بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شیطان در کمین گاه, نعمت الله صالحى حاجى آبادى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     KAMIN001 -
     KAMIN002 -
     KAMIN003 -
     KAMIN004 -
     KAMIN005 -
     KAMIN006 -
     KAMIN007 -
     KAMIN008 -
     KAMIN009 -
     KAMIN010 -
     KAMIN011 -
     KAMIN012 -
     KAMIN013 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

ستايش شيطان از زن ها 

در ملاقاتى كه شيطان با حضرت يحيى عليه السلام داشت در ضمن گفت و گوهاىزيادى كه با هم داشتند. عرض كرد: يا (نبى الله !) اميدوار كننده ترين چيزها پيش من وآن چيزى كه پشت من را محكم مى كند و باعث روشنى چشم من مى شود زن ها هستند؛ چون آنهاوسيله گمراهى مردم و دام ها و تيرى هستند كه به خطا نمى روند. پدرم به فداى آنانباد. اگر آنان نبودند، قدرت نداشتم يك نفر را گمراه نمايم . به وسيله آنها به مقصدمى رسم ، مردم را به مهلكه مى اندازم ، چقدر آنان خوب هستند.
وقتى نيكان بر من غالب شدند و لشكريانم را تار و مار كردند، پيش زنها مى روم ،قلبم روشن و غضبم تمام مى شود. اگر زن ها از ذريه آدم نبودند، من آنها را سجده مىكردم آنان سرور من هستند، جايگاه آنان گردن من است ، آنان را بر گردن خود مى نشانم .
اگر خواسته اى داشته باشند، نه با پا، بلكه با سرانجام مى دهم ؛ چون ايشان مايهاميد، قوت كمر، نگه دار، تكيه گاه ، مورد وثوق ، و فرياد رس من هستند.(452)


شيطان اولين بت را ساخت  

تاريخ بت پرستى بر مى گردد به زمان حضرت نوح عليه السلام . بت پرستى بهاين خاطر شايع شد كه آدم پنج فرزند صالح داشت به نام هاى (ود)، (سواع )،(يعوق )، (يغوث ) و (نسر) اول (ود) از دنيا رفت . مردم به خاطر مرگ او بسيارغمگين شدند، و در سرزمين بابل اطراف قبر او اجتماع كردند و از آن دور نمى شدند.
هنگامى كه ابليس اين صحنه را ديد، در سيماى انسانى ، نزد آنها آمد و گفت : مى خواهيدبراى شما صورتى بسازم كه وقتى به آن نگاه كنيد به ياد فرزند آدم بيفتيد؟
گفتند: آرى .
آن ملعون مجسمه اى براى آنها ساخت . بعد از آن هر يك از فرزندان آدم كه از دنيا مىرفتند، مجسمه اى ساخته و نام او را بر آن مى گذاردند. سپس با گذشت زمان ، شيطان اينمطلب را به نسل هاى بعد هم القا كرد كه نياكان شما اين مجسمه ها را مى پرستيدند، شماهم پرستش كنيد: در اين جا خداوند نوح را فرستاد تا آنها را از بت پرستى باز دارد.
اولين كسى كه بت را در ميان عرب برپا داشت ، (عمرو بن لحى ) از قبيله (خزاعه )بود. او براى انجام كارى به شام رفته بود. در آن جا گروهى را ديد كه بت مىپرستيدند. وقتى از آنها توضيح خواست ، گفتند: ما اين بت ها را پرستش مى كنيم . ازآنها باران مى خواهيم ، به ما باران مى دهند. يارى مى طلبيم ما را يارى مى كنند. گفت :ممكن است يكى از اين بت ها را به من دهيد تا به سرزمين عرب ببرم ؟! آنها بتى به نام(هبل ) كه از عقيق و به صورت انسانى ساخته شده بود به او دادند. آن را به مكه آوردو داخل كعبه نصب كرد. مردم را به عبادت آن فرا خواند. از آن پس ، افرادى كه از سفر مىآمدند، پيش از آن كه به خانه خود بروند بعد از طواف خانه خدا به سراغ بت مىرفتند.(453)


شيطان دستور آتش پرستى مى دهد 

اولين كسى كه دستور آتش پرستى را داد ابليس ملعون بود. حضرت آدم عليه السلامبراى اين كه بر حق بودن فرزندان خويش را ثابت كند، بههابيل و قابيل دستور داد كه قربانى كنند. هابيل چون دام دار بود يك گوسفند بزرگ وچاق گرفت و بالاى كوه برد. برادرش قابيل هم چون كشاورز بود يك دسته گندم پوچ وبى مايه را برداشت به بالاى كوه برد.
آتش آمد و گوسفند هابيل را سوزاند! اما دسته گندمقابيل سالم ماند؛ زيرا او قصدش اطاعت از پدر و خدا نبود. وى به منظور مسخره كردن ،اين كار را انجام داد. به خلاف برادرش كه فقط براى رضايت و اطاعت از پدر و مادر وخدا اين عمل را انجام داد.
شيطان از فرصت استفاده كرد و به قابيل گفت : مى دانى چرا قربانى توقبول نشد و قربانى برادرت هابيل پذيرفته شد؟قابيل جواب داد: علت آن را نمى دانم براى من بيان كن . شيطان گفت : علتش اين است كهبرادرت آتش ‍ پرست بود! از اين رو، قربانى او پذيرفته شد. تو هم اگر مى خواهىقربانيت قبول افتد، بايد آتش پرست شوى و در برابر آن كرنش كنى !
قابيل گفت : من آتشى را كه برادرم پرستش مى كرد، نمى پرستم . وليكن آتش ‍ ديگرىرا عبادت مى كنم و قربانى نزد او مى برم كه از من همقبول كند.
پس از آن ، آتشكده هايى ساخت و قربانى براى آنها برد. خداى خود را رها كرد و ازعبادت او سرپيچيد و آتش را تعظيم نمود و آتش پرستى را براى فرزندانش به ارثگذاشت . شيطان هم از اين كار خرسند گشت و از او خواست تا آتش پرستى را در جهانرواج دهد.


شيطان همراه مد پرستان  

يكى از مسائلى كه در تمام دنيا رونق يافته فساد، تحريك شهوات ، خودنمايى ها،اسارف و تبذير، مسئله لباس و خودآرايى مانند سرطان ، در همه جا ريشه دوانيده است . وثروت هاى عظيمى را به نابودى كشانده كه رقم بسيار مهمى راتشكيل مى دهد. و اگر اين سرمايه صرفه جويى مى شد، بسيارى از مشكلات جامعه راحل مى كرد و محرومان بسيارى را به رفاه مى رساند.
مد پرستان و كسانى كه لباس هاى تنگ و زننده مى پوشند، كم بود و عقده حقارت دارند!اين ها چون نمى توانند با اعمال نيك و كار پسنديده اى ، خود را به جامعه نشان دهند،سعى مى كنند با لباس هاى زننده و قيافه اى استثنايى ، خود را انگشت نماى خاص و عامگردانند. اين ها شيطان صفتانى هستند كه به شيطان آبرو مى دهند.
خيال مى كنند اگر با ظاهرى ويژه و متمايز از ديگران در ميان مردم آشكار شوند، مىتوانند محبوبيت نداشته خود را به كف آورند.
تاءسف در اين است كه 20 سال پيش از ظهور جمهورى اسلامى ، در بعضى از ادارات وارگان ها هنوز كسانى هستند كه با اين نوع نگرش ، خودنمايى مى كنند. گويى بافرهنگ و باورهاى دينى مردم كشور خود هيچ آشنايى ندارند.
پيشوايان دين با تجمل و مدپرستى مخالف بودند، تا جايى كه جواب سلام آنها را نمىدادند و صورت خود را از آنان مى گردانيدند و مى فرمودند: شيطان با اين ها و همراهايشان است .
در تاريخ اسلام آمده ، بعد از ظهور اسلام هيئتى از مسيحيان نجران به خدمت پيامبر اسلامصلى الله عليه و آله وسلم رسيدند، در حالى كه لباس هاى ابريشمى بسيار زيبا، كهتا آن زمان در اندام عرب ها ديده نشده بود، در تن داشتند و انگشتر طلا به دست كردهبودند. هنگامى كه به خدمت پيامبر رسيدند و سلام كردند، پيامبر اسلام صلى الله عليهو آله وسلم جواب سلام آنان را نداد، صورت خود را برگرداند. حتى يك كلمه با آنانسخن نگفت .
از على عليه السلام در اين باره چاره خواستند و علت را پرسيدند؟ فرمود: من چنين فكرمى كنم كه اين ها بايد اين لباس ها و انگشترهاى گران قيمت را بيرون آورند، آن گاهخدمت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم برسند. آنها هم اين كار را كردند. حضرت جوابسلام آنها را داد و با آنان سخن گفت : سپس فرمود: سوگند به خدايى كه مرا به حقفرستاده ، اولين بار است كه اين ها بر من وارد شدند، ديدم شيطان نيز همراه آنها است.(454)


شيطان هم اين را نمى پذيرد 

مردم بر سه دسته اند؛ يك دسته را فقط خدا مى پذيرد و يك دسته را فقط شيطان ،دسته سوم را نه خدا مى پذيرد و نه شيطان .
آن دسته اى كه نه مورد قبول شيطان و نه موردقبول خدا هستند، كسانى اند كه با آبروى مردم بازى مى كنند و با هر وسيله ممكن مىخواهند حيثيت و آبروى مؤمنان را بريزند.
يكى از صفات بسيار زشت و ناپسندى كه قرآن هم بارها آن را نهى كرده ، ريختن آبروىمردم است و حتى براى آن ، وعده عذاب و مجازات داده شده .
بردن حيثيت و آبرو، ممكن است از چند راه باشد يا با مسخره كردن مردم و خنداندن عده اى ازدوستان باشد تا وسيله تفريحى فراهم شود كه نتيجه اش ‍ خود را برتر و ديگران راپست تر شمردن است .
ممكن است از راه ايجاد بدبينى و بدگمانى در ميان ديگران باشد، كه اين صفت نه تنهابه طرف مقابل و حيثيت او لطمه وارد مى كند، بلكه براى خود او نيز بلايى است بزرگ ؛زيرا سبب مى شود او از چشم مردم بيفتد. چنان كه اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:(كسى كه به مردم گمان بد داشته باشد از همه كس مى ترسد و وحشت دارد.)
ممكن است آبرو بردن از راه غيبت كردن ديگران باشد و اين از بزرگ ترين گناهان شمردهشده . گناه آن از عمل زنا بالاتر است ! چه غيبت با زبان باشد، چه با چشم و ابرو واشاره .
ممكن است از راه جست و جو كردن از كار ديگران ، و به دست آوردن اسرار و افشاى آنهاباشد. كه آيات و روايات زيادى در نهى از آن وارد شده .(455)
ممكن است با القاب زشت و ناپسند حيثيت شخص را لكه دار نمود و آنها را با لقب هاى زشتتحقير و كوچك نمايد و آبروى مردم را ببرد.(456)
ممكن است اشخاص را مورد لعن و عيب جويى قرار دهد و با اين وسيله مردم را بى اعتباركند.(457) كسانى كه با يكى از اين صفات ، حيثيت و آبروى افراد را ببرند، جزو هيچحزبى نخواهند بود، حتى حزب شيطان .
امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايد: كسى كه به منظور عيب جويى و ريختنآبروى مؤمنى ، سخن بگويد تا او را از نظر مردم بيندازد، خداوند او را از ولايت خودشبيرون كرده ، به سوى ولايت شيطان مى فرستد، و شيطان هم او را نمىپذيرد.(458)


دام هاى شيطان و شيطان صفتان  

بعد از آن كه شيطان در برابر آدم سجده نكرد و رانده درگاه شد. باد غرور و خودخواهىبر عقل و هوشش غالب گرديد، و از خدا مهلت خواست . عرض كرد:
خدايا! اگر به من تا روز قيامت مهلت دهى ، اين موجودى را كه بر من مقدم داشتى تمامفرزندانش را گمراه خواهم ساخت و ريشه آنها را از بيخ و بن بر مى كنم و به گمراهىمى كشانم .
خداوند در جوابش فرمود: برو، و هر كدام از آنها را كه مى توانى با صداى خودتتحريك و وسوسه كن و از راه راست منحرف نما، اين برنامه خود شيطان است .
اما برنامه شيطان صفتان ؛ با نغمه هاى هوس انگيز موسيقى و خوانندگى ، تبليغاتگمراه كننده و وسايل صوتى و سمعى و بصرى فاسد، مردم را به انحراف مى كشانند.مخصوصا در دنياى امروز كه دنياى فرستنده هاى راديويى و دنياى تبليغات گستردهسمعى و بصرى است كه بيش از هر زمانى مهيج تر است . چرا كه شياطين و احزاب آنها درشرق و غرب جهان ، بخش عظيمى از سرمايه هاى خود را در اين راه مصرف مى كنند، تابندگان خدا را استعمار نمايند و از راه حق كه راه آزادگى واستقلال و تقوا است ، دور سازند و به صورت بردگانى بى اراده و ناتوان در آورند.
خداوند نيز خطاب به شيطان كرد و گفت : برو، لشكر سواره و پياده ات را به سوىآنها گسيل دار، با نهيب و فرياد خود آنها را به سوى گمراهى بخوان و از آنان كه دستياران و مددكاران تواند كمك بگيرد.(459) شيطان صفتان و ستم گران جهان هم براىبه بند كشيدن درماندگان ، ناگهان به نيروهاى تحت فرمان خود فرمان مى دهند بهمناطقى كه ممكن است با مقاومت آزادى خواهان روبه رو شوند، حمله كنند. همانند آن چه امروزهقدرت هاى بزرگ و جهان خواران شرق و غرب ، نيروى ويژه اى را تدارك ديده اند تابتوانند آنها را در كوتاه ترين مدت در هر منطقه اى از جهان كه منافع نامشروعشيطانيشان به خطر بيفتد، اعزام كنند و هر جنبش حق طلبانه اى را در نطفه خفه كنند.
باز خداوند در جواب شيطان كه گفت : همه را از راه راست بيرون مى برم ، فرمود: برو(در اموال و اولاد آنها كه از تو پيروى مى كنند شركت جوى و شريك شو).(460) اينهم يكى ديگر از وسايل مؤ ثر نفوذ شيطان در انسان است .
شيطان صفتان هم از همين شيوه استفاده مى نمايند و با شركت دراموال محرومان كارهايى مانند ربا، رشوه ، قمار، دزدى ، گران فروشى را رواج مى دهند.شيطان هاى جهان خوار در روزگار ما هم براى شركت دراموال مردم كشورهاى مستضعف ، برنامه سرمايه گذارى ، تاءسيس شركت ها و ايجاد انواعكارخانه ها و مراكز توليدى به راه مى اندازند و در زير پوشش آنها، انواع فعاليتهاى ناروا را انجام مى دهند. جاسوسان خود را به نام كارشناس ‍ فنى و يا مشاور اقتصادىو مهندسى ، به اين كشورها مى فرستند و با هر نيرنگى كه شده آخرين رمق آنها را مىگيرند و از رشد و بالندگى اقتصادى آنها جلوگيرى مى كنند.
شيطان صفتان هم در شكل گيرى انسان ، مانند شركت شيطان در نطفه - در صورتى كهنام خدا برده نشود - نقشى فعال دارند. مثلا در مراكز فساد و فحشا، مدارس ، دانشگاه ها،كتاب خانه ها، بيمارستان هايى كه دختر و پسر مختلط هستند و بى بند و بارى در آن جاحاكم است ، كوشاتر مى شوند.
ايجاد مراكز فساد تحت پوشش تفريحات سالم ، چون ساختنهتل هاى بين المللى و گردهم آيى ها و تفريحات به نام علمى ، سينماها و پخش فيلم هاىزننده از برجسته ترين برنامه هاى مخرب پيروان شياطين است . نه تنها فساد و فحشارا از اين طريق ترويج مى كنند بلكه نسلى منحرف و سست ، بى اراده ، بىخيال و هوس باز پرورش مى دهند. و در تار و پود فرهنگ و افكار آنها ريشه مى دوانند.به طورى كه افكار آنان به دست شياطين است و و به هر راهى كه مى خواهند مىكشانند.


اتحاد شياطين جنى و انسى  

شيطان هاى جنى و انسى در چند مورد با هم شبيه اند و در چند مورد با هم فرق دارند. اما آنمواردى كه مانند هم هستند، از اين قرار است :
1. شيطان جنى ، انسان را به راه خلاف و گناه مى كشاند و شيطان انسى هم همين كار رامى كند.
2. شيطان جنى با لباس حق به جانبى و دل سوزانه و خيرخواهانه مى آيد كه انسان بهاو مشكوك نشود و حرف او را قبول كند، شيطان انسى هم با همين لباس و زبان چرب و نرممى آيد.
3. شيطان جنى انسان را از انجام كار خير باز مى دارد و نمى گذارد آن كار را انجام دهد واو را از عاقبت آن مى ترساند. مثلا در انفاق كردن و دست گيرى از محرومان مى گويد:مال خود را انفاق نكن كه فقير خواهى شد، اگر خدا فلانى را دوست مى داشت به او هممال و ثروت مى داد و او را بى نياز مى كرد! تو زن و فرزند دارى ، آينده تو روشن نيست، پيرى و كورى دارى ، مال خود را بگذار براى روز تنگ دستى و سختى . شيطان انسىهم به همين دستور مى دهد.
4. وسوسه هاى شيطان جنى در قلب انسان اثر مى گذارد. وسوسه هاى شيطان انسى همهمين طور است ، تا جايى كه طرف داران شان آن وسوسه ها را وحىمنزل مى دانند و تخلف از آنها را گناه نابخشودنى ، و اطاعت از آنان را اطاعت خدا مى دانندو خود را مستحق ثواب و بخشش ‍ قلمداد مى كنند.
در زمان ما هم ديديم كه وسوسه هاى سران منافقان (461) چنان دردل هواداران گذاشت كه بهترين علما و دانشمندان ، پاكان و خوبان را به شهادت مىرسانند(462) به اميد اين كه تكليف شرعى خود را انجام داده باشند و به بهشتبروند.


اختلاف اين دو دسته شيطان  

اما جاهايى كه شياطين جنى و انسى با هم فرق دارند از اين قراراند: 1. شيطان جنى تورا مى بيند و تو او را نمى بينى ، كلام او در دلت اثر مى كند بدون اين كه آن را باگوش بشنوى . قرآن مى فرمايد: او و قبيله اش شما را مى بينند ولى شما آنان را نمىبينيد.(463)
ولى شيطان انسى با شما تماس دارد او را مى بينيد و صدايش را با گوش ‍ خود مىشنويد و در دل شما اثر مى گذارد! انسان را دعوت به فساد و فحشا و منكرات مى كند وآنها را مى آرايند و زينت مى دهند.
امام فخر رازى در تفسير خود مى گويد: همان طور كه شيطان جنى گاهى انسان راوسوسه مى كند و گناه را پيش تو خوب جلوه مى دهد و از كار خير تو را باز مى دارد،شيطان انسى هم همان را انجام مى دهد. فقط فرقش اين است كه شيطان جنى خودش ديدهنمى شود، ولى حرفش در دل اثر مى كند و شيطان انسى هم خودش را مى شود ديد و همحرفش شنيده مى شود و در دل اثر مى كند.


شيطان در نطفه اينها شركت كرده است : 

خداوند درباره نقش شيطان در اموال و اولاد انسانها چنين مى فرمايد:
و شاركهم فى الاموال والاولاد
(در اموال و فرزندان آنان شركت كن ).(464)
درباره چگونگى شركت شيطان در اولاد انسان حديثى از حضرت صادق عليه السلام واردشده كه فرمودند: شيطان مى آيد و با زن و شوهرى درحال نزديكى هستند شركت مى نمايد و با آن دو همكارى مى كند.
ابوبصير عرض كرد: از چه راه شناخته مى شود - كه اين شخص از نطفه شيطان است ياانسان - حضرت فرمود: به دوستى و دشمنى مااهل بيت . هر كس ما را دوست داشته باشد، نطفه او از انسان ، و هركس ما را دشمن داشته ازشيطان است .
راجع به كسانى كه شيطان در نطفه آنها شركت جسته ، رواياتى از معصومان عليهمالسلام وارد شده : كه به بعضى از آنها اشاره مى كنيم .
1. فحاش ؛ امام صادق عليه السلام فرمود:
از نشانه هاى شركت شيطان - در نطفه بعضى از انسان ها - كه ترديدى در آن نيست ، ايناست كه شخص بد زبان باشد. از آن چه مى گويد، و از آن چه درباره او مى گويند،باكى نداشته باشد. (و ناراحت نشود).(465)
نيز آن حضرت از رسول خدا فرمودند: هرگاه مردى را ديديد كه باكى ندارد ازا آن چهمى گويد و آنچه به او گفته مى شود پس به درستى كه يا از زنا يا از شركت شيطان- در نطفه او - است .(466)
اميرالمؤمنين عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم روايت كرده كه آنحضرت فرمود: خدا بهشت را بر بى آبرو و بى شرمى كه حيا نداشته باشد، از آن چهگويد و آن چه به او بگويند، حرام زاده است ؛ زيرا اگر از احوالش بازرسى كنى ، يااز زنا است ، يا از شركت شيطان در نطفه او. به وى عرض شد: آيا در ميان مردم شركتشيطان هم هست ؟ فرمود: آيا گفتار خدا در قرآن را نخوانده اى كه به شيطان مى فرمايد:شركت كن با ايشان در مال ها و فرزندانشان .(467)
2. زنا زاده ؛
يكى ديگر از كسانى كه شيطان در شكل گيرى نطفه اش نقش داشته ، زنا زاده است . زن ومردى كه از راه زنا و فحشا به هم رسيده اند فرزندى از آنها متولد شده شرعى نيست .
عبدالملك بن اعين مى گويد: از امام باقر عليه السلام شنيدم فرمود: هنگامى كه شخصىمى خواهد زنا كند در همان وقت شيطان هم دست به كار مى شود و با وى شريك شده وعمل زنا را با هم انجام مى دهند. در همان زمان نطفه آن دو مخلوط مى شود و اولادى كه بهوجود مى آيد از شيطان است .(468)
3. خريدن كنيز از مال حرام ؛
از جاهايى كه شيطان در اولاد انسان شركت مى كند، خريدن كنيز بامال حرام يا مال حرام را مهريه زن خود قرار دادن كه شيطان در اولاد او شركت مىكند.(469)
4. نگفتن بسم الله موقع جماع ؛
وقتى انسان مى خواهد با عيال شرعى خود نزديكى كند، اگر (بسم الله ) نگويد،شيطان حاضر مى شود و با آن مرد همكارى كرده و در نطفه او شركت مى كند.(470)
5. كسانى كه اين صفات را داشته باشند؛
امام صادق عليه السلام فرمود: كسانى كه باكى نداشته باشند، از آن چه به مردم مىگويند و يا مردم به آنها مى گويند، كسانى كه باكى نداشته باشند كه مردم آنها رادر حال گناه و معصيت ببينند، كسانى كه غيبت ديگران را كنند، كسانى كه عشق و علاقه بهحرام دارند و آنهايى كه علاقه به زنا دارند شيطان در نطفه آنان شركت داشته است .
6. جماع در اول و نيمه ماه ؛
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اگر يكى از شما بخواهد باعيال خود نزديكى كند، بايد اول و نيمه ماه نباشد؛ زيرا شيطان هم در اين دو زمان مىخواهد صاحب فرزند شود كه مى آيد و با انسان در جماع شركت مى كند. اگر فرزندى ازآنان به وجود آيد شيطان در آن شريك است .(471)
در پايان لازم است اقوال مفسرين در رابطه به شركت شيطان در اولاد انسان را بيان كنيم. راجع به آن چه خدا به شيطان فرمود: در اولاد انسان شركت كن ، ايشان چندقول گفته اند: يكى اين كه : شيطان انسان را بهوسايل حرام و زنا و امثال آن دعوت مى كند.
2. وادار كردن انسان به اين كه فرزندان خود را به نام هاى بت ها بگذارند؛ مانند:عبدالعزى و عبدالات ، كه نام دو بت ، در جاهليت بود، (يعنى بنده عزى و بنده لات ).
3. اين كه فرزندان انسان را به گمراهى مى كشد مانند اين كه آنها را به كيش هاىباطل و كارهاى زشت دعوت مى نمايد.


