بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب فرهنگ عاشورا, ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - فرهنگ عاشورا
     02 - فرهنگ عاشورا
     03 - فرهنگ عاشورا
     04 - فرهنگ عاشورا
     05 - فرهنگ عاشورا
     06 - فرهنگ عاشورا
     07 - فرهنگ عاشورا
     08 - فرهنگ عاشورا
     09 - فرهنگ عاشورا
     10 - فرهنگ عاشورا
     11 - فرهنگ عاشورا
     12 - فرهنگ عاشورا
     13 - فرهنگ عاشورا
     14 - فرهنگ عاشورا
     15 - فرهنگ عاشورا
     16 - فرهنگ عاشورا
     17 - فرهنگ عاشورا
     18 - فرهنگ عاشورا
     19 - فرهنگ عاشورا
     20 - فرهنگ عاشورا
     21 - فرهنگ عاشورا
     22 - فرهنگ عاشورا
     23 - فرهنگ عاشورا
     24 - فرهنگ عاشورا
     25 - فرهنگ عاشورا
     26 - فرهنگ عاشورا
     27 - فرهنگ عاشورا
     28 - فرهنگ عاشورا
     29 - فرهنگ عاشورا
     30 - فرهنگ عاشورا
     31 - فرهنگ عاشورا
     32 - فرهنگ عاشورا
     33 - فرهنگ عاشورا
     34 - فرهنگ عاشورا
     35 - فرهنگ عاشورا
     36 - فرهنگ عاشورا
     37 - فرهنگ عاشورا
     38 - فرهنگ عاشورا
     fehrest - فرهنگ عاشورا
 

 

 
 

شعر عاشورا

استفاده از قالب نافذ و ماندگار شعر براى زنده نگهداشتن حماسه عاشورا و ياد امام‏حسين‏«ع‏»از دير باز رواج داشته و مورد تشويق اهل بيت بوده است و مرثيه،از محورهاى‏عمده سروده‏هاى شاعران شيعى و علاقه‏مند به خاندان نبوت به شمار مى‏آمده ومى‏آيد.

امام حسين‏«ع‏»كشته اشكها و زنده مرثيه‏هاست.از حضرت صادق‏«ع‏»روايت است:«مامن احد قال فى الحسين شعرا فبكى و ابكى به الا اوجب الله له الجنة و غفر له‏» (1) از اين‏رهگذر،انبوهى از سروده‏هاى عاشورايى در قالب قصيده،مثنوى،رباعى،دو بيتى،تركيب‏بند،نوحه و تعزيه در فرهنگ دينى ما وجود دارد كه در سوگواريها و مناسبتهاى گوناگون‏مورد بهره‏بردارى قرارمى‏گيرد.

شاعران عاشورايى،احساس خويش را نسبت به آن حماسه در قالب شعر،بيان‏مى‏كنند و از اين راه،بخشى از ادبيات غنى شيعه در زبانهاى مختلف شكل مى‏گيرد.درزبان عربى،از همان آغاز، پس از حادثه كربلا،آن ماجرا به شعر راه يافت و بازماندگان‏شهدا از اهل بيت‏«ع‏»به سرودن مرثيه پرداختند.سپس شاعران ديگر در سالها و قرنهاى‏ديگر،همواره شعر را در ترسيم نهضت كربلا و مصيبتهاى اهل بيت به كار گرفتند.سلسله‏شاعران مرثيه‏سرا طولانى است.از جمله مى‏توان از اينان ياد كرد:سليمان بن قته(م 126)،كميت بن زيد(م 126)،سيد حميرى(م 183) ،منصور نمرى(م 190)،دعبل‏خزاعى(م 246)،صنوبرى(م 334)،زاهى(م 352)،ابو فراس حمدانى(م 357)،سيد رضى(م 406)،علاء الدين حلى(م 786)،ابراهيم كفعمى(م 905)و...ديگران.

سبك شاعران در سرودن شعر عاشورا نيز متفاوت بوده است.برخى در قالب‏سوزناكترين مرثيه‏ها،عواطف را برانگيخته‏اند و به جنبه‏هاى عاطفى و روحى بيشتر تكيه‏داشته‏اند،برخى حالت مقتل و واقعه‏نگارى و ثبت قضايا را دارد،برخى هم بخصوص ازشاعران متاخر و معاصر، چه عرب و چه فارس،در سروده‏هاى خويش حالت نقد نسبت‏به عزادارى و گريه صرف دارند و عاشورا را از زاويه حماسى و انقلابى‏اش نگريسته ومطرح ساخته‏اند،تا الگويى براى مبارزه با ستم و ستمگران و فقر آفرينان و دفاع از حق وعدل و انسانيت و آزادگى باشد و از اينكه شيعه و مسلمانان،از حادثه عاشورا تنها به گريه‏و ماتم بسنده كنند و درس تعهد اجتماعى و تلاش و تحرك سياسى نگيرند،نكوهش‏كرده‏اند.در هر صورت،آنچه در شعر عاشورا ضرورى است،آن است كه هم مستند وصحيح و متكى به منابع معتبر تاريخى و حديثى باشد،هم چهره منفى و انحرافى ازشخصيتهاى عاشورا و واقعه كربلا كه رنگ ذلت و زبونى دارد يا آميخته به اغراقوگزافه‏گويى است،نداشته باشد.

شفاعت

واسطه شدن در آمرزش گناهان نزد خداوند.مقام برجسته‏اى كه خداوند به پيامبر وائمه و علما و شهدا داده است.مفسران تعبير«مقام محمود»را در قرآن،به شفاعت تفسيركرده‏اند.يكى از شفيعان هم حسين بن على‏«ع‏»است.شفاعت‏حسين‏«ع‏»هم در آخرت‏سبب نجات گنهكاران از عذاب دوزخ است،هم در دنيا سبب فلاح و رستگارى‏علاقه‏مندان به آن حضرت و سوگواران در عزاى اوست.به فرموده پيامبر،همه ديده‏ها درقيامت گريانند،مگر چشمى كه در عزاى حسينى گريسته باشد،كه خندان و مژده يافته به‏بهشت است‏«كل عين باكية يوم القيامة الا عين بكت على مصاب الحسين فانها ضاحكة‏مستبشرة بنعيم الجنة‏». (2) طبق احاديثى،رسول خدا پاداش شهادت حسين‏«ع‏»را بصورت‏حق شفاعت براى گنهكاران امت از خدا دريافت كردهاست.

حسين بن على‏«ع‏»شفيع شيعيان است.در زيارتنامه او هم آمده است:«و ان شفعت‏شفعت‏». (3) «فكن لى شفيعا الى الله‏» (4) و«اللهم ارزقنى شفاعة الحسين يوم الورود» (5) درحديث است:«ثلاثة يشفعون الى الله عز و جل فيشفعون:الانبياء ثم العلماء ثم الشهداء» (6) .نه‏تنها امام حسين‏«ع‏»بلكه هر شهيدى حق شفاعت دارد و اين مقام را در سايه شهادت يافته‏است.محبان امام حسين‏«ع‏»به شفاعت او معتقدند و باور دارند كه بخاطر گريه و عزادارى‏و محبت نسبتبه ابا عبد الله‏«ع‏»،خداوند آنان را عذاب نخواهد كرد.

ناگفته نماند كه حسين بن على‏«ع‏»گر چه شفيع محشر است و گريه بر او گر چه‏بيمه كننده از عذاب دوزخ است،ليكن لياقت‏شفاعت‏يافتن براى ما،در سايه صلاح وپاكى است.عقيده به شفاعت‏حسين‏«ع‏»نبايد دوستداران را به گناه و معصيت،گستاخ وجرى سازد.اينكه بگوييم: «تمام غرق گناهيم و يك حسين داريم‏»،مجوزى براى ارتكاب‏گناه نيست.همانگونه كه مسيحيان معتقدند مسيح به دار آويخته شد تا موجب آمرزش‏مسيحيان شود،عده‏اى نيز از شيعيان فكر مى‏كنند فلسفه شهادت سيد الشهدا آمرزش‏گناهان امت مصطفى‏«ص‏»است و اين خطاست و چنين تفكرى زمينه‏ساز جرات برمعصيت است.شفاعت ابا عبد الله‏«ع‏»درست است،ولى ارتكاب گناه و بى مبالاتى در امردين،به اميد شفاعت آن حضرت،انحراف است. شفاعت آن حضرت شامل كسانى‏مى‏شود كه نماز و واجبات دينى را سبك نشمارند و حقمردم را تضييع نكنند و لايق‏شفاعت او باشند.

شفق سرخ

روايت است از ابن عباس كه سرخى شفق،از روزى ديده شد و پديد آمد كه‏حسين‏«ع‏»شهيد شد و آسمان در شهادت او خون گريست و از آن بيشتر،اين رنگ سرخ‏در افق ديده نشده بود: «ان يوم قتل الحسين‏«ع‏»قطرت السماء دما و ان هذه الحمرة التى‏في السماء ظهرت يوم قتله و لم تر قبله‏». (7) و از امام رضا«ع‏»روايت است:«لما قتل جدى‏الحسين‏«ع‏»امطرت السماء دما وترابا احمر» (8) كه بارش خون و خاك سرخ را مى‏رساند.

گريست در غمت زمان،به خون نشست آسمانشب و سياهپوشى‏اش شد آيت عزاى تو

رنگين شدن افق،از جمله نشانه‏ها و آثار شگفت ديگرى است كه در روايات آمده كه‏پس از حادثه كربلا و شهادت امام،در جهان ديده شد. (9) و طبق نقلهاى متعدد در منابع‏مختلف، سابقه شفق سرخ در آسمان،به شهادت ابا عبد الله‏«ع‏»بر مى‏گردد.از محمد بن‏سيرين نيز نقل شده كه اين سرخى آسمان بعد از كشته شدن حسين‏«ع‏»ديده شد و نيز ازامام باقر«ع‏»روايتاست كه آسمان در شهادت حضرت يحيى و حضرت حسين‏«ع‏»

سرخ شد. (10) ابو العلاء معرى در اشاره به همين شفق سرخ كه از اثر خون شهداى اهل بيت،على وحسن و حسين‏«عليهم السلام‏»پديدار شده چنين سروده است: (11)

و على الافق من دماء الشهيدين على و نجله شاهدان فهما في اواخر الليل فجران و فى اولياته شفقان ثبتا فى قميصه ليجيى‏ء الحشر مستعديا الى الرحمن اين شفق سرخ كز افق شده پيداپرتو سيماى سرخ فام حسين است (12)

شقوق

به معناى ناحيه‏ها.نام يكى از منزلگاههاى ميان مكه و كوفه.اين محل نزديك كوفه ومتعلق به بنى اسد بوده و بركه آب و چاهى داشته كه محل فرود آمدن كاروانها بوده است. (13) در اين محل،سيد الشهدا«ع‏»با مردى از اهل كوفه برخورد كه از آن شهر مى‏آمد.اوضاع‏كوفه را از او پرسيد.وقتى شنيد كه مردم بر ضد او اجتماع كرده‏اند،اشعارى خواند كه بااين مطلع آغازمى‏شود:

فان تكن الدنيا تعد نفيسةفدار ثواب الله اعلى و انبل (14)

(اگر دنيا ارزشمند به حساب آيد،خانه پاداش الهى،برتر و بهتر است...).

شمايل

در اصل،به معناى صفتها و خصلتهاى انسان است،اما به چهره و ويژگيها و مشخصات‏صورت نيز گفته مى‏شود.همچنين به صورت نگارى و ترسيم چهره بزرگان دين ونگارگرى وقايع مذهبى‏«شمايل سازى‏»مى‏گويند.«شمايل گردان‏»نيز به كسى گويند كه‏«تصويرهاى قاب كرده بزرگان دين را به معرض نمايش گذارد». (15) از سنتهاى مذهبى قديم در تكايا آن بوده كه در ايام عزادارى براى يادآورى فرات،تشتى پرآب در گوشه‏اى از تكيه مى‏نهادند،و علمى را به ستونى به نشانى علمدارى‏حضرت عباس مى‏بستند و بر روى پرده‏ها يا ديوارها شمايلى از شهادت هفتاد و دو تن‏مى‏كشيدند و در و ديوار را رنگ عزا مى‏دادند،تا هماهنگ با محتواى تعزيه و شبيه خوانى‏باشد.شمايل نگارانى هم همواره بوده‏اند كه ذوق و هنر خويش را در راه ابا عبد الله‏«ع‏»وموضوعات دينى مربوط به ائمه وقف مى‏كردند.و كسانى با عنوان‏«پرده‏دار»به مرثيه‏خوانى پاى اين شمايل و تصويرهاى مذهبى مى‏پرداختند.به آنان‏«شمايل خوان‏»هم‏مى‏گفتند.تابلوهاى تصويرگران وقايع مذهبى،بر محور قصص قرآنى،جنگهاىپيامبر وحضرت على‏«ع‏»،ثبت وقايع عاشورا،خروج مختار و...است.

شمر بن ذى الجوشن

از فرماندهان خشن و جنايتكار سپاه كوفه در حادثه كربلا و از قاتلان‏سيد الشهدا عليه السلام. وى از طايفه بنى كلاب و از رؤساى هوازن،و مردى شجاع بود كه‏در جنگ صفين هم در لشكر امير المؤمنين‏«ع‏»بود،سپس ساكن كوفه شد و به روايت‏حديث پرداخت.نامش‏«شرحبيل‏»و كينه‏اش‏«ابو السابغه‏»بود.وى از فرماندهان سپاه‏عمر سعد در حادثه كربلا بود و پس از سستىابن سعد در برخورد قاطع با امام حسين‏«ع‏»

همراه با فرمانى از سوى ابن زياد به كربلا آمد كه اگر عمر سعد حاضر به انجام ماموريت‏نباشد،وى آن را بر عهده گيرد.در كربلا،فرمانده جناح چپ ميدان بود.پس از شهادت‏امام حسين‏«ع‏»،عبيد الله سر امام حسين را همراه او به شام نزد يزيد فرستاد.سپس وى به‏كوفه بازگشت.وقتى قيام مختار در كوفه پيش آمد،شمر از كوفه بيرون رفت.مختار غلام‏خويش را با گروهى به طلب او فرستاد.شمر غلام مختار را كشت و به‏«كلتانيه‏»از قراى‏خوزستان رفت.جمعى از سپاهيان مختار به سركردگى‏«ابو عمره‏»به جنگ او رفتند. شمردر اين نبرد كشته شد و تن او را پيش سگان انداختند. (16) به نقلى ديگر،پس از خروج مختار،دستگير و كشته شد. (17) نشستن او روى سينه امام حسين‏«ع‏»براى بريدن سر مطهر، حمله به خيام اهل بيت،امان نامه آوردن براى عباس تا او را از امام جدا كند،از جنايات ديگر اوست.مردى آبله روو بد سيرت و زشت صورت بود و زنازاده به حساب مى‏آمد.نامش در زيارت عاشورا،همراه با لعنت آمده است‏«و لعن الله شمرا».امام حسين‏«ع‏»،سخن پرشور«ان لم يكن لكم‏دين...»را هنگام هجوم شمر به سراپرده امامت و خيمه‏هاى اهل بيت فرمود. (18) در آخرين‏لحظات حيات امام حسين‏«ع‏»هم كه آن حضرت بر زمين افتاده بود،باز عده‏اى راتحريك‏كرد كه بر آن حضرت حمله آوردند. (19)

شوذب،مولى شاكر

از شهداى كربلاست.وى،«غلام شاكر بن عبد الله همدانى‏»بود و از شيعيان برجسته واز بزرگترين انقلابيون حماسى و مخلص به شمار آمد كه در كربلا،در كهنسالى به شهادت‏رسيد. (20) شوذب،از حفاظ حديث بود و از امير المؤمنين‏«ع‏»حديث‏شنيده و نقل مى‏كرد.

مجلسى داشت كه شيعيان به حضورش مى‏آمدند تا از او حديث بشنوند.وى همراه‏عابس،نامه مسلم بن عقيل را از كوفه به مكه خدمت امام حسين‏«ع‏»رساند.از مكه همراه‏امام شد و بهكربلا آمد.شهادت او بعد از ظهر عاشورا و پس از شهادت حنظلة بن اسعدشبامى بود. (21)

شور زدن

از اصطلاحات خاص عزادارى و نوحه خوانى است.وقتى سينه‏زنى يا زنجير زنى به‏نقطه اوج خود مى‏رسد،ريتم حركات و صداها سريعتر و پرشورتر شده،با كلماتى‏همچون‏«حسين حسين‏»و...بر سر و سينه مى‏زنند.گاهى هم كسانى در اين حال غش‏مى‏كنند و از خود بى خود مى‏شوند،آنان را از ميان جمع بيرون برده،آب به چهره‏اش‏مى‏ريزند تا به خود آيد.وقتى دسته‏هاى عزادار و زنجير زن به حال‏«شور»مى‏رسند،طبلهاو سنجها را با شدت بيشترى بهصدا در مى‏آوردند.اين حالت در عزاداريهاى برخى شهرهابيشتر رايج است.

شهادت

حاضر بودن،گواهى دادن،كشته شدن در راه خدا.در فرهنگ قرآنى،از شهادت باتعبير«قتل فى سبيل الله‏»ياد شده است:«و لا تقولوا لمن يقتل فى سبيل الله اموات بل‏احياء و لكن لا تشعرون‏» (22) به كسانى كه در راه خدا كشته مى‏شوند،مرده نگوييد،بلكه آنان‏زنده‏اند،ولى شما درك نمى‏كنيد.نيز،خداوند مشترى اموال و جانهاى كسانى است كه درراه خدا مى‏جنگند، مى‏كشند و كشته مى‏شوند و پاداش بهشت از خداوند مى‏گيرند:«ان‏الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون ويقتلون...» (23) اين فداكارى و از جان گذشتگى در راه خدا و دين،نهايت رستگارى انسان مؤمن‏است و آنان كه جان خويش را بر سر دين مى‏نهند،هم به كاميابى ابدى در آخرت‏مى‏رسند،هم شهادتشان سرچشمه الهام و الگوى فداكارى براى ديگران محسوب‏مى‏شود.نخستين شهيد اسلام،«سميه‏»مادر عمار ياسر بود كه با نيزه ابو جهل در زيرشكنجه به شهادت رسيد.پس از او نيز مسلمانانى كه چه زير شكنجه‏ها،چه در جبهه‏هاى‏نبرد با مشركان و چه در دفاع از حق و مواجهه با حكام ستمگرجان باخته‏اند،همواره‏سرمشق آزادگان خداجوى بوده‏اند.

در علت نامگذارى چنين مرگى به‏«شهادت‏»،گفته‏اند:«يا بدان جهت است كه‏فرشتگان حمت‏خدا در صحنه شهادت حضور مى‏يابند،يا بدان سبب كه خدا و رسول،به بهشتى بودن شهدا گواهى مى‏دهند،يا اين كه شهيد در قيامت،همراه انبيا بر امتهاى ديگرگواهى مى‏دهد،يا اين كه شهيد،زنده و حاضر است،به مقتضاى‏«احياء عند ربهم‏يرزقون‏»،يا بدان جهت كه شهيد، به شهادت حق قيام مى‏كند تا كشته شود.» (24) فيض شهادت،چنان ارزشمند است كه اولياء دين همواره از خداوند،آرزوى آن راداشته‏اند.در دعاهاى ما نيز مكرر از خداوند، رخواست‏شهادت شده است و روايات‏بسيارى درباره شهادت و جايگاه شهيد آمده است.رسول خدا«ص‏»فرموده است:«فوق‏كل بر بر حتى يقتل الرجل فى سبيل الله،فاذا قتل فى سبيل الله فليس فوقه بر» (25) بالاتر از هرنيكى،نيكى است،تا آن كه انسان در راه خدا كشته شود.پس چون در راه خدا كشته شد،بالاتر از آن،نيكى نيست.در احاديث است كه:شهادت،برترين مرگ است.قطره خون‏شهيد،نزد خدا از بهترين قطرات است.شهادت موجب آمرزش گناهان مى‏شود.شهيد ازسؤال قبر،مصون است و فشار قبر ندارد و در بهشت،با حوريان هماغوش است.شهيد،حق شفاعت دارد.شهدا اولين كسانى‏اند كه وارد بهشت مى‏شوند و همه به مقام شهيدان‏غبطه مى‏خورند. (26) شيخ مفيد،شهادت را مقامى والا مى‏داند كه آنكه در راه خدا صبر ومقاومتى كند تا آن حد كه خونش ريخته شود،روز قيامت از امناى والا مرتبه الهى‏محسوب مى‏شود. (27) نظر به وجه الله،از خصوصيات شهيد است و اين نتيجه نفى بعد لجنى‏از وجودخويش و رسيدن به خلود و قداست كامل در سايه شهادت است.

در مكتب خاندان وحى،«شهادت‏»مطلوب و معشوق آنان است و امامان،يا مقتول ويا مسموم بوده‏اند و مرگشان شهادت بوده است.گر چه جان ائمه و اولياء خدا و بندگان‏خالص،عزيز است، ولى دين خدا عزيزتر است.بنابر اين جان بايد فداى دين گردد تا حق،زنده بماند و اين،همان‏«سبيل الله‏»است.

شما راه خدا را باز كرديد شهادت را شما آغاز كرديد به خون خفتيد،تا آيين بماندفدا كرديد جان،تا دين بماند (28)

در دوران سيد الشهدا،شرايطى پيش آمده بود كه جز با حماسه شهادت،بيدارى امت‏فراهم نمى‏شد و جز با خون عزيزترين انسانها،نهال دين خدا جان نمى‏گرفت.اين بود كه‏امام و اصحاب شهيدش،عاشقانه و آگاهانه به استقبال شمشيرها و نيزه‏ها رفتند تا با مرگ‏خونين خويش،طراوت و سرسبزى اسلام را تامين و تضمين كنند و اين سنت،همچنان‏در تاريخ باقى ماند و«شهادت‏»،درس بزرگ و ماندگار عاشورا براى همه نسلها و عصرهاگشت.به فرموده امام خمينى‏«قدس سره‏»:«خط سرخ شهادت،خط آل محمد و على‏است و اين افتخار از خاندان نبوت و ولايت به ذريه طيبه آن بزرگواران و به پيروان خط‏آنان به ارث رسيده است‏». (29) كسى مى‏تواند به اين جايگاه رسد،كه رشته‏هاى علايق‏جسمانى و حيات مادى را گسسته باشد وعشق به حيات برتر،او را مشتاق شهادت سازد.

گذشتن از اين موانع و رسيدن به آن وارستگى و رهايى از تعلقات،ايمانى بالا مى‏طلبد و به‏همين جهت است كه شهادت،نزديكترين طريق و راه ميان بر براى رسيدن به خدا وبهشتاست.

زنده است هر كه كشته شود در مناى دوست بيگانه نيست آنكه شود آشناى دوست گردن نهد به سلسله غم،اسير عشق تير بلا به جان بخرد مبتلاى دوست جان شبنم است و در پى خورشيد،پر كشد گر بشنود نواى دل از نينواى دوست بر لوح دهر،زنده جاويد مى‏شود آنكس كه عاشقانه بميرد براى دوست در مروه مراد،شود كامياب دل با پاى سر هر آنكه دود در صفاى دوست ارزنده‏تر ز گوهر ناياب مى‏شود جانى كه خاك گردد و افتد به پاى دوست بوسيدنى است‏سنگ مزار شهيد عشقبوييدنى است تربت پاك گداى دوست (30)

غير از كشتگان ميدان جهاد،در روايات اسلامى كسان ديگرى هم كه نوعى رنج كشيده‏و تلاش داشته‏اند و جان در آن راه باخته‏اند،«شهيد»محسوب شده‏اند،همچون كسى كه‏در دفاع از مال،جان،شرف و ناموس خود و براى احقاق حق خويش كشته شود،يا آنكه‏در مهاجرت در راه خدا جان بسپارد،يا آنكه با ايمان كامل و با محبت اهل بيت و در حال‏انتظار فرج براى حاكميت عدل جان بدهد،نيز كسى كه در راه طلب علم بميرد يا در غربت‏مرگش فرا رسد،يا زنى كه هنگام زايمان،جان بسپارد،يا آنكه در راه عمل به وظيفه امر به‏معروف و نهى از منكركشته شود.

شهادت طلبى

آن دم كه به خون خود وضو مى‏كردم دانى زخدا چه آرزو مى‏كردم؟ ايكاش مرا هزار جان بود به تنتا آنهمه را فداى او مى‏كردم (31)

از الفباى برجسته نهضت عاشورا و از روحيات والاى حسين بن على‏«ع‏»و يارانش، عنصر«شهادت طلبى‏»بود،يعنى مرگ در راه خدا را«احدى الحسنيين‏»دانستن ودريچه‏اى براى وصول به قرب خدا و بهشت برين ديدن و از اين رو شيفتگى و بى‏صبرى‏براى دركفضيلت‏شهادت.

امام حسين‏«ع‏»در خطبه‏«خط الموت...»به آن تصريح مى‏كند و با جمله‏«من كان‏باذلا فينا مهجته فليرحل معنا»ياران شهادت طلب را هم بر مى‏گزيند و به مسلخ عشق،كربلا مى‏برد. اينگونه به استقبال مرگ رفتن،چون مبتنى بر درك والاترى از فلسفه حيات‏است،با خودكشى متفاوت است.خودكشى و خود را به هلاكت افكندن،شرعا حرام وعقلا ناپسند است،امااستقبال از مرگ به خاطر ارزشهاى متعالى،مشروع و معقول است.

حتى اگر انسان بداند در يك حماسه و مبارزه به شهادت خواهد رسيد،مرگ او خودكشى‏نيست،چون گاهى تكليف ايجاب مى‏كند كه جان را فداى دين كند،چون دين،گراميتر ازانسان است.

دين خدا عزيزتر است از وجود مااين دست و پا و چشم و سر و جان فداى دوست

حل اين معما(آگاهانه سراغ مرگ رفتن)تنها با درك و برداشت متعالى‏تر از زندگى والاو كرامت انسانى ميسر است.اينكه امام حسين‏«ع‏»هم از شهادت خود آگاه است و با همين‏علم، به كربلا مى‏رود،به همين نكته بر مى‏گردد.آن حضرت مرگ سرخ را بهتر از زندگى‏ننگينمى‏داند:«لا ارى الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما».

اين فرهنگ،پذيرفته همه اقوام و ملتهاست و اين نوع مرگ انتخابى و آگاهانه،مكمل‏حيات شرافتمندانه است،نه در تناقض با آن.چون مرگ،پايان نيست تا كسى با انتخاب‏مرگ،به پايان يافتن خويش كمك كرده باشد.مرگ سرخ و شهادت،نوع كمال يافته‏ترى ازحيات است.امام حسين‏«ع‏»با علم به شهادت در حادثه كربلا به آن قربانگاه رفت،تا درسايه شهادتش،اسلام زنده بماند و حق،حيات يابد.اين،هدفى است ارزشمند كه مى‏سزدچون حسين‏«ع‏»هم قربانى آن گردد.سيد الشهدا«ع‏»اين راه را برگزيد و آن را پيش پاى‏بشريت گشود و روندگان اينصراط جاودانه،همه شاگردان مكتب عاشورايند.

تو اسوه شهادتى،معلم شهامتىخوشا كسى كه پانهد به مكتب ولاى تو

اصحاب امام حسين‏«ع‏»نيز در شب عاشورا،يك به يك برخاسته،اين روحيه را ابرازمى‏داشتند و از مرگ،هراسى در دلشان نبود.على اكبر«ع‏»هم در مسير راه كربلا،وقتى‏كلمه استرجاع را از زبان امام حسين‏«ع‏»شنيد و حضرت خبر از آينده شهادت آميز داد،پرسيد:«السنا على الحق؟ »مگر بر حق نيستيم؟فرمود:آرى.على اكبر گفت:«يا ابة لا نبالى‏بالموت‏»پس چه ترسى از مرگ؟حضرت قاسم هم شب عاشورا وقتى از امام پرسيد كه‏آيا من نيز كشته خواهم شد؟و امام (32) پرسيد:مرگ در نظرت چگونه است؟پاسخ داد:

شيرين‏تر از عسل(احلى من العسل). (33) اينها همه نشان دهنده اين روحيه و انديشه است كه مرگ در راه عقيده و شهادت درراه خدا،آرزوى قلبى وارستگانى است كه رشته تعلقات دنيوى را بريده و به حيات برين ورزق الهى در سايه شهادت دل بسته‏اند.در اشعارى هم كه امامحسين‏«ع‏»روز عاشورا ياقبل از آن روز مى‏خواند،اين مفهوم مطرح بود.از جمله:

و ان يكن الابدان للموت انشاتفقتل امرء بالسيف فى الله افضل

و نيز در رجزهاى آن حضرت،مرگ را بر زندگى ذلت‏بار ترجيح دادن مى‏درخشد:

«الموت اولى من ركوب العار». (34) حضرت زينب‏«ع‏»در خطبه‏اش در مجلس يزيد،بر اين‏شهادتها افتخار مى‏كند:«...فالحمد لله رب العالمين الذى ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة ولآخرنا بالشهادة و الرحمة‏». (35) حضرت سجاد«ع‏»نيز در برابر تهديدى كه ابن زياد كرد كه آن‏حضرت را بكشند،فرمود:«ا بالقتل تهددنى يابن زياد؟اما علمت ان القتل لنا عادة وكرامتناالشهادة‏»مرگ،براى ما عادت است و شهادت،افتخار ماست،مرا از مرگ مى‏ترسانى؟

امام خمينى‏«قدس سره‏»فرمود:«مرگ سرخ،بمراتب از زندگى سياه است و ما امروز به‏انتظارشهادت نشسته‏ايم،تا فردا فرزندانمان در مقابل كفر جهانى با سرافرازى بايستند». (36)

شهداى كربلا اصحاب امام حسين‏«ع‏»

شه گلگون قبا حسين بن على‏«ع‏»

شهيد شهادت

شهيد نماز

سعيد بن عبد الله،از اصحاب شهيد امام حسين‏«ع‏»كه روز عاشورا،پيكر خود را سپرتيرهاى دشمن ساخت تا امام حسين‏«ع‏»نمازش را بخواند.اضافه بر زخم شمشيرها ونيزه‏هايى كه بر بدن داشت،13 تير هم بر پيكرش نشسته بود كه بر زمين افتاد و شهيد شد. (37) خود ابا عبد الله‏«ع‏»را نيز مى‏توان سر سلسله شهيدان نماز دانست،چرا كه براى احياء دين‏و نماز و امر به معروف و نهى از منكر شهيد شد و قيامش،«اقامه نماز»بود(اشهد انك قداقمت الصلاة...) (38) شب عاشورا را نيز براى نماز و قرائت قرآن از سپاه دشمن مهلت‏خواست،ظهر عاشورا هم در آن ميدان خون و شهادت به نماز اول وقت ايستاد.به‏ابو ثمامه صائدى نيز كه هنگام ظهر عاشورا،اذان وقت را به ياد سيد الشهدا«ع‏»آورد وهمراه آن حضرت آخرين نماز را خواند،«شهيد نماز»گفته‏اند.

شير خواره على اصغر

شير زن كربلا زينب

شير كربلا

به نقل مردى از قبيله بنى اسد،پس از آنكه حسين بن على‏«ع‏»و اصحابش شهيد شدندو سپاه كوفه از كربلا كوچ كرد،هر شب شيرى از سمت قبله مى‏آمد و به قتلگاه كشتگان‏مى‏رفت و بامدادان بر مى‏گشت.يك شب ماند تا ببيند قصه چيست.ديد آن شير،بر جسدامام حسين‏«ع‏»نزديك مى‏شد و حالت گريه و ناله داشت و چهره خود را بر آن جسدمى‏ماليد. (39) بر اساس همين نقل نيز،در مراسم شبيه خوانى و تعزيه كربلا،كسى در پوست‏شير مى‏رود و در ميدان نبرد حاضر مى‏شود و پس از آنكه سيد الشهدا كشته مى‏شود خودرا به بالين پيكر او مى‏رساند و بر نعش امام حسين‏«ع‏»مى‏گريد و اين صحنه،سبب تاثر وگريه تماشاگران تعزيهمى‏شود.

شيعه امام حسين‏«ع‏»

شيعه يعنى پيرو.پيروى در فكر،عمل،اخلاق،مواضع سياسى و عقايد دينى.گر چه‏شيعه حسين،شيعه على و ائمه ديگر عليهم السلام نيز هست و تشيع،در خط ائمه واهل بيت بودن است،اما حسين بن على‏«ع‏»در ابعاد خاصى كه زندگى و جانش را بر سرآنها نهاد،حالت الگويى دارد و اسوه است.آن حضرت،براى احياء دين قيام كرد و خود رافداى راه خدا ساخت.شيعه او نيز بايد اينگونه باشد.شيعه سيد الشهدا،بايد در خصلتهايى‏و اعمالى چون:خودسازى، خداترسى،گناه گريزى،تقوا،اطاعت امر خدا،امر به معروف‏و نهى از منكر،اقامه و احياء نماز، تلاش در مسير رضاى حق،جود و كرامت،عزت نفس،گريز از ذلت و زبونى و سازش با طاغوتها و حكومتهاى ستم،مبارزه با باطل،جهاد وشهادت،روحيه ايثار و شهادت طلبى،قاطعيت و صلابت در راه عقيده و...به آن پيشواى‏شهيد تاسى كند.اين،راه حسين و راه پدران و فرزندانحسين است و شيعگى يعنى‏ديندارى و ورع.

شيعه بايد آبها را گل كند خط سوم را به خون كامل كند خط سوم خط سرخ اولياست كربلا بارزترين منظور ماست شيعه يعنى تشنه جام بلا شيعگى يعنى قيام كربلا شيعه يعنى بازتاب آسمان بر سر نى جلوه رنگين كمان از لب نى بشنوم صوت تو را صوت‏«انى لا ارى الموت‏»تو را شيعه يعنى امتزاج ناز و نور شيعه يعنى راس خونين در تنور شيعه يعنى هفت وادى اضطرابشيعه يعنى تشنگى در شط آب (40)

از انبوه روايات مربوط به اوصاف شيعه،تنها به يكى اشاره مى‏كنيم،از امام صادق‏«ع‏»

كه به مفضل فرمود:از فرومايگان بپرهيز،چرا كه شيعه على‏«ع‏»شكم و شهوت خود راحفظ مى‏كنند و اهل جهادند و تلاش براى خدا:«انما شيعة على من عف بطنه و فرجه واشتد جهاده و عمل لخالقه و رجا ثوابه و خاف عقابه فاذا رايت اولئك فاولئك شيعة‏جعفر». (41) محبتى كه در دل شيعيان و دوستداران شهيد كربلاست،بجاست كه آنان را به همرنگى‏و همسويى و سنخيت فكرى،اخلاقى و عملى با مولايشان بكشد و در گفتار و كردار،شيعه حسين باشند،نه تنها در ادعا و شعار.خود امام‏«ع‏»نيز هنگام حركت از مكه به سوى‏كربلا،كسانى را به همراهى خويش در اين سفر مقدس و نهضت‏خدايى دعوت كرد كه‏اهل فدا كردن جان در راه ائمه كهراه خداست باشند و شوق ديدار الهى در دلشان باشد:

«من كان فينا باذلا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا...». (42)

پى‏نوشتها

1-رجال شيخ طوسى،ص 289.

2-بحار الانوار،ج 44،ص 293.روايات مربوط به آثار و پاداش گريه بر آن حضرت در بحار الانوار،ج 44،ص 278 به بعد.

3-مفاتيح الجنان،ص 419،اعمال حرم مطهر امام حسين‏«ع‏».

4-همان،ص 442،زيارت نيمه رجب.

5-همان،ص 458،زيارت عاشورا.

6-بحار الانوار،ج 8،ص 34.

7-احقاق الحق،ج 11،ص 461.

8-اثبات الهداة،ج 5،ص 179.

9-بحار الانوار،ج 45،ص 204 به بعد،عبرات المصطفين،ج 2،ص 174.

10-اثبات الهداة،ج 5،ص 199،تاريخ الاسلام،ج 5،ص 15.

11-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 55.

12-قاسم رسا.

13-الحسين فى طريقه الى الشهادة،ص 84.

14-مقتل الحسين،مقرم،ص 211 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب.

15-فرهنگ فارسى،معين.

16-فرهنگ فارسى،معين.بخش اعلام،معارف و معاريف،ج 3،ص 1344.

17-سفينة البحار،ج 1،ص 714.

18-مقاتل الطالبيين،ص 79.

19-ارشاد،ص 242.

20-انصار الحسين،ص 79.

21-عنصر شجاعت،ج 1،ص 130.

22-بقره،آيه 154.

23-توبه،آيه 111.

24-مجمع البحرين،واژه‏«شهد».

25-بحار الانوار،ج 97،ص 10(چاپ بيروت).

26-روايات مربوط به شهادت و فضيلت‏شهدا را از جمله در منابع زير مطالعه كنيد:بحار الانوار،ج 97،وسائل‏الشيعه،ج 11،ميزان الحكمه،ج 5،كنز العمال،ج 4،و كتاب‏«خط سرخشهادت‏»از بنياد شهيد.

27-اوائل المقالات،شيخ مفيد(چاپ كنگره شيخ مفيد)ص 114.

28-از مثنوى‏«اهل بيت آفتاب‏»از مؤلف.

29-صحيفه نور،ج 15،ص 154.

30-از مؤلف.

31-رمضانعلى گلدون.

32-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 73،لهوف،ص 26.

33-اثبات الهداة،ج 5،ص 204.

34-كشف الغمه،ج 2،ص 32.

35-بحار الانوار،ج 45،ص 135.

36-صحيفه نور،ج 9،ص 97.

37-مقتل الحسين،مقرم،ص 304،به نقل از لهوف.

38-زيارت وارث(مفاتيح الجنان،ص 429).

39-ناسخ التواريخ،(جلد امام حسين)،ج 4،ص 23.

40-از مثنوى بلند«شيعه‏نامه‏»محمدرضا آقاسى،كيهان،تاريخ 12/6/71.

41-سفينة البحار،ج 1،ص 723.

42-لهوف،ص 53.