بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شیطان در کمین گاه, نعمت الله صالحى حاجى آبادى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     KAMIN001 -
     KAMIN002 -
     KAMIN003 -
     KAMIN004 -
     KAMIN005 -
     KAMIN006 -
     KAMIN007 -
     KAMIN008 -
     KAMIN009 -
     KAMIN010 -
     KAMIN011 -
     KAMIN012 -
     KAMIN013 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

شيطان در چند جا زوزه كشيد 

اول ، وقتى كه حضرت آدم عليه السلام توبه كرد و خداوند توبه او را پذيرفت -هنگامى كه او از بهشت اخراج شد، دويست سال گريه كرد تا اين كهجبرئيل نازل شد و گفت : اى آدم آن اسامى كه بر ساق عرش نوشته بود بخوان و خدا رابه آنها قسم بده تا توبه ات قبول شود - و آنها را به آدم ياد داد. - چون حضرت آدم خدارا نافرمانى كرد و از بهشت بيرون آمد، شيطان خوشحال كه آدم هم مانند او از بهشت رانده شده است ؛ ولى آدم با توجه به خدا توبه اشپذيرفته شد. اين شيطان ملعون از سوز دل ناله كرد كه ملائكه آسمان و زمين را متوجهكرد و همه او را لعنت كردند.(400)
دوم ، روزى بود كه حضرت يوسف از دست زليخا گريخت ، ووقتى زيلخا يوسف را خريد،عاشق او شد و او را در سالن شاهى برد و درها را بست ، شيطان خوشحال شد كه پيغمبر زاده و گبر زاده را در مجلس خلوتى جمع كرده ، يوسف زنا مى كند، ونامش از مرتبه نبوت محو خواهد شد! هنگامى كه يوسف فرار كرد و خود را نجات داد، برمقام و مرتبه او افزوده مى شود - اين بود كه شيطان از سوزدل ناله اى كرد كه ملائكه صداى او را شنيدند و لعنتش نمودند.(401)
سوم ، در عيد غدير خم وقتى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم حضرت علىعليه السلام را به خلافت نصب كرد و فرمود: (من كنت مولاه فعلى مولاه ) بعدفرمود:اى مردم ! دوستى على حسنه است . با دوستى و ولايت على هيچ گناهى مانع از رفتنبه بهشت نمى شود. در اين هنگام شيطان از دل پر درد خود ناله اى كشيد و گفت : از اينپس چه كنم و چاره من چيست ؟ اولاد خود را جمع كرد و گفت : تا مى توانيد مردم را به شكاندازيد. محبت و ولايت و دوستى على را چنان بر مردم مشتبه كنيد كه او را به خدايى باوركنند و از راه غلو به جهنم بروند. و عده اى از راه و روش او برگردند و جهنمىشوند.(402)
چهارم ، روز عاشورا بشيار زحمت كشيد تا زمينه اى فراهم آورد به طورى كه همه لشگرعمر سعد عليه امام حسين عليه السلام شوريدند و او را بهقتل رساندند! آن گاه همه شياطين ، روى زمين پخش شدند و با شادى و خوانندگى ابرازخرسندى كردند. شيطان مى گفت : عجب خلق خدا را گمراه كردم . گاهى به صورت شمرو گاهى به صورت عمر سعد مردم را واداشت تا بجنگند. سرانجام گفت : كار را دربارهفرزندان آدم به پايان رساندم . آن چه مقصود من بود امروز دست گيرم مى شود.جبرئيل پرسيد: اين همه سرخوشى تو براى چيست ؟

اى سگ ملعون جواب من بگو
راست گوى و در دغا زوزه مجو
گفت : به خاطر اين كه از زمان حضرت آدم تا كنون چنين حادثه اى واقع نشده و نخواهدشد.
بعد از آن كه حضرت عليه السلام به شهادت رسيد، درهاى آسمان گشوده شد تا ملائكه، كربلا را ببينند. زمانى كه شيطان با خبر شد خداوند چه ثوابى براى پيروان وزيارت كنندگان او قرار داده ، از كرده خود پشيمان شد از روى حسرت و ندامت نعره اىكشيد كه جميع ملائكه او را لعنت كردند. گفت (واويلاه ) قضيه بر عكس شد و مردم بيشترداخل بهشت شدند.(403)
پنجم ، روزى كه بهشت بر او حرام شد و به زمين آمد از ناراحتى فريادى زد كه ، چرا ازآن مقام قرب و جمع ملائكه رانده شده و بايد در زمين تنها باشد.(404)
ششم ، وقتى تكبر نمود و آدم را سجده نكرد، خداوند و جميع ملائكه او را لعن كردند. او ازحسرت و دورى از بهشت و از دست رفتن حسنات و عبادت هايش فريادى كشيد.(405)
هفتم ، وقتى كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم به پيامبرى مبعوث شد و مردمرا از نادانى و گمراهى و جهنم نجات داد و به سوى بهشت رهنمون ساخت ، زوزه اىكشيد.(406)
هشتم ، زمانى كه آيه توبه نازل شد،(407) مبنى بر اين كه انسان اگر گناهى كنديا ظلمى به خود و ديگران روا دارد و سپس خدا را بخواند و طلب استغفار نمايد، خداوندتمام گناهان او را مى بخشد. در اين موقع شيطان فريادى كشيد و ناله زد به طورى كهتمام بچه شيطان ها دور او جمع شدند و احوال او را پرسيدند؟ گفت : آيه اىنازل شده كه خدا تمام گناهان را مى بخشد و زحمات ماباطل مى شود.(408)
نهم ، بعد از تولد حضرت عيسى عليه السلام وقتى مى خواست به آسمان رود،فرشتگان به دستور خداوند او را سنگ باران نمودند و از آسمان چهارمبرگداندند.(409)
دهم ، وقتى كه آخرين پيامبران (حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم ) پا بهعرصه وجود گذاشت ناله او بسيار سوزناك بود.
يازدهم ، وقتى سوره مباركه (حمد) نازل شد فريادى زد و ياران خود را فرا خواند وداستان آمدن سوره را بيان كرد. وبه او گفتند:اى(عزازيل !) چرا از نازل شده اين سوره ناليدى !؟
گفت : من در لوح محفوظ ديدم كه نوشته بود، اگر بنده اى از بندگان خدا در تمامطول روز گناه كرده باشد و پيش از آن كه آفتاب غروب كند، طهارت بگيرد و سه مرتبهاين سوره را بخواند، به بركت آن ، همه گناهانش آمرزيده مى شود و بدون واسطه ازميان عرش ندايى آمد كه اى بنده من ! گناهانت را آمرزيدم و اسم تو را در دفترى كه اسمصالحان را در آن نوشته ام ثبت كردم !(410)

دل خوشى هاى شيطان  

شيطان از بعضى كارها، گفتارها و برنامه ها خرسند مى شود! گاهى خوشحالى او چنانزياد است كه فرياد مى زند و آن خبر دل نشين را به فرزندان و دوستان و طرف دارانخود مى دهد:
1. امام صادق عليه السلام مى فرمايد: آن اندازه كه مرگ عالم ، فقيه و دانش مند شيطانرا خوشحال مى كند هيچ چيز ديگر او را خوشحال نمى كند.(411)
2. شيطان مى گويد: از جمله كسانى كه اندوه مرا بر طرف و سرخوشى و شادابى بهمن مى دهند و به همين خاطر آنها را بر گردن خود سوار مى كنم ،
زن ها هستند! آنان نور چشمان من اند. وقتى كه لعن و نفرين بندگان صالح بر من جمع مىشود، پيش زن ها مى روم . با هم نشينى با آنان تمام ناراحتى بر من بر طرف مىشود.(412)
3. شيطان از الاغ خوشش مى آيد، به خصوص اگر الاغ سياه باشد. مى آيند و با اوبازى مى كنند. گاهى آن را مى ترسانند، حيوان مى رمد و صاحب خود را بر زمين مى زند وآنها مى خندند. گاهى خارى زير دم آن مى گذارند، الاغ بر مى جهد و لگد مى زند. گاهىهم صاحب الاغ مى خواهد از راهى برود كه شياطين دم الاغ را مى گيرند و نمى گذارندبرود.(413)
4. از شيطان پرسيدند: كدام طايفه را بيشتر دوست دارى ؟
گفت : دلالان را، چون من به دروغ گويى آنان قانع بودم . آنها قسم دروغ را هم بر آن مىافزايند!(414)
5. وقتى دو نفر با هم نزاع كرده و از هم قهر نمايند، شيطان از خوشحالى در پوست خودنمى گنجد و فرياد مى زند.(415)
6. روزى حضرت سليمان بن داوود عليه السلام از شيطان پرسيد: چه كارى نزد تومحبوب تر است كه همان كار نزد خداى متعال منفورترين كارها است . گفت : در هم آميختن مردبه مرد و زن به زن - مرد با مرد عمل زشتى انجام دهد كه آن را لواط گويند و زن با زنعمل زشتى انجام دهد كه آن را مساحقه گويند.
7. شيطان از رنگ و لباس قرمز خوشش مى آيد؛ چون خون انسان و اغلب حيوانات قرمزاست . او با ديدن رنگ قرمز رام مى شود. آن ملعون تشنه خون است و از خون ريزىاستقبال مى كند.
8. خنده و قهقهه او را خوشحال مى كند.
9. شيطان از آدم لخت و عريان خوشش مى آيد و از او لذت مى برد و در او طمع مى كند. دراحاديث آمده است : كراهت دارد انسان لنگ در زير آسمان يا در ميان آب در حمامغسل كند.(416)


ناگوارى هاى شيطان  

از چند عمل و چند چيز است كه شيطان بدش مى آيد. او به وسيله آنها ناراحت مى شود وفرار مى نمايد، در اثر ناراحتى گريه مى كند و دست و پاى خود را مجروح مى سازد وگوشه نشينى را اختيار مى نمايد از جمله :
1- سجده كردن براى خدا؛
زيد شحام مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: انسان مؤمن وقتى دربرابر خدا سجده مى كند و آن را طول مى دهد، شيطان از ناراحتى فريادش بلند مى شود،به كنارى مى رود گريه مى كند و مى گويد: اى واى بر من ! چگونه اين بنده خدا، او رااطاعت مى كند و من معصيت كردم ، او سجده مى كند و من از آن سرپيچى نمودم .(417)
در حديث ديگرى وارد شده كه : سجده هاى خود را طولانى كنيد؛ زيرا سجده طولانى بينىشيطان را به خاك مى مالد.(418)
2. تلاوت قرآن ؛(419)
يكى از چيزهايى كه شيطان را ناراحت مى كند خانه اى است كه در آن قرآن تلاوت شود؛زيرا خانه اى كه در آن قرآن تلاوت نمايند بركت در آن زياد مى شود، ملائكه در آن وقتو آمد مى كنند. جايى براى شيطان باقى نمى ماند و از آن جا دورى مى كند؛ در حالى كهاز آن خانه و اهلش ناراحت است و با چشم غضب به آنها مى نگرد.(420)
3. ديدار با مؤمن ؛
ديد و باز ديد مؤمنان از يك چنان شيطان و لشكريان او را ناراحت مى كند كه صداى خودرا به استغاثه بلند مى كنند، و به صورت خود مى زنند و دست و پاى خود را زخمى مىنمايند.(421)
4. صدقه دادن ؛
روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم از شيطان پرسيد:اى ملعون ! چرا مانعاز صدقه دادن مى شود؟ عرض كرد: عرض كرد: يارسول الله ! اگر اره اى بر سر من گذارند و مانند درخت و چوب سرم را اره كنند، براىمن راحت تر است از صدقه دادن اشخاص . آن حضرت فرمود: چرا از صدقه ناراحتى ؟ درجواب گفت : در صدقه دادن پنج خصلت است .1.مال را زياد مى كند. 2. مريضان را شفا مى دهد. 3. بلاها را دفع مى كند. 4. صدقهدهندگان به سرعت برق از پل صراط عبور مى كنند. 5. بدون حسابداخل بهشت مى شوند و عذابى براى آنان نيست .رسول گرامى صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: خدا عذابت را زياد گرداند.(422)
5. فرو بردن غضب ؛
موقعى كه انسان غضب مى كند، شيطان شاداب مى شود، اما اگر بتواند غضب خود را فرومى برد و از آن بكاهد، به شيطان زجر داده و او را ناراحت كرده ؛ به طورى كه از اوماءيوس مى شود و از او مى گريزد.
6. مسواك زدن ؛
زمانى كه انسان هنگام نماز و خواب و غيره دهان خود را مسواك مى كند شيطان را به غضبمى آورد.(423)
7. نماز اول وقت ،
نماز اول وقت علاوه بر آن كه فضيلت زياد دارد و اقتدا كردن به امام زمان است ، باعثقبولى آن مى شود كه ناراحتى و اذيت او را در پى دارد.(424)
8. صله رحم ؛
ديد و باز ديد كه خويشان و كمك نمودن به ايشان ، بينى شيطان را به خاك مى مالد و اورا مى رنجاند.
9. دعا هنگام عطسه ؛
وقتى كسى عطسه كند و ديگرى برايش دعا كند و بگويد (يرحمك الله ) و عطسه كنندهدر جواب بگويد: (يغفر الله لك ) براى شيطان سخت تر از آن هيچ چيز نيست .(425)
10. سكوت ؛
در مجالس و گرد هم نشستن ها، پشت سر كسى چيزى نگفتن او را به غضب مىآورد.(426)


شيطان از اين ها نفرت دارد 

1. خطاف ؛
پرستو، يكى از پرندگانى است كه شيطان از او فرار مى كند. آن پرنده قرآن مىخواند. امام صادق عليه السلام مى فرمايد: اين پرنده حافظ قرآن است و سوره حمد مىخواند و كلمه (ولاالضالين ) او مثل گفتن انسان است .(427)
2.كبوتر؛
كبوتر لاعى ، بلكه همه كبوترها شيطان را دور مى كنند. امام صادق و امام معصوم عليهمالسلام اين پرنده را در خانه نگاه مى داشتند و مى فرمودند:بال كبوتر براى شيطان به منزله بادبزن است . همين طور كه بادبزن مگس ها راپراكنده مى كند و مى راند صداى بال كبوتر شيطان را فرارى مى دهد.
3.خروس ؛
خروس هم يكى ديگر است ، خصوصا خروس سفيد، ناراحتى شيطان از اين پرنده ، به ايندليل است كه تسبيح و ذكر مى گويد و ذكر او (سبوح قدوس رب الملائكه و الروح ) و(اذكرو الله يا غافلين ) مى باشد. اين حيوان وقت شناس است و مانند مؤ ذن اوقات نمازرا اعلام مى كند.

ما خروسان چون مؤ ذن راستگو
هم رقيب آفتاب و سايه جو
پاسبان آفتابيم از دورن
گركنى طشتى به روى ما نگون (428)
4.گريز از روزها؛
روز عرفه ، عيد قربان ، جمعه و روز عيد فطر، از روزهايى هستند كه خداوند گناهان رامى آمرزد.
5.بلند گفتن بسم الله ؛
شيطان از بلند گفتن (بسم الله ) بدش مى آيد. از امام جماعتى كه (بسم الله ) رابلند بگويد فرار مى كند. امام زين العابدين به ابوحمزه ثمالى فرمود: وقتى كه صفجماعت بسته مى شود. ابليس مى آيد و از شيطانى كهموكل بر امام جماعت است ، مى پرسد: آيا امام جماعت (بسم الله ) را بلند گفت تا آهسته ؟اگر بگويد بلند گفت ، مى گريزد و اگر بگويد آهسته گفت ، شيطان مى آيد و بردوش آن پيش نماز، سوار مى شود تا از نماز فارغ شود.(429)
6.استغفار؛
برگشتن از گناه ، اميد شيطان را قطع مى كند راحت و آرامش نمى گذارد تا وقتى كه بازاو را به گناه و معصيت وادار نمايد.(430)
تسلط شيطان بر اموال ايوب
بيش ترين كوشش شيطان اين است كه اگر كسى خدا را بپرستد يا شكر نعمت هايش را ادانمايد يا كارهاى نيك ديگرى انجام دهد وى را از عبادت و شكر خدا باز دارد و به انحراف وگمراهى اندازد و از حق و حقيقت دور بدارد. درباره يكى از كسانى كه آن ملعون آخرين سعىخود را كرد تا منحرفش كند و از كار خير و عمل صالح بازش دارد، حضرت ايوب عليهالسلام بود؟
ابوبصير از امام صادق عليه السلام پرسيد: بلاهايى كه حضرت ايوب عليه السلامبه آن مبتلا شد به چه سبب شد؟ فرمود: براى نعمت بسيارى كه خداوند به آن حضرتعنايت فرمود و او هم شكر نعمت هاى خدا را آن طور كه شايسته بود به جا مى آورد و درشكر گزارى كوتاهى نمى كرد.
شيطان وقتى شكر گذارى به امام ايوب عليه السلام را ديد آتش خود بينى اش شعله ورشد عرض كرد: پروردگارا! ايوب عليه السلام به اين جهت شكر و ثناى تو را مى كندكه نعمت فراوان به او عنايت كرده اى . اگر از نعمت هايى كه به او عنايت نموده اىمحرومش نمايى ، خواهى ديد كه ديگر سپاس گر نخواهد بود، براى امتحان ، مرا بردارايى اش مسلط كن تا بدانى ديگر هرگز تو را شكر نمى كند!
خطاب از (رب الارباب ) به شيطان رسيد: تو را براموال و ثواب او مسلط كردم ، هر كارى كه مى توانى انجام بده ، تا براى همه معلوم شودكه شكر ايوب براى مال و ثروت نيست . بلكه شكر و حمد و ثناى او فقط براى اين استكه مرا شناخته و به من عشق مى ورزد.
شيطان از شنيدن اين فرمان شاد شد و همه ثروت ايوب را از بين برد. امام سپاسگزارى هاى ايوب زيادتر شد. عرض كرد: خدايا! مرا بر زراعت هاى او مسلط فرما، ايوبچون دلش خوش است كه زراعت دارد از اين جهت ، شكر مى كند. خداوند او را بر آنها هم مسلطكرد.
شيطان با همه يارانش بر زراعت هاى او دميدند، و همه آنها دستخوش آتش ‍ شدند اما شكراو زيادتر شد. خداوندا! مرا بر گوسفندان و گاوها و شتران او مسلط فرما؛ زيرا هنوزاميد او به چهار پايانش هست . خداوند به او رخصت داد. آن ملعون هم تمام گوسفندان وشترهاى حضرت ايوب عليه السلام را نابود كرد. باز روحيه بندگى او افزونى يافت.
گفت : اى خدا! ايوب 12 پسر رشيد دارد و اميدش به فرزندانش است و مى گويد: با كمكفرزندان باز هم مال و ثروت به دست خواهم آورد. گوسفندان و شتران باز پيدا مىشوند، كشاورزى رونق مى گيرد و كشت و كار به جريان مى افتد. مرا بر پسران او مسلطفرما، وقتى رخصت گرفت شبى كه همه فرزندان ، مهمان برادر بزرگتر بودند آنملعون ساختمان را بر سرشان خراب نمود. چون خبر به ايوب عليه السلام رسيد، حمدخدا را كرد و گفت : خدايا! روزى به من فرزند دادى و روزى گرفتى اختيار همه به دستتو است .(431)

تسلط شيطان بر بدن ايوب  

وقتى كه شيطان ايوب را چنين ديد، دشمنى اش فزونى يافت و عرض كرد: خداوندا!سپاس ايوب براى اين است كه بدنش سالم مى باشد و مى گويد: باز كار مى كنم واموالى به دست مى آورم . او مى داند كه به زودى آن چه از او گرفته اى باز پس خواهىداد، هنوز شكر تو را مى كند و خود را نباخته است .
الحال اگر مرا بر بدنش مسلط كنى خواهى ديد كه ديگر شكر نخواهد كرد! خطاب از جانبخداوند به او رسيد كه تو را بر بدنش مسلط گردانيدم - به غير ازعقل و دل ، گوش و چشم و زبان او زيرا تو را در آنها تصرف نيست و آنها مربوط به مناست .
آن ملعون چون رخصت يافت به سرعت فرود آمد كه مبادا ايوب رحمت الهى را در يابد و بيناو و شيطان حائل شود. آمد تا سد راه آن شود. پس از آتشى كه خودش از آن خلق شده بود،در سوراخ ‌هاى بينى ايوب دميد كه از تاپايش زخمى گشت . مدت بسيارى در رنج بود. همچنان ايوب را در حمد و شكر الهى كوشتاتر مى يافت و زبانش دايما در ياد خدا بود.
مصيبت بر آن حضرت سخت شد كه ديگر نتوانستداخل شهر بماند، از شهر و زندگى در آن دست شست و به بيرون شهر رفت . هر روزناتوانى اش ‍ بيشتر مى شد و در عوض شكر و سپاس گزارى او افزايش مى يافت . يكمرتبه نشد كه از درد خويش گلايه كند. روزىعيال او (رحيمه ) عرض ‍ كرد: اى ايوب ! مرض توطول كشيد از خدابخواه كه تو را عافيت عنايت فرمايد.
فرمود: اى زن ! چند سال در حال رفاه و سلامت بودم . گفت : متجاوز از هفتادسال . فرمود: چند سال است كه بلا و مرض به من روى آورده ؟ گفت حدود هفتسال . فرمود: هفتاد سال در رفاه و سلامت بودم اگر هفتسال در بلا و رنج باشم آيا جا دارد كه تندرستى خود را از خدا بخواهم ؟
وقتى شيطان ديد هر چه اندوه بيشتر مى شود، شكر گزارى اش فزونى مى يابد، ناراحتشد، رفت پيش جماعتى از ياران ايوب و گفت : بياييد برويم نزد آن بنده مبتلا شده و ازاو بپرسيم به چه دليل به اين بلاى عظيم مبتلا گرديده است . چون نزد ايشان آمدند،گفتند: كاش ما را از گناه خود خبر مى دادى ، زيرا ما گمان نداريم اين بيمارى تو را مگربه واسطه گناهى كه از ما پنهان كرده اى !
فرمود: به عزت پروردگار سوگند مى خورم كه من گناهى نكرده ام . هرگز طعامىنخورده ام ، مگر آن كه يتيمى يا مسكينى را با خود شريك كرده ام . هرگز دو طاعت براى منپيش نيامده ، مگر اين كه هر كدام را بر من دشوارتر و سخت تر بوده است برگزيده امشيطان از كار او سرگردان گشته بود. چه كند كه او را از شكر گزارى باز دارد؛ زيراحيله او در آن حضرت اثر نكرد و به مقصودش نرسيد.(432)


شيطان در مرحله اول زمين خورد 

اگر گفتار و كردار و حركات انسان براى خدا باشد از دشمن نمى ترسد، بر شيطاندشمنان دين غالب خواهد شد و اگر از روى هوا و هوس و ماديات باشد شيطان و بى دينانبر او غالب خواهند گشت .
گويند: در بنى اسرائيل عابدى بود. او را گفتند: در فلان جا درختى است كه قومى آن رامى پرستند. او براى رضاى خدا و تعصب در دين خشم گرفت و از جاى برخاست ، تبربر دوش نهاد و رفت تا آن درخت را از بيخ و بن قطع كند.
ابليس به قيافه پيرمردى در آمد جلوى او را گرفت . از وى پرسيد: كجا مى روى ؟ عابدگفت : به فلان جايگاه مى روم تا آن درخت را قطع كنم كه ديگر مردم آن را نپرستند.
ابليس گفت : برو به عبادت خود مشغول باش كه اين كار از دست تو بر نيايد عجلهناراحت شد و با وى در آميخت ، ابليس را بر زمين زد و روى سينه او نشست .
ابليس گفت :اى عابد! خداوند پيامبرانى دارد، اگر بخواهد اين درخت قطع شود، يكى ازپيامبران خود را مى فرستد تا آن را ببرد، به تو چه مربوط است ؟ خداوند به تو چنيندستورى را نداده است . عابد گفت : من بايد اين درخت را قطع كنم و چاره اى غير از اين نيست.
ابليس گفت : تو مردى فقير و عيال مند هستى و مردم خرجى تو را تاءمين مى كنند. اگردست از كار خود بردارى و درخت را قطع نكنى ، منقول مى دهم كه هر روز دو دينار در زير بالش تو بگذارم تا هم خودت از آن استفاده كنىهم به عابدهاى ديگر صدقه دهى و انفاق نمايى و هر روز از بابت صدقه ثوابى عايدتو گردد. عابد قدرى در اين باره فكر كرد و با خود گفت : يك دينار را به مصرف خودمى رسانم و يكى ديگر را صدقه مى دهم . اين كار براى من بهتر است تا كندن آن درخت ؛زيرا كندن آن ، كار پيامبران است نه كار من ! برگشت بامداد روزاول و دوم دست زير بالين خود، دو دينار را برداشت و به مصرف رسانيد. روز سوم ديدكه از دينار خبرى نيست . خشم گرفت ، تبر را برداشت و حركت كرد. گفت : اين دفعه تادرخت را قطع نكنم بر نمى گردم .
بار ديگر ابليس سر راهش را گرفت و گفت : اى عابد! از اين كار دست بردار كه از عهدهات بر نمى آيد. اين بار هم باز در هم آويختند ابليس عابد را بر زمين زد و روى سينهزمين زدى .
ابليس پاسخ داد: دفعه اول تو به قصد رضاى خدا براى قطع درخت حركت كردى ، خشمتو خدايى بود و خداوند هم مرا مغلوب كرد و بر زمين زد و تو مسلط شدى ؛ چون هر كسبراى خداكارى انجام دهد، مرا بروى تسلطى نيست ؛ ولى اين دفعه تو با طمع و براىدنيا خشم گرفتى و تابع هواى نفس ‍ خود شدى ، از اين جهت من بر تو غالب شدم و ترازمين زدم .(433)


شيطان هنگام مرگ  

در روايات آمده ؛ هنگام مرگ انسان ، شيطان به سراغ او مى آيد و با هر وسيله و نويدىمى خواهد او را دو دل كرده و ايمانش را بگيرد؛ ولى مؤمن واقعى او را خوب مى شناسد وابدا به وعده هاى او دل خوش نمى كند.
ابن خديجه مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: تمام كسانى كه در آستانه مرگقرار مى گيرند، ابليس يكى از ماءموران خود را وا مى دارد كه نزد او برود و او را بهكفر بخواند. او هم آن قدر شبهه در دين او وارد مى كند كه با دو دلى روحش از بدنش جدامى شود؛ ولى مؤمن حقيقى نمى گذارند شيطان بر گرده او سوار شود.
بنابر اين ، هر ديدار كننده با بيمار در حال مرگ بايد شهادت به توحيد و نبوت را بهوى تلقين نمايد و: (لا اله الا الله محمد رسول الله ) را به او ياد آورد شودتا آن كه بيمار جان دهد.(434)
در اسلام سفارش شده كه هنگام ديدار با بيمار نبايد به حالت جنب رفت و نيز موقعداخل شدن بر ميت بايد شخص با وضو باشد، سوره (يس ) و (وصافات ) رابخواند، دعاى عديله بخواند، اطاق را معطر كنند؛ چون زمان فرود آمدن ملائكه است و آنهااز بوى عطر خشنود مى شوند و شياطين از بوى عطر و قرآن خواندن و بسم الله گفتنناراحت مى شوند و بيرون مى روند.


شيطان پاسبان شب مى شود! 

اصبغ بن نباته از امير المومنين نقل مى كند كه فرمود: سوگند به آن كسى كه محمد رابه حقيقت برانگيخته و خاندانش را گرامى داشته ، هيچ چيز از وردها و دعاها نيست كه شماآنها را بجوييد از براى محافظت مرض و از سوختن ، غرق شدن ، دزدى ، گمشده وگريختن چهارپايان ، مگر اين كه در قرآن است . هر كه خواهد از من بپرسد - تا به اوجواب گويم .
مردى برخاست و عرض كرد: يا اميرالمؤمنين براى ايمنى از دزد اگر آيه اى در قرآن است، به من بگو؛ زيرا كه پيوسته شب ها از من دزدى مى شود.
فرمود: چون به بستر خواب رفتى - اين آيه را تا آخر سوره بخوان -: (قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن اياما تدعوا....) تا آن جا كه مى فرمايد: و كبرهتكبيرا.(435)
و پس از آن فرمود: هر كس در بيابان خالى از سكنه شبى را به سر برد - آين آيه راخواند:
(ان ربكم الله الذى خلق السموات و الارض فى سته ايام ثم استوى على العرش...) تا آن جا كه مى فرمايد: (تبارك الله رب العالمين )(436) فرشتگان او رامحافظت كنند و شياطين از او دور گردند.
بعد آن مرد به مسافرت رفت ، به ويرانه اى رسيد، شب را در آن جا خوابيد، ولى اينآيات را نخواند. شيطان به سراغ او رفت و بينى او را گرفت . در اينحال رفيق شيطان به او گفت : او را مهلت بده ، آن مرد - از اين حرف - بيدار شد و آيه راخواند، همان آيه اى را كه اميرالمؤمنين فرموده بود.
در اين حال شيطان به رفيقش گفت : خدا بينى تو را به خاك ماليد. اكنون بايد تا بهصبح او را پاس دارى كنى . چون صبح شد. نزد اميرالمؤمنين عليه السلام آمد و جريان راگفت : بعد از آن عرض كرد: يا على در سخن شما شفا و راستى يافتم . وقتى آفتاب بالاآمد به آن جا رفت و جاى موهاى شيطان را در زمين ديد.(437)
بلى ، اگر كسى به آيات قرآن معتقد باشد، و آنها را (وحى ) و از جانب خدا دانسته وبداند كه خواندن آنها اثر دارد و با همان اعتقاد بخواند اثر خواهند داشت .
اگر چه بعضى معتقدند كه هر چه بايد واقع شود، مى شود و چيزى نمى تواند جلوى آنرا بگيرد؛ ولى خداوند متعال خودش در قرآن مى فرمايد:
يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب .
(خداوند هر چه را كه بخواهد - از چيزهايى كه براى انسان مقدر كرده - محو و نابود مىكند و چيزهاى ديگر را به جاى آنها برقرار مى كند و پيش ‍ خدا است ام الكتاب (لوح )محفوظ)(438)


شيطان و ربا خواران  

يكى از گناهان كبيره در اسلام ، رباخوارى است كه خداوند به خورندگان آن وعده عذابداده و آن را از هر گناهى بزرگتر به حساب آورده است . حضرترسول صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: ربا هفتاد نوع است و كوچكترين آن پيشخدا مانند كسى است كه با مادر خود نزديكى كرده باشد.(439)
روايتى ديگر از جميل بن دراج از امام صادق عليه السلام مى گويد آن حضرت فرمود: يكدرهم ربا پيش خدا از هفتاد زنا كه تمام آنها با محارم انسان در بيت الله الحرام انجام شدهباشد، بزرگتر است .(440)
از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده : وقتى مرا به آسمان بردند،مردانى را ديدم كه شكم آنها مثل خانه هايى است كه پر از مارها باشند و از بيرونداخل آنها پيدا است . پرسيدم : اى جبرئيل ! اينان چه كسانى هستند؟ گفت : اين ها رباخواران اند.(441)
و به گفته قرآن : ربا خواران روز قيامت بر نمى خيزند مگر مانند كسى كه شيطان آنانرا مس كرده باشد.(442)
علامت ربا خواران اين است كه شيطان ، هم در دنيا و هم در آخرت آنان را مس مى كند و حالتجنون و صرع به آنها دست مى دهد. تعادل خود را از دست مى دهند و مانند ديوانگان به اينطرف و آن طرف مى افتند.
درباره مس شيطان در دنيا، روايتى از امام صادق عليه السلام هست كه گويد: رباخوار ازدنيا بيرون نمى رود، مگر اين كه به نوعى از جنون دچار خواهد شد.
اين روايت ، مس شيطان در دنيا را بيان مى كند: در همين دنيا ربا خوار، اگر چه يك روز بهآخر عمرش باقى مانده باشد، به صرع و جنون و از كار افتادن مغز گرفتار مىشود.(443)
و اما مس شيطان بر رباخوار، در آخرت اين كهمال ربايى و ثروت حرامشان و بال آنان خواهد شد. حديثى است كه پيامبر اكرم صلىالله عليه و آله و سلم كه فرمود: هنگامى كه به معراج رفتم ، دسته اى از مردم را ديدمكه شكم آنان بس بزرك بود، هر چه تلاش مى كردند برخيزند و راه بروند، براى آنانممكن نبود و پى در پى به زيمن مى خوردند. ازجبرئيل پرسيدم اين چه افرادى هستند؟ و جرمشان چيست ، جواب داد: اين ها ربا خوارانهستند.(444)
هم چنين ممكن است روز رستاخيز و هنگام زندگى در آن جهان درشكل ديوانگان و مصروعان محشور شوند.!
شيطان ، اول انسان را به ربا گرفتن وادار مى كند و در آخر عمر هم او را به جنون وديوانگى و از كار افتادن مغز دچار مى نمايد. در قيامت هم بى اختيار شدن و پى در پىبه زمين خوردن و در آخرين مرحله هم انسان را محكوم كردن و گناه را به گردن او انداختناست .


شيطان و شراب خواران قمار باز 

از جمله چيزهايى كه شيطان را به سرمايه گذارى روى آن تشويق مى كند، اختلاف انداختندر ميان مردم است ، چون بر اثر دشمنى ، آمد و شدها قطع شده و اختلاف و جدايى پديد مىآيد. در نتيجه به زد و حورد و كشت و كشتار، مى انجامد و مايه خرسندى او مى گرد.
به طورى كه قرآن گفته : عداوت و دشمنى از شراب و قمار ناشى مى شود.(445)انسان شراب خورد عقل خود را از دست مى دهد و ديگر كسى را نمى شناسد، مانند حيواندرنده به همه افراد حمله مى كند و آنها را مى زند، مجروح كرده و مى كشد. تاريخ به ياددارد، كسان زيادى كه در اثر شرب خمر كشته و مجروح شده اند.
و قمار باز، وقتى باخت دشمنى برنده را دردل مى گيرند و در كمين مى نشيند، هر وقت فرصت پيدا كرد انتقام خود را از وى مى گيرد.
قمار باز چندين ساعت تمام حواس خود را جمع كرده تا بر حريف خود غالب شود. او بههيچ چيز جز برنده شدن نمى انديشد، اگر ناكام بماند با تنى رنجور و اعصابى در همريخته به مردم پرخاش مى كند و ناسازگارى مى نمايد و اگر خسته به خانه و بازاررود. ديگر تحمل شنيدن هيچ چيز را ندارد و حاضر است به بهانه هاى پوچ زمينه اىفراهم شود كه با مردم نبرد كند، همان چيزى كه شيطان بهدنبال آن است .
طبق گفته قرآن و اخبار: چند چيز از خواسته هاى شيطان است . مانند شراب و قمار، بتپرستى و بخت آزمايى ، بازى با شطرنج و حتى بازى بچه ها باپول و گردو. كسانى كه اين بازى ها را مى كنند، سينه خويش را براى شيطان لانه كردهاند نه نام خدا و رحمان .

تا به كى ابليس را بر عرش يزدان راه دادن
از چه ديو دزد را بر گنج دل محرم نمودن

شيطان عاقبت را از آن اغنيا مى داند! 

امام صادق عليه السلام فرمود: در بنى اسرائيل عابدى بود كه مكرر مى گفت (الحمدالله رب العالمين و العاقبه للمتقين ). شيطان از مداوت او بر اين گفتار در خشم شده وشيطانى را نزد او فرستادو به او گفت بگو: (و العاقبه للاءغنياء) يعنى عاقبت نيكو ازبراى توان گران است .
چون شيطان پيش عابد آمد و اين را گفت : ميان او و عابد مؤمن نزاع در گرفت قرارگذاشتند نخستين كسى را كه ببينند، از او بپرسند و به نظر او راضى شوند. به شرطاين كه نظر هر كدام موافق بود، او دست ديگرى را قطع كند. كمى رفتند تا به شخصىرسيدند كه از شياطين بود به شكل انسان از او پرسيدند: آيا عاقبت نيك از آنپرهيزگاران است يا توان گران ؟
گفت : عاقبت نيكو مال توان گران است . چون شيطان اين را شنيد فورا دست عابد را قطعنمود. باز عابد مى گفت : (الحمد الله رب العالمين و العاقبه للمتقين ).
شيطان ناراحت شد و گفت : هنوز همين را مى گويى ؟ باز ميان آن دو، مشاجره شد. اين بارنيز قرار گذاشتند از اولين كسى كه مى بينند بپرسند. بار ديگر شيطان مجسم شد.چون قضيه را براى او گفتند، گفته شيطان را تاءييد كرد، و گفت : (والعاقبهللاءغنياء)
شيطان دست ديگر عابد را قطع نمود. باز هم عابد آن جمله را زمزمه مى كرد كه مرتبهسوم نزاع ميانشان واقع شد. اين دفعه قرار شد بهاول كسى كه برخورد كنند و وى به نفع هر كس قضاوت نمايد او گردن ديگرى رابزند. پس خداوند ملكى را به صورت شخصى فرستاد. چون قضيه را مطرح نمودند. آنشخص گفت : عاقبت نيكو براى تقوا پيشگان است و فورا دست هاى آن عابد را به جاى خودگذاشت و دست بر آن ماليد سالم شد او هر گردن شيطان را زد.
از آيات و روايات به دست مى آيد كه فقط پرهيزگاران رستگار مى شوند واعمال آنان مورد قبول است . قرآن هم با صراحت مى فرمايد:
انما يتقبل الله من المتقين
(همانا خداوند اعمال صالح را از افراد متقىقبول مى كند)(446).


مهر شيطان بر پيشانى اين شخص  

انس بن مالك نقل مى كند: در زمان حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم مردى بودكه از عبادت و كوشش او در نماز تعجب مى كرديم . نام و كيفيت عبادتش را به عرض مباركآن حضرت رسانديم . حضرت او را نشاخت ، هيكل و قيافه اش را شرح داديم باز نشناخت .در همين بين خودش از راه رسيد. ما عرض كرديم : يارسول الله صلى الله عليه و آله و سلم آن شخصى كه گفتيم همين فرد است .
فرمود: شما از كسى مى گوييد كه در پيشانيش مهر شيطان است . آن شخص ‍ وقتى كه بهما رسيد سلام نكرد!؟
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمود: تو را به خدا راست بگو،وقتى به اين جمع رسيدى با خود نگفتى كه در بين اين ها يك نفر از من بهتر نيست ؟
جواب داد: بلى ، صحيح است . آن گاه براى اداى نماز حركت كرد. حضرترسول صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: چه كسى مى تواند اين مرد را بكشد؟ ابوبكرگفت : من . حضرت فرمود: برو او را بكش ، او هم به راه افتاد. وقتى كه درون مسجد رفت، آن مرد در نماز بود. با خود گفت : (سبحان الله ) مردى را در نماز بكشم ؟با اين كه پيغمبر صلى الله عليه و آله وسلم از كشتن نمازگزار نهى فرموده است .
وقتى ابوبكر برگشت ، فرمود: چه كردى ، عرض كرد: يارسول الله ! او مشغول نماز بود و به فرموده شما نمازگزار را نبايد كشت .
باز فرمود: چه كسى مى رود او را بكشد؟ عمر برخاست و گفت : من . اجازه گرفت و رفت .وقتى به آن مرد رسيد او را در حال سجده ديد. گفت : ابوبكر از من بهتر است او اين كاررا نكرد، عمر هم برگشت . حضرت پرسيد چه كردى ؟ گفت : او را در سجده ديدم ، لذا ازكشتن او صرف نظر كردم .
براى بار سوم حضرت فرمود: چه كسى آن شخص را مى كشد؟ حضرت على عليه السلامعرض كرد: يا رسول الله ! من او را مى كشم . فرمود: حركت كن و او را بكش .
حضرت على عليه السلام حركت كرد. وقتى درون مسجد رفت ، آن مرد بيرون رفته بود.على عليه السلام برگشت . پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم پرسيد: يا على ! چهكردى ؟ عرض كرد: يا رسول الله ! او رفته بود. آن جناب فرمود: اگر او امروز كشتهمى شد دو نفر از امت من با هم اختلاف نمى كردند.(447)
آن مرد ذوالثديه (448) است كه در اثر سجده پيشانى او پينه بسته بود. وى در جنگنهروان فرمانده و در راءس فتنه بود! و با 12 هزار نفر درمقابل لشكر حضرت على عليه السلام صف كشيدند و جنگ نهروان را برپا كردند.لشكريان حضرت على او و چهار هزار نفر از طرف دارانش را در كنار نهر به هلاكترسانيدند و بعد از جست و جو پيكر كثيف او را در آب يافتند.


شيطان پرستان  

دانشمند بزرگ مصرى (محمد فريد وجدى ) در كتاب دائرة المعارف خود نوشته است : درجزيره (مرتيبك ) طايفه اى بودند به نام (اتباع خناس ). آنها شيطان پرست بودند.در آن جا كوهى بود كه به سبب آتشفشانى بيست هزار نفر از بين رفتند. از جمله كسانىكه نجات يافتند، همين شيطان پرستان بودند.
از آن پس (معبد) خود را از آن جا به نيويورك برده ، به طور مخفى و براى اينكه كسىآنها نشناسد - كه شيطان پرست هستند در آن جا زندگى مى كنند، تا اين كه (اسعد افندى) مالكى با يكى از رؤ ساى آنها دوست شد و به هر وسيله بود به (معبد) آنها رفت وگفت : در آن جا مجسمه شيطانى به رنگ سرخ و داراى دو شاخ و دم طولانى بود كه همانندافعى غضب ناك به نظر مى رسيد. شيطان پرستان در اواخر شبمشغول عبادت ابليس ‍ مى شدند. (افندى ) مى گويد: در همان شب كه منداخل (معبد) آنها راه يافته بودم زنى مى خواست به دين آنها در آيد. (من در آن هنگامبسيار ناراحت بودم كه چطور زن ها را به دام خود مى اندازند).
خلاصه ، زن نزديك (مطران ) رئيس شيطان پرستان آمد. او به زن دستور داد به نمازايستد و به ركوع رود. زن ركوع كرد. بعد به او گفت : دست ها را بلند كند، سپس(مطران ) به زن چيزهايى تلقين كرد كه از كفر ابليس هم بدتر بود. ايشان در نمازخود خطاب به مجسمه شيطان كرده و مى گويد: اى نور! به احترام و محبت خودت وجود مارا نگه دارى كن ؛ چون تو خلاصه و چكيده صلح و صلاحى . تو اى ابليس ! نور ابدىهستى ، روح و جسم من در اختيار تو است !
از يكى شان پرسيدم : چه معنى دارد كه شما شيطان را پرستش مى كنيد و او را خداى خودمى دانيد؟!
گفت : به جهت آن كه ما از عبادت ابليس لذت مى بريم ، ولى از عبادت خالق منان ، آنلذت را نمى بريم .
وقتى قانون و كتب دينى و آسمانى خدا را مى خوانيم ، همه اش ترس و خوف از آخرت است، انسان را از هر چه كه لذت و كيف دارد باز داشته ، لذا دلهاى ما به سوى آنها گرايشندارد و از عبادت خدا لذت نمى بريم . اما شيطان عكس او است ؛ زيرا تمام چيزهايى را كهحرام است ، تمام لذتها و اموال و محارم و شهوات را براى ما مباح وحلال كرده ، ما هر چه را دوست داريم و ميل ما مى كشد جايز دانسته ، پس عبادت شيطان رابر عبادت خداى رحمان مقدم داشتيم .(449)


جنايات شيطان پرستان  

گوشه اى از جنايات و كارهاى منافى عفت شيطان پرستان را كه از زبان دو دخترانگليسى نقل شده : بيان مى كنيم تا ماهيت آنها براى همگان روشن تر شود.
دو خواهر نوجوان پرده از روى كارهاى منافى عفت شيطان پرستان مقيم انگليس برداشتند.و شكايت نامه اى را تسليم مقامات قضايى انگليس ‍ كردند شكايت آنها از والدين خود وجمعى از شيطان پرستان بوده به گفته آنها در يك مراسم مذهبى شيطان پرستان به ايندو دختر تجاوز كرده اند.
اين دو خواهر در زمان وقوع حادثه - كه در سال 1361 اتفاق افتاد - فقط 5سال سن داشتند. ايشان در اظهارات خود خطاب به دادگاه عالى جنايى انگليس اعلام كردهاند، در اين گونه مراسم ، طرف داران اين فرقه بدون لباس ‍ به رقص و نوشيدن خونخرگوش مى پردازند.
اين دو دختر در اعترافات تكان دهنده شان در اين دادگاه گفته اند: شيطان پرستانخرگوش ها را به محل مراسم مى آوردند و آنها را زنده ، گردن مى زدند و خون تازه آنهارا مى نوشيدند.
نيز گفته اند: والدين آنها كه شيطان پرست اند، ايشان را مجبور به نوشيدن خونخرگوش مى كردند. در مواردى هم به جاى خون خرگوش از خون بچه هاى نوزاد استفادهمى شود و سپس اجساد آنها را مى سوزاندند. گاهى از آنها خواسته شده ، در كشتن نوزادانمشاركت كنند.
در اين دادگاه ، 5 شيطان پرست از جمله پدر و مادر اين دو دختر به 20 فقره جرم ،شامل تجاوز جنسى ، لواط، اغفال و امثال آنها متهم شده اند.
اين ماجرا به طور جدى افكار عمومى انگليس را تكان داد. اين گونه رخدادها كه در انگليساتفاق مى افتد برخى از روشن فكران انگليسى آنها را به كشورهاى جهان سوم نسبت مىدهند. در بسيارى موارد از آداب و سنت هاى ملت ها از جمله مسلمانان حتى رعايت حجاب را براىبانوان به عنوان آداب قديمى و كهنه و حتى متعلق به عصر بربريت نام مىبرند.(450)


شيطان اولين كافر 

اول كسى كه به خدا كفر ورزيد شيطان بود.قبل از او، كسى به خدا كافر نشده بود. خداوند درباره كفر او مى فرمايد:
فسجد الملائكة كلهم اجمعون الا ابليس استكبر و كان من الكافرين
در آن هنگام - كه روح در آدم دميده شد (همه فرشتگان - او را - سجده كردند به جز ابليسكه تكبر ورزيد و او از كافران بود!).(451)
در اين كه شيطان كافر است شكى نيست ، اما راجع به كفر شيطان كه چه چيز باعث آنشد، آيا سجده نكردن باعث آن شد؟ يا حسد بردن بر مقام و منزلت آدم ؟ يا براى معصيت وفسق او؟ هيچ كدام از اين ها باعث كفر شيطان نبود؛ زيرا اگر بگوييم براى سجده نكردنبر آدم بوده ، بايد هر كس ‍ هم ، به او دستور سجده داده شده و سجده نكند كافر باشد وچنين نيست . اگر براى حسد باشد، بايد هر كس كه در دنيا حسد ورزيد كافر باشد درحالى كه حسودان زياداند و اين هم درست نيست . اگر براى معصيت و فسق او باشد آن همصحيح نيست ؛ زيرا هر كسى كه در دنيا گناه و معصيت كند بايد كافر باشد و اين همدرست نيست .
فقط مى توان كفر او را به خاطر اين دانست كه به خدا نسبت ظلم و جور داد و معتقد بود كهخدا درباره او ستم كرده ، چون فكر مى كرد از آتش آفريده شده و آتش از خاك برتر استو خداوند كه فرمود: آدم را سجده كن مى خواسته او را تحقير و كوچك كند.
از اين رو، وقتى خداوند به او فرمود: چرا آدم را سجده نكردى ؟ دليلى كه آورد اين بود؛مرا از آتش خلق كردى و او را از خاك . با اين سخن مى خواست هم حكمت خدا را نفى كند، همامر او را بى پايه بشمارد.
از لحن قول ابليس چنين نتيجه گرفته مى شود كه آن ملعون ، براى خود حاكميت واستقلال در مقابل حاكميت پروردگار قائل بوده و اين سرچشمه از نافرمانى ها و كفر است.
كفر شيطان از درهم آميختگى خودخواهى ، نادانى و حسد او نشاءت مى گرفت . همه اين هادست به دست هم داد و سرانجام سر از كفر بيرون آورد. او را كه ساليان دراز هم نشينملائكه بلكه معلم آنان بود، از اوج قدرت و افتخار پايين كشيد. كفر خودخواهى سرچشمهحسادت ، و حسادت سرچشمه كينه توزى ، و كينه توزىعامل خون ريزى و جنايات ديگر است .
كفر شيطان جلوتر از شرك او است . آن ملعون با سرپيچى از دستورهاى خداوند از دينروگرداند و اول كافر شد؛ چون نخست آدم را سجده نكرد و سپس مشرك شد و راهى را درپيش گرفت كه غير از راه خدا بود.


next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation