عليه خود آن طبقه و از گروهی عليه منافع خود آن گروه ، بلكه شورانيدن يكفرد عليه تبهكاری شخص خودش ، كاری است كه اسلام فراوان در طول تاريخكرده و میكند اسلام به حكم آنكه دين است و در درونیترين لايههای وجودانسان نفوذ میكند ، و از طرف ديگر برفطرت انسانی انسان تكيه دارد ،قادر است فرد را عليه تبهكاری خودش بر آشوباند و بشوراند و انقلاب خودعليه خود به وجود آورد كه نامش " توبه " است ايدئولوژيهای گروهی وطبقاتی تنها قدرت انقلابیشان شورانيدن فرد عليه فرد ديگر ، يا طبقه عليهطبقه ديگر است ولی هرگز قادر نيستند انقلاب فرد عليه خود بر پا كنند ،همچنانكه قادر نيستند فرد را در درون خود از ناحيه خود تحت مراقبت وكنترل قرار دهند . اسلام به حكم اينكه مذهب است - و به حكم اينكه دين خاتم است بيش ازهر مذهب آسمانی ديگر - برای بر پا داشتن عدالت اجتماعی آمده است ( 1 )و قهرا هدفش نجات محرومان و مستضعفان ، و نبرد و ستيز با ستم پيشگاناست اما مخاطب اسلام تنها محرومان و مستضعفان نيستند ، همچنانكه حاميانخود را تنها از اين طبقه جلب نكرده است اسلام حتی از ميان طبقاتی كه بهنبرد با آنها برخاسته است ، با تكيه به نيروی مذهب از يك طرف وبرفطرت انسانی انسان از طرف ديگر ، به گواهی تاريخ سرباز گرفته استاسلام تئوری پيروزی انسانيت بر حيوانيت ، علم بر جهل ، عدالت بر ظلم ،مساوات بر تبعيض ، پاورقی : . 1 حديد : 25 ( لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط » . . . ) و اعراف : 29 ( قل امر ربیبالقسط ») . . . |