3490 2- العالم كلّ العالم من لم يمنع العباد الرّجاء لرحمةاللَّه و لم يؤمنهم مكر اللَّه. 2 61 دانشمند و عالم (واقعى) كسى است كه بندگان رااز اميد به رحمت خدا باز ندارد، و از مكر خداوند ايمن نسازد.
3491 3- الفقيه كلّ الفقيه من لم يقنّط النّاس من رحمة اللَّه ولم يؤيسهم من روح اللَّه. 2 61 داناى به تمام معنا دانا، كسى است كه مردم را ازرحمت خداوند نا اميد نكند، و از مهر او مأيوس نگرداند.
3492 4- اجعلوا كلّ رجائكم للَّه سبحانه و لا ترجوا احدا سواهفانّه ما رجا أحد غير اللَّه تعالى الّا خاب. 2 247 همه اميد خود را به خداى سبحانقرار دهيد و جز او به هيچكس اميد نبنديد كه به راستى كسى نيست كه اميدى به جز
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 457
خداى تعالى داشته باشد جز آنكه نوميد گردد.
3493 5- أعظم البلاء انقطاع الرّجاء.
2 373 بزرگترين بلاها بريدن اميد (از رحمت خداى تعالى) است.
3494 6- أفضل النّاس سالفة عندك من أسلفك حسن التّأميل لك. 2 433برترين مردم از نظر سابقه نزد تو بايد كسى باشد كه اميد نيكويى را به تو پيش خريدكرده (و از تو اميد خير دارد).
3495 7- انّكم ان رجوتم اللَّه بلغتم آمالكم و ان رجوتم غيراللَّه خابت أمانيّكم و آمالكم. 3 68 به راستى كه شما اگر به خدا اميد داشته باشيدبه آرمانهاى خويش رسيدهايد، و اگر به ديگرى غير خداوند اميد داشته باشيد آرزوها واميدهاتان به نوميدى گرايد.
3496 8- ربّ رجاء يؤدّى الى حرمان.
4 65 چه بسا اميدى كه به نوميدى باز گردد.
3497 9- ربّ مغبوط برجاء هو داؤه.
4 67 بسا انسانهايى كه مورد غبطه و آرزوى ديگرانند در صورتى كههمان وضع، درد او است (و آنها كه غبطه او را مىخورند آگاه نيستند).
3498 10- تأميل النّاس نوالك خير من خوفهم نكالك. 3 290 اميدداشتن مردم به عطا و بخشش تو بهتر است از ترس آنها از عذاب و شكنجهات. 3499 11- كن لما لا ترجو أقرب منك لما ترجوا. 4 603 چنان باشد كه بدانچه اميد ندارى نزديكترباشى از آنچه بدان اميد دارى.
3500 12- من رجاك فلا تخيّب أمله.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 458
5 220كسى كه به تو اميد داشت نوميدش مكن.
3501 13- من انتجعك مؤمّلا فقد أسلفك حسن الظّنّ بك فلا تخيّبظنّه.
5 361 كسى كه آرزومندانه از تو احسانى خواهد، چنين كسى خوش گمانىبه تو را پيشاپيش به تو هديه كرده، در اين صورت گمانش را به نوميدى تبديل مكن.
3502 14- لا ترج الا ربّك. 6 262 جز به پروردگار خود به چيزى اميدنداشته باش.
3503 15- لا ترج ما تعنّف برجائك. 6 265 اميد مدار به چيزى كه درمورد اميد خود سرزنش شوى. 3504 16- لكلّ غيبة اياب. 5 11 هر دورى را بازگشتىاست.
باب الرحمة و الترحّم (دلسوزى و مهربانى)
3505 1- اشعر قلبك الرّحمة لجميع النّاس و الاحسان اليهم و لاتنلهم حيف و لا تكن عليهم سيفا. 2 206 شعار و ملازم دل خويش گردان مهربانى كردن ودلسوزى همه مردم و احسان و نيكى به آنها را و به ايشان ستم مكن و شمشيرى بر آنهامباش.
3506 2- اولى النّاس بالرّحمة المحتاج اليها. 2 411 سزاوارترينمردم به رحمت و مهربانى كسى است كه بدان نيازمند است.
3507 3- ابلغ ما تستدرّ به الرّحمة ان تضمر لجميع النّاس الرّحمة.2 476 رساترين وسيلهاى كه مىتوان رحمت حق را بدان جلب كنى، آن است كه در دل خويشرحمت و مهر به همه مردم را بپرورانى.
3508 4- اذا عجز عن الضّعفاء نيلك فلتسعهم رحمتك. 3 169 هر گاهفرو ماند از ناتوانان بخشش تو پس بايد رحمت و مهر تو بر آنان سايه گستراند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 459
3509 5- ببذل الرّحمة تستنزل الرّحمة.
3 238 با بخشش رحمت و مهر به مردم نزول رحمت درخواست شود.
3510 6- رحمة الضّعفاء تتنزل الرّحمة. 4 93 مهر ورزى نسبت بهضعيفان رحمت حق را نازل گرداند.
3511 7- رحمة من لا يرحم تمنع الرّحمة و استبقاء من لا يبقى يهلكالامّة. 4 96 مهرورزى به كسى كه به ديگران رحم نمىكند مانع رحمت حق شود، و باقىگذاردن كسى كه ديگران را به جاى نگذارد همه را نابود سازد.
