ك
كاشفى
حسين بن على بيهقى،مشهور به واعظ و متخلص به كاشفى،از علماى معروف ايرانكه در فنخطابه تسلط داشته و شعر هم مىسروده است.كتاب معروفش«روضة الشهدا»
ست كه در تاريخ خاندان پيامبر و مراثى اهل بيت«ع»است (1) و مدتها مرثيهخوانان،از كتابمقتل او مرثيه مىخواندند و به همين جهت به آنان روضه خوان گفته مىشد.به نوشتهدهخدا:وى در زمان سلطان حسين بايقرا در هرات و نيشابور،مشغول وعظ و ارشاد بودهو با صوتى خوش و آهنگى دلكش آيات قرآنيه و احاديث نبويه را با عبارت و اشاراتلايقه به عرصه بيان مىآورده...در هرات كه مردمانش از اهل سنت و جماعت بودهاند،بهشيعيگرىمتهم و در سبزوار كه مركز تشيع بوده...به تسنن اشتهار داشته است.
مصنفاتش:آينه اسكندرى،الاختيارات،اخلاق محسنى،الاربعون حديثا،اسرار قاسمى،الواح القمر،انوار سهيلى،جامع الستين،جواهر الاسرار،روضة الشهدا،و كتابهاى ديگر (2) وى در سال906 يا 910 در هرات درگذشت.
كام برداشتن با تربت
مستحب است كام نوزادان را با تربتسيد الشهدا«ع»بردارند كه سبب امان است.آشناساختن كام فرزند با خاك شهادت،الهام دهنده پيوند با عاشورا و قداست بخشيدن بهحيات نوزاد،در نخستين روزهاى زندگى است.امام صادق«ع»فرمود:«حنكوا اولادكمبتربة الحسين«ع»فانه امان» (3) كام فرزندانتان را با تربت قبر حسين«ع»برداريد،چرا كه اين،سبب امان او خواهد شد. اين استحباب،نسبت به آب فرات هم وجود دارد و به نوعىچشاندن محبتحسينى و آشنا ساختن سرشت فرزند با مكتب عاشوراست.«تحنيك»و«سغ برداشتن»هم گفته مىشود.بعضى جاها مقدارى از تربت را در آب يا شربتحلمىكنند و به افراد مىدهند تا شفا يابند و متبركشوند.به اين كار اصطلاحا«تربت نوشانى» مىگويند.
كتابنامه عاشورا
در باره زندگينامه امام حسين«ع»و حادثه عاشورا و شهادت آن حضرت و يارانش، آثاربيشمارى چه بصورت شعر يا نثر،نوشته شده است.علاوه بر ديوانهاى اشعار و نوحهها، كتبى در باره آن قيام،چه بصورت نقلى و بيان حوادث،چه بشكل تحليلى و بررسيهاىعميقنوشته و چاپ شده است.
در اينجا برخى از كتب ياد شده را در دو بخش عربى و فارسى نام مىبريم:
عربى : (4) ائمتنا(ج 1)-على محمد دخيلابصار العين فى انصار الحسين«ع»-محمد بن طاهر سماوىابو الشهداء-عباس عقادالامام الحسين«ع»-عبد الله العلائلىالامام الحسين بن على الشهيد-عبد الودود الامينالامام الحسين فى حلة البرفير-سليمان الكتانىانصار الحسين«ع»-محمد على عابدينانصار الحسين«ع»-محمد مهدى شمس الديناسرار الشهادة-فاضل دربندىبحار الانوار(ج 44-45)-علامه مجلسىثورة الحسين«ع»-محمد مهدى شمس الدينثورة الحسين في الوجدان الشعبى-محمد مهدى شمس الدينالحسين،فى طريقه الى الشهادة-على بن الحسين الهاشمىالحسين و بطلة كربلاء-محمد جواد مغينه.
حياة الامام الحسين بن على-باقر شريف القرشىالخصائص الحسينيه-شيخ جعفر شوشترىالدوافع النفسية لانصار الحسين-محمد على عابدينالشهيد و الثورة-هادى المدرسعلى طريق كربلا-محمد حسين فضل اللهعوالم(الامام الحسين)-عبد الله البحرانىالعيون العبرى-سيد ابراهيم الميانجىفرسان الهيجاء-ذبيح الله محلاتىفى رحاب ثورة الحسين-احمد زكى تفاحهكتاب العاشوراء-هادى المدرسىاللهوف-سيد بن طاووسمثير الاحزان-ابن نماء حلىمع الحسين فى نهضته-اسد حيدرمقاتل الطالبيين-ابو الفرج اصفهانىمقتل الحسين«ع»-خوارزمىمقتل الحسين-ابى مخنفمقتل الحسين-عبد الرزاق المقرمنفس المهموم-شيخ عباس قمىالمنابع النوراء فى وقايع عاشوراء-سيد محمدصادق البحرانىموسوعة كلمات الامام الحسين«ع»-پژوهشكده باقر العلوم«ع»
نهضة الحسين-سيد هبة الدين شهرستانىالوثاق الرسمية لثورة الامام الحسين-عبد الكريمالحسينى القزوينى فارسى:
الفباى فكرى امام حسين«ع»-محمد رضا صالحى كرمانىبررسى تاريخ عاشورا-محمد ابراهيم آيتىپرتوى از عظمتحسين«ع»-لطف الله صافىپيشواى شهيدان-سيد رضا صدرچشمه خورشيد-مجموعه مقالات كنگره امام خمينى و فرهنگ عاشوراحسين بن على را بهتر بشناسيم-محمد يزدىحسين،پيشواى انسانها-محمود اكبرزادهحماسه حسينى-شهيد مرتضى مطهرىخون خدا-جواد محدثىدرسى كه حسين«ع»به انسانها آموخت-شهيد هاشمىنژادسخنان حسين بن على از مدينه تا كربلا-صادق نجمىسوگنامه آل محمد-محمد محمدى اشتهاردىعنصر شجاعت-خليل كمرهاىقمقام زخار-فرهاد ميرزاقيام جاودانه-محمدرضا حكيمىناسخ التواريخ-سپهرمنتهى الآمال-شيخ عباس قمىمنهاج الدموع-قرنى گلپايگانىمطلع الشمس-محمد جواد صاحبىمرثيهاى كه ناسروده ماند-پرويز خرسندالوقايع و الحوادث(محرم)-محمد باقر ملبوبىيك شب و يك روز عاشورا-خليل كمرهاىو... (5) در يك تقسيمبندى ديگر مىتوان همه كتابهاى مربوط به امامحسين«ع»و حادثه كربلارا به انواع زير،فهرست نمود:
1-زندگينامه و شرح حال امام حسين«ع»
2-تحليل حادثه كربلا3-مقتل و جريانهاى ريز واقعه4-تحقيقات و تاليفات مستشرقان پيرامون عاشورا5-منابع مربوط به جغرافياى كربلا و سابقهاش6-كتب مربوط به بناى حرم و تحولات ساختمانى حائر و حرم حسينى7-كتابهاى مربوط به مشروعيتيا عدم مشروعيت گريه،نوحه،عزادارى،قمهزنى،زنجيرزنى،مراسم سنتى،شبيه خوانى،توسل و...(چه از سوىخودشيعه يا ديگران)
8-مجموعههاى شعرى مربوط به امام حسين«ع»
9-مجموعههاى شعرى مرتبط با عاشورا10-مجموعه نوحههاى سينهزنى11-مجموعه متن تعزيهها و شبيهخوانى12-كتابهاى معرفى اصحاب امام حسين«ع»بصورت مجموعهاى13-كتابهاى تكنگارى پيرامون قهرمان عاشورا(همچون ابوالفضل،علىاكبر،مسلم،زينب و...)
14-كتابهاى تكنگارى مربوط به ياران برجسته امام در عاشورا(مثل حبيب،حر،زهير و...)
15-مجموعههايى كه سخنان امام حسين«ع»و خطبهها را گردآورى كرده است(مثل موسوعةكلمات الامام الحسين)
16-كتابهاى تحقيقى پيرامون تعزيه و نمايشهاى مذهبى و مرثيهسرايى
كتل
كتل،علم بزرگى است كه در دستههاى عزادارى حركت مىدهند،توغ،علمى كهقسمت فوقانى آن را پيراهن بىآستين مانندى بپوشند،همانند تكيه و متكايى كه بر چوبنصب شده باشد و همراه با علامت و بيرق در مراسم عزادارى حركت دهند،علم و كتل راه انداختن،كتل بستن،يعنى دستههاى عزادارى با علم و كتل برپا كنند و بگردانند.بهعلامت و اسبانى هم كه به هيئت و شكل مخصوصى در روزهاى عزا حركت دهند،علم وكتل مىگويند. (6) «تكيههاى مشهور در گذشته،كتل مىبستند.يعنى پسر بچه دو سه سالهاىرا در حالى كه غرق در جواهرات و طلاجات مىكردند،بر اسب زينت كردهاى مىنشاندندو عدهاى از جوانان قوى هيكل و بزن بهادر را با شمشير و قداره به منظور حفاظت دراطراف آن مىگماردند و ادعا داشتند كه هيچ كس نمىتواند كودكى را با اين همه طلا وجواهر از جمع عزاداران ما بيرون ببرد و اين را نشانه برترى و قدرتمندى دسته و تكيهمحله خود مىدانستند.عدهاى از مردم براى سلامتى پسر دو سه ساله خود،نذر مىكردندكه او را كتل كنند...» (7) اين نيز تعريف ديگرى از كتل است،متفاوت با معناى نخست،باز همدريغ و افسوس،از پرداختن به شكلها وظواهر و غفلت از محتواى عاشورا و روح كربلا!
كتيبه
پارچههايى مشكى كه مزين به اشعار«محتشم كاشانى»است و با خط نستعليق نوشتهشده و در ايام محرم و ساير روزهاى سوگوارى،مساجد،حسينيهها،تكايا و مجالسى را كهدر آنها اقامه عزا مىشود،سياهپوش مىكنند.در اين اشعار،اغلب از همان تركيببندمعروف محتشم(باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است)استفاده مىشود.البتهكتيبه،به هر نوع نوشته هم گفته مىشود كه در ساختمانها به كار مىرود.«آنچه با خط نسخيا نستعليق و يا به خط طغرا و يا به خط كوفى بر دوره ديوار مساجد و مقابر و اماكن متبركهيا سر در دروازه امرا و بزرگان نويسند،يا نقش كنند.». (8) كتيبهنويسى از هنرهاى عمده،دربخش خطاطى است و خطاطانمعروفى هنر دينى خويش را در كتيبههاى مساجد وبناهاى مذهبى تجلى دادهاند.
كجاوه
محمل،هودج،عمارى،نشيمن و جايگاهى كه بر شتر و استر بار كنند و در هر طرفىيكى بنشيند،نشيمن روپوشدار. (9) در منابع و مقتلها آمده است كه امام سجاد«ع»را درطول سفر اسارت،بر شتر بىجهاز و كجاوه نشانده بودند.يا آنكه زنان و كودكان اهل بيت،بر كجاوهها نشسته بودند. (10) در بعضى نقلها آمده است كه چون در كوفه سر ابا عبد الله«ع»راپيشاپيش سرها آوردند و چشم زينب بر آن سر تابان افتاد،پيشانى خود را به جلوى محملزد و خون از زير مقنعهاش بيرون آمد و خرقهاى طلبيد تا آن را ببندد.شعر«يا هلالا لمااستتم كمالا...»رانيز آنجا خواند. (11)
كربلا
قبله اهل حقيقت كربلاست كربلا،او قبله اهل ولاست گر چه دارد كعبه،مروه با صفا ليك،كى دارد مناى كربلا؟ كعبه را گر زمزم است آب حيات كربلا را آب خضر آمد فرات رو نما عارف،صلات ركعتيندر خم ابروى محراب حسين
«كربلا»،مدفن سيد الشهداست،سرزمينى كه عظيمترين حماسه خدايى بشر،درعاشوراىسال 61 در آن اتفاق افتاد و موجش سراسر تاريخ و پهنه جهان را فرا گرفت.
