آگاهيش از جهان در محدودهای خاص است اولا مادی است ، از حدود خوردن وآشاميدن و خوابيدن و بازی كردن و خانه و لانه گرفتن و استفاده از جنسمخالف بالاتر نمیرود برای حيوان ، خواسته و مطلوب معنوی ، ارزش اخلاقی وغيره مطرح نيست ثانيا شخصی و فردی است ، مربوط به خودش و حداكثر بهجفت و فرزندش ثالثا منطقهای است ، مربوط است به محيط زيست خودشرابعا حالی است و به زمان حال تعلق دارد . يعنی همان محدوديتهايی كه بعد ادراكی وجود حيوان دارد ، بعد خواهشها وگرايشهای وجودش دارد حيوان از اين نظر نيز در محدوده خاصی زندانی است .حيوان اگر هدفی را تعقيب كند و به سوی غايتی حركت كند كه از اينمحدوده خارج باشد ، مثلا به نوع تعلق داشته باشد نه به فرد ، به آيندهتعلق باشته باشد نه به حال - مانند آنچه در بعضی حيوانات اجتماعی ازقبيل زنبور عسل مشاهده میشود - ناآگاهانه و به حكم غريزه و فرمان مستقيمنيروئی است كه او را آفريده و جهان را تدبير میكند . شعاع آگاهی و سطح خواسته انسان قلمرو انسان چه در ناحيه آگاهيها و بينشها و شناختها و چه در ناحيهخواستهها و مطلوبها بسی وسيعتر و گستردهتر و متعالیتر است . آگاهی انسان و شناخت او ، از ظواهر اشياء و پديدهها عبور |