مساوات ، عدالت است ، يعنی اين كه به هر كسی هر اندازه استحقاق داردبه او داده شود ، اگر زياد استحقاق دارد زياد داده شود و اگر كم استحقاقدارد كم داده شود و در اين جهت تبعيضی صورت نگيرد . اما اگر مساوات رامساوات در " اعطاء " فرض كنيم كه بدون رعايت استحقاقها و درجهاستحقاقها به همه افراد برابر يكديگر داده شود ، اين گونه مساوات برخلاف عدالت است و ملازم با ظلم است همچنانكه مساوات در منع نيز ظلماست ، يعنی اينكه همه مانند هم و بدون هيچ تبعيضی نسبت به آنچه استحقاقدارند محروم و ممنوع بمانند . بنابر اين عدل الهی به اين معنی است كه موجودات جهان هر كدام دردرجهای از هستی و در درجهای از قابليت فيض گيری از خداوندند . از طرفخداوند نسبت به هيچ موجودی تا آن اندازه كه امكان و قابليت دارد ازفيض دريغ نمیشود . هر موجودی هر چيزی را كه ندارد به اين دليل است كهدر مجموع شرايطی كه قرار دارد امكان و قابليت داشتن آن چيز را ندارد .اكنون میگوييم كه اگر برخی موجودات با يك سلسله تجهيزات و امكاناتبه وجود آيند ، ولی همواره از افاضه آن كمال لايق به آنها خودداری گرددبرخلاف عدل الهی است . بلكه به مقتضای عدالت ، متناسب با استحقاقهاافاضه فيض به آنها میشود . انسان در ميان ساير موجودات ، موجودی است با سرمايه و استعداد ولياقت و امكانات ويژه . كارهای انسان و انگيزههايی كه او را وادار بهكار و فعاليت میكند منحصر به آنچه در حيوان هست |