بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب از هجرت تا رحلت, سید على اکبر قریشى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     HEJRAT01 -
     HEJRAT02 -
     HEJRAT03 -
     HEJRAT04 -
     HEJRAT05 -
     HEJRAT06 -
     HEJRAT07 -
     HEJRAT08 -
     HEJRAT09 -
     HEJRAT10 -
     HEJRAT11 -
     HEJRAT12 -
     HEJRAT13 -
     HEJRAT14 -
     HEJRAT15 -
     HEJRAT16 -
     HEJRAT17 -
     HEJRAT18 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تكميل مطلب 
1: جمله : حى على خير العمل توسط عمر بن الخطاب از اذان و اقامه برداشته شدوگرنه در اصل تشريع ، اين جمله از طرف خدانازل گرديده است شيعه و اهل سنت اتفاق دارند كه حذف آن از طرف عمر بود و تا زمان اوبه طور شايع گفته مى شد، لذاست كه شيعه ازاول آن را ترك نكرد، اكنون نيز ترك نكرده است ، حتى وقتى كه در زمان هادى عباسى ،حسين بن على بن حسن ، صاحب فخ ، در مدينه خروج كرد و مدينه را زير فرمان درآورد مؤذن مسجد رسول الله صلى الله عليه و آله را وادار كردند كه حى على خيرالعمل را بالاى بام مسجد بگويد: (60)حلبى در سيره اشنقل كرده كه عبد الله بن عمر و على بن الحسين (زين العابدين عليه السلام ) حى علىخير العمل را در اذان مى گفتند (61)
علاء الدين قوشچى كه از بزرگان متكلمين بر مذهب اشاعره است در اواخر بحث امامت درشرح تجريد نقل كرده كه عمربن الخطاب بالاى منبر رفت و گفت : سه چيز در عهدرسول الله صلى الله عليه و آله وسلم بود، ولى من از آنها نهى كرده و تحريم مى كنمو هر كس كه مرتكب شود تنبيه و عقوبت خواهم كرد: متعه زنان و حج تمع و حى على خيرالعمل : قال ايهاالناس ثلاث كن على عهدرسول الله صلى الله عليه و آله انا نهى عنهن و احرمهن و اعاقب عليهن و هى متعة انساء ومتعة الحج و حى على خير العمل
حالا بايد ديد چرا عمر بن الخطاب اين امر را تحريم كرد؟ مرحوم علامه شرف الدينالحسينى در النص و الاجتهاد فرموده : عمر و همفكران او ديدند: اگر اين كار را بكنند، مردمبه جهاد بيشتر تشويق خواهند شد وبه جاى اينكه نماز را بهترينعمل بدانند جهاد را بهترين عمل خواهند دانست (62)نگارنده گويد: اين همان حكايتكاسه از آش داغ تر است . چرا اين فكر رارسول خدا نكرد؟چرا اين مصلحت را خدا ملحوظ نداشت ، خدا ورسول مى گويند: نماز خير العمل است ، ولى خليفه مى گويد: جهاد خيرالعمل است .
باز حلبى در سيره خود نقل كرده : مؤ دن پيش عمر آمد تا او را براى نماز بخواند، ديدخليفه خوابيده است ، گفت : الصلوة خير من النوم ، عمر خوشش آمد و گفت : اين را در اذانصبح بگو(63)اين هم از آن زمان رسميت يافت .
2: ما شيعيان در اذان و اقامه بعد از شهادت بر رسالت مى گوييم اشهدان علياولىالله ناگفته نماند شهادت بر ولايت دراصل اذان نيست ، و بعدها به اذان افزوده شده است ولى تاريخش حتى از هزارسال بيشتر است زيرا صدوق در سيصد و هشتاد ويك (381) هجرى وفات يافته و نيزشيخ طوسى در مبسوط و ديگران مطرح كرده اند، ولى از اين كه مرحوم كلينى در كافىنقل نكرده به نظر مى آيد بعد از زمان او به وجود آمده است .
وفات كلينى در 328 يا 329 است ، بنابراين مى شود تخمين زد كه بعد از كلينى وقبل از صدوق عملى شده است (64)
مرحوم آية الله حاج سيد احمد زنجانى در (الكلام ، يجر الكلام ) فرموده است : شيعيانخواستند با اين عمل آن همه ناسزاها را كه در زمان بنى اميه به على عليه السلام درمنابر گفته شد، جبران نمايند.
ناگفته نماند: شيعيان آن را از جانب خويش خلق نكرده اند، بلكه از روايات الهام گرفتهاند، مثلا در روايات قاسم بن معاويه از امام صادق عليه السلامنقل شده كه فرمود: فاذا قال احدكم لااله الاالله ، محمدرسول الله صلى الله عليه و آله فليقل على اميرالمؤ منين (65)
مرحوم مجلسى در بحار، ج 81 ص 111 فرموده : بعيد نيست كه شهادت بر ولايت از اجزاءمستحبه باشد زيرا كه شيخ طوسى و علامه و شهيد و ديگران گفته اند: در اين زمينهرواياتى است مرحوم علامه سيد شرف الدين (66)فرموده : و كذلك الشهادة لعلىعليه السلام بعد الشهادتين فى الاذان فانما هىعمل بادلة عامة تشملها
مرحوم حاج آقا رضا همدانى (67) فرموده : فالاولى ان يشهد لعلى عليه السلامبالولاية و امرة المؤ منين بعد الشهادتين قاصداامتثال العمومات الدالة على استحابه
بنابراين اين عمل ظاهرا با صلاحديد فقها و استدلال آن ها بوده است اين سخن راباترجمه كلام مرحوم آية الله حكيم در مستمسك عروة به پايان مى برم : مانعى ندارد كهشهادت بر ولايت را به قصد استحباب مطلق بگوييم ... بلكه اينعمل در اين روزگار از شعائر ايمان و رمز تشيع به شمار آمده از اين جهت رجحان شرعىدارد و بلكه مى شود گفت : واجب است اما نه به عنوان جزئيت (68) ناگفته نماند جملهحى على خير العمل و شهادت بر ولايت گاهىمعمول و گاهى قدغن مى شد، از زمان سلطان طغرل سلجوقى مدت پانصد و بيستسال قدغن بوده تا به دستور شاه اسماعيل صفوى هر دو رسمى گرديد.
