بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب دو مکتب در اسلام جلد دوم, علامه سید مرتضى عسکرى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     MAKTAB01 -
     MAKTAB02 -
     MAKTAB03 -
     MAKTAB04 -
     MAKTAB05 -
     MAKTAB06 -
     MAKTAB07 -
     MAKTAB08 -
     MAKTAB09 -
     MAKTAB10 -
     MAKTAB11 -
     MAKTAB12 -
     MAKTAB13 -
     MAKTAB14 -
     MAKTAB15 -
     MAKTAB16 -
     MAKTAB17 -
     MAKTAB18 -
     MAKTAB19 -
     MAKTAB20 -
     MAKTAB21 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

بخش چهارم : قرآن و سنت ، مصادر تشريع درمكتب اهل بيت (ع )
اگر بخواهيم از مدرك احكام در مكتب اهل بيت ، بعد از قرآن ، بحث كنيم ، ناگزير بهمراجعه در مدارك تحقيقى در اين مكتب مى باشيم ؛ همان طور كه همين شيوه را در فهمجهتگيرى مكتب خلفا به كار برده ، به مدارك تحقيقى آنها در مكتب خودشان مراجعه كردهايم . زيرا رعايت امانت در مباحث علمى همين شيوه را ايجاب مى نمايد.
اينك چون به مدارك تحقيقى در مكتب اهل بيت مراجعه مى كنيم ، مى بينيم كه پيشوايان آن دربيان احكام اسلامى اعتمادى به راى و نظر شخصى - اجتهاد به اصطلاح مكتب خلفا -ندارند؛ بلكه اتكا و استناد ايشان به ميراثى است كه از پيامبر خدا (ص ) به نام حديث وسنت در كتابهاى ويژه به آنها رسيده است .
ائمه اهل بيت (ع ) در بيان احكام ، به راءى شخصى اعتمادى ندارند  
در كتاب كافى آمده است :
مردى از امام صادق (ع ) مساءله اى را پرسيد و آن حضرت پاسخ مناسب داد. آن مرد بارديگر پرسيد: به نظر شما اگر مطلب چنين و چنان باشد جوابش ‍ چه خواهد بود؟ امامفرمود: ساكت شو! پاسخى كه به تو دادم ، از پيامبر خدا (ص ) است . ما از پيش خودرايى نداريم (980).
سند احاديث ائمه اهل بيت (ع )  
پاسخ امام صادق (ع ) درباره سؤ ال فوق در كتاب بصائر الدرجات چنين آمده است : آنچهرا به تو پاسخ مى دهم از رسول خدا (ص ) است ، ما از آنها نيستيم كه درباره چيزى خودسرانه اظهار نظر و راى كنيم (981).
مجلسى ره گفته است چون سؤ ال كننده منظورش اين بوده كه مرا از راى و نظرى كه دراين مورد با گمان و از طريق اجتهاد انتخاب كرده اى آگاه گردان ، امام (ع ) او را از اينتصور بيجا بيرون آورده و آگاهش ساخته است كه امامان چيزى جز به قطع و يقين و آنچهاز جانب پيامبر اسلام (ص ) به ايشان رسيده باشد نمى گويند (982).
و باز در بصائر الدرجات از فضيل بن يسار (983)، بهنقل از امام باقر (ع ) آمده است كه فرمود:
اگر ما به راى و نظر خود سخن بگوييم ، به گمراهى خواهيم افتاد؛ همچنان كه كسانىكه پيش از ما بودند گمراه شده اند. اما، ما با همان مدرك كه خدايمان پيامبرش را آگاهساخته و او ما را از آن با خبر كرده است ، سخن مى گوييم (984).
و نيز در آن كتاب از فضيل بن يسار، به نقل از امام صادق (ع ) آمده است كه آن حضرتفرمود: ما با برهانى كه پروردگارمان ، پيامبرش (ص ) را از آن آگاه ساخته وپيامبرش ما را از آن با خبر كرده است سخن مى گوييم كه اگر آن نبود، ما چون ديگرمردمان بوديم (985).
همچنين در آن كتاب از سماعه (986)، به نقل از امام كاظم (ع ) آمده است كه از آن حضرتپرسيدم : درباره هر چيز كه سخن مى گوييد، آيا در كتاب خدا و سنت پيامبرش آمده است يااز پيش خود و به راى خود مى گوييد؟ آن حضرت فرمود: درباره هر چيز كه سخنبگوييم ، در كتاب خدا و سنت پيامبرش آمده است (987).
ائمه اهل بيت (ع ) علوم خود را به ارث برده اند  
در بصائر الدرجات از داود بن يزيد احول (988)، بهنقل از امام صادق (ع ) آمده است : اگر ما مردم را به راى و هواى دلمان فتوا بدهيم ، از هلاكشدگان خواهيم بود، اما اصل دانش ما، ميراث پيامبر خدا (ص ) است كه هر يك از ما امامان آنرا از امام پيش از خود به ارث برده است و آن را به همان گونه كه مردمان طلا و نقرهشان را محافظت مى كنند، محفوظ مى داريم (989).
و باز در همان كتاب از جابر بن عبدالله (990) با سه سند آمده است كه گفت : امامباقر (ع ) فرمود: اى جابر! به خدا سوگند اگر ما خود سرانه با مردم سخن بگوييميا بنا به راى و نظر شخصى خويش ايشان را حديث گوييم ، از هلاك شدگان خواهيمبود. در صورتى كه ما با ايشان از ميراثى كه از پيامبر خدا (ص ) در نزد ما وجود استو آنرا از امام پيش از خود به ارث برده ايم سخن مى گوييم و آن را چنان محفوظ مى داريمكه مردمان طلا و نقره شان را پنهان مى كنند (991).
و نيز در كتاب مزبور از قول محمد بن شريح (992) به سه سند آمده كه گفته است :امام صادق (ع ) فرمود: اگر نبود اينكه خداوند فرمانبردارى از ما و ولايت ما را واجبفرموده و دوستى ما را فرمان داده است ، ما شما را بر درگاه خود نمى داشتيم و به خانههاى خود وارد نمى كرديم . به خدا سوگند كه ما سخن از هواىدل و به راى خويش نمى گوييم و چيزى ، بجز آنچه را خداوند فرموده است ، بر زباننمى آوريم . اصولى نزد ماست كه آن را حفظ مى كنم ، آن چنان كه مردم طلا و نقره شان راحفظ مى كنند (993).
ائمه (ع ) احاديث خود را به پيامبر (ص ) نسبت مى دهند  
در احاديثى كه گذشت ، ائمه اهل بيت (ع ) تصريح كرده اند هر چه را كه ايشان مىگويند، به راى و نظر خودشان نمى گويند، بلكه از پيامبر خدا (ص )نقل مى كنند و اسناد احاديثشان به جدشان رسول خدا (ص ) مى رسد.
سماعة بن مهران از امام صادق (ع ) آورده است كه آن حضرت فرمود: خداوندحلال و حرام و تاءويل را به پيامبرش آموخت ورسول خدا (ص ) همه آنها را به على (ع ) ياد داد (994).
همانند اين حديث با چهار سند از هر يك از اين چهار نفر: حمران بن اعين (995) و ابوبصير (996) و ابوالاءعز و حماد بن عثمان (997) نيز آمده است (998).
همچنين از يعقوب بن شعيب (999) با دو سند از امام صادق (ع ) آمده است كه فرمود: خداىتعالى پيامبرش را قرآن آموخت و به غير از قرآن چيز ديگرى هم به او ياد داد، آنگاه هرچه را خداوند به پيامبرش آموخته بود، آن حضرت همه آنها را به على (ع ) ياد داده است(1000).
و از محمدالحلبى (1001) به نقل از امام صادق (ع ) آمده است كه فرمود: آنچه راپيغمبر مى دانسته ، على هم آن را مى دانسته ، و خدا چيزى را به پيغمبرش ‍ نياموخته ، مگراينكه پيامبر آن را به على ياد داده است (1002).
و از سليم بن قيس (1003) از اميرالمؤ منين على (ع ) آمده است كه آن حضرت فرمود: هروقت از رسول خدا (ص ) پرسشى مى كردم ، آن حضرت مرا پاسخ مى داد، و اگرپرسشهايم به پايان مى رسيد، خود پيغمبر آغاز به سخن مى كرد. و به اين ترتيب هيچآيه اى در شب يا در روز، و يا درباره آسمان يا زمين ، و دنيا و آخرت ، و بهشت و دوزخ ، وكوه و بيابان ، و روشنايى و تاريكى بر آن حضرتنازل نشده ، مگر اينكه حضرتش آن را بر من خوانده و آن را به من ديكته كرده و من بهدست خود آن را نوشته ام . تاءويل و تفسير، محكم و متشابه و خاص و عام قرآن را به منآموخته و مرا از آن آگاه ساخته كه چگونه نازل شده و در كجا، و درباره چه كسى تا روزقيامت نازل شده است . و حضرتش از خدا خواسته كه به من فهم و قدرت حفظ عطا كند. ايناست كه من حتى يك آيه از كتاب خدا را از ياد نبرده ام و آيه اى نيست كه درباره كسىنازل شده باشد، مگر اينكه پيامبر خدا (ص ) آن را به من املا فرموده است . (1004)
حديثى را كه گذشت ، احاديث سه گانه زير، كه آنها را از طبقات ابن سعد و از مصادرمكتب خلفا گرفته ايم تاييد مى كند:
1. از محمد بن عمر بن على (ع ) آمده است كه گفت :
از على پرسيدند چگونه است كه تو بيش از ديگر اصحاب پيغمبر خدا (ص ) از آنحضرت حديث مى دانى ؟ فرمود: من هر وقت كه از حضرتش ‍ سؤال مى كردم ، به من پاسخ مى داد، و چون خاموش مى شدم ، آن حضرت آغاز به سخن مىكرد.
2. از سليمان احمسى از پدرش آمده كه اميرالمؤ منين على (ع ) فرموده است : به خداسوگند كه فرود نيامده ، مگر اينكه دانسته ام درباره چه چيز، و در كجا، و عليه چه كسىنازل شده است . پروردگار مرا دلى آگاه و زبانى گويا عطا كرده است .
3. از ابوطفيل آورده اند كه على (ع ) فرموده است :
از كتاب خدا از من بپرسيد كه در آن آيه اى وجود ندارد، مگر اينكه من از آن آگاهم كه درشب نازل شده يا در روز، در بيابان فرود آمده يا در كوه (1005).
در بصائر الدرجات از زيد بن على (1006) آمده است كه اميرالمؤ منين على (ع ) فرمود:چشمانم به خواب نرفته و پيامبر خدا (ص ) قرارى با من نگذاشته ، مگر اينكه ازرسول خدا (ص ) آموخته ام كه در آن روز جبرئيل ازحلال و حرام و يا سنت و مرام و يا امر و نهى چه چيزى را بر حضرتش فرود آورده است ودر چه موردى بوده و يا درباره چه كسى .
راوى مى گويد: ما از خدمت زيد بيرون آمده ، به گروهى معتزله برخورديم و سخنان زيدرا با ايشان در ميان گذاشتيم . آنها گفتند اين موضوع ادعاى بزرگى است ، آخر چگونهچنين چيزى امكان دارد. در صورتى كه بى شك اتفاق افتاده است كه پيغمبر و على مدتىيكديگر را نديده باشند، در آن صورتى على چگونه همه آنها را مى دانسته است ؟ راوىگفت :
ما به خدمت زيد بن على بازگشتيم و ايراد معتزليان را با وى در ميان گذاشتيم . زيد درپاسخ ما گفت : پيامبر خدا (ص ) آن مدت را كه على (ع ) حضور نداشت پاس مى داشت وبه خاطر مى سپرد و چون على (ع ) به خدمتش مى رسيد، پيامبر خدا (ص ) به او مىفرمود: اى على ! در فلان روز، فلان آيه و فلان آيه ، و در روز ديگر فلان آيه بر مننازل شده ، و همين طور ادامه مى داد تا روزى كه على (ع ) به خدمتش رسيده بود. راوىگفت ما معتزليان را به اين پاسخ آگاه كرديم (1007).
روايت زيد بن على را سه روايت ديگر در سنن نسائى و ابن ماجه و مسند احمد بنحنبل ، كه از مصادر مهم و معتبر حديثى مكتب خلفا مى باشند، تاييد مى كنند.
1. نسائى مى نويسد: از عبدالله بن نجى آمده كه على (ع ) گفته است :
مرا پايگاهى ويژه در نزد پيامبر خدا (ص ) بود كه هيچيك از مردم را چنان منزلتى نبود. منسحرگاهان هر روز به خدمت پيغمبر مى رسيدم و از پشت در مى گفتم : السلام عليك يانبى الله ! اگر آن حضرت آهسته و آرام سرفه مى كرد، به خانه برمى گشتم ، وگرنه بر حضرتش وارد مى شدم .
2. على (ع ) فرموده است كه من وقت مخصوصى داشتم كه به خدمت پيغمبر برسم . چونمى آمدم ، اجازه ورود مى گرفتم ، اگر پيغمبر به نماز ايستاده بود آرام سرفه مى كرد،و اگر كارى نداشت به من اجازه ورود مى داد.
3. على (ع ) فرموده است كه من در هر روز دو نوبت اجازه ديدار خصوصى با پيغمبر خدا راداشتم : يكى در شب و ديگرى در روز. هر گاه شب به خدمتش مى رسيدم آن حضرت آرامسرفه مى كرد (1008).
در فوق ، برخى از رواياتى را كه دلالت بر يادگيرى اميرالمؤ منين على (ع ) از پيامبرخدا (ص ) مى كرد، از آورديم . اينك در زير احاديثى را كه بيانگر فراگيرى ائمهاهل بيت (ع ) از پدرشان اميرالمؤ منين على (ع ) مى باشد و بنا به دستوررسول خدا (ص ) گرفته است ، مى آوريم .
فرمان پيامبر (ص ) به على (ع ) مبنى بر نگارش براى ديگر ائمه (ع )
در امالى شيخ طوسى و بصائر الدرجات و ينابيع المودة از احمد بن محمد بن - على ، بهنقل از امام باقر (ع ) از پدرانش - عليهم السلام - آمده است كه گفترسول خدا (ص ) به على (ع ) دستور داد:
آنچه را به تو مى گويم بنويس . على پرسيد: اىرسول خدا! از آن مى ترسى كه فراموش كنم ؟ پيغمبر فرمود: نه ، ترس از فراموشيتندارم . چون از خدا خواسته ام كه حافظه ات را نيرو بخشد و دچار فراموشى نگرداند،بلكه آن را براى امامان بعد از خودت بنويس . على (ع ) مى گويد از حضرتش پرسيدم :اى پيامبر خدا! شركاى من در امامت كيانند؟ پيامبر (ص ) فرمود: امامان از فرزندان تو مىباشند و مايه خير امت من هستند و دعاى امتم به خاطر آنها به اجابت مى رسد و به خاطرآنهاست كه خداوند بلاها را از ايشان دور مى كند و از آسمان رحمت بر آنها فرود مى آورد.آنگاه اشاره به حسن (ع ) كرد و فرمود: اين نخستين ايشان ، و با اشاره به حسين (ع )فرموده امامان از فرزندان حسين هستند (1009).
اميرالمؤ منين على (ع ) به همين مطلب در گفتارش در مسكن اشاره كرده و آن راابواراكه (1010) چنين روايت نموده است :
ما در مسكن در خدمت اميرالمؤ منين على (ع ) بوديم و در مورد ميراثى كه آن حضرتاز پيامبر خدا (ص ) برده است بحث مى كرديم ، بعضى مى گفتند: على (ع ) شمشيرپيغمبر را به ارث برده است ، و گروهى معتقد بودند كه قاطر آن حضرت را. جمعى نيزعقيده داشتند كه نوشته اى را كه در غلاف شمشير خود دارد از پيغمبر به ارث برده است .در اين حال بوديم كه على (ع ) بر ما وارد شد و فرمود: به خدا سوگند اگر فرصت مىيافتم ، تا يك سال براى شما سخن مى گفتم ، بدون اينكه در طى آن كلامى را تكراركنم . و خدا مى داند كه مرا نوشته هاى بسيارى است ويژه پيامبر واهل بيتش ، و نيز جزوه اى است به نام عبيطه ، كه چيزى سخت تر از آن بر عربنيامده ، در آن قيد شده كه در ميان عرب شصت قبيلهباطل و مطرود وجود دارد كه ايشان را از دين خدا بهره اى نمى باشد (1011).
