بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب استقامت, سید باقر خسروشاهى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     20 -
     21 -
     22 -
     23 -
     24 -
     25 -
     26 -
     fehrest -
 

 

 
 

back indexnext

3- استقامت (1)

راه خوشبختى

استقامت، راه موفقيت و خوشبختى است. كسى كه استقامت نداشته باشد، روى موفقيت و سعادت را نخواهد ديد; زيرا هيچمقصود و هدف پر ارزشى، بدون تحمل رنج، نصيب كسى نمى‏شود، اگر بر حسب اتفاق، گنجى بدون‏رنج، نصيب شد، نگاه‏دارى آنبسيار مشكل و دشوار خواهد بود و كسى كه لياقت نگاه‏دارى آن را نداشته باشد، به زودى از كف مى‏دهد.

دو دلى

كسى كه نيروى استقامت را دارا نباشد، به هيچ مقصدى از مقاصد خود نخواهد رسيد; چون كه به سوى هر مقصودى كه رود راه راكه دور و دراز بيند يا خطرناك و پر مشقت‏يابد، از آن منصرف شده و باز مى‏گردد و مقصد ديگرى را كه به گمانش سهل‏الوصول تراست‏بر مى‏گزيند; ضعف و ناتوانى روحى در برابر حوادث، او را از رسيدن بدين مقصد هم جلوگيرى مى‏كند، مقصود سومى رادرنظر گرفته به جانب آن قدم برمى‏دارد و به همان دليل، از رسيدن به سومين مقصد و چهارمين و پنجمين و مقاصد ديگر خود،باز مى‏ماند، ولى در صورتى كه داراى استقامت‏باشد، دورى راه و موانع بزرگ، در همت مردانه او تاثيرى نخواهد داشت، آن قدرپايدارى مى‏كند تا بر موانع چيره شود، به مقصد خود برسد و بعد از رسيدن بدين مقصد، نيروى بيش‏ترى ذخيره خواهد كرد;چون راه‏مبارزه باحوادث را آموخته و در اثر داشتن استقامت، نيرومندتر شده است و باقدرت كامل‏ترى به سوى مقصد دومين،قدم برمى‏دارد و بى‏گمان، رسيدن بدين مقصد، از رسيدن به مقصد اول براى او، آسان‏تر خواهد بود; زيرا در اثر مبارزه در راه وصولبه هدف اول، تشخيص داده كه ارزش واقعى حوادث و موانع، آن مقدار كه مى‏پنداشت نيست در سابق از تصور خليدن خارى به پاىخود، ناراحت مى‏شد، ولى حال مى‏داند كه اهميتى ندارد و اگر خارى به پايش خليد، بيرون كشيدن آن آسان است، از آن گذشته،پس از اين، طورى راه مى‏رود كه خارى به پايش نخلد و به همين استدلال، در رسيدن به هدف‏هاى آينده، موفق‏تر خواهد بود، كمكم تمام مشكلات زندگى ونبرد در اجتماع، در برابر او ناچيز مى‏شود و موفقيت‏هاى بزرگى در انتظار او خواهد بود.

راز موفقيت

بر عكس، اگر در قدم اول استقامتى به خرج نمى‏داد و ثباتى به كار نمى‏برد، اگر روح او هم داراى كمى استقامت‏بود، در اثر به كارنبردن آن، از ميان مى‏رفت و راه وصول به مقاصدش دورتر مى‏شد و در قدم برداشتن به سوى مقصود، ناتوان‏تر و ضعيف‏ترمى‏گرديد و به هيچ مقصدى از مقاصد خود نمى‏رسيد; زيرا هر نيرويى كه انسان اندوخته باشد، اگر به كار نرود، از ميان خواهدرفت، پس استقامت را مى‏توان «راز موفقيت‏» ناميد هر كه داراى استقامت‏باشد، موفقيت و پيروزى از آن اوست و هر كسى، خالى ازاستقامت‏باشد، نا اميد و وامانده از همه مقاصد خواهد بود، نزد مرد با استقامت، هر عظيمى حقير است و هر مشكلى آسان و هرسختى، سست است; چون استقامت از هر عظيمى عظيم‏تر و از هرسختى محكم‏تر و كليد هر مشكلى است. مرد با استقامت، حرفنفى از دهانش خارج نمى‏شود كلمات: نمى‏توانم، نمى‏شود، ممكن نيست، در قاموس او يافت نمى‏شود، پيوسته از دريچه اثبات بهمقاصد خود مى‏نگرد; يعنى مى‏گويد: مى‏شود، ممكن است، كار آسانى است، چيزى نيست، بسيار سهل است; كارهايى كه در نظردگران غير ممكن است، در نظر او ممكن و واقعا هم چنين است و او خطا نرفته است; زيرا استقامت، كارهايى انجام مى‏دهد كهخردمندان را مات و متحير مى‏سازد و شايد در آغاز، چنين فردى را ديوانه يا خيال‏باف بشمارند، داستان‏هايى كه از استقامت‏هاىاشخاص گفته مى‏شود، بعضى از آن‏ها به قدرى محيرالعقول است كه گمان مى‏رود از قصص افسانه‏اى باشد; زيرا عقل مردمانى كهاستقامت ندارند، پس از وقوع آن هم، در پذيرفتن، ترديد مى‏كند.