صلاح الدين ايوبى و خيانت او 
در اينجا به مناسبت كلمه حى على خير العمل مناسب است يادى از اصلاح ايوبى وخيانت او نسبت به تشيع شود، خلفاى فاطمى دويست و هفتاد و يك(271)سال يعنى از سال 296 تا سال 567 قمرى سلطنت كردند، در عصر آنها تشيع درآفريقا چنان زياد شد كه يك نفر از اهالى فلسطين گفت : اگر ده تير داشته باشم 9 عددعدد آن را به طرف مغرب (مراكش ) مى اندازم ، چون شيعيان فراوانى دارد و يك عدد آن رادر فرنگ .
تشيع با حكومت آنها در مصر و شام و مغرب و غيره گسترش يافت . دانشگاه الازهر مصرتوسط جوهرالصيقلى فرمانده لشكر خليفه فاطمى ساخته شد، و با برنامه شيعى درآن تدريس مى شد، و اولين كتابى كه در آن خوانده شد كتاب الاقتصاد در فقهآل رسول بود، و پس از آن كتاب دعائم الاسلام دربارهحلال و حرام و قضايا و احكام اهل بيت تدريس شد. چنان كه محمد عبدالنعم خفاجه در كتابالازهر فى الف عام ، ج 1، ص 15 به بعد گفته است :
آخرين خليفه فاطمى العاضدلدين الله كه در قاهره حكومت داشت با اروپا مىجنگيد، او از نورالدين محمودبن زنگى حاكم شام كمك خواست نورالدين لشكر بزرگى رابه فرمانهدى شيركوه به كمك العاضد شيركوه پس از پيروز شدنوزير العاضد شد، و پس از دو ماه از دنيا رفت و وزارت به پسر او صلاح الدينرسيد(69) صلاح الدين به جاى تشكر از خليفه فاطمىمشغول نقشه عليه او گرديد و سلطنت را از دست او ربود و همهاموال او را مصادره نمود؛ تا جايى كه اسب سوارى او را نيز گرفت . و پس از چندى او رازندانى نمود و اقوام خويش را از شام به مصر آورد و خانه هاى درباريان فاطمى و املاكآنها را به اقوام خويش داد.
صلاح الدين قاضيان شيعه را عزل كرد وبه جاى آنان قاضيان شافعى را منصوب نمود،حى على خيرالعمل را از اذان برداشت و مردم را به مذهب مالكى و شافعى دعوتكرد؛ لذا مذهب تشيع مخفى شد تا آن كه در مصر فراموش گرديد. او مردم را وادار بهعقيده تسنن واشاعره مى كرد، هركس مخالفت مى نمود، او را مى كشت ، صلاح الدين دستورداد: گواهى كسى بايد قبول شود كه معتقد به مذاهب اربعه باشد، و نيز فقط كسى حقسخنرانى و تدريس دارد كه از يكى از آن مذاهب را تقليد نمايد. خفاجى ، مى نويسد،ايوبيها، در مطلق آثار شيعه دخالت كرده و آن ها را نابود نمودند(70)
صلاح الدين باقى مانده اولاد على عليه السلام را در مصر زندانى كرد، ميان مردان وزنان آنها جدايى انداخت تا نسل على عليه السلام منقرض گردد؛ روز عاشورا كه بنىاميه و حجاع عيد مى گرفتند و تعطيل شده بود، مجددا عيد قرار داد، او كتابخانه اىبزرگ از جمله كتابخانه فاطميان را كه گويند قريب دويست هزار جلد كتاب داشت از بينبرد.
البته ما منكر مبارزات صلاح الدين با صلبيها نيستيم و شهامت وى را در متلاشى كردن وراندن آن ها ناديده نمى گيريم ، ولى از اين خيانت بزرگى كه بر ولايت و تشيع كردنيز نمى شود صرف نظر نمود؛ خداوند به او سزاى مناسب كردارش را بدهد؛ عجيب استكه بسيارى از مردم جنايتهاى او را ناديده گرفته و از وى به نيكى ياد مى كنند؛ آنچهدرباره صلاح الدين نقل شد همه از كتاب شيعه و زمامداران خودسر تاءليف مرحوممحمد جواد مغنيه ترجمه مرحوم زمانى ، ص 214 - 217 است .
روز عاشورا 
مرحوم مجلسى در بحار فرموده : رسول خدا صلى الله عليه و آله درسال اول هجرت روز عاشورا را روزه گرفت و دستور داد آن را روزه بگيرند: وفىهذه السنة صام عاشورا و امر بصيامه (71) ولى چون روز رمضان واجب شد، آن راترك نمود، اين مطلب از ولايت كافى و فقيه بخوبى روشن مى شود، نجمة بن حارث مىگويد: سئلت ابا جعفر عليه السلام عن صوم يوم عاشورافقال : صوم متروك بنزول شهر رمضان و المتروك بدعة (72).
و در فقيه نقل كرده كه آن حضرت در جواب محمد بن مسلم و زراه فرمودند: كان صومهقبل شهر رمضان فلما نزل شهر رمضان ترك (73) مرحوم شيخ طوسى دراستبصار، ج 2 ص 135 باب صوم يوم عاشورا بعد ازنقل روايتى در مدح و ذم آن فرموده است : وجه جمع ميان اين اخبار همان است كه مفيد رحمهالله فرموده : هر كه روز عاشورا براى حزن و اندوه بر مصائباهل بيت روزه بگيرد كار خوبى كرده ، و هركه مانند مخالفان به عنوان تبرك و اعتقاد بهبركت آن ، روزه بگيرد، خطا و گناه كرده است .
نگارنده گويد، روزه عاشورا تا شهادت امام حسين عليه السلام مخير بوده است و چونبنى اميه آن را مبارك دانسته و روز گرفتند لذا ائمه اطهار عليهم السلام از روزه آن نهىكرند. مرحوم شيخ طوسى فرموده : ويستحب صوم هذا العشر فاذا كان يوم عاشورا،امسك عن الطعام و الشراب الى بعد العصر ثميتناول شيئا يسيرا... (74) احكامى كه درسال اول و دوم نازل شد
ناگفته نماند: سوره بقره از نظر تاريخ و روايات درسال اول و دوم هجرت نازل شده است ، مگر بعضى از آيات آن نظير آيات حج تمتع : ذلك لمن لم يكن اءهله حاضرى السمجد الحرام بقره ؛ 196 و آيه واتقوا يوماترجعون فيه الى الله (75)؛ كه هر دو در حجة الوداعنازل شدند و بعضى يا همه آيات ربا، بهنقل تفاسير، بنابراين حدود بيست وپنج حكم يا بيشتر كه در بقره آمده است همه درسال اول و دوم تشريع شده اند كه لازم است به آنها اشاره شود.
تحريم ازدواج با كفار 
امين الاسلام طبرسى در مجع البيان فرموده :رسول خدا صلى الله عليه و آله يكى از ياران خود را به نام مرثدبن ابى مرثد الغنوىبه مكه فرستاد تاگروهى از مسلمانان را كه در مكه مانده بودند، از آن جا خارج كند؛ اومردى قوى و شجاع بود، زنى به نام عناق كه در جاهليت با او آشنايى داشت ازوى تقاضاى ازدواج نمود، مرثد گفت : بايد در اين كار ازرسول خدا صلى الله عليه و آله اجازه بخواهم كه تو مشركى و من موحد، او چون بهمدينه بازگشت از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم اجازه خواست ، آيه تحريمنازل گرديد:
ولا تنكحوا المشركات حتى يؤ من ولاءمة مؤ منة خير من مشركة ولو اعجبتكم ولا تنكحواالمشركين حتى يؤ منوا و لعبد مؤ من خير من مشرك ... (76)
و بازنان مشرك ازدواج مكنيد، تا ايمان بياورند. قطعا كنيز با ايمان بهتر از زن مشركاست . هرچند (زيبايى ) او شما را به شگفت آورد. و به مردان مشرك زند ندهيد، تا ايمانبياورند قطعا برده با ايمان بهتر از مرد آزاد مشرك است ....
ناگفته نماند: قبل از نزول آيه فوق در اين رابطه منعى نبود، حتىرسول خدا صلى الله عليه و آله در مكه دخترش زينب را به ابى العاص و دخترش رقيهرا به عتية بن ابولهب و دخترش ام كلثوم را به عقبة بن ابولهب تزويج كرده بود و هرسه نفر مشرك بودند و نيز در قرآن مى خوانيم كه زن لوط و زن نوح عليهماالسلام هردو كافر بودند درسال اول يا دوم هجرت كه آيه فوقنازل شد اين عمل حرام گرديد جريان : ولاتمسكوا بعصم الكوافر (77)
و به پيوندهاى قبلى كافران متمسك نشويد(و پايبند نباشيد)
ظاهرا مربوط به سالهاى بعد است كه مسلمانان ماءمور شدند زنان كافر خود را تركگويند و شايد هم در عرض آيه بقره نازل شده باشد؛ والله علم .
تحريم مقاربت در حال حيض 
يهود و نصارى و مشركان درباره زنان حائض عقايد گوناگون داشتند،اهل جاهليت و مشركان با زن حائض طعام نمى خورند و از يك ظرف آب نمى آشاميدند و با اودر يك جا نمى نشستند، احكام يهود خيلى سخت تر بود، در سفر لاويان باب 15 آمده :رختخواب ز حائض نجس است و هرچه زن حائض بر آن نشيند نجس خواهد بود، هر كه دستبه بستر حائض زند بايد لباس خود را شسته وغسل كند، و تا شب نجس خواهد بود، اگر حائض به چيزى دست زند، تا شب نجس خواهدبود، و اگر مرد با او هم بستر شود تا هفت روز نجس خواهد بود.
نصارى امر حيض را ساده گرفته و فرقى ميان حيض وعدم آنقائل نبودند مردم جاهليت با زنان حائض مثل يهود رفتار مى كردند(78) اين جريان سببشده كه مسلمانان نظر اسلام را از آن حضرت بپرسند، آيه زيرنازل گرديد:
و يسئلونك عن المحيض قل هو اذى فاعتزلوا النساء فى المحيض ولاتقربوهن حتىيطهرن فاءتوهن من حيث امركم الله ... (79)
از تو درباره عادت ماهانه (زنان ) مى پرسند، بگو: آن رنجى است ، پس هنگام عادتماهانه از (آميزش با) زنان كناره گيرى كنيد، و به آنان نزديك نشويد تا پاك شوند.پس چون پاك شدند، از همان جا كه خداوند به شما فرمان داده است ، با آنان آميزشكنيد...

اين آيه مى گويد كه با زنان در حال حيض نزديكى نكنيد، تا پاك گردند و نيز مىرساند ك بعد از پاك شدن و قبل از غسل مقاربت مانعى ندارد ولى بعد ازغسل بهتر است ونيز بعضى احكام ديگر دارد ازقبيل سقوط نماز و غيره كه كاملا طبيعى و ارفاقى و غير حرجى است ، و اسلام پيوستهاحكام را روى فطرت و طبيعت وضع كرده است ، چون واضع احكام خالق فطرت و طبيعت است.
حكم ايلاء 
ايلاء آن است كه كسى قسم بخورد با زنش نزديكى نخواهد كردو بگويد: واللهلاجامعتك در جاهليت اين كار را براى به فشار گذاشتن و اذيت زنان مى كردند، قرآنآن را تحت قانون مخصوص درآورد و فرمود:
للذين يؤ لون من نسائهم تربص اربعة اشهر فان فاءو فان الله غفور رحيم و انعزموا الطلاق فان الله سميع عليم (80)
براى كسانى كه به ترك همخوابگى با زنان خود سوگند مى خورند(:ايلاء) چهار ماهانتظار (و مهلت ) است پس اگر به (آشتى ) باز آمدند، خداوند آمرزنده مهربان است و اگرآهنگ طلاق كردند، در حقيقت خدا شنواى داناست .
و خلاصه آن كه : اگر زن صبر كرد و چيزى نگفت هيچ ، و اگر به حاكم شكايت كرد،حاكم از وقت شكايت چهار ماه به مرد مهلت مى دهد كه يا طلاق بدهد و يا كفاره داده و به زنخويش بازگردد وگرنه او را زندن مى كند تا به يكى از دو كار تن در دهد و اگر ممكننشد، زن را طلاق يك طرفه مى دهدو
در بحار آمده : و روى عن اميرالمؤ منين عليه السلام انه بنى حظيرة من قصب وجعل فيها رجلا الى من امرئته بعدالاربعة اشهر،فقال له : اما ان ترجع الى المناكحة و اما ان تطلق والا احرقت عليك الظيرة (81)
عده وفات 
از احكامى كه در سالاول و يا دوم هجرت وضع گرديد و تشريع شد عده وفات است ، يعنى اين كه : زن شوهرمرده تا چهار ماه و ده روز بايد عده نگاه دارد، يعنى در آن مدت شوهر نكند و در بدن ولباس ‍ زينت ننمايد؛ مانند: پوشيدن لباسهاى زينت واستعمال عطر و سرمه و خظاب و زينت با جواهرات و...
