بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شیطان در کمین گاه, نعمت الله صالحى حاجى آبادى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     KAMIN001 -
     KAMIN002 -
     KAMIN003 -
     KAMIN004 -
     KAMIN005 -
     KAMIN006 -
     KAMIN007 -
     KAMIN008 -
     KAMIN009 -
     KAMIN010 -
     KAMIN011 -
     KAMIN012 -
     KAMIN013 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

ابزار شيطان 

براى گمراه كردن هر كس وسيله مخصوصى لازم است كه بتوان با آن ، طرف را منحرفكرد. با يك وسيله نمى شود همه افراد را فريب داد.
شيطان ، بعد از آن كه با خدا صحبت كرد و حاجات خود را گرفت ، به عزت و بزرگىخدا قسم خورد كه من همه بندگان تو را گمراه خواهم كرد، مگر بندگان خاصرا.(208) ليكن بدون اسباب نمى شود. وسيله كار مى خواهم كه بتوانم مردم راوسوسه كنم .
خداوند خطاب نمود: اى شيطان ! از جمله وسايلى كه مى توان مردم را منحرف نمود، طلا ونقره و پول دنيا است ؛ با اين وسيله كار خود را شروع كن .

گفت : ابليس لعين دادار را
دام سختى خواهم اين اِشكار را(209)
سيم و زر و گله و اسبش نمود
كه بدين تانى (210) خلائق را ربود.
شيطان عرض كرد: خدايا! به وسيله طلا و نقره ،اهل بازار فريفته مى شوند، و به وسيله گله هاى گوسفند و گاو و شتر صحرانشينانگول مى خوردند؛ به وسيله غذاهاى لذيذ و چرب و شيرين ، كسانى كه بنده شكم اندمنحرف مى شوند و حتى شهادت به ناحق مى دهند. با زيور آلات ، زنان و جوانان را مىتوان فريب داد، ليكن دامى مى خواهم كه بهتر از اين ها باشد.
گفت : يا رب بيش از اين خواهم مدد
تا ببندم شان به حبل من مسد(211)
چرب و شيرين و غذاهاى سمين (212)
دادش و صد جامه ابريشمين
كه بگير اين دام ديگراى لعين
گفت : افزونم ده اى نعم المعين
ندا آمد: ساز و آواز، غنا و شطرنج و شراب وسايل ديگرى براى تو هست كه با آنها مردم را گمراه كنى . عرض كرد: اين ها دام هاىخوبى است و ليكن موانع بسيارى دارد و خيلى از مردم زير بار اين ها نمى روند.
بنگ و خمر آورد در پيش نهاد
خنده اى زد از دل و شد نيمه شاد
خطاب شد:اى لعين ! زنان (بى تقوا و بى ايمان ) بزرگ ترينوسايل گمراه كننده اى ، به وسيله آنان مى توانى بزرگ ترين مردان را به انحرافبكشانى ، شيطان گفت : راضى شدم و اگر هيچ ديگرى در كار نباشد همين كافى است .
چون كه خوبى زنان او را نمود
كوز عقل و صبر مردان مى ربود
چون بديد آن چشم هاى پر خمار
چون بديد آن زلف هاى تاب دار
پس بزد انگشتك و رقص او فتاد
كه همينم ده كه اين هم بدمراد(213)

شمشير شيطان  

پس برنده ترين سلاح كه شيطان مى تواند به آسانى با كمك آن به آرزوهايش ‍برسد، زن است و اين سلاح ، فراوان و همه جا يافت مى شود.
امير المومنين عليه السلام مى فرمايد: فتنه و فساد از چند چيز بلند مى شود. يكى از آنهااز دوستى بى حد به زنان و علاقه و محبت زياد به ايشان است . و آن هم شمشير برانىبراى شيطان خواهد بود. كسى كه علاقه و محبت بيش ‍ از حد به زنان داشته باشد، بايدبداند كه بهره اى از عيش و زندگى خود نمى برد.(214)
پس شيطان با اين حربه بران :

عزيزان را كند كيد زنان خوار
به كيد زن مبادا كس گرفتار
تاريخ نمونه هايى زيادى دارد كه نشان مى دهد انسانها به خاطر علاقه زيادى كه بهزن خود داشته اند سقوط نموده و دين و دنياى خود را از دست داده اند؛ زيرا وقتى كه انساندل بستگى زيادى به زن خود داشته باشد عيب هايش را نمى بيند؛ در نتيجه همسرش نيزاز او سوء استفاده مى كند. در اين جا نمونه هايى از اين افراد را مى آوريم كه در پى آنجنايات و كشتارهايى هم رخ داده است .
از محبت و علاقه به زن بود كه حضرت آدم عليه السلام از بهشت بيرون شد، هنگامى كهشيطان از آدم ، نااميد گشت سراغ حوا رفت و وى را فريفت .(215)
از علاقه و محبت به زن بود كه قابيل كينه برادر را بهدل گرفت و سرانجام او را كشت . در بعضى از روايات آمده : حوريه اى براىهابيل و زن جنيه اى براى قابيل آمد و همين باعث نزاع ايشان شد.(216)
و باز از نااهلى زن بود كه نوح پيغمبر همواره ناسزا و زخم زبان هاى مردم را بايدتحمل مى كرد.(217)
از رفتارهاى زن بود كه خانه لوط نبى به خاطر يورش عده اى ناامن مى شود و آنپيغمبر عظيم الشاءن و مظلوم مجبور مى شود به آن مردم پست پيشنهاد دهد كه به خانه ومهمانانش حمله نكنند و دخترانش را با اجراى عقد به آنان بسپارد.(218)
و هم چنين از نيرنگهاى زن بود كه عزيز مصر (يوسف صديق ) را هفتسال در زندان نگاه داشت و از زندگانى اجتماعى محروم كرد.(219)
از دل دادگى به زن بود كه قدار بن سالف به در خواست آن زن ناباب ، شتر صالحپيغمبر را پى كرد كه عذاب نازل شد و تمام قوم هلاك شدند.(220)
از علاقه به زن بود كه بلعم با عورا به دستور عجوزه خود به كوه رفته و حضرتموسى عليه السلام پيامبر بزرگ الهى را نفرين مى كند كه هم موسى و هم قومشچهل سال در بيابان در ميان سرما و گرما حيران مى شوند و هم عبادات واعمال صالحش از بين مى رود. تا جايى كه قرآن او را تشبيه به سگ نموده است .(221)
از محبت و علاقه به زن بود كه بايد سر يحياى پيغمبر از بدن جدا شود و مهريه عروسگردد و براى خون به ناحق ريخته آن حضرت هفتاد هزار نفر از مردم آن زمان به دست(بخت النصر) قتل عام مى شوند و آن هم خون ريخته شود.(222)
نيز از وسوسه زن بود كه جگر حمزه به دستور (هند) جنايت كار و زناپيشه ازپهلويش بيرون آورده شود و بدنش مثله گردد.(223)
و به واسطه زن بود كه در خيبر به پيامبر اسلام (ص ) زهرا خوانده مى شود و آن زنناپاك يهودى از روى هوى و هوس يا به دستور عده اى حضرت را مسموم مى كند.(224)
و با پادر ميانى زن بود كه عبدالرحمن بن ملجم مرادى به دستور قطام ، آن زن بد سيرت، دست به قتل بزرگ مرد تاريخ اميرالمؤمنين عليه السلام زد و آن جنايت بزرگ را مرتكبشد، و امت پيغمبر را بى امام و رهبر نمود.(225)
از خودخواهى هاى زن بود كه جنگ هاى خونينى در تاريخ بشريت واقع شد و خونهاىزيادى از بى گناهان ، روى زمين ريخته شد، مانند جنگجمل كه حدود سى هزار نفر از امت اسلامى قتل عام شدند و بهدنبال آن جنگ صفين و نهروان پيش آمد و عايشه تعزيه گردان آن و آغازگرش بود.
از ناپاكى هاى زن بود كه فرزند بزرگ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بهشهادت رسيد، و معاويه مخفيانه زهر هلاهل با مقدارىپول براى زن امام حسن عليه السلام (جعده ) ملعونه ، دختر اشعث بن قيس ، مى فرستدكه آن ناپاك زهرا را به فرزند فاطمه داد و جگر آن حضرت را پاره پاره كرد.(226)
از خود محورهاى زن بود كه بدن امام حسن مجتبى عليه السلام تير باران شد و مروان حكمملعون و مطرود هم ، عايشه را خبر مى كند و او هم دستور مى دهد بدن امام را آماج تير قراردهند.(227)
از نامباركى زن بود كه بايد به امام محمد تقى (ع ) در سن 25 سالگى زهر خوراندهشود و ام الفضل دختر ماءمون عباسى و همسر آن حضرت به دستور عموى خود گرداننده آنمى شود و امام را مسموم نمايد.
و هزاران جنايت و قتل و كشتار كه واقع شده و در همه آنها دست خونين زن آشكارا يا پنهانىدر آن ديده مى شود كه پرداختن به همه آنها از حوصله اين كتاب بيرون و تاريخ همه آنهارا ضبط كرده است .
واقعا، شيطان شمشير برانى دارد، و اين ما هستيم كه بايد از آن بپرهيزيم و دچارشنشويم .
هر فسادى را ببينى در جهان
او زشومى زنان مى دان عيان
چند با آدم بليس افسانه كرد
تا كه حوا گفت ، بخور آن دم بخورد
يوسف از مكر زليخاى جوان
ماند در زندان براى امتحان
نوح بر تابه چون بريان ساختى
واهله برتا به سنگ انداختى
لوط را بدهم چنين زن فاجره
خوانده باشى قصه آن كافره
اولين خون در جهان ظلم و داد
در كف قابيل بهر زن فتاد

رقص شيطان  

از جاهايى كه خوش آيند شيطان است ، و بى اختيار مى رقصد و كف مى زند، هنگامى استكه زن با شوهر خود نزاع كند و سر و صدا راه بيندازد.
در گوشه گوشه خانه ها شيطانى كمين كرده و مراقب اوضاع واحوال زن و شوهر است كه چه وقت شوهر وارد خانه مى شود. تا پيش زن بيايد و كارهاىروزانه او را پيش چشمش زينت و بزرگ جلوه دهد و كارهاى شوهر را كوچك و بى ارزش .
لذا وقتى شوهر، خسته از كار روزانه ، به خانه باز مى گردد، با وسوسه هاى شيطانو رفتارهاى نادرست زن ؛ در حالى كه گرسنه و تشنه است ، در برابر پرخاش هاى زنو ايرادهايش از كوره در مى رود و بگو مگوها گاهى به قهر كردن از هم مى انجامد وگاهى هم به جدايى مى كشد. اين جا است كه شيطان خرسند و دو مؤمن از زندگىسرخورده مى شوند. او مى رقصد و اين دو به سوگ مى نشينند.
كف زدن و رقصيدن شياطين ادامه پيدا مى كند تا وقتى كه ميان آنها صلح و صفا برقرارشود. در اين هنگام شيطان عزادار مى شود و مى گويد: خدا نور چشم آن كس را ببرد كهنور چشم مرا برد.
در جاى خود گفته شد: شيطان با هر كس كهداخل خانه شود و به اهل خانه سلام نكند، همراه شيطان است . شيطانى كه اسمش (داسم )است او را همراهى مى كند و آن قدر وسوسه مى كند تا شر و فتنه ايجاد نمايد واهل خانه را به جان هم اندازدآن گاه رقص و پاى كوبى مى كند.(228)


خنده شيطان  

شياطين بزرگ - آمريكا و انگلستان و سردمداران كفر و شرك - برنامه مخصوص به خوددارند و با پياده كردن آن ، حكومت مى كنند. و آن سياست - تفرقه بينداز و حكومت كن - است .سپس در جايى مى نشينند و به كار دو طرف مى خندند.
در زمان گاندى ، رهبر انقلابى هند، بعد از مبارزات زياد وتشكيل جبهه آزادى بخش در هند، زمانى كه نزديك بود جبهه آزادى بخش گاندى بهپيروزى برسد، انگليسى ها متوجه خطر شدند، آن نقشه و سياست ديرينه شان را پيادهكردند.
نخست شبانه و مخفيانه گاو ماده اى را كشتند، و در محله هاى گاو پرست انداختند. آن گاهشايع كردند كه مسلمانان به خدايان آنها توهين كرده و اين گاو را كشته اند؛ در نتيجههندوها را به جان مسلمين انداختند و كشتارهاى خونينى برپا كردند.
سپس مقداراى نجاست داخل مساجد مسلمانان ريختند و گناه آن را به گردن هندوها انداختند؛ وبار ديگر مسلمانان را به جان هندوها انداختند و همان كشتارهاى تكرار و خون هاى زيادىروى زمين ريخته شد و انقلاب در اثر تفرقه و زد و خورد از بين رفت . به اين ترتيب هردو طايفه را به سرگرم كردند و از خطر رهيدند و در گوشه اى نفس راحت كشيدند.
هم چنين محمد بن عبدالوهاب را در حجاز، ميرزا على محمد باب را در ايران ، غلام احمدقاديانى را در پاكستان به صحنه آوردند و چه خون ريزى هايى كه به وجود آوردند.بعد از آن هم به عقل همه آنها خنديد و خوشحالى كردند.
شيطان ملعون هم ، اين سياست را پياده مى كند تا زن و شوهر، پدر و فرزند، دو برادر،دو رفيق ، دو طايفه ، دو روستا، دو هم كار و هم كلاس را با هر شيوه و ترفندى كه مؤ ثرباشد به جان هم اندازد.
در اين باره ، روايتى از معصوم داريم كه : آن ملعوناول ميان دو نفر يا دو طايفه و فاميل را به هم مى زند و زد و خورد و جنگ برپا مى كند،بعد از آن به كوتاه انديشى هر دو مى خندد و از كارى كه كرده لذت مى برد.(229)


زنجير شيطان  

شيطان هم مثل سردمداران ستم ، براى مهار و تسليم كردن و بازداشتن از راه حق و كشاندنانسان به سوى خود، زنجيره هايى دارد كه آنها را به گردن انسان مى اندازد و ايشان رابه راهى كه بخواهد مى كشاند.
آن زنجيره ها عبارت اند از دوستى دنيا، رياست خواهى ، شكم بارگى ، زن دوستى ، خوابو تن آسايى ، آدم را به گناه مى كشاند. امام صادق عليه السلام هم فرمود: اولين چيزىكه به وسيله آنها معصيت خدا شده همين دوستى ها بوده است .(230)
بنا به گفته قرآن و احاديث معصومان عليهم السلام : دوستى دنيا زنجيرى است كه از همهدوستى هاى ديگر محكم تر و خطرناك تر، اصل و ريشه هر معصيت ،اول هر گناه ، اول هر فتنه ، بزرگ ترين گناه ، و سرچشمه هر فتنه و فسادى است .سر آمد همه دوستى ها كه باعث معصيت خدا مى شود، دوستى دنيا است .
از امام زين العابدين سؤال شد: كدام عمل در پيشگاه خداوندافضل است ؟
فرمود: هيچ عملى بعد از شناخت خدا و پيغمبر بهتر از بغض و كينه دنيا نيست ؛ زيرا هرفتنه و فسادى كه در عالم مى شود از دوستى دنيا سرچشمه مى گيرد. زن دوستى ،رياست خواهى ، راحت طلبى ، دوستى كلام و سخن گفتن ، چاپلوسى ، خود برتر بينى ،دوستى مال و ثروت و تمام اينها در دوستى دنيا جمع اند.(231)
شيطان با اين زنجيرها به ويژه زنجير دنيا خواهى ، همه مردم مگر عده اى اندك را بهگناه و معصيت مى كشاند.
نقل شده : روزى شخصى شيطان را ديد كه زنجيرها، طناب ها، بندهاى كلفت و نازك رابار الاغ خود كرده و از راهى مى رود. سؤال كرد: اينها چيست و كجا مى روى ؟ در جوابگفت : اين ها دام هاى من است و به وسيله اينها مردم را به بيراهه مى كشانم .
آن شخص از يكايك دام ها و زنجيرها پرسيد. او گفت : هر كدام از اين ها براى شخصى است. گفت : دام من كدام است ؟ جواب داد تو احتياج به دام ندارى ، خودت بدون دامدنبال من مى آيى .
پرسيد: آن زنجير بسيار محكم از كيست ؟ شيطان گفت : از شيخ مرتضى انصارى است .ديشب سه بار آن زنجير بسيار محكم را به گردن ايشان انداختم ، در هر سه مرتبه او آنرا گسست و پاره كرد.
مى گويد: بعد از اين قضيه ، پيش شيخ انصارى رفتم و داستان را براى ايشاننقل كردم . فرمود: درست است . من ديشب پول براى خريدن غذا نداشتم ، اما سه مرتبهتصميم گرفتم از وجوهاتى كه پيشم بود بردارم و غذايى بخرم ، ولى هر سه مرتبهفكرى به خاطرم رسيد و از دست زدن به آن چشم پوشيدم و گرسنه شب را به پايانرساندم و اين ، همان زنجيرى بود كه از شيطان پاره كردم .(232)


گريه شيطان  

شيطان از بعضى كارها خوش حال مى شود و از بعضى كارهاى ديگر ناراحت . از بعضىكارها آن قدر ناراحت مى شود كه جز گريه كار ديگرى از دست او ساخته نيست . آن ملعوندر چند جا گريه مى كند. از جمله :
1. وقتى مؤمنى ، مؤمن ديگر را ملاقات نمايد و بر او سلام كند.
اين جا ابليس از ناراحتى گريه مى كند و مى گويد: واى بر من ، اين دو نفر از هم جدانمى گردند، مگر اين كه خداوند هر دو را مى آمرزد وداخل بهشت مى نمايد و زحمات من در گمراهى آنان از بين مى رود. در تاريخ آمده :اول كسى كه سلام كرد و شيطان را به گريه انداخت ، حضرت آدم عليه السلام بود.وقتى خدا روح در او دميد به ملائكه سلام كرد و آنها هم جواب او را دادند. خداوند به اوخطاب نمود كه : اين سنتى شد در ميان فرزندان تو تا روز قيامت . شيطان از اين كارگريه كرد.(233)
2. وقتى كسى براى رضاى خدا ازدواج كند.
و با عيالحلال و شرعى خود، هم بستر شود و سپس غسل كند. شيطان از ناراحتى گريه مى كند و مىگويد: واى بر من ، اين بنده براى رضاى خدا و بقاىنسل خود و براى فراوانى (لا اله الا الله ) گويان ، باعيال خود نزديكى كرد و بعد از آن غسل نمود و خود را پاك و پاكيزه كرد، دستور خدا رااطاعت نمود و خدا هم آنها را آمرزيد و از گناهان آنان درگذشت .(اول كسى كه غسل كرد و شيطان را به گريه انداخت ، حضرت آدم عليه السلام بود.)وقتى او به زمين آمد با همسر خود، هم بستر شد وغسل نمود.(234)
3. وقتى كسى عطسه كند
و بعد از آن بگويد: (الحمد لله رب العالمين ) شيطان از ناراحتى گريه مىكند. و نيز اول كسى كه عطسه كرد و بعد از آن (الحمد لله ) گفت ، آدمابوالبشر عليه السلام بود.(235)
4. زيد شحام مى گويد، از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: وقتى انسان دربرابر خداى خود سجده كند و آن را طول دهد. شيطان از ناراحتى فريادش بلند مى شود وبه كنارى مى رود، شروع به گريه مى كند و مى گويد: واى بر من ، اين بنده خداچگونه او را اطاعت مى كند و در مقابل او به خاك مى افتد، در حالى كه من او را معصيت نمودمو به آدم سجده نكردم .(236)


گريه دروغين شيطان  

اولين كسى كه به دروغ گريه نمود شيطان بود. (آن ملعون به واسطه گريه ،دل بعضى را مى سوزاند، بعضى را غافل گير مى كند و بر آنها مسلط مى شود ومنحرفشان مى سازد.) اولين گريه دروغين او پيش حوا بود. وقتى كه از فريب دادن آدمعليه السلام ماءيوس شد، در حالى كه گريه مى كرد و اشك مى ريخت نزد حوا آمد و اودلش به حال شيطان سوخت . پرسيد: چرا گريه مى كنى ؟ گفت : اى حوا! دلم بهحال تو مى سوزد حيف از اين زيبايى و جوانى تو كه مى ميرى و زير خاك مى شوى .
حوا گفت : چه كنم كه نميرم ؟ گفت : اگر تو و همسرت از اين درخت بخوريد، ديگر مرگبه سراغ شما نخواهد آمد. حوا رفت پيش آدم عليه السلام و داستان گريه او را بيان كردو هر دو از آن درخت خوردند و از بهشت بيرون شدند.(237)
نيز نقل شده كه : حضرت يحيى بن زكريا (س ) روزى به ابليس برخورد نمود، درحالى كه آن ملعون گريه مى كرد. يحيى علت گريه او را پرسيد؟ گفت : اى پيامبر خدا!هر چه در خانه خدا مى روم و او را مى خوانم ، جوابم را نمى دهد و عنايت در حقم نمىفرمايد. يحيى از روى دل سوزى عرض كرد: خدايا! چه مى شد اگر درب عنايت خويش رابه روى اين مرد باز مى كردى و او را مشمول رحمت خود مى فرمودى ؟!
خطاب رسيد: اى يحيى ! شيطان به دروغ گريه مى كند، گريه او براى فريب دادنبندگانم است . اگر مى خواهى دروغ او بر تو هويدا شود به او بگو: خدا تو را مىبخشد، در صورتى كه بروى كنار قبر آدم عليه السلام و بر خاك او سجده كنى !
يحيى جريان را براى شيطان بازگو كرد و از خواست تا بر سر آدم عليه السلام رود وسجده كند! گفت اى يحيى ! آن وقت كه آدم عليه السلام بر مسند عزت و قدرت تكيه زدهبود او را سجده نكردم ، چگونه حال كه مرده و زيرخاك رفته است بروم و خاكش را سجدهكنم ؟ هرگز چنين كارى نخواهم كرد.
خطاب از جانب خدا رسيد:اى يحيى ! حال دانستى كه گريه آن ملعون نيرنگ بوده ومقصودش منحرف كردن مردم است ؟!(238)
چند نفر از شاگردان و پيروان شيطان هم از او پيروى نمودند و به دروغ گريه كردند.يكى پسران يعقوب كه شبانه پيش پدر آمدند، در حالى كه گريه دروغين مى كردند وگفتند:اى پدر! يوسف را گرگ خورد و پيراهن خون آلود او را به پدر نشاندادند.(239)
هم چنين در شام ، به امر معاويه به بهانه پيراهن عثمان كه خون آلود بود عده اى گريههاى دروغين كردند و مردم را عليه حضرت على عليه السلام شوراندند. و نيز ماءمونعباسى كه در شهادت امام رضا عليه السلام در خراسان به دروغ گريهكرد.(240)


فرياد شيطان  

بعضى كردارهاى انسان آن قدر بر شيطان ناگوار است كه او را به فرياد و فغان مىآورد و از ناراحتى رنجور و نحيف مى شود. به اين داستان توجه كنيد:
روزى شيطان در گوشه مسجد الحرام ايستاده بود. حضرترسول صلى الله عليه و آله هم سرگرم طواف خانه كعبه بودند. وقتى آن حضرت ازطواف فارغ شد، ديد ابليس ضعيف و نزار و رنگ پريده ، كنارى ايستاده است ، فرمود:اىملعون ! تو را چه مى شود كه چنين ضعيف و رنجورى ؟!
گفت : از دست امت تو به جان آمده و گداخته شدم . فرمود: مگر امت من با تو چه كرده اند؟
گفت : يا رسول الله ! چند خصلت نيكو در ايشان است ، من هر چه تلاش ‍ مى كنم اين خوىرا از ايشان بگريم نمى توانم . فرمود: آن خصلت ها كه تو را ناراحت كرده كدام اند؟
گفت : اول اين كه ، هرگاه به يك ديگر مى رسند سلام مى كنند، و سلام يكى از نامهاىخداوند است .(241) پس هر كه سلام كند حق تعالى او را از هر بلا و رنجى دور مى كند.و هر كه جواب سلام دهد، خداوند متعال رحمت خود راشامل حال او مى گرداند.
دوم اين كه ، وقتى با هم ملاقات كنند به هم دست مى دهند. و آن را چندان ثواب است كههنوز دست از يك ديگر برنداشته حق تعالى هر دو را رحمت مى كند.(242)
سوم ، وقت غذا خوردن و شروع كارها (بسم الله ) مى گويند و مرا از خوردن آن طعام وشركت در آن دور مى كنند.
چهارم ، هر وقت سخن مى گويند: (ان شاءالله ) بر زبان مى آورند و به قضاى خداوندراضى مى شوند و من نمى توانم كار آنها را از هم بپاشم ، آنان رنج و رحمت مرا ضايعمى كنند.
پنجم ، از صبح تا شام تلاش مى كنم تا اينان را به معصيت بكشانم . باز چون شام مىشود، توبه مى كنند و زحمات مرا از بين مى برند و خداوند به اين وسيله گناهان آنان رامى آمرزد.
ششم ، از همه اينها مهمتر اين است كه وقتى نام تو را مى شنوند با صداى بلند(صلوات ) مى فرستند و من چون صواب (صلوات ) را مى دانم ، از ناراحتى فرار مىكنم ؛ زيرا طاقت ديدن ثواب آن را ندارم .
هفتم : ايشان وقتى اهل بيت تو را مى بينند، به ايشان مهر مى ورزند و اين بهتريناعمال است . پس حضرت روى به اصحاب كرده و فرمودند: هر كس ‍ يكى از اين خصلت هارا داشته باشد از اهل بهشت است .(243)


كمين گاه شيطان  

دشمن وقتى نتوانست از راه هاى ساده و عادى بر حريف خود غالب شود و او را به زمين زند،دنبال كمين گاهى مى گردد، تا در پناه آن و در وقت مناسب ، بر حريف خود حمله كند وناگهان او را در جاى خود از پاى در آورد و اين شگرد خوبى است .
حيوانات براى اين كه طعمه خود را به آسانى به دست آورند، كمين مى كنند، انسان براىنابودى دشمن خود كمين مى نمايد، كمين گاه جاى امنى براى دشمن است ، نزديك ترينراهى است كه انسان و هر حيوانى را به مقصود مى رساند. شيطان هم از اين حربه استفادهمى كند و اگر نتوانست از راه عادى و ساده بر انسان غالب شود، بايد كمين كند و از اينراه به مقصود برسد. كمين گاه شيطان ، مال و ثروت است .
غياث بن ابراهيم از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: شيطان ،فرزند آدم عليه السلام را در هر چيز مى چرخاند و به هر راهى مى برد - و هر گناهى رابه او پيشنهاد مى كند - همين كه او را خسته و ناتوان ديد، نيرو و توانش را از او گرفته، در كنار مال و ثروت كمين مى كند و چون انسان به آن جا رسد - كه آخرين مرحله شانسشيطان است - ناگهان گريبانش را مى گيرد كه ديگر راه فرارى براى او نيست.(244)
مقصود اين است كه مال و ثروت بزرگ ترين كمين گاه شيطان است ؛ زيرا بسيار كماتفاق مى افتد كه انسان به مال و ثروت برسد و او را نفريبد و منحرف نكند. قرآن دراين باره مى فرمايد:
كلا ان الانسان ليطغى ان راه اسغنى
(چنين نيست كه نعمت هاى الهى و مال و ثروت شكرگزارى را براى هميشه در انسان زندهكند، بلكه او مسلما طغيان مى كند، چون خود را مستغنى و بى نياز مى بيند.)(245)
طغيان كردن طبيعت غالب انسان ها است ، طبيعت كسانى كه در مكتبعقل و وحى پرورش نيافته اند، آنان وقتى خود را مستغنى مى پندارند، شروع بهسركشى و طغيان مى كنند.
از همين جهت است كه پيشواى ششم امام صادق عليه السلام فرمود: سر هر خطاكارىدوستى (و علاقه ) به دنيا است .
چون دنيا انسان را از كسب كمالات و تحصيل آخرت باز مى دارد، او را به پرت گاه مىبرد. دوستى مال و ثروت باعث فراموشى خدا و آخرت ، دشمنى با خدا و پيامبران الهى واولياى او و مؤمنان مى شود.
حضرت يوسف عليه السلام وقتى گرفتار آن همه بلا و فتنه مى شود و درچنگال زيباترين زنان آن زمان گرفتار مى گردد نمى گويد: خدايا! مرا مسلمان بميران ،اما وقتى به رياست و حكومت مى رسد از خدا مى خواهد كه حكومت و رياست ومال و منال ، او را منحرف نكند و بر خداشناسى ثابت قدم بدارد و هنگام مردن مسلمانبميرد.(246)


كابينه شيطان  

شيطان هم مانند شهروندان كشورها رئيس جمهور، دولت و كابينه اى دارد. و كابينه اومركب از بيست نفر است . كارهاى خود را با كمك آنها انجام مى دهد. براى هر كارى وزيرىتعيين كرده ، به انحراف كشيدن مردم را به آن كابينه سپرده است . افراد كابينه اش ازفرزندان خود او هستند. در هر صبح و شام تخت خود را مى گذارد و بر آن مى نشيند، افرادكابينه دورش جمع مى شوند، او هم دستورهاى لازم را به آنها مى دهد، هر كس در پىماءموريت خود مى رود. اسامى كابينه او از اين قرار است :
1. ولها يا ولهان ؛
او ماءمور طهارت و نماز و عبادت است . او انسان را در طهارت و نماز وسوسه مى كند و بهشك مى اندازد كه اين نماز باطل است ؛ نماز ديگرى شروع كن ؛ وضوى تو ناقص بود؛دو مرتبه تجديد كن . گاهى در سجده در بدن انسان چيزى مى دمد، به طورى كه انسانخيال مى كند وضوى او باطل شد و مجبور شد دو مرتبه وضو بگيرد.(247)
2. هفاف ؛
ماءموريت دارد كه در بيابانها و صحراها انسان را اذيت كند و براى ترسانيدن او را بهوهم و خيال اندازد يا به شكل حيوانات گوناگون به نظر انسان درآيد.
3. زلنبور (ياركتبور)؛
كه آن موكل بازارى ها است . لغويات و دروغ ، قسم دروغ و مدح كردن متاع را نزد آنها زينتمى دهد. آنها هم براى اين كه جنس خود را به فروش ‍ رسانند آناعمال را انجام مى دهند.(248)
4. ثبر؛
در وقتى كه مصيبتى به انسان وارد مى شود، صورت خراشيدن ، سيلى به خود زدن ، يقهو لباس پاره كردن را براى انسان پسنديده جلوه مى دهد.(249)
5. ابيض ؛
انبيا را وسوسه مى كند - يا ماءمور به خشم در آوردن انسان است و غضب را پيش او موجهجلوه مى دهد و به وسيله آن خونها ريخته مى شود.
6. اعور؛
كارش تحريك شهوات در مردان و زنها است و آنها را به حركت مى آورد! و انسان را واداربه زنا مى كند.

از زنا افتد و با اندر جهات
ابر نايد از پى منع زكوت
اعور، همان شيطانى است كه بر صيصاى عابد را وسوسه كرد تا با دخترى زنا كند وبعد او را به قتل رساند. (داستانش خواهد آمد.) روزى اعور پيش ‍ هود پيغمبر رفت ، آنحضرت ضربه اى به چشم او زد، كج شد.(250)
7. داسم ؛
همواره مراقب خانه ها است . وقتى انسان داخل خانه شد و سلام نكرد و نام خدا را بر زباننياورد، با او داخل خانه مى شود و آن قدر وسوسه مى كند تا شر و فتنه ايجاد نمايد واهل خانه را به جان هم اندازد. اگر انسان سر سفره غذا نشست و (بسم الله ) نگفت با اوغذا مى خورد. هرگاه انسان داخل خانه شد و سلام نكرد و ناراحتى پيدا شد بايد بگويد(داسم ، داسم ، اعوذ بالله منه ).(251)
8. مطرش يا مشوط و سا وشوط؛
كار او پراكندن اخبار دروغ يا دروغ هايى است كه خودجعل كرده ؛ در حالى كه حقيقت ندارند.(252)
9 . قنذر؛
او نظارت بر زندگى افراد مى كند. هر كسچهل روز در خانه خود طنبور داشته باشد؛ غيرت را از او بر مى دارد، به طورى كه انساندر برابر ناموس ‍ خود بى تفاوت مى شود.(253)
10. دهار؛
ماءموريت او آزار مؤمنان در خواب است . به طورى كه انسان خواب هاى وحشت ناك مى بيند،يا در خواب به شكل زنان نامحرم در مى آيد و انسان را وسوسه مى كند تا او را محتلمكند.(254)
11. اقبض ؛
وظيفه او تخم گذارى است . روزى سى عدد تخم مى گذارد. ده عدد در مشرق و ده عدد درمغرب و ده عدد زمين ، از هر تخمى عده اى از شياطين و عفريت ها وغول ها و جن بيرون مى آيند كه تمام آنها دشمن انسان اند.(255)
12. تمريح ؛
امام صادق عليه السلام فرمودند: براى ابليس - در گمراه ساختن افراد - كمك كننده اىبه نام (تمريح ) وى در آغاز شب بين مغرب و مشرق به وسوسه كردن ، وقت مردم راپر مى كند.(256)
13. قزح ؛
ابن كوا از اميرالمؤمنين عليه السلام از قوس و قزح پرسيد، حضرت فرمود: قوس قزحمگو؟! زيرا نام شيطان (قزح ) است بلكه بگو (قوس اله و قوس ‍ الرحمن ).
14. زوال ؛
مرحوم كلينى از عطية بن المعزام روايت كرده كه وى گفت : در خدمت حضرت صادق عليهالسلام بودم و از مردانى كه داراى مرض (ابنه ) بوده و هستند ياد كردم . حضرتفرمود: (زوال ) پسر ابليس با آنها مشاركت مى كند ايشان مبتلا به آن مرض مى شوند.
15. لاقيس ؛
او يكى از دختران شيطان و كارش وادار كردن زنان به مساحقه . و هم جنس ‍ بازى زنان استاو مساحقه را به زنان قوم لوط ياد داد. يعقوب بن جعفر مى گويد: مردى از حضرت صادقعليه السلام از مساحقه بازى زن با زن ديگر- پرسيد: حضرت در حاليكه تكيه كردهبود نشست و فرمود: زن زير و زن رو - هر دو ملعون اند. پس از آن فرمود: خدا بكشد(لاقيس ) دختر ابليس را كه چه عمل زشتى را براى زنها آورد. آن مرد گفت : اين كاراهل عراق است ؟ حضرت فرمود سوگند به خدا كه اينعمل در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله بود،قبل از آن كه در عراق باشد.(257)
16. متكون ؛
شكل خود را تغيير مى دهد و خود را به صورت بزرگ و كوچك در مى آورد و مردم راگول مى زند و اين وسيله آنان را وادار به گناه مى كند.(258)
17. مذهب ؛
خود را به صورت هاى مختلف در مى آورد، مگر به صورت پيغمبر و يا وصى او. مردم رابا هر وسيله كه بتواند گمراه مى كند.(259)
18. خنزب ؛
بين نمازگذار نمازش حايل مى شود؛ يعنى توجه قلب را از وى برطرف مى كند. در خبراست كه : عثمان بن ابى العاص بن بشر در خدمت حضرترسول صلى الله عليه و آله عرض كرد: شيطان بين نماز و قرائت منحايل مى شود - يعنى حضور قلب را از من مى گيرد - حضرت جواب داد: نامش ‍ شيطان(خنزب ) است . پس هر زما از او ترسيدى به خدا پناه ببر.(260)
19. مقلاص ؛
موكل قمار است . قمار بازها همه به دستور او رفتار مى كنند. به وسيله قمار و برد وباخت اختلاف و دشمنى در ميان آنان به وجود مى آورد.(261)
20. طرطبه ؛
يكى از دختران آن ملعون مى باشد. كار او وادار كردن زنان به زنا است و هم جنس بازى راهم به آنان تلقين مى كند.(262)
با توجه به مطالب فوق به دست مى آيد كه ابليس به صورت يك فرمانده ويرانگر كه نقش فرماندهى را به عهده دارد فرمان مى دهد و بچه هايش در اجراى دستورات اومى كوشند و با تلاش ها و تغيير شكل هاى مختلف ، جوامع انسانى را به بدبختى مىكشانند.(263)

خانه شيطان  

احمد حرب كه يكى از زهاد و اهل حال و كشف بوده بامدادى از بازارى در نيشابور مىگذشت . ديد شيطان ، پرچمى بر افراشته و دور او شياطين صف بسته اند.
گفت : اى بيچاره ! به چه طمع اين جا آمده اى ؟ پاسخ داد: بازار دنيا، خانه من است ؛ بهخانه خود آمده ام ، تو از مردم بپرس كه چرا به خانه من آمده اند؟ احمد گفت : آنان آمده اندتا كسبى كنند و نانى براى رفاه زن و فرزند و زندگى خود به دست آورند.
شيطان گفت : من نيز مى كوشم تا يكى را به جهنم ببرم ؟ آنان بهمال من دست مى زنند، من نيز در سينه آنان دست مى زنم و وسوسه مى كنم . به آنها بگو ازخانه من بيرون روند و آن را به من واگذارند تا من هم از سينه آنها بيرون روم .
حضرت رسول فرمود: شيطان بار اول كسى كهداخل بازار مى شود، داخل و با آخرين كسى كه بر مى گردد، او هم برمى گردد.(264)
و نيز حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: بدترين بقعه هاى زمين بازار است وآن ميدان ميدان و محل جولان دادن شيطان مى باشد.اول صبح با پرچم خود مى آيد و آن را نصب مى كند، تخت خود را در بازار مى گذارد وفرزندان خود را در آن پراكنده مى كند، به هر كدام از آنها دستور مى دهد كه مردم بازاررا وسوسه كنند. در متر كردن پارچه خيانت و از آن كم نمايند. به عده اى ديگر مى گويد:وسوسه كنيد كه اهل بازار در تعريف جنس خود قسم دروغ بخورند و با قسم ، جنس پستخود را خوب جلوه دهند و بفروشند.
بعد از آن به فرزندان خود خطاب مى كند و مى گويد: بر شما باد مردمى كه پدر آنهامرده - مراد حضرت آدم عليه السلام است - ولى پدر شما هنوز زنده مى باشد. كوشش كنيدكه با اول كس داخل بازار شويد و با آخرين كس ‍ خارج شويد.(265)
از حضرت رسول صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: بازار خانه سهو و غفلت وبى خبر شدن از خداست . كسى كه در بازار تسبيح بگويد، خداوند براى هر تسبيح اوهزار هزار حسنه مى نويسد. و در قيامت او را مى بخشد. بخشيدنى كه به قلب احدى خطورنكرده باشد.(266)
و حضرت على عليه السلام فرمود: اگر مى خواهى شيطان را دور كنى ياد خدا كن . چونخدا را ياد كردن باعث راندن و فرار شيطان مى شود.(267)


ميدان شيطان  

ميدان محل اجتماع و محل تجارت و خريد و فروش اجناس گوناگون است .
جايى كه رفت و آمد در آن براى همه آزاد است و هر كس هر چه بخواهد در آنجا به دست مىآورد.
از جمله كسانى كه در آن ميدان رفت و آمد مى كند و آن جا را از نظر دور نمى دارد و بيشتروقتش را در آن صرف مى كند شيطان است . از اين رو، پيامبر صلى الله عليه و آله آن جارا بدترين بقعه هاى زمين مى داند.(268)
از امام باقر عليه السلام نقل شده كه : يك نفر اعرابى (از طايفه بنى عامر) خدمت پيامبراسلام صلى الله عليه و آله مشرف شد و پرسش هايى از آن حضرت كرد. از جمله سؤال ها اين بود كه گفت : يا رسول الله ! بدترين بقعه هاى زمين كجاست ؟ بعد از آن كهجبرئيل نازل شد و آن حضرت را آگاه نمود. فرمود: اى اعرابى ! بدترين بقعه هاى زمينبازارها است . آن جا ميدان و محل تاخت و تاز شيطان مى باشد. بامدادان با پرچم خود واردآن جا مى شود و آن را بر مى افرازد و تخت خود را كنار آن بر زمين مى گذارد و بر آن مىنشيند. فرزندانش را در بازار مى پراكند و به هر كدام دستورى جداگانه مى دهد.
بعضى از آنان ، با كيل سروكار دارند، وسوسه مى كنند كهكيل درست نباشد. عده اى از آنان كسانى كه اجناس را به درستى وزن مى كنند وسوسه مىكنند كه در آن دست ببرند. عده اى را وسوسه مى كنند كه در ذرع و متر دزدى كنند، درفروختن اجناس خود قسم دروغ بخورند به بعضى دستور تقلب ، غش در معامله ، ربا وسود گرفتن مى دهند. به ذريه و فرزندان خود مى گويد: كوشش كنيد درباره كسانىكه پدرشان (حضرت آدم عليه السلام ) مرده ، ولى پدر شما - كه من باشم - زنده است و- شما را راهنمايى مى كند. شيطان با اول كسى كهداخل بازار مى شود داخل مى گردد و با آخرين كسى كه از بازار خارج مى شود بيرون مىرود.(269)
حضرت على عليه السلام به حارث همدانى مى فرمايد: بپرهيز از نشستن بر سر گذرهاو در مراكز عمومى و بازارها و مراكز تجارت ؛ زيرا در آن جاهامحل حضور شيطان - و وسوسه هاى او است - محل پيشامد فتنه ها و تباه كارى ها است .شيطان سعى مى كند افراد را براى تاءمين منافع خودشان به دروغ ، تهمت و انحرافبكشاند و به دنبال آن اضطراب و آشوب و نگرانى به وجود آورد. غالبا مردم در اينجاها به امور دنيا و كارهاى خلاف دين مشغول اند. پس تا مى توانى بايد از مراكز وبازارها كه ميدان ابليس است دور شوى تا داخل فتنه و فساد نشوى .(270)


فرودگاه شيطان  

شيطان براى خود زندگانى مخصوصى مانند: شهر، رودخانه ، خوابگاه ، نهارخورى وفرودگاه دارد. فرودگاه جايى است كه اجازه مى دهند روز و شبوسايل حمل و نقل از اطراف آسمان به آنجا فرود آيد. فرودگاه شياطين يعنى جايى كههميشه آن جا مى نشينند! و آن روح پليد كسى است كه به زبان و اعضاى ديگر خود گناهمى كند، دروغ مى گويد، فحاشى مى كند، تهمت مى زند، غيبت مى نمايد، آبروى مردم رامى برد. زخم زبان مى زند، به ناموس مردم نگاه مى كند، با دست و پا و جميع اعضا وجوارح مرتكب گناه مى شود.
فرودگاه شياطين قلب آن كاهنان و جادوگرانى است كه با شياطين ارتباط دارند. آنانمطالب حقى را كه شياطين از ملائكه مى شنوند، با ده ها دروغ به كاهنان ديگر مىگويند، آنها هم ده ها دروغ ديگر را به آنها مى افزايند و به خورد مردم مى دهند. قرآنفرودگاه او را اين طور بيان مى نمايد:
هل انبئكم على من تنزل الشياطين تنزل علىكل افاك اثيم يلقون السمع و اكثرهم كاذبون
(آيا به شما خبر دهم ، شياطين بر چه كسىنازل مى شوند؟ بر هر دروغ گوى گنه كارنازل مى گردند. آنها آن چه را مى شنوند به ديگران القا كنند و اكثرشان دروغ گوهستند). (271)
شيطان موجودى است ويران گر، موذى و مخرب ، القائات او در مسير فساد و تخريب است .مشتريان او دروغ گويان و گنه كاراند كه قلب آنها مانند لانه زنبورمحل آمد و شد شيطان ها است ، مانند فرودگاه هاى بزرگ دنيا كه در هر ساعت ده ها طيارهفرود مى آيند و بلند مى شوند.


next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation