آل محمد«ص» اهل بيت
آل مراد
نام قبيلهاى كه هانى بن عروه،بزرگ و رئيس آن در كوفه بود.هانى هر گاه ندا مىداد،چهار هزار مسلح و هشت هزار پياده تحت فرمانش جمع مىشدند.وقتى هانى را براىگردن زدن به بازار كوفه بردند،هانى آل مراد را صدا كرد،ولى كسى از بيم جان خويش بهحمايتش برنخاست. (1) هانى در ايام حضور مسلم بن عقيل در كوفه،ميزبان او بود،و پيشاز مسلمدستگير و شهيد شد.
آل مروان
دودمان مروان بن حكم كه از تيره بنى اميه بودند و از سال 64 هجرى روى كار آمدند.
آغاز سلطه اين خاندان با به خلافت رسيدن مروان بود.مروان از خشنترين و عنودتريندشمنان اهل بيت و امام حسين«ع»بود و نزد پيامبر و مردم ملعون و مطرود و تبعيد شده بود(-مروان)پس از او عبد الملك مروان،وليد بن عبد الملك،سليمان بن عبد الملك،عمر بن عبد العزيز،يزيد بن عبد الملك،هشام بن عبد الملك،وليد بن يزيد،يزيد بن وليد،مروان بن محمد،به ترتيب نزديك به هفتاد سال حكومت كردند (2) و دوران حكومتشان ازسختترين دورانهاى شيعه بود.بنى مروان جنايتكارترين افراد را در شهرها به ولايتمىگماشتند كه حجاج يكى از آنان بود.در زيارت عاشورا«آل مروان»نيز همچون آلزيادو آل ابى سفيان و بنى اميه مورد لعن قرار گرفتهاند.
آمار نهضت كربلا
نقش آمار در ارائه سيماى روشنتر از هر موضوع و حادثه،غير قابل انكار است.ليكندر حادثه كربلا و مسائل قبل و بعد از آن،با توجه به اختلاف نقلها و منابع،نمىتوان در بسيارى از جهات، آمار دقيق و مورد اتفاق ذكر كرد و آنچه نقل شده،گاهى تفاوتهاىبسيارى با هم دارد.در عينحال بعضى از مطالب آمارى،حادثه كربلا را گوياتر مىسازد.
به همين دليل به ذكر نمونههايى از ارقام و آمار مىپردازيم: (3) مدت قيام امام حسين«ع»از روز امتناع از بيعت با يزيد،تا روز عاشورا 175 روزطول كشيد:12 روز در مدينه،4 ماه و 10 روزدر مكه،23 روز بين راه مكه تا كربلا و8 روز در كربلا(2 تا 10 محرم).
منزلهايى كه بين مكه تا كوفه بود و امام حسين آنها را پيمود تا به كربلا رسيد18 منزلبود(معجم البلدان).
فاصله منزلها با هم سه فرسخ و گاهى پنج فرسخ بود.
منزلهاى ميان كوفه تا شام 14 منزل بود كه اهل بيت را در حال اسارت از آنها عبوردادند.
نامههايى كه از كوفه به امام حسين«ع»در مكه رسيد و او را دعوت به آمدن كردهبودند 12000نامه بود(طبق نقل شيخ مفيد).
بيعت كنندگان با مسلم بن عقيل در كوفه 18000 نفر،يا 25000 نفر و يا 40000 نفرگفته شدهاست.
شهداى كربلا از اولاد ابى طالب كه نامشان در زيارت ناحيه آمده است 17 نفر.
شهداى كربلا از اولاد ابى طالب كه نامشان در زيارت ناحيه نيامده 13 نفر.سه نفر همكودكاز بنى هاشم شهيد شدند،جمعا 33 نفر.اين افراد به اين صورتاند:امام حسين«ع»
1 نفر،اولاد امام حسين 3 نفر،اولاد على«ع»9 نفر،اولاد امام حسن 4 نفر،اولاد عقيل12 نفر،اولاد جعفر 4 نفر.
غير از امام حسين«ع»و بنى هاشم،شهدايى كه نامشان در زيارت ناحيه مقدسه وبرخى منابعديگر آمده است 82 نفرند.غير از آنان،نام 29 نفر ديگر در منابع متاخرتر آمدهاست.
جمع شهداى كوفه از ياران امام 138 نفر.تعداد 14 نفر از جمع اين جناح حسينى،غلامبودهاند.
شهدايى كه سرهايشان بين قبايل تقسيم شد و از كربلا به كوفه بردند 78 نفر بودند.
تقسيم سرها به اين صورت بود:قيس بن اشعث،رئيس بنى كنده 13 سر،شمر رئيسهوازن 12 سر،قبيله بنى تميم 17 سر،قبيله بنى اسد 16 سر،قبيله مذحج 6 سر،افرادمتفرقه از قبايلديگر 13 سر.
سيد الشهدا هنگام شهادت 57 سال داشت.
پس از شهادت حسين«ع»33 زخم نيزه و 34 ضربه شمشير،غير از زخمهاى تير بربدن آنحضرت بود.
اين ماهى فتاده به درياى خون كه هستزخم از ستاره بر تنش افزون،حسين توست (4)
شركت كنندگان در اسب تاختن بر بدن امام حسين 10 نفر بودند.
تعداد سپاه كوفه 33 هزار نفر بودند كه به جنگ امام حسين آمدند.آنچه در نوبتاول آمد تعداد 22 هزار بودند به اين صورت:عمر سعد با 6000،سنان با 4000،عروة بنقيس با 4000، شمر با 4000،شبث بن ربعى با 4000.آنچه بعدا اضافه شدند:يزيد بنركاب كلبى با 2000،حصينبن نمير با 4000،مازنى با 3000،نصر مازنى با 2000 نفر.
سيد الشهداء روز عاشورا براى 10 نفر مرثيه خواند و در شهادتشان سخنانى فرمودو آنان را دعا،يا دشمنان آنان را نفرين كرد.اينان عبارتند از:على اكبر،عباس،قاسم،عبد الله بن حسن، عبد الله طفل شير خوار،مسلم بن عوسجه،حبيب بن مظاهر،حر بن يزيدرياحى،زهير بنقين و جون.و در شهادت دو نفر بر آنان درود و رحمت فرستاد:
مسلم و هانى.
امام حسين«ع»بر بالين 7 نفر از شهدا پياده رفت:مسلم بن عوسجه،حر،واضحرومى،جون،عباس،على اكبر،قاسم.
سر سه شهيد را روز عاشورا به جانب امام حسين«ع»انداختند:عبد الله بن عميركلبى،عمروبن جناده،عابس بن ابى شبيب شاكرى.
سه نفر را روز عاشورا قطعه قطعه كردند:على اكبر،عباس،عبد الرحمن بن عمير.
مادر 9 نفر از شهداى كربلا در روز عاشورا حضور داشتند و شاهد شهادت پسربودند:عبد الله بن حسين كه مادرش رباب بود،عون بن عبد الله جعفر،مادرش زينب،قاسم بن حسن مادرش رمله،عبد الله بن حسن مادرش بنتشليل جيليه،عبد الله بن مسلممادرش رقيه دختر على«ع»،محمد بن ابى سعيد بن عقيل،عمرو بن جناده،عبد الله بن وهبكلبى مادرش اموهب،على اكبر(بنا به نقلى مادرش ليلى،كه ثابت نيست).
5 كودك نابالغ در كربلا شهيد شدند:عبد الله رضيع شير خوار امام حسين،عبد الله بنحسن،محمد بن ابى سعيد بن عقيل،قاسم بن حسن،عمرو بن جناده انصارى.
5 نفر از شهداى كربلا،از اصحاب رسول خدا بودند:انس بن حرث كاهلى،حبيب بن مظاهر،مسلم بن عوسجه،هانى بن عروه،عبد الله بن بقطر عميرى.
در ركاب سيد الشهداء،تعداد 15 غلام شهيد شدند:نصر و سعد(از غلامانعلى«ع»)، منحج(غلام امام مجتبى«ع»)،اسلم و قارب(غلامان امام حسين«ع»)حرثغلام حمزه،جون غلام ابوذر،رافع غلام مسلم ازدى،سعد غلام عمر صيداوى،سالم غلامبنى المدينه،سالم غلام عبدى،شوذب غلام شاكر،شيب غلام حرث جابرى،واضح غلامحرث سلمانى.اين 14 نفر در كربلا شهيد شدند.سلمان غلام امام حسين«ع»،كه آنحضرت او را به بصره فرستاد و آنجاشهيد شد.
2 نفر از ياران امام حسين«ع»روز عاشورا اسير و شهيد شدند:سوار بن منعم وموقع بن ثمامهصيداوى.
4 نفر از ياران امام در كربلا پس از شهادت آن حضرت به شهادت رسيدند:سعد بنحرث وبرادرش ابو الحتوف،سويد بن ابى مطاع(كه مجروح بود و محمد بن ابى سعيد بنعقيل.
7 نفر در حضور پدرشان شهيد شدند:على اكبر،عبد الله بن حسين،عمرو بن جناده،عبد اللهبن يزيد،عبيد الله بن يزيد،مجمع بن عائذ،عبد الرحمن بن مسعود.
5 نفر از زنان از خيام حسينى به طرف دشمن بيرون آمده و حمله يا اعتراض كردند:
كنيز مسلم بن عوسجه،ام وهب زن عبد الله كلبى،مادر عبد الله كلبى،زينب كبرى،مادرعمروبن جناده.
زنى كه در كربلا شهيد شد مادر وهب(همسر عبد الله بن عمير كلبى)بود.
زنانى كه در كربلا بودند:زينب،ام كلثوم،فاطمه،صفيه،رقيه،ام هانى(اين 6 نفر ازاولاد امير المؤمنين بودند)فاطمه و سكينه(دختران سيد الشهدا)رباب،عاتكه،مادر محسن بن حسن،دختر مسلم بن عقيل،فضه نوبيه،كنيز خاص حسين،مادر وهب بن عبد الله.
آيه كهف تلاوت قرآن
ابا عبد الله«ع»
كنيه امام حسين«ع»بود كه رسول خدا«ص»از هنگام ولادت،بر آن حضرت نهاد.
كنيهاى كه شنيدنش،دل را مىلرزاند و اشك در چشم مىآورد.
ابراهيم بن حصين ازدى
از شهداى كربلا و اصحاب دلاور امام حسين«ع»بود،از جمله كسانى كهسيد الشهدا«ع»در لحظات تنهايى،نام برخى از ياران را مىبرده و صدا مىزده است:«و ياابراهيم بن الحصين...».رجز او در ميدان نبرد چنين بود:
اضرب منكم مفصلا و ساقا ليهرق اليوم دمي اهراقا و يرزق الموت ابو اسحاقااعنى بنى الفاجرة الفساقا
وى بعد از ظهر عاشورا در كنار امام حسين«ع»به شهادت رسيد. (5)
ابن الزرقاء وليد بن عتبه
ابن جوزه
از هتاكان سپاه عمر سعد كه در كربلا به امام حسين«ع»اهانت كرد و ناسزا گفت وگرفتار نفرين آن حضرت شد و اسبش به درون نهرى رميد و پايش در ركاب اسب ماند وخودش آنقدر به زمين كشيده شد تا هلاك گرديد. (6)
ابن زياد عبيد الله بن زياد
ابن سعد عمر بن سعد
ابن عباس عبدالله بن عباس
ابن مرجانه عبيد الله بن زياد
ابو الشهداء
پدر شهيدان.كنيهاى كه بر حسين بن على«ع»اطلاق مىشود.از آنجا كه امام حسين«ع»
الهام بخش شهيدان راه حق بود و كربلايش دانشگاه شهادت محسوب مىشده و مىشود،به آن حضرت اين عنوان را دادهاند،او هم ابو الاحرار است،هم ابو الشهداء،همابو المجاهدين.نيز نام كتابى است در باره سيد الشهدا«ع»از نويسنده اديب و شاعر مصرى،عباس محمود عقاد(م1964)كه به شيوهاى ادبى و نثرى شاعرانه به تحليل حادثه كربلاپرداخته است.
ابو الفضل عباس بن على ع
ابو بكر بن حسين بن على«ع»
از شهداى كربلا،فرزند امام مجتبى«ع».مادر او كنيز(ام ولد)بود.از مدينه همراهعمويش امام حسين«ع»به كربلا آمد و روز عاشورا پس از شهادت قاسم بن حسن،خدمتسيد الشهدا آمد و اجازه ميدان طلبيد و به ميدان رفت و پس از نبردى دلاورانه بهشهادت رسيد.قاتلش عبد اللهبن عقبه بود.نام اين شهيد بزرگوار در زيارت ناحيه مقدسههم آمده است.
ابو بكر مخزومى
يكى از فقهاى هفتگانه و از كسانى بود كه از روى خير خواهى و نصيحت،از امامحسين«ع»خواست كه به سوى عراق نرود و در اين راه،بىوفايى مردم را نسبت به پدر وبرادر امام حسين«ع»ياد آورى مىكرد. (7) وى از سادات قريش بود.در ايام خلافت عمر بهدنياآمد.به خاطر نماز بسيار،به او راهب قريش مىگفتند.در سال 95 هجرى در گذشت. (8)
ابو ثمامه صائدى
از ياران سيد الشهدا و شهيد نماز،كه روز عاشورا به فيض شهادت رسيد.وى ازچهرههاى سرشناس شيعه در كوفه و مردى آگاه و شجاع و اسلحه شناس بود.مسلم بنعقيل در ايام بيعت گرفتن از مردم براى نهضتحسينى،او را مسؤول دريافت اموال وخريد اسلحه قرار داده بود.نامش عمر بن عبد الله بود. (9) پيش از شروع درگيريهاى كربلاخود را از كوفه به كربلارساند و به امام پيوست.
روز عاشورا،كه ياران حسين بن على«ع»بتدريجشهيد مىشدند و از تعدادشان كاستهمىشد و اين كاهش محسوس بود،ابو ثمامه هنگام ظهر خدمت امام آمد و گفت:جانمفداى تو!چنين مىبينم كه دشمنان به تو نزديك شدهاند.به خدا قسم تو كشته نخواهى شدمگر آنكه من پيش از تو كشته شوم.دوست دارم خداى خويش را در حالى ديدار كنم كهاين نماز را كه وقتش نزديك شده بخوانم.امام،نگاهى به بالا افكند،فرمود:نماز را به يادآوردى،خدا تو را از نماز گزاران ذاكر قرار دهد.آرى،اينك اول وقت نماز است.مهلتى ازسپاه دشمن خواستند.آنگاه ابو ثمامه و جمعى ديگر،با امام حسين«ع»نماز جماعتخواندند. (10) وى جزء آخرين سه نفرى بود كه از ياران امام تا عصر عاشورا زنده ماندهبودند.برخى گفتهاند كه در اثر جراحتهاى بسياربر زمين افتاد،خويشانش او را به دوشكشيده و از ميدان به در بردند و مدتها بعد از دنيا رفت. (11)
ابو عمرو نهشلى(يا:خثعمى)
از شهداى كربلاست كه به قولى در حمله اول و به نقلى در نبرد تن به تن شهيد شد.ازشخصيتهاى كوفه و مردى متهجد و شب زندهدار بود. (12)
ابو فاضل عباس بن على ع
ابو مخنف
مقتل نويس معروف اسلام،لوط بن يحيى بن سعيد بن مخنف كوفى،مؤلف كتابهايىچند،از جمله«مقتل الحسين»كه در باره حوادث عاشوراست و طبرى در تاريخ خويشفراوان از او و كتابش نقل كرده است.وى كه در سال 75 هجرى در گذشت،از مورخان ومحدثان شيعه بود. كتاب او(مقتل ابى مخنف)به دست نيامده و آنچه اكنون به اين ناماست،برگرفته از كتب تاريخاست كه از كتاب مقتل او نقل كردهاند.
ابو هارون مكفوف
از شعراى شيعه در عصر امام صادق«ع»كه به دستور آن حضرت در سوگ حسين بنعلى«ع»شعر سرود و در محضر امام خواند:«امرر على جدث الحسين و قل لاعظمهالزكيه...» (13) بر مزار حسين«ع»بگذر و به استخوانهاى پاكش بگو....
نام ابو هارون،موسى بن عمير و اهل كوفه بود.
اجفر
به معناى چاه وسيع.نام منطقهاى در اطراف كوفه كه آب و درخت داشته و قبلا از آنبنى يربوع بوده است.در آن محل،قصر و مسجدى بوده است.حسين«ع»در مسير رفتنبه كوفه دراين مكان هم توقفى داشته است. (14) فاصله آن تا مكه 36 فرسخ است. (15)
ادب الطف
به معناى ادبيات عاشوراست.طف،نام سرزمين كربلاست.«ادب الطف»،نام كتابىاست در ده جلد به زبان عربى،گرد آورى«جواد شبر»كه به معرفى شاعرانى كه در باره امامحسين«ع»و حادثه كربلا و شهداى عاشورا شعر و مرثيه سرودهاند پرداخته است.اينمجموعه،از قرن اول هجرى تا قرن 14 را شامل مىشود و ضمن معرفى كوتاه صاحباناثر،نمونههايى از شعرهاى آنان را هم به صورت برگزيده آورده است.كتاب،به نحوى دربردارنده ادبيات شيعه و عقايد و احساسات و جهتگيريهاى شاعران شيعه نيز مىباشد،بخصوص بر محور حادثه جانسوز كربلا.ناشر كتاب،«دار المرتضى»است،بيروت،1409 ق. (16)
ادبيات عاشورا
مقصود،مجموعه آثارى است كه در قالبهاى مختلف ادبى و هنرى،بر محور حادثه وقهرمانان كربلا،در طول چهارده قرن پديد آمده است.اين آثار،شامل شعر و مرثيه،نوحهو تعزيه،مقتل و مصيبت نامه،نمايشنامه و فيلمنامه،داستان،فيلم،عكس و اسلايد،كتب ومقالات و نثرهاىادبى،شرح حال قهرمانان كربلا،تابلوها،طرحها،پوسترها،ماكت و...
مىتواند باشد.عاشورا هم داراى محتواست(كه:چه شد؟)هم داراى پيام است(كه:چهبايد كرد؟ )و ادبيات و هنر،رسالت پرداختن به هر دو را دارد.گاهى يك تابلو از يككتاب،گوياتر است. خطاطان،كتيبهها و شعارها را مىتوانند سرشار از پيام و جهت بسازندو با اسامى عاشورايى، هنر نمايى كنند و از اين طريق به خط و نقش،بعد متافيزيكى بدهندو شاعران و نويسندگانبا خلق آثار ماندگار پيرامون حادثه و پيام آن،آن جلوههاى متجلىدر كربلا را جاودان سازند.
شايسته است كه موزه يا نمايشگاهى عظيم از آنچه به نحوى به اين حماسه جاودانمربوط مىشود پديد آيد كه منبعى براى هر گونه تحقيق و الهام گيرى گردد.در زمينهشناخت محتواى عاشورا و پيامها و اهدافش،به منابعى همچون زيارتنامهها،دعاها ومقتلها هم مىتوان مراجعه كرد و در زيارتها،به سبك،مضامين،تعبيرات و واژهها و نيزحالات روحى خواننده دعا و زيارت دقت داشت. (17) با عنوان«ادبيات عاشورا»يك سرى مجموعههاى شعر از شاعران مختلف گرد آمدهكه پيرامون شهداى كربلا و حادثه عاشوراست.ناشر آن«حوزه هنرى»و با كوششمحمد على مردانى است.تا سال 1372 تعداد 6 جلد از اين مجموعهها منتشر شدهاست.
ادهم بن اميه عبدى
از شيعيان بصره بود كه در منزل«مارية بنت منقذ»نيز حضور مىيافت.روز عاشورا درحملهاول به شهادت رسيد. (18)
اذان
اعلام.شعار فراخوانى مسلمين به نماز كه در اوايل هجرت تشريع شد.در حادثه كربلاچند مورد،به كار گرفته شده است.يكى آنگاه كه كاروان حسين«ع»با سپاه حر در«ذوحسم»در مسير كربلا مواجه شد.هنگام ظهر فرا رسيد.امام حسين«ع»به حجاج بنمسروق(و به گفته برخى منابع،به پسر خويش)فرمود:اذان بگو.اذان گفته شد و امامحسين«ع»نماز جماعتخواند.سپاه حر نيز به آن حضرت اقتدا كرد. (19) مورد ديگر در شامو بارگاه يزيد،وقتى امام سجاد«ع»آن خطبه افشاگر و كوبنده را ايراد كرد و پياپى فضايلخويش را بر شمرد و حاضران به گريه افتادند و افكارشان دگرگون شد و يزيد بيم آنداشت كه فتنهاى پيش آيد كه پايانش ناخوشانيد باشد،به مؤذن اشاره كرد كه اذان بگويد تابدينوسيله خطبه امام را قطع كند. مؤذن چون تكبير گفت،حضرت فرمود:خدا بزرگتر ازهر چيز است و برتر از حواس.مؤذن چون گفت:اشهد ان لا اله الا الله،حضرت فرمود:موو پوست و گوشت و خون و مغز و استخوانم به يگانگى خدا گواهى مىدهد.چون ماذنگفت:اشهد ان محمدا رسول الله،حضرت سجاد خطاب به يزيد كرد:اى يزيد!اين«محمد»آيا جد من استيا جد تو؟اگر بگويى جد توست،دروغ گفتهاى و اگر بگويى جدمن است،پس چرا عترت او را كشتى؟ (20) و اينگونه بود كه حضرت زين العابدين«ع»،روشيزيد را در به كار گرفتن اذان براى خاموش كردن فرياد اذان مجسمخنثى كرد و از همانموقعيت،بهترين بهره بردارى سياسى را نمود.
اذن دخول
اذن ورود،هم در آداب معاشرت اسلامى است،كه انسان سر زده و بى اذن و اجازه واردمنزل و اتاق كسى نشود و قبلا اعلام كند،كه به اين،استيذان و استيناس هم مىگويند و درآيات 28-26 سوره نور،مطرح شده است،و هم در آداب زيارت حرمهاى مطهر پيامبر وائمه و بقاع متبركه،آمده است كه بعنوان رعايت ادب نسبت به حريم اولياى خدا،متنخاص اذن دخول در آستانه ورود به حرم،خوانده شود.در متن اذن دخول به حرم رسولخدا(ص)آمده است: «اللهم انى وقفت على باب بيت من بيوت نبيك و آل نبيك...باذنالله و اذن رسوله و اذنخلفائه و اذنكم صلوات الله عليكم اجمعين ادخل هذا البيت...» (21)
اذن ميدان
رخصت و اجازه براى ميدان رفتن.رسم جنگاورى در قديم بوده كه براى نبرد تن بهتن،افراد از فرمانده رخصت مىگرفتند تا به ميدان كار زار روند.در حماسه عاشورا،يارانسيد الشهدا«ع»براى رفتن به ميدان از آن حضرت،رخصت مىگرفتند.معمولا اذنگرفتنشان با«سلام»بود،جلوى خيمه امام مىآمدند و به عنوان سلام وداع مىگفتند:السلامعليك يا ابن رسول الله.امام نيز در پاسخ مىفرمود:«و عليك السلام و نحن خلفك»سلامبر تو،ما نيز در پى تو مىآييم.آنگاه آيه«فمنهم من قضى نحبه...»(احزاب 23)رامىخواند. (22) امام نيز گاهى به كسى اذن ميدان نمىداد(مثل مادر يا همسر بعضى از ياران)وبه بعضى دير اجازه مىداد و آن شخص با اصرار زياد،موافقت امام را جلب مىكرد،مثلميدان رفتن حضرت قاسم«ع»،جون غلام ابو ذر،فرزندان مسلم بن عقيل و...گاهى نيزبعضى اذن مىطلبيدند تا به ميدان رفته،با دشمن حرف بزنند و اتمام حجت كنند،مثلرخصتخواهى يزيد بن حصين همدانى. (23) درميدان رفتن ابا الفضل«ع»نيز امام حسين«ع»
دير اجازه داد،چرا كه او سقاى خيمهها و اطفال و علمدار سپاه امام بود.
اربعين
چهل،چهلم.در فرهنگ اسلامى و در معارف عرفانى،عدد چهل(اربعين)جايگاهخاصى دارد. چله نشينى براى رفع حاجتيا رسيدن به مقامات سلوك و عرفان معروفاست.حفظ كردن چهل حديث،اخلاص چهل صباح،كمال عقل در چهل سالگى،دعابراى چهل مؤمن،چهل شب چهارشنبه و...بسيارى از اين نمونهها و موارد. (24) در فرهنگ عاشورا،اربعين به چهلمين روز شهادت حسين بن على«ع»گفته مىشودكه مصادف با روز بيستم ماه صفر است.از سنتهاى مردمى،گراميداشت چهلم مردگاناست كه،به ياد عزيز فوت شده خويش،خيرات و صدقات مىدهند و مجلس ياد بود بپامىكنند.در روز بيستم صفر نيز،شيعيان،عظيمترين مراسم سوگوارى را در كشورها وشهرهاى مختلف به ياد عاشوراى حسينى بر پا مىكنند و همراه با دستههاى سينه زنى وعزادارى به تعظيم شعائر دينى مىپردازند.در شهر كربلا،اربعينحسينى عظمت و شكوهخاصى دارد و دستههاى عزادار،مراسمى پرشور بر پا مىكنند.
در نخستين اربعين شهادت امام حسين«ع»،جابر بن عبد الله انصارى و عطيه عوفىموفق به زيارت تربت و قبر سيد الشهدا شدند.بنا به برخى نقلها،در همان اربعين،كارواناسراى اهل بيت«ع»در باز گشت از شام و سر راه مدينه،از كربلا گذشتند و با جابر ديداركردند.البته برخى از مورخان هم آن را نفى كرده و نپذيرفتهاند.از جمله مرحوم محدثقمى در«منتهى الآمال»دلايلى ذكر مىكند كه ديدار اهل بيت از كربلا در اربعين اول نبودهاست. (25) بعضى از علما نيز در اين باره تحقيق مبسوط و مستقلى انجام دادهاند كه منتشرشده است. (26) به هر حال،تكريم اين روز و احياى خاطره غمبار عاشورا،رمز تداوم شورعاشورايى در زمانهاى بعد بوده است.در تاريخ انقلاب اسلامى ايران نيز،سنت احياىاربعين تاثير مهمى در شور گسترى در شهرها داشت و در چهلم شهداى حادثه قم(درتاريخ 19 دى 1356 ش)مردم مسلمان تبريز قيام كردند و شهيد دادند.در اربعين شهداىتبريز،شهرهاى ديگر مجلس يادبود گرفته، تظاهرات كردند و همين گونه اربعينها به هموصل شد و سراسر ايران به نهضت پيوست،تا آنكه انقلاب اسلامى در 22 بهمن سال1357 ش به پيروزى رسيد.اين به بركت الهام گيرى از فرهنگ شهادت و ايثار خون بود كهملت قهرمان ايران،از عاشورا گرفته بود.«اربعين»،تداوم«عاشورا»بود و«ذكر»،رسالتبازماندگان پس از«خون»و«شهادت».
به ياد كربلا دلها غمين است دلا خون گريه كن چون اربعين است پيام خون،خطاب آتشين است بقاء دين،رهين اربعين است كه تاريخ پر از خون و شهادت سراسر اربعين در اربعين است بسوز اى دل كه امروز اربعين است عزاى پور ختم المرسلين است مرام شيعه در خون ريشه داردنگهبانى ز خط خون چنين است
اربعين خونين
در عراق،بويژه در مناسبتهاى خاص،عزاداران حسينى به صورت دسته جمعى و درقالب كاروانهاى كوچك و بزرگ،پياده به سوى«كربلا»مىروند.اين حركت مقدس،بويژه از نجف به كربلا،كه اغلب با شركت علماى دينى انجام مىگرفت،چندين نوبت ازطرف رژيم بعثى عراق، جلوگيرى يا به خاك و خون كشيده شد.يكى از اين نوبتها در سال1397 ق.بود.زائران،براى بهره برداريهاى تبليغى و سياسى بر ضد طاغوت عراق،برنامه ريزيهاى مفصل كرده بودند. حكومت عراق هم به شدت و خشونت متوسل شد وراهپيمايان را در طول راه،از آسمان و زمين به گلوله بست.حادثه،بصورت پياپى،درسالهاى 1390،1395،1396 ق.در ايام عاشورا و اربعين پيش آمده بود،اما انتفاضه وحركت گسترده سال 1397 ق.بى سابقه بود و نجف،آن سال بسيج كننده اين نيروى عظيممردمى بود كه از كنار مرقد امير المؤمنين،به راه افتاد و پس از چهار روز پياده روى به كربلارسيد.حركت موكبهاى پياده و شعارهاى طول راه و سخنرانيهاى متعدد،همه نوعىمعارضه با حكومت بعث بود.امواج گسترده مردمى با شعار«ابد و الله ما ننسى حسينا»(بهخدا قسم،هرگز حسين را فراموش نخواهيم كرد)به راه افتاده بود.نيروهاى دولتى براىجلوگيرى از رسيدن زائران به كربلا،برنامههاى مختلفى داشتند و درگيريهايى پيش آمد وشهدايى بر خاك افتادند.وقتى هم به كربلا رسيدند،حوادثى شديدتر پيش آمد و كسانىكشته و جمع بسيارى دستگير شدند و نهضتشيعى اربعين آن سال،در خاطره تاريخثبتشد و مبدا الهام و شور گسترى براى سالهاى بعد گرديد.اين حادثهدر سال 1356 شبود. (27)
ازد
نام يكى از قبايل مشهور و بزرگ عرب،كه ابتدا در يمن مىزيستند،سپس به مكانهاىمختلف پراكنده شدند و گروهى هم به عراق آمدند كه به آنان«ازد العراق»گفته مىشد (28) وساكنكوفه شدند.انصار شاخهاى از همين قبيلهاند.تعدادى از شهداى كربلا نيز از اينقبيله بودند.
اسارت
دستگير كردن،افرادى از لشكر مخالف يا افراد عادى را در جنگها بعنوان«اسير»
گرفتن و برده ساختن.در جنگهاى صدر اسلام نيز گروهى از كفار،اسير گرفته مىشدند،يابعضى از مسلمانان به اسارت مشركين در مىآمدند.
در حادثه كربلا،اين فاجعه كه اهل بيت امام حسين«ع»را پس از عاشورا اسير گرفته وشهر به شهر گرداندند (29) و در كوفه و شام به نمايش گذاشتند،نقض آشكار قوانين اسلامبود،چرا كه هم اسير گرفتن مسلمان صحيح نيست و هم اسير كردن زن مسلمان.آنگونهكه على«ع»نيز در جنگ جمل،اسير كردن را روانشمرد و عايشه را همراه عدهاى زنبه شهر خودش باز گرداند. البته بسر بن ارطاة به دستور معاويه بر يمن حمله كرد و زنانمسلمان را به اسارت گرفت.به اسيرى بردن عترت پيامبر در دوره حكومت اموى،اهانتبه مقدسات دين بود،تا آنجا كه در دربار شام،يكى از شاميان از يزيد مىخواست كهفاطمه دختر سيد الشهدا را بعنوان كنيز،به او ببخشد!كه با اخطار حضرت زينب رو به رو شد. (30) گر چه يزيد،اهل بيت امام حسين«ع»را براى ترساندن مردم ديگر اسير كرد و شهر بهشهر با خفت و خوارى گرداند،ولى اين دودمان عزت و آزادگى،از«اسارت»هم بعنوانسلاحى در مبارزه با باطل و افشاى چهره دشمن استفاده كردند و با خطبهها و سخنرانيهاىبيدارگرشان حيله دشمن را نقش بر آب كردند.خطابههاى زينب كبرى و امام سجاد«ع»ودختر امام حسين«ع»در كوفه و شام،نمونهاى از«مبارزه در اسارت»بود.حضرت زينب،حتى در مجلس يزيد و پيش روى او به اين اسير گرفتن و عمل ظالمانه و خارج از دين اواعتراض كرد:«اظننتيا يزيد حيث اخذت علينا اقطار الارض و آفاق السماء،فاصبحنانساق كما تساق الاسارى ان بنا على الله هوانا...امن العدل يابن الطلقاء تخديرك حرائركو امائك و سوقك بنات رسول الله سبايا قد هتكتستورهن و ابديت وجوههن تحدوبهنالاعداء من بلد الى بلد و يستشرفهن اهل المناهل و المعاقل...» (31) مىتوان گفت امام حسين«ع»با تدبير و حسابگرى دقيق،زنان و فرزندان را همراه خودبه كربلا برد،تا راوى رنجها و گزارشگر صحنههاى عاشورا و پيام رسان خون شهيدانباشند و سلطه يزيدى نتواند بر آن جنايت عظيم،پرده بكشد يا قضايا را به گونهاى وانمودكند.از اين رو،وقتى ابن عباس به سيد الشهدا گفت چرا زنان و كودكان را به عراق مىبرى،پاسخ داد:«قد شاء الله ان يراهن سبايا...» (32) خدا خواسته كه آنان را اسير ببيند.اين اشاره بههمان برنامه حساب شده است.به گفته مرحوم كاشف الغطاء:اگر حسين و فرزندان اوكشته مىشدند،ولى آن سخنرانيها و افشاگريهاى اهل بيت در آن موقعيتهاى حساس نبود،آن آثار و اهدافى كه امام حسين در واژگون ساختن حكومتيزيدى داشت محقق نمىشد. (33) اسارت اهل بيت با آن وضع رقت بار،عواطف مردم را به نفع جبهه حق و به زيانحكومتيزيد برانگيخت و سخنان زينب و سجاد«ع»در طول اسارت،لذت پيروزىنظامى را در ذائقه يزيد و ابن زياد،چون زهر، تلخ ساخت و جلوى تحريف تاريخ راگرفت و به بازماندگان و خانوادههاى شهدا درس داد كه شهيدان با خونشان و بازماندگانبا رساندن پيام خون،بايد حق را يارى كنند،شهيدان كارى حسينى كنند و ماندگان،كارىزينبى!اسارت،هرگز به معناى تسليم شدن و انگيزه و هدف رافراموش كردن نيست.
آزادگان سرافراز دفاع مقدس در ايران نيز،در اسارتگاههاى عراق،ادامه دهندهجهادرزمندگان بودند و صبر و استقامتشان را از كاروان اسراى اهل بيت آموخته بودند.
زينب«ع»قافله سالار كاروان اسارت بود و مردانه و صبورانه،آن دوران تلخ را به پايان رساند.
ما وارث شهادت و ايثاريم بنيانگذار عزت و آزادى ما شور پر شراره ايمانيم آنجا كه نيست جرات فريادى در بطن اين اسارت ما خفته است آزادى تمام گرفتاران مرگ پر افتخار پدرهامان سرمايه حيات هدفداران رفتيم پيشواز اسارتها تا كاخهاى ظلم براندازيم تا در زمان قحطى حق جويان آبى به آسياب حق اندازيم ما رهسپار شهر خموشانيم شهرى كه سايهبان زده از وحشت شايد به تازيانه يك فرياد بيدارشان كنيم،از اين غفلت در كوفه و دمشق به پاسازيم طوفانى از وزيدن صرصرها هر جا كه شهر خفته و تاريكى استروشن كنيم جلوه اخگرها (34)
پىنوشتها
1-مروج الذهب،ج 3 ص 59.
2-حوادث خلفاى آل مروان را در مروج الذهب،ج 3،ص 91 به بعد،مطالعه كنيد.
3-بخش عمدهاى از اين آمار از كتاب«زندگى ابا عبد الله الحسين»،عماد زاده،«وسيلة الدارينفى انصار الحسين»،سيد ابراهيم موسوى و«ابصار العين»،سماوى است.
4-محتشم كاشانى.
5-دايرة المعارف تشيع،ج 1،ص 271.
6-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 63.
7-مروج الذهب،ج 3،ص 6.
8-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 28 به نقل از تهذيب التهذيب.
9-مقتل الحسين،مقرم،ص 177.برخى هم«عمرو بن عبد الله»نوشتهاند.مثل تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 333.
10-سفينة البحار،ج 1،ص 136،بحار الانوار،ج 45،ص 21.
11-عنصر شجاعت،ج 2،ص 151.
12-انصار الحسين،ص 98.
13-بحار الانوار،ج 44،ص 288.
14-الحسين فى طريقه الى الشهاده،ص 61.
15-لغت نامه،دهخدا.
16-در اين زمينه نيز ر.ك:«شعراء كربلا،او الحائريات»على الخاقانى،محتوى معرفى 84 شاعر اين شهر(الذريعه،ج 14،ص 194)نيز:«عاشورا فى الادب العاملى المعاصر»،سيد حسن نور الدين پيرامون شاعران جبل عامل و محتوا وسبكهاى شعرى آنان پيرامون حادثه كربلا بانمونههايى از اشعارشان.
17-در اين زمينه ر.ك:مقاله«ادبيات عاشورا در دوره حضور امامان»از محمود رضا افتخار زاده، «چشمه خورشيد»،ج 1،ص 81 تا 104 نيز«عاشورا فى الادب العاملى المعاصر»سيد حسين نورالدين،الدار الاسلامية،لبنان.
18-وسيلة الدارين فى انصار الحسين،ص 99.
19-بحار الانوار،ج 44،ص 376،عوالم(الامام الحسين)،بحرانى،ص 163.
20-حياة الامام زين العابدين،باقر شريف القرشى،ص 177 به نقل از مقتل خوارزمى.
21-بحار الانوار،ج 97،ص 160.
22-عوالم(امام حسين)،ص 258.
23-بحار الانوار،ج 44،ص 318.
24-ر.ك:«اربعين در فرهنگ اسلامى»،سيد رضا تقوى،انتشارات سازمان تبليغات اسلامى.
25-منتهى الآمال،ج 1،حوادث بازگشت اسرا.
26-تحقيقى در باره اولين اربعين حضرت سيد الشهداء،شهيد قاضى طباطبايى.
27-در كتاب«انتفاضة صفر الاسلاميه»به قلم رعد الموسوى كه خود از شاهدان حادثه بوده است،مبسوط اين حادثهنقل شده است.در مجله پيام انقلاب نيز در سال 64 و 65(شمارههاى 156 تا 163)گزارشى مفصل از آن اربعين سرخآمده است،در سلسله مقالات«زيارت»به قلمنويسنده.
28-لغت نامه،دهخدا،مروج الذهب،ج 2،ص 161.
29-بحار الانوار،ج 45،ص 58.
30-تاريخ طبرى(چاپ قاهره)،ج 4،ص 353.
31-مقتل الحسين،مقرم،ص 462.
32-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 297.
33-همان،ص 298.
34-قبله اين قبيله(از مؤلف)،ص 96.