14- شيخ ابو القاسم جعفر بن حسن«محقق حلى»
(متولد 602-متوفى676 ه.ق)
گفتار استاد:
«شيخ ابو القاسم جعفر بن حسن بن يحيى بن سعيد حلى،معروف به«محقق»صاحب كتابهاى بسيار در فقه،از آن جمله شرايع،معارج،معتبر،المختصر النافعو غيره است.محقق حلى با يك واسطه شاگرد ابن زهره و ابن ادريس حلى سابقالذكر است.در الكنى و الالقاب ذيل احوال ابن نما مىنويسد:«محقق كركى دروصف حلى گفته است اعلم اساتيد محقق در فقه اهلبيت(ع)محمد بن نماىحلى و اجل اساتيد او ابن ادريس حلى است.»
ظاهرا مقصود كركى اين است كه اجل اساتيد ابن نما ابن ادريس است،زيرا ابنادريس در 598 درگذشته است و محقق در676 درگذشته است.قطعا محققحوزه درس ابن ادريس رادرك نكرده است و در ريحانة الادب مىنويسد:
«محقق حلى،شاگرد جد و پدر خويش،و سيد فخار بن معد موسوى و ابن زهرهبوده است.اين اشتباه است.»زيرا محقق ابن زهره را كه در 585 درگذشته استدرك نكرده است،بعيد نيستكه پدر محقق شاگرد ابن زهره بوده است.
او استاد علامه حلى است كه شرح حال او بعدا خواهد آمد.در فقه كسى را بر اومقدم نمىشمارند.در اصطلاح فقهاء،هر گاه«محقق»به طور مطلق گفته شود،مقصود همين شخص بزرگوار است.فيلسوف و رياضىدان بزرگ،خواجه نصيرالدين طوسى با او در حله ملاقات كرده است و در جلسه درس فقهش حضوريافته است.كتابهاى محقق مخصوصا كتاب شرايع در ميان طلاب يك كتابدرسى بوده و هست و فقهاء زيادى كتب محقق را شرح كرده ياحاشيه بر آننوشتهاند.» (1)
ولادت و تحصيلات او:
شيخ نجم الدين جعفر بن الحسن بن يحيى بن سعيد هذلى حلى،يكى ازبزرگترين و نامورترين فقيهان عصر خويش،و داراى عظمت و اعتبار خاص در ميانمجتهدان مىباشد،به حدى كه وقتى كلمه«محقق»را بدون قرينه و نشانهاى در ميانفقها ذكر مىكنند،شخصيتتحقيقى و علمى او مورد نظر است.
او در سال 602 هجرى در شهر تاريخى حله قدم به عرصه وجود گذارد و ازهمان سنين كودكى به تحصيل مقدمات علوم متداول عصر خويش پرداخت.ادبياتعرب را كه زبان مادريش بود به خوبى فرا گرفت.هيات و رياضيات و منطق و كلام رابه مقدار لازم تحصيل نمود و در تمام اين رشتهها با توجه به هوش سرشار خود تبحركامل يافت.آنگاه فقه و اصول را پيش پدر دانشمندش حسن بن يحيى و از محضرفقهاى مشهور حله مانند ابن نما و سيد فخار موسوى،شاگردان فقيه نامى ابن ادريسحلى تكميل نمود.سپس به تدريس علوم و فنون اندوختهاش همت گماشت.او درسايه قريحه سرشار و فكر مواج و وسعت نظرى كه داشت،به تحكيم مبانى فقه شيعه واساس مكتب اجتهاد پرداخت.او با حسن تقرير و دقت نظر و تعمق كم نظير،درسمىگفت و دانشجويان رشتههاى مختلف مىتوانستند از محضر او استفاده كنند.او فقهرا بر پايه استدلال محكم بنا نهاد و در تحقيقات خود به آراء ديگران نيز توجه داشت ودر توسعه ابعاد آن كوشش مىكرد.او در علم و فضل و جلالت قدر و تحقيق نمونه بودودر اوايل جوانى اشعارى چند سروده است،ولى به سفارش پدرش آن رشته را دنبالنكرد.
استاد چهار صد مجتهد نامدار:
علامه حلى در اجازه نامهاى كه به خاندان زهره داده،درباره او نوشته است:«كانهذا الشيخافضل اهل عصره في الفقه»(اين بزرگ فقيهترين مردم روزگار خويش بودهاست.)
علامه نورى او را اين چنين مىستايد:
«كشف كننده حقايق شريعتبا ظريفترين نكتههايى كه تا كنون هيچ انس وجنى با آنها انس و آشنايى نداشته است.او رئيس علما و فقيه حكما،آفتاب درخشانفضلاء،ماه چهارده شبه(بدر)عرفاء و نام و دانش او بازگو كننده قصه جزيره خضراء.
او وارث علوم پيشوايان معصوم(ع)و حجتهاى حق بر جهانيان مىباشد.او برافرازندهپرچم تحقيق بر جهانيان مىباشد،وقتى محقق گفته شد،هدف تنها او است.خداوندمتعال اشعه رحمت آشكار و پنهان خود را نثار قبر او كند و در بهشت جايگاه شايسته ومكان عالى به اوعنايت فرمايد.» (2)
صاحب تاسيس الشيعه مىافزايد:
«انگشت قلم،عاجز از بازشمارى اوصاف اوست.او كتاب شرايع الاسلام داردكه به مثابه قرآن فقه است.كتاب معروف النافع،المعتبر،و ديگر المعارج در اصول فقهدارد و در علم كلام، رسالات و تاليفاتى دارد كه در فهرست كتابهاى مفصل آمده است واز مجلس عالى درس او بيش از 400 مجتهد آگاه كه شرح حال آنان در علم رجال آمدهاست فارغ التحصيل گرديدهاند و چنين موفقيتى تا كنون بر احدى نصيب نگرديدهاست.وفات او در حله در ماه ربيع الآخر سال696 رخ داده است و بر قبر شريف او درحله قبه بلندى قرار دارد كه هم اكنون موردتبرك و زيارت علاقمندان قرار مىگيرد.» (3)
ابن داود تقى الدين حسن بن على بن داود حلى شاگرد مجاز و دست پرورده اودر الرجالص83 درباره او مىنويسد:
«المحقق الموفق الامام العلامه واحد عصره»(يكتاى عصر خويش و گوياتريناهل زمان ومنطقىترين آنان،فردى كه حضور ذهن سريع داشت.) (4)
از اشعار او:
يا راقدا و المنايا غير راقدة و غافلا و سهام الدهر ترميه بما اغترارك و الايام مرصدة و الدهر قد ملاء الاسماع واعيه اما ارتك الليالى قبح دخلتها و غدرها بالذى كانت تصافيه رفقا بنفسك يا مغرور ان لهايوما تشيب النواصى من دواهيه (5)
اساتيد او:
1-پدرش شمس الدين حسن حلى
2-ابن زهره
3-ابو حامد نجم الاسلام محمد حلبى
4-ابن نما،محمد بن جعفر حلى
5-شيخ الشرف شمس الدين ابو على فخار بن معد موسوى
6-سيد مجد الدين على بن حسن عريضى
7-تاج الدين حسن بن على بن دربى
شاگردان او:
تعداد شاگردان او در مقاطع مختلف زندگى خويش بيش از 400 نفر بوده است.
از جمله مىتوان:
1-علامه حلى خواهر زادهاش
2-ابن داود حلى
3-ابن ربيب آدمى
4-سيد غياث الدين عبد الكريم بن احمد بن طاوس
5-سيد جلال الدين مجد بن على بن طاوس
6-جلال الدين مجد بن الشيخ الامام ملك الادباء
7-شيخ صفى الدين عبدالعزيز بن سراياى حلى
8-عز الدين حسن ابى طالب يوسفى(صاحب كشف الرموز في شرح النافع)
9-جمال الدين ابو جعفر محمد بن على كاشى
10-مختصر الدين محمد حلى پسر علامه حلى
11-رضى الدين على بن يوسف حلى برادر علامه حلى
12-شيخ جلال الدين محمد بن شمس الدين محمد كوفى و بسيارى ديگر
تاليفات او:
آثار قلمى و فكرى محقق بسيار عميق و انشاء او بسيار روان مىباشد و كتابهاىمتعددى از او انتشار يافته است كه صاحب ريحانة الادب چهارده جلد از آنها را به اينترتيب نام مىبرد كهبرخى از آنها هنوز هم از كتابهاى درسى حوزههاى علميه به شمارمىآيند:
1-استحباب التياسر لاهل العراق
2-تلخيص الفهرست كه ملخص فهرستشيخ طوسى است.
3-شرائع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام
4-شرح نكت النهايه(در فقه اماميه)
5-الكهنه در منطق
6-مختصر المراسم،تلخيص«مراسم»سلار
7-المسائل الغريه
8-المسائل المصريه
9-المسلك في اصول الدين 10-معارج الاحكام در اصول فقه
11-المعتبر في شرح المختصر
12-النافع في مختصر الشرائع
13-نكت النهايه
14-نهج الاصول الى علم الاصول
شرح اجمالى برخى از كتابهاى او چنين است:
1-شرائع الاسلام:يكى از تاليفات وى كتاب مشهور شرائع الاسلام است كه ازنظر لفظ و معنى، يكى از بهترين كتابهاى فقه شيعه است.معروف است كه داراى 15هزار مساله فقهى است و از سوى فقهاء و مجتهدين عاليقدر مورد توجه خاص قرارگرفته است و شروح و تعليقهها و توضيحات متعددى بر آن نگاشتهاند كه كتاب جواهردر43 جلد بزرگ نمونهاى از آن است و به برخى از زبانهاى زنده جهان(فارسىروسى-فرانسوى-آلمانى-اردو)نيز ترجمه گرديدهاست و در دانشكدهها و مراكزقضايى مورد استفاده مىباشد.
2-المختصر النافع:يكى ديگر از آثار فقهى او اين كتاب مفيد و گزيده شده ازشرائع مىباشد. اين كتاب به علت اختصار و فراگيرندگى آن مورد توجه محافل علمى وتحصيلى قرار گرفته است و كتاب«رياض»از سيد على طباطبايى اصفهانى(1161/1231)،شرح آن مىباشد.و استاد محمد تقى دانش پژوه در پيشگفتار ترجمهخويش بيش از 40 شرح را بر آن كتاب نام بردهاند و اخيرا با تصويب دار التقريب بينالمذاهب الاسلاميه،از طرف وزارت مصر در قاهره در 5000 نسخه چاپ و در اختياردانشجويان رشته فقه اهل سنت دانشگاه الازهر قرار داده شده است ومحتويات آنمورد اعجاب و توجه دانشجويان و فضلاى آن خطه واقع گرديده است.
3-المعتبر:يكى ديگر از كتابهاى فقهى محقق،معتبر در شرح مختصر است وكتاب«نكت النهاية»در دو جلد و در پاسخ مسائلى كه در نجف از او پرسيدهاند،كتاب«المسلك في اصولالدين»در كلام،كتاب الكهنه در منطق،كتاب المعارج در اصول فقه مىباشد.
محقق و خواجه نصير الدين طوسى:
از زمانى كه محقق در حله حوزه گرمى داشت و شاگردان متعددى در محضرشبه كسب فيض اشتغال داشتند،بين النهرين و شهر بغداد توسط هلاكو خان مغول بهسال656 فتح شد. بعد از فتح بغداد،حكيم معروف خواجه نصير الدين طوسى كه بهعزم سياحتبه حله كه آنروز حوزه شيعه بود وارد شد،به مجلس درس محقق درآمد.
محقق خواستبه احترام خواجه درس را ترك گويد،ولى خواجه اصرار مىورزند كهاو درس را ادامه دهد.در اثناء درس رشته سخن به اينجا كشيده شد كه براى مردم عراقمستحب استبه هنگام نماز گزاردن كمى به جانب دست چپ قبله متمايل شوند وخواجه به سخن او ايراد گرفت و گفت:«مستحب بودن ميل به دست چپ(تياسر)معنى ندارد.چون اگر تمايل و انحراف از قبله باشد،حرام است.معنى ندارد.»محقق درپاسخ گفت:«هيچكدام نيست.بلكه مقصود از تياسر و تمايل به دست چپ از خود قبلهبه طرف قبله است.»و با اين توجيه خواجه قانع شد.سپس محقق در اين زمينه كتابىنوشت و براى خواجه فرستاد و مورد تحسين او قرار گرفت.» (6)
گفتار مرحوم افندى در اين مورد:
صاحب رياض العلماء در شرح حال محقق،اين برخورد را اين چنين توجيهمىكند:
«شايد قبلههاى مساجد بغداد از آغاز انحراف داشته است و پيشوايان معصوم(ع)به لتحكومتهاى ظلم نتوانستهاند به صورت صريح به اين امر تصريح كنند.بهاين ترتيب با كنايهمردم را ارشاد نمودهاند.
ولى اين توجيه با توجه به نوع آزاديهايى كه در مسائل علمى وجود داشته است،تطابق نمىكند و قبله خود يكى از موضوعات علمى است كه با ارائه صحيح راههاىعلمى آن قابلحل است و نياز به تقيه ندارد.» (7)
اين سخن صاحب رياض عارى از واقعيت مىباشد. قبله يكى از موارد حساسىاست كه اگر ازراه منطقى و عقلانى قدم برداشته شود، شايد موجب خونريزيها شود.
وفات او:
محقق عاليقدر به سال676 در روز پنجشنبه در سن هفتاد و چهار سالگى بعد ازيك عمر پر بركت كه در تاليف و تصنيف و تربيتشاگردان فاضل صرف نمود،بهجهان باقى شتافت و در حله به خاك سپرده شد.در علت مرگ او گويند او از اشكوببالاى خانهاش به زمين افتاده و در دم درگذشته است.آرامگاهش هنوز هم زيارتگاهشيعيان مىباشد،و مرحوم سيد حسينبروجردى صاحب نخبة المقال در ماده تاريخ اوسروده است:
ثم ابو القاسم نجم الدين ابن الحسين بن نجيب الدين هو المحقق الجليل المعتمدمولده«بتر»و عمره«نكد» (8)
(بتر 602،نكد 74)
برخى گفتهاند:«زبدة المحققين رحمه الله»(676)ماده تاريخ اوست كه بهقاعده حساب اعداد،حرف«ة»آخر كلمه«زبدة»به ملاحظه صورت خط عدد 5حساب مىنمايند. (9)
پىنوشتها:
1- آشنايى با علوم اسلامى،ص299.
2- تاسيس الشيعه لعلوم الاسلام،ص 305.
3- همان مدرك،ص306.
4- مجله مكتب اسلام،سال سوم،شماره اول،ص 64- 65،مقاله آقاى دوانى.
5- ترجمه:«اى خواب آلوده در حالى كه مرگ و ميرها خوابى ندارد و اى غافلى كه تيرهاى روزگار هميشه اورا هدف گرفتهاند،فريب و مغرور بودن تو از چيست؟در صورتى كه روزگار مراقب توست و نداى آنگوشها را پر كرده است.به خودت دلسوزى و مهر داشته باش،از آن رومحبت داشته باش كه پيشانيها ازشدت آلام پير مىگردد.»ريحانة الادب،ج 5،ص 234.
6- رياض العلماء،ج 1،ص 104.
7- همان مدرك.
8- ريحانة الادب،ج 5،ص236.
9- ريحانة الادب،ج 5،ص 235.
14- شيخ ابو القاسم جعفر بن حسن«محقق حلى»
(متولد 602-متوفى676 ه.ق)
گفتار استاد:
«شيخ ابو القاسم جعفر بن حسن بن يحيى بن سعيد حلى،معروف به«محقق»صاحب كتابهاى بسيار در فقه،از آن جمله شرايع،معارج،معتبر،المختصر النافعو غيره است.محقق حلى با يك واسطه شاگرد ابن زهره و ابن ادريس حلى سابقالذكر است.در الكنى و الالقاب ذيل احوال ابن نما مىنويسد:«محقق كركى دروصف حلى گفته است اعلم اساتيد محقق در فقه اهلبيت(ع)محمد بن نماىحلى و اجل اساتيد او ابن ادريس حلى است.»
ظاهرا مقصود كركى اين است كه اجل اساتيد ابن نما ابن ادريس است،زيرا ابنادريس در 598 درگذشته است و محقق در676 درگذشته است.قطعا محققحوزه درس ابن ادريس رادرك نكرده است و در ريحانة الادب مىنويسد:
«محقق حلى،شاگرد جد و پدر خويش،و سيد فخار بن معد موسوى و ابن زهرهبوده است.اين اشتباه است.»زيرا محقق ابن زهره را كه در 585 درگذشته استدرك نكرده است،بعيد نيستكه پدر محقق شاگرد ابن زهره بوده است.
او استاد علامه حلى است كه شرح حال او بعدا خواهد آمد.در فقه كسى را بر اومقدم نمىشمارند.در اصطلاح فقهاء،هر گاه«محقق»به طور مطلق گفته شود،مقصود همين شخص بزرگوار است.فيلسوف و رياضىدان بزرگ،خواجه نصيرالدين طوسى با او در حله ملاقات كرده است و در جلسه درس فقهش حضوريافته است.كتابهاى محقق مخصوصا كتاب شرايع در ميان طلاب يك كتابدرسى بوده و هست و فقهاء زيادى كتب محقق را شرح كرده ياحاشيه بر آننوشتهاند.» (1)
ولادت و تحصيلات او:
شيخ نجم الدين جعفر بن الحسن بن يحيى بن سعيد هذلى حلى،يكى ازبزرگترين و نامورترين فقيهان عصر خويش،و داراى عظمت و اعتبار خاص در ميانمجتهدان مىباشد،به حدى كه وقتى كلمه«محقق»را بدون قرينه و نشانهاى در ميانفقها ذكر مىكنند،شخصيتتحقيقى و علمى او مورد نظر است.
او در سال 602 هجرى در شهر تاريخى حله قدم به عرصه وجود گذارد و ازهمان سنين كودكى به تحصيل مقدمات علوم متداول عصر خويش پرداخت.ادبياتعرب را كه زبان مادريش بود به خوبى فرا گرفت.هيات و رياضيات و منطق و كلام رابه مقدار لازم تحصيل نمود و در تمام اين رشتهها با توجه به هوش سرشار خود تبحركامل يافت.آنگاه فقه و اصول را پيش پدر دانشمندش حسن بن يحيى و از محضرفقهاى مشهور حله مانند ابن نما و سيد فخار موسوى،شاگردان فقيه نامى ابن ادريسحلى تكميل نمود.سپس به تدريس علوم و فنون اندوختهاش همت گماشت.او درسايه قريحه سرشار و فكر مواج و وسعت نظرى كه داشت،به تحكيم مبانى فقه شيعه واساس مكتب اجتهاد پرداخت.او با حسن تقرير و دقت نظر و تعمق كم نظير،درسمىگفت و دانشجويان رشتههاى مختلف مىتوانستند از محضر او استفاده كنند.او فقهرا بر پايه استدلال محكم بنا نهاد و در تحقيقات خود به آراء ديگران نيز توجه داشت ودر توسعه ابعاد آن كوشش مىكرد.او در علم و فضل و جلالت قدر و تحقيق نمونه بودودر اوايل جوانى اشعارى چند سروده است،ولى به سفارش پدرش آن رشته را دنبالنكرد.
استاد چهار صد مجتهد نامدار:
علامه حلى در اجازه نامهاى كه به خاندان زهره داده،درباره او نوشته است:«كانهذا الشيخافضل اهل عصره في الفقه»(اين بزرگ فقيهترين مردم روزگار خويش بودهاست.)
علامه نورى او را اين چنين مىستايد:
«كشف كننده حقايق شريعتبا ظريفترين نكتههايى كه تا كنون هيچ انس وجنى با آنها انس و آشنايى نداشته است.او رئيس علما و فقيه حكما،آفتاب درخشانفضلاء،ماه چهارده شبه(بدر)عرفاء و نام و دانش او بازگو كننده قصه جزيره خضراء.
او وارث علوم پيشوايان معصوم(ع)و حجتهاى حق بر جهانيان مىباشد.او برافرازندهپرچم تحقيق بر جهانيان مىباشد،وقتى محقق گفته شد،هدف تنها او است.خداوندمتعال اشعه رحمت آشكار و پنهان خود را نثار قبر او كند و در بهشت جايگاه شايسته ومكان عالى به اوعنايت فرمايد.» (2)
صاحب تاسيس الشيعه مىافزايد:
«انگشت قلم،عاجز از بازشمارى اوصاف اوست.او كتاب شرايع الاسلام داردكه به مثابه قرآن فقه است.كتاب معروف النافع،المعتبر،و ديگر المعارج در اصول فقهدارد و در علم كلام، رسالات و تاليفاتى دارد كه در فهرست كتابهاى مفصل آمده است واز مجلس عالى درس او بيش از 400 مجتهد آگاه كه شرح حال آنان در علم رجال آمدهاست فارغ التحصيل گرديدهاند و چنين موفقيتى تا كنون بر احدى نصيب نگرديدهاست.وفات او در حله در ماه ربيع الآخر سال696 رخ داده است و بر قبر شريف او درحله قبه بلندى قرار دارد كه هم اكنون موردتبرك و زيارت علاقمندان قرار مىگيرد.» (3)
ابن داود تقى الدين حسن بن على بن داود حلى شاگرد مجاز و دست پرورده اودر الرجالص83 درباره او مىنويسد:
«المحقق الموفق الامام العلامه واحد عصره»(يكتاى عصر خويش و گوياتريناهل زمان ومنطقىترين آنان،فردى كه حضور ذهن سريع داشت.) (4)
از اشعار او:
يا راقدا و المنايا غير راقدة و غافلا و سهام الدهر ترميه بما اغترارك و الايام مرصدة و الدهر قد ملاء الاسماع واعيه اما ارتك الليالى قبح دخلتها و غدرها بالذى كانت تصافيه رفقا بنفسك يا مغرور ان لهايوما تشيب النواصى من دواهيه (5)
اساتيد او:
1-پدرش شمس الدين حسن حلى
2-ابن زهره
3-ابو حامد نجم الاسلام محمد حلبى
4-ابن نما،محمد بن جعفر حلى
5-شيخ الشرف شمس الدين ابو على فخار بن معد موسوى
6-سيد مجد الدين على بن حسن عريضى
7-تاج الدين حسن بن على بن دربى
شاگردان او:
تعداد شاگردان او در مقاطع مختلف زندگى خويش بيش از 400 نفر بوده است.
از جمله مىتوان:
1-علامه حلى خواهر زادهاش
2-ابن داود حلى
3-ابن ربيب آدمى
4-سيد غياث الدين عبد الكريم بن احمد بن طاوس
5-سيد جلال الدين مجد بن على بن طاوس
6-جلال الدين مجد بن الشيخ الامام ملك الادباء
7-شيخ صفى الدين عبدالعزيز بن سراياى حلى
8-عز الدين حسن ابى طالب يوسفى(صاحب كشف الرموز في شرح النافع)
9-جمال الدين ابو جعفر محمد بن على كاشى
10-مختصر الدين محمد حلى پسر علامه حلى
11-رضى الدين على بن يوسف حلى برادر علامه حلى
12-شيخ جلال الدين محمد بن شمس الدين محمد كوفى و بسيارى ديگر
تاليفات او:
آثار قلمى و فكرى محقق بسيار عميق و انشاء او بسيار روان مىباشد و كتابهاىمتعددى از او انتشار يافته است كه صاحب ريحانة الادب چهارده جلد از آنها را به اينترتيب نام مىبرد كهبرخى از آنها هنوز هم از كتابهاى درسى حوزههاى علميه به شمارمىآيند:
1-استحباب التياسر لاهل العراق
2-تلخيص الفهرست كه ملخص فهرستشيخ طوسى است.
3-شرائع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام
4-شرح نكت النهايه(در فقه اماميه)
5-الكهنه در منطق
6-مختصر المراسم،تلخيص«مراسم»سلار
7-المسائل الغريه
8-المسائل المصريه
9-المسلك في اصول الدين 10-معارج الاحكام در اصول فقه
11-المعتبر في شرح المختصر
12-النافع في مختصر الشرائع
13-نكت النهايه
14-نهج الاصول الى علم الاصول
شرح اجمالى برخى از كتابهاى او چنين است:
1-شرائع الاسلام:يكى از تاليفات وى كتاب مشهور شرائع الاسلام است كه ازنظر لفظ و معنى، يكى از بهترين كتابهاى فقه شيعه است.معروف است كه داراى 15هزار مساله فقهى است و از سوى فقهاء و مجتهدين عاليقدر مورد توجه خاص قرارگرفته است و شروح و تعليقهها و توضيحات متعددى بر آن نگاشتهاند كه كتاب جواهردر43 جلد بزرگ نمونهاى از آن است و به برخى از زبانهاى زنده جهان(فارسىروسى-فرانسوى-آلمانى-اردو)نيز ترجمه گرديدهاست و در دانشكدهها و مراكزقضايى مورد استفاده مىباشد.
2-المختصر النافع:يكى ديگر از آثار فقهى او اين كتاب مفيد و گزيده شده ازشرائع مىباشد. اين كتاب به علت اختصار و فراگيرندگى آن مورد توجه محافل علمى وتحصيلى قرار گرفته است و كتاب«رياض»از سيد على طباطبايى اصفهانى(1161/1231)،شرح آن مىباشد.و استاد محمد تقى دانش پژوه در پيشگفتار ترجمهخويش بيش از 40 شرح را بر آن كتاب نام بردهاند و اخيرا با تصويب دار التقريب بينالمذاهب الاسلاميه،از طرف وزارت مصر در قاهره در 5000 نسخه چاپ و در اختياردانشجويان رشته فقه اهل سنت دانشگاه الازهر قرار داده شده است ومحتويات آنمورد اعجاب و توجه دانشجويان و فضلاى آن خطه واقع گرديده است.
3-المعتبر:يكى ديگر از كتابهاى فقهى محقق،معتبر در شرح مختصر است وكتاب«نكت النهاية»در دو جلد و در پاسخ مسائلى كه در نجف از او پرسيدهاند،كتاب«المسلك في اصولالدين»در كلام،كتاب الكهنه در منطق،كتاب المعارج در اصول فقه مىباشد.
محقق و خواجه نصير الدين طوسى:
از زمانى كه محقق در حله حوزه گرمى داشت و شاگردان متعددى در محضرشبه كسب فيض اشتغال داشتند،بين النهرين و شهر بغداد توسط هلاكو خان مغول بهسال656 فتح شد. بعد از فتح بغداد،حكيم معروف خواجه نصير الدين طوسى كه بهعزم سياحتبه حله كه آنروز حوزه شيعه بود وارد شد،به مجلس درس محقق درآمد.
محقق خواستبه احترام خواجه درس را ترك گويد،ولى خواجه اصرار مىورزند كهاو درس را ادامه دهد.در اثناء درس رشته سخن به اينجا كشيده شد كه براى مردم عراقمستحب استبه هنگام نماز گزاردن كمى به جانب دست چپ قبله متمايل شوند وخواجه به سخن او ايراد گرفت و گفت:«مستحب بودن ميل به دست چپ(تياسر)معنى ندارد.چون اگر تمايل و انحراف از قبله باشد،حرام است.معنى ندارد.»محقق درپاسخ گفت:«هيچكدام نيست.بلكه مقصود از تياسر و تمايل به دست چپ از خود قبلهبه طرف قبله است.»و با اين توجيه خواجه قانع شد.سپس محقق در اين زمينه كتابىنوشت و براى خواجه فرستاد و مورد تحسين او قرار گرفت.» (6)
گفتار مرحوم افندى در اين مورد:
صاحب رياض العلماء در شرح حال محقق،اين برخورد را اين چنين توجيهمىكند:
«شايد قبلههاى مساجد بغداد از آغاز انحراف داشته است و پيشوايان معصوم(ع)به لتحكومتهاى ظلم نتوانستهاند به صورت صريح به اين امر تصريح كنند.بهاين ترتيب با كنايهمردم را ارشاد نمودهاند.
ولى اين توجيه با توجه به نوع آزاديهايى كه در مسائل علمى وجود داشته است،تطابق نمىكند و قبله خود يكى از موضوعات علمى است كه با ارائه صحيح راههاىعلمى آن قابلحل است و نياز به تقيه ندارد.» (7)
اين سخن صاحب رياض عارى از واقعيت مىباشد. قبله يكى از موارد حساسىاست كه اگر ازراه منطقى و عقلانى قدم برداشته شود، شايد موجب خونريزيها شود.
وفات او:
محقق عاليقدر به سال676 در روز پنجشنبه در سن هفتاد و چهار سالگى بعد ازيك عمر پر بركت كه در تاليف و تصنيف و تربيتشاگردان فاضل صرف نمود،بهجهان باقى شتافت و در حله به خاك سپرده شد.در علت مرگ او گويند او از اشكوببالاى خانهاش به زمين افتاده و در دم درگذشته است.آرامگاهش هنوز هم زيارتگاهشيعيان مىباشد،و مرحوم سيد حسينبروجردى صاحب نخبة المقال در ماده تاريخ اوسروده است:
ثم ابو القاسم نجم الدين ابن الحسين بن نجيب الدين هو المحقق الجليل المعتمدمولده«بتر»و عمره«نكد» (8)
(بتر 602،نكد 74)
برخى گفتهاند:«زبدة المحققين رحمه الله»(676)ماده تاريخ اوست كه بهقاعده حساب اعداد،حرف«ة»آخر كلمه«زبدة»به ملاحظه صورت خط عدد 5حساب مىنمايند. (9)
پىنوشتها:
1- آشنايى با علوم اسلامى،ص299.
2- تاسيس الشيعه لعلوم الاسلام،ص 305.
3- همان مدرك،ص306.
4- مجله مكتب اسلام،سال سوم،شماره اول،ص 64- 65،مقاله آقاى دوانى.
5- ترجمه:«اى خواب آلوده در حالى كه مرگ و ميرها خوابى ندارد و اى غافلى كه تيرهاى روزگار هميشه اورا هدف گرفتهاند،فريب و مغرور بودن تو از چيست؟در صورتى كه روزگار مراقب توست و نداى آنگوشها را پر كرده است.به خودت دلسوزى و مهر داشته باش،از آن رومحبت داشته باش كه پيشانيها ازشدت آلام پير مىگردد.»ريحانة الادب،ج 5،ص 234.
6- رياض العلماء،ج 1،ص 104.
7- همان مدرك.
8- ريحانة الادب،ج 5،ص236.
9- ريحانة الادب،ج 5،ص 235.