بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب فقهای نامدار شیعه, عقیقى بخشایشى ( )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest -
     fo-n01 -
     fo-n02 -
     fo-n03 -
     fo-n04 -
     fo-n05 -
     fo-n06 -
     fo-n07 -
     fo-n08 -
     fo-n09 -
     fo-n10 -
     fo-n11 -
     fo-n12 -
     fo-n13 -
     fo-n14 -
     fo-n15 -
     fo-n16 -
     fo-n17 -
     fo-n18 -
     fo-n19 -
     fo-n20 -
     fo-n21 -
     fo-n22 -
     fo-n23 -
     fo-n24 -
     fo-n25 -
     fo-n26 -
     fo-n27 -
     fo-n28 -
     fo-n29 -
     fo-n30 -
     fo-n31 -
     fo-n32 -
     fo-n33 -
     fo-n34 -
     fo-n35 -
     fo-n36 -
     fo-n37 -
     fo-n38 -
     fo-n39 -
     fo-n40 -
     fo-n41 -
     fo-n42 -
     fo-n43 -
     fo-n44 -
     fo-n45 -
     fo-n46 -
     fo-n47 -
     fo-n48 -
     fo-n49 -
     fo-n50 -
     fo-n51 -
     fo-n52 -
     fo-n53 -
     fo-n54 -
     fo-n55 -
     fo-n56 -
     fo-n57 -
     fo-n58 -
     fo-n59 -
 

 

 
 

5- شيخ مفيد(ره)

(متولد 338-متوفى‏413 ه.ق)

گفتار استاد:

«شيخ مفيد نامش محمد بن محمد بن نعمان،هم متكلم است و هم فقيه.ابن النديم‏در فن دوم از مقاله پنجم‏«الفهرست‏»كه درباره متكلمين شيعه بحث مى‏كند،از اوبه عنوان‏«ابن المعلم‏»ياد مى‏كند و ستايش مى‏نمايد.او در سال 338 متولد و درسال‏413 درگذشته است. كتاب معروف او در فقه به نام‏«مقنعه‏»است و چاپ‏شده و موجود است.شيخ مفيد از چهره‏هاى بسيار درخشان شيعه در جهان اسلام‏مى‏باشد.ابويعلى جعفرى كه داماد مفيد بوده است،گفته: «مفيد شبها مختصرى‏مى‏خوابيد،باقى را به نماز يا مطالعه يا تدريس يا تلاوت قرآن مجيدمى‏گذرانيد.»

شيخ مفيد شاگرد ابن ابى عقيل است.» (1)

شيخ مفيد و روزگار زندگى او:

از قيام نافرجام مختار بن ابى عبيده ثقفى به بعد،همه حركت محرومان‏ضد ستمگران،به نام طرفدارى از«آل رسول(ع)»آغاز گرديده است.بدين معنى كه‏مخالفت‏با حكومتهاى وقت‏با هواداران خاندان رسالت از اماميه،كيسانيه،زيديه،راونديه،و ديگر فرقه‏ها براى تحقق يك نيت صورت گرفته است و آن برانداختن‏حكومت نژادى عباسى و تاسيس حكومت‏بر اساس عدل قرآنى بوده است كه در آن‏عرب و غير عرب مساوى بوده باشند.در آن روزگار مهم‏ترين كانون قيام،«خراسان‏»بود.مردم اين سرزمين زير پرچم تشيع گرد آمده بودند،و مى‏خواستند حكومت را ازآل ابى سفيان به آل على(ع)بازگردانند.روزى كه محمد بن على بن عبد الله بن عباس،داعيان خود را به خراسان فرستاد،به آنها سپرد كه از شخص خاصى نام نبرند، بلكه‏مردم را به‏«الرضا من آل محمد(ص)»بخوانند.سرانجام اين نهضت آن شد كه آل‏عباس بر خلافت غلبه يافت و بنى الحسن و بنى الحسين(ع)محروم ماندند.اما سيرتى‏كه خلفاى عباسى از آغاز كار يا اندكى پس از استقرار حكومت پيش گرفتند،آن نبود كه‏توده‏هاى محروم مى‏خواستند،آنچه به دنبال اين نهضت تحقق يافت،حكومت نژادى‏ديگرى بود كه در آن تيره عباسى جاى تيره اموى را اشغال مى‏كرد.با اين تفاوت كه دراين حكومت عنصر ايرانى داخل در قوه اجرايى گرديده بود.بى‏جهت نيست كه سال‏352 معز الدوله ديلمى زنان شيعه را گفت تا روهاى خود را سياه كنند و با گريبان چاك‏در بازار بغداد بيايند و فقهاى اهل سنت آن سالرا«سنة البدعة‏»(سال بدعت)ناميدند.

آنان با اين وضع حقوق از دست رفته را مطالبه مى‏نمودند.

بازگشت‏به خويشتن:

پس از اين آزمايش تلخ و پس از اين دوره سياه بود كه متفكران شيعه به خودآمدند و به اين فكر افتادند كه نخست انديشه‏هاى فكرى و اعتقادى شيعه را به مردم‏بياموزند و آنان را با عدالت و مساوات و احكام اسلامى آشناتر سازند.از قرن دوم‏هجرى به بعد،متكلمان شيعه و شاگردان امام باقر و امام صادق(عليهما السلام)كوشيدند اصول معتقدات تشيع را بر پايه منطق عقلى و منطق كلام پياده نمايند.از اين‏تاريخ تا سال‏447 هجرى،يعنى به سال ورود طغرل سلجوقى به بغداد و برانداختن‏آخرين فرمانرواى شيعه آل بويه،«الملك الرحيم‏»، دانشمندان شيعه با استناد به ظاهرقرآن كريم و با استفاده از اخبار اهل بيت(ع)عالى‏ترين مكتب انديشه بشرى و اسلامى‏را ارائه داده‏اند كه تا آن روز در دنياى اسلام بى‏سابقه بود.اصول فلسفى و اعتقادى اين‏مذهب را آن چنان پى‏ريزى نمودند كه نه تنها در طول تاريخ زنده بماند، بلكه پيوسته‏پيشروى خود را حفظ كند و چاره‏ياب و پاسخگوى مشكلات اجتماعى باشد. از يك سو اصل‏«عدالت‏»را در زمره اصول اعتقادى درآوردند و از سوى ديگرعقل را جزء منابع استنباط احكام كلى شناساندند.در زمينه اعتقاد و عمل هر دو،حكومت عقل را بهسميت‏شناختند.عصر ظهور شيخ مفيد و هم رديفان او در چنين‏موقعيت ويژه بود.

اين نوع حركت مكتبى توسط فقهاء و متكلمين و انديشمندان اسلامى متوقف‏نگرديد،بلكه پيوسته تعقيب و پى‏گيرى شد تا به وسيله فقيهان پارسايى مانندابن ادريس،علامه حلى، محقق حلى،شيخ على كركى،پسرش شيخ عبد العال و شيخ‏على منشار،شيخ بهائى و دهها تن عالم ديگر در صحنه فقاهت ظاهر شدند و فقه شيعه‏را از عبادات و معاملات كه به وسيله صدوق و كلينى و مفيد و شيخ طوسى پى‏ريزى‏شده بود،به مرحله كامل‏ترى رساندند.درست است كه پس از يورش مغول به مراكزعلمى،اندك وقفه‏اى در حوزه‏هاى علمى مدارس دينى به وجود آمد،ولى پس از فترت‏دوران مغول از نو،طبقات بعدى فقهاء مانند:شهيد اول و دوم، مقدس اردبيلى،بعدهاعلامه وحيد بهبهانى،شيخ جعفر آل كاشف الغطاء،شيخ محمد حسن صاحب جواهر،و ميرزاى بزرگ شيرازى و شيخ مرتضى انصارى،فقه اسلام احياء شده و رونقگرفت تابه عصر كنونى رسيد كه در معرفى شخصيتهاى آينده مورد بحث قرار خواهد گرفت. (2)

شيخ بزرگوار ما در آن بحران برخوردهاى اعتقادى و سياسى و حركتهاى‏سرنوشت‏ساز در حومه بغداد ديده به جهان گشود و دانشهاى ابتدايى را در خانواده وزادگاه خويش به پايان برد. او كه در يك خانواده عميق و اصيل در تشيع از سلاله نيكان‏و پاكان به وجود آمده بود و سراسر خاندان او مالامال از عشق به اهل بيت رسالت(ع)بوده‏اند،راهى بغداد گرديد.از اساتيد و دانشمندان مدارس بغداد نيز كسب علم و دانش‏نمود تا در علم كلام،فقه و اصول،سرآمددانشمندان گرديد.

مكتب مفيد:

پيش از مفيد،علم كلام و اصول فقه در ميان دانشمندان اهل سنت رونقى به سزاداشت.فقها و متكلمين بسيارى در اطراف بغداد گرد آمده و در رشته‏هاى گوناگون‏اصول عقائد،سرگرمبحث و مناظره بودند.

هر چند علم كلام پيش از مفيد نيز در ميان شيعيان سابقه داشته است،ولى در اثرمحدوديتى كه در كار شيعيان از نظر سياسى بود،اين موضوع از مرحله تاليف و تدوين‏كتاب تجاوز نمى‏كرد.پيش از مفيد شيخ صدوق كه رئيس شيعيان بود سبك ساده‏اى رادر تصنيف و تاليف به وجود آورده بود و آن را به صورت املاء به صورت ساده به‏مستمعين القاء مى‏نمود.مفيد نيز در پيگيرى مكتب استاد كوشيد و با استفاده از مبانى‏علم كلام و اصول فقه،راه بحث و استدلال را به روى شيعيان باز كرد و تلاشهايى را كه‏متقدمين مانند ابن جنيد اسكافى و قبل از او ابن عقيل فقيه معروف شيعه و عياشى‏ريخته بودند،به صورت دلپذيرى درآورد.به گفتهنجاشى كتاب كوچكى در اصول فقه‏تصنيف كرد كه مشتمل بر تمام مباحث آن بود.

مفيد از ديدگاه دانشمندان شيعه:

1-گفتار نجاشى:

نجاشى،شاگرد نامدار و مورد اعتماد شيخ مفيد در حق اوگويد:

«محمد بن محمد بن نعمان بن عبد السلام بن جابر بن نعمان بن سعيد بن جبير،شيخ و استاد ما-كه رضوان خدا بر او باد-فضل او در فقه و حديث،و ثقه بودن اومشهورتر از آن است كه توصيف شود.او تاليفات متعددى دارد كه از آنهاست:المقنعة،الاركان في دعائم الدين،الايضاح و الافصاح در امامت،الارشاد العيون و المحاسن‏و...» (3)

2-گفتار طوسى:

شيخ طوسى شاگرد ارزنده مكتب او،درباره او در فهرست‏مى‏نويسد:

«محمد بن محمد بن نعمان،معروف به ابن المعلم،از متكلمان اماميه است.درعصر خويش رياست و مرجعيت‏شيعه به او منتهى گرديد.در فقه و كلام بر هر كس‏ديگر مقدم بود.حافظه خوب و ذهن دقيق داشت و در پاسخ به سؤالات حاضر جواب‏بود.او بيش از 200 جلد كتابكوچك و بزرگ دارد...» (4)

3-گفتار ابويعلى جعفرى:

فقيه بزرگوار ابويعلى جعفرى كه عنوان دامادى وجانشينى شيخ را نيز دارد،در حق استادخويش گويد:

«او اندكى از شب را مى‏خوابيد و باقى شبانه روز را يا نماز مى‏خواند يا مطالعه‏مى‏كرد يا درسمى‏گفت‏يا قرآن تلاوت مى‏كرد...» (5)

تمام دانشمندان كه به نوعى به شرح حال او پرداخته‏اند،او را با جلالت قدر وعظمت علمىتوصيف نموده‏اند.

نظر دانشمندان اهل سنت:

علاوه بر دانشمندان شيعه،بزرگان و مورخين اهل سنت نيز او را با علم و فضل وتقوىستوده‏اند:

1-گفتار ابن حجر عسقلانى:

ابن حجر عسقلانى درباره او گويد:

«او بسيار عابد و زاهد و اهل خشوع و تهجد بود و مداومت‏بر علم و دانش‏داشت. ماعت‏بسيارى از محضر او بهره بردند.او بر تمام شيعيان حق دارد.پدرش درواسط زندگى مى‏كرد و به آموزگارى مى‏پرداخت.او در عكبرى كشته شد.گفته مى‏شودكه عضد الدوله بهملاقات او مى‏شتافت و هنگام مرض به عيادت او مى‏رفت.» (6)

2-گفتار ابن عماد حنبلى:

عماد حنبلى،يكى ديگر از دانشمندان اهل سنت ازتاريخ ابن ابى طى حلبى در مورد او نقلكرده است:

«او بزرگى از بزرگان اماميه و رئيس بخش فقه و كلام و مباحثه مى‏باشد.او باپيروان هر عقيده به مباحثه و مناظره مى‏پرداخت.موقعيت‏شايان توجهى در تشكيلات‏دولت آل بويه داشت.او صدقه فراوان مى‏داد.بسيار اهل خشوع و تهجد،و اهل نماز وروزه و خوش لباس بود.او مورد زيارت و ملاقات عضد الدوله قرار مى‏گرفت.جثه اوچهار شانه و لاغر و گندمگون بود. نزديك‏76 سال عمر كرد و بيش از 200 جلد تاليف‏دارد.تشييع جنازه او شهرت دارد.در تشييع او بيش از 80 هزار نفر از شيعيان شركت‏جستند و درگذشت او در ماه رمضان بود.رحمت‏خدابر او باد...» (7)

3-گفتار يافعى:

يافعى،يكى ديگر از دانشمندان اهل سنت،در وقايع سال‏413نوشته است:

«در آن سال بود كه عالم بزرگ شيعه وفات نمود.او صاحب تاليفات فراوان وشيخ بزرگ اماميه، معروف به‏«مفيد»و«ابن المعلم‏»بود.او در علم كلام،فقه و جدل‏تبحر داشت و در مناظرات با هرصاحب عقيده شركت مى‏جست و در تشكيلات‏آل بويه با جلالت و احترام زندگى مى‏كرد.» (8)

اساتيد او:

مرحوم نورى در خاتمه مستدرك،50 تن از استادان مفيد را نام مى‏برد.البته‏تعداد آنها بيش از اينهاست.از معروف‏ترين آنان:ابن قولويه قمى،صدوق،ابن وليدقمى،ابوغالب،ابن جنيداسكافى،ابو على صولى بصرى،ابو عبد الله صفوانى و...مى‏باشند.

شاگردان او:

تعداد كثيرى از دانشجويان علوم اسلامى از مكتب پر فيض او بهره برده‏اند كه‏سرآمد آنان سيد مرتضى علم الهدى،برادر سيد رضى،شيخ طوسى،نجاشى،ابو الفتح‏كراچكى،ابويعلىجعفر بن سالار و عبد الغنى از مفاخر شاگردان اويند...» (9)

تاليفات او:

نجاشى 171 جلد كتاب از تاليفات شيخ را ذكر كرده است كه اسامى برخى از آنهابه اين ترتيباست:

1-در فقه:المقنعه،الفرائض الشرعية و احكام النساء

2-در علوم قرآنى:الكلام في دلائل القرآن،وجوه اعجاز القرآن،النصرة في‏فضل القرآن،البيان في تاليف القرآن(او يكى از پركارترين افراد اين رشته بود.طالبان‏تفصيل مى‏توانند به كتابطبقات مفسران شيعه ج 2،تاليف مؤلف مراجعه نمايند.)

3-در علم كلام و عقائد:اوائل المقالات،نقض فضيله المعتزله،الافصاح،الايضاح،الاركان و... (10)

وفات او:

شيخ بزرگوار ما در سال‏413 در بغداد،پس از 75 سال تلاش و خدمت ارزنده‏درگذشت و مورد تجليل فراوان مردم و قدردانى علما و فضلا قرار گرفت.و به تعبيرشاگرد بزرگوارش شيخ طوسى كه خود حاضر در صحنه بوده است،روز وفات او ازكثرت دوست و دشمن براى اداىنماز و گريستن بر او،همانند و نظير نداشته است.

هشتاد هزار تن از شيعيان او را تشييع كردند و سيد مرتضى علم الهدى بر او نماز گزاردو در حرم مطهر امام جواد(ع)پائين پاى آن حضرت و نزديك قبر استادش ابن قولويه‏مدفونگرديد.

رحمة الله عليه رحمة واسعه

پى‏نوشتها:

1- آشنايى با علوم اسلامى،ص 294.

2- بخشى از تحليل آقاى دكتر جعفر شهيدى در آرام نامه،ص 52.

3- رجال نجاشى،ص‏399،چاپ جامعه مدرسين قم.

4- معجم رجال الحديث،ج‏17،ص‏206.

5- فهرست ابن نديم،ص‏266 و239،چاپ الاستقامه.

6- لسان الميزان،ج 5،ص 368.

7- شذرات الذهب،ج‏3،ص‏199.

8- مرآة الجنان يافعى.

9- مكتب اسلام،سال اول،شماره‏3،مقاله دانشمند محترم على دوانى.

10- رجال نجاشى،ص 400 تا403.