حدود هزار و چهار صد سال پيش وجود داشته است ، چون خبرش متواتر ( 1 ) است . میگوئيم آيا در خبر يك نفر احتمال دروغ داده میشود يا نه ؟ میگويند بله . در خبر دو نفر هم احتمال دروغ داده میشود ؟ بله . سومی و پنجمی چطور ؟ آن همه بله . پس اگر صد هزار نفر هم خبری را نقل كنند ما هرگز به [ يقين ] نخواهيم رسيد زيرا از ضم صفر به صفر عدد پيدا نمیشود و ما بايد احتمال دهيم كه آن خبر دروغ است ، حال آنكه [ چنين چيزی ] محال است [ زيرا ] میدانيم خبر متواتر از هر راستی راستتر است . بنابراين ، مسأله ، مسأله كسر شدن احتمالات نيست ، به قول بوعلی سينا مسأله يك برهان عقلی ضمنی مخفی است كه ذهن انسان در درون خودش ، آن را تشكيل میدهد . همانطور كه انسان در يك مسأله رياضی نمیتواند در ميان ميلياردها احتمال ، حتی يك احتمال خلاف بدهد ، در اينجا هم در ميان ميلياردها احتمال نمیتواند احتمال خلاف بدهد . يك فيلسوف واقعا در اين مسأله گير میكند ، راسل در اينجا درمانده است ، میگويد : همانطوری كه به وجود چمبرلن ( 2 ) در زمان خودم يقين دارم - چون او را ديدهام - در وجود ناپلئون هم شك ندارم كه چنين آدمی بوده است . اينجاست كه مسأله قرائن و نشانهها پيش میآيد كه ما میخواهيم بگوئيم بزرگترين عمل شناختی ذهن بشر ، همين است كه قرآن اسمش را " آيه و ذی الايه " ؟ گذاشته است . مسأله " آيه و ذی الايه " پاورقی : |