پس از اميرالمؤ منين (ع )، ائمه اهل بيت فرزندان آن حضرت تمامى آن نوشته ها رابزرگوارى از بزرگوار ديگر، به ارث برده اند. روايات زير گوياى اين مطلبند؛
در بصائر الدرجات از جابر بن يزيد آمده است كه گفت : امام باقر (ع ) فرمود: مرا ازمرحمتى پيامبر اسلام (ص ) نوشته اى است شامل نوزده كتاب (1012).
و از فضيل بن يسار روايت شده كه امام باقر (ع ) به وى فرمود:
اى فضيل ! كتاب على كه هفتاد ذراع طول داشته در نزد ماست و روى زمين چيزى وجود نداردكه مورد احتياج باشد، مگر اينكه در آن نوشته آمده است ؛ حتى ديه خراش جزئى . آنگاهبراى نشان دادن چنان خراشى ، با دست ، خطى بر انگشت ابهام خود كشيد (1013).
و از حمران بن اعين آمده است كه امام باقر (ع ) اشاره به صندوق بزرگى كرد و فرمود:اى حمران ! در اين صندوق نوشته اى است كهطول آن هفتاد ذراع است و شامل تقريرات پيامبر خدا (ص ) و به خط على (ع ) است . اگرزمام امور را به دست بگيريم ، چنان كه خداوند دستور داده است حكومت خواهيم نمود و ازنوشته هاى اين صحيفه تجاوز نخواهيم كرد (1014).
و از محمد بن مسلم آمده (1015) استكه امام باقر (ع ) فرمود: در نزد ما صحيفه اى بهخط على (ع ) و به طول هفتاد ذراع است كه ما از آنچه در آن است پيروى كرده ، ازدستورهاى آن تجاوز نمى كنيم . از حضرتش پرسيدم : آن نوشتهشامل چه چيزهايى است ؟ آيا جامع همه دانشهاست ، يا تفسير و شرح هر چيز از امورى استكه مورد بحث مردم مى باشد؛ مثل طلاق و ميراث ؟ امام باقر (ع ) فرمود: على (ع ) در آن همهچيز را، از قضا و مسائل ارث نوشته است ، به طورى كه اگر فرمانروايى به مابرسد، چيزى نخواهد بود مگر اينكه در آن نوشته آمده و به موجب آنعمل خواهيم كرد (1016).
بنا به روايتى ديگر: هر گاه حكومت به ما برسد، هيچ چيز نخواهد بود مگر اينكهدستورالعملش در آن آمده و ما بر طبق آن عمل خواهيم نمود (1017).
همچنين از محمد بن مسلم به نقل از امام باقر يا صادق - عليهماالسلام - آمده است كه فرمود:در نزد ما صحيفه اى است از كتاب يا مصحف على (ع ) بهطول هفتاد ذراع كه ما از آن پيروى مى كنيم و از حدود آن تجاوز نمى نماييم (1018).
و از عبدالله بن ميمون (1019) به نقلاز امام صادق (ع ) از پدرش امام باقر (ع ) آمده است كه فرمود: در كتاب على (ع ) هر چهمورد نياز باشد آمده ، حتى ديه خراش جزئى و فشار شديد (1020).
و نيز در كتاب ياد شده به نقل از مروان آمده است كه گفت : شنيدم امام صادق (ع ) مىفرمود: در نزد ما كتابى از على (ع ) است بهطول هفتاد ذراع (1021).
و بنا به روايتى : على (ع ) چيزى را در آن از دست ننهاده ، مگر اينكه آن را نوشته است ؛حتى ديه خراش جزئى (1022).
و از امام صادق (ع ) آورده است كه فرمود: به خدا سوگند كه ما را صحيفه اى است بهطول هفتاد ذراع كه در آن ، همه آنچه را كه مردمان به آن نيازمند باشند آمده ؛ حتى ديهخراش . اين كتاب گفته پيامبر خدا (ص ) است كه على (ع ) آن را به دست خود نوشته(1023).
و از عبدالله بن سنان (1024) آمده كه گفت : شنيدم امام صادق (ع ) مى فرمود: در نزد ماپوستى است به طول هفتاد ذراع كه پيامبر خدا (ص ) فرموده و على (ع ) آن را به دستخود نوشته و در آن ، آنچه مورد نياز باشد آمده ؛ حتى ديه خراش (1025).
و از منصور بن حازم (1026) آمده است كه امام صادق (ع ) فرمود: ما را صحيفه اى استكه آنچه مورد نياز باشد در آن نوشته شده ؛ حتى ديه خراش (1027).
و از عثمان بن زياد آمده كه گفت : بر امام صادق (ع ) وارد شدم . آن حضرت به من فرمودبنشينم . من فرمان برده ، نشستم . آنگاه امام (ع ) انگشتانش را به پشت دستم كشيد وفرمود: حتى ديه اين را هم مى دانيم ، و كمتر از اين راهم (1028).
و از منصور بن حازم و عبدالله بن ابى يعفور آمده است كه امام صادق (ع ) فرمود: در نزدمن صحيفه اى است به طول هفتاد ذراع و آنچه مورد نياز باشد در آن نوشته شده ؛ حتىديه خراش جزئى (1029).
و از عبدالرحمان بن ابى عبدالله (1030) آمده كه شنيدم امام صادق (ع ) مى فرمود:
در خانه ما صحيفه اى است به طولهفتاد ذراع كه خداوند حلال و حرامى را قرار نداده ، مگر اينكه در آن نوشته شده ؛ حتى ديهخراشى را (1031).
