17- شهيد اول شمس الدين محمد بن مكى
(متولد 734-مستشهد786 ه.ق)
گفتار استاد:
«محمد بن مكى،معروف به«شهيد اول»شاگرد فخر المحققين،يكى از اعاظمفقهاى شيعه است.او در رديف محقق حلى و علامه حلى است.اهل جبل عاملاست كه منطقهاى است درجنوب لبنان و از قديمىترين مراكز تشيع است و هماكنون نيز يك مركز شيعى است. (1)
شهيد اول در سال 734 متولد شده و در786 به فتواى يك فقيه مالكى مذهب وتاييد يك فقيه شافعى مذهب،شهيد شده است.او شاگرد شاگردان علامه حلى،ازآن جمله فخر المحققين(فرزند علامه حلى)بوده است.كتابهاى معروف شهيداول در فقه عبارت است از: اللمعه كه در مدت كوتاهى در همان زندانى كه منجربه شهادتش شده است،تاليف كرده است و عجيب اين است كه اين كتاب شريفرا در دو قرن بعد فقيهى بزرگ شرح كرد كه او نيزسرنوشتى مانند مؤلف را پيداكرد،يعنى شهيد شد و«شهيد ثانى»لقب گرفت. (2)
شرح لمعه تاليف ديگر شهيد است كه همواره از كتب درسى طلاب بوده وهست.كتابهاى ديگر شهيد اول عبارت است از:دروس-ذكرى-بيان-الغيبهالقواعد.همه كتب او از نفائس آثار فقهى است.كتب شهيد اول نيز مانند محقق وعلامه حلى و...در عصرهاى بعد از طرف فقهاء، شرحها و حاشيههاى زيادىخورده است.در ميان فقهاء شيعه،كتابهاى سه شخصيت فوق الذكر يعنى محققحلى،علامه حلى و شهيد اول كه در قرن هفتم و هشتم مىزيستهاند،به صورتمتون فقهى درآمده و ديگران بر آنها شرح و حاشيه نوشتهاند و كسى ديگرنمىبينم كه چنين عنايتى به آثار او كرده باشند.فقط در يك قرن گذشته،دو كتاباز كتابهاى شيخ مرتضى انصارى كه در حدود صد و سيزده سال[اكنون137سال]از وفاتش مىگذرد،چنين وضعى به خود گرفته است.خاندان شهيد اول،خاندان علم و فضل بوده و نسلهاى متوالى اين شرافت را براى خود نگهدارىكردهاند.شهيد سه پسر دارد كه هر سه از علماء و فقهاء بودهاند. همچنانكههمسرش ام على،و دخترش ام الحسن نيز فقيهه بودهاند و شهيد،زنان را درپارهاىاز مسائل،به اين دو بانوى فاضله ارجاع مىكرده است.در ريحانة الادبگويد:
برخى از بزرگان،فاطمه دختر شهيد را سته و برخى ست مشايخ«سيدة المشايخ»لقب دادهاند.» (3)
شهيد اول،يكى از فقهاى بارز و نامدار جهان تشيع به شمار مىآيد كه آوازه او،ازمرزهاى جغرافيايى مناطق اسلامى نيز بيرون رفته است و در مراكز علمى و حقوقىجهان،نام او آشنا ومطرح مىباشد.
شهيد و شهادت:
شهيد و شهادت،كلمهاى است پرشكوه و والا كه بر تارك رهروان اين راهمىدرخشد،و واژهاى است كه بيش از هر واژهاى ديگر در پيروان اين مكتب تحقق پيداكرده است.خيل شهيدان نور و رحمت،خود شاهد صدق و گويايى از ايثارها وفداكاريهاى اين امت راستين مىباشد كه چه جذبهها و كششها،فناها و تفانيها و چهاخلاصها و ايثارها در دل پيروان خود افكنده است كه خود بهترين دليل صدق و اصالتمكتب است،كه زيباترين ايثارها و گذشتها در راه آن صورتمىگيرد.
واژه شهيد و نيز واژههاى هم خانواده آن،آن چنان مفاهيم بلند و باشكوه را ازاعماق كلام برمىتابانند و نورى گرم و گرماى نورانى را در جان دل روشن و شعلهورمىسازند كه انسان را مجذوب عظمتها و اوجگيريهاى خويش مىسازند و تاريخ رامبهوت و حيران در نگرش آن مىنمايند،و فقيه بزرگوار شهيد اول،فقيه نامدار قرنهشتم،از خيل انبوه اين كاروان نور بوده و هست،ولى تنها شهيد اين مكتب نبوده ونيست،آنچنان كه آخرين آنان نيز نبوده و نخواهد بود.چون فراوانند مردان با فضيلت وبزرگوارى از هم عقيدهها و هم مكتبهاى او،كه در برابر بساط ظلم و جهل و عناد وتعصب و ضلالت،دچار امواج فتنهها و طوفانها شدهاند و عاملان خود را گرفتار وبالاعمال خويش نموده و خود را به شاهق اعلاى فوز عظيم و كاميابى از شهد شيرينشهادت رساندهاند.موسوعه بزرگ علامه امينى«شهدا الفضيلة»آلبومى است ازاينشهيدان،و تابلويى است از اين بزرگان كه شهد شهادت بر آنان گوارا و مبارك باد!
