حيوانيت خويش برخوردار نيست يعنی نظر همان گروه تاييد میشود كه منكريك تمايز اساسی ميان انسان و حيواناند . طبق اين نظريه نه تنها اصالت گرايشهای انسانی ، اعم از حقيقت گرائی ،خيرگرائی ، زيبائی گرائی و خداگرائی نفی میشود ، اصالت واقعگرائی از ديدانسان درباره جهان و واقعيت نيز نفی میشود زيرا هيچ ديدی نمیتواند فقط" ديد " باشد ، بیطرفانه باشد ، هر ديدی يك گرايش خاص مادی رامنعكس میكند و جز اين نمیتواند باشد . عجب اين است كه برخی از مكاتب كه چنين نظر میدهند ، در همان حال ازانسانيت و انسانگرائی و اومانيسم دم میزنند ! حقيقت اين است كه سير تكاملی انسان از حيوانيت آغاز میشود و به سویانسانيت كمال میيابد اين اصل ، هم درباره فرد صدق میكند و هم دربارهجامعه انسان در آغاز وجود خويش جسمی مادی است ، با حركت تكاملی جوهریتبديل به روح يا جوهر روحانی میشود " روح انسان " در دامن جسم اوزائيده میشود و تكامل میيابد و به استقلال میرسد حيوانيت انسان نيز بهمنزله لانه و آشيانهای است كه انسانيت او در او " رشد " میيابد ومتكامل میشود همانطور كه خاصيت تكامل است كه موجود متكامل به هر نسبتكه تكامل پيدا میكند مستقل و قائم به ذات و حاكم و مؤثر بر محيط خودمیشود انسانيت انسان چه در فرد و چه در جامعه ، به هر نسبت تكامل پيداكند ، به سوی استقلال و حاكميت بر ساير جنبهها گام بر میدارد يك فردانسان تكامل يافته فردی است كه بر |