و از محمد بن عبدالملك (1032) آمده است كه گفت : ما شصت نفر در محضر امام صادق (ع )نشسته بوديم كه شنيدم آن حضرت فرمود: به خدا سوگند كه ما را صحيفه اى است بهطول هفتاد ذراع كه خداوند حلال يا حرامى را قرار نداده ، مگر اينكه در آن صحيفه نوشتهشده است ؛ حتى ديه خراش ‍ جزئى (1033).
و از سليمان بن خالد (1034) آمده است كه امام صادق (ع ) فرمود: در نزد ما صحيفه اىاست به طول هفتاد ذراع كه گفته رسول خدا (ص ) و به خط على (ع ) است هيچحلال و حرامى نيست نگر اينكه در آن آمده است ؛ حتى ديه خراش جزئى (1035).
و از حماد آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: خداوندحلال و حرامى را قرار نداده ، مگر اينكه مانند حدود خانه ، حد و مقدارش معلوم و مشخص است. و حلال محمد (ص ) تا روز قيامت حلال است و حرامش تا روز قيامت حرام است . و ما راصحيفه اى است به طول هفتاد ذراع كه خداوند هيچحلال و حرامى را قرار نداده ، مگر اينكه در آن صحيفه آمده است . آنچه از راه است ، از راه ،و آنچه را مربوط به خانه است ، از خانه گفته ؛ حتى ديه خراش جزئى و تازيانه ونيم تازيانه را (1036).
و از عبدالله بن ايوب (1037)، به نقل از پدرش آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: على(ع ) شيعيان خود را رها نكرده كه نيازمند به كسى باشند تاحلال و حرام را به آنان ياد دهد، ما در كتاب على (ع ) حتى ديه خراش را هم ديده ايم . اگرشما آن كتاب را مى ديديد، مى دانستيد كه آن از كتابهاى اولين و بسيار عزيز و معتبر است(1038).
و از محمد بن حكيم (1039) به نقل از امام كاظم (ع ) آمده است كه فرمود: پيشينيان شماكه حكم به قياس مى كردند به هلاكت افتادند. چه ، خداى تبارك و تعالى هيچ پيامبرى رااز دنيا نبرده ، مگر اينكه دين خدا را از حلال و حرام براى اوكامل نموده است . پيامبر اسلام (ص ) نيز آنچه را كه در روزگارش نيازمند آن بوديدبراى شما آورد، پس از مرگش شما به او، و بهاهل بيت او پناه برديد. اينك بدانيد كه در نزداهل بيت او صحيفه اى است كه حتى ديه خراش هم در آن نوشته شه است . آنگاه فرمود: ابوحنيفه كسى است كه مى گويد: على (ع ) چنين گفته و من چنين مى گويم (1040)!
و در بصائر الدرجات و كافى ، از بكر بن كرب (1041) صيرفى آمده است كه امامصادق (ع ) فرمود: آنها كجا هستند و شما كجا! آنها چه مى خواهند و چرا به شما خرده مىگيرند و شما را رافضى مى نامند؟ آرى به خدا سوگند كه شما پيرو حق بوده ، تركدروغ كرده ايد. به خدا قسم كه ما را چيزى است كه نياز ما را به كسى نمى اندازد، بلكهمردمان به ما نيازمندند. ما كتابى داريم به املاى پيامبر خدا (ص ) و خط على (ع )، بهطول هفتاد ذراع كه در آن از هر حلال و حرامى سخن رفته است (1042).
نام كتاب على (ع ) در احكام  
ائمه اهل بيت (ع ) نام كتابى را كه پيامبر خدا (ص ) در احكام بر على (ع ) املا فرموده استجامعه گفته اند. اين مطلب از روايات زير معلوم مى گردد:
در كافى و بصائر الدرجات از ابوبصير آمده است كه گفت من بر امام صادق (ع ) واردشده ، گفتم :
- فدايت شوم ! من از شما سوالى دارم . آيا كسى هست كه سخنانم را بشنود؟ امام صادق (ع) پرده اى را كه بين دو اتاق آويخته شده بود به كنارى زد و سر درون آن اتاق كرد وپس از آنكه دانست كسى در آنجا نيست ، فرمود:
- اى ابو محمد! هر چه مى خواهى بپرس . گفتم :
- فدايت شوم . شيعيانت مى گويند كه پيامبر خدا (ص ) بر روى على درى از علم گشودهكه از آن در، هزار در ديگر باز مى شود...امام فرمود:
- اى ابومحمد! جامعه در نزد ماست ، و ديگران چه مى دانند كه جامعه چيست. پرسيدم :
- فداى تو گردم . جامعه چيست ؟ فرمود:
- نوشته اى است به طول هفتاد ذراع به ذراعرسول خدا (ص ) و املاى آن حضرت ، كه از دو لب شريفش بيرون آمده و على (ع ) آن رابدست خود نوشته ، و در آن از همه حلالها و حرامها، و هر چه را مردم به آن نياز داشتهباشند، آمده است ؛ حتى ديه خراش جزئى . آنگاه امام با دست خود به من زد و فرمود:
- اى ابومحمد! اجازه مى دهى ؟ گفتم :
- فداى تو گردم . من در اختيار شما هستم ، هر چه مى خواهى انجام ده . پس ‍ با دستشفشارى اندك به من داد و فرمود:
- حتى ديه اين را. و اين كلام را با كمى خشونت ادا كرد. و گفتم :
- به خدا سوگند كه اين حقيقت علم است ...(1043).
همچنين از سليمان بن خالد آمده است كه امام صادق (ع ) فرمود: ما را صحيفه اى به نامجامعه است كه هيچ حلال و حرامى نيست مگر اينكه در آن آمده ؛ حتى ديه خراشجزئى (1044).
و در روايتى ديگر: در نزد ما صحيفه اى است بهطول هفتاد ذراع به املاى پيامبر خدا (ص ) و خط على (ع ). هيچحلال و حرامى نيست مگر اينكه در آن صحيفه آمده است ؛ حتى ديه خراش جزئى (1045).
و از على بن رئاب (1046) آمده كه از امام صادق از محتواى جامعه پرسيده شد.آن حضرت فرمود كه طول آن صحيفه هفتاد ذراع است و بر پوستى نوشته و پيچيده شدهو در آن هر چه را كه مردمان را نياز باشد آمده و هيچ موردى نيست كه در آن نوشته نشدهباشد؛ حتى ديه خراش جزئى (1047).
و در بصائر الدرجات از ابوبصير آمده است كه امام صادق (ع ) در حالى كه سخن از ابنشبرمه (1048) و فتواهاى او در ميان بود، فرمود: او از جامعه چه خبر دارد! آناملاى پيامبر خدا (ص ) است و به خط على (ع ) كه تمامى حلالها و حرامها در آن آمده است ؛حتى ديه خراش جزئى (1049).
و در كافى و بصائر الدرجات از ابوشيبه (1050) آمده كه امام صادق (ع ) فرمود:دانش ابن شبرمه در برابر جامعه ، كه املاى پيامبر خدا (ص ) و به خط على (ع )است ، گمراهى محض است . در جامعه جاى حرفى براى كسى باقى نمانده است . زيرا درآن حلال و حرام آمده است . طرفداران قياس ، علم به احكام را از راه قياس مى جويند، ايناست كه بجز دور شدن از هدف اصلى چيزى به دستشان نمى آيد. دين خدا با قياس جوردر نمى آيد (1051).
بدين سان ائمه اهل بيت (ع ) از سخن گفتن به راى و نظر خويش دورى مى جستند و درسخنانشان به آنچه از سوى پيامبر خدا (ص ) ازجبرئيل ، از خداى تبارك و تعالى آمده بود استناد مى كردند.
كتاب جفر و مصحف فاطمه (س )  
از برخى از احاديث چنين بر مى آيد كه در نزد ائمهاهل بيت (ع ) دو كتاب از پدرشان اميرالمؤ منين (ع ) وجود داشته است : يكى جامعه كه در آن احكام حلال و حرام آمده ، و ديگرى جفر كه در آن اخبار و رويدادهايى كهبعدها به وقوع مى پيوسته ثبت شده بود.
كتاب سومى نيز از مادرشان فاطمه زهرا (س )، دختر پيامبر خدا (ص )، به نام مصحففاطمه وجود داشته كه آن نيز شامل اخبار و رويدادهاى آينده بوده است . كتابهاى سهگانه مزبور هر سه به خط على (ع ) بوده و شرح آن به موجب احاديث ائمهاهل بيت (ع ) از اين قرار است .
در بصائر الدرجات از ابومريم (1052) آمده است كه امام باقر (ع ) به من فرمود كهجامعه در نزد ماست . طول آن هفتاد ذراع است و در آن همه چيز به ثبت رسيده ؛ حتى ديهخراش جزئى . آن كتاب املاى پيغمبر خدا (ص ) است و به خط على (ع ). و هيز جفر در نزدماست كه متن و حواشى آن بر روى پوستى عكاظى نوشته شده است . آن كتابمشتمل است بر آنچه درگذشته روى داده و هر چه در آينده تا روز قيامت به وقوع خواهدپيوست (1053).
نيز در بصائر الدرجات از طرق متعدد از امام صادق (ع ) آمده كه آن حضرت به مردمانىكه به خدمتش رسيده و از ميراث پيغمبر (ص ) براى على (ع ) و ميراث آن حضرت براىفرزندش حسن مى پرسيدند، فرموده است : پيامبر خدا (ص ) براى ما كتابى بر جاىگذاشته كه آنچه مورد نياز باشد در آن آمده است ؛ حتى ديه خراش جزئى و ناخن . وفاطمه (س ) نيز مصحفى بر جاى نهاده كه قرآن نيست ... (1054).
نيز در آن كتاب از ابان بن عثمان ، از على بن الحسين ، از امام صادق (ع ) آمده است كهفرمود: عبدالله بن الحسن (1055) اعلام كرده كه او، آن را مى داند كه همه مردم مىدانند. آن وقت امام (ع ) به سخن خود ادامه داد و فرمود: عبدالله بن الحسن درست گفته ، اوچيزى بيشتر از مردم نمى داند. اما به خدا سوگند كه در نزد ما جامعه وجود دارد كهحلال و حرام در آن نوشته ، و همچنين جفر. آيا عبدالله بن الحسن مى داند كه جفر چيست ؟پوست بزغاله است يا گوسفند؟ مصحف فاطمه هم در نزد ماست كه به خدا سوگند در آنحتى حرفى از قرآن نيامده ، بلكه املاى پيامبر خدا (ص ) است و به خط على (ع ). عبداللهبن الحسن ، آن وقت كه مردم از سراسر گيتى به خدمتش برسند و او را زير پرسشهاىخود بگيرند، چه مى تواند بكند (1056).
