ما تابع جهان بينی ما خواهد بود . مثلا امكان ندارد كه انسان ، جهان راماده محض بداند و انسان را مادی محض ، ولی برای زندگی در جهان جاويد همفكر كند كه اگر میخواهی سعادت جاويد داشته باشی ، چنين و چنان باش ،ديگر سعادت جاويدی در كار نيست . اين است كه میگويند ايدئولوژی زادهجهانبينی است . جهانبينی به منزله زير بنای فكر است و ايدئولوژی بهمنزله روبنا ، يعنی در يك دستگاه فكر و انديشه ، جهان بينی حكم طبقهزيرين و ايدئولوژی حكم طبقه روئين را دارد كه بر اساس آن و بنابراقتضائات آن ساخته شده است . اگر بخواهيم به تعبير علمای قديم خودمانبيان كنيم ، بايد اينطور بگوييم كه ايدئولوژی حكمت عملی است و جهانبينیحكمت نظری ، حكمت عملی زاده حكمت نظری است ، نه حكمت نظری زادهحكمت علمی ( 1 ) . ريشه اختلاف جهانبينیها پس تا اينجا به اين نتيجه رسيديم كه ايدئولوژی زاده جهانبينی است .اينجا فورا يك سئوال ديگر مطرح میشود : چرا جهانبينیها مختلف است ؟چرا يكی مادی فكر میكند و ديگریپاورقی : . 1 [ اين مطلب ] در ذهنتان با مسئله ديگری مخلوط نشود . مسئله اينكهآيا علم زاده عمل است يا عمل زاده علم ، مسئلهای ديگر است . حكمت عملیعلم است ، حكمت نظری هم علم است . اينجا سخن از دو علم است كهكداميك از اين دو زاده ديگری است . اين مسئله را كه آيا علم زاده عملاست يا عمل زاده علم ، بعدا در مسائل شناخت مطرح میكنيم . اين را عرضكردم كه اين دو با يكديگر اشتباه نشود . |