شيطان زاده ها 

عده اى هستند كه آن ملعون مستقيما با مادرشان زنا كرده و آنها پديد آمده اند. از جلمه :
1. حجاج ؛ زراه نقل مى كند كه :
يوسف پدر حجاج يكى از دوستان امام زين العابدين عليه السلام بود در يكى از روزهاداخل خانه خود شد و مى خواست با عيال خود هم بستر شود. عيالش به او پرخاش كرد وگفت :اى يوسف ! چه خبر است ؟ تو چند لحظه پيش با من هم بستر شدى !
يوسف هم از خانه مستقيما به خدمت امام سجاد عليه السلام رفت و داستان همسر خود رانقل كرد: آن حضرت فرمود: از اعيال خود نه ماه كناره بگير و در اين مدت با او هم بسترنشو - چون شيطان با قيافه تو با او نزديكى كرده است - بعد از نه ماه حجاج از اومتولد شد. لذا آن شخص مستقيما از فرزندان شيطان است .
علت خون ريزى و سفاكى او هم از اين جهت بود. وقتى از مادر متولد شد، پستانش را نمىگرفت ! در آن زمان طبيبى بسيار حاذق و پرتجربه و معروف به نام (حارث بن كنده )بود، به طورى كه بعضى بيماران سخت پيش او مى آمدند و معالجه مى شدند.
مادر حجاج در فكر بود چه كند تا اين بچه پستانش را بگيرد. در اين هنگام شيطان بهصورت همان طبيب ، (حارث بن كنده ) آمده ! شيطان گفت : اى زن ! شنيده ام خداوندمتعال پسرى به يوسف عنايت كرده ، ولى او پستان نمى گيرد. من آمده ام او را معالجه كنم .اهل خانه خوشحال شدند و گفتند:اى طبيب ! دستور چيست و چه بايد بكنيم ؟
شيطان گفت : برويد يك بز كوهى را با يك مار سياه بياوريد، رفتند بز و مار راآوردند. شيطان دستور داد، هر دو را بكشيد و خونشان را در يك طشت مخلوط كنيد، آنها هم همينكار كردند. بعد از آن دستور داد بچه را آوردند او را لخت و عريان نمودهداخل آن طشت نمودند و به زير خون ها بردند و خون آلود نمودند و به مادر دادند حجاجشروع به شير خوردن كرد.(472)
شيطان در دو مرحله شخصيت او را مى سازد، نخست با مادرش نزديكى مى كند و سپس بهنام درمانش ، خون به خورد او مى دهد، و او را با خون آشنا مى كند.
او با اين شخصيت ، سادات و دوستان على عليه السلام را مى كشد و از اين كارش لذت مىبرد. در ماه مبارك رمضان دستور مى دهد هر روز دو نفر از سادات را بياورند درمقابل چشمش سر ببرند، و خون آنها را با آرد مخلوط كنند و براى افطار او نان تهيهنمايند. اول با آن نانها افطار نمايد و لذت ببرد. اين است دشمنى او با فرزندان آدم ،(زهى ناپاكى و حرام زادگى .)
2. يزيد؛
يكى ديگر از شيطان زاده ها كه از خون ريزى لذت مى برد و خون هزاران انسان پاك وبى گناه را بر زمين ريخت و بهترين افراد اين عالم را به كشتن داد و افتخار هم مى كرد،يزيد پسر معاويه پسر ابوسفيان (كه نفرين و عذاب خدا بر او باد) بود كه بهقول امام حسن مجتبى عليه السلام او از اولاد شيطان بوده است .
از ابن عباس نقل شده كه : روزى امام حسن مجتبى عليه السلام با يزيد پسر معاويه نشستهبودند و خرما مى خوردند. يزيد پليد عرض كرد: اى حسن بن على ! من از تو خوشم نمىآيد و تو را دشمن دارم .
آن حضرت فرمود: پس در اين صورت بدان كه شيطان ملعون با پدرت در نطفه توشركت كرده است و تو از هر دوى آنها به وجود آمده اى ! اين دشمنى و كينه را از شيطانبه ارث برده اى .
از اين بالاتر، بدان كه - شيطان با حرب - جد بزرگ تو - در جماع شركت كرد و صخرجد ديگر تو از آن زاده شد. از اين جهت بود كه جد تو با جدمرسول الله دشمن بود و تو هم الان با من دشمنى .(473)


