گريه
«چشم گريان،چشمه فيض خداست».گريستن بر ابا عبد الله الحسين«ع»ثواب بسياردارد. (3) فرشتگان،پيامبران،زمين و آسمان،حيوانات صحرا و دريا هم بر عزاى حسين«ع» گريستهاند. (4)
اشگ ريختن،نشانه پيوند قلبى با اهل بيت و سيد الشهدا است.اشك،دل راسيراب مىكند، عطش روح را بر طرف مىسازد و حاصل محبتى است كه نسبت بهاهل بيتحاصل مىشود. همدلى و هماهنگى روحى با ائمه،ايجاب مىكند كه در شادىآنان شاد و در غمشان محزون باشيم.اين نشان شيعه است كه«يفرحون بفرحنا و يحزنونلحزننا...» (5) قلبى كه مهر حسين«ع»را داشته باشد،بى شك به ياد مظلوميت و شهادت اومىگريد.اشك،زبان دل وشاهد عشق است.
آنچنان كز برگ گل،عطر و گلاب آيد برون تا كه نامت مىبرم از ديده آب آيد برون رشته الفت بود در بين ما،كز قعر چاه كى بدون رشته،آب بىحساب آيد برون؟ تا نسوزد دل،نريزد اشگ و خون از ديدهها آتشى بايد كه خوناب كباب آيد برون مهر تو شيرازه«ام الكتاب»خلقت است مشكل اين شيرازه از قلب كتاب آيد برون گر نباشد مهر تو دل را نباشد ارزشىبرگ بىحاصل شود گل،چون گلاب آيد برون (6)
گريستن در سوگ شهداى كربلا،تجديد بيعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذيهفكرى و روحى با اين مكتب است و اشك ريختن،نوعى امضا كردن پيمان و قراردادمودت با سيد الشهدا است.ائمه شيعه،گريستن بر مظلوميت اهل بيت و عزاى حسينى راتاكيد كرده وشهادت اشك را بر صداقت عشق،پذيرفتهاند.امام صادق«ع»فرموده است:
«نزد هر كس كه ما ياد شويم و چشمانش اشگآلود شود،حتى اگر به اندازه بال مگسىباشد،خداوند گناهانش را مىبخشايد،هر چند چون كف دريا فراوان باشد.» (7) به گفته صائب:
در سلسله اشگ بود گوهر مقصودگر هست ز يوسف خبر،اين قافله دارد
دستور امامان به گريستن بر امام حسين«ع»بسيار اكيد است.امام رضا«ع»به ريان بنشبيب در حديث مفصلى فرمود:«يابن شبيب!ان كنت باكيا لشىء فابك للحسين بن على بنابى طالب فانه ذبح كما يذبح الكبش...». (8) اگر بر چيزى گريه مىكنى،بر حسين بن على گريهكن، كه او را همچون گوسفند،سر بريدند.در حديث ديگرى فرموده است:«محرم،ماهىاست كه مردم دوره جاهليت جنگ در آن را ناروا مىدانستند،ولى در اين ماه،دشمنان،خون ما را بناحق ريختند و هتك حرمت ما نمودند و فرزندان و بانوان ما را به اسارتگرفتند و به خيمههاى ما آتش زدند و غارت كردند و در كار ما،براى رسول خدا هيچحرمتى را رعايت نكردند.روز حسين( عاشورا)پلكهاى ما را مجروح و اشگهايمان راجارى كرد و ما از سرزمين كربلا،گرفتارى و رنج به ميراث برديم.پس بايد بر كسىهمچون حسين،گريهكنندگان بگريند، كه گريه بر او،گناهان بزرگ را هم فرو مىريزد.» (9) خود امام حسين«ع»فرموده است:«انا قتيل العبرة،لا يذكرنى مؤمن الا بكى»، (11) منكشته اشكم،هيچ مؤمنى مرا ياد نمىكند مگر آنكه(بخاطر مصيبتهايم)مىگريد.امامسجاد«ع»بيستسال بر امام حسين عليه السلام گريست و هرگز طعامى پيش اونمىگذاشتند مگر آنكه گريه مىكرد. (12) به فرموده امام صادق«ع»:هر ناله و گريهاى ناپسند ومكروه است،مگر ناليدن و گريستن بر حسين عليه السلام:«كل الجزع و البكاء مكروهسوى الجزع و البكاء على الحسين». (13) هم گريستن،هم گرياندن،هم خود را شبيه گريهكنندگان در آوردن(تباكى)پسنديدهاست و اجر دارد.اين همه فضيلت كه براى گريه بر حسين«ع»بيان شده و اينكه اشكچشم،آتش دوزخ را فرو مىنشاند و غمگين شدن در سوگ شهيدان كربلا ايمنى از عذاباست،در صورتى است كه گناه و فسق و آلودگى انسان در حدى نباشد كه مانع رسيدن اينفيض الهى گردد.اشگى كه مبين پيوند عاطفى و رابطه مكتبى و اتصال روحى با راه و فكرو خط ائمه و سيد الشهداست،حتما زمينهساز پرهيز از گناه مىگردد.به تعبير شهيدمطهرى:«گريه بر شهيد،شركت در حماسه او و هماهنگى با روح او و موافقت با نشاط اوو حركت اوست...امام حسين«ع»بواسطه شخصيت عاليقدرش،بواسطه شهادتقهرمانانهاش،مالك قلبها و احساسات صدها ميليون انسان است. اگر كسانى كه بر اينمخزن عظيم و گرانقدر احساسى و روحى گمارده شدند،يعنى سخنرانان مذهبى،بتوانند ازاين مخزن عظيم در جهت هم شكل كردن و همرنگ كردن و هم احساس كردن روحها باروح عظيم حسينى بهرهبردارى صحيح كنند،جهانى اصلاح خواهد شد.» (14) پس مهم،شناخت فلسفه گريه در راستاى احياى عاشورا و زنده نگهداشتن مراسم حسينى وفرهنگ كربلاست،نه گناه كردن و آلودگى،به اميد پاك شدن با چند قطره اشك! معلومنيست كه دل و جان آلوده،آن همسويى را با امام داشته باشد كه با ياد مصائبش گريهكند.
گريه در فرهنگ عاشورا،سلاح هميشه برانى است كه فرياد اعتراض به ستمگران رادارد. «اشك»،زبان دل است و گريه،فرياد عصر مظلوميت.رسالت اشك نيز پاسدارى از«خون شهيد»است.امام خمينى«ره»فرمود:«هر مكتبى،تا پايش سينهزن نباشد،تا پايشگريهكن نباشد،تا پايش توى سر و سينهزن نباشد حفظ نمىشود...»، (15) «گريه كردن برشهيد، نگهداشتن،زنده نگهداشتن نهضت است»، (16) «گريه كردن بر عزاى امام حسين، زندهنگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همين معنى است كه يك جمعيت كمى در مقابل يكامپراطور بزرگ ايستاد...،آنها از همين گريهها مىترسند،براى اينكه گريهاى است كهگريهبر مظلوم است،فرياد مقابل ظالم است.» (17)
هر چند نيست درد دل ما نوشتنىاز اشگ خود،دو سطر به ايما نوشتهايم (18)
اشگ،سر فصل محبت و مودت است و برخاسته از عشقى است كه خداوند در دلهاقرار دادهكه نسبت به حسين بن على«ع»مجذوب مىشود.به فرموده رسول خدا«ص»:
«ان لقتل الحسين حرارة فى قلوب المؤمنين لا تبرد ابدا». (19) براى شهادت حسينعليهالسلام حرارت و گرمايى در دلهاى مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمىشود.
كدام عاشق در اين ره در بلا نيست؟ كدامين دل شما را مبتلا نيست؟ اگر در سوگتان شد ديده نمناك اگر از عشقتان دل گشت غمناك گواه عشق ما اين ديده و دل رساند«اشگ»و«غم»ما را به منزل كنون ماييم و درد داغدارى كنون ماييم و اشگ و سوگوارى هنوز اشگ عزا پيوسته جارى است رواق چشممان آيينهكارى است غدير ما محرم دارد امروزمحرم،بذر غم مىكارد امروز (20)
امروز هم،اشگ و گريه،رابط ما با حسين است و ما با شورى اشگهايمان،سر سفرهمحبتسيد الشهدا نشستهايم و نمك پرورده ابا عبد الله هستيم،از اين رو،اين مهر با شيرمادر در جان ماوارد شده و با جان هم به در مىشود.
گلوى بريده
حلقى كه بود بوسه گه مصطفى مدامآزردهاش ز خنجر فولاد كردهاى (21)
پس از شهادت امام حسين«ع»،سر مطهرش را از پيكر جدا كردند.تيغ بر حلقومىنهادند كه بوسهگاه رسول خدا«ص»بود.از اين رو،لقب«ذبيح»بر آن حضرت دادهاند وهمچنين تعبير«مجزور الراس»از زبان زينب كبرى نقل شده است.در برخى مقتلها آمدهاست كه حضرت زينب،هنگام وداع جسد برادرش،پيكر او را در آغوش گرفت،لب برحلقوم بريده سيدالشهدا«ع»نهاد و بوسيد و با آن بدن خونين وداع كرد. (21)
آن سو نگران،نگاه پيغمبر بود خورشيد،رسول آه پيغمبر بود اى تيغ پليد،مىشكستى اى كاشآن حنجره،بوسهگاه پيغمبر بود (22)
گهواره
سمبل حضور كودك شيرخوار در كربلا و شهيد شدن او با ستم يزيديان.در مرثيهها،تعزيهها وشبيهخوانيها از اين سمبل استفاده مىشود تا از على اصغر،ششماهه شهيد عاشورا ياد شود.
پىنوشتها
1-لغتنامه،دهخدا.
2-ياد و يادآوران(چاپ حسينيه ارشاد)،ص 43.
3-احاديث ثواب و آثار گريه بر امام حسين«ع»را از جمله در بحار الانوار،ج 44،ص 279 تا 296مطالعه كنيد.
4-سفينة البحار،ج 1،ص 97،بحار الانوار،ج 45،ص 220 به بعد.
5-ميزان الحكمه،ج 5،ص 233.
6-اى اشكها بريزيد،حسان،ص 131.
7-وسائل الشيعه،ج 10،ص 391.
8-بحار الانوار،ج 44،ص 286.
9-همان،ص 283.
10-همان،ص 279.
11-همان،ج 46،ص 108.
12-بحار الانوار،ج 45،ص 313.
13-شهيد(ضميمه قيام و انقلاب مهدى)،ص 124 و 125.
14-صحيفه نور،ج 8،ص 70.
15-همان،ج 10،ص 31.
16-همان-ج 10،ص 31.
17-صائب تبريزى.
18-جامع احاديث الشيعه،ج 12،ص 556.
19-از مثنوى«اهل بيت آفتاب»از مؤلف.
20-محتشم كاشانى.
21-معالى السبطين،ج 2،ص 55.
22-ساعد باقرى.
23-در معالى السبطين«گندم رى»آمده است.
24-مقتل الحسين،مقرم،ص 248،مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 55.
25-اثبات الهداة،ج 5،ص 199 و 210.
26-خط خون،موسوى گرمارودى،ص 140.
27-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 301.
28-بحار الانوار،ج 45،ص 61.
29-عوالم(امام حسين)،ص 305.