بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شیطان در کمین گاه, نعمت الله صالحى حاجى آبادى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     KAMIN001 -
     KAMIN002 -
     KAMIN003 -
     KAMIN004 -
     KAMIN005 -
     KAMIN006 -
     KAMIN007 -
     KAMIN008 -
     KAMIN009 -
     KAMIN010 -
     KAMIN011 -
     KAMIN012 -
     KAMIN013 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

عروس شيطان  

خداوند در جهان از هر چيز جفتى آفريده و نر و ماده اى قرار داد. تا با زناشويىنسل آنها گسترش يابد.
شيطان جفت ندارد و توليد مثل او با ساير موجودات فرق دارد. در روايتى وارد شده :
شيطان وقتى مى خواهد توليد مثلكند، ران هاى خود را به هم مى مالد و از اين راه توليدمثل مى كند.
اما براى ارضاى خواهش هاى نفسانى از چند راه وارد مى شود:
يكى از آن راه ها نزديكى با زنان است . آن گاه كه مردى قصد هم بسترى با همسر خود رامى كند، اگر (بسم الله ) و نام خدا بگويد، شيطان از او دور مى شود؛ ولى اگرفراموش كند يا عمدا نام خدا را نبرد، او نيز حاضر مى شود و با مرد شركت مى كند. قرآندر اين باره مى فرمايد:
و شاركهم فى الاموال و الاولاد
خداوند خطاب به شيطان نمود و فرمود: (اى شيطان ! در دارايى و فرزندان مردم شركتكن ).(307)
ديگر، از راه لواط، با افراد مست . وقتى كسى شراب مى خوردعقل و شعور خود را از دست مى دهد و مست مى شود و ديگر چيزى نمى فهمد. در اينحال شيطان ملعون به آنان لواط مى كند و شراب خوار مست را عروس خود مى كند. حضرترسول صلى الله عليه و آله و سلم در اين زمينه مى فرمايد:
من بات سكرنا بات عروسا للشيطان
(كسى كه شب را به پايان برد، در حالى كه مست شراب باشد، شب را به صبحرسانيده در حالى كه عروس شيطان بوده است ).(308)
در اين باره حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شراب خوار صبح را بهشب مى برد و شب را به صبح مى رساند در حالى كه خداوند بر او غضب ناك است .
و نيز فرموده : كسى كه در شب شراب بخورد و مست و بى هوش شود، به طورى كه بهچيزى توجه نداشته باشد، عروس شيطان است - و آن ملعون را او لواط مى كند. از اين رو،وقتى از خواب بيدار شد، همان طور كه از جنابتغسل مى كند بايد غسل نمايد و اگر غسل جنابت نكند، هيچ عملى از اوقبول نخواهد شد و خداوند او را از همه دشمن تر مى شمارد.(309)


بوسه و آب دهان شيطان  

شيطان به خاطر يك بوسه زدن بر يكى از پادشاهان جبار و ظالم هزاران انسان بىگناه را نابود كرد.
نقل شده كه : وقتى (ضحاك ) به پادشاهى رسيد، شيطان به صورت انسانى در آمد وپيش او رفت . بعد از اداى احترام گفت : اى (ضحاك )! من آشپز ماهرى هستم . اگر پادشاهمايل باشند. دوست دارم مرا آشپز خود قرار دهند تا هر روز غذاى لذيذى برايشان تهيهكنم . ضحاك هم - چون يك پادشاه عياش و خوش گذارن بود بدون آن كه درباره آن ملعونتحقيقى بكند كه از كجا آمده و چه كسى است ؟ به عنوان آشپز مخصوص خود استخدام نمودو هر چه لازم بود در اختيارش قرار داد.
شيطان شروع به كار كرد. هر روز غذاى خوش مزه اى براى (ضحاك ) مى پخت و سروقت براى او مى آورد. شاه هم از خوردن آن لذت مى برد. روزى غذاى بسيار خوش مزه اىآماده كرد و پيش (ضحاك ) آورد. آن ظالم وقتى غذا را خورد بيش از پيش خوشش آمد و لذتبرد. همان وقت او را خواست و گفت :
امروز غذاى گوارايى فراهم كرده بودى ، لازم مى دانم تو را تشويق كنم و هر چهبخواهى به تو جايزه بدهم . شيطان در جواب گفت :اى پادشاه ! من چيزى از شما نمىخواهم ، ولى اگر درباره من لطفى داشته باشى ، دوست دارم روى دو شانه اعلى حضرترا ببوسم ، خواهش من فقط همين است . (ضحاك ) هم پذيرفت و اجازه داد تا شانه هايش راببوسد.
شيطان هم هر دو شانه او را بوسيد و با آب دهن خود آلوده نمود. بعد از آن هم گريخت وپنهان شد. ناگهان از روى هر دو شانه او مارى بيرون آمد. بزرگ شدند و و هموارهآزارش مى دادند؛ به طورى كه خورد و خواب و استراحت را از او سلب كرده بودند. هر چهطبيبان آنها را مى كشتند باز بيرون مى آمدند و در خواب و بيدارى ناراحتش مى كردند.
بعد از مدتى باز شيطان در پوشش انسان ديگرى در كاخ (ضحاك ) نمايان شد و گفت :من طبيب با تجربه اى هستم . شنيده ام كه پادشاه را ناراحتى پيش آمده است كه نه شباستراحت دارد و نه روز، شنيده ام كه دو مار روى شانه او بيرون آمده و او را اذيت مى كنند.آمده ام اگر اجازه بفرماييد شما را معاينه كنم ، و اگر امكان داشته باشد معالجه نمايم .باز (ضحاك ) بى آن كه هيچ پرس و جويى كند و بپرسد از كجا آمده اى و تا حالا كجابوده اى و چه كسانى را معالجه كرده اى ؟ كجا درس خوانده اى و اصلا نام تو چيست ؟ ازكدام شهر و قبيله هستى ؟ خود را در اختيار او قرار داد. شيطان هم قدرى او را معاينه نمود وگفت : اين مارها را نمى شود از بين برد، چون ريشه آنها در تمام بدن فرو رفته است ودرمان پذير نيست ؛ لكن مى شود كارى كرد كه اين مارها ديگر اذيت نكنند و در خواب وبيدارى احساس ناراحتى نكنيد.
بعد گفت : غذاى اين مارها مغز سر انسان است . هر روز بايد مغز سر دو نفر انسان رابيرون آوريد، و به اين مارها دهيد. همان وقت دستور داد دو نفر جوان را بكشند و مغزسرشان را بياورند، (ضحاك ) هم گفت : دو نفر جوان زندانى را كشته و مغز سرشان راپيش شيطان آوردند. آن ملعون مغز سر آن دو جوان را به مارها داد. مارها وقتى خوردند سيرشدند و ديگر ضحاك را اذيت نكردند. (ضحاك ) چون مدتى بود كه به خواب نرفتهبود چند شبانه روز خوابيد. وقتى مارها گرسنه شدند باز به حركت آمدند و او را بيداركردند.
باز شيطان گفت : برويد مغز سر دو جوان ديگر را بياوريد. اين كار ادامه پيدا كرد وتمام جوان هايى كه در زندان بودند روزى دو نفرشان را مى كشتند. وقتى زندانيان تمامشدند هر روز دو جوان را از كوچه و بازار مى گرفتند و مغز سرشان را براى مارها مىآورند.
بعد از مدتى ، آشپزها با هم گفتند: چرا ما براى اين سفاك روزى دو جوان بى گناهرابكشيم ؟ بلكه بايد به جاى مغز سر يك انسا مغز گوسفندى را در آوريم و با هممخلوط كنيم و به مارها بدهيم و به همين كار پرداختند. روزى يكى از جوانها را نگاهداشتند.
بعد از مدتى آن جوانها را با شمارى گوسفند كه به آنها دادند، راهى شهر و دياركردند و گفتند: در ميا كوه و صحرا پنهان شويد تا (ضحاك ) نداند. و از شير اين اينحيوانات استفاده نمايند. آنان هم در همان دشت و بيابان صاحب زندگى شدند و نسلشانزياد شد. اينكه كردهاى اطراف ، از نسل همان جوان هايى هستند كه در بيابان به سر مىبردند و از ترس (ضحاك ) فرارى بودند.(310)
آرى ، در يك بوسه و آب دهان آن ملعون اين همه اثر بود و با اين وسيله انتقام خود را ازاولاد انسان گرفت .


نماز شيطان  

شيطان ، براى گمراه كردن انسان از يك شيوه ثابت استفاده نمى كند، بلكه براى هركسى شيوه مخصوص به خود آن را به كار مى برد تا موفق شود. براى هر كسى راه وروشى جداگانه دارد. يكى از راههاى مؤ ثر و موفق آن ملعون ، عبادت نمودن و نمازخواندن او است . براى منحرف كردن نمازگزاران از حربه نماز استفاده مى كند؛ زيرااگر كسى كه راضى نيست خود را به هر گناهى بيالايد و نمازهايش پشتوانه معنوى اواست ، هيچ گاه به فرمان او در نمى آيد كه شب بخورد يا آدم بكشد تا دزدى كند. مسلمابه فرمان او گردن نمى نهد ناگزير، بايد راهى بيابد كه بتواند آرام آرام او رامنحرف كند و به مقصود خويش راهنمايى نمايد و آن ، هم دردى و هم راهى با او در لباسنماز خوان و عابد است .
از امام صادق عليه السلام نقل شده : در بنىاسرائيل ، عابدى بود كه در غار كوه مدت ها خدا را عبادت كرده و هميشهمشغول نماز بود. شيطان هر چه خواست او را فريب دهد، نتوانست . از هر راهى كه وارد شدمؤ ثر نيفتاد، تا آن كه روزى بالاى بلندى رفت و با صداى بلند فرياد كشيد بهطورى كه همه لشكريانش دورش جمع شدند و گفتند: اى سيد و بزرگ ما! چه روى داده كهاين قدر ناراحتى و فرياد مى كشى .
گفت : از دست اين عابد. او مرا بيچاره و حيران نموده ، از هر راهى خواستم او را فريب دهمنتوانستم . آيا كسى هست كه او را فريب دهد؟
يكى از آن ميان برخاست و گفت : من او را فريب مى دهم . شيطان گفت : از چه راهى ؟ جوابداد: از راه دنيا، و سرخوشى هاى آن . آنها را براى او زينت مى دهم . گفت : بنشين تو مردميدان او نيستى ؛ زيرا او علاقه به دنيا ندارد و لذت دنيا را نچشيده است .
ديگرى برخاست و گفت : من مى روم و او را فريب مى دهم . گفت : از چه راهى ؟ گفت : از راهشهوت و زنان ، گفت : تو هم بنشين كه مرد ميدان او نيستى ؛ زيرا او از شهوت به زنانآگاهى ندارد و تا حال لذتى از زن ها نبرده است كه به اين وسيله فريب بخورد.
سومى برخاست و گفت : اگر اجازه دهى من مى روم و او را فريب مى دهم . گفت : از چه راهى؟ جواب داد، از راه عبادت و نماز. گفت : برو، چون تو مرد ميدان او هستى . آن ملعون صبركرد تا شب فرا رسيد و هوا تاريك شد، خود را به صورت يكى از عابدان درآورد. آمدصومعه آن عابد و گفت : اى عابد! من غريبم منزلى ندارم ، حيرانم ، مرا امشب ميهمان كن و درصومعه خود پناهم بده . عابد هم او را پذيرفت . شيطان ازاول شب تا صبح عبادت كرد و روز هم پيوستهمشغول نماز بود. نه غذا مى خورد، نه استراحت مى نمود و نه مى خوابيد؛ در حالى كهعابد گاهى خسته مى شد ولى ابليس خسته نمى شد. او مى خوابيد و غذا مى خورد ولىشيطان مدام نماز مى خواند.
عابد پيش او رفت و گفت : اجازه مى دهى سؤالى از تو بكنم . گفت : فعلا وقت ندارم ،بگذار نماز بخوانم ، با اصرار زياد اجازه گرفت و گفت : اى بنده خدا! من عابدىمثل تو نديده ام كه اين قدر عبادت كند، و نماز بخواند. تو چه كرده اى كه اين قدر عاشقعبادتى ؟ به طورى كه نه مى خورى نه مى خوابى و نه آرام دارى و خسته نمى شوى ؛در حالى كه من چنين نيستم .
گفت : علتش اين است كه من مرتكب گناهى شده ام و هر وقت به فكر آن گناه مى افتم ازترس خدا بر خود مى لرزم ، خورد و خواب از من سلب مى شود ومشغول نماز و عبادت مى گردم ، ولى تو تا بهحال گناه و معصيتى انجام ندادى و ترس از خدا دردل تو نيست از اين رو، در عبادت سست هستى و از آن خسته مى شوى و گاهى استراحت مىكنى و مى خوابى .
عابد گفت : چه كرده اى و گناه تو چه بوده كه اين قدر از خدا مى ترسى و عبادت مىكنى ؟ گفت : من زنا كرده ام وقتى به فكر آن مى افتم ، قدرت عبادتم بيشتر مى شود. توهم اگر مى خواهى مانند من حال عبادت پيدا كنى ، بايد ولو يك مرتبه زنا كنى .
عابد گفت : من كسى را نمى شناسم كه با او زنا كنم وانگهى ، اين كار خرج دارد و احتياجبه پول است ؛ در حالى كه من ندارم و كسى به منپول نمى دهد. شيطان گفت : من به تو كمك مى كنم و راهنمايى ات مى نمايم . دست بردزير سجاده و چهار درهم بيرون آورد به عابد داد و گفت : اين پولها را بگير وداخل شهر شو. سراغ خانه فلان زن فاحشه را بگير و با او زنا كن ، بعد از آن ديگر ازنماز خسته نمى شوى .
عابد پول را گرفت و روانه شهر شد و سراغ خانه فلان زن فاحشه را گرفت . مردمخوشحال شدند و گفتند: عابد آمده كه او را توبه دهد و از گناه منع كند. خانه را به اونشان دادند. با همان لباس وقيافه اى كه داشتداخل شد و گفت : اى زن ! اين پول را بگير و زود آماده شو كه وقت نماز نگذرد.
زن نگاهى به او كرد و لباس و قيافه او را كه ديد دريافت وى از مشتريان او نيست والاسر و وضع خود را تغيير مى داد و اين قدر عجله نداشت . اواهل فسق و فجور نيست . ماجرا را از عابد پرسيد: او هم تمام سرگذشت آن كسى كه ميهماناو شده و عبادت او را تا آخر براى زن نقل كرد.
زن فهميد كه آن شخص شيطان بوده است . گفت : اى بنده خدا! او شيطان بوده و با نمازمى خواسته تو را فريب دهد! برگرد و از اينعمل منصرف شو كه گناه نكردن بهتر از گناه كردن و بعد توبه نمودن است ؛ زيراشايد توبه قبول نشود يا عمر تمام شود؛ و در حالى بميرى كه توبه نكرده باشى .اى عابد برگرد، اگر آن شخص هنوز مشغول نماز است بدان او انسانى بوده و اگررفته بدان شيطان بوده ، عابد وقتى برگشت كسى را نديد.
اتفاقا آن زن همان شب از دنيا رفت . صبح كه شد، ديدند بر در خانه او نوشته شده ، اىمردم ! جمع شويد فلان زن را دفع كنيد كه ازاهل بهشت است ! مردم به شك افتادند، در كفن و دفن او حيران شدند! و سه روز دفن او رابه تاءخير انداختند. خداوند به حضرت موسى عليه السلام خطاب كرد كه : برو و مردمرا خبر كن ، جنازه اش را غسل دهند و بر وى نماز بخوانند و در قبرستان مسلمانان دفن كنند.من به خاطر اين كه يكى از بندگان ما را از گناه منصرف كرد، او را بخشيدم و از گناهاناو صرف نظر كردم و او را از اهل بهشت قرار دادم .(311)


زمين شيطان  

همين طور كه شيطان در دنيا دست از انسان بر نمى دارد و هميشه بهدنبال اوست و فريبش مى دهد، در قيامت هم نمى خواهد از انسان دست بردارد و از او جدا شود؛حتى وقتى داخل جهنم شد، از خداوند متعال خواهش ‍ مى كند كه با طرفداران و پيروانش بهجهنم رود و با هم عذاب شوند. در بعضى از اخبار وارد شده : چون روز قيامت شود خداوندمتعال امر فرمايد كه ابليس را به جهنم ببرند.
وقتى به جهنم بردند مى گويد: بارالها، تو خداوندعادل هستى و مرا در دنيا پيروان و فرمانبرانى بود. (خواهش مى كنم كه ايشان را نيز بامن به دوزخ فرستى ) خداوند به ملائكه خطاب مى كند و مى فرمايد: علماى امت محمدصلى الله عليه و آله را حاضر كنيد.
وقتى آنها را حاضر مى كنند به ايشان خطاب مى رسد: مى خواهم از شما مسئله بپرسم ! آنمسئله اين است كه :اى علماى امت محمد صلى الله عليه و آله ! شما درباره زمينى كه غاصبىآن را غصب كرده و در آن تخمى كشت نموده و حاصلى از آن به دست آمده است چه مى گوييد،آيا آن حاصل از كيست ؟ - از مال صاحب زمين است يا از غاصب ؟ عرض مى كنند: بارالها! زمينمال صاحب اصلى او است و حاصل به دست آمدهمال غاصب است كه آن زمين را غصب نموده - چون در حديث آمده :
الزرع للزارع و لو كان غاصبا
(حاصل به دست آمده مال زارع است ولو اين كه غاصب باشد.)
خطاب مى رسد: امروز حكم من درباره ابليس همان است كه علماى امت محمد صلى الله عليه وآله گفتند. دلهاى بندگان زمين هاى من است كه در عوض بهشت از ايشان خريده ام ، قرآن دراين باره فرموده :
ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة
(به درستى كه خداوند متعال از مؤمنان جان ها و مالهاى آنها را خريده است براى اين كهبهشت را بجاى آن به ايشان بپردازد)(312)
شيطان لعين ، آن زمين ها را كه دلهاى مردم باشند از من غصب كرد و تخم وسوسه در آنكشت نموده و حاصل معصيت از آن پيدا شده است . من زمين هاى خود را گرفتم - وحاصل زمين ها - و معصيت هاى ابليس را به او واگذار كردم . پس همه معاصى را به گردنآن ملعون بار كنيد و او را به دوزخ اندازيد. منم آن خداوند عادلى كه جور و ستم به كسىنمى كنم .(313)


فروش شيطان  

همين طور كه خداوند عالم بهشت را به جاى جانها و مالهاى ايشان به مؤمنان مى فروشد،شيطان هم چيزى (دنيا) را كه ملك خود مى داند، به طرف داران سست ايمان و از خدا بى خبرو خودباختگان دنيا مى فروشد.
وارد شده است كه : هر روز صبح شيطان لعين ، دنيا را بلند مى كند و با صداى رسا مىگويد: آيا كسى هست از من چيزى را كه همه اش زيان ، غصه و اندوه ، رنج و ناراحتى ،بدبختى و بيچارگى ، شقاوت و سنگ دلى ، خودخواهى و بلند پروازى است و اصلاسرور و خوشحالى در آن وجود ندارد، بخرد؟
دنياطلبان و دنيا دوستان مى گويند: ما با همه عيوبى كه دارد خواهانش ‍ هستيم و مى خريم.
شيطان مى گويد: بدانيد كه - فروشنده هنگام فروش جنس خود بايد تمام عيوب ظاهر وباطن آن را براى خريدار بيان كند - من هم عيوب آن را براى شما بيان مى كنم . اين دنياكه شماطالب آن هستيد عجوزه اى بدسابقه و دزد مى باشد، از طرف ديگر با شما دشمناست و دشمنى مى كند و دوست نخواهد شد، آن گونه كه با پدران و گذشتگان شمادوستى نكرد و همه آنان را هلاك كرد.
اهل دنيا و خريداران آن مى گويند: باكى نيست ، ما حاضريم آن را با تمام كاستى هايشبخريم و فسخ هم ننماييم .
شيطان مى گويد: بهاى آن درهم و دينار نيست ، بلكه سهم شما از بهشت است و من هم ايندنيا را خريده ام به بهاى لعنت خداوند و ملائكه و اولياى او، غضب و عذاب خداوند، نااميدىاز رحمت واسعه او جل جلاله .
مى گويند: ما نيز به همين طور خريداريم . شيطان مى گويد: علاوه بر قيمت ، من نفع وسودى هم مى خواهم . سودش دل بستن به آن است ، هرگز دست برنداريد و از آن جدانشويد و همه چيز حتى ايمان و وجدان خود را فداى آن كنيد.
ايشان مى گويند: همه اين ها را پذيراييم و حاضريم آنها را فدا كنيم . سپس ‍ وى براىآنان دعا مى كند و با خوشحالى مى گويد: اين معاله براى شما مبارك نباشد، اميدوارم كهاز آن سود و نفعى نبريد و بدبختى آن گريبان شما را بگيرد و شما را هم نابودسازد.(314)


خواب شيطان  

همه چيز حتى درختان و گياهان در زمستان مى خوابند. شياطين هم مانند همه آنها مى خوابند.اما چگونگى خواب و وقت و مدت آن به درستى معلوم نيست . آنها كجا مى خوابند و چگونهخواب مى روند، مشخص ‍ نيست . فقط نحوه خواب آنها را مى توانيم اين گونه بگوييم . ازروايات به دست مى آيد كه : شياطين به خلاف پيامبران بر روى صورت و پيامبران بهپشت مى خوابند.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم در يكى از وصيت هاى خود به على عليهالسلام فرمود: يا على عليه السلام خوابيدن بر چهارقسم است :
1. خواب انبيا: آنها بر پشت مى خوابند به طورى كه صورت آنها به طرف آسمان است .
2. خواب مؤمنان : آنها به طرف راست مى خوابند به طورى كه دست راست آنان به زيربدنشان قرار گيرد.
3. خواب كفار و منافقان : كه آنان به طرف چپ مى خوابند.
4. خواب شياطين : كه آنان به رو و شكم مى خوابند.(315)


گلايه شيطان  

گاهى شيطان از دست بعضى افراد گلايه مى كند. او تمام دنيا را از آن خود مى داند و مىگويد: چون مؤمنان مى دانند كه دنيا از آن من است ، آن را دشمن مى دارند ودنبال آن نمى روند، اما عده اى هستند كه دنيا را طالبند و به آن عشق مى ورزند.
شيخ عطار، در كتاب منطق الطير، در همين باره داستانى را به شعر در آورده و قدرى ازگلايه و ناراحتى شيطان را متذكر مى شود و مى گويد:

عاقلى شد پيش آن صاحب چله (316)
كرد از ابليس بسيارى گله
مرد گفتش : اى جوان مرد عزيز
آمد بد پيش از اين ، جا بليس (317)
خسته مى بود از تو و آزرده بود
خاك از ظلم تو بر سر كرده بود
گفت : دنيا جمله اقطاع (318) من است
هست مؤمن آن كه دنيا دشمن است .
تو بگو او را كه عزم راه كن
دست از اقطاع من كوتاه كن
من به نيشش مى كنم آهنگ سخت
زآنكه در اقطاع من زد چنگ سخت
هر كه بيرون شد زاقطاعم تمام
نيست با وى هيچكارم والسلام
باز نقل مى كند كه روزى حضرت عيسى بن مريم عليه السلام خشتى را زير سر خودگذاشته و خوابيده بود. شيطان آمد و گفت : اى عيسى ! مگر تو زاهد نيستى ؟ فرمود: چرا.عرض كرد: اگر زاهدى پس چرا دل به دنيا بسته اى ؟ فرمود:دل بر چه بسته ام ؟ گفت : به اين خشتى كه زير سر گذاشته اى . آن حضرت خشت را اززير سر برداشت و دور انداخت و بار ديگر خوابيد.
شيخ عطار اين داستان را هم به شعر آورده است :
عيسى مريم به خواب افتاده بود
نيم خشتى زير سر بنهاده بود
چون گشاد از خواب خود عيسى نظر
ديد ابليس لعين را بر زبر(319)
گفت : اى ملعون ! چرا ايستاده اى
گفت : خشتم زير سر بنهاده اى .
جمله دنيا چو اقطاع من است
هست آن خشت از آن من و اين روشن است
تا تصرف مى كنى در ملك من
خويش را آورده اى در ملك من
عيسى آن از زير سر پرتاب كرد
روى را بر خاك و عزم خواب كرد
چون فكند آن نيم خشت ، ابليس گفت :
من كنون رفتم تو اكنون خوش بخفت
چون به سر خشت لحد خواهى نهاد
خشت بر خشتى چرا بايد نهاد(320)

ترس شيطان  

شيطان همان طور كه از عده اى در امان است و به آنها اميد دارد، از عده اى هم مى ترسد بهطورى كه هر وقت آنان را مى بيند فرار مى كند. از جمله : عالمانى هستند كه به علم خودعمل مى كنند و مردم را هدايت و دين و عقايد آنان را محكم مى نمايند. مردم را بيدار كرده و بهسوى رستگارى مى كشانند.
آورده اند كه : روزى يكى از علماى اهل رياضت به سوى مسجد رفت . ديد شيطان ملعون درمسجد ايستاده است گاهى پاى خود را داخل مسجد مى گذارد و چند قدمى با ترس پيش مىرود، و گاهى با شتاب بيرون مى آيد.
گفت : اى ملعون ! چه مى كنى ؟ در اين جا چه مى خواهى ؟ چرا رنگت پريده و لرزانى ؟براى چه گاهى چند قدم پيش مى روى و خود راداخل مسجد مى كنى باز با عجله بيرون مى آيى و ترس تو از چيست ؟ شيطان گفت : جاهلىدر اين مسجد مشغول نماز است ، يك نفر عالم هم در گوشه مسجد خوابيده . مى خواهم اينجاهل را وسوسه كنم و نمازش را باطل نمايم ، ولى مى ترسم آن عالم بيدار شود، هيبت آنعالم مانع است كه من داخل مسجد شوم .
البته شيطان حق دارد كه از عالم در حال خواب بترسد؛ زيرا خواب عالم از عبادت و نمازخواندن جاهل بهتر و ارزش آن بيشتر است .
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلم در اين باره مى فرمايد:
يا على نوم العالم افضل من عبادة العابدالجاهل
(يا على خواب عالم از عبادت عابد جاهل بهتر و فضيلت آن بيشتر است ).(321)


درهم كوبنده شيطان  

اگر مى خواهيد از دشمن قدار انتقام بگيريد، اگر مى خواهيد انتقام خود و پدران و مادران ونياكان خويش را از دشمن ديرينه انسان بگيريد، اگر مى خواهيد قدرت و شوكت خود را دربرابر دشمن سركش چندين هزار ساله به نمايش گذاريد، اگر مى خواهيد ضربه محكمو كارى را بر دشمن خستگى ناپذير خود فرود آوريد، اگر مى خواهيد دشمن با سابقهخود را از اطرافتان برانيد و تا هميشه ماءيوسش كنيد، اگر مى خواهيد ديگر آن دشمنسرسخت و پركار به سراغ شما نيايد و روى شما سرمايه گذارى نكند، اگر مى خواهيددشمن ترين دشمنان خود را كه شيطان رجيم باشد مغلوب و منكوب كنيد، اگر مى خواهيد آنملعون را بكوبيد و دست و پاى او را خرد نماييد، نماز بخوانيد.
يكى از اركان نماز سجده است . آن پليد متمرد خواست خود را برخواست خدا مقدم دانست ،وقتى كه فرمان سجده بر آدم را نپذيرفت ، مسلما نماز با سجده را هم نمى توانستبپذيرد. اگر او سجده مى كرد، قابل هدايت بود، در حالى كه به خدا گفت : خدايا! مرابه راه راست هدايت كن .
نمازى كه به گفته بزرگ ترين فرستاده خدا حضرت خاتم الانبيا محمد بن عبداللهصلى الله عليه و آله وسلم كه مى فرمايد: پايه دين ، پيمان و عهد با خدا، معراج ووسيله بالا رفتن مؤمن ، وسيله سنجش و معيار و ميزان مردم ، نسبت به دين مانند سر نسبتبه بدن ، مرز ميان ايمان و كفر و خلاصه مفتاح و كليد بهشت است .
بعضى از اعمال و عبادات كوبنده شيطان است ؛ چون همه اركانش به مفهوم تسليم شدن دربرابر خداوند، وضع شده است و او به خاطر همين زير بارش نمى رود. و گفته پيامبراسلام صلى الله عليه و آله وسلم كه فرمود:
الصلوة مد حرة للشيطان
(همانا نماز كوبنده و شكننده شيطان است )(322) و به وسيله نماز شيطان و يارانشفرو مى پاشند.


رضايت شيطان  

گاهى كردار انسان براى شيطان به قدرى ارزش دارد و او راخوشحال مى كند كه مى گويد: من به اين اعمال راضى شدم ؛ گرچه او هيچ كار ديگرىانجام ندهد.
در خبرى آمده كه : شيطان لعين گفته : هرگاه بنى آدم سه خصلت رادنبال كنند، مرا كافى است . اگر چه اعمال ديگرى را انجام ندهند، همان سه خصلت رضايتمن است و بيشتر از آنها نمى خواهم .
اول آن كه ، خود را در ميان خلق بزرگ شمارند و غرور و تكبر به خود راه دهند، مردم راحقير و كوچك حساب كنند، اعمال خود را خوب و باارزش ‍ واعمال مردم را بد و ناپسند بدانند. چنين افرادى از ياران ن هواداران من هستند و من از ايشانراضى ام .
دوم آن كه ، اعمال زشت و بد و ناپسند انجام داده و آنها را كوچك و بى ارزش جلوه دهند و درعبادات سهل انگار باشند، باكى از انجام دادن گناه نداشته باشند، گناه خود را فراموشنمايند و در صدد توبه نباشند. ايشان هم از ياران و مريدان من هستند وكمال رضايت را از آنان دارم .
سوم آن كه ، كارى كه انجام مى دهند از روى خودپسندى يا از روى ريا و بدبينى باشد.مردم را با زبان آزار دهند كه اين از بزرگ ترين گناهان است . حضرت صادق عليهالسلام در اين باره فرمودند: اى مردم ! محافظت زبان از شرايط ايمان است و دشمن ترينمردم نزد خدا كسانى هستند كه مردم از زبان آنان بترسند.(323)


طبل زدن شيطان  

شيطان هم مانند جارچيان دنيا براى جمع كردن مردم به زير پرچم خودطبل مى زند، طبلى دارد كه هر وقت مى خواهد مردم را از ياد خداغافل كند و هر دسته اى را به هر راهى كه مى خواهد بكشاند،دوال (324) را محكم بر طبل مى زند. وقتى صداى آن بلند شد مردم هر چندمشغول نماز و دعا، جماعت و جمعه ، يا در مسجد و تكيه باشند، كار خود را رها كرده و باعجله خود را به زير پرچم آن ملعون مى رسانند.
در حديثى وارد شده : كه پيغمبرى از پيغمبران الهى در مسجد با خداى خود مناجات مى كردو مى گفت : خداوندا! از تو مى خواهم كه شيطان را با سيمايش به من نشان دهى تا او راببينم و برنامه و كار او را بشناسم . از خداوند فرمان رسيد كه : اى پيامبر! از مسجدبيرون رو او را خواهى ديد. وقتى آن پيغمبر از مسجد بيرون آمد، ابليس را ديد كه بر درمسجد ايستاده در حالى كه پرچمى در دست ، و طبلى به گردن دارد و تيرى به كمر بستهاست . آن پيغمبر فرمود:اى ملعون ! آنها چيست ؟
گفت : اى پيامبر خدا! من هر روز با اين وضع به در مسجد مى آيم و يكى از ياران خود رابه داخل مسجد مى فرستم تا وقتى مردم سلام نماز را مى دهند، دردل ايشان وسوسه كند. در اين هنگام من دوال را برطبل مى زنم و سه مرتبه به آواز بلند ندا مى دهم .
نداى اول اين است كه : (الطمع الطمع ) چون اين ندا به گوش ‍ جمعى از مردمطمع كار رسد، در همان ساعت روى از نماز بگردانند و دردل خود گويند: اگر ديگر اين جا توقف كنيم از فلان كار و فلان معامله باز مى مانيم !پس زود بيرون آمده و به زير پرچم من جمع مى شوند. چون هنگام مرگ ايشان رسد از اينتير زهرآلود به شكم ايشان مى زنم تا در شك و شبهه افتند و بدون ايمان و بدونتوبه از دنيا بروند.
نداى دوم من اين است كه : مى گويم : (الحرص الحرص ) پس ‍ هر كه دردل او حرص دنيا باشد با خود مى گويد: اگر بيش از اين توقف كنم ، ديگران خريد وفروش كنند و سود زيادى برند، ولى من از آن محروم مى شوم ! پس زود از مسجد بيرونمى آيند و زير پرچم من جمع مى شوند.
آواز سوم من اين است كه : (المنع المنع ) چون اين صدا به گوش مردم رسدبخيلان در دل خود گويند: اگر بيش از اين در مسجد درنگ نماييم ، ممكن است فقيرىداخل شود و از ما چيزى بخواهد. با اين وسوسه زودتر خود را به بيرون از مسجد رساندهو به زير پرچم من مى آيند . در اين هنگام من به ايشان مى گويم : خوش آمديد، شما ازياران و لشكريان ماييد. ولى آنان كه در جاى خود نشينند و تعقيب نماز بخوانند، ازبندگان خالص خدا خواهند بود كه حق تعالى درباره آنها فرمود:
الا عبادك منهم المخلصين
(شيطان به خدا گفت : تمام بندگان را گمراه مى كنم - مگر بندگان مخلص ‍را).(325)
پس اى مؤمنان بعد از نماز اندكى در جاى خود به تعقيبات بپردازيد و زود از مسجد فرارننماييد و فريب شيطان را نخوريد و مخالفت با خدا را نكنيد كه دنيا به كسى وفا نكردهو بى اعتبارى آن بر همه معلوم است .(326)

تو را دنيا همى گويد شب و روز
كه هان از صحبتم پرهيز، پرهيز
مده بر خود فريب رنگ و بويم
كه هست اين خنده من گرم آميز

كتاب شيطان  

هر كس براى رواج مذهب و عقيده و افكار خود كتاب مى نويسد و به وسيله آن ، مرام خود راميان مردم انتشار مى دهد. كتاب و نوشته نه فقط براى يكنسل بلكه براى نسل هاى بعد نيز مورد استفاده قرار مى گيرد.
شيطان هم مانند انسانها براى نشر افكار و مرام خود، كتابى نوشته و در ميان پيروانخود مانند ساحران و جادوگران پخش كرده و آن را به (آصف بن برخيا) و حضرتسليمان بن داود عليه السلام نسبت داده كه حاوى سحر و جادو است .
نقل شده : بعد از آن كه حضرت سليمان عليه السلام رحلت نمود، بعد از مدتى كهموريانه ها به وسيله خوردن عصاى او مرگش را آشكار كردند. شيطان ملعون از فرصتاستفاده كرده و كتابى درباره سحر و جادو تاءليف كرد و در پشت آن نوشت ، كتابى استكه (آصف بن برخيا) براى پادشاه خود، سليمان ابن داود، نوشته و از ذخيره ها و گنجهاى علم است .
در اين كتاب آمده : هركس بخواهد فلان كار را انجام دهد بايدمتوسل به فلان سحر شود. هر كس بخواهد فلانعمل را انجام دهد، بايد به فلان جادو عمل كند. بعد از نوشتن ، آن را زير تخت حضرتسليمان دفن كرد. سپس آن كتاب را همان جا به مردم نشان داد.
مردم دو دسته شدند، يكى كفار و يهود؛ بعد از اين كه كتاب را ديدند گفتند: غلبهسليمان بر ما و بر همه موجودات به سبب سحرهايى بوده كه در اين كتاب نوشته شدهاست ! آنان هم مطالب آن كتاب را به كار گرفتند و سحر و جادو را همه جا ترويج داده وبه مردم آموختند.
ديگرى مؤمنان و يكتاپرستان ؛ ايشان مى گفتند: حضرت سليمان بنده خدا و پيغمبر اواست . آن چه را كه انجام مى داد، و تسلطى كه بر همگان داشت ، به اعجاز پيغمبرى وقدرت ربانى بوده . مربوط به سحر و جادو نبوده است ! قرآن در اين باره مى فرمايد:
واتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان و ما كفر سليمان و لكن الشياطين كفروايعلمون الناس السحر
(يهود) (از آن چه شياطين در عصر سليمان بر مردم مى خواندند، پيروى كردند. وسليمان هرگز - دست به سحر و جادو نيالود - كافر نشد. ولكن شياطين كفر ورزيدند وبه مردم سحر آموختند - و خود از آن تبعيت نمودند)(327)


غرور شيطان دائمى نيست  

اين طور نيست كه شيطان از عمل خلاف خود حقيقتاخوشحال باشد بلكه ناراحت هم است . گاهى اوقات پيش پيامبران الهى آمده و درخواستتوبه و عفو نموده است . باز هم كبر و نخوت ، غرور و بد ذاتى ديرينش مانع از توبهاو شده و باز به حال قبل باقى مانده است .
روزى پيش حضرت نوح عليه السلام آمده و از كرده خود اظهار پشيمانى كرد و گفت : يانبى الله ! مى خواهم توبه كنم و از كرده خويش پشيمانم ؟ آيا توبه من در پيش گاهخداوند متعال پذيرفته است و مرا قبول مى كند؟
آن حضرت فرمود: خداوند (ارحم الراحمين ) و تواب و غفار و كسى است كه توبهبندگان را قبول مى كند.(328) اگر واقعا پشيمانى و مى خواهى توبه كنى ،اول بايد بروى بر قبر حضرت آدم ابوالبشر سجده كنى تا خداوندمتعال تو را بيامرزد.
آن ملعون وقتى اين را شنيد: كبر غرور او اجازه نداد و تعصب او مانع اين كار شد و گفت :اى نوح ! من در بهشت و در ميان ملائكه برخود آدم سجده نكردم - در حالى كه او استادفرشتگان بود. حال چگونه بر مرده و قبر او سجده كنم . اگر بنا بود سجده كنم از هماناول بر زنده آدم سجده مى كردم ، نه الان كه بر خاك او سجده كنم .(329)


طلب مغفرت شيطان  

شيطان با اين همه خباثت ذاتى كه بر شمرديم ، از درگاه الهى ماءيوس و نااميد نمىشود، در اماكن مقدسه و پيش افراد بزرگ و مقدس و اولياى خدا ظاهر مى شود و از آنان مىخواهد تا واسطه شوند كه گناه وى بخشوده شود. منطقش اين است كه من هر چه گناهانبزرگ انجام دهم ، نافرمانى خداوند متعال كنم ، رحمت خدا از آن بزرگ تر است ، و اميد مىرود كه خداى بزرگ گناهان بزرگ مرا هم بيامرزد.
از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده كه : ايشان فرمودند: من در كنار كعبه معظمهنشسته بودم . ناگهان ديدم پيرمردى كمر خميده ، در حالى كه از اثر پيرى ابروهايشبر چشمانش افتاده ، عصايى به دست گرفته ، كلاهى قرمز بر سر نهاده ، عبايى از موبر دوش انداخته و به ديوار كعبه تكيه داده بود، نزديك پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم آمد و گفت :
يا رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم ! از خدا بخواه كه مرا بيامرزد و قرين رحمتخود فرمايد. حضرت فرمود: اى پيرمرد! سعى تو ضايع وعمل تو باطل شد و از بين رفت .
سپس از پيش آن حضرت رفت . ايشان به من فرمودند: يا على ! آيا شناختى او را؟ عرضكردم : خير يا رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم ! فرمود: آن شخص شيطان رجيمبود!
على عليه السلام مى گويد: من دنبالش دويدم تا به او رسيدم . با او در آويختم تا او رابه زمين زدم و روى سينه اش نشستم . دست بر گلوى او گذاشتم كه او را خفه كنم . به منگفت : يا على ! مرا خفه مكن ! زيرا مهلت داده اند تا روز معين و معلوم . يا على ! به خداقسم من تو را دوست دارم و اين حرف را جدا مى گويم . كسى با تو دشمن نيست و نمىتواند دشمن تو باشد مگر اين كه من در نطفه او شركت كرده باشم ، يا ولدالزنا باشدعلى مى فرمايد: من خنديدم و آزادش كردم .(330)


دفع وسوسه شيطان  

چند كار است كه اگر انسان آنها را انجام دهد وسوسه شيطان از او دفع مى شود و آنملعون تا مدتى قادر نيست او را وسوسه نمايد.
1. پناه بردن به خدا: اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: وقتى شيطان يكى از شما راوسوسه كند بايد به خدا پناه بريد و بگوييد:
(امنت بالله و برسوله مخلصا له الدين ). (331)
و نيز آمده : زمانى كه در قلب تو شكى رخنه كند بايد بگويى :
(هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هوبكل شيى ء عليم ). (332)
2. حنا: در حنا بستن چهارده خصلت است : نهم از آنها اين كه وسوسه شيطان را كم مىكنند.(333)
3. خوردن انار: امام صادق عليه السلام فرمود: انار زمانى كه در معده قرار گيرد تاچهل روز وسوسه شيطان را از بين مى برد.(334)
4. آب نيسان : آن آب بارانى است كه بعد از 23 روز از كه عيد نوروز گذشت تا سىروز بعد از آن مى گيرند.(335) كسى كه دوست دارد شيطان با وسوسه خود او را اذيتنكند، از آب نيسان بياشامد.(336)
5. شستن سر با سدر: امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه سر و صورت خود را بابرگ سدر بشويد، خداوند شيطان را هفتاد روز از او دور مى گرداند.(337)
6. مسواك : امام صادق عليه السلام فرمود: بر شما باد به مسواك كردن ؛ زيرا آنوسوسه شيطان را از سينه انسان بيرون مى برد.(338)
7. ذكر اهل بيت : ذكر اهل بيت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلم براى وسوسه درسينه انسان شفا است (339) (از همه مهم تر اين كه انسان درود بر پيامبر اسلام صلىالله عليه و آله وسلم به فرستد.
8. روزه گرفتن : روايت شده كه : هر كس در هر ماه سه روز، روزه بگيرد آن سه روزمطابق روزه همه دنياست و وسوسه شيطان را از قلب بيرون مى برد.(340)


گدائى نمودن شيطان  

شيطان بارها و بارها كاسه گدايى پيش پيامبران برده و از آنان ميوه و طعام بهشتىطلب نموده است ، ولى آنان چون او را مى شناختند چيزى به وى نداند. از جمله :
1 - در زمان آدم :
وقتى حضرت آدم عليه السلام انگور كاشت ، شيطان پيشش آمد و از انگور خواست . آدم ،چيزى به او نداد و مواظب بود كه شيطان از اين ميوه ندزدد و نخورد. روزى پيش حضرتحوا آمد گريه كرد و خواهش نمود كه يك خوشه انگور به او دهد. او هم خوشه انگورى بهاو داد. وقتى در دهان گذاشت و خواست بخورد حضرت آدم متوجه شد. فورا آمد و از دهان اوبيرون آورد و فرمود: ميوه بهشتى بر تو حرام است و نبايد بخورى !
2 - در زمان ابراهيم :
وقتى حضرت ابراهيم عليه السلام ماءمور شد كه فرزند خود را قربانى كند -اسماعيل را به قربان گاه برد - يك قربانى به جاى او از بهشت آمد و حضرت آن راقربانى كرد و بر روى الاغ انداخت و به مكه آورد. چون خواست گوشت حيوان را تقسيمكند، شيطان به صورت گدايى پيش ‍ ابراهيم آمد و گفت : اىخليل الله ! از گوشت قربانى فرزندت مقدارى هم به من فقير بده . ابراهيم هم خواستچيزى به او بدهد كه جبرئيل آمد و گفت : وى شيطان است ، خصيتين و سپرز آن را به اوبده .
3 - در زمان حضرت رسول :
آن ملعون پى در پى به خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم به گدايى مى آمد؛چون مى دانست كه اين بزرگواران سايل را رد نمى كنند.
بعد از آن كه جعفر بن ابى طالب از حبشه بازگشت . روزى پيامبر اسلام صلى اللهعليه و آله وسلم و جعفر به خانه حضرت على عليه السلام آمدند. چون در خانه چيزىبراى پذيرايى نبود حضرت فاطمه عليهاالسلام دو ركعت نماز خواند و سر به سجدهنهاد و از خداوند طلب غذا نمود. وقتى سر از سجده برداشت ، ديد طبقى آماده است و در آنمقدارى خرما و هفت گرده نان و هفت مرغ بريان ، يك ظرف شير و يك ظرفعسل در آن هست . آنها را برداشت آورد در خدمت آن حضرت گذاشت و همه آماده خوردن شدند.
در اين هنگام شنيدند سايلى از پشت در صدا مى زند: اىاهل بيت كرم وجود! از اين طعام كه مى خوريد، اندكى هم به من بدهيد.
فاطمه زهرا، نانى برداشت و يك مرغ بريان روى آن گذاشت و خواست كه بهسائل دهد در اين وقت حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم او را از دادن بهسائل منع فرمود. آن سائل هم رفت . بعد از مدتى با قيافه ديگر وارد شد؛ در حالى كهپارچه و تخته اى به پاى خود بسته بود تااهل خانه گمان كنند كه پاى او شكسته و معلول است .

تخته ها بر پاى بسته از چپ و راست
تا گمان آيد كه او بشكسته پا است
كنار در خانه آن حضرت ايستاد و با صداى بلند فرياد زد و گفت : اىاهل خانه جود و كرم و احسان ! به من معلول و پاى شكسته كمك كنيد. مقدارى از غذايى كه مىخوريد به من بى نوا بدهيد. باز فاطمه زهرا (س ) خواست چيزى به او دهد پيامبر اسلامصلى الله عليه و آله وسلم منعش كرد و فرمود: اى ملعون گم شو تو ر شناختم !؟
ديدش و بشناختش چيزى نداد
رفت و باز آمد بپوشيد از لباء
بار سوم ، خود را به صورتى ديگر در آورد تا شايد به او كمك كنند. به صورتكودك كور و بى چشمى آمد در خانه و گفت : اىاهل بيت ! من عاجزم ، كورم ، يتيم هستم ، مقدارى غذا به من عنايت كنيد! باز آن حضرت فرمود:تو را شناختم از اين جا برو.
براى بار چهارم : باز شكل و قيافه خود را عوض نمود، خود را به صورت زنى مسكين وبيچاره ، چادرى كهنه به سر خود انداخت و كفش پاره به پا نمود و آمد بر در خانهفاطمه نشست و شروع كرد التماس نمودن و طلب غذا كردن . بازرسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم او را شناخت محرومش كرد.
چون كه عاجز شد به آن گونه مكيد(341)
چون زنان او چادرى بر سر كشيد
آمد و بر آستان در نشست
سر فرو افكند و پنهان كرد دست
هم شناسيدش ندادش صدقه اى
بر دلش آمد زحرمان حرقه اى (342)
فاطمه زهرا عليهاالسلام از رد نمودن فقرا و مساكين كه امروز پدرش همه را رد كرد تعجبنمود و گفت :
اى پدر! تا به حال سابقه نداشت كه شما فقيرى را از در خانه نااميد برگردانيد، ولىامروز چندين نفر از فقرا و بى نوايان آمدند و به هيچ كدام چيزى نداديد و همه را دستخالى رد نموديد: فرمود: اى دخترم ! چون غذايى بهشتى است ، بر اينها حرام است .
فاطمه عرض نمود: مگر اين ها چه كسانى بودند.
فرمود: همه اينها شيطان بودند و مى خواستند از غذاهاى بهشتى بخورند. اگر امروز ازاين غذاها مى خوردند از اهل بهشت مى شدند.
نعمت جنات خوش بر دوزخى
شد محرم گر چه حق باشد سخى (343)

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation