دينی ناشی گردد و برای خدا انجام شود و در قلمرو " عبادت " قرار گيرد. ب . نقش ايمان در بهبود روابط اجتماعی انسان مانند برخی از جانداران ديگر ، اجتماعی آفريده شده است ، فرد بهتنهائی قادر نيست نيازهای خويش را برطرف سازد ، زندگی بايد به صورتيك " شركت " درآيد كه همه در وظايف و بهرهها سهيم باشند و يك نوع" تقسيم كار " ميان افراد برقرار شود ، با اين تفاوت ميان انسان وساير جاندارهای اجتماعی مانند زنبور عسل كه در آنها تقسيم كار و وظيفه بهحكم غريزه و به فرمان طبيعت صورت گرفته است ، و امكان هر نوع تخلف وسرپيچی از آنها گرفته شده است ، بر خلاف انسان كه موجودی آزاد و مختاراست و كار خويش را آزادانه و به عنوان " وظيفه " و " تكليف " بايدانجام دهد به عبارت ديگر آن جاندارها همانطور كه نيازهاشان اجتماعی است، غرايز اجتماعی نيز به صورت جبری حاكم بر آنهاست انسان نيازهايشاجتماعی است بدون آنكه چنان غرايزی بر او حكومت كند غرايز اجتماعیانسان به صورت يك سلسله " تقاضا " در باطن انسان وجود دارد كه درسايه تعليم و تربيت بايد پرورش يابد . زندگی سالم اجتماعی آن است كه افراد قوانين و حدود و حقوق يكديگر رامحترم شمارند ، عدالت را امری مقدس به حساب آورند ، به يكديگر مهربورزند ، هر يك برای ديگری آن را دوست بدارد كه برای خود دوست میداردو آن را نپسندد كه برای خويش نمیپسندد ، به يكديگر اعتماد و اطمينانداشته باشند ، ضامن اعتماد |