نيز در آن كتاب از ابان بن عثمان به نقل از على بن ابى حمزه همانند حديثى كه گذشتروايت شده كه در پايان آن آمده است : آيا از اين خرسند نخواهيد شد كه در روز قيامت شمادامان ما را بگيرند و ما دامان پيامبرمان را و پيامبرمان چنگ به دامان رحمت خدا بزند(1057)؟
سرنوشت جنگ افزار پيامبر و كتابهايش
در بصائر الدرجات از على بن سعيد (1058) آمده است كه امام صادق (ع ) در ضمنسخنانش فرمود:
جنگ افزار پيامبر خدا (ص ) و شمشير و زرهش در نزد ماست . به خدا مصحف فاطمه ، كهآيه اى از قرآن در آن نيامده ، بلكه املاى پيامبر خدا (ص ) و به خط على (ع ) است ، درنزد ما مى باشد. و قسم به خدا كه جفر هم در نزد ماست ، و چه مى دانند كه در جفر چه چيزاست ؟ قطعه پوستى است از گوسفند يا شتر؟ آنگاه رو به ما كرد و فرمود: شما را مژدهباد! آيا خرسند نمى شويد كه در روز قيامت در حالى قدم به صحراى محشر بگذاريد كهچنگ به دامن على (ع ) زده باشيد و على چنگ به دامن پيامبر خدا (ص ) زده باشد(1059)؟
نيز در آن كتاب از محمد بن عبدالملك آمده كه گفت : ما شصت نفر بوديم و در نزد امام صادق(ع ) نشسته بوديم كه عبدالخالق بن عبدربه بر حضرتش ‍ وارد شد و به امام (ع ) گفت :من در نزد ابراهيم بن محمد نشسته بودم كه به وى گفتند شما گفته ايد:
در نزد ما كتاب على است . و ابراهيم بن محمد در پاسخ آنها گفت : به خدا قسم كه على (ع) كتابى بر جاى نگذاشته ، و اگر هم گذاشته باشد، بجز پاره پوستى خشك و بىمصرف نيست كه اگر آن در نزد اين برده من مى بود هيچ اهميتى به آن نمى دادم ! امام (ع )با شنيدن اين سخنان از جاى خود جابجا شد و رو به ما كرد و فرمود:
به خدا سوگند چنين نيست كه مى گويند. دو محفظه چرمين است كه در آن نوشته ها است .پوستهايى هستند تر و تازه كه در يكى ، كتابها قرار دارد، و در ديگرى جنگ افزارپيامبر (ص ). به خدا سوگند كه كتابى داريم بهطول هفتاد ذراع كه خداوند حلال و حرامى را قرار نداده ، مگر در آن آمده است ؛ حتى ديهخراش ، و با ناخن ، خطى بر روى ساعد خود كشيده و چنان خراشى را عملا نشان داد. وفرمود نزد ما مصحفى است كه سوگند به خدا آن مصحف ، قرآن نمى باشد (1060).
و از عبدالله بن سنان آمده كه به حصرت امام جعفر صادق (ع ) از رويدادهاى جنگى وصدمات ناشى از آن به فرزند امام حسن (ع ) گزارش ‍ مى دادند و ما هم در محضر آن اماماز جفر نام برديم . امام (ع ) فرمود: به خدا سوگند در نزد ما دو قطعه پوست و بره وبز نوشته شده هست كه ، به املاى پيامبر خدا (ص ) و خط على (ع ) است . و به غير از آن، صحيفه اى به طول هفتاد ذراع كه در آن آنچه را مورد نياز مردمان باشد، آمده است ؛ حتىديه خراش جزئى (1061).
و در روايت ابوالقاسم كوفى آمده است كه گفت : از جفر با نواده امام حسن (ع ) سخن مىگفتند و گفتند جفر چيزى نيست ! اين ماجرا را كسى به گوش ‍ امام صادق (ع ) رسانيد. آنحضرت فرمود: جفر در محفظه چرمين ، از پوست بره و بز و پر از علم است (1062).
و در حديث عبدالله سنان به دنبال حديث بالا آمده است : به املاى پيغمبر (ص ) و از دو لبمباركش به خط على (ع ) (1063).
#
و از سليمان بن خالد آمده كه گفت : امام جعفر صادق (ع ) فرمود: در جفرى كه از آن سخنمى گويند، چيزهائى است كه آنان را ناراحت مى كند. زيرا آنان حق نمى گويند، و هر چهدر جفر آمده همه حق است . آنها اگر راست مى گويند، داوريها ومسائل مربوط به ارث را كه على (ع ) در آن به داورى پرداخته است بياورند. از آنها ازسهم الارث خاله ها و عمه ها بپرسيد. مصحف فاطمه (س ) را نشان بدهند كه در آن وصيت آنبانو آمده و سلاح پيامبر خدا (ص ) را و...(1064).
و از معلى بن خنيس (1065) به نقل از امام صادق (ع ) آمده كه آن حضرت درباره پسرعموهايش فرمود: من خوشتر دارم اگر آنها شما را به خود بخوانند، به نرمى با آنهابرخورد كرده ، بگوييد: ما آن چنان نيستيم كه به شما گفته اند، بلكه ما مردمى هستيمخواهان علم دين ؛ هر كجا و در نزد هر كس كه باشد. اگر در نزد شماست ، ما در هر مورد ازشما پيروى مى كنيم ، و اگر در نزد كس ‍ ديگرى باشد، مى گرديم تا دارنده آن رابيابيم . آنگاه امام (ع ) به سخن خود ادامه داد و فرمود: كتابها جامعه ، جفر، مصحف فاطمه(س ) همه در نزد على بن ابى طالب (ع ) بود تا اينكه عازم عراق شد و همه آنها را به امسلمه سپرد. و چون كشته شد، كتابها به امام حسن (ع ) رسيد، و چون آن حضرت نيز ازدنيا رفت ، كتابها به امام حسين (ع ) و سرانجام به پدرم رسيد...(1066).
نيز در آن كتاب از على بن سعد يا سعيد آمده كه گفت : من در نزد امام صادق (ع ) نشستهبودم و گروهى از ياران ما نيز حضور داشتند كه معلى بن خنيس ‍ به آن حضرت گفت :فداى تو گردم ! از حسن بن الحسن به شما چه رسيد! آنگاه طيار به سخن آمد و به امامگفت : فدايت شوم ! همين طور كه من در يكى از كوچه ها عبور مى كردم ، محمد بن عبداللهبن الحسن را ديدم كه بر دراز گوشى سوار شده ، گروهى زيديه پيرامونش را گرفتهبودند...و طيار سخنانى را كه بين او و محمد بن عبدالله در آن ملاقات گذشته بود بهسمع امام (ع ) رسانيد. امام در جواب او راجع به جفر، فرمود: پوست گاو دباغى شده اىاست چون مشك آب ، كه پر است از نوشته ها و علومى كه مردمان تا روز قيامت به آننيازمند خواهند بود. آن را پيامبر خدا (ص ) املا كرده و على (ع ) به دست خود نوشته است .و نيز مصحف فاطمه كه در آن حتى آيه اى از قرآن نمى باشد. و نيز انگشترى پيامبر خدا(ص ) و زره و شمشير و پرچم مخصوص آن حضرت در نزد من است . (1067)
و از عنبسة بن مصعب (1068) آمده كه گفت : ما در نزد امام صادق (ع ) نشسته بوديم ...ودر آخر حديث سخن امام (ع ) را در باره دو محفظه چنين آورده است : هر كدام را محتوايىگوياست . جنگ افزارهاى پيامبر خدا (ص )، كتابها و مصحف فاطمه (س ) همه در آن است .به خدا سوگند گمان نمى كنم كه آن قرآن باشد (1069).
از پاره اى احاديث چنين برمى آيد كه در مصحف فاطمه (س )، علاوه بر آنچه در احاديثگذشته آمده ، سخنانى از فرشته اى آمده كه پس از وفات پيامبر خدا (ص ) به دلدارى وتسلاى آن بانو به وى سخن مى گفته است . روايت حماد بن - زيد از امام صادق (ع ) مبيناين مطلب است .
در كافى از حماد بن زيد (1070) آمده است كه امام صادق (ع ) فرمود: چون خداى تعالىپيامبرش (ص ) را به سوى خود فراخواند، فاطمه (س ) را به سبب فقدان پدر آن چنانحزن و اندوه فرا گرفت كه سنگينى آن را بجز خداىعزوجل كسى ديگر نمى داند. اين بود كه خداوند فرشته اى را ماءمور ساخت تا با وى بهسخن گفتن بپردازد و غم از چهره اش بزدايد...تا آنجا كه مى فرمايد: فاطمه (س ) ماجرارا به على (ع ) گفت و امام نيز آنچه را مى شنيد، مى نوشت . تا اينكه از آن نوشته هاكتابى فراهم گشت . آنگاه امام در تشريح آن كتاب فرمود: در اين مصحف ازحلال و حرام مطلبى نيامده ، بلكه پر است از وقايع و رويدادهاى آينده (1071).
و از ابوعبيده آمده كه يكى از ياران ما از موضوع جفر از امام صادق (ع ) پرسيد. امام درپاسخ او فرمود:
- محفظه اى است از پوست گاو نر، پر از علم . پرسيد:
- پس جامعه چيست ؟ فرمود:
- نوشته اى است به طول هفتاد ذراع بر پهنه پوستى و پيچيده درهم ، به بزرگى رانشتر دو كوهانه . و آنچه را مردم نيازمند آن باشند، در آن آمده است و چيزى نيست كه در آننباشد؛ حتى ديه خراش كوچكى . پرسيد:
- پس مصحف فاطمه كدام است ؟ امام (ع ) مدتى سكوت كرد، سپس ‍ فرمود:
- شما هر چه به ذهنتان مى رسد، از لازم و غير لازم ، مى پرسيد. فاطمه (س ) پس ازوفات پيامبر خدا (ص ) هفتاد و پنج روز زنده بود...تا آنجا كه مى فرمايد: خداوند اينفرشته را فرستاد تا مصيبت فقدان پدر را بر او تسكين دهد و او را از غم و اندوه برهاندو از پدر و مقام و منزلت او آگاهش ‍ كند و به وى اطلاع دهد كه پس از او بر فرزندان اوچه خواهد گذشت و همه آنها را على (ع ) مى نوشت ...(1072)
روايات حاكى از اينكه ائمه اهل بيت (ع ) كتاب جامعه اميرالمؤ منين را در احكام ، و جفر ومصحف فاطمه را، كه در آنها از حوادث آينده سخن رفته ، به ارث برده اند، به تواتررسيده است .
از آن احاديث ، و احاديثى كه بعدا بيايد، چنين معلوم مى شود كه آن كتابها در محفظه اىچرمين از چرم گاو نر قرار داشته كه به آن جفرابيض مى گفته اند. همچنين جنگافزار رسول خدا (ص ) را ائمه (ع ) به ارث برده اند و در محفظه اى جداگانه و چرمين ازپوست گاو نر نگهدارى مى كرده اند كه به آن جفر احمر مى گفته اند.

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation