قاسم بن حسن«ع»
نوجوان شهيد عاشورا در ركاب سيد الشهدا«ع»،فرزند گرامى امام حسن مجتبى«ع».
وى صاحب همان سخن معروف«احلى من العسل»در شب عاشوراست كه مرگ راشيرينتر از عسل مىدانست.روز عاشورا سن او به بلوغ نرسيده بود.براى ميدان رفتن ازامام خويش اجازه خواست.ابا عبد الله«ع»چون نگاه به او افكند،وى را به آغوش كشيد وگريست،آنگاه اجازه داد. (6) قاسم،خوش سيما بود.سوار بر اسب شد و عازم ميدان گشت.
رجزى كه مىخواند،در معرفى خود و مظلوميتحسين«ع»بود:
ان تنكرونى فانا ابن الحسن سبط النبى المصطفى و المؤتمن هذا حسين كالاسير المرتهنبين اناس لا سقوا صوب المزن
در جنگى دلاورانه به شهادت رسيد.هنگامى كه بر زمين مىافتاد،عمويش اباعبد الله«ع»خود را به بالين او رساند ولى او در حال جان دادن بود.پيكر او را آورد و كنارشهداى اهل بيت قرار داد. (7) در زيارت ناحيه مقدسه كه از زبان امام زمان«ع»است،نام اوهمراه با سلام حضرت مهدى بر او بيان شده و اشاره به كيفيت رفتن سيد الشهدا«ع»بهبالين او و نفرين قاتلان قاسم شده است:«السلام على القاسم بن الحسن بن على،المضروبهامته المسلوب لامته،حين نادى الحسين عمه فجلى عليه عمه كالصقر و هو يفحص برجليهالتراب،و الحسين يقول:بعدالقوم قتلوك و من خصمهم يوم القيامة جدك و ابوك،ثم قال:
عز و الله على عمك ان تدعوه فلا يجيبك،او ان يجيبك و انت قتيل جديل فلا ينفعك،هذاو الله يوم كثر واتره و قل ناصره.» (8) برادر ديگر حضرت قاسم،به نام ابو بكر بن حسن نيز كههردو از يك مادر بودند،در كربلا به شهادت رسيد.
قربانى
درسى كه ز عاشورا آموختهايم اين بودقربانى راه دين،فرزند و پدر كرديم (21)
قربانى يعنى آنچه براى رسيدن به قرب محبوب و معبود،فدا مىكنند.آنگونه كهفرزندان آدم، قربانى و فدا به درگاه خدا بردند.يكى گوسفند،ديگرى دستهاى از گندم(اذ قربا قربانا...) (22) حضرت ابراهيم نيز كه به فرمان خدا مامور شد جوانش اسماعيل را ذبحو قربانى كند،خداوند گوسفندى نازل كرد و به جاى اسماعيل قربانى شد. (23) از آن پس دراحياى آن فداكارى ازسوى پسر و پدر،حاجيان روز عيد قربان در منا قربانى مىكنند.
صحنه كربلا نيز قربانى شدن هفتاد و دو شهيد،در آستان قرب و رضاى الهى بود.امامحسين،خود و يارانش را فداى دين خدا نمود.حسين بن على«ع»قربانى اهل بيت بود.
آنگونه كه حضرت زينب نيز پس از شهادت برادر،وقتى در ميدان جنگ به پيكر برادرشرسيد،نگاهى به آسمان كرد و گفت:«اللهم تقبل منا هذا القربان». (24) در تعابير ائمه، درزيارتنامهها و نيز خطابههاى اسيران اهل بيت،از آن شهيد مظلوم،بعنوان«ذبيح»ياد شدهاست.او اسماعيلى بود كه در مناى حق فدا شد و حيات دين را تضمين نمود و شرف رابهانسانها الهام داد.
قربانى شدن و قربانى دادن،رمز پيروزى و عزت است.ملتهايى كه در راه«آزادى»گامبرداشته و برمىدارند،همواره قربانيان بسيارى را تقديم آستان آزادى كردهاند و اگرگروهى آماده فداكارى نباشند،به اهداف خود نمىرسند.حقيقت و دين و حياتكرامتمندانه،آنقدر ارزشمند و متعالى است كه بايد قربانيانى چون حسين«ع»فداى آنشوند.از عظمت قربانى، مىتوان به عظمت چيزى پى برد كه كسى مانند سيد الشهدا«ع»درآن راه قربان مىشود وهفتاد و دو عزيز را قربان مىكند.
اى كرده به كوى دوست هفتاد و دو قربانى قربان شومت اين رسم،ماند از تو به دورانها قربانى هر كس شد با حرمت و نشنيديمدست و تن قربانى،افتد به بيابانها (25)
(41)
از شهداى نهضت امام حسين«ع»كه پيش از عاشورا در كوفه به شهادت رسيد.قيس،از جوانمردان شجاع كوفه و از اشراف طايفه بنى اسد و يكى از نامه رسانان مردم كوفه بهامام حسين«ع»بود.همراه مسلم بن عقيل از مكه به كوفه آمد.پس از مدتى نامه مسلم را كهحاوى خبر بيعت كوفيان بود به مكه برد و به سيد الشهدا تسليم كرد.امام حسين«ع»درمنزلگاه«بطن الرمه»(مكانى در منطقه حاجز)نامهاى خطاب به كوفيان نوشت كه در آن،خبر از حركتخويش به سوى كوفه بود.نامه را به قيس بن مسهر سپرد تا به كوفهبرساند.
قيس در منطقه قادسيه،توسط حصين بن نمير كه از سران سپاه كوفه بود دستگير شد. براىاينكه مضمون نامه و اسامى اشخاص به دست دشمن نيفتد،قيس بن مسهر نامه را از بينبرد.او را نزد عبيد الله بن زياد بردند.تلاش والى كوفه براى دستيابى به نام كسانى كهمخاطب نامه بودند بىنتيجه ماند. (42) ابن زياد از او خواست كه يا نام اشخاص را بگويد يا برمنبر رود و در حضور مردم حسين بن على و امام حسن و على بن ابى طالب را لعن كند وگرنه كشته خواهد شد.وى رفتن بر منبر را پذيرفت،اما وقتى شروع به سخن كرد،پس ازحمد و ثناى الهى،بر حسين بن على و امام مجتبى و امير المؤمنين رحمت فرستاد و عبيداللهزياد و پدرش را لعنت كرد و مردم را به يارى سيد الشهدا فرا خواند.
وقتى خبر به ابن زياد دادند،دستور داد او را بالاى قصر برده از آنجا به زير افكندند وشهيد شد. (43) چون خبر شهادتش به امام حسين«ع»رسيد،بىاختيار گريست و اين آيه راخواند: «رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلواتبديلا». (44) (مردانى كه بر سر پيمان خويش با خدا،صادق بودند،برخى از آنان شهيد شدندو برخى ديگر انتظار مىكشند و پيمان را هيچ عوض و دگرگون نكردند.)قيس،دليرانه بهاستقبال شهادترفت و تا پاى جان ايستاد و تزلزلى نيافت.
پىنوشتها
1-الحسين فى طريقه الى الشهاده،ص 49.
2-عنصر شجاعت،ج 3،ص 219.
3-همان،ج 2،ص 281.
4-انصار الحسين،ص 91.
5-عنصر شجاعت،ج 3،ص 27،تنقيح المقال،ج 2،ص 386.
6-مقتل الحسين،مقرم،ص 331.
7-بحار الانوار،ج 45،ص 34.
8-همان،ص 67.
9-الحسين فى طريقه الى الشهاده،ص 88.
10-مقتل الحسين،مقرم،ص 194.
11-از مؤلف،«قبله اين قبيله»،ص 93.
12-اعيان الشيعه،ج 1،ص 629.
13-ناصر الدين شاه قاجار.
14-مجمع البحرين،كلمه«صبر».
15-دائرة المعارف الاسلاميه،ج 14،ص 137.
16-اعيان الشيعه،ج 1،ص 614،مقتل الحسين،مقرم،ص 411،مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص115.
17-تاريخ الاسلام،ذهبى،ج 5،ص 21.
18-منتهى الامال،محدث قمى(چاپ هجرت)،ج 1،ص 538،اثبات الهداة،ج 5،ص 198،(عبارت آن قتيل العبرةاست).
19-امالى،صدوق،ص 118،مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 87.
30-مفاتيح الجنان،ص 460(زيارت مخصوص اول).
21-از نويسنده.
22-مائده،آيه 27.
23-و فديناه بذبح عظيم(صافات/آيه 107).
24-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 301،سيرة الائمه الاثنى عشر،هاشم معروف الحسنى،ج 2،ص 87.
25-جودى خراسانى.
26-مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 102.
27-سفينة البحار،ج 2،ص 16.
28-الحسين فى طريقه الى الشهاده،ص 120،مقتل الحسين،مقرم،ص 222.
29-اساس البلاغه،زمخشرى،ص 521.
30-مروج الذهب،ج 3،ص 61.
31-مجمع البحرين.
32-لغت نامه،دهخدا.
33-بحار الانوار،ج 45،ص 47،عوالم(امام حسين)،ص 290.
34-الحسين فى طريقه الى الشهاده،ص 50.
35-عنصر شجاعت،ج 2،ص 312.
36-معالى السبطين،ج 1،ص.220.
37-در تاريخ 7 محرم 1415،22 خرداد 1373.
38-مجموعه سخنان ايشان و استفتاها و جوابها در جزوهاى به نام«پيرامون عزادارىعاشورا»در 71 صفحه در محرم1415 از سوى دفتر تبليغات اسلامى چاپ شد.
39-عبرات المصطفين،ج 2،ص 129.
40-انصار الحسين،ص 103.
41-قيس بن مسهر هم گفتهاند.
42-حياة الامام الحسين«ع»،ج 3،ص 62،انصار الحسين،ص 107.
43-ارشاد مفيد،ص 220.
44-احزاب،آيه 23.