3512 8- كما ترحم ترحم. 4 623 همان گونه كه رحم كنى به تو رحمكنند.
3513 9- من لم يرحم لم يرحم. 5 245 كسى كه رحم نكند مورد رحمتقرار نگيرد.
3514 10- من لم يرحم النّاس منعه اللَّه رحمته. 5 409 كسى كه بهمردم رحم نكند خداوند رحمت خويش از او باز دارد.
3515 11- من لم تسكن الرّحمة قلبه قلّ لقاؤها له عند حاجته. 5 411كسى كه رحمت در دلش جايگير نشده كم است كه رحمت (حقّ يا ديگران) را در وقت حاجت ونياز خود ديدار كند.
3516 12- من ترحّم رحم. 5 466 كسى كه مهر ورزد مورد رحمت قرارگيرد.
3517 13- من أوكد أسباب العقل رحمة الجهّال. 6 18 از مؤثرترين ومحكمترين وسيلههاى عقل، رحم كردن به نادانان و گذشتن از خطاهاى ايشان است.
باب الرحم (خويشاوندى)
3518 1- اكرم عشيرتك فانّهم جناحك الّذى به تطير و أصلك الّذىإليه تصير و يدك الّتى بها تصول. 2 229 خويشاوندانت را گرامى بدار كه اينها بال
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 460
و پرتو هستند كه بدان پرواز مىكنى و اصل و ريشه تو هستند كهبازگشت تو به سوى آنهاست، و دست و بازوى تو هستند كه بدان حمله افكنى.
3519 2- اكرم ذوى رحمك و وقّر حليمهم و احلم عن سفيههم و تيسّر لمعسرهم،فانّهم لك نعم العدّة فى الشّدّة و الرّخاء. 2 232 خويشان خود را گرامى بدار، و ازبردبارشان تجليل كن، و نسبت به نادان و بىخردشان بردبار باش و نسبت به تنگدستشانسهل گير (يا بخشش كن) زيرا ايشان براى تو نيكو نيروى آماده و اندوختهاى در سختى وفراخى هستند.
3520 3- ألا لا يعدلنّ أحدكم عن القرابة يرى بها الخصاصة أنيسدّها بالّذى لا يزيده ان امسكه و لا ينقصه ان انفقه. 2 337 هان كه نبايد بگذرد(و نا ديده بگيرد) يكى از شماها خويشاوندى را كه دچار فقر و ندارى شده، به اين كهمشكلش را بر طرف كند به مال و يا چيز ديگرى كه اگر نگه دارد چيزى براى او نيفزايد،و اگر خرج كند چيزى از او كم نشود.
3521 4- انّ الرّحم اذا تماسّت تعاطفت.
2 490 به راستى كه رحم هنگامى كه با هم تماس گيرند به هم مهربانشوند.
3522 5- برّ الرّجل ذوى رحمه صدقه.
3 260 نيكى مرد به خويشان خود صدقهاى است.
3523 6- ربّ قريب أبعد من بعيد. 4 71 چه بسا نزديكى كه از دور همدورتر است.
3524 7- ربّ بعيد أقرب من كلّ قريب.
4 71 چه بسا دورى كه از هر نزديكى نزديكتر است.
3525 8- ربّ بعيد أقرب من كلّ قريب.
4 71 چه بسا دورى كه از هر نزدكى نزديكتر است.
3525 8- قد يبعد القريب. 4 462 گاه است كه نزديك دور گردد.
3526 9- من ضيّعه الأقرب اتيح له الأبعد. 5 384
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 461
كسى كه خويشان نزديكتر او را تباه كنند، براى او خويشان دورترىمقدر شود.
3527 10- من يقبض يده عن عشيرته فانّما يقبض يدا واحدة عنهم ويقبض عنه أيدى كثيرة منهم. 5 388 كسى كه ببندد دست خود را از (كمك و احسان به)قبيله و عشيره خود، جز آن نيست كه يك دست را از ايشان بسته، ولى در مقابل دستهاىزيادى از آنها از (كمك به) او بسته شود.
3528 11- من ذا الّذى يرحو فضلك اذا قطعت ذوى رحمك. 5 434 چه كسىاميد كرم تو را دارد هنگامى كه از ارحام خويش بريدهاى 3529 12- من جفا أهل رحمهفقد شان كرمه. 5 472 كسى كه با خويشان خود بىوفايى كند بزرگوارى خود را زشت نمودهاست.
3530 13- من ذا الّذى يثق بك اذا غدرت بذوى رحمك. 5 434 چه كسى بهتو اعتماد كند هنگامى كه با خويشان خود بىوفايى كنى.
باب صلة الرحم (پيوند با خويشان)
3531 1- أوفر البرّ صلة الرّحم. 2 396 كاملترين نيكىها صله رحماست.
3532 2- انّ صلّة الارحام لمن موجبات الاسلام و انّ اللَّه سبحانهأمر باكرامها و انّه تعالى يصل من وصلها و يقطع من قطعها و يكرم من اكرمها. 2 617به راستى كه صله رحم از واجبات اسلام است كه خداى سبحان دستور گرامى داشت آن رافرموده، و به راستى كه خداى تعالى مىپيوندد هر كس كه آن را پيوند دهد و قطعمىكند هر كس كه آن را قطع كند و گرامى دارد هر كس كه آن را گرامى دارد.
3533 3- افضل الشّيم صلة الارحام.
2 463 برترين خصلتها صله رحم است.
3534 4- بصلة الرّحم تستدرّ النّعم.
3 238 به وسيله صله رحم است كه نعمتهاى
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 462
الهى فراوان و ريزان شود.
3535 5- ثمرة الكرم صلة الرّحم. 3 328 ميوه بزرگوارى است صله رحماست.
3536 6- حراسة النّعم فى صلة الرّحم.
3 412 نگهبانى نعمتها در صله رحم است.
3537 7- زكاة اليسار برّ الجيران و صلة الارحام. 4 106 زكاتتوانگرى، نيكى به همسايگان و صله ارحام است.
3538 8- زين النّعم صلة الرّحم. 4 108 زيور نعمتها صله رحم است.
3539 9- صلة الرّحم تدرّ النّعم و تدفع النّقم. 4 204 صله رحمنعمتها را فراوان گرداند و عذابها را دفع كند.
3540 10- صلة الرّحم من أحسن الشّيم.
4 206 صله رحم از بهترين خصلتهاست.
3541 11- صلة الرّحم منماة للعدد مثراة للنّعم. 4 206 صله رحم سببافزونى افراد (خانواده و قبيله) و فزونى نعمتها شود.
3542 12- صلة الرّحم تسوء العدوّ و تقى مصارع السّوء. 4 206 صلهرحم بد حال مىكند دشمن را و از افتادن در جايگاههاى بد نگاه مىدارد.
3543 13- صلة الارحام تثمر الاموال و تنسىء فى الآجال. 4 207 صلهارحام اموال را بارور مىكند و عمرها را به تأخير اندازد.
3544 14- صلة الرّحم توجب المحبّة و تكبت العدوّ. 4 209 صله رحممحبت و دوستى آرد، و دشمن را خوار و رسوا سازد.
3545 15- صلة الرّحم توسّع الآجال و تنمى الاموال. 4 215 صله رحمعمرها را دراز و اموال را افزون گرداند.
3546 16- صلة الارحام مثراة فى الاموال
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 463
مرفعة للاعمال. 4 216 صله ارحام سبب افزونى اموال و بالا رفتناعمال گردد.
3547 17- صلة الرّحم تنمى العدد و توجب السّؤدد. 4 218 صله رحمشماره افراد (خانواده و قبيله) را زياد نموده و موجب سيادت و آقايى شود.
3548 18- صلة الرّحم عمارة النّعم و دفاعة النّقم. 4 218 صله رحموسيله آبادى نعمتها و دفع عقوبتهاى الهى گردد.
3549 19- صلة الارحام من أفضل شيم الكرام. 4 218 صله ارحام ازبرترين خصلتهاى كريمان است.
3550 20- فى صلة الرّحم حراسة النّعم.
4 401 در صله رحم نگهبانى نعمتهاست.
3551 21- من الكرام صلة الرّحم. 6 13 صله رحم از بزرگوارى است.
3552 22- من أفضل المروّة صلة الرّحم. 6 34 از برترين جوانمردىهاصله رحم است.
باب قطع الرحم (بريدن از خويشان)
3553 1- اقبح المعاصى قطيعة الرّحم و العقوق. 2 449 زشتترينگناهان قطع رحم و عقوق (يعنى بد سلوكى با پدر و مادر و خويشان) است.
3554 2- بقطيعة الرّحم تستجلب النّقم.
3 238 به واسطه قطع رحم است كه عذابها جلب شود.
3555 3- جانبوا التّخاذل و التّدابر و قطيعة الارحام. 3 362 دورىكنيد از اين كه يكديگر را يارى نكنيد و به هم پشت كنيد و پيوند با خويشان را قطعكنيد.
3556 4- حلول النّقم فى قطيعة الرّحم.
3 412 فرود آمدن عقوبتهايى الهى در بريدن از
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 464
خويشان است.
3557 5- فى قطيعة الرّحم حلول النّقم.
4 402 در قطع رحم و كيفر آن است كه عقوبتها فرود آيد.
3558 6- قطيعة الرّحم تجلب النّقم.
4 505 قطع رحم عقوبتها را جلب كند.
3559 7- قطيعة الرّحم تزيل النّعم. 4 509 قطع رحم نعمتها را ازميان برد.
3560 8- قطيعة الرّحم من أقبح الشّيم.
4 509 قطع رحم از زشتترين خصلتهاست.
3561 9- ليس مع قطيعة الرّحم نماء.
5 73 با قطع رحم، افزايش (در مال و عمر و فرزند) نخواهد بود.
3562 10- ليس لقاطع رحم قريب. 5 78 براى كسى كه قطع رحم كندنزديكى (از خويشان و دوستان) به جاى نماند.
3563 11- ليس من الكرم قطيعة الرّحم.
5 80 از بزرگوارى نيست قطع كردن و بريدن از خويشان.
3564 12- ما آمن باللَّه من قطع رحمه.
6 74 ايمان به خدا نياورده كسى كه رحم خود را قطع كند.
3565 13- التّجنّى رسول القطيعة. 1 143 گناه تراشى (و پروندهسازى) پيام آور قطع رحم (يا دوستى) است.
باب الرخاء (خوشى و فراوانى)
3567 1- اجعل زمان رخائك عدّة لايّام بلائك. 2 203 زمان فراخى ووسعت خود را ذخيرهاى براى روزهاى گرفتارىات قرار ده.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 465
باب الرذائل (پستيها)
3568 1- الانحطاط الى الرّذائل سهل مرد. 1 296 پايين آمدن به سوىرذائل و پستىها زمينى است هموار ولى نابود كننده. 3569 2- أسوأ الخلائقالتّحلّى بالرّذائل. 2 395 بدترين خلقها آراستگى به پستىها و صفات زشت است.
3570 3- بتجنّب الرّذائل تنجو من العاب. 3 228 با اجتناب و دورىگزيدن از پستيها نجات يابى از عيبها.
3571 4- رأس الرّذائل اصطناع الاراذل. 4 52 اساس پستىها احسانكردن به مردمان پست است.
3572 5- من علامات الادبار مقارنة الاراذل. 6 17 از نشانههاىادبار- و پشت كردن- دولتها، همراهى و مصاحبت با انسانهاى پست و رذل است.
3573 6- لا تغن بالرّذائل فتسقط قيمتك. 6 272 بىنياز مكن خود رابه وسيله رذائل و پستىها كه ارزش تو از بين رود و بيفتد.
3574 7- لا يفلح من يتبجّح بالرّذائل.
6 390 رستگار نگردد كسى كه شادمان گردد به رذائل و پستىها.
باب الرّزق (روزى)
3575 1- الرّزق يطلب من لا يطلبه.
1 370 روزى مىجويد كسى را كه وى آن را نمىجويد.
3576 2- ارض من الرّزق بما قسم لك تعش غنيّا. 2 189 راضى باش ازروزى بدانچه برايت مقدّر شده تا توانگر زندگى كنى.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 466
3577 3- انّ اللَّه سبحانه أبى أن يجعل أرزاق عباده المؤمنين الّامن حيث لا يحتسبون. 2 539 به راستى كه خداى سبحان خوددارى فرموده و ابا كرده ازاين كه روزى بندگان مؤمن خود را قرار دهد جز از آنجا كه گمان ندارند. 3578 4- انّ اللَّه تعالى لم يجعل للعبد و ان اشتدّت حيلته و عظمت طلبته و قويت مكيدته،اكثر ممّا سمّى له فى الذّكر الحكيم، و لم يحل بين العبد فى ضعفه و قلّة حيلته أنيبلغ دون ما سمّى له فى الذّكر الحكيم، و انّ العارف لهذا، العامل به أعظم النّاسراحة فى منفعة، و انّ التّارك له و الشّاكّ فيه لأعظم النّاس شغلا فى مضرّة. 2 619به راستى كه خداى تعالى قرار نداده است براى بنده خود هر چند سخت باشد چاره انديشىاو، و بزرگ باشد خواسته او، و نيرومند باشد تدبير او، بيش از آنچه براى او مقرّرفرموده در ذكر حكيم (و لوح محفوظ) و هم چنين مانع نشده ميان بنده خود با وجودناتوانى و كمى چارهاش از اين كه برسد به كمتر از آنچه مقرر شده براى او در همانذكر حكيم، و به راستى آن كس كه اين حقيقت را بشناسد وبدان عمل كند از همه مردم دربردن سود راحتتر است، و آنكه ترك كند اين را و در آن شك و ترديد داشته باشدگرفتار شدنش در زيان از همه بزرگتر خواهد بود.
3579 5- إذا رزقت فأوسع. 3 119 هنگامى كه خدا به تو روزى داد توهم (به نانخوران و ديگران) توسعه بده.
3580 6- رزق كلّ امرء مقدّر كتقدير أجله. 4 95 روزى هر كس همانندتقدير عمر و اجل او مقدر گشته.
3581 7- سوف يأتيك ما قدّر لك
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 467
فخفّض فى المكتسب. 4 134 به زودى به تو خواهد رسيد آنچه براىتو مقدر شده پس كسب و كار را آسان بگير و آهستهتر كار كن.
3582 8- قد يرزق المحروم. 4 467 گاهى است كه روزى داده شود بهانسان محروم.
3583 9- عجبت لمن علم انّ اللَّه قد ضمن الارزاق و قدّرها، و انّسعيه لا يزيده فيما قدّر له منها، و هو حريص دائب فى طلب الرّزق. 4 345 در شگفتماز كسى كه مىداند كه خداوند روزىها را ضمانت كرده و مقدر فرموده، و مىداند كهتلاش و كوشش او چيزى را بر آنچه تقدير شده نيفزايد، با اين حال در طلب روزى پيوستهحرص ورزيده و خود را خسته مىكند 3584 10- لن يسبقك الى رزقك طالب.
5 69 هيچ جويندهاى هرگز بر تو سبقت نجويد در روزى تو.
3585 11- كلّكم عيال اللَّه و اللَّه سبحانه كافل عياله. 4 633همگى شما نانخورهاى خدا هستيد و خداوند كفيل نانخورهاى خويش است.
3586 12- لم يفت نفسا ما قدّر لها من الرّزق. 5 97 از هيچ كس فوتنشود روزى مقدّر او.
3587 13- من وثق بقسم اللَّه لم يتّهمه فى الرّزق. 5 338 كسى كهبه قسمت و نصيب و بهره الهى اطمينان داشته باشد او را در روزى متّهم نكند. 358814- من اهتمّ برزق غد لم يفلح
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 468
أبدا. 5 447 كسى كه اندوه روزى فردا را داشته باشد و بداناهتمام ورزد هرگز رستگار نخواهد شد.
3589 15- لو جرت الارزاق بالالباب و العقول لم تعش البهائم والحمقى.
5 122 اگر بنا بود روزىها به وسيله خردها و عقلها جريان مىيافت(و داده مىشد) چهار پايان و احمقان زندگى نمىكردند.
3590 16- من هنيء النّعم سعة الارزاق.
6 17 از گوارايى نعمتها روزى فراخ است.
3591 17- نعم البركة سعة الرّزق. 6 156 فراخى روزى بركت خوبى است.
3592 18- لا يكن المضمون لك طلبه أولى بك من المفروض عليك عمله.
6 303 نبايد آنچه جستجويش براى تو ضمانت شده، نزد تو شايستهترباشد از آنچه عمل و انجامش بر تو واجب گشته است. 3593 19- لا تحمل على يومك همّسنتك كفاك كلّ يوم ما قدّر لك فيه، فان تكن السّنة من عمرك فانّ اللَّه سبحانهسيأتيك فى كلّ غد جديد بما قسم لك، و ان لم تكن من عمرك فما همّك بما ليس لك. 6329 تحميل مكن بر روز خود اندوه سال را، در هر روز همان كه مقدّرت شده تو را كافىاست، و اگر سال نيز از عمر تو مقدر شده باشد كه خداى سبحان در هر فردايى كه از نومىرسد بهره و نصيبى را كه براى آن روز مقدر فرموده به تو مىرساند، و اگر از عمرتو نيست چه اندوهى دارى در باره چيزى كه از آن تو نيست.
3594 20- لا تحمل همّ يومك الّذى لم يأتك على يومك الّذى قد أتاك،فانّه إن يكن من عمرك يأتك اللَّه سبحانه فيه برزقك، و إن لم يكن من عمرك
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 469
فما همّك بما ليس من أجلك. 6 322 تحميل مكن اندوه روزى را كهنيامده بر آن روزى كه به نزدت آمده، زيرا اگر آن روز هم از عمر تو مقرّر شده كهخداى سبحان روزى تو را در آن روز نيز به تو مىرساند، و اگر از عمر تو مقدر نشدهچه اندوهى دارى براى روزى كه از عمر تو نيست 3595 21- لا ينال الرّزق بالتّعنّى.6 369 روزى به تعب و رنج زياد به دست نيايد.
3596 22- لا يملك امساك الارزاق و ادرارها الّا الرّزّاق. 6 415كسى جز خداى رزّاق (روزى رسان) مالك نگهداشتن روزى و يا فرو ريختن آن نيست.
باب الرسل (پيغمبران)
3597 1- رسل اللَّه سبحانه تراجمة الحقّ و السّفراء بين الخالق والخلق. 4 99 رسولان خداى سبحان ترجمانان حق و سفيران ميان خالق و مخلوق هستند.
3598 2- لرسل اللَّه فى كلّ حكم تبيين.
5 31 براى رسولان و پيامبران خدا در هر حكمى بيانى آشكار است.
3599 3- لم يخل اللَّه سبحانه عباده من نبىّ مرسل او كتاب منزل. 5102 خداى سبحان بندگان خود را وا نگذارده و رها نكرده از پيامبرى مرسل يا كتابى كهفرود آمده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 470
باب الاسترسال (گفتگوهاى دوستانه)
3600 1- عثرة الاسترسال لا تستقال.
4 362 لغزش در گفتگوهاى محرمانه و دوستانه قابل بازگشت نيست.
3601 2- من اقلّ الاسترسال سلم. 5 159 كسى كه در گفتگوهاى دوستانهدامنه سخن را كوتاه و اندك كند سالم ماند.
3602 3- من اكثر الاسترسال ندم.
5 159 كسى كه در گفتگوهاى دوستانه دامنه سخن را گسترش دهد پشيمانشود.
باب الرسول (پيك، پيام آور)
3603 1- بعقل الرّسول و أدبه يستدلّ على عقل المرسل. 3 232 به عقلو خرد و ادب پيام آور، پى برده مىشود به عقل و خرد پيام دهنده.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 471
3604 2- رسول الرّجل ترجمان عقله و كتابه ابلغ من نطقه. 4 97 پيكمرد مترجم عقل او است، و نامهاش رساتر از گفتار او است.
3605 3- رسولك ميزان نبلك و قلمك أبلغ من ينطق عنك. 4 100 پيك توميزان و معيار بزرگى و زيركى تو است، و قلم تو رساتر است از كسى كه مىخواهد ازسوى تو سخن گويد.
3606 4- رسولك ترجمان عقلك و احتمالك دليل حلمك. 4 99 پيام رسانتو ترجمان عقل تو است، و تحمل تو دليل بر بردبارى تو است.
باب الرشد (به حق رسيدن)
3607 1- افضل العقل الرّشاد. 2 374 برترين عقل رسيدن به حق است.
3608 2- افضل السّبل الرّشد. 2 383 برترين راهها رشد يافتن است.
3609 3- اذا احبّ اللَّه عبدا ألهمه رشده و وفّقه لطاعته. 3 195هنگامى كه خدا بندهاى را دوست بدارد رشدش را به او الهام كند، و به طاعت خويش اورا موفق بدارد.
3610 4- من استرشد علم. 5 141 كسى كه راه جويد دانا گردد.
3611 5- من صدقك فى نفسك فقد أرشدك. 5 158 كسى كه به تو در بارهخودت راست بگويد، به راستى كه تو را به راه راست رهنمون شده است.
3612 6- من استرشد غويّا ضلّ. 5 186 كسى كه از انسان گمراهى، راهراست و درستى بجويد، گمراه شود.
3613 7- من خالف رشده تبع هواه.
5 278 كسى كه با رشد خويش مخالفت كند از هواى نفس خود پيروى كردهاست.
3614 8- لن تعرفوا الرّشد حتّى تعرفوا الّذى تركه. 5 69 هرگز رشدرا نخواهيد شناخت تا آنكه بشناسيد آن را كه ترك رشد كرده و آن را
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 472
واگذارده است.
3615 9- لا تعزم على ما لم تستبن الرّشد فيه. 6 265 تصميم مگير بركارى كه رشد در آن را ندانستهاى.
3616 10- لا ضلال مع ارشاد. 6 362 با وجود رشد گمراهى نيست.
باب الرّضا (خورسندى)
3617 1- الرّضاء غناء و السّخط عناء.
1 26 خوشنودى (به آنچه خدا داده) توانگرى است، و ناخوشنودى رنج وتعب.
3618 2- الرّضاء ينفى الحزن. 1 112 خوشنودى اندوه را بر طرف سازد.
3619 3- الرّضاء ثمرة اليقين. 1 190 خوشنودى، ميوه يقين است.
3620 4- الرّضاء بالكفاف يؤدّى الى العفاف. 1 390 خشنودى به كفافزندگى انسان را به عفاف و پاكدامنى مىكشاند.
3621 5- الرّضا بقضاء اللَّه يهوّن عظيم الرّزايا. 1 399 خوشنودىبه قضا و قدر الهى مصيبتهاى بزرگ انسان را آسان كند.
3622 6- الرّضاء بالكفاف خير من السّعى فى الاسراف. 2 101 خوشنودىبه كفاف زندگى بهتر است از تلاش و كوشش در اسراف و زياده روى.
3623 7- ارض تسترح. 2 171 راضى و خوشنود باش (به هر چه دارى) تاراحت و آسوده شوى.
3624 8- انّ أهنأ النّاس عيشا من كان بما قسم اللَّه له راضيا. 2491 به راستى گواراترين زندگيهاى مردم را كسى دارد كه بدانچه خدا بهره و قسمت اوكرده راضى باشد.
3625 9- ارض بما قسم لك تكن مؤمنا.
2 188 خوشنود باش بدانچه خدا بهرهات كرده تا مؤمن باشى.
3626 10- انّ اللَّه سبحانه يجرى الامور
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 473
على ما يقضيه لا على ما ترتضيه.
2 500 به راستى كه خداى سبحان كارها را بر طبق آنچه مقدر فرمودهجارى سازد نه بر آنچه تو مىخواهى.
3627 11- أعلم النّاس باللَّه أرضاهم بقضائه. 2 425 داناترين مردمنسبت به خداوند كسى است كه به قضا و قدر او راضىتر از ديگران باشد.
3628 12- أغنى النّاس الرّاضى بقسم اللَّه.
2 443 بىنيازترين مردم كسى است كه به قسمت و بهره خداوند راضىباشد.
3629 13- اجدر الاشياء بصدق الايمان الرّضاء و التّسليم. 2 448سزاوارترين چيزها به درستى و راستى ايمان، خوشنودى و تسليم است.
3630 14- ان عقدت ايمانك فارض بالمقضىّ عليك و لك، و لا ترج احداالّا اللَّه سبحانه و انتظر ما اتاك به القدر. 3 8 اگر خواهى كه ايمانت محكم باشدراضى و خوشنود باش بدانچه در بارهات مقدر شده چه به زيانت باشد و چه به سودت، وبه هيچكس جز خداى سبحان اميد نداشته باش، و چشم به راه مقدرات الهى باش.
3631 15- انّكم ان رضيتم بالقضاء طابت عيشتكم و فزتم بالغناء. 366 به راستى شما اگر به قضاى الهى راضى باشيد زندگيتان نيكو و به بىنيازى وتوانگرى دست يافتهايد.
3632 16- انّكم ان صبرتم على البلاء و شكرتم فى الرّخاء و رضيتمبالقضاء كان لكم من اللَّه سبحانه الرّضاء. 3 66 به راستى شما اگر بر بلا شكيبابوده و در فراخى و وسعت زندگى شاكر و سپاسگزار باشيد، و به قضا و قدر الهى راضىشديد، خوشنودى خداى سبحان را براى خويش اندوختهايد.
3633 17- بالرّضاء بقضاء اللَّه يستدلّ على حسن اليقين. 3 224خوشنودى به قضا و قدر الهى، نشانه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 474
يقين نيكو است.
3634 18- توخّ رضى اللَّه و توقّ سخطه و زعزع قلبك بخوفه. 3 287خوشنودى خدا را بجوى، و از خشم او پرهيز كن، و دل خود را به ترس از خدا بلرزان.
3635 19- تحرّ رضا اللَّه برضاك بقدره. 3 287 خوشنودى خدا را باخوشنودى خودت به قضا و قدر الهى بجوى.
3636 20- تحرّ رضى اللَّه و تجنّب سخطه فانّه لا يد لك بنقمته ولا غنى بك عن مغفرته و لا ملجأ لك منه الّا اليه. 3 310 خوشنودى خدا را بجوى، و ازخشم او بپرهيز، زيرا تو نيرويى ندارى براى دفع و جلوگيرى انتقام خدا، و از آمرزشاو بىنياز نخواهى بود، و پناهى براى تو از او نيست جز به سوى خود او.
3637 21- ثلاث من كنّ فيه فقد رزق خير الدّنيا و الآخرة، هنّالرّضاء بالقضاء و الصّبر على البلاء و الشّكر فى الرّخاء. 3 339 سه چيز است كه درهر كس بود خير دنيا و آخرت روزى او شده و آنها عبارت است از خوشنودى به قضا و قدرالهى، شكيبايى بر بلا و گرفتارى، و سپاسگزارى در فراخى و فراوانى.
3638 22- ثمرة الرّضاء الغناء. 3 326 ميوه خوشنودى، بىنيازى است.
3639 23- رأس الطّاعة الرّضاء. 4 53 اساس طاعت خداوند رضايت وخوشنودى است.
3640 24- رأس القناعة الرّضاء. 4 54 اساس قناعت همان خوشنودى است.
3641 25- شغل من كانت النّجاة و مرضاة اللَّه مرامه. 4 186 مشغولاست كسى كه رستگارى و خوشنودى خداوند هدف و آرمان او باشد. 3642 26- عليكبالرّضا فى الشّدّة.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 475
و الرّخاء. 4 285 بر تو باد به رضايت و خوشنودى از خداوند درسختى و آسانى.
3643 27- رضى اللَّه سبحانه أقرب غاية تدرك. 4 91 خوشنودى خداىسبحان نزديكترين غايت و سرانجامى است كه مىتوان بدان رسيد.
3644 28- رضى اللَّه سبحانه مقرون بطاعته. 4 92 خوشنودى خداى سبحانهمراه و مقرون به طاعت او است.
3645 29- عجبت لمن يوصف بالخير الّذي يعلم أنّه ليس فيه كيف يرضى.
4 347 در شگفتم از كسى كه او را به خير و نيكى توصيف كنند و خودمىداند كه خيرى در او نيست چگونه راضى و خوشنود شود (و آن را تكذيب نكند و شرمسارنگردد) 3646 30- غاية الدّين الرّضاء. 4 369 نهايت دين، خوشنودى است.
3647 31- فى رضى اللَّه غاية المطلوب.
4 394 در خوشنودى خدا نهايت مطلوب و آرمان انسانى است.
3648 32- كلّ راض مستريح. 4 526 هر كه خوشنود است آسوده است.
3349 33- كن أبدا راضيا بما يأتي به القدر. 4 601 پيوسته خوشنودباش بدانچه مقدرات الهى براى تو مىآورد.
3650 34- كفى بالرّضى غنى. 4 583 خوشنودى براى توانگرى كافى است.
3651 35- كن راضيا تكن مرضيّا. 4 599 تو خوشنود باش (به دادههاىخدا) تا خداوند نيز از تو خوشنود باشد.
3652 36- من رضى بالقضاء طاب عيشه. 5 209 كسى كه به قضا و قدرخداوند خوشنود باشد زندگىاش نيكو باشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 476
3653 37- من رضى بالمقدور اكتفى بالميسور. 5 225 كسى كه به مقدراتالهى خوشنود باشد به ميسور (يعنى آنچه به آسانى به دست آمده) اكتفا كند.
3654 38- من رضى بقسمه استراح.
5 152 كسى كه به قسمت و بهره خود راضى باشد آسوده است.
3655 39- من رضى بقسمه لم يسخطه أحد. 5 244 كسى كه به قسمت و بهرهخود راضى باشد هيچكس از او ناخورسند نيست.
3656 40- من رضى بحاله لم يعتوره الحسد. 5 244 كسى كه به وضع وحال خود خوشنود باشد هر لحظه حسد به سراغش نيايد.
3657 41- من رضى بالقضاء استراح.
5 152 كسى كه به قضا و قدر خدا راضى باشد راحت و آسوده است.
3658 42- من رضى بالقدر استخفّ بالغير. 5 297 كسى كه به مقدراتالهى راضى شد دگرگونىها را آسان و سبك بشمارد.
3659 43- من رضى بالمقدور قوى يقينه. 5 300 كسى كه خوشنود باشد بهمقدرات يقينش قوى گردد.
3660 44- من حسن رضاه بالقضاء حسن صبره على البلاء. 5 375 كسى كهخوشنودى او به قضا و قدر الهى نيكو باشد، صبر و شكيبايىاش بر بلا و گرفتارى نيكوشود.
3661 45- من رضى بقسم اللَّه لم يحزن على ما فاته. 5 400 كسى كهراضى باشد به قسمت و نصيب الهى، به خاطر آنچه از دستش رفته اندوهگين نشود.
3662 46- من رضى بما قسم اللَّه له لم يحزن على ما فى يد غيره. 5403 كسى كه راضى باشد بدانچه خدا براى او
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 477
قسمت كرده، اندوهگين نشود براى آنچه در دست ديگران است.
3663 47- من أفضل الايمان الرّضاء بما يأتي به القدر. 6 12 ازبرترين مرتبه ايمان است خوشنود بودن بدانچه قضا و قدر الهى براى انسان آورده است.
3664 48- ملاك الخواتم ما أسفر عن رضى اللَّه سبحانه. 6 119 ملاكسر انجامها و عاقبتهاى حال مردم آن است كه از خوشنودى خدا سبحان پرده بگشايد. 3665 49- ما أقبح السّخط و أحسن الرّضى. 6 60 چه زشت است ناخورسندى، و چه نيكواست خورسندى (از خدا و مقدرات الهى).
3666 50- ما قضى اللَّه سبحانه على عبد قضاء فرضى به الّا كانتالخيرة له فيه. 6 99 خداوند سبحان حكم نفرموده براى بندهاى كه بدان حكم خوشنودباشد جز آنكه خير او را در آن قرار داده است.
3667 51- ما دفع اللَّه سبحانه عن المؤمن شيئا من بلاء الدّنيا وعذاب الآخرة الّا برضاه بقضائه و حسن صبره على بلائه. 6 99 باز نداشته خداوندسبحان از مؤمن چيزى را از گرفتارى دنيا و عذاب آخرت، جز به خاطر خوشنودىاش بهقضاى الهى و صبر نيكويش بر بلا و گرفتارى.
3668 52- نال الغنى من رضى بالقضاء.
6 169 به بىنيازى و توانگرى دست يافته كسى كه به قضا و قدر الهىراضى شده است.
3669 53- نعم قرين الايمان الرّضاء.
6 160 چه قرين و همراه خوبى است براى ايمان، خوشنودى از خدا.
3670 54- نعم الطّارد للهمّ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 478
الرّضاء بالقضاء. 6 161 چه خوب دور كننده اندوهى است، راضىبودن به قضا و قدر الهى.
3671 55- هبّ اللّهمّ لنا رضاك و أغننا عن مدّ الايدى الى سواك. 6212 بار الها خوشنودى خودت را بر ما ببخشاى و بىنياز گردان ما را از دراز كردندستانمان به سوى غير از خودت.
3672 56- لا اسلام كالرّضاء. 6 354 اسلامى همچون رضا و خوشنودى بهمقدرات الهى نيست. 3673 57- لا يذهب الفاقة مثل الرّضاء و القنوع. 6 428 نياز واحتياج را چيزى همانند خوشنودى به مقدرات الهى و قناعت از بين نمىبرد.
الرّغبة (ميل و اشتياق)
3674 1- الرّغبة مفتاح النّصب. 1 75 ميل و خواستن كليد رنج ودشوارى است.
3675 2- أقم الرّغبة إليك مقام الحرمة بك. 2 179 به پاى دار رغبتو اشتياق مردم را به سوى خود به جاى محروميّت و نوميدى به تو.
3676 3- الخطوة عند الخالق بالرّغبة فيما لديه. الحظوة عندالمخلوق بالرّغبة عمّا فى يديه. 2 122 بهرهمند شدن در پيشگاه خداوند به رغبت كردندر آنچه نزد اوست حاصل شود، و بهرهمندى نزد مردم با بىرغبتى نسبت به آنچه در دستآنها است بدست آيد.
باب الرّفق (نرمخويى)
3677 1- الرّفق مفتاح النّجاح. 1 79 نرمخويى و ملاطفت با مردمكليد پيروزى است.
3678 2- الرّفق مفتاح الصّواب. 1 83 نرمخويى و مهربانى كليد رسيدنبه صواب و راه درست است.
3679 3- الرّفق يفلّ حدّ المخالفة. 1 150
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 479
نرمخويى كند مىكند تندى و تيزى (شمشير) مخالفت و ناسازگارىرا.
3680 4- الرّفق عنوان النّبل. 1 192 نرمخويى و مهربانى سر آغازبزرگى و زيركى است.
3681 5- الرّفق عنوان سداد. 1 201 نرمخويى سر آغاز سلوك راه درستاست.
3682 6- اليمن مع الرّفق. 1 201 ميمنت و فرخندگى با نرمخويى ومهربانى است.
3683 7- الرّفق يؤدّى الى السّلم. 1 227 نرمخويى و مهربانى بهآشتى و دوستى منتهى مىشود.
3684 8- الرّفق اخو المؤمن. 1 240 نرمخويى و مهربانى برادر مؤمناست.
3685 9- الرّفق بالاتباع من كرم الطّباع.
1 388 نرمخويى و ملاطفت با بستگان و همراهان از بزرگوارى سرشتهاست.
3686 10- الرّفق مفتاح الصّواب و شيمة ذوى الالباب. 2 38 نرمخويى،كليد رسيدن به درستى و خوى خردمندان است.
3687 11- الرّفق ييسّر الصّعاب و يسهّل شديد الاسباب. 2 45نرمخويى و مهربانى دشواريها را آسان كند و اسباب دشوار را نرم و سهل سازد.
3688 12- ارفق توفّق. 2 169 نرمخويى كن تا موفق شوى.
3689 13- الرّفق لقاح الصّلاح و عنوان النّجاح. 2 160 نرمخويى خيرو نيكى بزايد، و سر آغاز پيروزى است.
3690 14- ارفق باخوانك و اكفهم غرب لسانك و اجر عليهم سيب احسانك.
2 203 نرمخويى كن با برادران خود، و نگه دار از ايشان تندى زبانترا، و روان گردان بر ايشان بخشش احسان خود را.