رجز
شعرهاى حماسى كه جنگاوران در ميدانهاى نبرد مىخوانند.«رجز،نام يكى از بحورشعرى عربى است كه نوعى تحرك و روانى در آن است.در گذشته و دوران جاهليت،ازاين وزن شعر، بيشتر در اشعارى كه جنبه مبارزه،دشنام يا تفاخر داشته استفاده مىشدهاست.به كارگيرى اين وزن و آهنگ در شعرهاى حماسى كه مبارزان در ميدانهاى جنگمىخواندند،سبب شده كه به آن اشعار،رجز گويند.معمولا رجز،ابياتى كوتاه داشته وبصورت ارتجالى در ميدان سروده مىشده است.از اين رو گاهى هم خطاهاى دستورى وادبى دارد.» (4) بيشتر افراد،هنگام رجز خواندن در ميدان مبارزه،اشعار شعراى عرب را كه باحال و وضع آنان مطابق بود مىخواندند و اگر خود جنگجو طبع شعر داشت،فى البديههدر وصف و معرفى خويش شعر مىسرود و نام خود و پدر و قبيله و سوابق دليرىهاىخود و قبيلهاش را در آن بيان مىكرد.رجز،هم براى تقويت نيرو و روحيه خود بود،همبراى ترساندن رقيب.«رجز،سرود نظامى رايج در آن دورهها بود كه جنگاوران در اثناءجنگ،آن را مىخواندند و به شجاعت و قهرمانيهاى خويش مىباليدند و دشمنانشان را بهكشتن و تار و مار كردن تهديد مىكردند.رجز در آن ميدانهاى نبرد،مانند يك سلاح پيكارمؤثر بود و رزم آوران همانگونه كه بر شمشيرها و تيرها و نيزهها اعتماد مىكردند،بررجزهاى خود نيز تكيه مىكردند.» (5) در كربلا نيز،حسين بن على«ع»و فرزندان و برادران و يارانش در ميدانهاى نبرد،رجزمىخواندند.رجزهايى كه اصحاب امام روز عاشورا مىخواندند،نمايانگر عقيده و هدفىكه در راه آن از شهادت استقبال مىكردند و انگيزه جهادشان بود،كه در چه راهى و براىچه هدفى است و نشان دهنده يقين،ثبات قدم،آگاهى و بصيرتشان بود.مثلا حضرتابا الفضل،گفته است:
و الله ان قطعتموا يمينىانى احامى ابدا عن دينى
كه گوياى حمايت از آيين است.قاسم بن حسن«ع»رجز مىخواند كه:«ان تنكرونىفانا ابنالحسن...»عمرو بن جناده رجز مىخواند:
اميرى حسين و نعم الاميرسرور فؤاد البشير النذير...
على اكبر«ع»مىخواند:
انا على بن الحسين بن على نحن و بيت الله اولى بالنبى تالله لا يحكم فينا ابن الدعى اضرب بالسيف احامى عن ابىضرب غلام هاشمى عربى
يا خود ابا عبد الله الحسين«ع»رجزهاى متعددى دارد،از جمله:
القتل اولى من ركوب العارو العار اولى من دخول النار
يا اين رجز كه:
انا الحسين بن على اليت ان لا انثنى احمى عيالات ابىامضى على دين النبى
كه همه و همه،سرشار از روحيه بالا و انگيزههاى والا و دليرى و ثبات و پايدارىشجاعانه است. (6)
رمز جاودانگى عاشورا
هيچ حادثهاى به جاودانگى و ماندگارى«كربلا»نمىرسد و در اين حد،در ذهنها وزندگيها زنده نيست و اينگونه فراگير زمانها و مكانها و انسانها نگشته است و موج آن مثلعاشورا هميشهمتلاطم نمانده است.رمز آن در چند مساله نهفته است،از جمله:
1-خدايى بودن آن:حركتحسين«ع»،جهاد و شهادتش،انگيزه و محركش همه و همهبراى خدا بود و هر چه كه«لله»باشد،رنگ جاودانه مىگيرد.نور خدا خاموشى ندارد وجهاد براى حق،همواره امتداد مىيابد.
پايان زندگانى هر كس به مرگ اوستجز مرد حق كه مرگ وى،آغاز دفتر است
قيام براى خدا فراموش نمىشود و نورش خاموش نمىگردد،چونكه رنگش خدايى ونورشالهى است.
دشمنت كشت ولى نور تو خاموش نگشتآرى آن نور كه فانى نشود،نور خداست
2-افشاگريهاى اسراى اهل بيت:هر انقلابى،يك بازو مىخواهد و يك زبان،خون و پيام،عمل و تبليغات.خطابههاى زينب و سجاد«عليهما السلام»و سخنان بازماندگان كربلا دردوران اسارت، نقش مهمى در افشاگرى چهره دشمن و خنثى كردن تبليغات دروغينامويان و آگاهى مردم از ماهيت قيام و شخصيتسيد الشهدا و شهيدان عاشورا داشت وسبب شد امويان نتوانندپرده بر جنايات خويش بكشند و آن حادثه را از يادها ببرند.
3-احياگريهاى«ذكر»:در تعليمات ائمه،تاكيد فراوان شده كه براى امام حسين«ع»وشهداى كربلا گريه كنند،نوحه بخوانند،شعر بسرايند،عزادارى كنند.زيارت روند،برتربت امام حسين سجده كنند.اينها همه سبب شده كه مكتب عاشورا و حادثه كربلا ومظلوميت امامحسين«ع»و شهداى كربلا،بصورت زنده و جاويد و فراگير باقى بماند.
نقش«ياد»،«بكاء»،«زيارت»،«شعر»و«مرثيه»در جاودانه ساختن عاشورا مهم است. (9) -كيفيتحادثه:نفس حوادث عاشورا و اوج فداكاريها و اخلاص ياران امام و اوجخشونت و بىرحمى سپاه كوفه نسبت به سيد الشهدا و غربت و مظلوميت و عطش در اوجخود،همه وهمه اين حادثه بىنظير را ماندگار ساخته است.
روز شمار قيام كربلا
در اين قسمت،حوادثى را كه در ارتباط با نهضت عاشورا در شام،مدينه،كوفه،مكه،كربلا و...بهترتيب زمانى اتفاق افتاده است،مىآوريم:
15 رجب 60 هجرى:مرگ معاويه در شام و نشستن يزيد به جاى پدر.
28 رجب 60:رسيدن نامه يزيد به والى مدينه مبنى بر بيعت گرفتن از حسين«ع»وديگران.
29 رجب 60:فرستادن وليد،كسى را سراغ سيد الشهدا و دعوت به آمدن براىبيعت،ديدار امام حسين«ع»از قبر پيامبر و خدا حافظى،سپس هجرت از مدينه،همراه بااهل بيت و جمعىاز بنى هاشم.
3 شعبان 60:فرستادن وليد،كسى را سراغ سيد الشهدا و دعوت به آمدن براى بيعت،ديدار امام حسين«ع»از قبر پيامبر و خداحافظى،سپس هجرت از مدينه،همراه با اهل بيتو جمعىاز بنى هاشم.
ورود امام حسين«ع»به مكه و ملاقاتهاى وى با مردم.
10 رمضان 60:رسيدن نامهاى از كوفيان به دست امام،توسط دو نفر از شيعيان كوفه.
15 رمضان 60:رسيدن هزاران نامه دعوت به دست امام،سپس فرستادن مسلم بنعقيل بهكوفه براى بررسى اوضاع.
5 شوال 60:ورود مسلم بن عقيل به كوفه،استقبال مردم از وى و شروع آنان به بيعت.
11 ذى قعده 60:نامه نوشتن مسلم بن عقيل از كوفه به امام حسين و فراخوانى بهآمدن بهكوفه.
8 ذى حجه 60:خروج مسلم بن عقيل در كوفه با چهار هزار نفر،سپس پراكندگىآنان از دورمسلم و تنها ماندن او و مخفى شدن در خانه طوعه.تبديل كردن امام حسين«ع»
حج را به عمره در مكه،ايراد خطبه براى مردم و خروج از مكه همراه با 82 نفر از افرادخانوادهو ياران به طرف كوفه.دستگيرى هانى،سپس شهادت او.
9 ذى حجه 60:درگيرى مسلم با كوفيان،سپس دستگيرى او و شهادتش بر بامدار الامارهكوفه،ديدار امام حسين با فرزدق در بيرون مكه.
ذى حجه 60:بر خورد امام حسين«ع»با حر و سپاه او در منزل«شراف».
ذى حجه 60:دريافت مجدد خبر شهادت مسلم بن عقيل و قيس بن مسهر در منزل«عذيبالهجانات».
2 محرم 61:ورود امام حسين«ع»به سرزمين كربلا و فرود آمدن در آنجا.
3 محرم 61:ورود عمر سعد به كربلا،همراه چهار هزار نفر از سپاه كوفه و آغازگفتگوى وى باامام براى وادار كردن آن حضرت به بيعت و تسليم شدن.
5 محرم 61:ورود شبث بن ربعى با چهار هزار نفر به سرزمين كربلا.
7 محرم 61:رسيدن دستور از كوفه بر ممانعتسپاه امام از آب،ماموريت پانصدسوار دشمن برشريعه فرات به فرماندهى عمرو بن حجاج.
9 محرم 61:ورود شمر با چهار هزار نفر به كربلا،همراه با نامه ابن زياد به عمر سعد،مبنى بر جنگيدن با حسين«ع»و كشتن او،و آوردن امان نامه براى حضرت عباس«ع»و حملهمقدماتىسپاه عمر سعد به اردوگاه امام و مهلتخواهى امام براى نماز و نيايش در شب عاشورا.
10 محرم 61:درگيرى ياران امام با سپاه كوفه،شهادت امام و اصحاب،غارتخيمهها،فرستادنسر مطهر امام به كوفه،توسط خولى.
11 محرم 61:حركتسپاه عمر سعد و نيز اسراى اهل بيت از كربلا به كوفه،پس ازآنكه عمر سعد بر كشتههاى سپاه خود نماز خواند و آنان را دفن كرد و اهل بيت را برشترها سوار كردهبه كوفه برد.
1 صفر 61:ورود اسراى اهل بيت«ع»از كربلا به دمشق.
20 صفر:بازگشت اهل بيت«ع»از سفر شام به مدينه.
روضه
روضه و روضه خوانى،به معناى ذكر مصيبتسيد الشهدا و مرثيه خوانى براى ائمه ومعصومين«ع»است كه مورد تشويق امامان و يكى از عوامل زنده ماندن نهضتحسينى وپيوند روحى و عاطفى شيعه با اولياء دين است.اشك ريختن و گريستن در مصائباهل بيت«ع»نشانه عشق به آنان است و علاوه بر سازندگيهاى تربيتى براى سوگوار،موجب اجر وپاداش الهى در آخرت و بهرهمندى از شفاعت ابا عبد الله الحسين است.
معناى روضه در اصل،باغ و بوستان است،اما سبب اشتهار مرثيه خوانى به«روضه»آناست كهمرثيه خوانان در گذشته،حوادث كربلا را از روى كتابى به نام«روضة الشهداء»
مىخواندند كه تاليف ملا حسين كاشفى است.«ملا حسين كاشفى(متوفاى 910 هجرى)
يكى از دانشمندان و خطباى با قريحه و خوش آواز سبزوار در قرن نهم هجرى بود،درزمان سلطنتسلطان حسين بايقرا(875-911 ه)به هرات،مركز حكمرانى اين پادشاهرفت و چون حافظهاى توانا و قريحهاى سرشار و آوازى گيرنده و مطبوع داشت و خطيبىدانشمند بود، بزودى شهرت يافت و مجالس وعظ و ذكر او بسيارى را به خود جلب كرد ومورد توجه پادشاه و شاهزادگان و اعيان و اكابر دولت و وزير فاضل و هنرمند هنر پرور او«امير على شيرنوايى»قرار گرفت.كاشفى دانشمندى فصيح و بليغ و شاعر پركار بود وبيش از چهل كتاب و رساله تاليف كرد.از جمله آنها«روضة الشهداء»بود.كاشفى كتابروضة الشهدا را در واقعه كربلا به فارسى نوشت و چون مطالب اين كتاب را در مجالسعزادارى از روى كتاب بر سر منبر مىخواندند،خوانندگان اين كتاب به«روضه خوان»
معروف شدند و بتدريجخواندن روضه از روى كتاب منسوخ شد و روضه خوانها مطالبكتاب را حفظ كرده و در مجالس عزادارى مىخواندند.در زمان صفويه اقامه عزادارىبسيار رواج گرفت.» (11) كتاب روضة الشهدا كه حاوى ذكر مقتل و حوادث كربلا بود،در قرن دهم توسطمحمد بن سليمان فضولى به تركى ترجمه شد،با نام«حديقة السعداء». (12) در اينجا نمونهاىاز متن روضة الشهداى واعظ كاشفى را جهت آشنايى مىآوريم،كه نثرى زيبا و ادبىاست:«...آخر نظرى كن به حسرت آدم صفى و نوحه نوح نجى و در آتش انداختنابراهيم خليل و قربانى كردن يعقوب در بيت الاحزان و بليتيوسف در چاه و زندان وشبانى و سرگردانى موسى كليم و بيمارى و بى تيمارى ايوب و اره شكافنده بر فرقزكرياى مظلوم و تيغ زهر آبداده بر حلق يحيى معصوم و الم لب و دندان سرور انبياء،وجگر پاره پاره حمزه سيد الشهدا و محنت اهل بيت رسالت و مصيبتخانواده عصمت وسرشك درد آلود بتول عذرا و فرق خون آلوده على مرتضى«ع»و لب زهر چشيده نورديده زهرا و رخ به خون آغشته شهيد كربلا و ديگر احوال بلاكشان اين امت و محنترسيدگان عالى همت همه با جان غم اندوختهدر كانون غم و الم سر تا پاى سوخته.نظم:
ز اندوه اين ماتم جان گسلروان گردد از ديدهها خون دل» (13)
نثر شيوا و اديبانه«روضة الشهدا»ستودنى است،هر چند از نظر نقل،حاوى برخىمطالب ضعيف و بى ماخذ است.بعلاوه اين كتاب،در تحليل حادثه عاشورا ديدگاهىصوفيانه دارد و حوادث را بيشتر به منشا غيبى و مسائل آزمايش و ابتلاء اولياء نسبتمىدهد،تا بعد حماسى واجتماعى و قابل اسوه گيرى در مبارزات ضد ظلم.
از آنجا كه مرثيه خوانى و ذكر مصيبت،سنت پسنديده دينى در احياء خاطره و نام وفضايل اهل بيت پيامبر است،بجاست كه اهل منبر و مداحان و ذاكران،با توجه به اهميت ونقش بسزاى روضه خوانى،در ارائه الگوهاى شايسته بكوشند و چهره خوبى از ائمه ومعصومين ارائه كنند.در اين زمينه،به درستى و صحت مطالب نقل شده،اعتبار منابع مورداستفاده،استوارى و زيبايى اشعار انتخابى و دورى كردن از هر حرف و روضه و شعرى كهبا مقام والاى اولياء خدا ناسازگار است توجه داشته باشند. (14) در فضيلت گريست و گرياندنافراد براى امام حسين«ع»به اين حديث توجه كنيد:امام صادق«ع»فرمود:«من انشد فىالحسين عليه السلام بيتشعر فبكى و ابكى عشرة فله و لهم الجنة» (15) هر كس در بارهحسين«ع»شعرى بگويد وگريه كند و ده نفر را بگرياند،براى او و آنان بهشت است.
رى
منطقه وسيع دامنه البرز(در جنوب شرقى تهران)رى نام داشته كه تا دشت امتدادمىيافته و حاصلخيز بوده است.در قديم راه ارتباطى شرق و غرب ايران محسوبمىشده است. (18) در دوره امويان،حاكمان اين منطقه و اغلب ساكنان آن،به آن دودمانگرايش داشتند و در آن عصر نسبت به اهل بيت«ع»دشمنى داشتند.شايد برخى رواياتدر نكوهش رى نيز بدان جهت از زبان ائمه نقل شده است.به عمر سعد در قبال جنگيدنبا امام حسين«ع»در كربلا،وعده حكومت رى داده بودند.وسوسه حكومت بر اين خطهوسيع و پر نعمت و بهرهورى از عايداتش، او را واداشت تا تن به كشتن حسين«ع»دهد. (19) قبر حضرت عبد العظيم حسنى در اين شهراست.
پىنوشتها
1-ادب الطف،شبر،ج 1،ص 63،كامل،ابن اثير،ج 2،ص 579.
2-اعيان الشيعه،ج 6،ص 499.
3-همان.
4-دائرة المعارف الاسلاميه،ج 10،ص 50 به بعد(نقل به تلخيص).
5-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 155.
6-رجزهاى امام و فرزندان و اصحاب،در كتابهاى تاريخ و مقتل بطور مبسوط آمده است.از جمله ر.ك:بحار الانوار،ج 45،ص 13 به بعد،مناقب،ج 4،ص 100 به بعد.در همين مجموعه نيز، رجزهاى برخى از شهداى كربلا،ذيلمعرفى خودشان آورده شده است.در باره رجز،بحثىدر«الاغانى»ابو الفرج اصفهانى است،ج 18،ص 164).
7-كامل بهايى،ص 179،منتهى الآمال،437.
8-شام سرزمين خاطرهها،ص 111.
9-در اين زمينه ر.ك:مقاله«سنت احياگرى»،جواد محدثى(چشمه خورشيد،ج 1، مجموعهمقالات كنگره امامخمينى(ره)و فرهنگ عاشورا).
10-اعيان الشيعه،ج 7،ص 33(به نقل از رجال شيخ).
11-موسيقى مذهبى ايران،ص 8.
12-فصلنامه هنر(وزارت ارشاد اسلامى)ج 2،ص 157.اين ماخذ،مقاله مبسوطى در بارهتاريخچه تعزيه خوانىدارد،ص 156 تا 173.
13-در آمدى بر نمايش و نيايش در ايران،جابر عناصرى،ص 79.
14-در زمينه آداب اهل وعظ و منبر،از جمله ر.ك:«لؤلؤ و مرجان»،مرحوم ميرزا حسين نورى.
15-كامل الزيارات،ص 105.
16-من لا يحضره الفقيه،صدوق،ج 2،ص 600،المزار،شيخ مفيد،ص 141.
17-مقتل الحسين،مقرم،ص 218(به نقل از معجم البلدان).
18-دائرة المعارف الاسلاميه،ج 10،ص 285.
19-در زمينه رى،از جمله ر.ك:«سيماى رى»سيد حميد خندان،«تاريخ گسترش تشيع دررى»رسول جعفريان.