اى كاش

اى‏كاش چنين خونى در عروق مسلمانان جريان داشت كه اين قدر با زبان از ستم‏ها شكايت نكنند، بلكه از خود شكايت كنند كهچرا اين قدر تنبل و مهمل هستند، قدمى بر دارند كه ستمگر قدرت ستمگرى نداشته باشد و گرنه كسى كه زورش برسد و ظلمنكند، بسيار كم و نادر است. هر كس كه ستم نمى‏كند، بدانيد كه از چيزى مى‏ترسد. مسلمانان اگر مى‏خواهند كه ستم‏كاران، ازستم دست‏بكشند، بايد در برابر آن‏ها مقاومت كنند تا از ترس مقاومت آن‏ها به كسى ظلم‏نكنند. هرملتى سزاوار همان حكومتىاست كه داراست; چون افراد هيئت‏حاكمه از خود ملت هستند نه از ديگران و ملت آن‏ها را خواسته است، اگر نمى‏خواست، آن‏ها رابر مى‏داشت; چون قدرت ملت از همه قدرت‏ها قوى‏تر است.

سخن در استقامت‏بود، كارهاى بزرگى كه در اين جهان رخ داده همه در اثر استقامت‏بوده است، شايد به عقل مردم عادى راستنيايد كه از ميان قومى بى‏تمدن وحشى فاسد الاخلاق وكثيف، قومى كه غارتگرى و دزدى در نظرشان افتخار بوده، ملتى‏كهعصبيت و خودخواهى و غرور رواج بازارشان بوده است، مردمى كه در توحش و جنايت‏كارى به جايى برسند كه پدران، دخترانخود را زنده زنده به گور كنند، هزاران فجايع ناموسى ميان آن‏ها رايج‏باشد و آن‏قدر در چاه بى شعورى فرو رفته باشند كهسنگ‏هايى را كه خود با دست‏خود تراشيده‏اند بپرستند! از ميان چنين مردمى يك‏تن بيرون آيد كه منزه‏ترين و پاكيزه‏ترين فردبشر باشد و با استقامت‏بى‏منتهاى خود، جهان را تكان‏دهد، آن قوم وحشى را سربلندترين ملل عالم نمايد، دو امپراتورى بزرگايران و روم را شكست داده و نابود كند، همان عربى كه كارش يغماگرى، دزدى، چپاول و آدم‏كشى بود، دراثر تربيت آن مرد، كارشبه جايى برسد كه نمونه‏اى از تقوا و فداكارى شود، برادر مسلمان خود را بر خود مقدم دارد، شعارش «مرا بگذار و دست‏يار من گير»باشد.

ياران رسول خدا در يكى از جنگ‏هاى رسول‏خدا زخميان مسلمانان بر زمين گرم افتاده بودند; آفتاب سوزان بر بدن‏هاى مجروحآن‏ها مى‏تابيد، تشنگى در اثر جنگ، گرمى هوا و سوزش آفتاب بر همه فشار آورده بود، آب براى آن‏ها آوردند، اولى ننوشيد و گفت:تا برادر مسلمانم كه در كنار من برزمين افتاده و از تشنگى در تب‏وتاب است ننوشد، آب نمى‏نوشم; آب را كه نزد دومى بردند،سومى را برخود مقدم داشت و همه همين‏طور كردند تا زخمى آخرى گفت: محال است كه من آب بياشامم و برادران من پيش ازمن آب ننوشيده باشند; آب را كه نزد اولى برگرداندند، ديدند از دنيا رفته، نزد دومى كه بردند ديدند جان داده است و همچنينسومى و چهارمى كه همگى بالب تشنه جان به جان آفرين تسليم كردند، ايثار كردند، يارخود را بر خود مقدم داشتند، استقامترسول‏خدا بود كه عرب غارتگر را بدين مرتبه از علو همت و پاكى و جانبازى رساند، آرى، اگر كسى پاك باشد و هرچه مى‏گويد ازدل بگويد و خود بدان عمل كند، پاكان بسيارى تربيت مى‏كند.

نتيجه استقامت

در اثر استقامت است كه يك تن قيام مى‏كند و با تمام اخلاق و رفتار بشر به‏مخالفت مى‏پردازد و موفق مى‏شود، در مدت محدودىبراى ساليان دراز، بزرگ‏ترين حكومت‏هاى جهانى را تشكيل مى‏دهد. پيروان او مادامى كه به دستورات عالى او رفتار مى‏كردند،همان مقام عالى و ارجمند را حائز بودند، ولى هنگامى كه از دستورات او سر پپچى كردند و دنبال شهوات و خواسته‏هاى خودرفتند، به خاك سياه نشستند.

مسلمانانى كه استقامت را از رسول خدا ياد گرفته بودند كارشان به جايى رسيد كه شاهزادگان بزرگ جهان را به بردگى خود درآوردند و پاى بر فرق فرقدان نهادند، ولى استقامت كه از ميان آن‏ها رخت‏بربست، به جاى آن، فساد اخلاق برايشان مستولى شد،خود، برده ديگران شدند. هر كس در راه خدا استقامت ورزيد و به سختى‏ها و فشارها تن در داد، خداى‏تعالى بهترين پاداش‏ها را دردوجهان به او خواهد داد.

قر آن كريم مى‏فرمايد:

«انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب; (2)

فقط كسانى كه در راه خدا استقامت ورزند و بر بلايا و مصايب پايدارى كنند، پاداش آن‏ها بى حساب [و] به تمام خواهد بود.»

در روايت‏شريف آورده است: در قيامت دسته‏اى از مردم در بهشت را مى‏كوبند، به آن‏ها گفته مى‏شود: كيستيد؟ گويند: ما كسانىهستيم كه در دين خدا استقامت ورزيديم; فرمان خدا را اطاعت كرديم و از نافرمانى خدا هر چند مخالف خواسته ما بود، دورىكرديم، در اين هنگام از طرف حضرت بارى‏تعالى خطاب مى‏رسد: راست مى‏گويند، آن‏ها را داخل بهشت كنيد. خداى تعالىپاداش نامحدود به كسانى كه در راه حق استقامت كردند، عنايت‏خواهد كرد. (3)

استقامت اگر براى خدا باشد هم در دنيا پاداش دارد و هم در آخرت; پس بهترين پاداش‏ها را در بر دارد و اگر در كارهاى دنيا به كاربرده شود، البته پاداش آن در اين جهان خواهد بود، چه پاداشى بهتر از رسيدن به مقصود مى‏باشد، بهترين پاداش اين جهان آناست كه كسى، پس از رنج‏بسيار، مقصود خود را درآغوش بگيرد.

چه خوش باشد كه بعد از انتظارىبه اميدى رسد اميدوارى

پاداش ديگر

پاداش ديگر استقامت آن است كه تمام هدف‏ها را نزديك و همه سختى‏ها را آسان مى‏كند و آدم را چنان قوى دل و با اراده مى‏كندكه همگان در برابر نيروى عظيم روحى او، سر تسليم فرود مى‏آورند و فرمانش را گردن مى‏نهند; چون اساس اطاعت وفرمانبردارى، بر عظمت روح نهاده شده است، هر كس روحى عظيم داشته‏باشد، به ناچار كسى كه روحش كوچك‏تر باشد، درتحت فرمان او خواهد رفت و نظريات او را خواهد پذيرفت. استقامت از بزرگى روح سرچشمه مى‏گيرد و نيز بزرگى روح ثمر آنخواهد بود; پس هر دو ميوه يكديگر و ريشه يكديگرند.

پى‏نوشتها:

1.شب پنج‏شنبه 22 ربيع الآخر 1369برابر با 21 بهمن‏ماه 1328.

2.زمر (39) آيه 10.

3.تفسير كنزالدقائق، ج‏11، ص‏34 به نقل از اصول كافى، ج‏2، ص‏75، ح‏4.

back indexnext
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation