أسباب وجود الشیء الواقع فی نفس الامر .
و ان كان ترتبها كترتب حركه بعد حركه و زمان بعد زمان علی نعت الاتصال
و الاستمرار ( 1 ) ، فالمتصل بالذات علی نعت التجدد هو وجود الطبيعه
الجوهريه التی هی صوره الجسم ، و الجسم بقوه الاستعداديه مادتها و اتصالها
هو الحركه بمعنی القطع ، و مقدار هذا الاتصال هو الزمان ، و أما الامر
المستمر الدائم منها فهو أصلها و سنخها المتوسط أبدا بين حدودها و
أجزائها التی هی أيضا جزئياتها بوجه ، و الان السيال ( 2 ) الذی بازائه ما
نسبته الی الزمان نسبه التوسط من الحركه الی الامر ، المقطوع المتصل منها
.
پاورقی :
1 - اين همان شق دوم است كه اين زمانها منفصل از يكديگر نيستند و بلكه
متصل هستند . مرحوم آخوند در اينجا به جای اينكه بگويد اين همان تسليم
شدن به مدعای ماست ، اين فرض را شرح میدهد ، در حالی كه لزوم نداشت
اين كار را بكند و كافی بود بگويد در اين صورت شما به وجود زمان قبل از
زمان اقرار كردهايد و ما نيز همين را میخواهيم اثبات كنيم ، حاجی مطلب
را در حاشيه همين طور گفته است .
2 - در اينجا مرحوم آخوند جملهای گفته است كه ما در دو سه فصل بعد در
اين باره بحث میكنيم . كلمهای در كلمات مرحوم آخوند آمده است به نام
" آن سيال " . تا كنون دو " آن " را فرض كردهايم : يكی آنی كه محال
میدانستيم و عبارت بود از نقاط كوچكی كه تشكيل دهنده زمان باشند . يعنی
اگر فرض كنيم زمان از ذرات كوچكی تشكيل شده باشد كه آن ذرات مقدار
ندارند ، اين را میگوئيم " آن " . معنی ديگر اين است كه زمان را وقتی
يك امر متصلی در نظر بگيريم ، در واقع يك امر متصل است ولی ذهن در
ميان دو جزء از زمان يك حد مشترك اعتبار میكند . اين معنی دوم " آن "
است .
" آن سيال " چيز سومی است كه در كلمات آخوند آمده است و حاجی روی
اين كلمه در " منظومه " خيلی تأكيد داشته است و اين لفظ را مكرر تكرار
میكند . مرحوم آخوند اين لفظ را در اينجا میآورد ولی در مبحث جواهر و
اعراض جدا چنين چيزی را انكار میكند . ولی حاجی بدون توجه به آن مبحث
اين كلمه را خيلی زياد مورد توجه قرار داده است . شايد اين به اين دليل
باشد كه حاجی " جواهر و اعراض " را تدريس نكردهاند يا كم تدريس
كردهاند و به همين دليل است كه ايشان بر " جواهر و اعراض " حاشيه
نزدهاند . در شرح حال ايشان نوشتهاند كه در اواخر عمر >