5- شيخ مفيد(ره)
(متولد 338-متوفى413 ه.ق)
گفتار استاد:
«شيخ مفيد نامش محمد بن محمد بن نعمان،هم متكلم است و هم فقيه.ابن النديمدر فن دوم از مقاله پنجم«الفهرست»كه درباره متكلمين شيعه بحث مىكند،از اوبه عنوان«ابن المعلم»ياد مىكند و ستايش مىنمايد.او در سال 338 متولد و درسال413 درگذشته است. كتاب معروف او در فقه به نام«مقنعه»است و چاپشده و موجود است.شيخ مفيد از چهرههاى بسيار درخشان شيعه در جهان اسلاممىباشد.ابويعلى جعفرى كه داماد مفيد بوده است،گفته: «مفيد شبها مختصرىمىخوابيد،باقى را به نماز يا مطالعه يا تدريس يا تلاوت قرآن مجيدمىگذرانيد.»
شيخ مفيد شاگرد ابن ابى عقيل است.» (1)
شيخ مفيد و روزگار زندگى او:
از قيام نافرجام مختار بن ابى عبيده ثقفى به بعد،همه حركت محرومانضد ستمگران،به نام طرفدارى از«آل رسول(ع)»آغاز گرديده است.بدين معنى كهمخالفتبا حكومتهاى وقتبا هواداران خاندان رسالت از اماميه،كيسانيه،زيديه،راونديه،و ديگر فرقهها براى تحقق يك نيت صورت گرفته است و آن برانداختنحكومت نژادى عباسى و تاسيس حكومتبر اساس عدل قرآنى بوده است كه در آنعرب و غير عرب مساوى بوده باشند.در آن روزگار مهمترين كانون قيام،«خراسان»بود.مردم اين سرزمين زير پرچم تشيع گرد آمده بودند،و مىخواستند حكومت را ازآل ابى سفيان به آل على(ع)بازگردانند.روزى كه محمد بن على بن عبد الله بن عباس،داعيان خود را به خراسان فرستاد،به آنها سپرد كه از شخص خاصى نام نبرند، بلكهمردم را به«الرضا من آل محمد(ص)»بخوانند.سرانجام اين نهضت آن شد كه آلعباس بر خلافت غلبه يافت و بنى الحسن و بنى الحسين(ع)محروم ماندند.اما سيرتىكه خلفاى عباسى از آغاز كار يا اندكى پس از استقرار حكومت پيش گرفتند،آن نبود كهتودههاى محروم مىخواستند،آنچه به دنبال اين نهضت تحقق يافت،حكومت نژادىديگرى بود كه در آن تيره عباسى جاى تيره اموى را اشغال مىكرد.با اين تفاوت كه دراين حكومت عنصر ايرانى داخل در قوه اجرايى گرديده بود.بىجهت نيست كه سال352 معز الدوله ديلمى زنان شيعه را گفت تا روهاى خود را سياه كنند و با گريبان چاكدر بازار بغداد بيايند و فقهاى اهل سنت آن سالرا«سنة البدعة»(سال بدعت)ناميدند.
آنان با اين وضع حقوق از دست رفته را مطالبه مىنمودند.
بازگشتبه خويشتن:
پس از اين آزمايش تلخ و پس از اين دوره سياه بود كه متفكران شيعه به خودآمدند و به اين فكر افتادند كه نخست انديشههاى فكرى و اعتقادى شيعه را به مردمبياموزند و آنان را با عدالت و مساوات و احكام اسلامى آشناتر سازند.از قرن دومهجرى به بعد،متكلمان شيعه و شاگردان امام باقر و امام صادق(عليهما السلام)كوشيدند اصول معتقدات تشيع را بر پايه منطق عقلى و منطق كلام پياده نمايند.از اينتاريخ تا سال447 هجرى،يعنى به سال ورود طغرل سلجوقى به بغداد و برانداختنآخرين فرمانرواى شيعه آل بويه،«الملك الرحيم»، دانشمندان شيعه با استناد به ظاهرقرآن كريم و با استفاده از اخبار اهل بيت(ع)عالىترين مكتب انديشه بشرى و اسلامىرا ارائه دادهاند كه تا آن روز در دنياى اسلام بىسابقه بود.اصول فلسفى و اعتقادى اينمذهب را آن چنان پىريزى نمودند كه نه تنها در طول تاريخ زنده بماند، بلكه پيوستهپيشروى خود را حفظ كند و چارهياب و پاسخگوى مشكلات اجتماعى باشد. از يك سو اصل«عدالت»را در زمره اصول اعتقادى درآوردند و از سوى ديگرعقل را جزء منابع استنباط احكام كلى شناساندند.در زمينه اعتقاد و عمل هر دو،حكومت عقل را بهسميتشناختند.عصر ظهور شيخ مفيد و هم رديفان او در چنينموقعيت ويژه بود.
اين نوع حركت مكتبى توسط فقهاء و متكلمين و انديشمندان اسلامى متوقفنگرديد،بلكه پيوسته تعقيب و پىگيرى شد تا به وسيله فقيهان پارسايى مانندابن ادريس،علامه حلى، محقق حلى،شيخ على كركى،پسرش شيخ عبد العال و شيخعلى منشار،شيخ بهائى و دهها تن عالم ديگر در صحنه فقاهت ظاهر شدند و فقه شيعهرا از عبادات و معاملات كه به وسيله صدوق و كلينى و مفيد و شيخ طوسى پىريزىشده بود،به مرحله كاملترى رساندند.درست است كه پس از يورش مغول به مراكزعلمى،اندك وقفهاى در حوزههاى علمى مدارس دينى به وجود آمد،ولى پس از فترتدوران مغول از نو،طبقات بعدى فقهاء مانند:شهيد اول و دوم، مقدس اردبيلى،بعدهاعلامه وحيد بهبهانى،شيخ جعفر آل كاشف الغطاء،شيخ محمد حسن صاحب جواهر،و ميرزاى بزرگ شيرازى و شيخ مرتضى انصارى،فقه اسلام احياء شده و رونقگرفت تابه عصر كنونى رسيد كه در معرفى شخصيتهاى آينده مورد بحث قرار خواهد گرفت. (2)
شيخ بزرگوار ما در آن بحران برخوردهاى اعتقادى و سياسى و حركتهاىسرنوشتساز در حومه بغداد ديده به جهان گشود و دانشهاى ابتدايى را در خانواده وزادگاه خويش به پايان برد. او كه در يك خانواده عميق و اصيل در تشيع از سلاله نيكانو پاكان به وجود آمده بود و سراسر خاندان او مالامال از عشق به اهل بيت رسالت(ع)بودهاند،راهى بغداد گرديد.از اساتيد و دانشمندان مدارس بغداد نيز كسب علم و دانشنمود تا در علم كلام،فقه و اصول،سرآمددانشمندان گرديد.
مكتب مفيد:
پيش از مفيد،علم كلام و اصول فقه در ميان دانشمندان اهل سنت رونقى به سزاداشت.فقها و متكلمين بسيارى در اطراف بغداد گرد آمده و در رشتههاى گوناگوناصول عقائد،سرگرمبحث و مناظره بودند.
هر چند علم كلام پيش از مفيد نيز در ميان شيعيان سابقه داشته است،ولى در اثرمحدوديتى كه در كار شيعيان از نظر سياسى بود،اين موضوع از مرحله تاليف و تدوينكتاب تجاوز نمىكرد.پيش از مفيد شيخ صدوق كه رئيس شيعيان بود سبك سادهاى رادر تصنيف و تاليف به وجود آورده بود و آن را به صورت املاء به صورت ساده بهمستمعين القاء مىنمود.مفيد نيز در پيگيرى مكتب استاد كوشيد و با استفاده از مبانىعلم كلام و اصول فقه،راه بحث و استدلال را به روى شيعيان باز كرد و تلاشهايى را كهمتقدمين مانند ابن جنيد اسكافى و قبل از او ابن عقيل فقيه معروف شيعه و عياشىريخته بودند،به صورت دلپذيرى درآورد.به گفتهنجاشى كتاب كوچكى در اصول فقهتصنيف كرد كه مشتمل بر تمام مباحث آن بود.
مفيد از ديدگاه دانشمندان شيعه:
1-گفتار نجاشى:
نجاشى،شاگرد نامدار و مورد اعتماد شيخ مفيد در حق اوگويد:
«محمد بن محمد بن نعمان بن عبد السلام بن جابر بن نعمان بن سعيد بن جبير،شيخ و استاد ما-كه رضوان خدا بر او باد-فضل او در فقه و حديث،و ثقه بودن اومشهورتر از آن است كه توصيف شود.او تاليفات متعددى دارد كه از آنهاست:المقنعة،الاركان في دعائم الدين،الايضاح و الافصاح در امامت،الارشاد العيون و المحاسنو...» (3)
2-گفتار طوسى:
شيخ طوسى شاگرد ارزنده مكتب او،درباره او در فهرستمىنويسد:
«محمد بن محمد بن نعمان،معروف به ابن المعلم،از متكلمان اماميه است.درعصر خويش رياست و مرجعيتشيعه به او منتهى گرديد.در فقه و كلام بر هر كسديگر مقدم بود.حافظه خوب و ذهن دقيق داشت و در پاسخ به سؤالات حاضر جواببود.او بيش از 200 جلد كتابكوچك و بزرگ دارد...» (4)
3-گفتار ابويعلى جعفرى:
فقيه بزرگوار ابويعلى جعفرى كه عنوان دامادى وجانشينى شيخ را نيز دارد،در حق استادخويش گويد:
«او اندكى از شب را مىخوابيد و باقى شبانه روز را يا نماز مىخواند يا مطالعهمىكرد يا درسمىگفتيا قرآن تلاوت مىكرد...» (5)
تمام دانشمندان كه به نوعى به شرح حال او پرداختهاند،او را با جلالت قدر وعظمت علمىتوصيف نمودهاند.
نظر دانشمندان اهل سنت:
علاوه بر دانشمندان شيعه،بزرگان و مورخين اهل سنت نيز او را با علم و فضل وتقوىستودهاند:
1-گفتار ابن حجر عسقلانى:
ابن حجر عسقلانى درباره او گويد:
«او بسيار عابد و زاهد و اهل خشوع و تهجد بود و مداومتبر علم و دانشداشت. ماعتبسيارى از محضر او بهره بردند.او بر تمام شيعيان حق دارد.پدرش درواسط زندگى مىكرد و به آموزگارى مىپرداخت.او در عكبرى كشته شد.گفته مىشودكه عضد الدوله بهملاقات او مىشتافت و هنگام مرض به عيادت او مىرفت.» (6)
2-گفتار ابن عماد حنبلى:
عماد حنبلى،يكى ديگر از دانشمندان اهل سنت ازتاريخ ابن ابى طى حلبى در مورد او نقلكرده است:
«او بزرگى از بزرگان اماميه و رئيس بخش فقه و كلام و مباحثه مىباشد.او باپيروان هر عقيده به مباحثه و مناظره مىپرداخت.موقعيتشايان توجهى در تشكيلاتدولت آل بويه داشت.او صدقه فراوان مىداد.بسيار اهل خشوع و تهجد،و اهل نماز وروزه و خوش لباس بود.او مورد زيارت و ملاقات عضد الدوله قرار مىگرفت.جثه اوچهار شانه و لاغر و گندمگون بود. نزديك76 سال عمر كرد و بيش از 200 جلد تاليفدارد.تشييع جنازه او شهرت دارد.در تشييع او بيش از 80 هزار نفر از شيعيان شركتجستند و درگذشت او در ماه رمضان بود.رحمتخدابر او باد...» (7)
3-گفتار يافعى:
يافعى،يكى ديگر از دانشمندان اهل سنت،در وقايع سال413نوشته است:
«در آن سال بود كه عالم بزرگ شيعه وفات نمود.او صاحب تاليفات فراوان وشيخ بزرگ اماميه، معروف به«مفيد»و«ابن المعلم»بود.او در علم كلام،فقه و جدلتبحر داشت و در مناظرات با هرصاحب عقيده شركت مىجست و در تشكيلاتآل بويه با جلالت و احترام زندگى مىكرد.» (8)
اساتيد او:
مرحوم نورى در خاتمه مستدرك،50 تن از استادان مفيد را نام مىبرد.البتهتعداد آنها بيش از اينهاست.از معروفترين آنان:ابن قولويه قمى،صدوق،ابن وليدقمى،ابوغالب،ابن جنيداسكافى،ابو على صولى بصرى،ابو عبد الله صفوانى و...مىباشند.
شاگردان او:
تعداد كثيرى از دانشجويان علوم اسلامى از مكتب پر فيض او بهره بردهاند كهسرآمد آنان سيد مرتضى علم الهدى،برادر سيد رضى،شيخ طوسى،نجاشى،ابو الفتحكراچكى،ابويعلىجعفر بن سالار و عبد الغنى از مفاخر شاگردان اويند...» (9)
تاليفات او:
نجاشى 171 جلد كتاب از تاليفات شيخ را ذكر كرده است كه اسامى برخى از آنهابه اين ترتيباست:
1-در فقه:المقنعه،الفرائض الشرعية و احكام النساء
2-در علوم قرآنى:الكلام في دلائل القرآن،وجوه اعجاز القرآن،النصرة فيفضل القرآن،البيان في تاليف القرآن(او يكى از پركارترين افراد اين رشته بود.طالبانتفصيل مىتوانند به كتابطبقات مفسران شيعه ج 2،تاليف مؤلف مراجعه نمايند.)
3-در علم كلام و عقائد:اوائل المقالات،نقض فضيله المعتزله،الافصاح،الايضاح،الاركان و... (10)
وفات او:
شيخ بزرگوار ما در سال413 در بغداد،پس از 75 سال تلاش و خدمت ارزندهدرگذشت و مورد تجليل فراوان مردم و قدردانى علما و فضلا قرار گرفت.و به تعبيرشاگرد بزرگوارش شيخ طوسى كه خود حاضر در صحنه بوده است،روز وفات او ازكثرت دوست و دشمن براى اداىنماز و گريستن بر او،همانند و نظير نداشته است.
هشتاد هزار تن از شيعيان او را تشييع كردند و سيد مرتضى علم الهدى بر او نماز گزاردو در حرم مطهر امام جواد(ع)پائين پاى آن حضرت و نزديك قبر استادش ابن قولويهمدفونگرديد.
رحمة الله عليه رحمة واسعه
پىنوشتها:
1- آشنايى با علوم اسلامى،ص 294.
2- بخشى از تحليل آقاى دكتر جعفر شهيدى در آرام نامه،ص 52.
3- رجال نجاشى،ص399،چاپ جامعه مدرسين قم.
4- معجم رجال الحديث،ج17،ص206.
5- فهرست ابن نديم،ص266 و239،چاپ الاستقامه.
6- لسان الميزان،ج 5،ص 368.
7- شذرات الذهب،ج3،ص199.
8- مرآة الجنان يافعى.
9- مكتب اسلام،سال اول،شماره3،مقاله دانشمند محترم على دوانى.
10- رجال نجاشى،ص 400 تا403.
5- شيخ مفيد(ره)
(متولد 338-متوفى413 ه.ق)
گفتار استاد:
«شيخ مفيد نامش محمد بن محمد بن نعمان،هم متكلم است و هم فقيه.ابن النديمدر فن دوم از مقاله پنجم«الفهرست»كه درباره متكلمين شيعه بحث مىكند،از اوبه عنوان«ابن المعلم»ياد مىكند و ستايش مىنمايد.او در سال 338 متولد و درسال413 درگذشته است. كتاب معروف او در فقه به نام«مقنعه»است و چاپشده و موجود است.شيخ مفيد از چهرههاى بسيار درخشان شيعه در جهان اسلاممىباشد.ابويعلى جعفرى كه داماد مفيد بوده است،گفته: «مفيد شبها مختصرىمىخوابيد،باقى را به نماز يا مطالعه يا تدريس يا تلاوت قرآن مجيدمىگذرانيد.»
شيخ مفيد شاگرد ابن ابى عقيل است.» (1)
شيخ مفيد و روزگار زندگى او:
از قيام نافرجام مختار بن ابى عبيده ثقفى به بعد،همه حركت محرومانضد ستمگران،به نام طرفدارى از«آل رسول(ع)»آغاز گرديده است.بدين معنى كهمخالفتبا حكومتهاى وقتبا هواداران خاندان رسالت از اماميه،كيسانيه،زيديه،راونديه،و ديگر فرقهها براى تحقق يك نيت صورت گرفته است و آن برانداختنحكومت نژادى عباسى و تاسيس حكومتبر اساس عدل قرآنى بوده است كه در آنعرب و غير عرب مساوى بوده باشند.در آن روزگار مهمترين كانون قيام،«خراسان»بود.مردم اين سرزمين زير پرچم تشيع گرد آمده بودند،و مىخواستند حكومت را ازآل ابى سفيان به آل على(ع)بازگردانند.روزى كه محمد بن على بن عبد الله بن عباس،داعيان خود را به خراسان فرستاد،به آنها سپرد كه از شخص خاصى نام نبرند، بلكهمردم را به«الرضا من آل محمد(ص)»بخوانند.سرانجام اين نهضت آن شد كه آلعباس بر خلافت غلبه يافت و بنى الحسن و بنى الحسين(ع)محروم ماندند.اما سيرتىكه خلفاى عباسى از آغاز كار يا اندكى پس از استقرار حكومت پيش گرفتند،آن نبود كهتودههاى محروم مىخواستند،آنچه به دنبال اين نهضت تحقق يافت،حكومت نژادىديگرى بود كه در آن تيره عباسى جاى تيره اموى را اشغال مىكرد.با اين تفاوت كه دراين حكومت عنصر ايرانى داخل در قوه اجرايى گرديده بود.بىجهت نيست كه سال352 معز الدوله ديلمى زنان شيعه را گفت تا روهاى خود را سياه كنند و با گريبان چاكدر بازار بغداد بيايند و فقهاى اهل سنت آن سالرا«سنة البدعة»(سال بدعت)ناميدند.
آنان با اين وضع حقوق از دست رفته را مطالبه مىنمودند.
بازگشتبه خويشتن:
پس از اين آزمايش تلخ و پس از اين دوره سياه بود كه متفكران شيعه به خودآمدند و به اين فكر افتادند كه نخست انديشههاى فكرى و اعتقادى شيعه را به مردمبياموزند و آنان را با عدالت و مساوات و احكام اسلامى آشناتر سازند.از قرن دومهجرى به بعد،متكلمان شيعه و شاگردان امام باقر و امام صادق(عليهما السلام)كوشيدند اصول معتقدات تشيع را بر پايه منطق عقلى و منطق كلام پياده نمايند.از اينتاريخ تا سال447 هجرى،يعنى به سال ورود طغرل سلجوقى به بغداد و برانداختنآخرين فرمانرواى شيعه آل بويه،«الملك الرحيم»، دانشمندان شيعه با استناد به ظاهرقرآن كريم و با استفاده از اخبار اهل بيت(ع)عالىترين مكتب انديشه بشرى و اسلامىرا ارائه دادهاند كه تا آن روز در دنياى اسلام بىسابقه بود.اصول فلسفى و اعتقادى اينمذهب را آن چنان پىريزى نمودند كه نه تنها در طول تاريخ زنده بماند، بلكه پيوستهپيشروى خود را حفظ كند و چارهياب و پاسخگوى مشكلات اجتماعى باشد. از يك سو اصل«عدالت»را در زمره اصول اعتقادى درآوردند و از سوى ديگرعقل را جزء منابع استنباط احكام كلى شناساندند.در زمينه اعتقاد و عمل هر دو،حكومت عقل را بهسميتشناختند.عصر ظهور شيخ مفيد و هم رديفان او در چنينموقعيت ويژه بود.
اين نوع حركت مكتبى توسط فقهاء و متكلمين و انديشمندان اسلامى متوقفنگرديد،بلكه پيوسته تعقيب و پىگيرى شد تا به وسيله فقيهان پارسايى مانندابن ادريس،علامه حلى، محقق حلى،شيخ على كركى،پسرش شيخ عبد العال و شيخعلى منشار،شيخ بهائى و دهها تن عالم ديگر در صحنه فقاهت ظاهر شدند و فقه شيعهرا از عبادات و معاملات كه به وسيله صدوق و كلينى و مفيد و شيخ طوسى پىريزىشده بود،به مرحله كاملترى رساندند.درست است كه پس از يورش مغول به مراكزعلمى،اندك وقفهاى در حوزههاى علمى مدارس دينى به وجود آمد،ولى پس از فترتدوران مغول از نو،طبقات بعدى فقهاء مانند:شهيد اول و دوم، مقدس اردبيلى،بعدهاعلامه وحيد بهبهانى،شيخ جعفر آل كاشف الغطاء،شيخ محمد حسن صاحب جواهر،و ميرزاى بزرگ شيرازى و شيخ مرتضى انصارى،فقه اسلام احياء شده و رونقگرفت تابه عصر كنونى رسيد كه در معرفى شخصيتهاى آينده مورد بحث قرار خواهد گرفت. (2)
شيخ بزرگوار ما در آن بحران برخوردهاى اعتقادى و سياسى و حركتهاىسرنوشتساز در حومه بغداد ديده به جهان گشود و دانشهاى ابتدايى را در خانواده وزادگاه خويش به پايان برد. او كه در يك خانواده عميق و اصيل در تشيع از سلاله نيكانو پاكان به وجود آمده بود و سراسر خاندان او مالامال از عشق به اهل بيت رسالت(ع)بودهاند،راهى بغداد گرديد.از اساتيد و دانشمندان مدارس بغداد نيز كسب علم و دانشنمود تا در علم كلام،فقه و اصول،سرآمددانشمندان گرديد.
مكتب مفيد:
پيش از مفيد،علم كلام و اصول فقه در ميان دانشمندان اهل سنت رونقى به سزاداشت.فقها و متكلمين بسيارى در اطراف بغداد گرد آمده و در رشتههاى گوناگوناصول عقائد،سرگرمبحث و مناظره بودند.
هر چند علم كلام پيش از مفيد نيز در ميان شيعيان سابقه داشته است،ولى در اثرمحدوديتى كه در كار شيعيان از نظر سياسى بود،اين موضوع از مرحله تاليف و تدوينكتاب تجاوز نمىكرد.پيش از مفيد شيخ صدوق كه رئيس شيعيان بود سبك سادهاى رادر تصنيف و تاليف به وجود آورده بود و آن را به صورت املاء به صورت ساده بهمستمعين القاء مىنمود.مفيد نيز در پيگيرى مكتب استاد كوشيد و با استفاده از مبانىعلم كلام و اصول فقه،راه بحث و استدلال را به روى شيعيان باز كرد و تلاشهايى را كهمتقدمين مانند ابن جنيد اسكافى و قبل از او ابن عقيل فقيه معروف شيعه و عياشىريخته بودند،به صورت دلپذيرى درآورد.به گفتهنجاشى كتاب كوچكى در اصول فقهتصنيف كرد كه مشتمل بر تمام مباحث آن بود.
مفيد از ديدگاه دانشمندان شيعه:
1-گفتار نجاشى:
نجاشى،شاگرد نامدار و مورد اعتماد شيخ مفيد در حق اوگويد:
«محمد بن محمد بن نعمان بن عبد السلام بن جابر بن نعمان بن سعيد بن جبير،شيخ و استاد ما-كه رضوان خدا بر او باد-فضل او در فقه و حديث،و ثقه بودن اومشهورتر از آن است كه توصيف شود.او تاليفات متعددى دارد كه از آنهاست:المقنعة،الاركان في دعائم الدين،الايضاح و الافصاح در امامت،الارشاد العيون و المحاسنو...» (3)
2-گفتار طوسى:
شيخ طوسى شاگرد ارزنده مكتب او،درباره او در فهرستمىنويسد:
«محمد بن محمد بن نعمان،معروف به ابن المعلم،از متكلمان اماميه است.درعصر خويش رياست و مرجعيتشيعه به او منتهى گرديد.در فقه و كلام بر هر كسديگر مقدم بود.حافظه خوب و ذهن دقيق داشت و در پاسخ به سؤالات حاضر جواببود.او بيش از 200 جلد كتابكوچك و بزرگ دارد...» (4)
3-گفتار ابويعلى جعفرى:
فقيه بزرگوار ابويعلى جعفرى كه عنوان دامادى وجانشينى شيخ را نيز دارد،در حق استادخويش گويد:
«او اندكى از شب را مىخوابيد و باقى شبانه روز را يا نماز مىخواند يا مطالعهمىكرد يا درسمىگفتيا قرآن تلاوت مىكرد...» (5)
تمام دانشمندان كه به نوعى به شرح حال او پرداختهاند،او را با جلالت قدر وعظمت علمىتوصيف نمودهاند.
نظر دانشمندان اهل سنت:
علاوه بر دانشمندان شيعه،بزرگان و مورخين اهل سنت نيز او را با علم و فضل وتقوىستودهاند:
1-گفتار ابن حجر عسقلانى:
ابن حجر عسقلانى درباره او گويد:
«او بسيار عابد و زاهد و اهل خشوع و تهجد بود و مداومتبر علم و دانشداشت. ماعتبسيارى از محضر او بهره بردند.او بر تمام شيعيان حق دارد.پدرش درواسط زندگى مىكرد و به آموزگارى مىپرداخت.او در عكبرى كشته شد.گفته مىشودكه عضد الدوله بهملاقات او مىشتافت و هنگام مرض به عيادت او مىرفت.» (6)
2-گفتار ابن عماد حنبلى:
عماد حنبلى،يكى ديگر از دانشمندان اهل سنت ازتاريخ ابن ابى طى حلبى در مورد او نقلكرده است:
«او بزرگى از بزرگان اماميه و رئيس بخش فقه و كلام و مباحثه مىباشد.او باپيروان هر عقيده به مباحثه و مناظره مىپرداخت.موقعيتشايان توجهى در تشكيلاتدولت آل بويه داشت.او صدقه فراوان مىداد.بسيار اهل خشوع و تهجد،و اهل نماز وروزه و خوش لباس بود.او مورد زيارت و ملاقات عضد الدوله قرار مىگرفت.جثه اوچهار شانه و لاغر و گندمگون بود. نزديك76 سال عمر كرد و بيش از 200 جلد تاليفدارد.تشييع جنازه او شهرت دارد.در تشييع او بيش از 80 هزار نفر از شيعيان شركتجستند و درگذشت او در ماه رمضان بود.رحمتخدابر او باد...» (7)
3-گفتار يافعى:
يافعى،يكى ديگر از دانشمندان اهل سنت،در وقايع سال413نوشته است:
«در آن سال بود كه عالم بزرگ شيعه وفات نمود.او صاحب تاليفات فراوان وشيخ بزرگ اماميه، معروف به«مفيد»و«ابن المعلم»بود.او در علم كلام،فقه و جدلتبحر داشت و در مناظرات با هرصاحب عقيده شركت مىجست و در تشكيلاتآل بويه با جلالت و احترام زندگى مىكرد.» (8)
اساتيد او:
مرحوم نورى در خاتمه مستدرك،50 تن از استادان مفيد را نام مىبرد.البتهتعداد آنها بيش از اينهاست.از معروفترين آنان:ابن قولويه قمى،صدوق،ابن وليدقمى،ابوغالب،ابن جنيداسكافى،ابو على صولى بصرى،ابو عبد الله صفوانى و...مىباشند.
شاگردان او:
تعداد كثيرى از دانشجويان علوم اسلامى از مكتب پر فيض او بهره بردهاند كهسرآمد آنان سيد مرتضى علم الهدى،برادر سيد رضى،شيخ طوسى،نجاشى،ابو الفتحكراچكى،ابويعلىجعفر بن سالار و عبد الغنى از مفاخر شاگردان اويند...» (9)
تاليفات او:
نجاشى 171 جلد كتاب از تاليفات شيخ را ذكر كرده است كه اسامى برخى از آنهابه اين ترتيباست:
1-در فقه:المقنعه،الفرائض الشرعية و احكام النساء
2-در علوم قرآنى:الكلام في دلائل القرآن،وجوه اعجاز القرآن،النصرة فيفضل القرآن،البيان في تاليف القرآن(او يكى از پركارترين افراد اين رشته بود.طالبانتفصيل مىتوانند به كتابطبقات مفسران شيعه ج 2،تاليف مؤلف مراجعه نمايند.)
3-در علم كلام و عقائد:اوائل المقالات،نقض فضيله المعتزله،الافصاح،الايضاح،الاركان و... (10)
وفات او:
شيخ بزرگوار ما در سال413 در بغداد،پس از 75 سال تلاش و خدمت ارزندهدرگذشت و مورد تجليل فراوان مردم و قدردانى علما و فضلا قرار گرفت.و به تعبيرشاگرد بزرگوارش شيخ طوسى كه خود حاضر در صحنه بوده است،روز وفات او ازكثرت دوست و دشمن براى اداىنماز و گريستن بر او،همانند و نظير نداشته است.
هشتاد هزار تن از شيعيان او را تشييع كردند و سيد مرتضى علم الهدى بر او نماز گزاردو در حرم مطهر امام جواد(ع)پائين پاى آن حضرت و نزديك قبر استادش ابن قولويهمدفونگرديد.
رحمة الله عليه رحمة واسعه
پىنوشتها:
1- آشنايى با علوم اسلامى،ص 294.
2- بخشى از تحليل آقاى دكتر جعفر شهيدى در آرام نامه،ص 52.
3- رجال نجاشى،ص399،چاپ جامعه مدرسين قم.
4- معجم رجال الحديث،ج17،ص206.
5- فهرست ابن نديم،ص266 و239،چاپ الاستقامه.
6- لسان الميزان،ج 5،ص 368.
7- شذرات الذهب،ج3،ص199.
8- مرآة الجنان يافعى.
9- مكتب اسلام،سال اول،شماره3،مقاله دانشمند محترم على دوانى.
10- رجال نجاشى،ص 400 تا403.