ولادت و شهرت او:
شهيد اول،از بزرگان فقهاى اماميه و از اعاظم مجتهدين تاريخ اسلام مىباشد.
عالم عامل كامل،محدث،رجالى،اصولى،اديب و شاعر در اصطلاح رجال«امام الفقه»ناميدهشده است.
شهيد اول،محمد بن مكى بن احمد عاملى نبطى جزينى،نخستين شهيد نامدار وبزرگوار از اين سلسله نور و رحمت در اين طيف و قشر است كه شايد از نظر نداشتنهمتا و نظير در آن رتبه و منزلت،از نظر فقهى و علمى كه او داشته است،او را«شهيداول»و نخستين شهيد ناميده باشند،و گرنه شهداى بسيارى از سلسله علماء و محدثين ودانشمندان داريم كه شايد شهيدىكه اول ناميده شده است،در هزارمين رديف آنانقرار گرفته باشد.
او در سال 734 هجرى در يكى از قراء جبل عامل به نام«جزين»(بر وزنسكين)ديده به جهان گشود.قريهاى كه او در آن به دنيا آمد،يكى از مناطق پربركت ازنظر پرورش فقهاء و علماء مىباشد،به حدى كه گفتهاند در يك فصل خاص در دوران شهيد ثانى در تشييع جنازهاى، هفتاد مجتهد صاحب فتوى حضور داشتهاند و رجالعلم و تقواى فراوانى از آن خاك برخاستهاند كه شهيد اول و دوم،دو فقيه نامدار وبزرگوار اسلام،هر دو از آن منطقه هستند و هنگامى كه در اصطلاح فقهاء كلمه«شهيد»بىقرينه ذكر گرديد،مقصود همان شهيد اول مىباشد.از وى،پس از محقق اول،بهعنوان سرآمد فقهاء تعبير آورده شده است.در استادى و فقاهت او،اهل فن و خبره،كوچكترين ترديدى به خود راه ندادهاند.او علاوه بر علم فقه،در ديگر علوم اسلامىرايج آن روز نيز مهارت داشته است،چون در باب علوم و فنون حرام،جايى كه شهيدثانى در كتاب«مكاسب محرمه»به حرمت تعلم سحر مىرسد،برخى از حاشيهنگارانآن كتاب نوشتهاند:«مگر آنكه هدف از تعلم آن باطل كردن نبوت دروغين باشد.»مثالىكه ذكر مىكنند اين است:«همانند آنكه خود مؤلف نبوت دروغين محمد جالوشى راكه در جبل عامل آغازيده بود،پس از ابطال سحرش،مجاب و محكوم نمود و در عهدسلطنت«برقوق»حكم قتل او داده شد.»بر فرض صحت اين داستان،اين امر نشانگروسعت معلومات او در زمينه علومغريبه نيز مىباشد.
خاندان پربركت:
شهيد اول در خانواده علم و فضيلت رشد و نما يافته بود.پدر،جد،تا چندينپشت از علماء و فقهاء بودهاند،آنچنان كه فرزندان و خاندان او اعم از پسر و دختر،ازدانشمندان و اهل كمال و معرفتبودهاند و از او سه پسر مجتهد و عالم و يك همسرفقيهه و يك دختر عالمه و فاضله بهيادگار مانده و در جمع پربركت آنان آمده است:
1-شيخ رضى الدين ابو طالب محمد بن محمد بن مكى عاملى جزينى،از پدرروايت مىكندكه او در عصر خويش فقيه و مجتهد وارسته بوده است.
2-شيخ ضياء الدين ابو القاسم.او نيز داراى علم و شايستگى لازم بوده است،بهحدى كه فردىمثل ابن مؤذن از او روايت مىكند.
3-شيخ جمال الدين ابو منصور حسن بن محمد بن مكى عاملى جزينى.!157 صاحب«املالآمل»او را فاضل محقق و فقيه توصيف نموده است.
4-فاطمه ام الحسن ست المشايخ(سيدة المشايخ)،يعنى سرور اساتيد و مشايخروايتى، چنانچه ست معصومه(ع)گويند،يعنى سيدة معصومه(ع)سيده و سرورمشايخ روايتىشرح حال هر كدام از اين يادگارهاى ارزنده امت اسلامى در كتابهاى رجال وتراجم،مورد بحث وبررسى قرار گرفته است كه ما از روضات الجنات خوانسارى،فشردهاى در اين باره مىآوريم.
اساتيد او:
او يكى از پر استادترين فقهاى نامدار شيعه است و از سيد صدر كركى دختر زادهمحقق نقل شده است كه او بيش از هزار اجازه روايتى و اجتهادى از اساتيد را با خودهمراه داشته است كهدر محضر بيشتر آنان تلمذ نموده بود.
1-فخر المحققين،پسر علامه حلى.شهيد اول بيش از هفت ماه از محضر اواستفاده كرده است. شهيد به قصد تلمذ از محضر علامه حلى عازم حله شده بود كه دربين راه مصادف با تشييع جنازه او گرديد.شهيد اول از فخر المحققين اجازه روايتى نيزدارد كه پشتكتاب«القواعد»آمده است و صورت آن چنين است:
«امام علامه بزرگ افضل علماء و سيد فضلاء،مولانا شمس الحق و الدين،محمد بن مكى بن محمد بن حامد مشكلات اين كتاب را بر من خواند و من به او،روايت تمام كتابهاى پدر و تمام تاليفاتى كه پيشينيان بزرگوار ما گردآورى نمودهاند،براساس آن طرقى كه به آنان منتهىمىگردد،اجازه دادم...» (4)
2-سيد عميد الدين بن عبد المطلب حلى
3-سيد ضياء الدين عبد الله حلى.هر دو فرزندان دختر علامه حلى مىباشند.
مشايخ روايتى و اجازه:
مشايخ اجازه او متعدد مىباشند كه از آن ميان مىتوان به اسامى زير اشاره كرد:
1-سيد تاج الدين بن معية حسينى
2-سيد علاء الدين بن زهره حسينى
3-شيخ على بن طران مطار آبادى ملقب به«رضى الدين»
4-الشيخ رضى الدين على بن احمد مزيدى
5-شيخ جلال الدين محمد بن الشيخ شمس الدين حارثى
6-شيخ محمد بن جعفر مشهدى
7-شيخ قطب الدين بويهى رازى و از جمعى ديگر از علماء عامه نيز،قريبچهل تن از آناناجازه روايتى كسب كرده است.
شاگردان او:
حوزه علمى پربركتشهيد اول بهرهوران و شاگردان متعددى را پرورده است كههر كدام سند اعتبار و حجت وقت در علم و عمل بودهاند.سه فرزند دانشمند و عالمهمسر فاضلهاش«ام على»و دختر فاضله و فقيههاش فاطمه«ام الحسن».اين دو مادر ودختر هر دو از كسانى بودند كه شهيد مرحوم در مورد هر دو تعريف و توصيف داشتو زنان و دختران را در مورد مسائلشرعى به آنان ارجاع مىداد و از كسانى كه از شهيداول تلمذ و اجازه روايتى داشتهاند:
1-شيخ مقداد سيورى صاحب كتاب«التنقيح»
2-شيخ حسن بن سليمان حلى صاحب كتاب«مختصر بصائر الدرجات»
3-سيد بدر الدين حسن بن ايوب مشهور به نجم الدين اعرج الحسينى
4-صاحب كتاب المحجة البيضاء در طهارت
5-شيخ شمس الدين محمد مشهور به ابن عبد العال كركى عاملى
6-شيخ زين الدين على بن خازن حائرى استاد روايت احمد بن فهد حلى،صاحب«المهذب»و«الموجز»و«عدة الداعى»
شهيد اول در تاريخ 12 رمضان 784 ه.ق،دو سال قبل از شهادت خويش بهافتخار او اجازهروايتى مفصلى صادر فرمودهاند كه متن آن در«روضات الجنات»آمدهاست. (5)
تاليفات و آثار او:
او در مدت پنجاه و دو سال عمر پربركتخويش،با وجود آن همه مسافرتها ومهاجرتها كه ضرورتا پيش مىآمد،باز موفق به تاليف تعداد كثيرى از كتابهاى مفيد واصولى گرديده است كه از اسامى و محتويات كتابها نشان دهنده تبحر او در رشتههاىمختلف علوم اسلامى است.اينك فهرست تاليفات او از«ريحانة الادب»مرحوممدرس نقل مىشود:
1-اختصار الجعفر
2-الاربعون حديثا
3-الاربعون مساله
4-الاعتقادية
5-الالفية في فقه الصلوة،با شرحى كه شهيد ثانى بر آن مرقوم داشتهاند،تحتنام«المقاصدالعليه»در تهران چاپ سنگى شده است.
6-الباقيات الصالحات
7-البيان در فقه(مطبوع)
8-التكليف يا تكليفيه
9-جامع البين يا الجامع بين شرحى الاخوين كه شرح تهذيب الاصول علامهحلى است كه ما بين دو شرح تهذيب كه از سيد عميد الدين و سيد ضياء الدينخواهر زادگان خود علامه حلىمىباشد،جمع و تاليف نموده است.
10-حاشيه شرح ارشاد علامه حلى كه نامش«غاية المراد في شرح نكتالارشاد»مىباشد و درايران چاپ سنگى گرديده است.
11-حاشيه قواعد علامه
12-خلاصة الاعتبار في الحج و الاعتمار
13-الدروس الشرعية في فقه الامامية(مطبوع)
14-الذكرى در فقه اماميه(مطبوع)
15-غاية المراد كه به نام حاشيه ارشاد مذكور شد.
16-القواعد الكليه في الاصول و الفروع،كه به«قواعد شهيد»معروف است وچاپ سنگى شدهاست.
17-اللمعة الدمشقيه كه بارها در ايران چاپ گرديده و جزء كتابهاى درسىحوزه علميهاسلامى است.
18-مجاميع ثلثه در سه مجلد
19-المزار
20-المسائل،كه به«مسائل ابن مكى»معروف است.
21-النفليه كه با الفوائد المكيه كه شرح شهيد ثانى بر همان كتاب مىباشد،درتهران چاپسنگى شده است.
22-نكت الاشاد كه همان غاية المراد مىباشد. (6)
خصوصيات روحى و جسمى او:
او مردى ضعيف الجثه و كوتاه قد بود.هم مباحثهاى داشتبه نام«ابن جماعهشافعى»كه در اواخر همو عامل شهادتش گرديد.ميان اين دو دانشجو مباحثهاىدرگرفت،در وسط دوات و قلمدانى بود.ابن جماعه به عنوان تحقير لاغرى اندام اوگفت:«من از پشت دوات جثهاى را احساس مىكنم،ولى نمىفهمم معناى آنچيست؟شهيد در پاسخ تحقير او گفت:«آرى فرزنديك تن بزرگتر از اين نمىشود.»
(اين نوعى تعييرى بود كه تو فرزند يك نفر نيستى،بلكه فرزند جماعتى هستى)ابن جماعه ازاين پاسخ،شرمنده گرديد و از آن روز كينه و عداوت او را در دلداشت. (7)
او ذوق سليم و طبع شعر روان و روح ظريف و حساسى داشت.نمونهاى ازسرودهها و اشعار نغزى كه از او نقل شده است،نشانگر اين خصوصيات مىباشد.اوگاهى با سلاح شعر و ادب به سراغ متخاصمين مىرفته است و در پاسخ ياوهگوئيهاىديگران به صورت نظم،پاسخ ادبى و شعرى داده است كه نمونههايى از آنها را شاگردبا اخلاصش،سيد محمد حسينى عاملى عينانى،در مجموعهاى به نام«اثنى عشريه درمواعظ عدديه»گردآورى نموده است كه هر كدام از آن اشعار نشان دهنده علو منزلت وموقعيت روحى اين فقيه بزرگوار در اين رشته ازپديدههاى فكرى و ادبى مىباشد.
در يكى از آنها مىسرايد:
و لا ابتغى الدنيا جميعا بمنة و لا اشترى من المواهب بالذل و اعشق كحلاء المدافع ظقةلئلا ارى في عينها منة الكحل
سيد جزائرى نيز از او اين شعر را نقل كرده است:
لقلبى حبيب مليح ظريفبديع جميل رشيق لطيف
و در وصف مولى على(ع)مىگويد:
على امام جليل عظيمفريد شجاع كريم حليم
در اشعارى كه به حاكم فرستاده،آمده است:
الفقه و النحو و التفسير يعرفنىثم الاصول و القرآن و الاثر
(فقه و نحو و تفسير،سپس اصول دين و قرآن مرا مىشناسند.)سپس خلاصى خويش اززندان را در مجموعه شعرى از او درخواست مىكند كه مورد موافقت قرار نمىگيرد. (8)
اين اشعار نوعى گرفتارى مردان علم و دانش وتقوى را با ستمگران و زورمداران در طول تاريخ بازگو مىكند.شهادت او در روزپنجشنبه نهم جمادى الاولى سال786 ه.ق در عهد سلطنتيرقوق،با فتواى قاضىبرهان الدين مالكى و عباد بن جماعه شافعى،پس از تحمل يك سال حبس و زندان درقلعه شام،در دمشق صورت گرفت و با كينهها و عداوتهاى ديرينهاى كهاز او داشتند،بدن شريفش را به دار كشيده و سنگسار كرده و مورد اهانتها قرار دادند.
عامل شهادت:
عامل شهادت را سعايت و پروندهسازى در مورد تشيع او و ابراز برخى ازمقالات بر ضد معتقدات گروههاى اسلامى بوده است كه نقل و بازگويى آنها ما را باجهانى از قساوت و عناد و جهل رو به رو مىسازد.چه بهتر قضاوت و حكم او را بهخداوند احكم الحاكمين واگذار نماييم. تفصيل شهادت آن فقيه بزرگوار را مىتوان ازنوشته شيخ حر عاملى و روضات الجنات،ج7،ص12 استفاده نمود. (9)
پىنوشتها:
1- اين منطقه مدتى به چنگال دژخيمان صهيونيستى درآمد،ولى با همت و پشتكارىرزمندگان اسلام و بافضل و عنايت الهى آزاد گرديد.
2- عجيبتر از آن هر دو،شهادت نويسنده اين مطالب(شهيد مطهرى)است كه نخستينشهيد عالم ودانشمند جمهورى اسلامى گرديد.
3- آشنايى با علوم اسلامى،ص 300- 301.
4- روضات الجنات،ج6،ص 5.
5- روضات الجنات،ج7،ص 8.
6- ريحانة الادب،ج3،ص277.
7- روضات الجنات،ج7،ص 14.
8- روضات الجنات،ج7،ص 210.
9- اعيان الشيعه،ص36،و47- شرح حال تفصيلى او را مىتوان از منابع زير به دست آورد:
روضات الجنات،ج7،شماره 592- امل الآمل،ج 1،ص 181- بحار الانوار،مقدمات آن تحفة الاحباب،ص 354- تنقيح المقال،ج3،ص 191- جامع الرواة،ج 2،ص203- الذريعه الى تصانيف الشيعه،ج 2،ص196- رياض العلماء و حياض الفضلاء،ج3- ريحانة الادب،ج3،ص276- سفينة البحار،ج 1،ص721- شذرات الذهب،ص946- شهداء الفضيله امينى،ص 80- الفوائد الرضويه، ص 644- الكنى والالقاب،ج 2،ص377- لؤلؤة البحرين،ص 142- مجالس المؤمنين،ص579-المستدرك،ج3،ص437- المقابس- حياة الامام الشهيد الاول و منابع و ماخذ ديگر.
17- شهيد اول شمس الدين محمد بن مكى
(متولد 734-مستشهد786 ه.ق)
گفتار استاد:
«محمد بن مكى،معروف به«شهيد اول»شاگرد فخر المحققين،يكى از اعاظمفقهاى شيعه است.او در رديف محقق حلى و علامه حلى است.اهل جبل عاملاست كه منطقهاى است درجنوب لبنان و از قديمىترين مراكز تشيع است و هماكنون نيز يك مركز شيعى است. (1)
شهيد اول در سال 734 متولد شده و در786 به فتواى يك فقيه مالكى مذهب وتاييد يك فقيه شافعى مذهب،شهيد شده است.او شاگرد شاگردان علامه حلى،ازآن جمله فخر المحققين(فرزند علامه حلى)بوده است.كتابهاى معروف شهيداول در فقه عبارت است از: اللمعه كه در مدت كوتاهى در همان زندانى كه منجربه شهادتش شده است،تاليف كرده است و عجيب اين است كه اين كتاب شريفرا در دو قرن بعد فقيهى بزرگ شرح كرد كه او نيزسرنوشتى مانند مؤلف را پيداكرد،يعنى شهيد شد و«شهيد ثانى»لقب گرفت. (2)
شرح لمعه تاليف ديگر شهيد است كه همواره از كتب درسى طلاب بوده وهست.كتابهاى ديگر شهيد اول عبارت است از:دروس-ذكرى-بيان-الغيبهالقواعد.همه كتب او از نفائس آثار فقهى است.كتب شهيد اول نيز مانند محقق وعلامه حلى و...در عصرهاى بعد از طرف فقهاء، شرحها و حاشيههاى زيادىخورده است.در ميان فقهاء شيعه،كتابهاى سه شخصيت فوق الذكر يعنى محققحلى،علامه حلى و شهيد اول كه در قرن هفتم و هشتم مىزيستهاند،به صورتمتون فقهى درآمده و ديگران بر آنها شرح و حاشيه نوشتهاند و كسى ديگرنمىبينم كه چنين عنايتى به آثار او كرده باشند.فقط در يك قرن گذشته،دو كتاباز كتابهاى شيخ مرتضى انصارى كه در حدود صد و سيزده سال[اكنون137سال]از وفاتش مىگذرد،چنين وضعى به خود گرفته است.خاندان شهيد اول،خاندان علم و فضل بوده و نسلهاى متوالى اين شرافت را براى خود نگهدارىكردهاند.شهيد سه پسر دارد كه هر سه از علماء و فقهاء بودهاند. همچنانكههمسرش ام على،و دخترش ام الحسن نيز فقيهه بودهاند و شهيد،زنان را درپارهاىاز مسائل،به اين دو بانوى فاضله ارجاع مىكرده است.در ريحانة الادبگويد:
برخى از بزرگان،فاطمه دختر شهيد را سته و برخى ست مشايخ«سيدة المشايخ»لقب دادهاند.» (3)
شهيد اول،يكى از فقهاى بارز و نامدار جهان تشيع به شمار مىآيد كه آوازه او،ازمرزهاى جغرافيايى مناطق اسلامى نيز بيرون رفته است و در مراكز علمى و حقوقىجهان،نام او آشنا ومطرح مىباشد.
شهيد و شهادت:
شهيد و شهادت،كلمهاى است پرشكوه و والا كه بر تارك رهروان اين راهمىدرخشد،و واژهاى است كه بيش از هر واژهاى ديگر در پيروان اين مكتب تحقق پيداكرده است.خيل شهيدان نور و رحمت،خود شاهد صدق و گويايى از ايثارها وفداكاريهاى اين امت راستين مىباشد كه چه جذبهها و كششها،فناها و تفانيها و چهاخلاصها و ايثارها در دل پيروان خود افكنده است كه خود بهترين دليل صدق و اصالتمكتب است،كه زيباترين ايثارها و گذشتها در راه آن صورتمىگيرد.
واژه شهيد و نيز واژههاى هم خانواده آن،آن چنان مفاهيم بلند و باشكوه را ازاعماق كلام برمىتابانند و نورى گرم و گرماى نورانى را در جان دل روشن و شعلهورمىسازند كه انسان را مجذوب عظمتها و اوجگيريهاى خويش مىسازند و تاريخ رامبهوت و حيران در نگرش آن مىنمايند،و فقيه بزرگوار شهيد اول،فقيه نامدار قرنهشتم،از خيل انبوه اين كاروان نور بوده و هست،ولى تنها شهيد اين مكتب نبوده ونيست،آنچنان كه آخرين آنان نيز نبوده و نخواهد بود.چون فراوانند مردان با فضيلت وبزرگوارى از هم عقيدهها و هم مكتبهاى او،كه در برابر بساط ظلم و جهل و عناد وتعصب و ضلالت،دچار امواج فتنهها و طوفانها شدهاند و عاملان خود را گرفتار وبالاعمال خويش نموده و خود را به شاهق اعلاى فوز عظيم و كاميابى از شهد شيرينشهادت رساندهاند.موسوعه بزرگ علامه امينى«شهدا الفضيلة»آلبومى است ازاينشهيدان،و تابلويى است از اين بزرگان كه شهد شهادت بر آنان گوارا و مبارك باد!
ولادت و شهرت او:
شهيد اول،از بزرگان فقهاى اماميه و از اعاظم مجتهدين تاريخ اسلام مىباشد.
عالم عامل كامل،محدث،رجالى،اصولى،اديب و شاعر در اصطلاح رجال«امام الفقه»ناميدهشده است.
شهيد اول،محمد بن مكى بن احمد عاملى نبطى جزينى،نخستين شهيد نامدار وبزرگوار از اين سلسله نور و رحمت در اين طيف و قشر است كه شايد از نظر نداشتنهمتا و نظير در آن رتبه و منزلت،از نظر فقهى و علمى كه او داشته است،او را«شهيداول»و نخستين شهيد ناميده باشند،و گرنه شهداى بسيارى از سلسله علماء و محدثين ودانشمندان داريم كه شايد شهيدىكه اول ناميده شده است،در هزارمين رديف آنانقرار گرفته باشد.
او در سال 734 هجرى در يكى از قراء جبل عامل به نام«جزين»(بر وزنسكين)ديده به جهان گشود.قريهاى كه او در آن به دنيا آمد،يكى از مناطق پربركت ازنظر پرورش فقهاء و علماء مىباشد،به حدى كه گفتهاند در يك فصل خاص در دوران شهيد ثانى در تشييع جنازهاى، هفتاد مجتهد صاحب فتوى حضور داشتهاند و رجالعلم و تقواى فراوانى از آن خاك برخاستهاند كه شهيد اول و دوم،دو فقيه نامدار وبزرگوار اسلام،هر دو از آن منطقه هستند و هنگامى كه در اصطلاح فقهاء كلمه«شهيد»بىقرينه ذكر گرديد،مقصود همان شهيد اول مىباشد.از وى،پس از محقق اول،بهعنوان سرآمد فقهاء تعبير آورده شده است.در استادى و فقاهت او،اهل فن و خبره،كوچكترين ترديدى به خود راه ندادهاند.او علاوه بر علم فقه،در ديگر علوم اسلامىرايج آن روز نيز مهارت داشته است،چون در باب علوم و فنون حرام،جايى كه شهيدثانى در كتاب«مكاسب محرمه»به حرمت تعلم سحر مىرسد،برخى از حاشيهنگارانآن كتاب نوشتهاند:«مگر آنكه هدف از تعلم آن باطل كردن نبوت دروغين باشد.»مثالىكه ذكر مىكنند اين است:«همانند آنكه خود مؤلف نبوت دروغين محمد جالوشى راكه در جبل عامل آغازيده بود،پس از ابطال سحرش،مجاب و محكوم نمود و در عهدسلطنت«برقوق»حكم قتل او داده شد.»بر فرض صحت اين داستان،اين امر نشانگروسعت معلومات او در زمينه علومغريبه نيز مىباشد.
خاندان پربركت:
شهيد اول در خانواده علم و فضيلت رشد و نما يافته بود.پدر،جد،تا چندينپشت از علماء و فقهاء بودهاند،آنچنان كه فرزندان و خاندان او اعم از پسر و دختر،ازدانشمندان و اهل كمال و معرفتبودهاند و از او سه پسر مجتهد و عالم و يك همسرفقيهه و يك دختر عالمه و فاضله بهيادگار مانده و در جمع پربركت آنان آمده است:
1-شيخ رضى الدين ابو طالب محمد بن محمد بن مكى عاملى جزينى،از پدرروايت مىكندكه او در عصر خويش فقيه و مجتهد وارسته بوده است.
2-شيخ ضياء الدين ابو القاسم.او نيز داراى علم و شايستگى لازم بوده است،بهحدى كه فردىمثل ابن مؤذن از او روايت مىكند.
3-شيخ جمال الدين ابو منصور حسن بن محمد بن مكى عاملى جزينى.!157 صاحب«املالآمل»او را فاضل محقق و فقيه توصيف نموده است.
4-فاطمه ام الحسن ست المشايخ(سيدة المشايخ)،يعنى سرور اساتيد و مشايخروايتى، چنانچه ست معصومه(ع)گويند،يعنى سيدة معصومه(ع)سيده و سرورمشايخ روايتىشرح حال هر كدام از اين يادگارهاى ارزنده امت اسلامى در كتابهاى رجال وتراجم،مورد بحث وبررسى قرار گرفته است كه ما از روضات الجنات خوانسارى،فشردهاى در اين باره مىآوريم.
اساتيد او:
او يكى از پر استادترين فقهاى نامدار شيعه است و از سيد صدر كركى دختر زادهمحقق نقل شده است كه او بيش از هزار اجازه روايتى و اجتهادى از اساتيد را با خودهمراه داشته است كهدر محضر بيشتر آنان تلمذ نموده بود.
1-فخر المحققين،پسر علامه حلى.شهيد اول بيش از هفت ماه از محضر اواستفاده كرده است. شهيد به قصد تلمذ از محضر علامه حلى عازم حله شده بود كه دربين راه مصادف با تشييع جنازه او گرديد.شهيد اول از فخر المحققين اجازه روايتى نيزدارد كه پشتكتاب«القواعد»آمده است و صورت آن چنين است:
«امام علامه بزرگ افضل علماء و سيد فضلاء،مولانا شمس الحق و الدين،محمد بن مكى بن محمد بن حامد مشكلات اين كتاب را بر من خواند و من به او،روايت تمام كتابهاى پدر و تمام تاليفاتى كه پيشينيان بزرگوار ما گردآورى نمودهاند،براساس آن طرقى كه به آنان منتهىمىگردد،اجازه دادم...» (4)
2-سيد عميد الدين بن عبد المطلب حلى
3-سيد ضياء الدين عبد الله حلى.هر دو فرزندان دختر علامه حلى مىباشند.
مشايخ روايتى و اجازه:
مشايخ اجازه او متعدد مىباشند كه از آن ميان مىتوان به اسامى زير اشاره كرد:
1-سيد تاج الدين بن معية حسينى
2-سيد علاء الدين بن زهره حسينى
3-شيخ على بن طران مطار آبادى ملقب به«رضى الدين»
4-الشيخ رضى الدين على بن احمد مزيدى
5-شيخ جلال الدين محمد بن الشيخ شمس الدين حارثى
6-شيخ محمد بن جعفر مشهدى
7-شيخ قطب الدين بويهى رازى و از جمعى ديگر از علماء عامه نيز،قريبچهل تن از آناناجازه روايتى كسب كرده است.
شاگردان او:
حوزه علمى پربركتشهيد اول بهرهوران و شاگردان متعددى را پرورده است كههر كدام سند اعتبار و حجت وقت در علم و عمل بودهاند.سه فرزند دانشمند و عالمهمسر فاضلهاش«ام على»و دختر فاضله و فقيههاش فاطمه«ام الحسن».اين دو مادر ودختر هر دو از كسانى بودند كه شهيد مرحوم در مورد هر دو تعريف و توصيف داشتو زنان و دختران را در مورد مسائلشرعى به آنان ارجاع مىداد و از كسانى كه از شهيداول تلمذ و اجازه روايتى داشتهاند:
1-شيخ مقداد سيورى صاحب كتاب«التنقيح»
2-شيخ حسن بن سليمان حلى صاحب كتاب«مختصر بصائر الدرجات»
3-سيد بدر الدين حسن بن ايوب مشهور به نجم الدين اعرج الحسينى
4-صاحب كتاب المحجة البيضاء در طهارت
5-شيخ شمس الدين محمد مشهور به ابن عبد العال كركى عاملى
6-شيخ زين الدين على بن خازن حائرى استاد روايت احمد بن فهد حلى،صاحب«المهذب»و«الموجز»و«عدة الداعى»
شهيد اول در تاريخ 12 رمضان 784 ه.ق،دو سال قبل از شهادت خويش بهافتخار او اجازهروايتى مفصلى صادر فرمودهاند كه متن آن در«روضات الجنات»آمدهاست. (5)
تاليفات و آثار او:
او در مدت پنجاه و دو سال عمر پربركتخويش،با وجود آن همه مسافرتها ومهاجرتها كه ضرورتا پيش مىآمد،باز موفق به تاليف تعداد كثيرى از كتابهاى مفيد واصولى گرديده است كه از اسامى و محتويات كتابها نشان دهنده تبحر او در رشتههاىمختلف علوم اسلامى است.اينك فهرست تاليفات او از«ريحانة الادب»مرحوممدرس نقل مىشود:
1-اختصار الجعفر
2-الاربعون حديثا
3-الاربعون مساله
4-الاعتقادية
5-الالفية في فقه الصلوة،با شرحى كه شهيد ثانى بر آن مرقوم داشتهاند،تحتنام«المقاصدالعليه»در تهران چاپ سنگى شده است.
6-الباقيات الصالحات
7-البيان در فقه(مطبوع)
8-التكليف يا تكليفيه
9-جامع البين يا الجامع بين شرحى الاخوين كه شرح تهذيب الاصول علامهحلى است كه ما بين دو شرح تهذيب كه از سيد عميد الدين و سيد ضياء الدينخواهر زادگان خود علامه حلىمىباشد،جمع و تاليف نموده است.
10-حاشيه شرح ارشاد علامه حلى كه نامش«غاية المراد في شرح نكتالارشاد»مىباشد و درايران چاپ سنگى گرديده است.
11-حاشيه قواعد علامه
12-خلاصة الاعتبار في الحج و الاعتمار
13-الدروس الشرعية في فقه الامامية(مطبوع)
14-الذكرى در فقه اماميه(مطبوع)
15-غاية المراد كه به نام حاشيه ارشاد مذكور شد.
16-القواعد الكليه في الاصول و الفروع،كه به«قواعد شهيد»معروف است وچاپ سنگى شدهاست.
17-اللمعة الدمشقيه كه بارها در ايران چاپ گرديده و جزء كتابهاى درسىحوزه علميهاسلامى است.
18-مجاميع ثلثه در سه مجلد
19-المزار
20-المسائل،كه به«مسائل ابن مكى»معروف است.
21-النفليه كه با الفوائد المكيه كه شرح شهيد ثانى بر همان كتاب مىباشد،درتهران چاپسنگى شده است.
22-نكت الاشاد كه همان غاية المراد مىباشد. (6)
خصوصيات روحى و جسمى او:
او مردى ضعيف الجثه و كوتاه قد بود.هم مباحثهاى داشتبه نام«ابن جماعهشافعى»كه در اواخر همو عامل شهادتش گرديد.ميان اين دو دانشجو مباحثهاىدرگرفت،در وسط دوات و قلمدانى بود.ابن جماعه به عنوان تحقير لاغرى اندام اوگفت:«من از پشت دوات جثهاى را احساس مىكنم،ولى نمىفهمم معناى آنچيست؟شهيد در پاسخ تحقير او گفت:«آرى فرزنديك تن بزرگتر از اين نمىشود.»
(اين نوعى تعييرى بود كه تو فرزند يك نفر نيستى،بلكه فرزند جماعتى هستى)ابن جماعه ازاين پاسخ،شرمنده گرديد و از آن روز كينه و عداوت او را در دلداشت. (7)
او ذوق سليم و طبع شعر روان و روح ظريف و حساسى داشت.نمونهاى ازسرودهها و اشعار نغزى كه از او نقل شده است،نشانگر اين خصوصيات مىباشد.اوگاهى با سلاح شعر و ادب به سراغ متخاصمين مىرفته است و در پاسخ ياوهگوئيهاىديگران به صورت نظم،پاسخ ادبى و شعرى داده است كه نمونههايى از آنها را شاگردبا اخلاصش،سيد محمد حسينى عاملى عينانى،در مجموعهاى به نام«اثنى عشريه درمواعظ عدديه»گردآورى نموده است كه هر كدام از آن اشعار نشان دهنده علو منزلت وموقعيت روحى اين فقيه بزرگوار در اين رشته ازپديدههاى فكرى و ادبى مىباشد.
در يكى از آنها مىسرايد:
و لا ابتغى الدنيا جميعا بمنة و لا اشترى من المواهب بالذل و اعشق كحلاء المدافع ظقةلئلا ارى في عينها منة الكحل
سيد جزائرى نيز از او اين شعر را نقل كرده است:
لقلبى حبيب مليح ظريفبديع جميل رشيق لطيف
و در وصف مولى على(ع)مىگويد:
على امام جليل عظيمفريد شجاع كريم حليم
در اشعارى كه به حاكم فرستاده،آمده است:
الفقه و النحو و التفسير يعرفنىثم الاصول و القرآن و الاثر
(فقه و نحو و تفسير،سپس اصول دين و قرآن مرا مىشناسند.)سپس خلاصى خويش اززندان را در مجموعه شعرى از او درخواست مىكند كه مورد موافقت قرار نمىگيرد. (8)
اين اشعار نوعى گرفتارى مردان علم و دانش وتقوى را با ستمگران و زورمداران در طول تاريخ بازگو مىكند.شهادت او در روزپنجشنبه نهم جمادى الاولى سال786 ه.ق در عهد سلطنتيرقوق،با فتواى قاضىبرهان الدين مالكى و عباد بن جماعه شافعى،پس از تحمل يك سال حبس و زندان درقلعه شام،در دمشق صورت گرفت و با كينهها و عداوتهاى ديرينهاى كهاز او داشتند،بدن شريفش را به دار كشيده و سنگسار كرده و مورد اهانتها قرار دادند.
عامل شهادت:
عامل شهادت را سعايت و پروندهسازى در مورد تشيع او و ابراز برخى ازمقالات بر ضد معتقدات گروههاى اسلامى بوده است كه نقل و بازگويى آنها ما را باجهانى از قساوت و عناد و جهل رو به رو مىسازد.چه بهتر قضاوت و حكم او را بهخداوند احكم الحاكمين واگذار نماييم. تفصيل شهادت آن فقيه بزرگوار را مىتوان ازنوشته شيخ حر عاملى و روضات الجنات،ج7،ص12 استفاده نمود. (9)
پىنوشتها:
1- اين منطقه مدتى به چنگال دژخيمان صهيونيستى درآمد،ولى با همت و پشتكارىرزمندگان اسلام و بافضل و عنايت الهى آزاد گرديد.
2- عجيبتر از آن هر دو،شهادت نويسنده اين مطالب(شهيد مطهرى)است كه نخستينشهيد عالم ودانشمند جمهورى اسلامى گرديد.
3- آشنايى با علوم اسلامى،ص 300- 301.
4- روضات الجنات،ج6،ص 5.
5- روضات الجنات،ج7،ص 8.
6- ريحانة الادب،ج3،ص277.
7- روضات الجنات،ج7،ص 14.
8- روضات الجنات،ج7،ص 210.
9- اعيان الشيعه،ص36،و47- شرح حال تفصيلى او را مىتوان از منابع زير به دست آورد:
روضات الجنات،ج7،شماره 592- امل الآمل،ج 1،ص 181- بحار الانوار،مقدمات آن تحفة الاحباب،ص 354- تنقيح المقال،ج3،ص 191- جامع الرواة،ج 2،ص203- الذريعه الى تصانيف الشيعه،ج 2،ص196- رياض العلماء و حياض الفضلاء،ج3- ريحانة الادب،ج3،ص276- سفينة البحار،ج 1،ص721- شذرات الذهب،ص946- شهداء الفضيله امينى،ص 80- الفوائد الرضويه، ص 644- الكنى والالقاب،ج 2،ص377- لؤلؤة البحرين،ص 142- مجالس المؤمنين،ص579-المستدرك،ج3،ص437- المقابس- حياة الامام الشهيد الاول و منابع و ماخذ ديگر.