بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شیطان در کمین گاه, نعمت الله صالحى حاجى آبادى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     KAMIN001 -
     KAMIN002 -
     KAMIN003 -
     KAMIN004 -
     KAMIN005 -
     KAMIN006 -
     KAMIN007 -
     KAMIN008 -
     KAMIN009 -
     KAMIN010 -
     KAMIN011 -
     KAMIN012 -
     KAMIN013 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

رودست خوردن شيطان  

در گذشته ، بعضى از مردم شيطان را مى ديدند، با او صحبت مى كردند و گاهى هم بهجاى اين كه شيطان آنها را فريب دهد و كلاه سرشان بگذارد، آنها سر شيطان كلاه مىگذاشتند، اسرار آن ملعون را به دست مى آوردند و با او مخالفت مى كردند.
روزى مؤمنى با شيطان ملاقات كرد. بعد از گفت و گوهايى ، گفت : مى خواهم با تودوست و رفيق شوم و از تو اطاعت نمايم .
شيطان گفت : عجبا! همه از دست من مى گريزند و بيم دارند، تو مى خواهى با من دوست ورفيق شوى و حرف مرا قبول كنى و اطاعت نمايى !؟
آن شخص گفت : من با ديگران فرق دارم و تصميم گرفته ام با تو رفيق باشم .شيطان خيلى خوشحال شد و گفت : قبول دارم ، اما به منقول بده كه اسرار مرا فاش نكنى و به ديگران نگويى .
مرد مؤمن گفت : اشكالى ندارد و باهم عقد برادرى بستند. شيطان گفت :اول كارى كه بايد بكنى اين كه نماز را ترك نمايى ؛ زيرا هيچ چيز مانند نماز مراناراحت نمى كند و دل مرا به درد نمى آورد. نماز رنگ مرا زرد و پشت مرا خم مى كند، بهواسطه نماز بيشترين مردم به بهشت مى روند. مرد مؤمنقبول كرد و گفت : ديگر چه اعمالى بايد انجام دهم و چه دستورى مى دهى ؟
شيطان گفت : دروغ بسيار بگو، هر كجا دروغ گويند آن جا حاضر شو و به دروغ آنهاگوش فرا بده ؛ زيرا بيشترين غضب الهى براى دروغ گويان است .
مرد مؤمن وقتى چنين شنيد، سر به سوى آسمان بلند كرد و گفت : بار الها! از همين جا عهدكردم كه تا زنده ام دروغ نگويم و هرگز نماز خود را ترك نكنم و آن را كوچك نشمارم ،هر كجا و در هر كارى باشم نماز خود را از اول وقت تاءخير نيندازم و همان جامشغول نماز شوم .
وقتى شيطان اين را شنيد، فريادش بلند شد و گفت : مگر نگفتى اسرار مرا فاش نكنى وهر چه بگويم انجام دهى ؟ مگر با من عقد اخوت نبستى ؟ چرا عكس گفته هاى من رفتار مىكنى ؟
مرد مؤمن گفت : خواستم ببينم از چه چيزهايى ناراحت مى شوى تا من همان ها را انجام دهم ومخالفت خود را با تو آشكار كرده باشم . وقتى چنين حرف هايى از آن مرد شنيد ناله وفريادش بلند شد و خود را از ناراحتى بر زمين زد و گفت : اى واى ! از اين دو سرى كههرگز به كسى نگفته بودم و تو فرا گرفتى و به عهد خود وفا نكردى من هم با خودعهد مى كنم كه ديگر اسرار خود را به اولاد آدم نگويم .(344)


رانده شدن ياران شيطان  

وقتى قيامت برپا شود، همه خلايق در آن روز جمع مى شوند. شياطين ، جباران ، ظالمان ،كافران و پيشوايان كفر را با پيروانشان به پيشگاه خداوندمتعال آورده و محاكمه مى نمايند. سپس به فراخور گناهان ، افراد را جهنمى كرده و پاداشمى دهند.
در اين هنگام پيروان شياطين ، جباران و ظالمان كه كوركورانه از آنان تبعيت و تقليد كردهاند خطاب به آنها مى كنند و مى گويند: ما در دنيا، پيروان و فرمان بردار شما بوديم والان به واسطه همان اعمال گرفتار عذاب جهنم هستيم . آيا ممكن است شما، هم اكنون بهخاطر رهبر و پيشوا بودنتان سهمى از عذاب هاى مرا بپذيريد تا قدرى از عذاب ما كاستهگردد؟
آنها بلافاصله مى گويند: اگر خداوند ما را از اين عذاب سوزان نجات داد و به بهشتبرد ما هم شما را راهنمايى مى كنيم ؛ ولى افسوس كه كار از اينها گذشته است . چه نالهو بى تابى كنيم و چه صبر و شكيبايى ، راه نجاتى براى ما و شما وجود ندارد. در اينحال شيطان خود را تبرئه مى كند و جرم و گناه خويش را به گردن پيروان خود مىاندازد. قرآن در اين باره چنين مى فرمايد:
و قال الشيطان لما قضى الامران الله و عدكم و عد الحق و وعدتكم فاخلفتكم و ما كانلى عليكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لى فلا تلولونى و لوموا انفسكم ما انابمصرخكم و ما انتم بمصرخى انى كفرت بما اشركتمون منقبل ان الظالمين لهم عذاب اليم .
(و شيطان هنگامى كه كار - حساب بندگان صالح و غير صالح - پايان پذيرفت - و هركدام به سرنوشت و پاداش و كيفر قطعى خود رسيدند - به پيروان خود چنين مى گويد:خداوند، به شما وعده حق داد و من نيز به شما وعده - پوچ و بى ارزشى كه خودتان مىدانستيد - دادم . سپس از وعده هاى خود جستم - البته اين را بدانيد كه - من بر شما تسلطىنداشتم و شما را وادار نمى كردم . تنها - كارى كه كردم اين بود كه - از شما دعوت نمودمو شما هم با ميل و اراده خود دعوت مرا پذيرفتيد، بنابراين ، هرگز مرا سرزنش نكنيد،بلكه خويشتن را ملامت كنيد. - كه چرا دعوت شيطنت آميز مرا پذيرفتيد. خودتان كرديد كهلعنت بر خودتان باد -).(345)
(به هر حال ) نه من مى توانم در برابر حكم قطعى و مجازات پروردگار به فريادشما برسم و نه شما مى توانيد فرياد رس من باشيد.
من اكنون اعلام مى كنم كه ، از شرك شما درباره خود، و اين كه اطاعت مرا در رديف اطاعت خداقرار داديد بيزارم و آن كفر را نمى پذيرم - اكنون فهميدم كه اين شرك شما در اطاعت ازمن ، هم مرا بدبخت كرد و هم شما را. همان بدبختى و بيچارگى كه راهى براى اصلاح وجبران آن وجود ندارد.
به اين ترتيب ، شيطان لعين نيز با ساير خودكامه گان كه رهبران گمراهى بودند، همآوازه شده و تيرهاى ملامت و سرزنش خود را به اين پيروان بدبخت و بيچاره نشانهگيرى مى كند. در واقع اين يك نوع مجازات روانى براى پيروان شيطان است . آن ملعونآن قدر در كار خود استاد و ماهر است كه هم در دنيا مردم سست ايمان را گمراه و منحرف مىنمايد و از حق و حقيقت دور مى كند و هم در آخرت آنها را محكوم و سرزنش مى نمايد. از طرفديگر خود را تبرئه كرده و بى گناه معرفى مى نمايد.
آن روز به پيروان جاهل و سست ايمان خويش ايراد مى گيرد و مى گويد: براى هدايت شماپيامبرانى از جانب خدا آمدند و آنها هم براى جلوگيرى از انحراف شما جانشينانى بعد ازخود برگزيدند. از طرف ديگر، قرآن كتاب آسمانى ، امامان معصوم - عليهم السلام - وهمه علماى متعهد و گاه مؤمنان وارسته براى ارشاد و هدايت شما دست به دست هم دادند تاشما را از وسوسه هاى من دور داشته و به صراط مستقيم بكشانند؛ اما شما با اين كه آنهارا مى ديديد و كلام ايشان رامى شنيديد و در ميانشان بوديد، آن قدر مست و مغرور گناه ودل باخته وسوسه هاى شيرين من بوديد كه حرف آنان راقبول نكرديد و با اين كه حرف مرا نمى شنيديد خريدارش شديد و به ياران منپيوستيد.
سپس به آنان مى گويد: شما كجا و كى مرا ديديد، كجا و كى حرف مرا شنيديد؟ شمادروغ مى گوييد! من اصلا شما را نمى شناسم . شما خودتان خراب بوديد، بى دين وفاسد بوديد، چرا ديگران منحرف نشدند. لعنت خدا و ملائكه بر خودتان باد كه بهدستور خالق و رازق خود عمل نكرديد. به اين ترتيب ، جنگ بين شيطان و طرف دارانشخاتمه پيدا مى كند و هر كسى به سزاى اعمال خود مى رسد.


تهمت شيطان به زكريا 

شيطان چون نمى توانست بر پيامبران الهى دست پيدا كند، از دشمنى و خشمى كه ازايشان داشت براى كشتن و بى اعتبار كردن آنان تهمت هاى ناروايى را به آنان نسبت مىداد. از جمله : تهمت زنا به زكرياى پيغمبر است .
از وهب بن منبه روايت شده : روزى كه مريم عيسى عليه السلام را آبستن شد و مردم مطلعشدند، شيطان در ميان بنى اسرائيل به صورت يكى از عابدهاى بيت المقدس در آمده وبه مريم فحش و ناسزا مى داد، و مى گفت : اى مردم ! زكريا با مريم روابط نامشروعدارد. وى چون مريم را زيبا و صاحب جمال ديده با او زنا كرده ! و مريم از زكريا حامله شده. زكريا را بكشيد كه همه ما را بدنام كرده است .
مردم درصدد كشتن زكريا بر آمدند و بر سر وى ريختند تا او را بكشند. زكريا از ايشانگريخت تا به درختى رسيد و به آن پناه برد. درخت براى او شكافته شد و گفت : اىزكريا! داخل شو. وقتى داخل شد درخت به هم آمد و آن حضرت از نظرها پنهان شد.
شيطان با بنى اسرائيل از پى آن حضرت مى آمدند تا به درخت رسيدند، - آن معلوندستور ساختن اره دو سر داد، او دست خود را بر درخت گذاشت و از پايين تا بالا كشيد.دل آن حضرت را از پشت درخت شناخت و دستور داد همان جا رابا اره دو سر بريدند. بعضىگويند: اره را از بالاى درخت گذاشتند، به طورى كه اره از فرق سر او بگذرد - و آنحضرت را در ميان درخت دو نيم كردند.

اره بر فرقش گذاشت و گفت : چونى
گفت : بر اولاد آدم هرچه آيد بگذرد
زكريا از اين ماجرا احساس درد و ناراحتى نكرد و به شهادت رسيد. آن ملعون ، بعد از اين، ميان بنى اسرائيل ناپديد شد و ديگر كسى او را نديد!
بعد از شهادت زكريا خداوند متعال عده اى از فرشتگان را فرستاد تا آن حضرت راغسل دادند و بر او نماز خواندند و بدن مطهر او را دفن نمودند.(346)

تهمت شيطان به مريم ! 

شيطان بعد از آن كه حضرت زكريا را به شهادت رسانيد، در صدد برآمد كه آبروىحضرت مريم را نيز بريزد و در پى فرصت بود.
وقتى حضرت عيسى عليه السلام متولد شد، آن ملعون به صورت زنى از بنىاسرائيل در آمد و آنان را واداشت تا به مريم ناسزا گويند و آب دهان به صورت ايشاناندازند.
وقتى زن ها مريم را ديدند كه فرزندش را در آغوش گرفته مى آيد، شروع كردند بهايشان ناسزا گفتن . به او گفتند: اى مريم ! حيف از آن سابقه درخشان و اين آلودگى !صد حيف از آن دودمان پاكى كه اين گونه بدنام شد. اى مريم ! تو مسلما كار بسيار عجيبو بدى انجام دادى ! اين كار شايسته تو نبود. بعضى به او گفتند: اى خواهر هارون !پدر تو آدم بدى نبود، مادرت نيز هرگز آلودگى نداشت و زناكار نبود.
در اين هنگام ، مريم به فرمان خدا سكوت كرد. تنها كارى كه انجام داد اين بود كه اشارهبه نوزادش عيسى عليه السلام كرد - كه از او بپرسيد. آنها گفتند:
ما چگونه با كودكى كه در گاهواره است سخن بگوييم ؟! - اى مريم ! ما را مسخره كرده اى- ولى اين حالت چندان به طول نينجاميد؛ چرا كه آن نوزاد زبان گشود و با آنان سخنگفت . و رفع تهمت از مادر خود كرد و بينى شيطان را به خاك ماليد.(347)
بعد از آن ، مريم فرزند خود عيسى را برداشت و از بيت المقدس بيرون آمد تا به آبادىرسيدند. كد خداى آن آبادى ، مريم را به خانه خود برد و روز به روز به احترام مريممى افزود.
باز، شيطان به فكر توطئه و تهمت ديگرى برآمد كه ضربه خود را به مريم وفرزندش بزند. نقشه آن ملعون اين گونه بود كه ، شبىطفل آن كدخدا را خفه كرد و آمد پيش وى و گفت : اين زن نمك نشناسطفل تو را كشته است . من ديدم اين زن و فرزندش حلق اينطفل معصوم و بى گناه را فشردند تا مرد. دلم بهحال اين طفل سوخت و ناراحت شدم .
كدخدا عاقل بود. مريم را طلبيد و گفت : من چه بدى در حق تو كرده بودم كه پسر مراكشتى ؟! مريم قسم ياد كرد كه من از اين قضيه اطلاع ندارم .
آن مرد گفت : من ، آن را به خدا واگذاشتم ، ليكن ديگر اين جانمان كه چشم من به صورتشما نيفتد. نمى توانم قاتل فرزندم را ببينم . ايشان هم از آن جا بيرون رفتند و خانهبه دوش ، هر روز در دهى به سر مى بردند.(348)


صدقه دادن از زبان شيطان  

اگر چه شيطان با دادن صدقه مخالفت مى كند و از كسانى كه مى خواهند ازمال خود به نيازمندان ببخشند جلوگيرى مى نمايد، اما وقتى كه از ويژگى هاى صدقهدادن از او مى پرسند، حقيقت و منافع صدقه را بيان مى كند.
در يك ديدار، حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم چند سؤال از او كردند، او همه را جواب داد. يكى از سؤال ها اين بود كه حضرت فرمود: اى ملعون ! صدقه دادن امت من نزد تو چگونه است ومنافع صدقه چيست ؟ شيطان در جواب حضرت عرض كرد: يارسول الله صلى الله عليه و آله وسلم ! در صدقه دادن امت تو شش خصلت و منفعت است .
اول اين كه ، با صدقه و بخشش كردن ، نه تنهامال انسان كم نمى شود، بلكه هر روز بر دارايى صدقه دهنده افزوده مى شود.(349)
دوم اين كه ، به واسطه صدقه دادن ، عمر طرف زياد و مرگ هاى ناگهانى و حوادثناگوار از او برطرف مى گردد.(350) - حديثى در اين باره وارد شده كه صدقه دادنهفتاد نوع بلا را برطرف مى كند.(351)
سوم ، با صدقه دادن توانگرى پيدا مى شود و فقر و نادارى از بين مى رود.(352)
چهارم ، صدقه به صاحبان و صدقه دهندگان خود تندرستى مى دهد، از دردها و رنج هاىگوناگون نجات مى يابند.
پنجم ، كفه اعمال صدقه دهندگان در روز قيامت سنگين مى شود و به خوبى و بدونترس از پل صراط مى گذرند.
ششم ، صدقه در روز قيامت ديوارى مى شود بين آتش جهنم و بخشش ‍ كنندگان ، بهطورى كه آتش جهنم نمى تواند به آنان اذيت رساند.(353)
نيز آن حضرت در اين باره فرمودند: صدقه دادن پشت و كمر شيطان را مىشكند.(354) درباره گفته هاى شيطان روايات زيادى در كتاب هاى حديث موجود است مىتوان از آنها استفاده كرد.
هم چنين آن حضرت فرمود: درباره وصى و جانشين من اميرالمؤمنين عليه السلام چه مىگويى ؟ آيا تا حال بر او دست يافته اى ؟ عرض كرد: من هرگز بر آن حضرت دستنيافته ام و نخواهم يافت . فقط راضيم كه او مرا بهحال خود واگذارد و اذيتم نكند؛ تاب ديدار آن حضرت را ندارم ، چون او را ببينم مانندپنبه اى كه در آتش افتد و بسوزد، مى سوزم .


اعمال شيطان  

بسيارى از كارهاى حرام از اعمالى شيطان است ؛ زيرا او اختراع كرده و خود او هماول انجام داده است .
در اين جا لازم مى دانم مقدارى درباره اعمال كردار زشت شيطان مطالبى را بنويسم تاكسانى كه مى خواهند از او و رفتارش پند بگيرند، بدانند كدام يك از كارها مورد علاقهاو است :
1. آدم كشى ؛ شيطان مى كوشد مردم را به جان هم اندازد. او مى خواهد از هر بهانه اى كهشده زد و خورد به وجود آورد تا خون ريزى شود؛مثل داستان فرزندان آدم و جنگ هاى كوچك و بزرگى كه در دنيا به راه مى افتد. همه بهسعى و كوشش آن ملعون است .
2. عاق والدين ؛ او سعى مى كند فرزندان را مغرور سازد و در آنها خودبينى ايجاد نمايدتا حاضر نباشند در مقابل پدر و مادر گوش به فرمان باشند؛ تا والدين هم آنها رانفرين و عاق نمايند؛ در نتيجه هم در دنيا گرفتار و بدبخت شده و هم در آخرت به عذابمبتلا شوند.
3. رباخوارى ؛ او مردم را تشويق به جمع كردنمال دنيا مى كند، گرفتن ربا را پيش آنان خوب جلوه مى دهد، لذت و طعم اين كار را براىاينان شيرين مى كند. بندگان را تحريك مى نمايد كه چيزى به ديگران نبخشند و اگرهم ببخشند درصدى از آن را به عنوان سود، خواستار شوند.
4. حرام خوردن ؛ مى گويد: به دست آوردن مال بدون زحمت كيف دارد.مال خود و ديگران را از آن خودت حساب كن . مال يتيم ، و تصرف در آن ومال موقوفه را مباح معرفى مى كند.
5. فرار از جنگ ؛ زندگى كردن و زنده بودن را پيش چشم انسان زينت مى دهد و مى گويد:تو هنوز جوانى زن و بچه دارى ، پدر و مادر دارى ، آنان بى سرپرست و حيران مىشوند، كسانى هستند كه به جاى تو در مقابل دشمن مبارزه كنند، حفظ جان واجب است . او اينوسوسه هاى دل پذير و فريبنده را به فكر رزمندگان و جنگ جويان مى اندازد كه ميدانرا رها كنند و بگريزند.
6. نسبت ناشايست دادن ؛ هم و غم او اين است كه دامن پاكان را لكه دار كند، آبرو و شخصيتايشان را از بين ببرد. لذا عده اى را وادار مى كند كه براى رسيدن به مقصود خود بهزنان و مردان پاك تهمت بزنند و نسبت زنا و لواط بدهند.
7. كم فروشى ؛ بازاريان و تجار و كسبه كوچه و بازار را وادار مى كند كه مقدارى ازجنسى را كه مى خواهند بفروشند كم كنند، و جنسى را كه مى خواهند بخرند زيادتربگيرند. به آنها القا مى كند كه شما هم خرج داريد،
بچه و زن داريد، كرايه مغازه داريد، بايد ماليات بپردازيد،پول آب و برق بدهيد، ريخت و پاش و از بين رفتن دارد، چه اشكالى دارد اگر مقدارى كمفروشى كنيد؟
8. ريش تراشى ؛ شيطان تا در ميان ملائكه و فرشتگان بود و آنان را نصحيت مى كرد،ريش داشت ، بعد از آن كه از بهشت بيرون آمد حضرت آدم و پيامبران ديگر را ديد كه همهريش دارند، براى اين كه با آنان هم مخالفت كرده باشد، ريش خود را تراشيد پيامبراسلام (ص ) امت خود را از ريش ‍ تراشى نهى نمود و از كسانى كه اين كار را انجام مىدهند مذمت كرده است .(355)
9. خواب بين الطلوعين ؛ يكى از خواب هاى او، خواب بين طلوع صبح و طلوع خورشيد است .خواب در اين ساعات مورد علاقه شيطان است . در اين زمان مى آيد و اطراف لحاف انسان رامى گيرد و در گوش افرادى كه خواب هستندبول مى كند كه صداى اذان را نشوند. زمين در اين هنگام از دست كسانى كه خواب باشندناله مى كند.(356)
10. خواب در مجلس ذكر؛ وقتى مجلس ذكر خدا و موعظه برقرار مى شود،
مى آيد و انسان را به خواب مى برد. طريقه به خواب كردن او اين است كه سرمه بهچشم انسان مى كشد و در اثر آن ، چشم گرم مى شود و در آن مجلس ‍ انسان چرت مىزند.(357)
11. احتلام كردن ؛ از اعمال او محتلم كردن مردم به خصوص جوانان است .
خود را در خواب ايشان به صورت زن زيبا يا جوان زيبا در مى آورد و در اختيارشان قرارمى دهد تا انسان را در خواب جنب كند و به نماز و روزه انسان آسيب برساند.
12. ريختن آبرو؛ آشكار كردن عيب مردم ، چه در قالب شعر و چه در گفتار، ازاعمال شيطان است . دليل آن هم آيات و رواياتى است كه در مذمت غيبت وارد شده .(358)
13. غنا؛ غنا و آوازخوانى از اعمال شيطان است . حرمت آن هنگامى است كه صدا را در گلوبچرخانند و به اصطلاح (چهچه بزنند).(359)
14. نجوا؛ نجوا و در گوشى گفتن در مجالس از خواسته هاى زشت شيطان است . خداونددر اين باره مى فرمايد:
انما النجوى من الشيطان ليحزن الذين امنوا
(به درستى كه نجوا و راز گفتن و در مجالس در گوشى صحبت كردن ازاعمال زشت و قبيح شيطان است كه مى خواهد به اين وسيله مؤمنان را پريشان خاطرسازد).(360)
يكى از علت هاى پريشانى مؤمنان اين است كه دو نفر در مجلسى با هم در گوشى صحبتكنند. در اين هنگام ديگران فكر مى كنند كه درباره ايشان حرف مى زنند به اين خاطر،آزرده مى شوند.
15. صنج ؛ صنج از آلات لهو و زدن آن حرام است . پيامبر اسلام صلى الله عليه و آلهوسلم در اين باره فرمود: از صنج زدن دورى كنيد؛ زيرا شيطان همراه صنج زن قدم برمى دارد و ملائكه از تو متنفر مى شوند و از تو دورى مى كنند.(361)
16. عود؛ نوعى از آلات لهو و از اعمال شيطان واستعمال آن حرام است . روايتى در اين زمينه مى فرمايد: عود زدن نفاق را در قلب ها مىروياند، همان طور كه آب سبزه را مى روياند.(362)
17 و 18 و 19 و 20؛ شراب ، قمار، بت پرستى ، تيرهايى كه با آنها گرو بندى مىكنند. همه از كارهاى شيطان است . قرآن در اين باره مى فرمايد:
يا ايها الذين امنوا انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجس منعمل الشيطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون
(اى اهل ايمان ! شراب و قمار و بت پرستى و تيرهاى گرو بندى - كه در زمان جاهليتبوده - همه پليد و از اعمال شيطان است . از آنها، دورى كنيد تا رستگار شويد).(363)
21، 22 و 23؛ لواط، مساحقه ، زنا، اين سه چيز هم ازاعمال بسيار زشت و شرم آور شيطان است كه ،اول در ميان قوم لوط رواج داده شد و سپس به جاهاى ديگر سرايت كرد. - لواطعمل بسيار زشت و قبيحى است كه مرد با مرد انجام مى دهد و مساحقهعمل زشتى كه زن با زن انجام مى دهد و منشاء اين دوعمل ، از دو شيطان ، به نام زوال و لاقيس در زمان لوط بوده است .(364)
24؛ جيغ كشيدن : جيغ زدن در هنگام مصيبت از اعمال شيطان است . در حديثى آمده :
الصراخ من الشيطان و البكاء من الرحمان
(جيغ كشيدن و فرياد و فغان در مصيبت ها ازاعمال ، شيطان و گريه كردن خدايى است ).(365)
25؛ هنگام ناراحتى و فكر كردن ، دست به زير چانه زدن ، و ناخن به دندان گزيدن ، وريش را با دندان گرفتن و كندن از خوى شيطان مى باشد.(366)
26. خوابيدن بر روى شكم ، در خبرى آمده است كه : شيطان بر روى شكم و صورت مىخوابد. معصومان عليه السلام از آن نهى كرده اند.(367)
27. مجادله ؛ جدال ، لجاجت ، دعوا و زد و خورد كردن از خوى شيطان است . همان طور كهخداوند از قول حضرت موسى عليه السلام چنين مى فرمايد:
قال هذا من عمل الشيطان انه عدو مضل مبين
حضرت موسى عليه السلام وقتى ديد دو نفر، يكى مؤمن و ديگرى كافر، با هم مشاجرهمى كنند، (فرمود: - اين كار فريب و وسوسه شيطان است . به درستى كه او گمراهكننده مردم است ، گمراه كننده اى سخت و آشكار).(368)
28. زلف ؛ زلف گذاشتن و جلو سر را نتراشيدن از روش شيطان است . (انسان يا بايدسر را هيچ نتراشد يا همه آن را بتراشد).(369)
29. شبيه : شبيه در آوردن ، خود را شبيه امام حسين يا ديگر امامان كردناعمال شيطانى است . اول كسى كه شبيه در آورد، دو نفر بودند، يك زن و شوهر - مرد بهنام (مرة ) و زن به نام (ليلا). مختار وقتى قيام كرد، فرستاد هر دو را آوردند ودستور داد آنها را به هم بستند و در آتش ‍ انداختند.(370)
30. بخل ؛ يكى از روش هاى ناپسند شيطانبخل است . هم خودش بخيل است و هم مردم را بهبخل دعوت مى كند. قرآن در اين باره مى فرمايد:
الشيطان يعدكم الفقر و ياءمركم بالفحشاء
هنگام كمك به ديگران ، (شيطان شما را از فقر و بى چيزى مى ترساند وبخل را در دستور كارتان قرار مى دهد و به كارهاى ناروا دعوت مى كند).(371)
31. گريه دروغ ؛ اول كسى به دروغ گريه كرد. شيطان بود. او پيش حوا - مادربزرگ آدميان - آمد و شروع كرد به دروغ گريستن و گفت : من دلم بر جوانى تو مىسوزد؛ زيرا تو مى ميرى (آيا مى خواهى تو را راهنمايى كنم به درختى كه اگر از آنبخورى پير نشوى و نميرى !؟).(372)
32. نقاشى ؛ چهره پردازى و ساختن مجسمه انسان يا حيوان از كارهاى شيطان است . و آن ،حرام و سازنده اش در عذاب است .(373)
33. سحر؛ سحر و ساحرى از اعمال شيطان است . او استاد سحر بود. قرآن در اين رابطهمى فرمايد: شياطين به مردم سحر ياد مى دادند.(374) وقتى سليمان از دنيا رفت آنملعون در نامه هائى درباره سحر نوشت و زير تخت سليمان گذاشت بعد بيرون آورد وگفت : سليمان ساحر بوده و اين نامه ها علامن آن است .
34. مكر؛ خدعه و نيرنگ وسيله اى است كه با آن مردم فريفته مى شوند و از راه راستمنحرف مى گردند.
35. كبر؛ اولين سركشى شيطان در برابر خدا است . و به واسطه همين بود گفت : (من ازآدم بهترم ؛ زيرا مرا از آتش و او را از خاك خلق كردى ).(375)

نردبان خلق اين ما و من است
عاقبت زين نردبان افتادن است
هر كه بالاتر رود ابله تر است
كاستخوانش خوردتر خواهد شكست
36. خميازه ، خميازه كشيدن عادت شيطان است . خميازه يك سستى است كه بر انسان چيره مىشود و آن هم از سنگينى بدن و كسالت به وجود مى آيد. سنگينى بدن هم از پرخورى وآشاميدن زياد و شهوات به وجود مى آيد. و انسان همواره دهن دره مى كند.

عجله از شيطان است  

از جمله اعمالى كه به شيطان نسبت مى دهند، عجله كردن در كارها است . آيات و رواياتى درزمينه نكوهش آن آمده است ، و در يك جا قرآن مى فرمايد: انسان از عجله و شتاب خلق شده ،ولى شما اى انسان ها! عجله و شتاب نكنيد.(376)
در جاى ديگر مى فرمايد: انسان ، همان گونه كه خواهان نيكى ها است به خاطر شتابزدگى و عدم مطالعه كافى ، به دنبال بدى ها به راه مى افتد؛ چرا كه انسان ذاتاعجول است .(377)
در جاى ديگر راجع به عجله موسى براى رفتن به كوه ، مى فرمايد: اى موسى ! چراعجله و شتاب كردى ؟.(378)
داستانش چنين بود كه ، خداوند به موسى وحى نمود كه با عده اى از مردم براى گرفتنتورات به كوه طور بيايد. موسى از قوم جدا شد و با عجله خود را به كوه طور رسانيد؛در حالى كه مردم هنوز در راه بودند. خداوند در خطاب به موسى مى گويد: چرا در آمدنعجله كردى و با قوم خود نيامدى ؟
اما رواياتى كه در نكوهش شتاب در كارها از معصومان عليه السلام آمده زياد است . از جمله: حضرت على عليه السلام مى فرمايد: عجله و شتاب در كارها موجب لغزش مى شود. ازهمين رو، وقتى مى خواهد مالك اشتر را والى مصر كند به ايشان مى نويسد: اى مالك ! درتصديق سخن چينان تعجيل كن ! زيرا آنان گرچه در لباس ناصحين جلوه گر مى شوند،خواه ناخواه خيانت مى كنند.(379)

مكن در مهمى كه دارى شتاب
زراه تاءنى عنان بر متاب
كه اندر تاءنى زيان كس نديد
ز تعجيل بسيار كس خجالت كشيد
در روايت ديگر مى فرمايند: شتاب زدگى در كارها از شيطان و فكر كردن در آنها ازرحمان است .(380)
خود شيطان هم ، بد عاقبت شد، به اين دليل كه در قضاوت عجله كرد و گفت : من از آدمبهتر هستم زيرا او از خاك است و من از آتش .
عجله در گفتار و كردار و رفتار در همه جا ناشايست واعمال شيطان به حساب مى آيد، مگر در چند جا:
1. توبه كردن از گناه كه عجله كردن در آن خواب است ؛ زيرا ممكن است عمر انسان تمامشود و با حال گناه از دنيا برود. و در نتيجهداخل آتش ‍ خواهد شد.(381)
2. عجله در به جا آوردن حج ؛ زيرا ممكن است عمر انسان كفاف ندهد كه آن را درسال هاى بعدى به جا آورد، يا مال او تلف يا راه ناامن شود.
3. عجله در پرداخت بدهى مردم ؛ چون يكى از واجبات فورى ، پرداختن حقوق و قرض مردماست و تاءخير در آن گناه دارد.
4. عجله در غسل جنابت ؛ زيرا انسان جنب تا زمانى كهغسل نكرده از خدا و قرآن فاصله دارد، تا جايى كه حق ندارد دست روى اسم خدا بگذارد.
5. عجله براى خواندن نماز اول وقت و شركت در نماز جماعت ؛ از اين رو كه تاءخير آن باعثمى شود انسان از ثواب هايى كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و امامان بزرگواروعده فرموده اند، محروم شود.(382)
6. شتاب در آوردن طعام براى مهمان . شايد مهمان گرسنه باشد و شرم كند كه بگويدمن گرسنه هستم ، و گرسنه بماند.
7. عجله در ازدواج جوانان چه دختر و چه پسر؛ چون در آن آفاتى است ؛ به خصوصدختران . در اين باره حديثى مى گويد: روزى حضرترسول صلى الله عليه و آله وسلم تشريف بردند بالاى منبر، بعد از حمد و ثناى الهىفرمودند: اى مردم ! جبرئيل از جانب خداوند به من خبر داد و گفت : دختران جوان و بكر مانندميوه هاى رسيده هستند كه اگر آن را نچينند خورشيد آنان را فاسد مى كند. دختران جوان هماگر شوهر نكنند فاسد مى شوند. هيچ دوايى براى آنان نيست مگر شوهر كردن .(383)
8. عجله كردن در تجهيز و دفن ميت ؛ زيرا در تاءخير دفن ميت ، هم توهين به ميت است و همبه بازماندگان او و ممكن است در اثر گرماى زياد بو بگيرد. در اين چند جا عجله نيكومى باشد و به نفع جامعه است .

ساختن ساز از اعمال شيطان است . 

38. اولين كسى كه دستگاه ساز را ساخت و خود هم در آن دميد شيطان بود. علت اختراع وساختن آن از اين قرار است :
وقتى قابيل از روى حسادت برادر خود هابيل را در غياب پدرش آدم عليه السلام كشت ، ازترس پدر فرار كرد و در ميان كوه ها آواره شده ، از تنهايى رنج مى برد و نمى دانستچه كند. تا اين كه رفيقش شيطان او را از تنهايى و وحشت نجات داد و سازى ساخت و نخستخود در آن دميد و به ديگران هم ياد داد.
وقتى حضرت آدم عليه السلام از دنيا رفت وقابيل امنيت يافت آشكار شد و با شيطان ساز مى زدند و مى رقصيدند.
در مجلسى كه ساز نواخته شود و عده اى گرداننده آن شوند، خود شيطان هم ساز به دستمى گيرد و با نوازندگان مى نوازد و مردم واهل آن مجلس را به سر مستى و شادابى مى كشاند. در خانه اى كه ساز نواخته شود و آوازو غنا در آن بخوانند، غيرت و مردانگى از اهل آن خانه دور مى شود.
اسحاق بن برير مى گويد: از امام صادق عليه السلام ، شنيدم كه فرمود: نام يكى ازشياطين (قنذر) است . او مسئول گرفتن حيا و حميت افرادى است كه در مجلس ساز و آوازحاضر مى شوند - هرگاه در خانه اى چهل روز ساز زده شود به طورى كه مردم در آنمجلس اجتماع كنند، آن شيطان ، هر يك از اعضاى بدنش را بر همان عضو صاحب خانه مىگذارد و در همان عضو مى دمد. مروت صاحب خانه گرفته و بى غيرت مى شود؛ بهطورى كه اگر ناموس او در خطر افتد باكى ندارد و ناراحت نمى شود!.(384)
لهو الحديث كه در قرآن آمده : انحراف از راه راست و يا همان آلات ساز و آواز است.(385) در روايتى آمده : شنيدن ساز و آواز انفاق را در قلب انسان مى روياند همان طوركه آب ، زراعت را مى روياند.
در روايت ديگر دارد، كسى كه به سخن سخن گويى گوش دهد او را پرستيده ، و شيطانهم اول كسى است كه بعد از خارج شدن آدم از بهشت آواز خواند و خرسند شد.(386)


حضرت رسول (ص ) براى شيطان هم رحمت است . 

وجود مبارك حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله وسلم براى همه جهانيان ، اعماز جن و انس ، رحمت و بركت است . آن گونه كه قرآن مجيد مى فرمايد:
و ما ارسلناك الا رحمة العالمين
(اى پيامبر گرامى - ما تو را برنگزيديم ، مگر اين كه براى جهانيان رحمت و بركتباشى ).(387)
نه اين كه وجود مبارك آن حضرت فقط براى جن ون انس رحمت است ؛ بلكه براى دشمنترين دشمنان ايشان هم رحمت است . رحمت بودن حضرت آن لعين را هم در بر مى گيرد.
در كتاب (معارج النبوة ) نقل شده : چون خداوندمتعال ابليس را از درگاه خود راند و او را مشمول لعن خود و ملائكه قرار داد، فرشته اى رابر آن داشت تا هر روز چند سيلى بر پشت گردن آن ملعون بزند. آن سيلى ها بسيار دردآور بود به گونه اى كه اثر آن تا روز ديگر او را مى آزرد.
بعد از آن كه خداوند وجود مقدس خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله وسلم را برگزيد وآيه فوق را درباره ايشان نازل فرمود، شيطان به درگاه خداوند بناليد و عرض كرد:
خدايا! من نيز از عالميان هستم ، آيا مرا از اين آيه رحمت هيچ بهره و نصيبى نخواهد بود؟رحمت آن حضرت شامل حال من نخواهد شد؟
خطاب آمد: چرا. رحمت وجود ايشان تو را هم بهره مند مى كند. سپس به آن فرشته اى كه هرروز او را طپانچه مى زد فرمود: از هم اكنون طپانچه و سيلى بر او نزن ، و او را معاف دارتا او نيز از وجود مقدس آن حضرت و رحمت بودن ايشان بهره برده باشد و اين آيهشامل حال او هم بشود.(388)
نه اين كه رحمت بودن آن حضرت فقط شاملحال ابليس شد، بلكه همه شياطين نيز از آن برخوردار شدند. مسلم است كه همه شياطيننعمت وجود را كه بالاترين نعمت ها است به طفيل وجود مبارك آن حضرت مى دانند و اقراردارند كه وجود آنان در پرتو وجود آن حضرت است . آن چنان كه در حديث قدسى آمده :
لو لاك لما خلقت الا فلاك
(اگر وجود مبارك تو نبود، زمين و آسمان - بهشت و جهنم و هر آن چه در جهان هست - را خلقنمى كردم ).(389) (پس آفرينش همه چيز در سايه سار هستى فرستاده خدا معنا يافت.)


گاهى شيطان به انسان نزديك مى شود 

انسان بايد طورى رفتار كند كه شيطان همواره از او دور شده و فاصله بگيرد. مواظبباشد كه به او نزديك نشود، ولى گاهى انسان از روى بى اطلاعى يا بى توجهى ممكناست كارى كند كه به وسيله آن ، شيطان خود را به او نزديك كند و امكان دارد ضررى همبه او برساند. از جمله :
1. بول كردن بر روى قبر يا كنار آن ، اين كار توهين و جسارت بهاهل قبور است .(390)
2. ادرار كردن در آب ايستاده و راكد؛ چون موجوداتى كه در آب هستند اذيت مى شوند و يا ازبين مى روند.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: در آب ايستادبول نكنيد؛ زيرا براى آب هم اهلى هست و در اثربول كردن در آب آنها اذيت مى شوند.
3. در حال ايستاده بول كردن - و اين نيز براى وجود انسان طبق نظريه پزشكان ، زياندارد.(391)
4. با يك كفش راه رفتن - يعنى يك پاى انسان كفش داشته و يك پا بدون كفش باشد.
5. در حال ايستاده آب آشاميدن - روايتى مى گويد: آشاميدن آب بهحال ايستاده ، مكروه است .
6. شب را تنها خوابيدن - خانه اى كه غير از انسان كسى در آن نباشد.
7. تنها در آب رودخانه هاى بزرگ يا سيلاب شنا كردن ؛ چوناحتمال خطر مى رود - كه شيطان در اين هنگام با سرعت خود را به انسان نزديك كند. وگاهى نيز باعث از بين رفتن او شود.(392) در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلامآمده كه ، اگر كسى اين كار را كرد و دچار بلا و ناراختى شد، سرزنش نكند، مگر خودشرا.


چهار زن از دست شيطان رهيدند 

از آن جايى كه شيطان قسم خورده همه فرزندان آدم را گمراه نمايند و هر گروهى را بانقشه اى از راه بيرون كند، و تا كنون انجام داده و بعدا هم انجام خواهد داد؛ يكى از آنها كهبراى او خيلى هم آسان مى باشد طايفه زنان اند. اولين كسى را هم كهگول زد و وسوسه اش در او اثر نمود حضرت حوا، مادر آدميان بود.
روزى آن ملعون پيش رسول اكرم صلى الله عليه و آله وسلم آمد، حضرت از او چند چيزپرسيد و او هم همه را پاسخ داد. يكى از آنها اين بود: رفيقان تو كيان اند؟ پاسخ داد:دروغ گويان ، غمازان و زنان . پرسيد: دام تو چيست ؟ گفت : زنان . به واسطه اينانمردان را از راه مستقيم بيرون مى برم ، و خود ايشان را با مكر و حيله ودل سوزى به كارهاى ناشايسته وادار مى كنم و به اين وسيله ، جهنمى مى نمايم .
فرمود: چه تعداد از زنان از تو فرمان بردارى مى كنند و تابع تو هستند. عرض ‍ كرد:يا رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم ! آن قدر زياداند كه نمى توان شماره كرد وبه حساب آورد. ممكن است از هزاران زن فقط يكى از من اطاعت نكند و بقيه گوش به فرمانمن هستند و مايه دل گرمى و اميد من به آنان است .
آن حضرت عليه السلام پرسيد: تا به حال بر چند زن غالب نشدى و نتوانستى بر آنانچيره شوى ؟ عرض كرد: يا رسول الله ! تا بهحال بر چهار زن دست نيافتم - و آنان زنان نمونه بوده اند.
نخست آسيه ؛ زن فرعون ، دختر مزاحم ، عمرى در خانه فرعون ، كه ادعاى خدايى مى كرد،زندگانى نمود و يك لحظه به خداى خود كافر نشد و فرعون را به خدايى نپذيرفت .مطيع پيغمبر زمان خود حضرت موسى (ع ) بود و در پايان هم به دست فرعون بهشهادت رسيد.
دوم مريم ؛ مادر حضرت عيسى عليه السلام كه از روز تولد در بيت المقدس ‍ بوده و ازاول تا آخر عمرش به عبادت خداوند متعال به سر برد و دست نامحرمى به وى نرسيد.خداوند از لطف و عنايت خود بدون شوهر، حضرت عيسى (ع ) را به او عنايت كرد.
سوم خديجه ؛ همسر و حرم تو. آن زنى كه همه دارايى خود را به تو سپرد و همه را وقفاسلام و هدف شما نمود. در لحظات دشوار از اسلام و مكتب تو پشتيبانى كرد.
چهارم ؛ كه از همه آنان بهتر و گرامى تر است ، دخترت فاطمه (س ) مى باشد. در همهدنيا زنى به خوبى و شايستگى و ايمان و علم و اخلاق او نيامده است .(393)


در تنگناها از شر شيطان به خدا پناه ببريد 

در بعضى جاها بايد از شر شيطان رانده شده به خداوند بزرگ پناه برد و شيطان را ازخود دور نمود.
چگونه و با چه لفظى بايد اين كار را كرد، نكته اى است . آن چه معروف و مشهور درميان مردم است و همه گان مى گويند اين عبارت است : (اعوذ بالله من الشيطانالرجيم ). در روايتى هم هست كه امام صادق عليه السلام به هنگام تلاوت سوره حمدو هنگام نماز مى فرمود: (اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم).(394)
لازم است مقدمتا اين را هم بدانيم كه منظور، فقط گفتن جمله فوق به زبان نيست ؛ زيرا تاقلب شخص متوجه آن نباشد، و مفهوم آن را درك نكند سودى ندارد؛ يعنى افزون بر گفتنجمله بالا، بايد توجه به خدا هم در دل باشد، و خود را از هوا و هوس ، تعصب غرور، كبرو خودبينى ، خودخواهى و خود محورى جدا نمايد، از هر چيزى كه انسان را از ياد خدا وتوجه به نماز و عبادت غافل مى كند بر كنار دارد؛ زيرا ممكن است با گفتن (اعوذ بالله) شيطان دور نشود و باز انسان را وسوسه كند و به شك اندازد. اما وقتى قلب متوجه خداباشد و از صفات پليد، پاك و پاكيزه گردد، و با تقوا و ورع آباد گرديد، ديگرشيطان به او دست رسى ندارد و از او دور مى گردد و جايى براى وسوسه و به شكانداختن باقى نمى ماند. معنى پناه بردن به خدا از شر شيطان همين است .
اما جاهايى كه بايد از شر آن ملعون به خدا پناه برد، طبق دستور قرآن و معصوم از اينقرار است .
1 - هنگام خواندن قرآن :
اذا قراءت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم
(هنگامى كه مى خواهى قرآن بخوانى از شر شيطان رانده شده و به خدا پناه ببر - تادرك درست حقايق آن براى تو آسان شود).(395)
2. زمان نماز: در رواياتى آمده كه ، هنگام نماز، شيطان حاضر مى شود و آن قدر نمازگزار را وسوسه مى كند تا از حالت نماز بيرون آيد.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: وقتى بنده خدامشغول نماز مى شود، شيطان مى آيد و مى گويد: به فكر فلان چيز و فلان كس ، وفلان كار باش و چيزهايى را در ذهن انسان رديف مى كند تا وقتى كه فراموش ‍ كند نمازمى خواند و چند ركعت خوانده است .(396)
از اين رو، هنگام نماز بايد از شر شيطان به خدا پناه برد كه آن ملعون از انسان دورشود و فكر انسان را به چيزهاى ديگر مشغول نكند.
ابن عباس نقل كرده : اول چيزى كه جبرئيل به حضرترسول صلى الله عليه و آله وسلم نازل كرد اين بود كه گفت : اى محمد! بگو (اعوذبالله من الشيطان الرجيم ) بعد از آن گفت : اى محمد! بگو: (بسم اللهالرحمن الرحيم ).(397)
مستحب است وقت نماز، بعد از تكبيرة الاحرام وقبل از (بسم الله ) انسان (اعوذ بالله من الشيطان الرجيم )بگويد، و ثوابى كه براى اين جمله وارد شده اين است كه ، هر كس آن را بگويد به عددهر مويى كه در بدن انسان است عبادت يك سال در نامهعمل او نوشته مى شود.(398)
3. هنگام وسوسه شيطان : خداوند متعال در قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد:
و اما ينزغنك من الشيطان نزغ فاستعذ بالله انه سميع عليم # ان الذين اتقوا اذامسهم طائف ، من الشيطان تذكروا فاذا مبصرون
(هرگاه وسوسه هاى شيطان متوجه تو شد، به خدا پناه ببر و خود را به او بسپار، واز لطفش مدد بخواه ؛ زيرا او، هم سخن تو را مى شنود و از اسرار درونت آگاه و هم ازوسوسه هاى شياطين با خبر است )(399) بعد از آن راه غلبه و پيروزى بر وسوسههاى شيطان را به اين صورت بيان مى كند:
هنگامى كه وسوسه هاى شيطانى ، پرهيزكاران را احاطه مى كند، به ياد خدا و نعمت هاىبى پايان ، و عاقبت شوم گناه و مجازات دردناك خدا مى افتند. در اين هنگام ابرهاى تيرهو تار وسوسه از اطراف قلب آنها كنار مى رود و راه حق را به روشنى مى بينند و آن راانتخاب مى كنند.
انسان در هر مرحله اى از ايمان ، و در هر سن وسال كه باشد گاه گاهى گرفتار وسه هاى او مى گردد. گاهى در خود احساس مى كندكه نيروى محرك شديدى در درون جانش آشكار شده و او را به گناه دعوت مى نمايد، آننيرو غير از وسوسه هاى شيطان و شيطان صفتان ، چيز ديگرى نيست و در اثر ياد خدا وتقواى قلب ، تمام وسوسه ها كنار مى رود.
4. موقع طلوع و غروب خورشيد، بايد از شر شيطان به خدا پناه برد؛ زيرا اين وقت ،وقت غفلت و بى توجهى انسان به خدا است .
5. وقتى كه صداى زوزه سگ ها و الاغ ها بلند شود، بايد از شر شيطان به خدا پناهبرد؛ زيرا آنها شياطين را مى بينند و شما نمى بينيد.


next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation