دارد و در پرتو آگاهيها و شناختهای خويش برای رسيدن به آن خواستهها ومطلوبها در تلاش است تفاوتش با ساير جانداران در شعاع و وسعت وگستردگی آگاهيها و شناختها، و از نظر تعالی سطح خواستهها و مطلوبها است.اينست آنچه به انسان مزيت و تعالی بخشيده و او را ساير جانداران جداساخته است . شعاع آگاهی و سطح خواسته حيوان آگاهی حيوان از جهان تنها به وسيله حواس ظاهره است از اينرو سطحی وظاهری است ، به درون و روابط درونی اشياء نفوذ نمیكند ثانيا فردی و جزئیاست ، از كليت و عموميت برخوردار نيست ثالثا منطقهای است ، محدود بهمحيط زيست حيوان است و به خارج محيط زيست او راه پيدا نمیكند رابعاحالی است ، يعنی بسته به زمان حال است ، از گذشته و آينده بريده استحيوان نه از تاريخ خود يا جهان آگاه است و نه درباره آينده میانديشد ونه تلاشش به آينده تعلق دارد . حيوان از نظر آگاهی ، هرگز از چهارچوب ظواهر ، فرديت و جزئيت ، محيطزيست ، زمان حال خارج نمیگردد ، در اين چهار زندان برای هميشه محبوساست و اگر احيانا خارج شود نه آگاهانه و از روی شعور و انتخاب است ،بلكه تحت تسخير اجباری طبيعت و به صورت غريزه و ناآگاهانه و غيرشاعرانه است . سطح خواستهها و مطلوبهای حيوان ، مانند شعاع شناخت و |