شيطان از بسم الله مى ترسد 

از جمله جاهايى كه شيطان هنگام گفتن (بسم الله ) از انسان دور مى شود.
1- در گذشته بيان شد كه شياطين در اموال و اولاد انسان شركت مى كنند. اگر كسىبخواهد شيطان از او دور شود، و در امور زندگى او شركت نكند يك راه دارد و آن گفتن(بسم الله ) و نام خدا را بر زبان آوردن است ؛ زيرا شيطان از اسم خدا مى ترسد.رواياتى كه در اين باره از پيامبر و امامان عليه السلامنقل شده : مى آوريم تا انسان در تمام كارهاى خود نام خدا را ببرد و به ياد او باشد.
اگر كسى مى خواهد شيطان در اولاد او شركت نكند، بايد موقع جماع نام خدا را ببرد تا اوفرار كند.
امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى كسى مى خواهد پهلوىعيال خود رود نام خدا را بر زبان آورد و (بسم الله ) بگويد؛ زيرا اگر بدون نام خدامشغول شود و صاحب فرزند گردد شيطان در او شركت كرده ،دليل آن هم اين كه او دشمن ما خانواده خواهد بود.
ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود: انسان وقتى مىخواهد با عيال خود هم بستر شود و نشست جايى كه بايد بنشيند،شيطان هم براى همانعمل حاضر مى شود. اگر انسان (بسم الله ) بگويد؛ شيطان از او دور مى شود. ولىاگر مشغول عمل شد و نام خدا را نبرد شيطان هم آلت خود راداخل مى كند. پس عمل از هر دو و نطفه از يك نفر آنها است .
ابوبصير عرض كرد: جانم به فدايت ، از كجا شناخته مى شوند؟ امام فرمود: بهدوستى و دشمنى ما.(474)
2- امام محمد باقر عليه السلام فرمود: وقتى كسى لباس خود را عقب مى زند براىبول كردن يا عريان مى شود براى حمام رفتن ، بايد (بسم الله ) بگويد. چون وقتى(بسم الله ) گفت ، شيطان چشم خود را مى بندد و از او دور مى شود.
3. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم ضمن حديثى فرمودند: وقتى يكى از شمابه منزل رسيد بايد (بسم الله ) بگويد، تا شيطان فرار كند.(475)
4. على بن اسباط گويد: امام رضا عليه السلام به من فرمود: وقتى براى سفر يا غيرآن از منزل بيرون مى روى بگو:
(بسم الله امنت بالله توكلت على الله ما شاء الله ، لاحول و لا قوه الا بالله )
زيرا اگر شيطان با تو ملاقات كرد ملائكه با تازيانه بر سر و صورت او مى زنندو مى گويند: بر او راهى ندارى ؛ چون او نام خدا را برد و ايمان به او آورد و بر اوتوكل نمود.
5. حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: اگر كسى از شما موقع وضو نام خدا رابر زبان جارى نكند، شيطان در وضو او شركت مى كند و اگر انسان هنگام خوردن وآشاميدن و لباس پوشيدن (بسم الله ) نگويد، شيطان در آن كارها شركت مىكند.(476)
6. ابوحمزه ثمالى مى گويد: على بن حسين عليه السلام به من فرمود:اى ثمالى !هنگامى كه وقت نماز برسد، شيطان مى آيد و روى شانه مى نشيند و مى گويد: آيا نامخدا را برده اى ؟ اگر بگويد: بلى از او دور مى شود و اگر بگويد: خير، بر شانه اومى نشيند تا اين كه نماز خوانده شود و مردم پراكنده گردند.
ابوحمزه ثمالى مى گويد: عرض كردم : آيا آنها قرآن نمى خوانند؟ آن حضرت فرمودند:چرا ولى آن چه تو فكر مى كنى نيست .اى ثمالى ! مراد بلند گفتن (بسم الله الرحمنالرحيم ) است كه شيطان را دور مى كند.(477)
7. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلمنقل شده : اگر انسان هنگام سوار شدن (بسم الله ) بگويد، ملكى پشت سر او سوار مىشود و از او محافظت مى كند، تا زمانى كه پياده شود. و اگر سوار شد و (بسم الله )نگفت ، شيطان پشتش سوار مى شود و به او مى گويد: آواز بخوان . اگر گفت : من آوازندارم و نمى توانم بخوانم به او مى گويد: مست و بىحال شو. او مست مى شود، تا وقتى پياده شود.


حضور شيطان موقع نماز 

زمانى كه انسان مى خواهد نماز بخواند، شياطين دور او را مى گيرند تا نگذارند نمازبرگزار شود. وعده مى دهند كه هنوز زود است و براى نماز وقت زيادى مانده ، فعلا خستهاى قدرى استراحت كن ، الان گرسنه اى قدرى غذا بخور، بعدا نماز را خواهى خواند.
بعد از اين كه مشغول نماز شد او را وسوسه مى كنند و توجه او را از نماز و اطاعتمنصرف مى نمايند. و به چيز ديگرى مشغول مى دارند، فكر انسان را به همه جا مى برندبه جز نماز.(478)
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرموند: وقتى بنده اىمشغول نماز و ذكر خدا مى شود: شيطان مى آيد و به او مى گويد: به ياد فلان چيز باش، فكر فلان كار را بكن ، اين قدر وسوسه مى كند تا انسان را از فكر نماز بيرون ببردو به شك اندازد، به طورى كه نداند چند ركعت نماز خوانده است .
در حديث ديگرى آمده : وقتى انسان مشغول نماز شد شيطان مى آيد سد راهش مى شود وتحريكش مى كند تا از نماز دور گردد. در اين موقع جنگ و نزاع ميان نمازگزار و شيطانبر پا مى شود.(479)
به همين جهت آن مكانى را كه براى نماز انتخاب شده محراب مى گويند، محراب مكان حربو جنگ است ، چون شيطان موقع نماز در آن مكان مى آيد، وسوسه مى كند كه انسان رامنصرف كند و انسان كوشش مى نمايد با او مخالفت نمايد گاهى شيطان غالب مى شود، وتوجه انسان را از نماز بيرون مى برد و گاهى انسان ، اين زد و خورد تا آخر نماز ادامهدارد.
لذا به انسان دستور داده شده كه : وقتى مى خواهد نماز يا قرآن بخواند، ازاول آمده باشد، و خود را مسلح نمايد، ضربهاول را به او بزند و آن ضربه پناه بردن به خدا از شر شيطان و وسوسه هاى اوست ،قرآن هم با كمال صراحت مى فرمايد:
(هنگام قرآن خواندن ، پناه به خدا ببر از شر شيطان رانده شده ).(480)


خواسته شيطان از اين زن هنگام نماز 

در زمان حضرت عيسى بن مريم عليه السلام زنى بود پرهيزگار و با خدا. وقت نماز هركارى را رها مى كرد و مشغول نماز مى شد.
روزى مشغول پختن نان بود كه مؤ ذن بانگ اذان داد و مردم را به نماز فرا خواند. اين زندست از نان پختن كشيد و مشغول نماز شد. چون به نماز ايستاد، شيطان در وى وسوسهكرد و گفت :اى زن ! تا تو از نماز فارغ شوى همه نان هاى تو مى سوزند.
زن در دل خود جواب داد: اگر همه نانها بسوزد، بهتر است تا اين كه روز قيامت تنم بهآتش دوزخ بسوزد و عذاب شوم .
شيطان بار ديگر وسوسه كرد كه :اى زن ! پسرت در تنور افتاد و بدنش ‍ سوخت . زندر دل جواب داد: اگر خداوند مقدر كرده است كه من درحال نماز باشم و پسرم در آتش تنور بسوزد، من به قضاى خدا راضيم و نماز خود را رهانمى كنم و اگر خدا بخواهد او را از سوختن نجات مى دهد.
در اين حال شوهر زن از راه رسيد، زن را ديد كهمشغول نماز است و تنور هم روشن مى باشد، در تنور نان ها را ديد كه پخته شده ولىنسوخته است و فرزندش در ميان آتش بازى مى كند و به قدرت خدا آتش در او اثر نداشت.
وقتى زن از نماز فارغ شد دست او را گرفت نزديك تنور آورد و گفت :داخل تنور را نگاه كن . وقتى زن به درون تنور نگاه كرد، ديد فرزندش سالم و نان هاپخته شده بدون آن كه سوخته باشد. زن فورا سجد شكر به جاى آورد و خداى خود راسپاس گزارد.
شوهر، فرزند خود را برداشت و پيش حضرت عيسى عليه السلام برد و داستانش رابراى آن حضرت تعريف كرد! او فرمود:اى مرد! برو از همسرت بپرس چه كرده و باخداى خود چه رابطه اى داشته ؟ شوهر آمد و از اوسوال نمود. زن در جواب گفت : من با خداى خود عهد كرده ام چندعمل نيك را انجام دهم . آنها عبارت اند از: 1. هميشه كار آخرت را بر كار دنيا مقدم بدارم 2.از آن روزى كه خود را شناختم بدون وضو نبوده ام 3. هميشه نماز خود را دراول وقت مى خوانم 4. اگر كسى بر من ستم كرد و مرا دشنام داد كينه او را دردل نگيرم ، و او را به خدا واگذارم 5. در كارهاى خود به قضاى الهى راضى باشم 6.سائل را از در خانه ام ماءيوس نكنم 7. نماز شب را ترك ننمايم .
حضرت عيسى فرمود: اگر اين زن مرد بود، پيغمبر مى شد، چون كارهاى پيغمبران را مىكند و شيطان نمى تواند او را فريب دهد.(481)


وسوسه هاى شيطان در نماز منار مى سازد 

در حديثى آمده : اگر انسان دو ركعت نماز با تمام شرايطش كه موردقبول خداوند باشد بخواند او را عذاب نمى كنند.
يك نفر مورد وثوق و عادل نقل كرد از اين رو، تصميم گرفتم بروم مسجد كوفه و درخلوت ، دو ركعت نماز با همه شرايط بخوانم . به مسجد رفته ومشغول نماز شدم . به قلب من افتاد كه مسجد كوفه با اين عظمت ، منار ندارد و بايدبراى ساختن آن اقدامى كرد. به فكر مصالحى مانند گچ و سنگ افتادم ، كه از كجا بايدتهيه شود، با چه وسايلى بايد آورد، از چه راهى ، با كمك چه كسانى ، معمار و بنا وعمله چه كسانى باشند، چه قدر بودجه لازم دارد، چه شكلى بايد ساخته شود! وقتى مناررا در ذهن ساختم ، از آن دو ركعت نماز هم فارغ شدم ، پيش خود گفتم : من آمدم منار بسازم ،نيامدم نماز بخوانم .(482)

در نمازى يا كه مى سازى منار
اين نماز تو نمى آيد به كار
اين نمازى را كه خواندى ناصواب
از خداى تو نمى آيد جواب

شيطان بارى غسل و نماز دل سوزى مى كند 

در جنگ بدر، بعد از آن كه لشكر اسلام و كفر در برابر هم قرار گرفتند، مسلمانان جزجنگ چاره اى ديگر نداشتند و انبوه نفرات دشمن آنها را به وحشت و هراس انداخته بود. دستبه دعا برداشته و با خداى خود به راز و نياز پرداخته و با گريه و زارى از او يارىطلبيدند. مدتى بر اين منوال گذشت . پس از آن ، خداوند چنان آرامشى بر دلهاى آنانمسلط كرد كه تمامى ترس و وحشتى كه لشكر مشركين دردل مسلمانان افكنده بود، از ميان رفت .
همگى با اطمينان خاطر، شب را تا صبح خوابيدند، پس از آرامش و تجديد قوا به قصداقامه نماز صبح ، از خواب بيدار شدند، در حالى كه عده اى زياد جنب شده و احتياج بهغسل داشتند. بعضى مى خواستند وضو بگيرند، و گروه ديگر دچار تشنگى شده بودند.
چون كفار زودتر از مسلمانان چاه هاى آب را تصرف كرده بودند و آب در اردوگاه مسلمانانوجود نداشت ، شيطان در اين موقع ، وقت را غنيمت شمرد و دردل آنان وسوسه كرد و آنها را به فكر انداخت كه دشمنان شما چاه هاى آب را تصرفكردند و در حال رفاه به سر مى برند. ولى شما آب نداريد كه بخوريد، بايد درحال نجاست و جنابت و بدون وضو و غسل نماز بخوانيد، نماز با اين وضع فايده ندارد ونخواهد داشت .
خداوند متعال براى جلوگيرى از تاءثير وسوسه و فكر شيطان كه آن ملعون دردل آنان انداخته بود، فورا بارانى فرستاد، مسلمانان با آن آب باران كه در گوالهاجمع شده بود، غسل كرده و وضو گرفته و لباس خود را پاكيزه نمودند، و با خاطرىآسوده مشغول جنگ شدند و بر مشركين غالب آمدند. آنها با آن همه نيرو شكست خوردند وفرار نمودند، عده زيادى هم كشته شدند.(483)
شيطان در اين هنگام از در خير خواهى مى گويد: نماز بدونغسل و وضو فايده ندارد و با اين وسيله مى خواهد مسلمين را سست و بىحال كند كه مشركين غالب شوند و آنان را از بين ببرند؛ ولى با كمك خداوند و نيروىلايزال الهى كار بر عكس مى شود و مسلمين كه اندك به حساب مى آمدند، بر كفار كه چندبرابر آنان بودند پيروز شدند. اين شكست ، شكست شيطان بود كه كارى از پيشنبرد.


شيطان شتر عايشه  

بدترين شترها در دنيا (جمل ) عايشه بود، كه با آن به جنگ حضرت على عليه السلامرفت و هزاران نفر را به خاك و خون كشيد. در دفاع از آن شتر حدود هفتاد نفر بى دستشدند.
وقتى عمر، لشكر به جنگ پادشاه عجم مى فرستاد، صاحب شتر، آن را آورده بود در مدينهتا بفروشد. سلمان فارسى ، هر وقت آن شتر را مى ديد، سنگ بر مى داشت و به آن مىزد!
ساربان مى گفت :اى سلمان ! تو كه اذيت كننده نبودى ! چرا بدوندليل شتر مرا مى زنى ؟ اين شتر تو حيوان نيست ، بلكه شيطان است و از طايفه جن . اسمآن (عسكر) فرزند كنعان است .
من آن را مى شناسم !اى ساربان اين جا كسى شتر تو را نمى خرد، اگر مى خواهى آن رابفروشى به حوئب ببر، آن جا به هر قيمت بخواهى از تو مى خرند، او هم شتر را بردهمان جا كه سلمان گفته بود.
وقتى عايشه از مكه برگشت ، طلحه و زبير او را فريفتند كه بايد به خون خواهى عثمانبرخيزى . گفتند: بايد برويم در بصره از آن جا جمعيت برداريم و با على جنگ كنيم .
در راه كه مى آمدند، خواستند شترى براى هودج عايشه بخرند كه از شتران ديگر قوى وبلند و نمايان تر باشد. همين (عسكر) پسر كنعان را آوردند و عايشه آن را ديد پسنديد.صاحب شتر شروع كرد تعريف كردن كه چقدر قوى است ، زيرك و باهوش است ، تا جايىكه گفت : تربيتش كرده ام ، وقتى صدا مى زنى مى آيد! وقتى گفتى برو، مى رود.صدايش صدا زد و گفت : (عسكر، عسكر) شتر پيش وى آمد.
همين كه عايشه اسم (عسكر) را شنيد، گفت : برگردانيد، من بر اين شتر سوار نمى شوم. گفتند: اى خانم ! از اين شتر بهتر پيدا نمى شود، به درد ما مى خورد، خوب شترى است. جواب داد: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مرا از سوار شدن بر آن منع فرموده، برويد شتر ديگرى بياوريد.
چون آنها شترى از اين بهتر پيدا نكردند، افسار و جهاز و زانو بندش را تغيير دادند وداخل شتران (يعلى بن منبه ) كردند. شترى كه با يك اهدايى به منظور كمك به طرفداران عايشه تهيه ديده شده بود. تا با على بجنگند. اين حيوان را پيش او آوردند وگفتند: اين قوى تر و از آن شتر بهتر است . بعدمحمل عايشه را بر آن بستند و به بصره آمدند و آن شهر را تصرف كردند، بيتالمال را تقسيم نمودند، مردم را براى جنگ با على شوراندند و گفتند: مقصود عايشه همسرپيامبر، خون خواهى عثمان است ، صد وبيست هزار نفر از دور و نزديك جمع كردند، در حالىكه لشكر على از دوازده هزار تا بيست هزار نفر نوشته شده .محمل عايشه آماده شد، صفحه هاى آهنى بر آن كوبيدند، تا آسيبى به عايشه نرسد وپرچمى بالاى آن بستند. جنگ شروع شد. در آن دست هفتاد نفر كه بر مهار شتر بود قطعشد. دست هر كس را قطع مى شد، ديگرى مى آمد جلوى شتر و مهار او را به دست مى گرفت، حدود هفده هزار نفر از لشكر عايشه و دويست نفر از لشكر حضرت على كشته شدند.
حضرت على عليه السلام فرياد مى زد كه خود را به (شتر) رسانيد و آن را پى كنيد؛كه آن شيطان است و تا كشته نشود مردم متفرق نمى شوند.اول محمد بن حنفيه قصد (شتر) كرد ولى كارى از پيش نبرد. امام حسن عليه السلام جلورفت و نيزه اى بر حيوان زد و برگشت . مالك اشتر خود را به (عسكر) رسانيد و يكپايش را قطع كرد. يكى از لشكريان عايشه شانه خود را زير ران شتر قرار داد كه زمينگير نشود. مالك او را هم كشت . شتر تا مدتى روى سه پا ايستاده بود. على عليه السلامفرمود: از شياطين زير شتر را گرفته پايش را بزنيد. وقتى (عسكر) را كشتند، مردممتفرق شدند و جنگ خاتمه يافت .(484)
داستان جنگ جمل مفصل است . ما قصدمان فقط (شتر) عايشه بود تا بدانيم كه آن ماءمورشيطان بود. داستان جنگ جمل در كتاب تاريخ اميرالمؤمنين عليه السلام آمده است .


شيطان دستور دين جديد مى دهد 

او هر چه كرد كه مال دنيا را به دست آورد و به زندگى خود رونقى بخشد، ممكن نشد. درراه حلال كوشش كرد به دست آورد نشد، از راه حرام باز نشد!
شيطان پيش او آمد و گفت :اى فلانى ! تو نتوانستى دنيا را نه از راهحلال و نه از راه حرام به دست آورى . آيا مى خواهى تو را راهنمايى كنم به كارى كهدنياى تو رونق پيدا كند و همه از تو تبعيت نمايند؟
در جواب گفت : بلى ! شيطان گفت : برو براى خود دينى انتخاب كن و مردم را به آنبخوان . او هم همان كار را كرد. مردم دور او را گرفتند و از وى حمايت كردند، دنيا هم بهاو روى آورد. بعد از مدتى به اشتباه خود پى برد و گفت : چه كار خلافى كردم ، مردم راگمراه و از دين حق بيرون كردم . ديگر توبه امقبول نمى شود مگر آن كه كسانى را كه گمراه كرده ام ، آگاه كنم و به راه راستبرگردانم .
آنها را گرد آورد و برايشان صحبت كرد و گفت :اى مردم ! اين دينى كه من شما را بداندعوت كردم ، دين باطلى بود و من آن را به وجود آورده بودم . آن را رها كنيد و بهدنبال حق و حقيقت رويد. آنها در جواب گفتند: تو دروغ مى گويى ، همان دين ، حق است ! تودرباره آن شك كرده اى و از آن برگشته اى . آن شخص وقتى چنين ديد، زنجيرى بهگردن خود انداخت و ميخ ‌هايى به آن زنجير بست و گفت : من خودم را باز نمى كنم تا اينكه خداوند توبه مرا بپذيرد.
خداوند به پيغمبر آن زمان وحى كرده كه : اى پيامبر! به فلانى بگو: قسم به عزت وجلالم ، اگر آن قدر مرا بخوانى تا بند بندت از هم جدا شود، توبه ات راقبول نمى كنم ، مگر اين كه آن كسانى را كه با اين دين از دنيا رفته اند، زنده كنى و ازگمراهى نجات دهى .(485)


next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation