بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب فقهای نامدار شیعه, عقیقى بخشایشى ( )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest -
     fo-n01 -
     fo-n02 -
     fo-n03 -
     fo-n04 -
     fo-n05 -
     fo-n06 -
     fo-n07 -
     fo-n08 -
     fo-n09 -
     fo-n10 -
     fo-n11 -
     fo-n12 -
     fo-n13 -
     fo-n14 -
     fo-n15 -
     fo-n16 -
     fo-n17 -
     fo-n18 -
     fo-n19 -
     fo-n20 -
     fo-n21 -
     fo-n22 -
     fo-n23 -
     fo-n24 -
     fo-n25 -
     fo-n26 -
     fo-n27 -
     fo-n28 -
     fo-n29 -
     fo-n30 -
     fo-n31 -
     fo-n32 -
     fo-n33 -
     fo-n34 -
     fo-n35 -
     fo-n36 -
     fo-n37 -
     fo-n38 -
     fo-n39 -
     fo-n40 -
     fo-n41 -
     fo-n42 -
     fo-n43 -
     fo-n44 -
     fo-n45 -
     fo-n46 -
     fo-n47 -
     fo-n48 -
     fo-n49 -
     fo-n50 -
     fo-n51 -
     fo-n52 -
     fo-n53 -
     fo-n54 -
     fo-n55 -
     fo-n56 -
     fo-n57 -
     fo-n58 -
     fo-n59 -
 

 

 
 

14- شيخ ابو القاسم جعفر بن حسن‏«محقق حلى‏»

(متولد 602-متوفى‏676 ه.ق)

گفتار استاد:

«شيخ ابو القاسم جعفر بن حسن بن يحيى بن سعيد حلى،معروف به‏«محقق‏»صاحب كتابهاى بسيار در فقه،از آن جمله شرايع،معارج،معتبر،المختصر النافع‏و غيره است.محقق حلى با يك واسطه شاگرد ابن زهره و ابن ادريس حلى سابق‏الذكر است.در الكنى و الالقاب ذيل احوال ابن نما مى‏نويسد:«محقق كركى دروصف حلى گفته است اعلم اساتيد محقق در فقه اهلبيت(ع)محمد بن نماى‏حلى و اجل اساتيد او ابن ادريس حلى است.»

ظاهرا مقصود كركى اين است كه اجل اساتيد ابن نما ابن ادريس است،زيرا ابن‏ادريس در 598 درگذشته است و محقق در676 درگذشته است.قطعا محقق‏حوزه درس ابن ادريس رادرك نكرده است و در ريحانة الادب مى‏نويسد:

«محقق حلى،شاگرد جد و پدر خويش،و سيد فخار بن معد موسوى و ابن زهره‏بوده است.اين اشتباه است.»زيرا محقق ابن زهره را كه در 585 درگذشته است‏درك نكرده است،بعيد نيستكه پدر محقق شاگرد ابن زهره بوده است.

او استاد علامه حلى است كه شرح حال او بعدا خواهد آمد.در فقه كسى را بر اومقدم نمى‏شمارند.در اصطلاح فقهاء،هر گاه‏«محقق‏»به طور مطلق گفته شود،مقصود همين شخص بزرگوار است.فيلسوف و رياضى‏دان بزرگ،خواجه نصيرالدين طوسى با او در حله ملاقات كرده است و در جلسه درس فقهش حضوريافته است.كتابهاى محقق مخصوصا كتاب شرايع در ميان طلاب يك كتاب‏درسى بوده و هست و فقهاء زيادى كتب محقق را شرح كرده ياحاشيه بر آن‏نوشته‏اند.» (1)

ولادت و تحصيلات او:

شيخ نجم الدين جعفر بن الحسن بن يحيى بن سعيد هذلى حلى،يكى ازبزرگترين و نامورترين فقيهان عصر خويش،و داراى عظمت و اعتبار خاص در ميان‏مجتهدان مى‏باشد،به حدى كه وقتى كلمه‏«محقق‏»را بدون قرينه و نشانه‏اى در ميان‏فقها ذكر مى‏كنند،شخصيتتحقيقى و علمى او مورد نظر است.

او در سال 602 هجرى در شهر تاريخى حله قدم به عرصه وجود گذارد و ازهمان سنين كودكى به تحصيل مقدمات علوم متداول عصر خويش پرداخت.ادبيات‏عرب را كه زبان مادريش بود به خوبى فرا گرفت.هيات و رياضيات و منطق و كلام رابه مقدار لازم تحصيل نمود و در تمام اين رشته‏ها با توجه به هوش سرشار خود تبحركامل يافت.آنگاه فقه و اصول را پيش پدر دانشمندش حسن بن يحيى و از محضرفقهاى مشهور حله مانند ابن نما و سيد فخار موسوى،شاگردان فقيه نامى ابن ادريس‏حلى تكميل نمود.سپس به تدريس علوم و فنون اندوخته‏اش همت گماشت.او درسايه قريحه سرشار و فكر مواج و وسعت نظرى كه داشت،به تحكيم مبانى فقه شيعه واساس مكتب اجتهاد پرداخت.او با حسن تقرير و دقت نظر و تعمق كم نظير،درس‏مى‏گفت و دانشجويان رشته‏هاى مختلف مى‏توانستند از محضر او استفاده كنند.او فقه‏را بر پايه استدلال محكم بنا نهاد و در تحقيقات خود به آراء ديگران نيز توجه داشت ودر توسعه ابعاد آن كوشش مى‏كرد.او در علم و فضل و جلالت قدر و تحقيق نمونه بودودر اوايل جوانى اشعارى چند سروده است،ولى به سفارش پدرش آن رشته را دنبال‏نكرد.

استاد چهار صد مجتهد نامدار:

علامه حلى در اجازه نامه‏اى كه به خاندان زهره داده،درباره او نوشته است:«كان‏هذا الشيخافضل اهل عصره في الفقه‏»(اين بزرگ فقيه‏ترين مردم روزگار خويش بوده‏است.)

علامه نورى او را اين چنين مى‏ستايد:

«كشف كننده حقايق شريعت‏با ظريف‏ترين نكته‏هايى كه تا كنون هيچ انس وجنى با آنها انس و آشنايى نداشته است.او رئيس علما و فقيه حكما،آفتاب درخشان‏فضلاء،ماه چهارده شبه(بدر)عرفاء و نام و دانش او بازگو كننده قصه جزيره خضراء.

او وارث علوم پيشوايان معصوم(ع)و حجتهاى حق بر جهانيان مى‏باشد.او برافرازنده‏پرچم تحقيق بر جهانيان مى‏باشد،وقتى محقق گفته شد،هدف تنها او است.خداوندمتعال اشعه رحمت آشكار و پنهان خود را نثار قبر او كند و در بهشت جايگاه شايسته ومكان عالى به اوعنايت فرمايد.» (2)

صاحب تاسيس الشيعه مى‏افزايد:

«انگشت قلم،عاجز از بازشمارى اوصاف اوست.او كتاب شرايع الاسلام داردكه به مثابه قرآن فقه است.كتاب معروف النافع،المعتبر،و ديگر المعارج در اصول فقه‏دارد و در علم كلام، رسالات و تاليفاتى دارد كه در فهرست كتابهاى مفصل آمده است واز مجلس عالى درس او بيش از 400 مجتهد آگاه كه شرح حال آنان در علم رجال آمده‏است فارغ التحصيل گرديده‏اند و چنين موفقيتى تا كنون بر احدى نصيب نگرديده‏است.وفات او در حله در ماه ربيع الآخر سال‏696 رخ داده است و بر قبر شريف او درحله قبه بلندى قرار دارد كه هم اكنون موردتبرك و زيارت علاقمندان قرار مى‏گيرد.» (3)

ابن داود تقى الدين حسن بن على بن داود حلى شاگرد مجاز و دست پرورده اودر الرجالص‏83 درباره او مى‏نويسد:

«المحقق الموفق الامام العلامه واحد عصره‏»(يكتاى عصر خويش و گوياترين‏اهل زمان ومنطقى‏ترين آنان،فردى كه حضور ذهن سريع داشت.) (4)

از اشعار او:

يا راقدا و المنايا غير راقدة و غافلا و سهام الدهر ترميه بما اغترارك و الايام مرصدة و الدهر قد ملاء الاسماع واعيه اما ارتك الليالى قبح دخلتها و غدرها بالذى كانت تصافيه رفقا بنفسك يا مغرور ان لهايوما تشيب النواصى من دواهيه (5)

اساتيد او:

1-پدرش شمس الدين حسن حلى

2-ابن زهره

3-ابو حامد نجم الاسلام محمد حلبى

4-ابن نما،محمد بن جعفر حلى

5-شيخ الشرف شمس الدين ابو على فخار بن معد موسوى

6-سيد مجد الدين على بن حسن عريضى

7-تاج الدين حسن بن على بن دربى

شاگردان او:

تعداد شاگردان او در مقاطع مختلف زندگى خويش بيش از 400 نفر بوده است.

از جمله مى‏توان:

1-علامه حلى خواهر زاده‏اش

2-ابن داود حلى

3-ابن ربيب آدمى

4-سيد غياث الدين عبد الكريم بن احمد بن طاوس

5-سيد جلال الدين مجد بن على بن طاوس

6-جلال الدين مجد بن الشيخ الامام ملك الادباء

7-شيخ صفى الدين عبدالعزيز بن سراياى حلى

8-عز الدين حسن ابى طالب يوسفى(صاحب كشف الرموز في شرح النافع)

9-جمال الدين ابو جعفر محمد بن على كاشى

10-مختصر الدين محمد حلى پسر علامه حلى

11-رضى الدين على بن يوسف حلى برادر علامه حلى

12-شيخ جلال الدين محمد بن شمس الدين محمد كوفى و بسيارى ديگر

تاليفات او:

آثار قلمى و فكرى محقق بسيار عميق و انشاء او بسيار روان مى‏باشد و كتابهاى‏متعددى از او انتشار يافته است كه صاحب ريحانة الادب چهارده جلد از آنها را به اين‏ترتيب نام مى‏برد كهبرخى از آنها هنوز هم از كتابهاى درسى حوزه‏هاى علميه به شمارمى‏آيند:

1-استحباب التياسر لاهل العراق

2-تلخيص الفهرست كه ملخص فهرست‏شيخ طوسى است.

3-شرائع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام

4-شرح نكت النهايه(در فقه اماميه)

5-الكهنه در منطق

6-مختصر المراسم،تلخيص‏«مراسم‏»سلار

7-المسائل الغريه

8-المسائل المصريه

9-المسلك في اصول الدين 10-معارج الاحكام در اصول فقه

11-المعتبر في شرح المختصر

12-النافع في مختصر الشرائع

13-نكت النهايه

14-نهج الاصول الى علم الاصول

شرح اجمالى برخى از كتابهاى او چنين است:

1-شرائع الاسلام:يكى از تاليفات وى كتاب مشهور شرائع الاسلام است كه ازنظر لفظ و معنى، يكى از بهترين كتابهاى فقه شيعه است.معروف است كه داراى 15هزار مساله فقهى است و از سوى فقهاء و مجتهدين عاليقدر مورد توجه خاص قرارگرفته است و شروح و تعليقه‏ها و توضيحات متعددى بر آن نگاشته‏اند كه كتاب جواهردر43 جلد بزرگ نمونه‏اى از آن است و به برخى از زبانهاى زنده جهان(فارسى‏روسى-فرانسوى-آلمانى-اردو)نيز ترجمه گرديدهاست و در دانشكده‏ها و مراكزقضايى مورد استفاده مى‏باشد.

2-المختصر النافع:يكى ديگر از آثار فقهى او اين كتاب مفيد و گزيده شده ازشرائع مى‏باشد. اين كتاب به علت اختصار و فراگيرندگى آن مورد توجه محافل علمى وتحصيلى قرار گرفته است و كتاب‏«رياض‏»از سيد على طباطبايى اصفهانى(1161/1231)،شرح آن مى‏باشد.و استاد محمد تقى دانش پژوه در پيشگفتار ترجمه‏خويش بيش از 40 شرح را بر آن كتاب نام برده‏اند و اخيرا با تصويب دار التقريب بين‏المذاهب الاسلاميه،از طرف وزارت مصر در قاهره در 5000 نسخه چاپ و در اختياردانشجويان رشته فقه اهل سنت دانشگاه الازهر قرار داده شده است ومحتويات آن‏مورد اعجاب و توجه دانشجويان و فضلاى آن خطه واقع گرديده است.

3-المعتبر:يكى ديگر از كتابهاى فقهى محقق،معتبر در شرح مختصر است وكتاب‏«نكت النهاية‏»در دو جلد و در پاسخ مسائلى كه در نجف از او پرسيده‏اند،كتاب‏«المسلك في اصولالدين‏»در كلام،كتاب الكهنه در منطق،كتاب المعارج در اصول فقه مى‏باشد.

محقق و خواجه نصير الدين طوسى:

از زمانى كه محقق در حله حوزه گرمى داشت و شاگردان متعددى در محضرش‏به كسب فيض اشتغال داشتند،بين النهرين و شهر بغداد توسط هلاكو خان مغول به‏سال‏656 فتح شد. بعد از فتح بغداد،حكيم معروف خواجه نصير الدين طوسى كه به‏عزم سياحت‏به حله كه آنروز حوزه شيعه بود وارد شد،به مجلس درس محقق درآمد.

محقق خواست‏به احترام خواجه درس را ترك گويد،ولى خواجه اصرار مى‏ورزند كه‏او درس را ادامه دهد.در اثناء درس رشته سخن به اينجا كشيده شد كه براى مردم عراق‏مستحب است‏به هنگام نماز گزاردن كمى به جانب دست چپ قبله متمايل شوند وخواجه به سخن او ايراد گرفت و گفت:«مستحب بودن ميل به دست چپ(تياسر)معنى ندارد.چون اگر تمايل و انحراف از قبله باشد،حرام است.معنى ندارد.»محقق درپاسخ گفت:«هيچكدام نيست.بلكه مقصود از تياسر و تمايل به دست چپ از خود قبله‏به طرف قبله است.»و با اين توجيه خواجه قانع شد.سپس محقق در اين زمينه كتابى‏نوشت و براى خواجه فرستاد و مورد تحسين او قرار گرفت.» (6)

گفتار مرحوم افندى در اين مورد:

صاحب رياض العلماء در شرح حال محقق،اين برخورد را اين چنين توجيه‏مى‏كند:

«شايد قبله‏هاى مساجد بغداد از آغاز انحراف داشته است و پيشوايان معصوم(ع)به لت‏حكومتهاى ظلم نتوانسته‏اند به صورت صريح به اين امر تصريح كنند.به‏اين ترتيب با كنايهمردم را ارشاد نموده‏اند.

ولى اين توجيه با توجه به نوع آزاديهايى كه در مسائل علمى وجود داشته است،تطابق نمى‏كند و قبله خود يكى از موضوعات علمى است كه با ارائه صحيح راههاى‏علمى آن قابلحل است و نياز به تقيه ندارد.» (7)

اين سخن صاحب رياض عارى از واقعيت مى‏باشد. قبله يكى از موارد حساسى‏است كه اگر ازراه منطقى و عقلانى قدم برداشته شود، شايد موجب خونريزيها شود.

وفات او:

محقق عاليقدر به سال‏676 در روز پنجشنبه در سن هفتاد و چهار سالگى بعد ازيك عمر پر بركت كه در تاليف و تصنيف و تربيت‏شاگردان فاضل صرف نمود،به‏جهان باقى شتافت و در حله به خاك سپرده شد.در علت مرگ او گويند او از اشكوب‏بالاى خانه‏اش به زمين افتاده و در دم درگذشته است.آرامگاهش هنوز هم زيارتگاه‏شيعيان مى‏باشد،و مرحوم سيد حسينبروجردى صاحب نخبة المقال در ماده تاريخ اوسروده است:

ثم ابو القاسم نجم الدين ابن الحسين بن نجيب الدين هو المحقق الجليل المعتمدمولده‏«بتر»و عمره‏«نكد» (8)

(بتر 602،نكد 74)

برخى گفته‏اند:«زبدة المحققين رحمه الله‏»(676)ماده تاريخ اوست كه به‏قاعده حساب اعداد،حرف‏«ة‏»آخر كلمه‏«زبدة‏»به ملاحظه صورت خط عدد 5حساب مى‏نمايند. (9)

پى‏نوشتها:

1- آشنايى با علوم اسلامى،ص‏299.

2- تاسيس الشيعه لعلوم الاسلام،ص 305.

3- همان مدرك،ص‏306.

4- مجله مكتب اسلام،سال سوم،شماره اول،ص 64- 65،مقاله آقاى دوانى.

5- ترجمه:«اى خواب آلوده در حالى كه مرگ و ميرها خوابى ندارد و اى غافلى كه تيرهاى روزگار هميشه اورا هدف گرفته‏اند،فريب و مغرور بودن تو از چيست؟در صورتى كه روزگار مراقب توست و نداى آن‏گوشها را پر كرده است.به خودت دلسوزى و مهر داشته باش،از آن رومحبت داشته باش كه پيشانيها ازشدت آلام پير مى‏گردد.»ريحانة الادب،ج 5،ص 234.

6- رياض العلماء،ج 1،ص 104.

7- همان مدرك.

8- ريحانة الادب،ج 5،ص‏236.

9- ريحانة الادب،ج 5،ص 235.