خاك آن،بوى خون مىدهد و تربت كربلا مقدس و الهامبخش است و در فضيلت آن،روايات بسيارى نقل شده است. (12) امام على«ع»پس از جنگ صفين،هنگام عبور از كربلا همراه برخى همراهان،چشمانش پر از اشگ شد و فرمود:اينجاست محل فرودآمدنشان...و ينجاستشهادتگاهعاشقان بىنظير كه در گذشته و آينده،نمونه ندارند:«...مصارع عشاق شهداء لا تسبقهم منكان قبلهم و لا يلحقهم من بعدهم...» (13) و به همين خاطر،«كربلا»سمبل ايثار و جانبازى وشهادتطلبى و شوق و شور حماسى شناخته شده است و در طول تاريخ نيز، كانونعشقهاى برتر بوده و همچون مغناطيسى،دلهاى مشتاق و شيداى معرفت را به سوى خودكشيده است.در حماسه دفاع مقدس ايران نيز،بسيارى از رزمندگان اسلام،به شوق كربلاو زيارت حرم حسينى،جبههها را درمىنورديدند و با بعثيان كافر مىجنگيدند و رو بهكعبه عشق،كربلاى سيد الشهدا«ع»شهيد مىشدند،چون كربلا سمبل هر جايى استكهصحنه ديگرى حق و باطل باشد.
در حسرت كوى كربلا مىرفتند مشتاق به سوى كربلا مىرفتند گلگون تن و خونين كفن و بىپر و بالاينگونه به سوى كربلا مىرفتند (14)
در روايات آمده است كه سيد الشهدا«ع»نواحى اطراف قبر خويش را از اهل نينوا وغاضريه به مبلغ شصت هزار درهم خريدارى كرد و به خود آنان صدقه داد و با آنان شرطكرد كه مردم را به جايگاه قبرش راهنمايى كنند و هر كه را به زيارت آن حضرت آيد،سهروز مهمان نمايند و پذيرايى كنند. (15) بارى،كربلا نام يكى از شهرهاى كشور عراق است كه در كنار رودخانه فرات قرارداشته است.اين شهر،تا سال 61 هجرى،بيابان بوده است.از آن زمان به بعد،بر اثرشهادت حسين بن على«ع»در آن محل،بتدريج مورد توجه شيعيان آل على قرار گرفت وپس از بناى مرقدهاى شهدا،متدرجا مركز جمعيت گرديد و امروز،يكى از شهرهاىزيارتى عراق مىباشد كه قريب 65000 تن جمعيت دارد و در ماههاى محرم و صفر وهنگام زمستان،به سبب ورود زايران،جمعيتشهر به 000/100 تن مىرسد. (16) در اين كه«كربلا»يعنى چه و ريشه لغوى آن چيست و از چه گرفته شده،بحثهاىمفصلى انجام گرفته است. (17) طبق برخى نقلها،اين نام از تركيب«كرب»و«ال»ساخته شدهاست،يعنى حرم الله،يا مقدس الله،«كرب»در لغتسامى به معناى«قرب»در عربىاست(كرب:قرب).اگر«ال»هم به معناى«الله»باشد،كربلا به معناى محلى است كه نزدخدا،مقدس و مقرب است،يا«حرم خدا»است. (18) برخى هم آن را تركيب يافته از«كوربابل»دانستهاند،يعنى مجموعهاى از آباديها و روستاهاى بابل.موقعيتى كه كربلا در آنقرار دارد،در بين النهرين است.اين منطقه در گذشتههاى دور،مهد حوادث و احياناتمدنها بوده است و بخشهاى گوناگونى از اين ناحيه،نامهاى مختلف داشته است.كربلا، كور بابل،نينوا،غاضريه،كربله،نواويس،حير،طف،شفيه،عقر،نهر علقمى،عمورا،ماريهو...كه بعضى از اينها نام روستاها و آباديهايى در اين منطقه وسيع بوده است. (19) حرم مطهر امام حسين«ع»كه در اين شهر قرار دارد،تاريخچهاى مفصل دارد و دردورههاى مختلف تاريخى، بناى آن تغييرات و تعميراتى يافته است.كربلا،شهرى است كهخاندانهاى ريشهدار در آن ساكن بودهاند.حوزه علميه داشته و خانوادههايى شريف،اديب و علماى برجسته از آن برخاسته و در آن زيستهاند.قبر حضرت عباس«ع»نيز درهمين شهر است.در قرون اخير نيز شاهد تعدادى حوادث و انقلابها و فتنهها بوده است. (20) ولى به هر حال،در كربلا بيش از نشانهاى جغرافيايى و تاريخى،بايد مفاهيم والاى انسانىو شورگستريها و الهامبخشيهاىقداست آفرين را سراغ گرفت.
كربلايى
منسوب به كربلا،اهل كربلا،كسى كه به زيارت كربلا رفته باشد،عنوانى كه روستاييانو عامه را بدهند،مخاطبهاى عامه مردم را آنجا كه نام او ندانند.كربلايى:ساخته و پرداختهكربلا. (21) همانگونه كه زائران خانه خدا را حاج و حاجى گويند،بعنوان تكريم و احترام،بهزائران حرم امام رضا«ع»«مشهدى»و به زوار كربلا هم«كربلايى»گويند.در قديم،رمز ونشانه اين بوده كه كسى كه با اين نام معروف مىشود،به زيارت قبر امام حسين«ع»موفقشده است.همچنين در تعبير استعارى،به هر چه كه حال و هوا و خصوصيات قيام عاشورارا داشته باشد و با الهام از آن حماسه شكل گيرد«كربلايى»مىگويند،مثل:امت كربلايى،شور كربلايى.ابداع اين لقب،از اسباب ماندگارى ارزشهاى معنوى اين ديار و مدفون درآن مزار است و بيش از يك تعبيرعرفى،بار فرهنگى و مقدس دارد.
كردوس بن زهير تغلبى
از شهداى كربلاست.برادرش نيز(قاسط بن زهير)در عاشورا،در ركاب امامحسين«ع»بهشهادت رسيد. (22) نام او به شكلهاى ديگر هم ذكر شده است.
كرده امام حسين«ع»
كرده و كرد،قطعه زمينى كه كنارههاى آن را بلند كرده باشند و در ميان آن سبزى بكارنديا زراعت ديگرى كنند.زمينى كه براى كاشتن سبزى يا ميوه درست كنند و در آن چيزىبكارند. (23) در قديم،رسم بوده كه كشاورزان،زمينهاى مزروعى خود را كردهبندى(قسمتبندى) مىكردند و يك كرده را به نام امام حسين«ع»مىكاشتند و در آخر سال حسابمىكردند و درآمد آن را به يكى از تكاياى شهر مىپرداختند تا به مصرف سوگوارىخامس آل عبا برسد. (24) اين نوعى موقوفهسازى براى سيد الشهدا«ع»بود و بودجه مردمىكه مخارج تكايا و سوگواريها را تامين مىكرد،بعلاوه به كشاورزى و محصول زارعين همبركت مىداد و آنان امام حسين«ع»يا ابا الفضل«ع»را در زمين و زراعتخويش،شريك وسهيم مىكردند و نشانه نوعىمحبت و ولايت نسبت به خاندان رسول خدا«ص»بود.
كشته اشك قتيل العبرات
كعب بن جابر ازدى
از سپاهيان عمر سعد در كربلا،كه روز عاشورا با برير بن خضير جنگيد و او را بهشهادترساند.قاتل«برير»را شخص ديگر نيز نوشتهاند. (25)
كليددار
منصب رياستخدام و حرم سيد الشهدا«ع»،اين منصب مقدس،در عهد كهن نسبتبه خانه خدا هم وجود داشت و اجداد و نياكان رسول خدا«ص»همچون قصى،عبد الدار،عبد مناف، هاشم و عبد المطلب،منصب كليددارى كعبه و آب دادن به حاجيان ومهماندارى از زائران حرم الهى را بر عهده داشتند و براى آنان شرافت و افتخار و نوعىقدرت مذهبى و اجتماعى به شمار مىآمد.نسبت به مرقد مطهر ائمه و بويژه ابا عبد اللهالحسين«ع»نيز،اين منصب خاص، عنوان احترامآميزى بوده است و خاندانهايى به همينلقب شهرت يافتهاند و در نسل خود،افتخار خدمتگزارى به حرم حسينى را هموارهداشتهاند.
كل يوم عاشورا
هر روز عاشورا و هر سرزمين،كربلاست.«كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا».اينجمله و شعار، نشاندهنده پيوستگى و تداوم خط درگيرى حق و باطل در همه زمانها ومكانهاست.عاشورا و كربلا،يكى از بارزترين حلقههاى اين زنجيره طولانى است.هميشهحق و باطل رو در روى همند و انسانهاى آزاده،وظيفه پاسدارى از حق و پيكار با باطل رابر عهده دارند و بىتفاوت گذشتن از كنار صحنه حق و باطل،بىدينى است.امامخمينى«قدس سره»بارها به اين نكتهمهم توجه دادند،از جمله در ايام جنگ تحميلى:
و (26) درپيامى به مناسبت 17 شهريور فرمود:«عاشورا،قيام عدالتخواهان با عددى قليل و ايمان وعشقى بزرگ،در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگر بود و دستور آن بود كهاين برنامه،سرلوحه زندگى امت در هر روز و در هر سرزمين باشد.روزهايى كه بر ماگذشت، عاشوراى مكرر بود و ميدانها و خيابانها و كوى و برزنهايى كه خون فرزنداناسلام در آن ريخت، كربلاى مكرر.».«17 شهريور،مكرر عاشورا و ميدان شهدا مكرركربلا و شهداى ما مكرر شهداى كربلا و مخالفان ما مكرر يزيد و وابستگان او هستند.» (27) نبرد عاشورا،گر چه از نظر زمان، كوتاهترين درگيرى بود(نيم روز)ولى از نظر امتداد،طولانىترين درگيرى با ستم و باطل است و تا هر زمان كه هر آرزومندى آرزو كند كهكاش در كربلا بود و در يارى امام شهيدان،به فوز عظيم شهادت مىرسيد(يا ليتنا كنا معكمفنفوز فوزا عظيما)، (28) جبهه كربلا گرم و درگيرى عاشورا داير است.آنگونه كه حسين«ع»،وارث آدم و ابراهيم و نوح و موسى و عيسى و محمد«عليهم السلام»است،پيروانعاشورايى او نيز وارث خط سرخ جهاد و شهادتاند و پرچمكربلا را بر زمين نمىنهند،واين جوهر تشيع در بعد سياسى است.
شيعه بايد آبها را گل كند خط سوم را به خون كامل كند خط سوم خط سرخ اولياست كربلا بارزترين منظور ماست شيعه يعنى تشنه جام بلا شيعگى يعنى قيام كربلا شيعه يعنى بازتاب آسمان بر سر نى جلوه رنگين كمان از لب نى بشنوم صوت تو را صوت«انى لا ارى الموت»تو را شيعه يعنى سالك پا در ركاب تا كه خورشيد افكند از رخ نقاب اين سخن كوتاه كردم و السلامشيعه يعنى تيغ بيرون از نيام (29)
يكى از نويسندگان محقق مىنويسد:ما يقين داريم كه اگر حسين«ع»در زمان ما بود،ازقدس، جنوب لبنان و بيشتر مناطق اسلامى كربلاى دومى مىساخت و همان موضعى رامىگرفت كه در برابر معاويه و يزيد ايستاد و از همه مدعيان اسلام و تشيع و از آنان كه برقدس و جنوب لبنان مىگريند و در اعلاميهها،سخنرانيها و صفحه مطبوعات بر سرفلسطين و لبنان معامله مىكنند و در خيابانها و مجامع،سلاح با خود حمل مىكنند،بيش ازتعدادى كه در كربلاى اول كنار آن حضرت ايستادند و ياريش كردند،او را يارىنمىكردند.» (30) اين ديدگاه،ردكننده نظريهاى است كه كربلا و قيام حسينى را تكليفى خاص اماممىداند كه نمىتوان از آن تبعيت كرد.وقتى ابا عبد الله الحسين«ع»ضرورت قيام بر ضدسلطه ستمگرى را كه حلال را حرام مىكند و عهد الهى را شكسته،بر خلاف سنت پيامبرعمل مىكند و تجاوزكارانه عمل مىنمايد،در خطبه خويش مىآورد و اين صفات را درسلطه يزيدى محقق مىداند،در پايان مىافزايد«فلكم فى اسوة» (31) در كار من براى شماالگوى تبعيت است،اين مىرساند كه گستره زمين و زمان،كربلا و عاشوراست و هميشه وهمه جا بايد با الهام از اين مكتب،بر ضد ستمقيام كرد و در راه آزادى و عزت،فداكارىنمود.
امام خمينى«ره»فرموده است:«اين كلمه كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا،يك كلمهبزرگى است...همه روز بايد ملت ما اين معنى را داشته باشد كه امروز روز عاشورا است وما بايد مقابل ظلم بايستيم و همين جا هم كربلاست و بايد نقش كربلا را ما پيادهكنيم،انحصار به يك زمين ندارد.انحصار به يك افراد نمىشود.قضيه كربلا منحصر به يكجمعيت هفتاد و چند نفرى ويك سرزمين كربلا نبوده،همه زمينها بايد اين نقش را ايفاكنند.» (32)
كمكى رفتن
در عرف رايج هيئتهاى عزادارى،براى با شكوهتر برگزار شدن مراسم،گاهى افراد يكتكيه يا هيئت به كمك يكديگر مىرفتند و با هم عزادارى مىكردند و نوبت بعد،آنان بهكمك اينها مىرفتند.اين دستههاى كمكى با توافق و اعلام قبلى سران هيئتها به ديدار هممىرفتند. هنگام استقبال و بدرقه دستههاى عزادار كه به كمك مىآمدند،اشعار ونوحههاى خاصى مىخواندند كه نشان سپاس از آنان و درخواست قبولى عزادارى ازسوى خداوند بود.اين سنت،الهام بخش روح تعاون و يارى در راه گراميداشت مراسمعزادارى است و تلاش در رونقبخشيدن به دستگاه ابا عبد الله«ع»را به پيروان راهشدرس مىدهد.
كميت بن زيد اسدى (33)
از شاعران برجسته شيعه كه سرودههايش در باره اهل بيت و مرثيه امام حسين عليهالسلام معروف است.كنيه او«ابو المستهل»و اهل كوفه بود.هوادارى شديد از بنىهاشممىكرد و با سرودههايش آنان را مىستود.مشهورترين شعرش«هاشميات»است.«در وىخصالى بود كه هيچ شاعر نداشت:خطيب بنىاسد،فقيه شيعه،سواركارى دلير،بخشندهو تيرانداز بود و در ميان قومش كسى مهارت او را در تيراندازى نداشت. (34) ولادتش در سال60 و وفاتش در سال 126 هجرى بود.اين شاعر برجسته،زبان شعرى خويش را در راهدفاع از مكتب و ولايت و بيانفضايل عترت و مظالم دشمنان خاندان پيامبر به كار گرفت.
مورد علاقه و محبتشديد و دعاى خاص ائمه بود و از بزرگترين مرثيهسرايان عاشورا بهشمار مىرفت.قصيده ميميه«من لقلب متيم مستهام...»او معروف است.وى در سالشهادت امام حسين«ع»به دنيا آمد و به بركت دعاى امام سجاد«ع»پايان عمرش ختم بهشهادت شد.او كه مدتى متوارى بود،در ايام خلافت مروان به شهادت رسيد و در همانكوفه در مقبره بنىاسد دفن شد. (35) امام باقر«ع»در حق او دعا فرمود كه:«لا زلت مؤيدا بروح القدس ما ذببت عنا اهلالبيت»يعنى همواره تا زمانى كه از ما خاندان دفاع مىكنى،مؤيد به روح القدس باشى.ازجمله ابيات قصيده هاشميات اوست در باره شهيد كربلا:
قتيل بجنب الطف من آل هاشم فيا لك لحما ليس عنه مذبب و منعفر الخدين من آل هاشمالا حبذا ذاك الجبين المترب (36)
همچنين روايت است كه در ايام تشريق،خدمت امام صادق«ع»رسيد و اجازهخواست كه در باره آن خاندان شعرى بخواند.حضرت اهل بيت را جمع كرد تا آنان همبشنوند.كميت اشعار خود را خواند و حاضران گريستند.امام صادق دست به دعا بلند كردو گفت:«اللهم اغفر للكميت ما قدم و ما اخر و ما اسر و ما اعلن و اعطه حتى يرضى». (37) خدايا،گذشته و آيندهكميت را ببخشاى و از نهان و آشكار او درگذر و به او آنقدر عطا كنتا راضى گردد.
كناسه
نام محلى در كوفه كه قبلا حالت بازارى و تجارى داشته و موقعيت آن،بين مسجدسهله ومسجد كوفه بوده است.افراد اعدامى را در اين مكان بر دار مىكشيدند.على«ع»
در اين محله،لشكر خود را سامان داده به جنگ صفين شتافت.امام مجتبى«ع»نيز پس ازشهادت پدر،سپاه خود را در اينجا آماده كرد.ابن زياد هم كوفيان را در همين محل بسيجكردو به جنگ حسين«ع»فرستاد.
بدن مسلم بن عقيل را در اين ميدان به دار كشيدند.پيكر انقلابى بزرگ«زيد بن على»
نيز در همين مكان،چهار سال به دار آويخته ماند. (38)
كنانة بن عتيق تغلبى
پيرمردى از شهداى كربلا كه در حمله نخست به شهادت رسيد.وى از قهرمانان كوفهو از عابدان و قاريان آن شهر بود و در ايامى كه سيد الشهدا«ع»به كربلا رسيد،خود را به آنحضرترساند.نامش در زيارت ناحيه مقدسه هم آمده است. (39)
كنج ويرانه خرابه شام
كودك ششماهه على اصغر«ع»
كوفه
نام يكى از شهرهاى مهم عراق،كه مركز هواداران اهل بيت«ع»و«مغرس شيعه»بودهاست و على«ع»آنجا را بعنوان پايگاه حكومتخويش قرار داد.شهرى است با فضيلت كهاحاديث متعددى در فضيلت آن نقل شده و طبق حديث امام صادق«ع»،حرم امام على بنابى طالب عليه السلام است و«طور سينين»در قرآن،به آن تفسير شده است. (40) اين شهر،درغرب نهر فرات بنا شده و بناى آن در زمان عمر بن خطاب و پس از فتح قادسيه به دستسعد بن ابى وقاص بود و در سالهاى بعد شكوفاتر شد.پيشتر به آن«كوفان»هم گفتهمىشد.ريشه لغوى آن، به معناى گردآمدن است،چون بناى شهر دايرهوار بوده،كوفه نامنهاده شد.كوفه به معناى شنزار سرخ هم آمده است. (41) اين شهر،پس از فتح سرزمين عراق به دست مسلمانان صدر اسلام،مركز و پايگاهىنظامى براى نيروهاى مسلمان شد تا از آنجا به سوى شرق حركت كنند و در طول تاريخ،موقعيتسياسى و نظامى ويژهاى يافت.به آن«كوفة الجند»هم مىگفتند.در نزديكىكوفه،«كربلا»محل زيست گروهى اندك بود كه به كار كشاورزى در منطقه نزديك به آبمىپرداختند. (42) پس از امتناع امام حسين«ع»از بيعت با يزيد و حركت به سوى مكه،سران شيعه دركوفه نامههاى دعوت به امام نوشتند.حضرت،مسلم بن عقيل را به نمايندگى به كوفهفرستاد.كوفيان انقلابى با مسلم بيعت كردند ولى با آمدن ابن زياد،اوضاع عوض شد ونگذاشتند امام به كوفه برسد.كوفه آن روز،از بافتخاصى تركيب يافته بود و مردم آنيكدست نبودند.هم هواداران اهل بيت و علاقهمندان به على«ع»و فرزندان او دركوفهمىزيستند،هم گروههايى كه تفكر خوارج را داشتند،يا هواداران بنىاميه در كوفه بودند.
روحيه فرصتطلبى،تبعيت از زور،زودباورى و تاثيرپذيرى از شايعات و تبليغات،ازويژگيهاى ديگر جامعه كوفه بود.پولدارترين افراد هم كه نبض مالى شهر را در دستداشتند،همچون اشعث بن قيس،عمرو بن حريث،شبث بن ربعى از بازوان اصلى ابن زيادمحسوب مىشدند. شهرى با عناصر مختلف و ساكنان ناهمگون و ناهمدل و اغلب مهاجربه آن شهر تازه تاسيس، سبب شده بود كه ثبات سياسى نداشته باشد و همواره دستخوشامواج گردد.روح قبايلى و تعصبهاى طايفگى در اقوام ساكن كوفه شديد بود و ابن زياد،باتحتسلطه گرفتن بزرگان قبايل و عشاير،براحتى توانسته بود اوضاع شهر را در كنترلخويش در آورد.اين بود كه آن همه دعوت و بيعت،كارساز نشد و هزاران دست بيعتگر،در برابر طوفان«ابن زياد»،از هم گسيخت وحسين«ع»تنها ماند.
حادثه كربلا در نزديكى اين شهر اتفاق افتاد و سپاه يزيدى عموما از اين شهر براىجنگ با حسين«ع»آمدند.پس از عاشورا نيز،اسراى اهل بيت وارد اين شهر شدند وزينب كبرى«ع»آنجا خطبه خواند و شادى كوفيان را به عزا مبدل ساخت.نهضت توابين بهرهبرى سليمان بن صرد و نيز قيام مختار در همين شهر به وقوع پيوست.مردم كوفه،همانگونه كه در ركاب على«ع»در جنگ جمل و صفين شركت داشتند،همواره درفعاليتهاى ضد اموى حضور چشمگير داشتند. اين شهر در تاريخ اسلام،هموارهدستخوش امواج سياسى،انقلابها،حوادث و آشوبها بوده است. حجر بن عدى،با اصحابپاكبازش در كوفه قيام كرد و به شهادت رسيد.عمرو بن حمق خزاعى،در كوفه شهيد شد.
ميثم تمار به دستور ابن زياد،در كوفه به دار آويخته شد.رشيد هجرى نيز كه از يارانخالصعلى«ع»بود،در آنجا به شهادت رسيد.جنايات و فجايع«حجاج بن يوسف ثقفى»
و كشتارهايش از شيعيان آل على در كوفه بود،كه كسانى همچون قنبر،كميل،سعيد بنجبير و...به دست او به شهادت رسيدند.خروج زيد بن على بن الحسين«ع»و شهادتش در«كناسه»،در اين شهر بود.قيامهاى سادات طباطبايى در نيمه قرن دوم هجرى،قيام ابنطباطباى علوى، خروج ابى السرايا در زمان مامون،شورشهاى قرمطيان و...همه در اينشهر اتفاق افتاده است. قبر بزرگانى چون كميل،خباب بن ارت،اخنف بن قيس،سهل بنحنيف انصارى و بسيارى ديگر در اين شهر است. (43) در اين شهر،«مسجد كوفه»از عظيمترين و مقدسترين مساجد و قطعههاى روى زميناست.محل مسجد كوفه،بنا به روايات،خانه آدم و نوح،مصلاى ابراهيم و مصلاىحضرت مهدى«ع»و محل عصاى موسى و شجره يقطين و خاتم سليمان است و جايىاست كه كشتى نوح از آنجا جريان يافته و قبور انبياء و مرسلين و اوصياء است و در مسجدكوفه،«دكة القضاء»،محل قضاوتهاى امير المؤمنين قرار دارد.امام صادق«ع»در باره آنفرموده است:«...تربة تحبنا و نحبه،اللهم ارم من رماها و عاد من عاداها» (44) كوفه تربتى استكه ما را دوست دارد،ما نيز آن را دوست داريم،خدايا هر كه سوء قصد به آن كند بهتيربلايش بزن و هر كه با آن دشمنى كند،دشمنش باش.
