آيه 109)

5 ـ وَ مِنْ شَرِّ حَاسِد اِذَا حَسَدَ   (سوره فلق، آيه 5)

6 ـ وَ الَّذِينَ جَائُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لاِِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالاِْيمَانِ وَ لاَتَجْعَلْ فِى قُلُوبِنَا غِلاّ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا اِنَّكَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ   (سوره حشر، آيه 10)

7ـ وَ نَزَعْنَا مَا فِى صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ اِخْوَاناً عَلَى سُرُر مُتَقَابِلِينَ   (سوره حجر، آيه 47)

[121]

ترجمه

1ـ و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى تقرّب(به پروردگار) انجام دادند، امّا از يكى پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد(برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم كشت» (برادر ديگر) گفت: «من چه گناهى دارم(زيرا) خدا تنها از پرهيزگاران مى پذيرد».

اگر تو براى كشتن من دست دراز كنى، من هرگز به قتل تو دست نمى گشايم، چون از پروردگار جهانيان مى ترسم.

نفس سركش كم كم او را به كشتن برادرش ترغيب كرد(سرانجام) او را كشت و از زيانكاران شد.

2ـ (به خاطر بياور) هنگامى را كه يوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب ديدم كه يازده ستاره و خورشيد و ماه در برابرم سجده مى كنند».

گفت: فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مكن كه براى تو نقشه(خطرناكى) مى كشند، چرا كه شيطان، دشمن آشكار انسان است.

3ـ يا اينكه نسبت به مردم(پيامبر و خاندانش) بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشيده، حسد مىورزند؟ ما به آل ابراهيم(كه يهود از خاندان او هستند نيز) كتاب و حكمت داديم و حكومت عظيمى در اختيار آنها(پيامبران بنى اسرائيل) قرار داديم.

4ـ بسيارى از اهل كتاب از روى حسد ـ كه در وجود آنها ريشه دوانده ـ آرزو مى كردند شما را بعد از اسلام و ايمان به حال كفر بازگردانند با اينكه حق براى آنها كاملا روشن شده است، شما آنها را عفو كنيد و گذشت نماييد تا خداوند فرمان خودش(فرمان جهاد) را فرستد، خداوند بر هر چيزى تواناست.

5 ـ و از شر هر حسودى هنگامى كه حسد مىورزد.

6 ـ (همچنين) كسانى كه بعد از آنها(بعد از مهاجران و انصار) آمدند و مى گويند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفته اند بيامرز و در دلهايمان حسد و كينه اى نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا تو مهربان و رحيمى!

[122]

7ـ هرگونه غلّ(حسد و كينه و دشمنى) را از سينه آنها برمى كنيم(و روحشان را پاك مى سازيم) در حالى كه همه برادرند و بر تختها رو به روى يكديگر قرار دارند.

* * *

 

تفسير و جمع بندى

آتش سوزان حسد

در نخستين آيات مورد بحث، سخن از داستان فرزندان آدم است كه يكى بر ديگرى حسد برد و سرانجام دستش به خون برادر آغشته شد و نخستين قتل و جنايت در روى زمين صورت گرفت و سرآغازى براى جنايتهاى ديگر شد!

مى فرمايد: «داستان دو فرزند آدم را آن گونه كه بوده است بر آنها بخوان آن زمان كه هر كدام كارى براى تقرّب به پروردگار انجام دادند امّا از يكى پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد(برادرى كه عملش مردود شده بود به برادر ديگر) گفت: به خدا سوگند تو را خواهم كشت!(او در پاسخ) گفت: (اگر عمل تو پذيرفته نشده است من گناهى ندارم زيرا) خداوند تنها از پرهيزكاران مى پذيرد»! (وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَىْ آدَمَ بِالْحَقِّ اِذْ قَرَّبَا قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِنْ اَحَدِهِمَا وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الاْخَرِ قَالَ لاََقْتُلَنَّكَ قَالَ اِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ).(1)

يعنى من مشكلى براى تو ايجاد نكرده ام كه قصد جان مرا كرده اى، مشكل تو از درون جان توست، تو عملت ناخالص بوده و با تقوا آميخته نشده و به همين دليل مقبول درگاه خداوند نگرديده است، او پاك است و جز پاك نمى پذيرد!

سپس افزود: «اگر تو براى كشتن من دست دراز كنى من هرگز اين كار نمى كنم و دست به قتل تو نمى گشايم، چون از پروردگار جهانيان مى ترسم». (لَئِنْ بَسَطْتَ اِلَىَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِى مَا اَنَا بِبَاسِط يَدِىَ اِلَيْكَ لاَِقْتُلَكَ اِنِّى اَخَافُ اللهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ).(2)

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation