اسب تاختن بر بدن امام«ع»
از جنايتهاى فجيع سپاه كوفه،اسب تاختن بر جسد مطهر سيد الشهدا«ع»پس ازشهادت آن حضرت بود.ابن زياد در پى تحريك شمر،در پاسخ نامه عمر سعد از جبههكربلا كه نامهاى مسالمت آميز بود،نامهاى تند به عمر سعد نوشت كه تو را براى مماشات وسازش و... نفرستادهايم.اگر حسين و يارانش تسليم شدند،پيش من بفرست وگرنه برآنان بتاز تا آنها را كشته و مثله كنى كه شايسته آنند.اگر حسين كشته شد،بر پيكرش(برسينه و پشتش)اسب بتاز...اگر اجراى فرمان كردى پاداش مطيعان را خواهى يافتو گرنه،كناره بگير و سپاه را بهشمر واگذار.شمر نامه را به كربلا آورد و تسليم عمر سعدكرد. (1)
عصر عاشورا،پس از شهادت سيد الشهدا و غارت خيمهها،عمر سعد گفت:
داوطلب اسب تاختن بر پيكر حسين بن على«ع»كيست؟ده نفر داوطلب شدند و با سماسبها بر سينه و پشت امام تاختند.پيكر امام زير سم اسبهان شد.اين ده نفر خبيث عبارتبودند از: اسحاق بن حويه،اخنس بن مرثد،حكيم بن طفيل،عمرو بن صبيح،رجاء بن منقذ،سالم بن خيثمه،واحظ بن ناعم،صالح بن وهب،هانى بن ثبيت و اسيد بن مالك.سپس دركوفه،ايناننزد ابن زياد آمدند و يكى از آنان(اسيد)در بيان اين جنايت چنين سرود:
نحن رضضنا الصدر بعد الظهربكل يعسوب شديد الاسر
و جايزه گرفتند.ابو عمرو زاهد مىگويد:به اين ده نفر نگاه كرديم،همه زنا زاده بودند.
مختار وقتى قيام كرد همه آنان را گرفت و دست و پايشان را به زنجير بست و بر پشتآناناسب تازاند تا مردند. (2)
استرجاع
در اصطلاح،اين كلمه به گفتن«انا لله و انا اليه راجعون»گفته مىشود(ما براى خدا واز سوى اوييم و به سوى او باز مىگرديم)و كسى كه با مصيبتى يا خبر مرگى مواجه شود،آن را بر زبان جارى مىكند و با حكايت از اينكه باز گشت همه به سوى خداست،بر داغخويش يا ديگرى تسكينى مىدهد.در باره استرجاع هنگام مصيبت،احاديثى است،ازجمله امام باقر«ع»فرمود: «ما من مؤمن يصاب بمصيبة فى الدنيا فيسترجع عند مصيبته و يصبر حينتفجاه المصيبة،الاغفر الله له ما مضى من ذنوبه الا الكبائر التى اوجب الله عليها النار.» (3)
هيچ مؤمن مصيبت زدهاى در دنيا نيست كه هنگام مصيبت،«انا لله و انا اليه راجعون»
گويد و بر مصيبت ناگهانى شكيبا باشد،مگر آنكه خداوند گناهان گذشتهاش رامىبخشايد،مگر گناهان كبيره كه خداوند بر آنها وعده دوزخ داده است.
امام حسين«ع»بارها در طول راه كربلا و در خود كربلا و عاشورا اين جمله را بر زبانراند.از جمله هنگام شنيدن خبر شهادت مسلم بن عقيل در منزلگاه«زرود»،و نيز شبى كهدر«قصر بنى مقاتل»منزل كرده بودند،على اكبر اين جمله را مكرر از پدر شنيد.چون علتآن را پرسيد، سيد الشهدا فرمود:در خواب ديدم كه صدايى مىگويد:اين قافله به سوىمرگ مىرود... (4) پيش از آن در مدينه نيز هنگام گفتگو با مروان حكم،امام حسين«ع»
ضمن بيان فاجعه بار بودن خلافتيزيد،«انا لله و انا اليه راجعون»گفت. (5) اين اعتقاد،يعنى«از اويى و به سوى اويى»هم زندگى را بر انسان مىسازد و از بندتعلقات مىرهاند،هم مرگ را هموار و پذيرفتنى مىكند و او را به منزلگاه ابدى مشتاقمىسازد و تنها نفسهاى مطمئنه در برابر مصيبتها و داغ شهيدان،آرامش دارند مرگ راكوچيدن به خانه هميشگى و جوار خدامىدانند.
اسراى اهل بيت«ع»
بازماندگان كاروان شهادت را،پس از عاشورا به اسارت گرفته،به كوفه،سپس به شامبردند. اسيران،تعدادى از دودمان پيامبر«ص»بودند،برخى هم همسران يا فرزندانشهداى ديگر كربلا.زنان بنى هاشم به شام برده شدند و از آنجا به مدينه باز گشتند.برخىاز زنان غير بنى هاشم به خاطر وساطت بستگان خود از اسارت رها شده،در كوفه ماندگارشدند و به قبيله خود پيوستند. (7) در منابع تاريخى و تعبيرات روايى و اشعار،از آنان به نام«سبايا»و«اسارى»ياد شده است.به اسيرى گرفتن افرادى از اهل بيت«ع»هم بر خلافمقررات جنگهاى اسلامى بود،هم جسارت و توهين به رسول الله«ص»به شمار مىآمد.
اما امويان بر اساس كينهاى كه از عترت پيامبر خدا داشتند،چنان كردند.اين گستاخى درحق عترت پيامبر خدا ريشه در همان سقيفه و زير پا گذاشتن سخن آن حضرت داشت.بهقول نير تبريزى:
دانى چه روز دختر زهرا اسير شد؟روزى كه طرح بيعت«منا امير»شد (8)
حضرت زينب و حضرت سجاد«عليهما السلام»دو چهره بارز آن جمع بودند و بانطقها وخطابههاى خويش،امويان را رسوا و شهداى كربلا را معرفى كردند.
اسامى اسراى كربلا از اهل بيت و ديگران(طبق آنچه در منتخب التواريخ آمده است)
چنين است: (9) امام زين العابدين«ع»،امام محمد باقر«ع»(چهار ساله)،محمد بن حسين بنعلى،عمر بن حسين،حسن بن حسين،زيد بن الحسن المجتبى،عمر بن الحسنالمجتبى(مجروح شد و به كوفه بردند)محمد بن عمر بن الحسن المجتبى.
اما از بانوان:زينب كبرى«ع»،ام كلثوم،فاطمه،رقيه،صفيه،ام هانى(اين 6 نفر ازدختران على«ع»بودند)فاطمه دختر امام حسين،سكينه دختر امام حسين،دخترى كهمىگويند در خرابه شام جان داد،رباب همسر امام حسين،شاه زنان همسر امام سجاد،مادر محسن فرزند سيد الشهدا(اين فرزند در راه شام سقط شد)دختر مسلم بن عقيل،فضه كنيز فاطمه«ع»،يكى از كنيزان امام حسين،مادر وهب بن عبد الله.نسبت به برخى ازاين 25 نفر،نقلهاى ديگر هموجود دارد و همه مورد اتفاق نيست.
اسلم تركى
يكى از شهداى كربلا،وى غلام سيد الشهدا«ع»و ترك زبان بود،تير انداز و كماندار بودو كاتب امام حسين«ع»به شمار مىرفت.قارى قرآن و آشنا به عربى بود.برخى نام او راسليمان و سليمهم نوشتهاند. (10) روز عاشورا كه اذن ميدان گرفت،اينگونه رجز مىخواند:
البحر من طعنى و ضربى يصطلى و الجو من سهمى و نبلى يمتلى اذا حسامى فى يمينى ينجلىينشق قلب الحاسد المبجل (11)
دريا از ضربت نيزه و شمشيرم مىجوشد و آسمان از تيرم پر مىشود،آنگاه كه تيغ دركفمآشكار شود،قلب حسود متكبر را مىشكافد.وى دلاورانه جنگيد و بر زمين افتاد.
امام به بالين او آمد و گريست و چهره بر چهرهاش نهاد.اسلم،چشم گشود و حسين«ع»رابربالين خود ديد،تبسمى كرد و جان داد. (12)
يكجا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت:در دين ما سيه نكند فرق با سفيد
اصحاب امام حسين«ع»
اصحاب شهادت طلب و با وفاى سيد الشهدا«ع»،نمونه بارز آگاهى،ايمان،شجاعت وفداكارى بودند و فضيلت آنان بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد.رواياتى درفضيلتياران اماموارد شده است. (13) خصوصيات آنان نيز در برخى كتب آمده است. (14)
مرورى بر زيارتنامههاى شهداى كربلا،فضيلتهايى چون وفاى به عهد،بذل جان درنصرت حجتخدا،وفا دارى به امام و...را ياد آور مىشود.ويژگيهاى افراد جبهه حسينىبه تعبير يكى ازپژوهشگران چنين است:
1-اطاعت محض و عاشقانه 2-هماهنگى كامل با رهبرى(تا جايى كه بدون اجازهنمىجنگيدند)3-خطر پذيرى و شهادت طلبى 4-شجاعت ويژه 5-صباريت و مقاومتجاودانه 6-سازش ناپذيرى 7-جديت،قاطعيت و عزم راسخ 8-خدا بين و خدا خواه9-از همه چيز بريده و به خدا پيوسته 10-دقيق،منظم،منضبط 11-نهايت رشد و كمال،صلاح(سياسى،فرهنگى)12-الگوى عملى دفاع و مقاومت(لكم فى اسوة)
13-باوفاترين و پاى بندترين ياران بر پيمان 14-آزادگى(هيهات منا الذلة)15-فرماندهىويژه، مديريت نمونه 16-غناى روحى از ما سوى الله(انطلقوا جميعا)17-شركت درميدانهاى جنگسياسى،فرهنگى،اقتصادى،نظامى در طفوليت و سنين پايين 18-«كل»
بينى نه«جزء»بينى(كل يوم عاشورا...مثلى لا يبايع مثله)19-سازنده حركتهاى تاريخساز20-مقاومت و مبارزه نابرابر در تنهايى 21-يقين و بصيرت كامل،شك شكن22-پافشارى و استقامت در حق با اقليت،در برابر اكثريت مخالف(لا تستوحشوافى طريق الهدى لقلة اهله)23-نقش زن در سرنوشت مبارزات سياسى،فرهنگى بشريت24-سپر دين بودن،نه دين سپرى 25-اصالت با جهاد اكبر 26-ساختار روحى و جسمىمناسب وهماهنگ با استراتژى عاشورا. (15)
آنان كه در ركاب سيد الشهدا به فيض شهادت رسيدند،جمعى از بنى هاشم بودند،جمعى از مدينه با آن حضرت آمده بودند،برخى در مكه و طول راه به وى پيوستند،برخىهم از كوفه توانستند به جمع آن حماسه سازان شهيد بپيوندند.كسانى هم در راه نهضتحسينى،پيش از عاشورا شهيد شدند كه آنان نيز جزء اصحاب او به شمار مىآيند.تعداد 6نفر از ياران امام كه در كوفه شهيد شدند،عبارتند از:عبد الاعلى بن يزيد كلبى،عبد الله بنبقطر،عمارة بن صلخب،قيس بن مسهر صيداوى،مسلم بن عقيل و هانى بن عروه.
شهداى بنى هاشم:تعداد 17 نفر از شهداى كربلا كه شهادتشان اجماعى است،عبارتند از:
على بن الحسين الاكبر،عباس بن على بن ابى طالب،عبد الله بن على بن ابى طالب،جعفر بنعلى بن ابى طالب،عثمان بن على بن ابى طالب،محمد بن على بن ابى طالب،عبد الله بنحسين بن على،ابو بكر بن حسن بن على،قاسم بن حسن بن على،عبد الله بن حسن بن على،عون بن عبد الله بن جعفر،محمد بن عبد الله بن جعفر،جعفر بن عقيل،عبد الرحمن بن عقيل،عبد الله بن مسلم بن عقيل،عبد الله بن عقيل،محمد بن ابى سعيد بن عقيل. (16) نام ده نفر ديگرنيز نقل شده كه البته يقينى نيست،آنان عبارتند از:ابو بكر بن على بن ابى طالب، عبيد الله بنعبد الله بن جعفر،محمد بن مسلم بن عقيل،عبد الله بن على بن ابى طالب،عمر بن على بنابى طالب،ابراهيم بن على بن ابى طالب،عمر بن حسن بن على،محمد بن عقيل وجعفر بنمحمد بن عقيل. (17)
شهداى ديگر:نام كسانى غير از بنى هاشم كه در كربلا در ركاب امام حسين«ع»به شهادترسيدند و توضيح مختصرى در باره هر يك،در جاى مناسب هر كدام در اين كتاب(بهترتيب الفبا)آمده است.در اينجا فهرستى از همه آنان را يكجا بر اساس نقلكتاب«انصار الحسين»مىآوريم.
در كتاب ياد شده،دو جدول نام است.يكى نامهايى كه در زيارت ناحيه مقدسه و نيزدر منابع ديگرى همچون رجال شيخ،يا رجال طبرى آمده است.اين جدول كه نام 82 نفررا در بر دارد چنين است:اسلم تركى،انس بن حارث كاهلى،انيس بن معقل اصبحى،ام وهب،برير بن خضير، بشير بن عمر حضرمى،جابر بن حارث سلمانى،جبلة بن علىشيبانى،جنادة بن حارث انصارى، جندب بن حجير خولانى،جون مولى ابو ذر غفارى،جوين بن مالك ضبعى،حبيب بن مظاهر، حجاج بن مسروق،حر بن يزيد رياحى،حلاس بن عمرو راسبى،حنظلة بن اسعد شبامى،خالد بن عمرو بن خالد،زاهر مولىعمرو بن حمق خزاعى،زهير بن بشر خثعمى،زهير بن قين بجلى، زيد بن معقل جعفى،سالم مولى بنى المدينة كلبى،سالم مولى عامر بن مسلم عبدى،سعد بن حنظله تميمى،سعد بن عبد الله،سعيد بن عبد الله،سوار بن منعم بن حابس،سويد بن عمرو خثعمى،سيف بن حارث بن سريع جابرى،سيف بن مالك عبدى،حبيب بن عبد الله نهشلى، شوذبمولى شاكر،ضرغامة بن مالك،عابس بن ابى شبيب شاكرى،عامر بن حسان بن شريح، عامر بن مسلم،عبد الرحمان بن عبد الرحمان بن عبد الله ارحبى،عبد الرحمان بن عبد ربهانصارى،عبد الرحمان بن عبد الله بن يزيد عبدى،عبيد الله بن يزيد عبدى،عمران بن كعب،عمار بن ابى سلامه،عمار بن حسان،عمرو بن جناده،عمر بن جندب،عمرو بن خالد ازدى، عمر بن خالد صيداوى،عمرو بن عبد الله جندعى،عمرو بن ضبيعه،عمرو بن قرضه،عمر بنقرضه،عمر بن عبد الله ابو ثمامه صائدى،عمرو بن مطاع،عمير بن عبد الله مذحجى، قاربمولى الحسين«ع»،قاسط بن زهير،قاسم بن حبيب،قرة بن ابى قره غفارى،قعنب بن عمر، كردوس بن زهير،كنانة بن عتيق،مالك بن عبد بن سريع،مجمع بن عبد الله عائذى،مسعود بن حجاج و پسرش،مسلم بن عوسجه،مسلم بن كثير،منجح مولى الحسين«ع»،نافع بن هلال، نعمان بن عمرو،نعيم بن عجلان،وهب بن عبد الله،يحيى بن سليم،يزيد بنحصين همدانى،يزيد بن زياد كندى،يزيد بن نبيط.
جدول دوم،اسامى كسانى است كه در منابع متاخرترى مانند زيارت رجبيه،«مناقب»
ابن شهرآشوب،«مثير الاحزان»يا«لهوف»آمده است كه عبارتند از:(29 نفر)ابراهيم بنحصين، ابو عمرو نهشلى،حماد بن حماد،حنظلة بن عمرو شيبانى،رميث بن عمرو،زائد بنمهاجر،زهير بن سائب،زهير بن سليمان،زهير بن سليم ازدى،سلمان بن مضارب،سليمان بن سليمان ازدى، سليمان بن عون،سليمان بن كثير،عامر بن جليده(يا:خليده)،عامر بن مالك،عبد الرحمان بن يزيد،عثمان بن فروه،عمر بن كناد،عبد الله بن ابى بكر،عبد الله بن عروه،غيلان بن عبد الرحمان،قاسم بن حارث،قيس بن عبد الله،مالك بن دودان،مسلم بن كناد،مسلم مولى عامربن مسلم،منيع بن زياد،نعمان بن عمرو،يزيد بن مهاجر جعفى.
از نظر سن و سال،تعدادى از اين شهدا جوان بودند.نام اين جوانان شهيد در ركابحسين«ع»از بنى هاشم و ديگران اينهاست:على اكبر،عباس بن على،قاسم،عون بن على، عبد الله بن مسلم،عون و محمد(پسران زينب كبرى)،وهب،عمرو بن قرظه،بكير بن حر،عبدالله بن عمير،نافع بن هلال،سيف بن حارث،اسلم،عمرو بن جناده،مالك بن عبد و....
ستايش عظيمى را كه سيد الشهدا«ع»شب عاشورا از ياران خويش كرد،نام آنان را جاويدان و مقامشان را جلوهگر ساخت.آنجا كه فرمود:من اصحابى شايستهتر و بهتر ازياران خود نمىشناسم«فانى لا اعلم اصحابا اولى و لا خيرا من اصحابى و لا اهل بيت ابر و لااوصل من اهل بيتى،فجزاكم الله عنى جميعا خيرا». (18) در زيارت ناحيه مقدسه هم امامزمان«ع»به آناناينگونه سلام داده است:«السلام عليكم يا خير انصار...».
در توصيف آن شير مردان عارف،بسيار سخن مىتوان گفت.از زبان دشمن هممىتوان حقايق را شناخت.به مردى كه روز عاشورا همراه عمر سعد در كربلا شركتداشته،گفتند:واى بر تو!آيا ذريه رسول خدا«ص»را كشتيد؟گفت:...اگر تو شاهد چيزىبودى كه ما ديديم،تو هم همچون ما مىكردى.گروهى بر ما تاختند كه دستهاشان بر قبضهشمشيرها بود،همچون شيران خشمگين،سواران را از چپ و راست درهم مىنورديدندو خويش را به كام مرگ مىافكندند. نه امان مىپذيرفتند،نه علاقه به مال داشتند و نهچيزى مىتوانست مانع ورودشان بر بركههاى مرگ گردد!اگر اندكى از آنان دستبر مىداشتيم،جان همه سپاه را مىگرفتند.اى بى مادر،پس مىخواستى چه كنيم؟!... (19) براىآشنايى با برخى فضايل آنان،كه حواريين امام حسين«ع»بودند،رجوع كنيد به«منتخبالتواريخ»،ص 245 تا 255 كه بيست و شش فضيلتبراى آنان بر شمرده است،از جمله:
رضايت از خدا،با وفاترين اصحاب،ثبت بودن نامشان در لوح محفوظ،برتر بودنمقامشان از همه شهدا،همت والا با عده كم،توفيق باز گشت به دنيا در عصر رجعت،معروف بودنشان در آسمانها،شوق شهادت در ركاب امام حسين«ع»،ياران واقعى دينخدا،وارستگى و زهد و عبادت،دفن در سرزمين مقدس كربلا و....همين فضيلتهاستكه آنان را محبوب دلها ساخته و در دنيا و آخرت،مورد غبطه جهانيانند.قبر شهداى كربلاهمه يكجا در حرم سيدالشهدا«ع»است.
در راه دوست كشته شدن آرزوى ماست دشمن اگر چه تشنه به خون گلوى ماست گرديم دور يار،چو پروانه گرد شمع چون سوختن در آتش عشق آرزوى ماست از جان گذشتهايم و به جانان رسيدهايم در راه وصل،اين تن خاكى عدوى ماست خاموش گشتهايم و فراموش كى شويم بس اين قدر كه در همه جا گفتگوى ماست ما را طواف كعبه بجز دور يار نيستكز هر طرف رويم،خدا روبروى ماست
الوداع
بدرود گفتن،خدا حافظى كردن،نيايشى كه در هنگام مسافرت و مفارقت از يكديگر برزبان مىآورند،به معناى«خدا نگهدار». (21) در حادثه نهضت عاشورا،وداع در مواردى ديدهمىشود. امام حسين«ع»هنگامى كه پس از مرگ معاويه و اصرار والى مدينه براى بيعتگرفتن از او، مىخواهد از مدينه خارج شود،به زيارت قبر پيامبر رفته و با او خداحافظىمىكند و عازم مكه مىشود،وداعى آميخته با اشك و اندوه فراق،كه در همانجا به خوابمىرود و رسول خدا را در خواب مىبيند.با قبر مادرش و برادرش هم وداع مىكند. (22) وداعديگر در روز عاشورا و كربلاست.فرزندان اهل بيت نيز در آخرين بارى كه از امام و خيمهگاهخداحافظى مىكنند،سلام آخر را مىدهند.وداع واپسين،همراه با سلامى خاص است.
سيد الشهدا روز عاشورا چندين بار وداع كرد.وداع اول،آنگاه بود كه به خيمهها آمد واز خواهرش زينب،پيراهنى كهنه طلبيد تا از زير لباس بپوشد و در اين وداع بود كهعلى اصغر را به آغوش گرفت تا با او نيز وداع كند،تيرى گلوى او را از هم دريد.وداع ديگربا فرزندش امام سجاد«ع»بود كه درون خيمه انجام گرفت.وداعى هم با دخترش سكينهداشت كه بسى جانسوز بود و اين در همان وداع آخر بود كه حضرت با زخمهايى كه ازآنها خون مىآمد براى خداحافظى به ميان اهل بيت آمد و با جمله«استعدوا للبلاء و اعلمواان الله تعالى حاميكم و حافظكم...»آنان را به صبر دعوت كرد (23) و چون خواست براىكارزار نهايى به ميدان رود،همه را اينگونه خطاب كرد:«يا سكينة يا فاطمة يا زينب و ياام كلثوم!عليكن منى السلام...» (24) و ايننشان ديدار آخر بود.اهل بيت چون يقين كردند كهديگر او را نخواهند ديد،بشدت گريستند.
آمدن زينب«ع»از پى برادر و بوسيدن زير گلوى او و نيز صدا كردن سكينه،پدر را و درخواست اينكه مرا بر دامن بنشان و...از جزئيات همين وداع است.«روضه وداع»ازسوزناكترين مرثيههاى حادثه عاشوراست،و نيز وداع امام حسين«ع»با على اكبر،آنگاه كهعازم ميدان بود. هنگام ميدان رفتن يكايك اصحاب،با آن حضرت وداع مىكردندوداعشان با سلام كردن بودكه اذن ميدان هم حساب مىشد.
بگذار تا بگرييم چون ابر در بهاران كز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران هر كو شراب فرقت روزى چشيده باشد داند كه سخت باشد قطع اميدواران با ساربان بگوييد احوال آب چشممتا بر شتر نبندد محمل به روز باران (25)
ام البنين
مادر حضرت ابا الفضل«ع»و همسر امير المؤمنين پس از شهادت حضرت فاطمه بودكه به معرفى عقيل،برادر حضرت امير،به همسرى على«ع»در آمد.نامش«فاطمه بنتحزام»،از قبيله«بنى كلاب»و خواهر«لبيد»شاعر بود.زنى بود با شرافت،از خانوادهاىريشهدار و دلاور و نسبت به فرزندان حضرت زهرا نيز بسيار مهربان بود.ثمره ازدواجعلى«ع»با او چهار پسر بود، به نامهاى:عباس،جعفر،عبد الله و عثمان،كه هر چهارفرزندش روز عاشورا در ركاب سيدالشهدا به شهادت رسيدند. (26)
ام البنين،پس از شهادت فرزندانش،همه روزه به بقيع مىرفت و بچههاى عباس را نيزبه همراه مىبرد و به ياد فرزندان شهيدش مرثيه و نوحه مىخواند.زنان مدينه نيز به ندبه ونوحه سوزناك او جمع مىشدند و مىگريستند.اشعارى هم در باره عباس سروده بود. (27) وقتى زنان به ام البنين تسليت مىگفتند،مىگفت ديگر مرا«ام البنين»خطاب نكنيد،چرا كهامروز ديگرآن فرزندانم نيستند و شهيد شدهاند:
لا تدعونى و يك ام البنين تذكرينى بليوث العرين كانت بنون لى ادعى بهمو اليوم اصبحت و لا من بنين... (28)
به اين بانوى بزرگوار و مادر چهار شهيد،قبل از ولادت فرزندانش فاطمه مىگفتند،اماپس از آنكه داراى آن فرزندان شد،«ام البنين»خطابش كردند،يعنى مادر پسران.عباس 34سالداشت،عبد الله 25 سال،عثمان 21 سال و جعفر 19 سال.
امان نامه
امان دادن يعنى كسى را در كنف حمايتخود گرفتن.«امان نامه»يا خط امان،نامهاىاست كه در ضمن آن زنهار و امان دهند. (29) در فرهنگ عرب،امان دادن نيز مثل«جوار»وپناه دادن، سبب مصونيت جانى شخص امان يافته مىشد.به امانى كه مىدادند،حتىنسبت به دشمن خويش،پايبند بودند و نقض آن را ناجوانمردى و نشانه فرومايگىمىدانستند.به همين خاطر، امام حسين«ع»در نامه اعتراض آميزى كه به معاويه نوشت واو را بخاطر كشتن«حجر بن عدى»ملامت كرد،از جمله بر اين نكته تاكيد داشت كه باآنكه به او امان داده بود،او را كشت. (30) به مسلم بن عقيل نيز پس از درگيرى تن به تن درميدان و كوچههاى كوفه امان دادند.امان دهنده محمد بن اشعث بود.اما به امان وفا نشد واو را نزد ابن زياد برده و سر انجام به قتل رساندند. (31) در كربلا نيز شمر،براى عباس«ع»اماننامه آورد ولى ناكام شد.شمر،پس از آنكه فرمان قتل حسين«ع»و تاختن بر بدن امام را ازابن زياد گرفت تا به كربلا آيد،عبد الله بن ابىمحل(كه از طايفه ام البنين مادر عباس بود)
آنجا بود.براى عباس و برادرانش دستخط امان گرفت و توسط غلامى نزد آنان فرستاد.
آنان با ديدن امان نامه گفتند:ما را به امان شما نيازى نيست،امان الهى بهتر از امان ابن زياداست:«لا حاجة لنا فى امانكم،امان الله خير من امان ابن سمية». (32) قبل از روز عاشورا هموقتى شمر پشتخيمه اصحاب امام آمد و عباس و برادرانش را اينگونه صدا زد: خواهرزادگان ما كجايند؟عباس و جعفر و عثمان(فرزندان امير المؤمنين«ع»)بيرون آمدندكه:
چه مىخواهى؟گفت:«انتم يا بنى اختى امنون».شمر مىخواست به بهاى رها كردنحسين«ع»به عباس و برادرانش امان دهد.آنان نيز در پاسخ گفتند:لعنتخدا بر تو و امانتو باد.آيا به ما امان مىدهى در حالى كه پسر پيامبر را امانى نيست؟«لعنك الله ولعنامانك،اتؤمننا و ابن رسول الله لا امان له؟» (33)
ام خلف
همسر مسلم بن عوسجه،از زنان برجسته شيعه كه در كربلا از ياران حضرتسيد الشهدا«ع»بود.پس از شهادت مسلم بن عوسجه،پسرش خلف آماده جنگ شد.امامحسين از او خواست كه به سرپرستى مادرش بپردازد.ولى مادرش او را تشويق به جنگكرد و گفت:جز با يارى پسر پيغمبر،از تو راضى نخواهم شد.خلف پس از نبردى دليرانهبه شهادت رسيد.پس از شهادتش،سر او را به طرف مادرش پر تاب كردند.او هم سر رابرداشته،بوسيد و گريست. (34) ماجرايى نظير اين،در باره«ام وهب»و پسرش وهب بنعبد الله كلبى نقل شده است.از آنجا كه در ميان شهداى كربلا كسى به نام خلف بن مسلمنيست،احتمالا اشتباهى در نقل پيش آمدهو ام وهب و پسرش وهب صحيحتر باشد.
پىنوشتها
1-كامل ابن اثير،ج 2،ص 558.
2-بحار الانوار،ج 45،ص 59.
3-وسائل الشيعه،ج 2،ص 898.
4-مقتل الحسين،مقرم،ص 227،عوالم(امام حسين)،ص 230.
5-عوالم،ص 175.
6-مروج الذهب،ج 3،ص 62.
7-ابصار العين،ص 133.
8-آتشكده،نير تبريزى،(چاپ 1372 ق)ص 116.
9-منتخب التواريخ،محمد هاشم خراسانى،ص 297(همراه با تفصيل و ذكر ماخذ هر سخن).
10-انصار الحسين،ص 58.
11-مقتل خوارزمى،ج 2،ص 24.
12-بحار الانوار،ج 45،ص 30،عوالم(امام حسين)،ص 273.
13-از جمله در سفينة البحار،ج 2،ص 11.
14-ر.ك:انصار الحسين،الدوافع الذاتية لانصار الحسين،ابصار العين فى انصار الحسين،فرسان الهيجاء،عنصرشجاعت،اسوههاى جاويد،مقاتل الطالبيين،موسوعة المصطفى و العترة،ج 6،ص 201 و....
15-جزوه«تشكيلات توحيدى عاشورا»،فاطمى پناه،ص 23.
16-انصار الحسين،محمد مهدى شمس الدين،ص 111.
17-همان،ص 117،در باره شهداى عاشورا،از جمله ر.ك:مجله«تراثنا»،شماره 2،مقاله«تسميةمن قتلمع الحسين».
18-مقتل خوارزمى،ج 1،ص 246،لهوف،ص 79.
19-شرح نهج البلاغه،ابن ابى الحديد،ج 3،ص 263.
20-الحسين فى طريقه الى الشهاده،ص 114.
21-لغت نامه،دهخدا.
22-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 259 و 261.
23-مقتل الحسين،مقرم،ص 337.
24-معالى السبطين،ج 2،ص 25.
25-سعدى.
26-الكامل،ابن اثير،ج 3،ص 333،ادب الطف،ج 1،ص 72.
27-سفينة البحار،ج 1،ص 510.
28-رياحين الشريعه،ج 3،ص 294.
29-لغت نامه،دهخدا.
30-حياة الامام الحسين،ج 2،ص 365.
31-همان،ج 3،ص 397.
32-كامل،ابن اثير،ج 2،ص 558.
33-وقعة الطف(چاپ جامعه مدرسين)،ص 190.
34-ر.ك:رياحين الشريعه،ذبيح الله محلاتى،ج 3،ص 305.