حكمت اين دستور آن است كه : اولا حامله بودن و نبودن زن معلوم شود، ثانيا: اقوام مردجريحه دار نشوند؛ ثالثا: زن وقار و احترام و وفادارى خويش را حفظ كند؛ و اگربلافاصله ازدواج نمايد در نظر مردم سبك و بى وفا شمرده خواهد شد؛ رابعا احترامشوهر متوفى محفوظ ماند.
اقوام جهان براى زن شوهر مرده عقائد گوناگون داشتند، بعضى ها زن را زنده با شوىمرده اش مى سوزاندند؛ بعضى ها او را كشته و با مرد دفن مى كردند؛ و بعضى ها مانندنصارى تا آخر عمر از ازدواج وى منع مى كردند؛ عربهاى جاهليت تا يكسال او را از شوهر كردن باز مى داشتند؛ ولى اسلام روى مصالحى اين كار را فقط درصدو سى روز قرار داد و چنين فرمود:
والذين يتوفون منكم و يذرون ازواجا يتربص بانفسهن اربعة اشهر و عشرافاذا اجلهنفلا جناح عليهن فيما فلعن فى انفسهم بالمعروف والله بما تعلمون خبير (82)
و كسانى از شما كه مى ميرند و همسرانى بر جاى مى گذارند (همسران ) چهارماه وده روزانتظار مى برند؛ پس هرگاه عده خود را به پايان رساندند در آنچه آنان به نحوپسنديده درباره خود انجام دهند، گناهى بر شما نيست ، و خداوند به آنچه مى كنيد آگاههست
در تفسير عياشى از امام صادق عليه السلامنقل شده : چون آيه فوق نازل شد، زنان به محضررسول الله آمده و مخاصمه كرده و گفتند: ما به چهار و ده روز صبر نتوانيم كرد، حضرتفرمود: در جاهليت چون شوهر يكى از شما مى مرد،پشكل شترى را برداشته به پشت سر مى انداخت و در خانه اش نگاه مى داشت و در خانهمى نشست و يك سال بعد همان پشكل را به صورت سرمه بر چشم خود ميكشيد، آنگاه باديگرى ازدواج مى كرد ولى خدا هشت ماه را از شما برداشت (83)
در حديث ديگرى آمده كه آن حضرت صلى الله عليه و آله به زنان فرمود: اف بر شماپيش از بعثت من يكى از شما چون شوهرش فوت ميشد، پشكلى را به پشت سر مى انداخت ،بعد مى گفت : تا يك سال سرم را شانه نخواهم كرد، سرمه نخواهم كشيد و خضابنخواهم نمود، من فقط به چهار ماه و ده روز امر كردم و آنگاه صبر نمى كنيد(84)
احكام طلاق و عده 
و نيز احكام طلاق از جمله تشريعات سالاول و دوم هجرى است و آن ها عبارتند از اين كه : 1 - زنان مطلقه بايد سه طهر عده نگاهدارند و تا عده تمام نشده حق ازدواج ندارند، و شوهران مى توانند در ايام عده به زنانرجوع كرده و طلاق را باطل كنند
والمطلقات يتربصن بانفسهن ثلاثة قروء... (85)
و زنان طلاق داده شده بايد مدت سه پاكى انتظار كشند...
2 - ايضا مرد اگر سه دفعه زن خود را طلاق بدهد ديگر حق رجوع ندارد مگر آن كه زنبا مرد ديگرى ازدواج كرده و احيانا طلاق بگيرد:
فان طلقها فلاتحل له من بعد حتى تنكح زوجا غيره (86)
و اگر (شوهر براى بار سوم ) او را طلاق گفت ، پس از آن ديگر، (آن زن ) براى اوحلال نيست تا اينكه با شوهرى غير از او ازدواج كند (و با او همخوابگى نمايد)
3 - مادران لازم است به فرزندان خود دو سالكامل شير بدهند، اگر بخواهند شير كامل باشد، وگرنه بايد بيست و يك ماه بدهند:
والوالدات يرضعن اولادهن حولين كاملين (87)
و مادران (بايد) فرزندان خود را دو سال تمام شير دهند...
4 - نيز اگر مردى زنى را قبل از دخول طلاق بدهد، بايد نصف مهر را به او بپردازد:
و ان طلقتموهن من قبل ان تمسوهن و قد فرضتم لهن فريضة فنصف ما فرضتم (88)
و اگر پيش از آنكه با آنان نزديكى كنيد، طلاقشان گفتيد، در حالى كه براى آنان مهرىمعين كرده ايد، پس نصف آنچه را تعيين نموده ايد (به آنان بدهيد)...
همچنين است احكام ديگر كه در آيات 236، 240 و 241 آمده است .
ناگفته نماند: عده اى از احكام طلاق و عده در سوره طلاق آمده است . از ابوسعيد خدرىنقل شده : سوره طلاق كه سوره شصت و پنجم قرآن است هفتسال بعد از سوره بقره نازل گرديده (89). ولى در مجمع البيان از عبدالله بن مسعودنقل كرده كه گويد: هر كه بخواهد با او مباهله مى كنم كه سوره طلاق بعد از آيه والذين يتوفون منكم و يذرون ازواجا (90) ؛نازل شد و نيز نقل كرده كه : پس از نزول احكام طلاق در سوره بقره ، ابى بن كعب بهرسول الله صلى الله عليه و آله وسلم عرض كرد كه زنان مى گويند: مقدارى از احكامطلاق و عده گفته نشده ؛ در جواب آنها سوره طلاقنازل گرديد، بنابراين سوره طلاق در سالاول يا دوم هجرت نازل گشته است كه مى بايد احكام آن را در اينجا بررسى نماييم .
احكامى كه در اين سوره بيان شده به قرار ذيل است :
اول : زن را بايد در حالى طلاق داد كه بمجرد وقوع طلاق ،داخل در عده شود يعنى بايد: او را در طهر غير مواقعه طلاق داد،
يا ايهاالنبى اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن (91)
اى پيامبر چون زنان را طلاق گوييد، در(زمان بندى ) عده آنان طلاقشان گوييد.
دوم : بايد عده را بشمارند، تا تمام شدن آن معلوم باشد، زيرا درحال عده كسوة و نفقة به عهده زوج است ، و نيز معلوم باشد كه زن حملى در شكم ندارد:
فطلقوهن لعدتهن و احصوا العدة (92)
در (زمان بندى ) عده آنان طلاقشان گوييد و حساب آن عده را نگه داريد.
سوم : زن در ايام عده نبايد از منزل مرد بيرون رود يا مرد او را بيرون كند مگر آن كه مثلااهل خانه را بسيار اذيت كند:
لاتخرجوهن من بيوتهن ولايخرجهن الاان ياءتين بفاحشة مبينة (93)
آنان را از خانه هايشان بيرون مكنيد و بيرون نروند مگر آنكه مرتكب كار زشت آشكارىشده باشد.
چهارم : به وقت ايقاع طلاق بايد دو نفر شاهدعادل حضور داشته باشند وگرنه طلاق باطل است :
و اءشهدوا ذوى عدل منكم (94)
و دو تن (مرد) عادل را از ميان خود گواه گيريد.
پنجم : چون عده به شرف تمام شدن برسد، مرد مى تواند رجوع كند و طلاقباطل شود، و يا صبر كند تا عده تمام شود و از زن جدا گردد:
فاذا بلغن اجلهن فاءمسكوهن بمعروف او فارقوهن بمعروف (95)
پس چون عده آنان به سر رسيد (يا) به شايستگى نگاهشان داريد، يا به شايستگى ازآنان جدا شويد...
ششم : زنان يائسه در صورت مطلقه بودن عده ندارند و اگر شك شود كه عدم حيض بهعلت يائسگى يا علت ديگر دارد، بايد سه ماه عده نگاه دارند:
و اللائى يئسن من المحيض من نسائكم ان ارتبتم فعدتهن ثلاثة اشهر (96)
و آن زنان شماكه از خون ديدن (ماهانه ) نوميدند، اگر شك داريد(كه خون مى بينند يانه؟) عده آنان سه ماه است ..
هفتم : زنى كه در سن كسى است كه قاعدتا بايد حيض ببيند ولى حائض نمى شود، درصورت طلاق بايدسه ماه عده نگاه دارد:
واللائى يئسن من المحيض ... فعدتهن ثلاثة اشهر واللائى لم يحضن (97)
و آن زنان شما كه از ديدن حيض نااميد هستند... عده آنان سه ماه است ؛ نيز زنانى كه حيضنديده باشند (هم بايد سه ماه عده بگيرند)
هشتم : زنان حامله كه طلاق داده مى شوند: تمام شدن عده آنها با وضعحمل است كه باشد يا زياد: واولات الاحمال اجلهن ان يضعن حملهن (98)
و زنان آبستن مدتشان آن است كه وضع حمل كنند....
نهم : تاوقت وضع حمل نفقه زن به عهده مرد است ؛
و ان كن اولات حمل فانفقوا عليهن حتى يضعن حملهن (99)
و اگر بار دارند خرجشان را بدهيد، تا وضعحمل كنند.
دهم : اگر زن بعد از وضع حمل حاضر به شير دادن باشد مى تواند براى آن اجرتبگيرد:
فان ارضعن لكم فاءتوهن اجورهن (100)
و اگر براى شما (بچه ) شير ميدهند مزدشان را به ايشان بدهيد.
به اين ترتيب در آن روز مشكلات بسيارى در رابطه با خانوادهحل گرديد.
حكم قصاص 
جريان قصاص و انتقام در جاهليت بسته به قدرت و ضعف طرف بود، طبرسى فرموده :قومى كه از قبيله ديگر قومى بودند قسم خوردند كه به جاى بنده ، شخص آزادى را ازطرف مقابل بكشند، و به جاى زنى مردى را و به جاى يك نفر دو نفر را به جاى يك زخمدو زخم بزنند (101) و نيز نقل شده كه به جاى يك نفر گاهى ده نفر را مى كشتند ولىقرآن مجيد اصل قصاص را حق دانست و اسراف و تعدى درآن را حرام كرد و آن را تحت احكاممضبوطى درآورد و فرمود:
يا ايهاالذين آمنوا كتب عليكم القصاص فى القتلى الحر بالحر
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، درباره كشتگان ، بر شما (حق ) قصاص ‍ مقرر شده ، آزادعوض آزاد...
و آنگاه در علت تشريع آن فرمود:
ولكم فى القصاص حياة يا اولى الالباب لعلكم تتقون (102)
و اى خردمندان ، شما را در قصاص زندگانى است ، باشده به تقوا گراييد. آرى اگردر جامعه قصاص نباشد، حيات اجتماعى به خطر خواهد افتاد ولى اگرقاتل بداند كه او را در مقابل قتل خواهند كشت پى آدم كشى نخواهد رفت ، دولتهاى غربىكه انتقام قصاص را ممنوع كرده اند، اكنون بعضى آن را از سرگرفته و ديگران در فكراز سرگرفتن آن هستند.
تحريم ضمنى مشروبات الكلى و قمار 
گروهى از صحابه محضر رسول الله آمده و گفتند: درباره شراب و قمار چه مىفرماييد كه يكى عقل را ميبرد و ديگرى مال را؟ خطاب آمد:
يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيها اثم كبير و منافع للناس و اثمها اكبر من نفعهما (103)
درباره شراب و قمار از تو مى پرسند بگو: در آن دو، گناهى بزرگ و سودهايىبراى مردم است (اولى ) گناهشان از سودشان بزرگتر است ....
اين آيه گرچه آن دو را صريحا تحريم نميكند، اما ضمنا نشان مى دهدكه اين دوعمل مرضى خدا نيست و در سالهاى بعد صريحا تحريم وقدغن گرديدند.
از ربيع الابرار زمخشرى نقل شده : درباره خمر سه آيهنازل شد، اول آيه يسئلونك عن الخمر و الميسر ؛ بعد از اين آيه بعضى ازمسلمانان شرب خمر مى كردند و بعضى ترك نمودند، تا اين كه مردى شراب خورد و بهنماز ايستاد و پريشان گفت ، لذا آيه :
يا ايها الذين آمنوا لاتقربوا الصلوة وانتم سكارى (104)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، در حال مستى به نماز نزديك نشويد...
نازل گرديد، آنگاه باز بعضى شراب خوردند، حتى عمر بن الخطاب روزى درحال مستى با استخوان شترى سرعبدالرحن بن عوف را بشكست ! بعد نشست و شروع بهنوحه خواندن بر كشتگان بدر از مشركان نمود و اشعار را اسودبن يغفر را مىخواند و آن چنين است :

1 - و كاءين بالقليب بدر
من القنيات و الشرب الكرام
2 - و كاءين بالقليب بدر
من السرى المكامل بالسنام
3 - ايوعدناابن كبشة ان نحيى
و كيف حياة اصداء وهام
4 - ايعجز ان يرد الموت عنى
و ينشرنى اذا بليت عظامى
5 - الا من مبلغ الرحمن عنى
بانى تارك شهر الصيام
6 - فقل لله : يمنعنى شرابى
وقل لله : يمنعنى طعامى ؟!
1 - چه بسا كنيزان نغمه سرا و هم پياله اى گرامى در چاه بدر پنهان شدند.
2 - و چه بسا بزرگان كه با بزرگترين خود در چاه بدر زير خاك رفتند و خوابيدند.
3 - آيا ابن كبشه (105) مارا به زنده شدن بعد از مرگ وعده مى دهد؟! و چه معنا دارد كهانسان پس از آنكه صدى و هام (106) شد دوباره زنده شود؟!
4 - او اگر راست مى گويد مرگ را از من بگرداند، نه اينكه بعد از پوسيدناستخوانهايم بار ديگر زنده ام كند
5 - آيا كسى هست پيامى از من بسوى رحمان ببرد و به او بگويد كه من روزه رمضان تورا نمى گيرم
6 - آرى به خدا بگو: اگر مى تواند مرا از نوشيدن منع كند! به خدا بگو: اگر مىتواند مرا از خوردن جلوگير كند.
اين ماجرا به رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم رسيد، آن حضرت درحال غضب از منزل بيرون آمد، ردايش به زمين كشيده مى شد، چيزى در دست داشت خواست آن رابر سر عمر كوبد، عمر گفت : به خدا پناه مى برم از غضب خدا و رسولش ، پس خدانازل فرمود:
انما يريد الشيطان ... فهل انتم منتهون ؛
عمر گفت : بس كرديم (107)آيه پيش از آن چنين فرمايد:
انما الخمر و الميسر والانصاب والازلام رجس منعمل الشيطان فاجتنبوه (108).
شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند (و) ازعمل شيطانند... پس از آنها دورى گزينيد.
اين دو آيه با هم يك جا نازل شده است .
رسمى شدن ماههاى قمرى 
در احكام اسلامى قمرى رسميت ، دارد، جريان حج ، رمضان ، عده وفات مهلت ايلاء، مكلفشدن پسران و دختران و... با ماههاى قمرى بايد باشد، نظرى به ماههاى شمسى نيست واين با يك سؤ ال كه راجع به هلالها كردندنازل گرديد:
يسئلونك عن الاهله قل هى مواقيت للناس والحج ... (109)
درباره (حكمت ) هلالها(ى ماه ) از تو مى پرسند بگو: آنها (شاخص ) گاه شمارى براىمردم و (موسم ) حج اند
و با آيه 36 از سوره توبه اين مطلب كاملا تثبيت گرديد و آن اين است كه :
ان عدة الشهور عندلله اثنى عشر شهرا فى كتاب الله يوم خلق السموات و الارضمنها اربعة حرم ... (110)
در حقيقت ، شماره ماهها نزد، خدا از روزى كه آسمانها و زمين را آفريده در كتاب (علم ) خدا،دوازده ماه است ، از اين (دوازده ماه ) چهار ماه ، (ماه ) حرام است ....
جنگ با كفار 
درست است كه جنگ تاريخى و سرنوشت ساز بدر درسال دوم هجرت واقع گرديد ولى قبل از آن سريه هايى (111) از طرف آن حضرت بهاطراف رفتند واين نشان مى دهد كه اجازه جنگ درسال اول آمده بوده است ، گويا اولين آيه اى كه اجازه جهان در آننازل گرديد اين بود:
اذن للذين يقاتلون باءنهم ظلموا و ان الله على نصرهم لقدير (112)
به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده ، رخصت (جهاد) داده شده است ، چرا كه مورد ظلمقرار گرفته اند، و البته خدا بر پيروزى آنان سخت تواناست .
درمجمع البيان فرموده : مشركان در مكه مسلمين را اذيت مى كردند، پيوسته زخمى ومضروب محضر آن حضرت آورده و زبان به شكايت گوشه و اجازه جهاد مى خواستندحضرت مى فرمود: صبر كنيد من به قتال امر نشده ام اصبروا فانى لم اءءومربالقتال .
تا اين كه جريان هجرت پيش آمد، خدا در مدينه آيه فوق را بر اونازل فرمود و آن اولين آيه است كه در رابطه باجهادنازل شد.
ابن شهر آشوب در مناقب فرموده : بعد از هفت ماه از هجرتجبرئيل آيه اذن للذين يقاتلون را آورد و شمشيرى برگردن آن حضرت انداخت وگفت : حارب بهذا قومك حتى يقولوا لااله الاالله (113) واقدى در مغازىگويد: آن حضرت در راءس هفتمين ماه هجرت حمزة بن عبدالمطلب را براى تعرض بهكاروان قريش ‍ فرستاد و در ماه هشتم عبيدة بن حارث را به رابغ و در راءس ماه نهمسعدبن ابى وقاص را به خرار فرستاد و در ماه يازدهم خود به جنگابواء رفت ولى جنگى واقع نشد (114)
بنابرانى حكم جهاد در سال اول هجرت نازل شده و به محضنزول با ارسال سريه به گروههاى تعرضى ؛ آن حضرت جهاد را شروع كرده است .آيات ديگر جهاد نظير؛
كتب عليكم القتال و هو كره لكم ... (115)
برشما كارزار واجب شده است ، در حالى كه براى شما ناگوار است .
و آيه :
وقاتلوا فى سبيل الله الذين يقاتلونكم ولاتعتدوا... (116)
و در راه خدا با كسانى كه با شما مى جنگند، بجنگيد، ولى از اندازه در نگذريد...
و آيات ديگر كه در سوره بقره واقع اند همه بعد از آيه اذن للذينيقاتلون ؛ نازل شده است
ولى حرمت قتال در ماههاى حرام ظاهرا در سال دوم هجرتنازل گرديد كه فرمود:
يسئلونكن عن الشهر الحرام قتال فيه قلقتال فيه كبير و صد عن سبيل الله و كفر به (117)
از تو درباره ماهى كه كارزار در آن حرام است مى پرسند، بگو: كارزار در آن ، گناهىبزرگ و بازداشتن از راه خدا و كفر ورزيدن به او...
زيرا كه آن در سريه عبدالله بن جحش بود كه در ماه هفدهم هجرت پيش آمد (مجمع البيان )
بقيه احكام 
احكام و دستورهاى ديگرى كه در سال اول و دوم تشريع شد به طور خلاصه چنين است :
1: وصيت درباره اقوام و در كارهاى نيك :
كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت ان ترك خيرا الوصية للوالدين والاقربينبالمعروف (118)
بر شما مقرر شده است كه چون يكى از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالى برجاى گذارد،براى پدر و مادر و خويشاوندان (خود) به طور پسنديده وصيت كند؛...
امام صادق عليه السلام فرموده : ماينبغى لامرء مسلم ان يبيت الا و وصية تحت راءسه (119)
2: نوشتن اسناد در معاملات و قروض و شهادت گرفتن و حرمت كتمان شهادت
يا ايهاالذين آمنوا اذا تداينتم بدين (120)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، هرگاه به وامى تا سر رسيدى معين ، با يكديگر معاملهكرديد...
3: مهلت دادن به شخص مقروض در صورت تنگدستى :
و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة (121)
و اگر (بدهكارتان ) تنگدست باشد، پس تا (هنگام ) گشايش ، مهلتى (به او دهيد)
4: حرمت ربا و مقدارى از احكام آن :
الذين ياءكلون الربا لايقومون (122)
كسانى كه ربا مى خورند، (از گور) برنمى خيزند...
5: تحريم گوشت ميته ، خون ، گوشت خوك ، و ذبيحه اى به نام غير خدا بر آن بردهشده است :
حرمت عليكم الميته والدم و لحم الخنزير ومااهل لغيرالله به ؛
بر شما حرام شده است : مردار و خون ، و گوشت خوك و، و آنچه به نام غير خدا كشته شدهباشد....
تفصيل اين كلام در سوره مائده آيه 3 است ، ظاهرا علت اين مطلب همان بود كه در مجمعالبيان فرموده قبائل ثقيف و خزاعنه و بنى عامر و بنى مدلج بعضى از زراعت وچهارپايان را برخود حرام كرده و مسائل بحيره و سائبه و وصيله وحام از خود ساختهبودند(123)، اين مسائل از حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله سؤال شد و در نتيجه آيات 168 تا 173 نازل گرديد و حلالها و حرامها را معين گردانيد(124)
6: جريان حج ، عمره تمتع نيز در سوره بقره آمده است كه از آيه مباركه واتموا الحجو العمرة لله
و براى خدا حج و عمره را به پايان رسانيد.
196 شروع شده و در 203 ختم مى شود مساءله احصار(125) وقربانى ، كفاره ماههاىحج ، مقدارى از احكام احرام ، حج تمتع ، مقدارى ازاعمال عرفات و مشعر و... چيزهايى است كه در اين آيه بيان شده است .
به نظر مى آيد كه آيه 196 (واتموا الحج و العمرة ) درسال ششم هجرت در جريان حديبيه نازل شده باشد چنان كه در تفسير ابن كثير،ذيل آيه (فان احصرتم ) نقل شده است ولى در بحار از المنتقىنقل شده كه فريضه حج در سال پنجم نازل شد اما حضرت آن را به تاءخير انداخت و درسال هفتم براى قضاء عمره به مكه آمد لكن حج نكرد. درسال هشتم مكه فتح گرديد؛ در سال نهم ابوبكر را امير حاج كرد و درسال دهم خودش حج آورد(126) ولى جريان حج تمتع كه در؛
ذلك لمن لم يكن اهل حاضرى المسجد الحرام (127)
اين ( حج تمتع ) براى كسى است كه اهل مسجد الحرام (: مكه ) نباشد؛
ذكر شده ، يقينا در حجة الوداع آمده است چنان كه خواهد آمد.
بررسى پرونده يهود 
آنگاه رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم وارد مدينه شد سه طائفه از يهود در مدينهبودند، چنان كه گذشت حضرت با آنها پيمان عدم تعرض بستند، ولى آنها پيوستهسمپاشى كرده و دين خود را صحيح تر از اسلام مى دانستند، لذا لازم بود كه پروندهيهود از زمان موسى تا اسلام بررسى شود، تا هم آنها عقب نشينى كنند و به شبهاتشانجواب داده شود و هم مسلمانان ماهيت آنها را بدانند و به تلقيناتباطل آنها فريفته نگردند، و تا قيامت چهره كريه يهود از زير پرده بيرون آيد،بنابراين ، در سوره بقره حدود صد و يازده آيه يعنى از آيه چهلم تا صد و پنجاه و يكراجع به حالات و طغيانهاى آنها و بدعتهايشاننازل گرديد.
سريه حمزة بن عبدالمطلب 
رسول خدا صلى الله عليه و آله در بيست و شش جنگ خودش ‍ شركت فرمود (128) كهآنها را غزوه نامند و براى سى و شش عمليات نيرو فرستاد كه آنها را سريه خوانند (129) و چون عده اى از آن سريه ها درسال اول هجرت بود لذا به آنها اشاره مى شود، گويند: اولين آنها سريه حمزة بنعبدالمطلب عموى آن حضرت بود كه با سى نفر از مهاجران و انصار به طرف سيفالبحر(130)رفت و خواست به كاروان قريش كه از شام برمى گشت تعرض نمايد،رئيس كاروان ابوجهل بود با سيصد سوار، چون دو گروه به هم رسيدند، آماده جنگ شدند.
مردى به نام مجدى بن مرور كه هم پيمان هر دو طرف بود، به وساطت برخاسته ، آن قدرميان دو گروه رفت و آمد كرد تا هر دو را از جنگ منصرف كرد، حمزه به مدينه برگشت وابوجهل به مكه رفت ، حمزه در گزارش خودش به حضرت از انصاف و عدالت مجدىتعريف كرد، چون گروه مجدى به مدينه آمدند حضرت به آنها لباس ‍ پوشانيد و احسانكرد(131)
سريه عبيدة بن حارث 
در ماه شوال راءس ماه هشتم هجرت عبيدة بن حارث عموزادهرسول خدا صلى الله عليه و آله باشصت نفر از مهاجرين به طرف رابغ كه درده مايلى حجفه به طرف قديد است ؛ رفت و در كنار آبى به نام احياء بامشركان روبرو گرديد، فرمانده مشركان ابوسفيان بود، مدتى ميان دو طرف تيراندازىبود آنگاه هر دو گروه از معركه برگشتند (132)
سريه سعد وقاص 
در ماه ذى القعده كه نه ماه از هجرت مى گذشت سعد بن ابى وقاص ‍ با بيست نفر بهطرف خرار رفت تا كاروان قريش را كه بنا بود از آنجا بگذرد مصادره نمايد،شبها، راه رفته ، و روزها مخفى مى شدند، ولى چون به خرار رسيدند، ديدندكاروان گذشته است و در ماه صفر كه يازدهمين ماه هجرت بود، حضرت خودش به طرفابواء براى تعرض به كاروان قريش حركت فرمود ولى به كاروان نرسيدند و در آنجابا قوم بنى نضير پيمان عدم تعرض بستند (133)
چند واقعه ديگر 
در اولين سال هجرت ، زيد بن حارثه و ابورافع از طرف آن حضرت ماءمور شده ودختران آن حضرت و زنش سوده را از مكه به مدينه آوردند، و نيز بعد از هفت ماه از هجرتبا عايشه كه او را سه سال قبل از هجرت به عقد خود درآورده بود وصلتفرمود(134)و در آن سال عاص بن وائل سهمى پدر عمروبن عاص و وليدبن مغيرة كهاز دشمنان سرسخت اسلام بودند در مكه به دركواصل شدند، نقل است كه چون مرگ وليد در رسيد ناله كرد؛ابوجهل گفت : عموجان چرا ناله مى كنى ؟ گفت : به خدا از مرگ ناله نمى كنم ولى ازپيروزى دين ابن ابى كبشه (رسول الله صلى الله عليه و آله ) در مكه بيمناكم ؛ابوسفيان گفت : نترس ايمن بمير من ضمانت مى كنم كه نگذارم دين او پيروز شود(135)
سال دوم هجرت 
تشريع صلوة قصر 
در ماه اول از سال دوم ، هجرت رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم براى تعرض بهكاروان قريش به طرف بواط از ناحيه ذى خشب تشريف برد در ذىخشب نماز راشكسته خواند. (136)
مرحوم صدوق از امام صادق عليه السلام نقل كرده : وقد سافررسول الله صلى الله عليه و آله وسلم الى ذى خشب و هى مسيرة يوم من المدينة يكوناليها بريدان - اربعة وعشرون ميلا فقصر و افطر فصارت سنة (137)
واقدى در مغازى گويد: رفتن آن حضرت به ذى خشب دراول ماه سيزدهم هجرت در ماه ربيع الاول بود (138) ابن اسحاق نيز ماه ربيعالاول گفته است : از كلمه فصارت سنة معلوم ميشود كه تاآن موقع نماز قصرتشريع نشده بود و اين عمل از آن وقت شروع گرديد و رسميت يافت و سپس فروعات آنتوسط آن حضرت و امامن عليهم السلام مفصل توضيح وتبيين گرديد (139)
ناگفته نماند: نماز قصر در قرآن مجيد عنوان نشده بلكهدليل آن سنت قطعيه است در قرآن مجيد فقط صلوة خوف عنوان شده ... كه مى فرمايد:
و اذا ضربتم فى الارض فليس جناح عليكم ان تقصروا من الصلاة ان خفتم ان يفتنكمالذين كفروا...
و چون در زمين سفر كرديد، اگر بيم داشتيد كه آنان كه كفر ورزيده اند به شما آزاربرسانند، گناهى بر شمانيست كه نماز راكوتاه كنيد...(140)
امين الاسلام طبرسى فرمود: طاهر آيه حاكى است كه قصر فقط درحال خوف جايز است ولى ما جواز قصر رادر صورت نبودن خوف با بيانرسول الله صلى الله عليه و آله وسلم دانسته ايم ، فقهااهل سنت درباره قصر اختلاف كرده اند شافعى گويد: انسان مخير است كه نماز را در سفرشكسته بخواند و يا تمام بخواندولى ابوحنيفه گويد: قصر واجب است مذهباهل بيت عليهم السلام نيز وجوب است .
مرحوم شيخ الطائفه در خلاف فرموده : تقصير در سفر واجب است ، ابوحنيفه نيز وجوبگفته است ولى شافعى گويد: مسافر مخير است مى تواند تمام بخواند و يا شكسته ، وگويد: اما قصر افضل است ... عبدالله بن سنان از امام صادق عليه السلام روايت كرده كهفرمود: الصلاة فى السفر ركعتان ليس قبلها ولابعد هما شى ء الاالمغرب ثلاث ؛ و حلبى روايت كرده كه به امام صادق عليه السلام گفتم : ظهر را در سفر چهارركفت خواندم فرمود: اعاده كن (141)
مخفى نماند: مرحوم صدوق در فقيه از امام باقر عليه السلامنقل كرده كه درصمن حديثى فرمود: وجوب قصر در نماز خوف از قرآن معلوم مى شود و درنماز مسافر از فعل رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم . (142)نگارنده گويد:اين اختلاف در اثر ناديده گرفتن ثقلين است ، كه به فرمانرسول الله صلى الله عليه و آله وسلم بايد بعد از وى از آن دو جدا نشد، اگر مسلمانان، به حكم انى تارك فيكم الثقلين : كتاب الله وعترتىاهل بيتى ... توضيح شريعت را از اهل بيت مى خواستند، همه به وجوب قصر در سفرفتوى مى دادند.
وفى الخلاف : روى عمران بن الحصين قال : حججت مع النبى صلى الله عليه و آلهوسلم فكان يصلى ركعتين حيت ذهب و كذلك مع ابى بكر و كذلك مع عمر حتى ذهبا... و روىعن ابن عباس قال : فرض الله الصلاة على لسان نبيكم فى السفر ركعتين و فى الخوفركعتين (143)در اين حديث در صحيح مسلم ، ج 1، ص 278 نيز آمده است ولى در آنوفى الخوف ركعة است .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation