1289 2- الجوع خير من الخضوع. 1 378 گرسنگى بهتر از فروتنى (دربرابر ثروتمندان و مال اندوزان براى لقمه نانى)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 200
است.
1290 3- تأدّم بالجوع و تأدّب بالقنوع.
3 312 گرسنگى را نان خورش خود قرار ده، و خود را به قناعت مؤدّب. 1291 4- نعم العون على اشر النّفس و كسر عادتها التّجوّع. 6 166 گرسنه ماندن كمككار خوبى براى مبارزه با سرمست شدن و شكستن عادتهاى ناپسند است.
1292 5- نعم الادام الجوع. 6 163 گرسنگى نان خورش خوبى است.
1293 6- نعم عون الورع التّجوّع. 6 164 براى ورع و پارسايى گرسنهماندن كمك كار خوبى است.
1294 7- لا يجتمع الجوع و المرض.
6 369 گرسنگى و بيمارى با هم جمع نشود.
باب الجاه (منزلت، مقام)
1295 1- بذل الجاه زكاة الجاه. 3 264 خرج كردن و بذل جاه و منزلت،زكات آن است.
1296 2- زكاة الجاه بذله. 4 104 زكات جاه و مقام، بذل و بخشش آناست. 1297 3- من بذل جاهه استحمد. 5 192 كسى كه از جاه و منزلت خويش (در راه كمكبه ديگران) بذل كند و دريغ نورزد مورد ستايش ديگران قرار گيرد.
1298 4- من الواجب على ذى الجاه ان يبذله لطالبه. 6 30 بر كسى كهجاه و مقامى دارد لازم است كه به درخواست كننده آن بذل كند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 201
باب الجواهر (گوهر و حقيقت انسانى)
1299 1- فى تصاريف الاحوال تعرف جواهر الرّجال. 4 398 در زير و روشدن و تغيير اوضاع و احوال، گوهر مردان شناخته شود.
باب الجهاد (جنگ با دشمن)
1300 1- المجاهدون تفتح لهم ابواب السّماء. 1 355 درهاى آسمان بهروى مجاهدان باز شود.
1301 2- الجهاد عماد الدّين و منهاج السّعداء. 1 354 جهاد، ستوندين و راه روشن نيكبختان است. 1302 3- الا و قد امرنى اللَّه بقتال اهل النّكث والبغى و الفساد فى الارض فامّا النّاكثون فقد قاتلت، و امّا القاسطون فقد جاهدت، وامّا المارقة فقد دوّخت، و امّا الشيطان الرّدهة فانّى كفيته بصعقة سمعت لها و جيبقلبه و رجّة صدره. 2 343 هان بدانيد كه خداوند مرا مأمور كرد به پيكار با پيمانشكنان و سركشان و فساد گردان در زمين، اما پيمان شكنان را كه با آنان پيكار كردم،و اما سركشان را كه با ايشان جهاد كردم و اما «مارقين»- و از دين بيرون روندگان- را نيز به خاك خوارى و مذلّت نشاندم، و امّا «شيطان ردهه» را با نعرهاى كه طپشقلبش و لرزه سينهاش را از آن نعره شنيدم كارش را- تمام كردم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 202
1303 4- ثواب الجهاد اعظم الثّواب.
3 348 پاداش جهاد بزرگترين پاداشهاست.
1304 5- بقيّة السّيف انمى عددا و أكثر ولدا. 3 263 باقيماندهشمشير از نظر عدد فزايندهتر و از نظر فرزند بيشتر خواهد بود. 1305 6- زكاةالبدن الجهاد و الصّيام. 4 106 زكات بدن، جهاد و روزه است.
1306 7- زكاة الشّجاعة الجهاد فى سبيل اللَّه. 4 106 زكات شجاعت،جهاد در راه خداست.
1307 8- و ايم اللَّه لئن فررتم من سيف العاجلة لا تسلموا من سيوفالآخرة، و أنتم لها ميم العرب و السّنام الأعظم فاستحيوا من الفرار فانّ فيهادّراع العار و ولوج النّار. 6 255 سوگند به خدا اگر از شمشير دنيا فرار كنيد ازشمشير آخرت سالم نمىمانيد.
شما بزرگان عرب و سركردگان برجستهايد، از گريختن شرم كنيد كهدر آن پيراهن عار به تن كرده و به دوزخ در آييد.
باب الجهل (نادانى)
1308 1- الجهل موت. 1 22 نادانى، مرگ است.
1309 2- الجهل وبال. 1 63 نادانى، وبال و گرفتارى است.
1310 3- النّاس اعداء ما جهلوا. 1 76 مردم آنچه را نمىدانند باآن دشمنند.
1311 4- المرء عدوّ ما جهل. 1 116
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 203
آدمى دشمن چيزى است كه آن را نمىداند. 1312 5- الجهل أنكىعدوّ. 1 129 نادانى، نابود كنندهترين دشمن است.
1313 6- الجهل يزلّ القدم. 1 131 نادانى، گامها را بلغزاند.
1314 7- الجهل داء و عياء. 1 182 نادانى، بيمارى و درماندگى است.
1315 8- الجهل معدن الشّرّ. 1 173 نادانى، كانون شر و بدى است.
1316 9- الجهل يجلب الغرر. 1 205 نادانى، نابودى به دنبال دارد.
1317 10- الجهل اصل كلّ شرّ. 1 205 نادانى، ريشه و اساس هر بدىاست.
1318 11- الجهل ادواء الدّاء. 1 205 نادانى، بدترين بيماريهاست.
1319 12- الجهل يفسد المعاد. 1 213 نادانى، معاد انسان را تباهسازد.
1320 13- الجهل فساد كلّ امر. 1 231 نادانى، موجب فساد هر كارىاست.
1321 14- الجاهل حيران. 1 54 نادان، سرگردان است.
1322 15- الجاهل يميل الى شكله. 1 86 نادان، به شخص نادانى همانندخود متمايل باشد.
1323 16- الجاهل لا يرتدع. 1 117 نادان، از راهى كه مىرود بازنايستد.
1324 17- الجاهل لا يرعوى. 1 168 نادان، از راه رفته باز نگردد.
1325 18- الجاهل يرفع نفسه فيتّضع. 1 178 نادان (از روى جهالتى كهدارد) خود را بلند گرداند و (همين سبب شود كه) پست گردد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 204
1326 19- الجاهل من جهل قدره. 1 281 نادان، كسى است كه قدر خود رانداند.
1327 20- الجاهل ميّت و ان كان حيّا.
1 293 نادان، مرده است اگر چه به صورت زنده باشد. 1328 21- الجاهل كزلّة العالم صوابه.
1 304 جاهل، درستى نظر و انديشهاش همانند لغزش عالم و داناست. 1329 22- الجاهل من خدعته المطالب.
1 312 نادان، كسى است كه مطالب (دنيا) فريبش داده است. 1330 23- الجاهل من جهل أمره. 1 324 نادان، كسى است كه در كار خود نادان (و سرگردان) است.
1331 24- الجاهل من انخدع لهواه و غروره. 1 339 نادان، كسى است كهفريفته هوا و هوس و فريبهاى آن گشته است.
1332 25- الجاهل اذا جمد وجد و اذا وجد ألحد. 1 396 شخص نادان،هنگامى كه كم خير باشد و بخل ورزد مال و ثروت بيابد، و چون بيابد سر از الحاد وبىدينى در آورد.
1333 26- الحرص و الشّره و البخل نتيجة الجهل. 2 28 حرص و آز وبخل، نتيجه و محصول نادانى است.
1334 27- الجهل و البخل مساءة، و مضرّة. 2 7 نادانى و بخل، بدى وزيان است.
1335 28- الجاهل لن يلقى ابدا الّا مفرّطا او مفرطا. 2 32 نادان،ديدار نشود (يا ديده نشود) مگر اين كه يا كار را از حدّ بگذراند، و يا به حدّ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 205
خود نرساند. 1336 29- الجاهل يستوحش ممّا يأنس به الحكيم. 244 نادان، وحشت كند از آنچه حكيم و فرزانه بدان انس گيرد.
1337 30- الجاهل لا يعرف العالم لانّه لم يكن قبل عالما. 2 45جاهل، عالم را نمىشناسد زيرا او پيش از آن عالم نبوده (و اين دوره را نگذراندهولى عالم به عكس او است) 1338 31- الجاهل لا يعرف تقصيره و لا يقبل من النّصيحله. 2 54 نادان، تقصير و خطاى خود را نشناسد و نصيحت خير خواه خود را نپذيرد.
1339 32- الجهل مطيّة شموس من ركبها زلّ و من صحبها ضلّ. 2 93نادانى، مركب چموشى است كه هر كس سوار آن شود بلغزد، و هر كس همراهش رود گمراهشود.
1340 33- الجهل بالفضائل من اقبح الرّذائل. 2 121 نادان بودن بهفضيلتها و كمالات، از زشتترين پستىها و فرومايگىهاست.
1341 34- الجاهل صخرة لا ينفجر ماؤها و شجرة لا يخضرّ عودها، وارض لا يظهر عشبها. 2 129 نادان «صخرة» و سنگ سختى است كه آبى از آن نجوشد، ودرختى است كه چوب آن سبز نشود، و شورهزارى است كه گياهى در آن نرويد.
1342 35- الجاهل ميّت بين الاحياء.
2 143 نادان مردهاى در ميان زندگان است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 206
1343 36- اعص الجاهل تسلم. 2 175 از نادان نافرمانى كن تا سالم بمانى.
1344 37- العامل بجهل كالسّائر على غير طريق، فلا يزيده جدّه فيالسّير الّا بعدا عن حاجته. 2 63 كسى كه از روى جهل و نادانى كار كند همچون كسىاست كه به بيراهه مىرود هر چه در رفتن بيشتر تلاش كند از هدف دورتر شود.
1345 38- الجهل في الانسان اضرّ من الآكلة في البدن. 2 59 نادانىدر انسان، از خوره در بدن زيانبارتر است.
1346 39- الجهل مميت الاحياء و مخلّد الشّقاء. 1 381 نادانىزندگان را بميراند و بدبختى ابدى آرد.
1347 40- الجهل يزلّ القدم و يورث النّدم. 1 353 نادانى گام رابلغزاند و پشيمانى به بار آرد.
1348 41- اعظم المصائب الجهل. 2 371 بزرگترين مصيبتها نادانى است.
1349 42- اعظم الجهل جهل الانسان امر نفسه. 2 387 بزرگتريننادانىها آن است كه انسان نسبت به وضع خويش نادان باشد.
1350 43- اسوء السّقم الجهل. 2 377 بدترين بيمارىها نادانى است.
1351 44- اشقى النّاس الجاهل. 2 379 بدبختترين مردم شخص ناداناست.
1352 45- اهون شيء لائمة الجهّال.
2 458 آسانترين (و هموارترين) چيز بر انسان سرزنش جاهلان است. 1353 46- انّ الجاهل من جهله في اغواء و من هواه في اغراء فقوله سقيم و فعلهذميم. 2 544
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 207
به راستى كه شخص جاهل از روى نادانى خود در صدد گمراه كردنديگران است و به خاطر هوا و هوس خود در حال فريفتن مردم است، سخنش بيمارى آورد وكارش نكوهيده است. 1354 47- اعظم الجهل معاداة القادر و مصادقة الفاجر و الثّقة بالغادر.2 478 بزرگترين نادانى دشمنى كردن با توانا، و دوستى كردن با گنهكار و فاجر، واعتماد كردن بر آدم بىوفاست.
هوا و هوس خود در حال فريفتن مردم است، سخنش بيمارى آورد وكارش نكوهيده است. 1354 47- اعظم الجهل معاداة القادر و مصادقة الفاجر و الثّقةبالغادر. 2 478 بزرگترين نادانى دشمنى كردن با توانا، و دوستى كردن با گنهكار وفاجر، و اعتماد كردن بر آدم بىوفاست.
1355 48- ابغض الخلائق الى اللَّه تعالى الجاهل لانّه حرمه ما منّبه على خلقه و هو العقل. 2 478 دشمنترين بندگان در پيشگاه خداى تعالى انسان ناداناست، زيرا خداوند او را محروم ساخته از آنچه بر خلق خويش منّت نهاده و آن عقل است.
1356 49- انّما الجاهل من استعبدته المطالب. 3 75 به راستى جاهل ونادان كسى است كه مطالب (دنيوى) او را برده خويش ساخته است.
1357 50- انّكم لن تحصّلوا بالجهل اربا و لن تبلغوا به من الخيرسببا و لن تدركوا به من الآخرة مطلبا. 3 69 به راستى شما از نادانى به نيازىنرسيد، و از كار خير در نادانى به سبب و وسيلهاى دست نيابيد، و از آخرت با نادانىمطلبى را درك نكنيد.
1358 51- بالجهل يستثار كلّ شرّ. 3 234 به وسيله نادانى است كه هرشرّى بر پا شود.
1359 52- ثروة الجاهل في ماله و أمله.
3 351 دارايى نادان در مال و آرزوى او است.
1360 53- جهل الغنىّ يضعه و علم الفقير يرفعه. 3 367 نادانى شخصثروتمند، او را پست گرداند، و علم و دانش فقير و نيازمند، او را برافرازد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 208
1361 54- ربّ جاهل نجاته جهله. 4 64 بسا نادانى كه نجاتش به خاطرنادانىاش باشد. 1362 55- دولة الجاهل كالغريب المتحرّك الى النّقلة. 4 9 دولتشخص نادان مانند بيگانهاى است كه به سوى انتقال حركت مىكند. (دوام ندارد) 136356- ربّ جهل أنفع من علم. 4 68 بسا جهل و نادانى كه سودمندتر از علم و دانش باشد.
1364 57- رغبتك في المستحيل جهل.
4 84 رغبت تو در كار محال و نشدنى، نادانى است (يعنى منشأ آننادانى تو است).
1365 58- رأى الجاهل يردى. 4 95 رأى و انديشه نادان، به هلاكتاندازد.
1366 59- زلّة الجاهل معذورة. 4 111 لغزش جاهل بخشوده است.
1367 60- زيادة الجهل تردى. 4 112 فزونى جهل آدمى را به نابودىكشاند.
1368 61- شرّ المصائب الجهل. 4 165 بدترين مصيبتها نادانى است.
1369 62- شرّ من صاحب- الجاهل.
4 166 بدترين كسى كه با او مصاحبت مىكنى شخص نادان و جاهل است.
1370 63- شرّ الاصحاب الجاهل. 4 170 بدترين مصاحبان براى انسان،افراد نادان هستند.
1371 64- صواب الجاهل كالزّلّة من العاقل. 4 200 كار درست نادان،همچون لغزش عاقل است. 1372 65- صديق الجاهل متعوب منكوب. 4 203 دوست آدم نادان،دچار رنج و سرشكستگى است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 209
1373 66- صديق الجاهل معرض للعطب.
4 210 دوست شخص نادان در معرض هلاكت است. 1374 67- ضالّة الجاهلغير موجودة.
4 227 گمشده جاهل و نادان، يافت شدنى نيست. 1375 68- طاعة الجهولتدلّ على الجهل.
4 250 فرمانبردارى نادان خود پسند، دليل بر نادانى است.
1376 69- طلب المراتب و الدّرجات بغير عمل جهل. 4 251 طلبمرتبهها و درجههاى والا بدون عمل و كار، از نادانى است. 1377 70- عجبت لمنيجهل نفسه كيف يعرف ربّه. 4 341 در شگفتم از كسى كه در باره خويش نادان است چگونهپروردگار خود را شناخته است 1378 71- عاش ركّاب عشوات، جاهل ركّاب جهالات، عادعلى نفسه، مزّيّن لها سلوك المحالات و باطل التّرّهات.
4 358 كورى است كه بر تاريكىهاى زياد سوار گشته، نادانى است كه برنادانىهاى بسيار ديگر سوار شده، بر خويش ستم كند، و براى نفس خود پيمودن محالات(ناشدنىها) و سخنان باطل بىفايده را آراسته است.
1379 72- عمل الجاهل وبال، و علمه ضلال. 4 362 كار جاهل (كم عقل)وبال (عذاب و سختى) و دانش او گمراهى است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 210
1380 73- عقبى الجهل مضرّة و الحسود لا تدوم له مسرّة. 4 363سرانجام جهل و نادانى زيانبار است، و براى حسود هيچ مسرّت و خوشى پايدار نماند.
1381 74- غنى الجاهل بماله. 4 376 بىنيازى و توانگرى نادان بهمال اوست.
1382 75- فكر الجاهل غواية. 4 413 فكر و انديشه نادان گمراهى است.
1383 76- عقوبة الجهلاء التّصريح. 4 362 زجر و منع نادانان (ازكار زشت) به گفتن آشكار است. 1384 77- قطيعة الجاهل تعدل صلة العاقل. 4 509بريدن از نادان برابر است با پيوند با دانا و خردمند.
1385 78- كلّ جاهل مفتون. 4 527 هر نادانى فريفته است. 1386 79- غاية الجهل تبجّح المرء بجهله. 4 373 نهايت نادانى اين است كه آدمى به نادانى خودشادمان باشد.
1387 80- غرور الجاهل بمحالات الباطل. 4 378 فريب جاهل به مكر وحيلههاى باطل است (كه شيطان و يا ديگران براى او ترتيب دهند).
1388 81- كفي بالمرء جهلا أن ينكر على النّاس ما يأتي مثله. 4 584در نادانى انسان همين بس است كه بد شمارد از مردم آنچه را خود مانند آن را انجامدهد.
1389 82- كلّما حسنت نعمة الجاهل ازداد قبحا فيها. 4 619 به هراندازه كه نعمت بر جاهل نيكو شود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 211
بر زشتى آن بيفزايد. 1390 83- كن زاهدا فيما يرغب فيهالجهول. 4 602 در آنچه شخص بسيار نادان رغبت دارد تو زاهد و پارسا باش. 1391 84- كم من عزيز اذلّه جهله. 4 546 چه بسا عزيزى كه نادانىاش او را خوار گردانيده است.
1392 85- كفي بالجهل ضعة. 4 569 نادانى براى پستى (انسان) كافياست.
1393 86- كثرة الخطأ تنذر بوفور الجهل.
4 589 خطا و لغزش بسيار، از نادانىهاى بسيار خبر مىدهد.
1394 87- ليس في البرق اللّامع مستمتع لمن يخوض الظّلمة. 5 87 دربرق درخشنده بهرهاى نيست براى كسى كه فرو مىرود در تاريكى. 1395 88- الجاهل فيكلّ حالة خسران.
5 28 شخص نادان هر حالتى و هر وضعى كه دارد در زيان و خسران است.
1396 89- من جهل النّاس استنام إليهم.
5 256 كسى كه در مورد وضع مردم نادان باشد و آنها را نشناسد بدانهااعتماد كند.
1397 90- من اصطنع جاهلا برهن عن وفور جهله. 5 257 كسى كه به شخصنادانى احسان و كمك كند نمايانگر جهل بسيار خود او است.
1398 91- من جهل كثر عثاره. 5 285 كسى كه نادان شد، لغزشش بسيارشود.
1399 92- من جهل موضع قدمه عثر بدواعى ندمه. 5 348 كسى كه جاى پاىخود را نداند (و پا از حدّ خود فراتر نهد)، بلغزد بدانچه موجب
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 212
پشيمانى او گردد.
1400 93- من استطاره الجهل فقد عصى العقل. 5 307 كسى كه نادانى اورا به بلند پروازى وا داشته است، نافرمانى عقل كرده است.
1401 94- من جهل اهمل. 5 144 كسى كه نادانى كند واگذاشته شود (ومردم او را واگذارند).
1402 95- من جهل موضع قدمه زلّ.
5 189 كسى كه جاى پاى خود را نداند بلغزد.
1403 96- من اشدّ المصائب غلبة الجهل. 6 19 از سختترين مصيبتهاچيره شدن نادانى است.
1404 97- ما اوقح الجاهل. 6 76 چه بىشرم است انسان نادان.
1405 98- ما ضادّ العلماء كالجهّال. 6 83 كسى مانند نادانان، بهدشمنى دانشمندان بر نخواسته است.
1406 99- نعم الجهّال كروضة على مزبلة. 6 170 نعمتهاى نادانانهمانند بوستانى در كنار مزبله است.
1407 100- لا تركنوا الى جهّالكم و لا تنقادوا لاهوائكم فانّالنّازل بهذا المنزل على شفا جرف هار. 6 325 اى مردم به نادانهاى خود تكيه نكنيد و اسير هواهاى خويش نشويد كه هر كسى در چنين جايگاهى در آيد بر لب پرتگاه قرارگيرد.
1408 101- ويل لمن تمادى في جهله و طوبى لمن عقل و اهتدى. 6 227واى بر كسى كه در نادانى خود فرو رفته و خوشا به حال كسى كه خرد ورزى كرده و بهراه راست در آمده است.
1409 102- لا تعادوا ما تجهلون فانّ اكثر العلم فيما لا تعرفون. 6278 دشمنى نكنيد با آنچه نمىدانيد كه بيشترين دانش در همان است كه شما
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 213
نمىدانيد. 1410 103- لا فقر كالجهل. 6 352 فقر و نيازىهمچون جهل و نادانى نيست.
1411 104- لا يزكو مع الجهل مذهب.
6 363 هيچ طريقه و مذهبى با نادانى، پاكيزه و پاك نشود.
1412 105- لا غنى لجاهل. 6 348 جاهل و نادان، توانگرى ندارد.
1413 106- لا مصيبة اشدّ من جهل. 6 385 مصيبتى سختتر از نادانىنيست.
1414 107- لا فقر اشدّ من الجهل. 6 378 نياز و فقرى، سختتر ازنادانى نيست.
1415 108- لا سوأة اشين من الجهل.
6 381 هيچ پليدى، زشتتر از نادانى نيست.
1416 109- لا يرى الجاهل الّا مفرّطا.
6 389 نادان هيچگاه ديده نشود جز آن كه از حدّ بگذراند (و هيچ گاهاعتدال ندارد).
1417 110- لا يردع الجهول الّا حدّ الحسام. 6 409 شخص بسيار نادانرا جز دم شمشير (از نادانى و كجروى) باز ندارد.
باب جهنم (دوزخ)
1418 1- النّار غاية المفرطين. 1 129 دوزخ سرانجام افراط كنندگان(و از حدّ گذرندگان) است.
1419 2- احذروا نارا حرّها شديد و قعرها بعيد و حليّها حديد. 2282 بپرهيزيد از آتشى كه گرمى آن سخت، و گودى آن دور، و زيورهاى آن آهن است.
1420 3- احذروا نارا لجبنها عتيد و لهبها شديد، و عذابها ابداجديد. 2 283 بپرهيزيد از آتشى كه خروشش آماده.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 214
زبانهاش سخت، و عذابش هميشه تازه است.
1421 4- كفي بجهنّم نكالا. 6 571 همان دوزخ براى كيفر كافي است.
1422 5- غاية الكافر النّار. 4 371 سرانجام كافر، دوزخ است.
1423 6- غمر قرارها، مظلمة اقطارها حامية قدورها، فظيعة امورها. 4385 سخت است جايگاهش، اطراف و جوانبش تاريك و ظلمانى، ديگهايش جوشان، اوضاع واحوالش سخت وحشتناك است.
1424 7- لن ينجو من النّار الّا التّارك عملها. 5 61 از دوزخرهايى نيابد مگر آن كس كه عمل آن را واگذارد. 1425 8- ليس لهذا الجلد الرّقيقصبر على النّار. 5 74 اين پوست نازك را شكيبايى بر آتش دوزخ نيست.
1426 9- ما خير بعده النّار بخير. 6 58 خيرى كه پس از آن دوزخباشد خير نيست.
1427 10- نار شديد كلبها، عال لجبها ساطع لهبها، متاجّج سعيرا،متغيّظ زفيرها، بعيد خمودها، ذاك وقودها متخوّف وعيدها. 6 183 آتشى است كه صداىزبانههايش وحشتزا، و شرارهاش تا دل آسمان بالا رود، زبانهاش برافراشته و روشن،شعلههايش فروزنده، خروشش خشمناك، خموشىاش بسيار دور از انتظار، آتشگيرهاششعلهور، بيم آن ترساننده است.
1428 11- وارد النّار مؤبّد الشّقاء. 6 238 كسى كه به دوزخ در آيدبدبختى او هميشگى است.
1429 12- وفد النّار ابدا معذّبون. 6 237 اعزاميان به دوزخ براىهميشه در عذاب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 215
و شكنجهاند. 1430 13- لا يظعن مقيمها، و لا يفادى اسيرها، ولا تقسم كبولها، لا مدّة للدّار فتفنى و لا اجل للقوم فيقضى.
6 429 آنها كه در آتشند از آن خارج نشوند، و براى آزاد ساختناسيرانش فديه نپذيرند، زنجيرهايش گسسته نگردد، مدتى براى آن تعيين نشده تا سر رود،و نه سر آمدى تا فرار رسد.
حرف «الحاء»
باب الحبّ (دوستى)
1431 1- المودّة رحم. 1 12 دوستى با مردم (نوعى رابطه) خويشاوندىاست. 1432 2- التّودّة يمن. 1 24 دوستى ميمنت و مباركى آرد.
1433 3- المودّة نسب. 1 31 دوستى كردن (نوعى) نسب و خويشى است.
1434 4- المودّة أقرب رحم. 1 103
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 216
دوستى كردن (به نوعى) نزديكترين خويشاوندى است.
1435 5- المودّة نسب مستفاد. 1 171 دوستى كردن خويشى است كه بهدست آمده و كسب شده است.
1436 6- التّودّد الى النّاس رأس العقل.
1 354 دوستى با مردم اساس عقل و خرد است.
1437 7- المودّة فى اللَّه اقرب نسب.
1 369 دوستى در راه خدا نزديكترين خويشى است.
1438 8- المودّة فى اللَّه آكد من وشيج الرّحم. 1 397 دوستى درراه خدا از پيوند خويشاوندى محكمتر است.
1439 9- المودّة احدى القرابتين. 2 17 دوستى يكى از دو خويشاوندىاست.
1440 10- المودّة اقرب نسب. 1 76 دوستى نزديكترين خويشى و قرابتاست.
1441 11- المودّة فى اللَّه اكمل النّسبين.
2 21 دوستى در راه خدا كاملترين نسب است.
1442 12- المودّة تعاطف القلوب فى ايتلاف الارواح. 2 122 دوستى ومهرورزى نسبت به يكديگر در الفت و آرامش روحهاست. 1443 13- اكرم ودّك و احفظعهدك.
2 175 دوستى خود را گرامى دار و پيمان خود را حفظ كن.
1444 14- احبب فى اللَّه من يجاهدك على صلاح دين و يكسبك حسنيقين.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 217
2 196 دوست بدار در راه خدا آن كس را كه در راه اصلاح دين با تومىستيزد، و براى تو يقين نيكو كسب كند. 1445 15- ايّاك ان تحبّ اعداء اللَّه اوتصفى ودّك لغير اولياء اللَّه فانّ من احبّ قوما حشر معهم. 2 306 بپرهيز از اين كهدشمنان خدا را دوست بدارى يا دوستى خود را براى كسانى جز اولياى خدا خالص گردانى،كه به راستى هر كس مردمى را دوست بدارد با آنها محشور گردد.
1446 16- اوّل العقل التّودّد. 2 384 سر آغاز عقل و دانايى، دوستىكردن با مردم است.
1447 17- انفع الكنوز محبّة القلوب.
2 393 سودمندترين گنجها محبّت و دوستى دلهاست.
1448 18- اولى من احببت من لا يقلاك.
2 412 شايستهترين كس براى دوست داشتن تو كسى است كه تو را دشمننداشته باشد.
1449 19- انّ المودّة يعبّر عنها اللّسان و عن المحبّة العينان. 2511 به راستى كه دوستى را زبان اظهار كند، ولى محبت را چشمان. 1450 20- احقّ مناحببته من نفعه لك و ضرّه لغيرك. 2 486 سزاوارترين كسى كه بايد دوستش بدارى كسىاست كه سودش به تو رسد و زيانش به ديگران.
1451 21- افضل النّاس منّة من بدء بالمودّة. 2 421 برترين مردم ازنظر منّت گذارى كسى است كه آغاز به دوستى كند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 218
1452 22- اشرف الشّيم رعاية الودّ و أحسن الهمم انجاز الوعد. 2468 شريفترين خلق و خوى، رعايت كردن دوستى است، و بهترين همّتها و تصميمها انجاموعده است.
1453 23- اسرع المودّات انقطاعا مودّات الاشرار. 2 424 دوستىمردمان بدكار از هر دوستى ديگرى زودتر بريده و منقطع گردد.
1454 24- ان استنمت الى ودودك فأحرز له من امرك، و استبق له منسرّك ما لعلّك ان تندم عليه وقتامّا.
3 7 اگر نسبت به دوست خود قرار و آرامش پيدا كردى (همه اسرار واحوال خود را در اختيار او مگذار) و جنبه احتياط را در كار او نگه دار، و از اسرارخود نگه دار آنچه را كه ممكن است هنگامى از فاش كردن آن پشيمان شوى.
1455 25- اذا أحببت فلا تكثر. 3 115 وقتى كسى (يا چيزى) را دوستداشتى زياده روى نكن (كه هر چيزى را حدّى و اندازهاى است).
1456 26- بالتّودّد تتأكّد المحبّة. 3 237 با دوستى كردن و احسانرشتههاى محبت محكم و استوار شود.
1457 27- ثلاثة يوجبن المحبّة: الدّين و التّواضع و السّخاء. 3342 سه چيز است كه دوستى آورد: دين، فروتنى، بخشندگى.
1458 28- اذا نبت الودّ وجب التّرافد.
و التّعاضد. 3 173 وقتى دوستى ثابت و پا بر جا شد تعاون و كمكدادن به يكديگر لازم شود.
1459 29- ثلاث يوجبن المحبّة: حسن الخلق و حسن الرّفق و التّواضع.3 344 سه چيز است كه محبت و دوستى مردم را در پى دارد: خوش خلقى، خوش رفاقتى،فروتنى.
1460 30- بالتّودّد تكون المحبّة. 3 200 با دوستى كردن محبت(قلبى) خواهد بود.
1461 31- رأس العقل التّودّد الى النّاس.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 219
4 51 اساس عقل و خرد دوستى كردن با مردم است.
1462 32- ربّ متودّد متصنّع. 4 57 بسا دوستىها كه ساختگى است (وحقيقت ندارد).
1463 33- سلوا القلوب عن المودّات فانّها شواهد لا تقبل الرّشا. 4151 دوستىها را از دلها بپرسيد كه آنها گواهانى هستند كه رشوه نگيرند.
1464 34- صحّة الودّ من كرم العهد. 4 199 درستى دوستى از گرامىداشتن عهد و پيمان است (چون دوستى نيز پيمانى است و بايد آن را گرامى داشت).
1465 35- عين المحبّ عمية عن معايب المحبوب، و اذنه صمّاء عن قبحمساويه. 4 356 ديده دوست كور است از (مشاهده) عيبهاى دوست، و گوشش كر است از زشتىبدىها او. 1466 36- فى الضّيق و الشّدّة يظهر حسن المودّة. 4 407 در تنگى وسختى، درستى و نيكويى دوستى آشكار گردد.
1467 37- فقد الاحبّة غربة. 4 413 از دست دادن دوستان، غربت وتنهايى است.
1468 38- كلّ مودّة مبنيّة على غير ذات اللَّه ضلال، و الاعتمادعليها محال.
4 543 هر دوستى و محبتى كه پايهاش بر چيزى غير از ذات مبارك خداىمتعال پى ريزى شده باشد گمراهى است و تكيه بر آن محال است.
1469 39- كن للودّ حافظا و ان لم تجد محافظا. 4 604 دوستى را نگهدار اگر چه نگهبانى براى
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 220
آن نيابى.
1470 40- من احبّ شيئا لهج بذكره. 5 177 كسى كه چيزى را دوستبدارد به ياد و ذكر آن شيفته شود (پيوسته به ياد او است). 1471 41- من خلصتمودّته احتملت دالّته. 5 207 هر كه دوستىاش پاك و خالص باشد كرشمه و ناز او رابخرند (و بپذيرند).
1472 42- من احبّك نهاك. 5 149 كسى كه تو را دوست دارد (از كارهاىنا پسند) بازت دارد.
1473 43- من لم يتعاهد موادده فقد ضيّع الصّديق. 5 319 كسى كه ازدوست خود بررسى (تفقّد و احوالپرسى) نكند دوست را تباه كند (و از را از دست خواهدداد).
1474 44- من وادّك لامر ولّى عند انقضائه. 5 319 كسى كه به خاطركارى با تو دوستى كند.
با انجام شدن آن كار، از تو روى بگرداند.
1475 45- من لم تكن مودّته فى اللَّه فاحذره فانّ مودّته لئيمة وصحبته مشومة. 5 412 كسى كه مبناى دوستىاش در راه خدا نباشد از او پرهيز كن كهدوستى او پستى است و مصاحبت با او شوم است.
1476 46- من احبّنا فليعدّ للبلاء جلبابا.
5 427 كسى كه ما را دوست مىدارد بايد جامه بلاء و گرفتارى راآماده و مهيّا سازد.
1477 47- مودّة الآباء نسب بين الابناء.
6 132 دوستى پدران خويشاوندى است ميان پسران.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 221
1478 48- مودّة أبناء الدّنيا تزول لادنى عارض يعرض. 6 136 دوستىفرزندان دنيا (و دنيا پرستان) با كوچكترين عارضهاى (و اندك چيزى كه پيش آيد) ازبين مىرود.
1479 49- مودّة الجهّال متغيّرة الاحوال وشيكة الانتقال. 6 138دوستى نادانان، دستخوش دگرگونى شود و سريع الانتقال است (و به زودى از بينمىرود).
1480 50- مودّة العوامّ تنقطع كانقطاع السّحاب، و تنقشع كما ينقشعالسّراب. 6 149 دوستى با مردم عامى بريده شود همانند بريده شدن ابرها، و باز شودهمانند باز شدن سراب.
1481 51- وادّوا من توادّونه فى اللَّه، و أبغضوا من تبغضونه فىاللَّه سبحانه.
6 238 دوست بداريد هر كه را دوست مىداريد در راه خدا، و مبغوضداريد هر كه را مبغوض داريد در راه خداى سبحان.
1482 52- تحبّب إلى خليلك يحببك و أكرمه يكرمك، و آثره على نفسكيؤثرك على نفسه و أهله. 3 298 دوستى كن با دوست خود تا تو را دوست بدارد، و به اواكرام كن تا تو را اكرام كند، و او را بر خويش مقدم دار تا او نيز تو را بر خود وخاندانش مقدّم دارد.
1483 53- ودّ أبناء الدّنيا ينقطع لانقطاع اسبابه. 6 238 دوستىفرزندان دنيا (و دنيا پرستان) با بريده شدن اسباب آن بريده شود. 1484 54- ودّأبناء الآخرة يدوم لدوام سببه. 6 238 دوستى فرزندان آخرت، دوام دارد چون سبب آندوام دارد.
1485 55- لا تمنحنّ ودّك من لا وفاء له.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 222
6 262زنهار گوهر دوستى خود را به كسى كه وفا ندارد نبخش. (و با اودوستى مكن).
1486 56- لا توادّو الكافر و لا تصاحبوا الجاهل. 6 276 با كافردوستى نكنيد و با نادان مصاحبت و همراهى ننماييد.
1487 57- لا تبذلنّ ودّك اذا لم تجد موضعا. 6 286 واگذار مكندوستى خود را به كسى، هر گاه جايگاهى براى آن نيافتى. 1488 58- لا ينتقل الودودالوفىّ عن حفاظه و ان اقصى. 6 412 دوست صميمى باوفا از دوستى خود باز نگردد اگر چه(زمانهاى بسيارى) دور شود.
باب فنون الحرب (دستورات جنگى)
1489 1- التووا فى اطراف الرّماح فانّه امور للاسنّة. 2 252 درپيرامون نيزهها به اين سو و آن سو بپيچيد كه سبب مىشود پيكان نيزه به اين سو وآن سو رود (و به شما آسيبى نرساند). 1490 2- ضاربوا عن دينكم بالظّبى و صلواالسّيوف بالخطا، و انتصروا باللَّه تظفروا و تنصروا. 4 234 با لبه تيز شمشيرها درراه دفاع از دين خود شمشير زنيد، و از گامهاى خويش در زدن شمشيرها يارى گيريد، واز خداوند نصرت طلبيد تا پيروز شده و يارى شويد.
1491 3- عاودوا الكرّ و استحيوا من الفرّ فانّه عار فى الاعقاب ونار يوم الحساب. 4 358 يورش را پى در پى كنيد و از فرار و گريز شرم كنيد، كه آنلكه ننگى است در نسلهاى شما و آتشى است در روز رستاخيز.
1492 4- عضّوا على النّواجذ فانّه انبا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 223
للسّيوف عن الهام. 4 361 دندانها را سخت بر هم بفشاريد كه اينكار، شمشيرهاى دشمن را از رسيدن به كاسه سر، كندتر سازد.
1493 5- غضّوا الابصار فى الحروب فانّه اربط للجاش و اسكن للقلوب.
4 390 ديدهها را در جنگها فرو خوابانيد كه دل را قوىتر و قلب راآرامش بيشترى بخشد.
1494 6- قدّموا الدّارع و أخّروا الحاسر و عضّوا على الاضراسفانّه انبا للسّيوف عن الهام. 4 515 زره دارها را پيشاپيش لشكر قرار دهيد و آنهارا كه زره ندارند پشت سر آنها، دندانها را سخت به هم بفشاريد كه اين كار شمشيرهاىدشمن را از رسيدن به كاسه سر كندتر سازد.
1495 7- نافحوا بالظّبى و صلوا السّيوف بالخطى، و طيّبوا عنانفسكم نفسا و امشوا الى الموت مشيا سجحا.
6 178 با تيزى شمشير بزنيد و از گامهاى خويش در زدن شمشير يارىگيريد، خود را خرّم و سرخوش داريد و با آسانى و سبك جانى به سوى مرگ گام برداريد.
1496 8- لا تشتدّنّ عليكم فرّة بعدها كرّة و لا جولة بعدها صولة،و اعطوا السّيوف حقوقها، و قصّوا للحرب مصارعها، و اذمروا انفسكم على الطّعنالدّعسىّ و الضّرب الطّلخفى و اميتوا الأصوات فانّه اطرد للفشل.
6 342 سخت مشماريد گريزى را كه پس از آن حمله و يورش باشد و نه ازجولانى كه حمله پشت سر دارد، حق شمشيرها را ادا كنيد، و بررسى كنيد در ميدان جنگجايگاه سقوط و افتادن را، و خود را براى فرود آوردن سختترين نيزهها و محكمترينضربهها آماده سازيد، صداها را در سينه حبس كنيد كه براى دور كردن سستى مؤثرتراست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــص 224
باب الحج (زيارت كعبه)
1497 1- زيارة بيت اللَّه أمن من عذاب جهنّم. 4 110 زيارت خانهخدا امان دهنده است از عذاب دوزخ.
باب الحجّة (دليل و برهان)
1498 1- قوّة سلطان الحجّة اعظم من قوّة سلطان القدرة. 4 508نيروى تسلّط و چيرگى كه از برهان و دليل روشن پيدا شود، بزرگتر است از نيروىتسلّطى كه از قدرت به دست آيد. 1499 2- لا تخلوا الارض من قائم للَّه بحججه امّاظاهرا مشهورا و امّا باطنا مغمورا، لئلّا تبطل حجج اللَّه و بيّناته.
6 410 زمين خالى نماند از كسى كه به حجتهاى الهى قيام كند، خواهظاهر باشد و آشكار، يا پنهان و پوشيده، تا دليلها و نشانههاى روشن خدا باطلنگردد.
1500 4- يا أيّها النّاس إنّه لم يكن للَّه سبحانه حجّة فى أرضهأوكد من نبيّنا محمّد صلّى اللَّه عليه و آله، و لا حكمة أبلغ من كتابه القرآنالعظيم، و لا مدح اللَّه تعالى منكم إلّا من اعتصم بحبله، و اقتدى بنبيّه، و انّماهلك من هلك عند ما عصاه و خالفه و اتّبع هواه، فلذلك يقول عزّ من قائل: «فليحذرالّذين يخالفون عن أمره أن تصيبهم فتنة أو يصيبهم عذاب أليم». 6 468 هان اى مردمبراى خداى سبحان حجّتى در روى زمين محكمتر و نيرومندتر از پيامبر ما محمّد (صلّىاللَّه عليه و آله) نيست، و نه حكمت و فرزانگى رساتر از قرآن عظيم، و نه اين كهخداى تعالى مدح و ستايش كرده كسى از شما را جز آن كس كه به ريسمان او چنگ زند وپيروى از پيامبر او كند، و جز اين نيست كه هر كس هلاك و نابود گشته در موردنافرمانى و مخالفت با او و پيروى از هواى نفس هلاك شده، و به همين خاطر است كه خدافرموده: «بايد بترسند