ف
فاطمه،دختر امام حسين«ع»
فاطمه بنت الحسين«ع»،بانويى با شرافت و دانش كه اهل ذكر و شب زندهدارى وعبادت بود و روزها روزه مىگرفت و از جمال ظاهر و باطن برخوردار و اهل روايت ونقل حديث بود. (1) در سفر كربلا در جمع اسيران اهل بيت بود و در كوفه نيز به سخنرانىافشاگرانه و فصيح و رسا بر ضد جنايتهاى ابن زياد پرداخت و همه را به گريه انداخت. (2) در كاخ يزيد،چشم يكى از وابستگان حكومت كه به او افتاد،از يزيد خواست كه او را بهوى ببخشد.حضرت زينب بشدت اعتراض و مخالفت كرد و كار آنان را كفر به حسابآورد. (3) وى همسر عموزاده خويش حسن بن حسن«ع»بود.پس از فوت شوهر،يك سالخيمهاى افراشت و براى او به سوگ و ماتمنشست. (4) وى تا زمان امام صادق«ع»را درك كرد.
در سال 117 ه.در حالى كه هفتاد سال داشت در مدينه درگذشت و در بقيع به خاك سپردهشد. (5)
فاطمه كلابيه ام البنين
فتح
پيروزى و گشايش،در قاموس عاشورا،«فتح»،تنها پيروزى نظامى نيست،بلكهبيدارگرى امت و احياء ارزشها و ماندگارى نام و بالاتر از همه«عمل به تكليف»پيروزىاست،هر چند بصورتظاهر،شكست نظامى پيش آيد.
هدف سيد الشهدا«ع»،نجات دين از نابودى و رسواگرى ستم و باطل بود و اين هدفتحقق يافت،پس آن حضرت پيروز شد،هر چند به قيمتشهادت خود و يارانش واسارت اهل بيت. پس از عاشورا،آرمان حسينى زنده ماند و پيروانى يافت و حادثه كربلا،تاثير خود را در نسلها و قرنهاى بعد،باقى گذاشت و منشا حركتها و نهضتها شد.اين خوديك پيروزى بزرگ است.امام سجاد«ع»نيز در پاسخ به«ابراهيم بن طلحه»كه در مدينه ازآن حضرت پرسيد:چه كسى غالب شد؟فرمود:هنگام اذان،معلوم مىشود كه چه كسىپيروز شد. (6) اين اشاره به همان بقاء مكتبو دين رسول الله در سايه نهضتحسينى است.
خود ابا عبد الله الحسين«ع»نيز فرموده است:«ارجو ان يكون خيرا ما اراد الله بنا،قتلنا امظفرنا» (7) اميدوارم آنچه خداوند براى ما اراده كرده است،نيكو باشد،چه كشته شويم،چهظفر يابيم.
با اين ديدگاه،انسان حقجو و فدا شده در راه دين و خدا،هميشه پيروز است و به«احدى الحسنيين»دست مىيابد و هر كه از مسير يارى حق كنار بود،هر چند جان سالمهم به در برده باشد،كامياب و پيروز نيست.اين نيز تعليمى است كه سيد الشهدا«ع»درنامهاى كه به«بنى هاشم»نوشت،به آن اشاره فرمود:«من لحق بنا استشهد و من تخلف لميبلغ الفتح». (8) هر كس به ما بپيوندد،شهيد مىشود،و هر كه از پيوستن به ما باز ماند،به«فتح»نمىرسد. پيروزى نظامى معمولا با غلبه نظامى ديگرى از بين مىرود،ولى پيروزىآرمانى،بخصوص وقتى همراه با فداكاريهاى عظيم و مظلوميت باشد،در وجدان بشرىاثر ماندگارترى باقىمىگذارد و هميشه از ميان نسلها،حاميانى براى ايده خود پيدا مىكند.
اين ديدگاه و برداشت نسبت به«فتح»،انسان مبارز را همواره اميدوار،با انگيزه و با نشاطقرار مىدهد.امام خمينى«قدس سره»فرمود:«ملتى كه شهادت براى او سعادت استپيروز است... ما،در كشته شدن و كشتن پيروزيم...» (9) و مگر پيروزى خون بر شمشير،چيزى جز اين است؟ «محرم»،مصداق روشن اين نوع پيروزى است.امام خمينى«ره»دراين باره نيز مىفرمايد: «ماهى كه خون بر شمشير پيروز شد،ماهى كه قدرت حق،باطل راتا ابد محكوم و داغ باطله بر جبهه ستمكاران و حكومتهاى شيطانى زد،ماهى كه به نسلهادر طول تاريخ،راه پيروزى بر سرنيزه را آموخت...ماهى كه بايد مشت گره كردهآزاديخواهان و استقلال طلبان و حقگويانبر تانكها و مسلسلها و جنود ابليس غلبه كند وكلمه حق،باطل را محو نمايد.» (10)
فتوت
جوانمردى،رادى،آزادگى،پايبندى به اصول انسانى و حقوق بشرى.از شاخصههاىبارز و اخلاقى روحى امام حسين«ع»و يارانش كه در حماسه عاشورا آشكار شد،جوانمردى بود.اين روحيه كه انسان با جباران نسازد،زير بار ستم نرود،حريت و آزادگىداشته باشد،از نامردى در برخورد و عهد شكنى در ميثاق و تعدى به ضعيفان بپرهيزد،حامى ضعيفان باشد،به بيگناهان تعرض نكند،معذرت خواهى را بپذيرد،حق انسانىديگران را(حتى اگر نامسلمان باشند)به رسميت بشناسد،غيرت داشته باشد،هجومبيگانه به نواميس خود و ديگران راتحمل نكند،و...همه از نشانههاى فتوت است كه درنهضت كربلا به وضوح متجلى شد.
سيد الشهدا«ع»ننگ بيعت با يزيد را نپذيرفت،وقتى با سپاه حر در راه كربلا مواجه شد، پيشنهاد زهير بن قين را كه گفت با اين گروه بجنگيم،چرا كه آسانتر از نبرد با گروههايىاست كه بعدا مىآيند،حضرت فرمود:«ما كنت لابد اهم بالقتال» (11) من آغاز به جنگنمىكنم.اين نمونهاى از فتوت حسين«ع»است.وقتى سپاه تشنه حر به كاروان حسينىرسيد،با آنكه براى مقابله با او و راه بستن بر امام آمده بودند،اما آن حضرت با ديدنتشنگى شديد آنان،دستور داد همه را،حتى اسبهايشان را سيراب كردند.يكى از همينسپاه(على بن طعان محاربى)كه از فرط عطش،توان آب خوردن از مشك نداشت،سيد الشهدا«ع»خودش در مشك را گشود و او و اسبش را سيراب كرد. (12) اين هم نمونهديگرى از مردانگى.همين حر،چون روز عاشورا تصميم گرفت از سپاه عمر سعد جداشده به امام حسين«ع»بپيوندد،سرافكنده و توبه كنان نزد سيد الشهدا«ع»آمد و اعلامآمادگى براى جانبازى نمود و گفت:آيا توبه من پذيرفته است؟امام فرمود:آرى،فرود آى،«نعم،يتوب الله عليك،فانزل.» (13) اين هم نمونه ديگر جوانمردى.
سيد الشهدا«ع»در هنگام نبرد،شعارش برترى شهادت بر ننگ بود:«القتل اولى منركوب العار» (14) روز عاشورا در گرما گرم نبرد با دشمن،چون ديد سپاه دشمن به طرفخيمهها هجوم مىبرند،فرياد كشيد:اى پيروان ابو سفيان،اگر دين نداريد و از معادنمىترسيد،در دنيايتان آزاده باشيد و اگر عرب هستيد،به تبار خويش متعهد بمانيد.شمرگفت:اى پسرفاطمه،چه مىگويى؟فرمود:من و شما با هم مىجنگيم،زنان چه كردهاند؟
طغيانگرانتان را،تا من زنده هستم،از متعرض شدن به حرم من باز داريد. (15) اين نيز شاهدديگرى بر فتوت و مردانگىاش بود كه تا زنده است،نمىتواند شاهد هجوم به زن وبچهاش باشد و تا زنده بود،نگذاشت متعرض حرم اهل بيتشوند.اينگونه غيرت وحميت و فتوت،در صحنه صحنه عاشورا از امام حسين«ع»و يارانش ديده شد و اين الهامگرفته از پدرش امير المؤمنين بود كه پس از چيره شدن بر فرات و باز پس گرفتن رودخانهاز دست دشمن، فرمود كه مثل دشمن رفتار نكنند و آب را براى استفاده سپاه معاويه همآزاد بگذارند و از شيوه ناجوانمردانه آب بستن به روى حريف،در به زانو درآوردن اواستفاده نكنند«خلوا بينهم و ولى از ناجوانمردى معاويه،بستن آب به روىسپاه على«ع»در جنگ صفين بود (17) و آب بستن يزيد بر سپاه حسين بن على«ع»هم ازنامردى او و ابن زياد بود.حسين«ع»فتوت رااز على«ع»ارث برده بود،يزيد همناجوانمردى را از معاويه.
فرات
نام نهرى در سرزمين كربلا،كه حادثه عاشورا نزديك آن اتفاق افتاد و امام حسين«ع»ويارانش لب تشنه در كنار آب،شهيد شدند.فرات،نهر مقدس و با فضيلتى است كه طبقروايات،دو ناودان از بهشت بر آن مىريزد و نهرى پر بركت است و كودكى كه كامش را باآب فرات بردارند، دوستدار اهل بيت«ع»مىشود. (18) در حديث است كه فرات،مهريهزهراست. (19) مستحب است براى زيارت امام حسين از آب فرات غسل زيارت كنند كهموجب آمرزش گناهان است. (20) نوشيدن از آب فرات نيز مطلوب است.امام صادق«ع»بهسليمان بن هارون فرمود:«ما اظن احدا يحنك بماء الفرات الا احبنا اهل البيت». (21) و نيز فرمود:«من شرب من ماء الفرات و حنك به فانه يحبنا اهل البيت»، (22) هر كس از آبفرات بنوشد و كام را با آن بردارد،او دوستدار ما خاندان خواهد بود.در حديث،از فراتبعنوان نهر مؤمن و نيز نهر بهشتى ياد شده است:«نهران مؤمنان و نهران كافران،فالمؤمنان:
الفرات و نيل مصر...» (23) «اربعة انهار من الجنة:الفرات...». (24) «فرات»يادآور عظيمترين حماسهخونين و ماندگارترين صحنه وفا و صبر است.
شير مردان عاشورايى در كربلا،در محرم سال 61 هجرى توسط نيروهاى«ابن زياد»درمحاصرهقرار گرفتند و آب به روى اردوگاه امام حسين«ع»و اطفال و خيمهها بسته شد.
سپاه دشمن مىخواست با قرار دادن حسين«ع»در مضيقه بى آبى،او را به تسليم وا دارد،اما آن حضرت مرگ شرافتمندانه و تشنه كامانه را برگزيد.عباس«ع»كه براى آب آوردن ازفرات، براى كودكان تشنه رفته بود.در كنار همين نهر علقمه دستانش قطع شد و بهشهادت رسيد. «آب فرات»همچون«خاك كربلا»،هر دو آموزگار شجاعت و الهام بخششهادتند.از اين رو برداشتن كام نوزاد با آب فرات يا تربتحسينى،چشاندن طعمشجاعت و انتقال فرهنگشهادت در دل و جان شيعه است.
اما موقعيت جغرافيايى فرات:«شطى است در مغرب كشور عراق و متشكل است ازدو شعبه«قره سو»و«مراد چاى»كه سرچشمه آنها نزديك رود«ارس»در ارمنستان تركيهاست. موقعى كه دو شعبه قره سو و مراد چاى به هم مىرسند،فرات به دجله نزديكمىشود،ولى مجددا دجله متوجه جنوب شرقى شده و فرات به سمت مغرب مايلمىشود و سپس در نزديكى خليج فارس به رود دجله مىپيوندد و از آن پس مجموع ايندو رود به نام«شط العرب»خوانده مىشود و به خليج فارس مىريزد.سرزمينى را كه بيندو رود دجله و فرات واقع است«الجزيره»مىگويند.طول رودخانه فرات تقريبا2900 كيلومتر است.جريان فرات در جلگه بين النهرين بسيار ملايم است و داراىبسترى عريض مىباشد.يگانه عامل حاصلخيزى خاك عراق و جلب جمعيت در جلگهخشك و گرم بين النهرين،دو رود فرات و دجله مىباشد.بابل،پايتخت قديم كشور بابلدر ساحل فرات بنا شده بود.» (25)
فرد
اشعار نسخههاى تعزيه،كه از روى آن در شبيه خوانيها و تعزيهها برنامه اجرا كنند. (26) شايد به دليل آنكه روى يك برگه جدا نوشته مىشود،به آن نسخهها فرد مىگويند.دهخدامىنويسد: ورقهاى به مقدار نصف قطع خشتى كه مستوفيان بر آن جمع و خرج ولايتى ياايالتى يا خرجخاصى را مىنوشته و زير هم دسته مىكردهاند. (27)
فرزدق
همام بن غالب(فرزدق)شاعرى بزرگ و هوادار اهل بيت پيامبر بود كه در مدح امامسجاد«ع»، قصيده بلند خويش را در مكه سرود(هذا الذى تعرف البطحاء وطاته...)و بهدنبال آن به زندان افتاد و حضرت سجاد«ع»برايش صلهاى فرستاد.امام حسين«ع»هنگامسفر به سوى عراق،در محلى به نام صفاح(يا در منزلى ديگر)با فرزدق برخورد كرد كه ازكوفه مىآمد.اوضاع كوفه را پرسيد،وى جواب داد:دلهاى مردم با تو ولى شمشيرهايشانعليه توست.امام در آنجا بود كهاين ابيات را خواند:
لئن كانت الدنيا تعد نفيسة فدار ثواب الله اعلى و انبل و ان كانت الابدان للموت انشئتفقتل امرء بالسيف فى الله افضل... (28)
فرزدق،سالهاى پس از عاشورا زنده بود و به خانه سكينه دختر امام حسين«ع»نيزرفت و آمد داشت و از او صله دريافت مىكرد.در باديه بصره،در سال 110 هجرى درصد سالگى از دنيا رفت.
فرشتگان نوحهگر
در ماتم سالار شهيدان،همه كائنات گريان و نالان شدند،چه بصورت تكوينى چهزبانى وآشكارا.
گريست در غمت زمان،به خون نشست آسانشب و سياهپوشىاش،شد آيت غراى تو (29)
از جمله نوحهگران بر آن حضرت،فرشتگانند.حضرت رسول«ص»فرمود:«ان حولقبر ولدى الحسين«ع»اربعة آلاف ملك شعثا غبرا يبكون عليه الى يوم القيامة...» (30) پيرامون قبر فرزندمحسين،چهار هزار فرشتهاند،ژوليده و غبار آلود،كه تا روز رستاخيز براو گريه مىكنند.
جن و ملك بر آدميان نوحه مىكنندگويا عزاى اشرف اولاد آدم است (31)
و نيز:«تبكى الملائكة و السبع الشداد لموته و يبكيه كل شىء حتى الطير فى جو السماءو الحيتان فى جوف الماء...». (32) فرشتگان و آسمانهاى هفتگانه،حتى پرندگان در آسمان و ماهيها در آب،براى مرگحسين«ع»گريه مىكنند.به روايت امام صادق«ع»،چهار هزار فرشته براى يارى آنحضرت هبوط كردند،اما چون اذن جهاد نيافتند،بازگشتند و دوباره فرود آمدند تاروزقيامت بر آن حضرت سوگوارى كنند و رئيس آنان به نام«منصور»است. (33)
فرهنگ عاشورا
مقصود،مجموعه مفاهيم،سخنان،اهداف و انگيزهها،شيوههاى عمل،روحيات واخلاقيات والايى است كه در نهضت كربلا گفته شده يا به آنها عمل شده يا در حوادث آننهضت،تجسم يافته است.اين ارزشها و باورها هم در كلمات سيد الشهدا«ع»و اصحاب وفرزند متجلى است، هم در رفتارشان در جريان آن قيام.فرهنگ عاشورا را بايد از كسانىآموخت كه دست و دلشان و فكر و عملشان در كار عاشورا بوده است.پيش از آنكهديگران و نسلهاى بعدى و تحليلگران پس از واقعه بخواهند فرهنگ عاشورا را معرفىكنند،در حرفها و هدفهاى خود نقش آفرينان حماسه كربلا،اين فرهنگ،بوضوح مطرحشده است و بيواسطه آن را نشان مىدهد.اين فرهنگ را از خلال زيارتنامهها،مقتلها،رجزها،خطبهها و نيز بررسى حوادث و رخدادهاى عاشورا مىتوان استخراج كرد وهمين فرهنگ است كه در هر جا و در ميان هر قومى باشد،كربلا آفرين مىگردد و انسانهارا مبارزانى با ستم و مدافعانى نسبت به حق تربيت مىكند.
فرهنگ عاشورا همان زير بناى عقيدتى و فكرى است كه در امام حسين«ع»و شهداىكربلا واسراى اهل بيت«ع»بود و سبب پيدايش آن حماسه و ماندگارى آن قيام شد.
مجموعه آن باورها و ارزشها و مفاهيم را مىتوان در عنوانهاى زير خلاصه كرد:مقابله باتحريف دين،مبارزه با ستم طاغوتها و جور حكومتها،عزت و شرافت انسان،ترجيح مرگسرخ بر زندگى ذلت بار،پيروزى خون بر شمشير و شهادت بر فاجعه،شهادت طلبى وآمادگى براى مرگ،احياء فريضه امر به معروف و نهى از منكر و سنتهاى اسلامى،فتوت وجوانمردى حتى در برخورد با دشمن،نفى سازش با جور يا رضايت به ستم،اصلاح طلبىدر جامعه،عمل به تكليف به خاطر رضاى خدا،تكليف گرايى چه به صورت فتح يا كشتهشدن،جهاد و فداكارى همه جانبه،قربانى كردن خود در راه احياء دين،آميختن عرفان باحماسه و جهاد با گريه،قيام خالصانه براى خدا،نماز اول وقت،شجاعت و شهامت دربرابر دشمن،صبر و مقاومت در راه هدف تا مرز جان،ايثار،وفا،پيروزى گروه اندك ولىحق بر انبوه گروه باطل،هوادارى از امام حق و برائت و بيزارى از حكام جور،حفظكرامت امت اسلامى،لبيك گويى به فرياد استغاثهمظلومان،فدا شدن انسانها در راه ارزشهاو....
براى تك تك محورهاى ياد شده،مىتوان از سخنان امام حسين«ع»و اصحابش،يا نحوه عمل و موضعگيرى و جهاد و شهادتشان سند آورد و اين فرهنگنامه را مستندترساخت.اين فرهنگ غنى و متعالى هم در حماسه سازان عاشورا بود،هم بايد در پيروانامام حسين«ع»و مدعيان همخطى با جريان عاشورا و تداوم آن راه باشد و عاشورائيان،همهوادار حركتهاى در راستاى قيام كربلا باشند و هم بيزارى از ادامه دهندگان راه دشمنانسيد الشهدا«ع»را نشان دهند، چرا كه راضيان به آن جنايتها نيز ملعونند.در زيارتعاشوراست:«فلعن الله امة سمعت بذلكفرضيت به...»فرهنگ عاشورا،خط«ولايت وبرائت»است.
فساد بنى اميه
يكى از علل قيام سيد الشهدا«ع»،فساد دودمان بنى اميه(شجره ملعونه)بود كهحكومت اسلامى را در دست گرفته،كينههاى ديرين خود را بر ضد اسلام و پيامبر،اعمالمىكردند. فساد گسترده امويان را كه از اسباب عمده نهضتحسينى و امتناع آن امام شهيداز بيعت بايزيد بود،مىتوان چنين شمرد:
1-اسلام زدايى و تحريف معارف دين و بدعت گذارى.
2-ترويج فرهنگ جبر و سكوت و تسليم.
3-غارت بيت المال و صرف آن در راه منافع و اميال شخصى.
4-فساد اخلاق و ترويجشراب و شهوت و قمار.
5-احياء تعصبهاى قومى و ارزشهاى دوران جاهلى.
6-به كار گماردن عناصر نالايق و فاسد،تنها به دليل«اموى»بودن.
7-حيلهگرى و تزوير و تبليغات دروغين.
8-كينه و عداوت آنان با آل على«ع».
9-محروم كردن شيعيان ائمه از مناصب سياسى و حقوق اجتماعى و اقتصادى.
10-كشتارهاى دسته جمعى مسلمانان و سركوب آنان در شهرها.
11-دستگيرى،حبس و كشتن چهرههاى درخشان و انقلابى و آگاه مسلمان كههوادار اهلبيت بودند.
12-بيعت گرفتن اجبارى از مردم و سران قبايل به نفع يزيد.
فسادهاى فوق،از دوره روى كار آمدن معاويه آغاز شد و روز به روز گستردهتر و شديدتر گرديد و با مرگ معاويه و خلافتيزيد،به اوج خود رسيد و اسلام را در آستانهكامل نابودى قرار داد.در كتبى كه به تشريح فلسفه قيام حسينى پرداخته،اينگونه فسادهابطور مشروحتر بيان شده است. (34) امام حسين«ع»در سخنان متعددى فساد بنى اميه را مطرح فرموده است.از جمله درنطقى كه پس از فرود آمدن در«بيضه»ايراد كرد و روى اطاعت از شيطان،ترك اطاعتخدا،فساد آشكار،تعطيل حدود الهى،حلال كردن حرامهاى خدا و تحريم حلال الهى وبيت المال را ملك خود دانستن تاكيد نمود:«...الا و ان هؤلاء قد لزموا طاعة الشيطانو تركوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استاثروا بالفيىء و احلوا حرام اللهو حرموا حلاله...». (35) و در سخن معروف خويش پس از فرود آمدن در سرزمين كربلا،روى دگرگونىاوضاع و عمل نشدن به حق و نكوهيده ندانستن باطل تاكيد كرده فرمود:
«الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهى عنه...». (36)
اكنون كه ديده هيچ نبيند به غير ظلمبايد زجان گذشت كزين زندگى چه سود؟
فطرس
فرشته بال شكسته و افتاده به جزيرهاى،كه هنگام تولد امام حسين«ع»همراه جبرئيلنزد پيامبر«ص»آمد و خود را بر گهواره حسين ماليد و دوباره خداوند به او بال داد و بهآسمان رفت. او كه شفا يافته حسين«ع»بود،عهد كرد كه سلام زائران را به حسين«ع» (37)
برساند:«...و له على مكافاة لا يزوره زائر الا ابلغته سلامه و لا يصلى عليه مصل الا ابلغتهصلاته... » (38) بر عهده من است كه شفا دهى او را جبران كنم.هيچ زائرى نيست كه او رازيارت كند،مگر آنكه سلامش را به آن حضرت مىرسانم و هيچ كس بر او درودنمىفرستد،مگر آنكه درودش را به او ابلاغ كنم.به گفته ابن عباس،اين فرشته در بهشت،به نام غلام حسين بن على شناختهمىشود. (39)
فطرس اگر بال و پر گرفت،عجب نيستنامه آزاديش به نام حسين است (40)
فوز
رستگارى و كاميابى،رسيدن به خواسته دل.در فرهنگ دينى و روايات، «فوز»و«فوزعظيم»براى كسانى داشته شده كه به بهشت دستيابند.مطيع خدا و رسول خدا باشند،متمسك به اهل بيت بوده ولايت آنان را داشته باشند،از سيئات نجات يابند،اهل خلوصدر عبادت،معرفت و اهل عبادت باشند و...كاميابى عمده براى اولياء خدا دستيابى بهرضاى الهى و سعادت آخرت است(الآخرة فوز السعداء) (41) و اين در سايه جهاد و شهادتاست.وقتى امير المؤمنين«ع»ضربتخورد،«فزت و رب الكعبه»سر داد،چرا كهشهادتش، بار يافتن به قرب الهى بود و پايانى افتخار آميز براى يك زندگى سراسر ايمان،جهاد و حقطلبى.
در زيارتنامهها،خطاب به ابا عبد الله«ع»و شهداى كربلا و ياران امام،مكرر تعبير«فزتمفوزا عظيما»به كار رفته است.زائر نيز آرزو مىكند كاش همراه آنان بود تا چون آنان بهفوز و كاميابى عظيم مىرسيد«فزتم فوزا عظيما فيا ليتنى كنت معكم فافوز معكم-زيارتوارث»و در زيارت اول رجب خطاب به شهداى كربلا مىخوانيم:«فزتم و الله فوزاعظيما يا ليتنى كنت معكم فافوز فوزا عظيما...اشهد انكم الشهداء و السعداء و انكم الفائزونفى درجات العلى». (42) شهداى كربلا از آن رو كامياب و رستگارند كه جان خويش را با خدا معامله كردند وبهشت الهى رسيدند.مطيع امر مولاى خود بودند،جهادشان خالصانه و در راه ولايت ورهبرى بود.گرچه جان دادند،اما به سعادت ابدى رسيدند و چه كاميابى از اين برتر؟
عاشورا از اين جهت نيز آموزگار فائزان و رستگاران است.
پىنوشتها
1-اعيان الشيعه،ج 8،ص 388.
2-مقتل الحسين،مقرم،ص 405.
3-ارشاد،مفيد،ج 2،ص 121،بحار الانوار،ج 45،ص 136.
4-همان(ارشاد)،ص 26.
5-درباره زندگينامه او از جمله ر.ك:«فاطمة بنت الحسين»،محمد هادى الامينى،مكتبةالهلال.
6-امالى،شيخ طوسى،ص 66،الامام زين العابدين،مقرم،ص 370،(اذا دخل وقت الصلاة فاذنو اقم،تعرف منالغالب).
7-اعيان الشيعه،ج 1،ص 597.
8-كامل الزيارات،ص 75.
9-صحيفه نور،ج 13،ص 65.
10-همان،ج 3،ص 225.
11-ارشاد،شيخ مفيد،ج 2،ص 84(چاپ كنگره شيخ مفيد).
12-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 74،تاريخ طبرى،ج 4،ص 302.
13-اعيان الشيعه،ج 1،ص 603.
14-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 277.
15-بحار الانوار،ج 45،ص 51.
16-شرح ابن ابى الحديد،ج 3،ص 319.
17-نهج البلاغه،خطبه 51(صبحى صالح).
18-سفينة البحار،ج 2،ص 352،المزار،شيخ مفيد،ص 18.
19-همان،ص 563.
20-همان،ج 1،ص 565.
21-وسائل الشيعه،ج 10،ص 314،بحار الانوار،ج 101،ص 114.
22-همان.
23-همان،ج 17،ص 215.
24-همان.
25-فرهنگ فارسى،معين.
26-موسيقى مذهبى ايران،حسن مشحون،ص 40.
27-لغت نامه،دهخدا.
28-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 61.
29-از مؤلف.
30-احقاق الحق،قاضى نور الله شوشترى،ج 11،ص 287.
31-محتشم.
32-بحار الانوار،ج 44،ص 148.
33-مرآة العقول،علامه مجلسى،ج 5،ص 368.
34-از جمله مىتوان به كتابهاى:حياة الامام الحسين(ج 2)،معاويه سر دسته تبهكاران،درسى كه حسين به انسانهاآموخت،شيعه و زمامداران خود سر،اوراق سياه،معاويه و تاريخ،ارزيابى انقلاب امام حسين«ع»،پرتوى از عظمتحسين«ع»و تاريخ مفصل اسلام(عمار زاده)،ص 308 و...مراجعه كرد.
35-تاريخ طبرى،ج 6،ص 229.
36-لهوف،سيد بن طاووس،ص 34.
37-بحار الانوار،ج 44،ص 34.
38-اثبات الهداة،ج 5،ص 191.
39-مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 74.
40-قاسم رسا.
41-غرر الحكم.
42-مفاتيح الجنان،ص 440.