اينگونه كارها ، كارهائی است موافق و ملايم با ميل ، و مستقيما با لذتو رنج سر و كار دارد كار لذت آور با نوعی جاذبه ، انسان را به سوی خودمیكشد و كار رنج آور با نوعی دافعه ، انسان را از خود دور میسازد .فعاليتهای تدبيری كارهائی است كه خود آن كارها جاذبه يا دافعهایندارند و غريزه و طبيعت ، انسان را به سوی آن كارها نمیكشاند و يا ازآنها دور نمیسازد ، انسان را به حكم عقل و اراده به خاطر مصلحتی كه درآنها نهفته است و يا به خاطر مصلحتی كه در ترك آنها میبيند آنها راانجام میدهد يا ترك میكند ، يعنی علت غائی و نيروی محرك و برانگيزاننده انسان مصلحت است نه لذت لذت را طبيعت تشخيص میدهد ومصلحت را عقل لذت برانگيزاننده ميل است و مصلحت برانگيزاننده ارادهانسان از كارهای التذاذی در حين انجام كار لذت میبرد ولی از كارهایمصلحتی لذت نمیبرد اما از تصور اينكه گامی به سوی مصلحت نهائی - كه خيرو كمال و يا لذتی در آينده است - نزديك میشود خرسند میگردد فرق استميان كاری كه لذت بخش و مسرت آفرين باشد يا كاری كه لذتی نمیبخشد واحيانا رنج آور است ولی انسان با رضايت و خرسندی آن رنج را تحمل میكندكارهای مصلحتی در اثر دوردست بودن نتيجه ، لذت آور و بهجت زا نيستند ،اما رضايت بخش هستند لذت و رنج از مشتركات انسان و حيوان است ، امارضايت و خرسندی و يا كراهت و نارضايی از مختصات انسان است ، همچنانكهآرزو داشتن از مختصات بشر است رضايت و كراهت و آرزو در قلمرو ومعقولات و در حوزه تفكرات بشر واقعند نه در حوزه |