كوفيان
مردم كوفه در تاريخ به بىوفايى و سست عهدى شهرت يافتهاند،تا آنجا كه گفته شدهاست«الكوفى لا يوفى»،در شعارهاى مردم در انقلاب اسلامى ايران و جنگ تحميلى نيزگفته مىشد كه«ما اهل كوفه نيستيم،على تنها بماند».البته تغيير اوضاع كوفه را در دورانمسلم بن عقيل و بر سر كار آمدن ابن زياد و كنترل شديد شهر و سختگيرى نسبت به مردمو...را نيز نبايد ناديده گرفت،كه مانع خروج هواداران سيد الشهدا«ع»براى يارى آنحضرت در كربلا شد،ولى به هر حال،تاريخ اسلام خاطره خوشى از عهد و پيمان مردمكوفه ندارد. (45) از ويژگيهاى روحى و اخلاقى جامعه كوفى،اينها را شمردهاند:تناقض در رفتار، نيرنگو تزلزل،سركشى نسبت به واليان،فرصتطلبى،اخلاق ناپسند،طمع و آزمندى، شايعهپذيرى و تركيب يافتن مردم آن از قبايل مختلف با گرايشهاى قبايلى. (46) همينها سبب شد تاعلى«ع»از دست آنان خون دل بخورد و امام مجتبى«ع»بىوفايى ببيند و مسلم بن عقيل، در اين شهر غريبانه به شهادت برسد و سيد الشهدا«ع»نزديك كوفه در كربلا در محاصرهسپاه كوفه لب تشنه جان دهد.البته تركيب جمعيتى اين شهر نيز،چندان منسجم نبود.مردمخود اين شهر،به اضافه قبايلى از يمن مثل قضاعه،غسان،بجيله،خثعم،كنده،حضر موت،ازد،مذحج،حمير،همدان و نخع كه پس از بناى اين شهر از دوره«سعد بن ابى وقاص»
ساكن اين شهر شده و قدرت و نفوذى يافته بودند و جمعيتى از نژاد فارس كه در كوفهمىزيستند،سبب گرايشهاى مختلفى در مردم شده بود.از سردمداران اموى نيز برخىكوفه را در تحت نفوذ خود داشتند و مردم را به هوادارى بنىاميه فرا مىخواندند وسلطهاموى را گسترده و ريشهدار مىساختند.
شيعيان اهل بيت نيز در كوفه كم نبودند،اما تشيعشان در بعد خطبههاى حماسى ونطقهاى پر شور و عواطف سرشار نسبت به خاندان پيامبر«ص»،بيش از پيروى از خطسرخ آل على و پا نهادن در ميدانهاى درگيرى بود.بىآنكه بخواهيم سختگيريها و شدتعمل امويان را در محدود ساختن يارى شيعيان نسبت به حسين بن على«ع»ناديدهبگيريم،از روحيه سستى و بىوفايى آنان نمىتوان بسادگى گذشت.حتى جمعى از آنان باديدن پيكرهاى حسين و يارانش در دم تيغها،مىگريستند و دعا مىكردند كه خدايا پسرپيامبرت را يارى كن.يكى از خودشان بر آنان خروشيد كه چرا به جاى دعا،به ياريشنمىشتابيد«هلا تهبون الى نصرته بدل هذاالدعاء؟». (47)
واى بر كوفه و بر رسم پذيرايى او سست عهدى و رياكارى و خودرايى او خاك عالم به سرش باد كه در خاك كشيد هر كه بنشستسر خوان پذيرايى او رسم او غدر و دورنگى،ره او كيد و نفاق شش جهت پر شد از آوازه رسوايى او (48) اى كوفه!اى كتيبه بيداد وى گور دادخواهى و فرياد اى پايگاه بازى شيطان وى شرح خاطرات پريشان خوردى فريب ديو هوى را كشتى به جهل،شير خدا را كشتى دو عاشق ازلى را نشناختى حسين و على را پشت على ز درد تو خم شد نام تو در فساد،علم شد در هفت رنگ تفرقه،طاقى بيتوتهگاه جهل و نفاقى اى جويبار جارى ناپاكاى آبروى ريخته بر خاك... (49)
كهيعص
از حروف مقطعه قرآن در اول سوره مريم.طبق برخى تفاسير،اين حروف رمزىاشاره به حوادث يا فضايل يا مسايلى دارد كه اهل بيت به علم آن آگاهند.از جمله تفسيرهاو تاويلهاى اين حروف،انطباق آن با حادثه كربلاست.در روايات است:حضرت زكريا نامپنج تن آل عبا را از جبرئيل فرا گرفت و چون به نام امام حسين«ع»مىرسيد،اندوهگينمىشد و اشك در چشمش مىآمد،اما با نامهاى ديگر،اندوهش مىرفت.راز آن را ازخداوند پرسيد.خداوند با«كهيعص»قصه آن را خبر داد.«كاف»،نام كربلاست،«ها»،كشته شدن عترت طاهره است، «ياء»يزيد ستمگر،قاتل حسين«ع»است،«عين»عطشحسين«ع»و«صاد»صبر و مقاومت اوست. زكريا سه روز در مصيبتحسين«ع»گريستو از خدا خواست كه فرزندى به او عطا كند و با محبت او،آزمايشش كند و آنگونه كهمحمد«ص»را در سوگ فرزندش به داغ نشاند،او را هم داغدار كند.خداوند،يحيى را بهاو عطا كرد.يحيى هم همچون حسين«ع»ششماهه به دنيا آمد. (50) ميان يحيى بن زكريا وحسين بن على شباهتهاى ديگر نيز وجود دارد.سر هر دو مظلومانهبريده شده و سر هر دودر طشت و طبقى پيش طاغوت زمانشان نهاده شد.
پىنوشتها
1-معارف و معاريف،ج 4،ص 1835.
2-لغتنامه،دهخدا.
3-بحار الانوار،ج 98،ص 124 و 136.
4-اغلب اين كتابها به فارسى ترجمه شده است.
5-پيرامون محورهاى گوناگون عاشورا و حوادث و شخصيتها و موضوعاتش،جزوه«فهرست كتب و موضوعاتپيرامون واقعه كربلا»،(از نويسنده)چاپ شده است،ناشر:سازمان تبليغاتاسلامى.
6-لغتنامه،دهخدا.
7-تاريخ تكايا و عزادارى قم،ص 214.
8-لغتنامه،دهخدا.
9-همان.
10-الفتوح،ابن اعثم،ج 5،ص 147.
11-عوالم(امام حسين)،ص 373.
12-ر.ك:سفينة البحار،ج 2،ص 11 و 475.معروفست كه:«كل ارض كربلاء و كل يوم عاشورا».درباره اين مرقد مطهر ازجمله«چهل حديث كربلا»،نشر معروف نيز منتشر شده است.
13-همان،ص 197 و 475.
14-على مرادى.
15-مجمع البحرين،طريحى،واژه«كربل».
16-فرهنگ فارسى،معين.براى آشنايى با تاريخ اين شهر از دير باز تا عصر حاضر،ر.ك:«تراث كربلا»از سلمان هادىالطعمه(اين كتاب به فارسى هم ترجمه شده است:ميراث كربلا)همچنين ر.ك:«موسوعة العتبات المقدسه»جلد 8(قسم كربلا)از جعفر الخليلى.
17-از جمله ر.ك:«موسوعة العتبات المقدسه»،ج 8،ص 9 به بعد.
18-همان،ص 10.
19-تراث كربلا،ص 19.
20-ر.ك:«تراث كربلا»،سلمان هادى الطعمه.
21-لغتنامه،دهخدا.
22-انصار الحسين،ص 92.
23-لغتنامه،دهخدا.
24-تاريخ تكايا و عزادارى در قم،ص 189.
25-بحار الانوار،ج 45،ص 15.
26-صحيفه نور،ج 20،ص 195.
27-همان،ج 9،ص 57.
28-زيارت عاشورا.
29-ابياتى از مثنوى:«شيعه نامه»،محمد رضا آقاسى(كيهان 12/6/71).
30-الانتفاضات الشيعيه،هاشم معروف الحسنى،ص 387.
31-تاريخ طبرى،ج 4،ص 304.
32-صحيفه نور،ج 9،ص 202.
33-كميت در لغت،به معناى اسب نيك سرخفش و دم سياه است،اسب سرخرنگ كه به سياهى بزند و يال و دم اوسياه باشد(لغتنامه دهخدا)و اين كه مىگويند:كميتش لنگ است،كنايه از عجز و ناتوانى است.
34-لغتنامه،دهخدا.
35-الغدير،ج 2،ص 195،سفينة البحار،ج 2،ص 496.در باره وى،از جمله ر.ك:«كميت بن زياد،شاعر العقيده».
36-ادب الطف،ج 1،ص 187.
37-منتهى الآمال،ج 1،ص 213(چاپ 1331 شمسى)
38-عنصر شجاعت،ج 1،ص 392.
39-عنصر شجاعت،ج 2،ص 295.
40-سفينة البحار،ج 2،ص 498.احاديث مربوط به فضيلت كوفه در بحار الانوار،ج 97،ص 385است.
41-مجمع البحرين،طريحى،واژه كوفه.
42-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 46.براى آگاهى از نام محلهها،قبايل،تاريخچه،اعصار گوناگون و موقعيتجغرافيايى و محصولات و...آن رجوع كنيد به بحث مفصل و مفيد كتاب«عنصر شجاعت»،خليل كمرهاى،ج 1،ص 359 تا 411.و فصل پنجم كتاب«تشيع در مسير تاريخ»ترجمه سيد محمد تقى آيت اللهى،نيز«الكوفة،نشاة المدينةالاسلاميه»،هشام جعيط،دارالطليعه،بيروت.
43-براى آشنايى مفصلتر با تاريخ كوفه،ر.ك:«تاريخ الكوفه»سيد حسين براقى نجفى،دار الاضواء،بيروت،«موسوعةالمصطفى و العترة»،محسن الشاكرى،ج 2،ص 109.و«سيماى كوفه»،غلامرضا گلى زواره.
44-سفينة البحار،ج 2،ص 499.
45-در مورد كوفه و كوفيان،ر.ك:«تاريخ الكوفه»،سيد حسين البراقى،ص 139.
46-با استفاده از«حياة الامام الحسين»،باقر شريف القرشى،ج 2،ص 420.
47-همان،ص 442،به نقل از«بلاذرى».
48-محمد حسين بهجتى(شفق).
49-از مثنوى غمآلود«كتيبه بيداد»قادر طهماسبى(فريد)،در سوگ على،امام مظلوم«ع».
50-تفسير البرهان،ج 3،ص 3،بحار الانوار،ج 44،ص 223.آيات ديگرى نيز به شهادت امامحسين«ع»تاويل شدهاست.ر.ك:بحار الانوار،ج 44،ص 217 باب«الايات الماولة لشهادته».