ش
شاخسى،واخسى
شكل صحيح و اصلى اين دو كلمه،«شاه حسين،وا حسين»است و تعبيرى است كهدستههاى عزادار و تيغ زدن و قمه زدن،هنگام تيغ زدن در روز عاشورا،بصورت جمعى وبا صداى خاصىآن را تكرار مىكردند و نام سيد الشهدا«ع»را بر زبان مىآوردند.
شام
شام به سرزمين منطقه سوريه،فلسطين،لبنان،اردن و اطراف آنها گفته مىشده است.
شامات هم مىگويند.اين سرزمين در صدر اسلام فتح شد و معاويه در دوره عثمان والىآنجا بود و امويان از آن پس بر آن منطقه استيلا يافتند و از حكومت مشروع على«ع»سربرتافتند. دمشق،پايتخت امويان بود.يزيد هم آنجا حكومت مىكرد. (1) از سرزمين شام در روايات، نكوهش شده و ائمه از آن به بدى ياد كردهاند.اهل شامبويژه در عهد معاويه،با على دشمنى بسيار مىكردند و از جمله علل آن تبليغات گستردهمعاويه و امويان بر ضد على«ع»و بنى هاشم بود و چون در آن منطقه نفوذ و استيلا داشتند،افكار را بر ضد اهل بيت،منحرف مىساختند و بذر دشمنى آنان را در دلها مىپراكندند.دردورههاى بعد هم ميان شاميان و عراقيان خصومت و ناسازگارى ادامه يافت و شهرها ومردم عراق،اغلب زير بار حكومت دمشق نمىرفتند.سرهاى مسلم بن عقيل و هانى راپس از شهادتشان به شام كه مقر حكومتيزيدبود فرستادند.
اهل بيتسيد الشهدا«ع»پس از واقعه كربلا كه به اسارت دشمن در آمدند،ابتدا به كوفهو از آنجا به شام برده شدند و چند روزى در دمشق اقامت كردند.ديدارشان با يزيد دردار الخلافه در همين شهر بود كه حضرت زينب و امام سجاد«ع»در بارگاه يزيد خطبهخواندند و يزيد را رسوا ساختند. (2) قبر حضرت زينب و رقيه كه هر دو بصورت حرم وزيارتگاه شيعه است،در شام است.قبر رقيه نزديك مسجد جامع دمشق و حرم حضرتزينب در زينبيه،بيرون از دمشق است. (3) سفر به شام براى اهل بيتحسين«ع»بسيار تلخ ومصيبتهاى دوران اسارت در اين ديار،برايشان از سختترين مصيبتها بوده است.وقتى ازامام سجاد پرسيدند:در سفر كربلا،سختترين مصيبتهاى شما كجا بود،سه بار فرمود:
«الشام،الشام،الشام». (4)
شام غريبان
در لغت،به معناى شب مردم غريب و از يار و ديار دور افتاده است،شام مسافران كهوحشتناك مىباشد.شام غريبان گرفتن:زارى كردن به درد،چنانكه بر وفات كسى گريستنو غم نمودن. شب اول وفات كسى براى خانواده آن كس،شب يازدهم محرم و عزادارىبعد از آن شب. (5) در اصطلاح،به مراسم سوگوارى شبانه در شب يازدهم محرم گفتهمىشود كه مردم به صورت دو گروه مجزا،پس از غروب آفتاب عاشورا در مسجدها وتكيهها،با خواندن نوحههاى غمگين،ياد اسراى اهل بيت را گرامى مىدارند.اين برنامه،اغلب با در دست داشتن شمعهايى و در شب تاريك يازدهم محرم انجام مىگيرد و بيشتراز كودكان و نونهالان در اين سوگوارى تمثيلى استفاده مىشود.ياد كردى است از آوارگىاهل بيت امام حسين«ع»و كودكان باز مانده از شهداى كربلا كه در غروب عاشورا،بىپناه ودرمانده،در ظلمت اندوهبار شب،در دشت و بيابان كربلا به سر آوردند.در اين شب،«مراسمى ساده و غمانگيز بر پا مىشود و عزاداران با لباسهاى سياه و شمعى افروخته دردست گرفته،كاه بر سر مىپاشند و نوحههاى غمانگيز مىخوانند و دسته دسته در معابرحركت مىكنند و هر چند قدم،مدتى مىنشينند و مىگريند،آرام وغمناك.در اين مراسمبكلى سينه زنى نمىشود و علم و بيرق نيز حركت داده نمىشود». (6)
شاه دين حسين بن على«ع»
شاه زنان شهر بانو
شبث بن ربعى
فرمانده نيروهاى پياده عمر سعد در كربلا.وى از طايفه بنى تميم و از جمله كسانى بودكه به حسين بن على«ع»نامه براى آمدن به كوفه نوشته بود.گر چه وى از چهرههاىمعروف كوفه و در ابتدا از ياران على«ع»بود و حضرت او را همراه«عدى بن حاتم»نزدمعاويه فرستاد و در جنگ صفين هم در ركاب امير المؤمنين بود،ليكن در مسير حركت بهسوى نهروان،همراه چند نفر ديگر سر از اطاعت آن حضرت باز تافتند و به خوارجپيوستند.على«ع»از آينده او خبر داده بود و به او و عمرو بن حريث فرمود:به خدا قسمشما دو نفر با فرزندم حسين«ع»خواهيد جنگيد. (7) روز عاشورا نيز امام حسين«ع»در اولينسخنرانى مفصل خويش خطاب به كوفيان از او هم نام برد و در اتمام حجتى كه با آنانداشت و سخنان او را قطع مىكردند و گوش نمىدادند،ازجمله فرمود:
«...يا شبث بن ربعى و يا...الم تكتبوا الى ان قد اينعت الثمار و اخضر الجناب و انما تقدمعلى جند لك مجندة؟...» (8) اى شبث بن ربعى و...مگر شما به من ننوشتيد كه ميوهها رسيدهواطراف سر سبز است،اگر بيايى لشكريانى مجهز براى تو آماده است؟
شبث بن ربعى از چهرههاى متلون تاريخ بود.هم در قتل حسين بن على«ع»شركتداشت و پس از عاشورا مسجدى در كوفه تجديد بنا كرد،به شكرانه و خوشحالى از كشتهشدن حسين«ع»،سپس همراه مختار،به خونخواهى حسين بن على«ع»پرداخت و رئيسپليس مختار شد،سپس در كشتن مختار هم حضور داشت.پيشتر با سجاح(مدعىدروغين نبوت) همكارى داشت،مسلمان شد،بر ضد عثمان شوريد،توبه كرد و از خوارجشد.به جاى بيعت با على«ع»با يك سوسمار بيعت كرد و مىگفت با هم برابرند! (9) اين مردبد دل و خبيث،سرانجامدر سن هشتاد سالگى در كوفه درگذشت.
شب شعر عاشورا
نام مجموعهاى چند جلدى،حاوى اشعارى است كه در يادواره«شب شعر عاشورا»
در چندين سال متوالى در«حسينيه 15 خرداد»شيراز ارائه شده است.محور شعرهاسيد الشهدا و نهضتحسينى و ياران و فرزندان شهيد آن حضرت است و از سرودههاىشاعرانمعاصر كه در آن جلسات شعر خوانده يا براى آن شعر فرستادهاند گرد آمده است.
شب شعر عاشورا از مهرماه سال 1365(محرم 1407)آغاز شده است و همه سالهدر ماه محرمبرگزار مىگردد.نهمين شب شعر عاشورا،در تيرماه 1374(صفر 1416)
برگزار شد و سرودههاى شاعران بر محور حضرت قاسم و عمرو بن جناده(دو شهيد13 سالهكربلا)ارائه گرديد.
شب عاشورا
امشب شهادتنامه عشاق امضا مىشودفردا ز خون عاشقان اين دشت،دريا مىشود (10)
شب دهم محرم سال 61 هجرى،امام حسين«ع»و يارانش با نيايش و نماز،بهآمادهسازى خود و سلاحها و تحكيم ميثاقهاى استوار يارى و فداكارى پرداختند،چرا كهفرداى آن روز،حماسه عظيم عاشورا و شهادت حياتبخش آنان رقم مىخورد.شبعاشورا را امام حسين«ع»از سپاهكوفه مهلتخواست تا به عبادت و تلاوت بپردازد.
همان شب،براى يارانش سخنرانى كرد و آنان مراتب اخلاص و وفاى خويش را درسخنرانيهاى پرشور خود ابراز كردند.در همين شب بود كه ياران شهادت طلب،ازخوشحالى سعادت شهادت كه فردا نصيبشان مىشد با هم مزاح مىكردند،مثل حبيب وبرير،و صداى ياران امام به نجوا و زمزمه نيايش،همچون كندوى زنبوران به گوشمىرسيد. (11) شب عاشورا لحظهاى چشمان امام را خواب گرفت.رسول خدا را در خوابديد كه به او خبر شهادتش را مىداد.اين خواب،اهل بيت را آشفته و گريان ساخت.درچنين شبى،امام در خيمه خويش به آماده سازى سلاح خود مشغول بود و شعر«يا دهراف لك من خليل...»را مىخواند،امام سجاد كه در خيمه بود با شنيدن آن چشمشاشگبار شد و زينب گريست و امام حسين«ع»خواهر را دلدارى داد و به صبر سفارشكرد.آن شب،شب قدر بزرگمردانى بود كه با انتخاب شهادت،عزت ابدى و نامجاودان رابراى خود رقم زدند.
شبه پيغمبر
لقب على اكبر«ع»فرزند شهيد امام حسين عليه السلام است كه در ركاب پدر،روزعاشورا به خون غلطيد.وى از نظر چهره،شبيه پيامبر خدا بود.سيد الشهدا«ع»نيز هنگامعزيمت جوانش به ميدان،فرمود:«اللهم اشهد على هؤلاء القوم فقد برز اليهم غلام اشبهالناس خلقا و خلقا و منطقا برسولك و كنا اذا اشتقنا الى وجه رسولك نظرنا الى وجهه...» (12) خدايا شاهد باش و گواهى بر اين قوم بده،جوانى به سوى آنان به ميدان رفت كه درخلقت و اخلاق و گفتار، شبيهترين مردم به رسول تو بود و هر گاه مشتاق سيماى پيامبرتبوديم به چهره او نگاهمىكرديم.على اكبر،آيينه احمد نما بود،احمد ثانى،دوباره پيامبر!
يا رب اين صوت محمد يا صداى اكبر استروى ماه احمد است اين يا لقاى اكبر است (13)
شبيب بن عبد الله،مولى حرث
از شهداى كربلاست.وى از شجاعان كوفه بود كه در كربلا همراه سيف و مالك(پسران سريع) به حسين«ع»پيوست و جزء شهداى حمله اول در روز عاشورا بود كه پيشاز ظهر شهيد شد.شبيب از صحابه پيامبر خدا بود و همراه على«ع»نيز در جنگهاىسهگانهاش شركت داشت. (14)
شبيه خوانى تعزيه
شبيه گردان معين البكاء
شجاعت
دلاورى و بىباكى براى مقابله با دشمن و نهراسيدن از خطرها و اقدامهاى دشوار يكىاز بهترين ملكات اخلاقى است كه در حسين بن على«ع»و ياران شهيدش و اسيران آزادىبخش جلوهگر بود.ريشه روح حماسى در ميدانهاى نبرد،خصلتهاى فرد و زمينههاىتربيتى اوست.وراثتخانوادگى نيز در شجاع بودن افراد مؤثر است.
قيام كربلا از نخستين مراحلش تا پايان آن،صحنههاى بروز شجاعت بود.قاطعيتى كهامام حسين«ع»در ابراز مخالفت با يزيد و امتناع از بيعت داشت،تصميم به حركت بهسوى كوفه و مبارزه با يزيديان،متزلزل نشدن روحيه از شنيدن اخبار و اوضاع داخل كوفه،اعلام آمادگى براى نثار خون در راه احياى دين،نهراسيدن از انبوه سپاهى كه آن حضرترا در كربلا محاصره كردند،قيام افتخار آفرين مسلم بن عقيل در كوفه،رسوا ساختن امويانتوسط قيس بن مسهر در حضور والى كوفه و عامه مردم،رزمآوريهاى سلحشورانه وبىنظير امام حسين«ع»و سربازان و خاندانش،جنگ نمايان عباس و على اكبر و قاسم ويكايك اولاد على وفرزندان عقيل،خطبههاى زينب و سجاد«ع»در كوفه و شام و...
صدها صحنه حماسى،همه جلوههايى از شجاعت است كه از الفباى«فرهنگعاشورا»است. خاندان پيامبر در شجاعت و قوت قلب و دليرى نمونه بودند و آنچه دردلشان نبود،هراس از دشمن بود.ميدانهاى جنگ در زمان رسول خدا و پس از او درجنگهاى جمل،صفين و نهروان،نشان دهنده شجاعت آل على است.
امام سجاد«ع»در خطبه خويش در كاخ يزيد،شجاعت را از جمله خصلتهاىبرجستهاى بر شمرد كه خداوند به آن دودمان بخشيده است:«اعطينا العلم و الحلم والسماحة و الفصاحة و الشجاعة...». (15) اين شجاعت،هم در گفتار و زبان آورى بود،هم درمواجهه با خصم و نبرد با دشمن و يك تنه به درياى سپاه تاختن و هم در تحمل مصائب وشدايد و خود را نباختن و خوارى نپذيرفتن.شجاعتحسين و يارانش را دوست ودشمن ستودهاند.دستور عمر سعد براى حمله عمومى و سنگباران كردن مبارزان جبههامام،نشان دلاورى آنان و بزدلى سپاه كوفه بود.حميد بن مسلم كه راوى صحنههاىكربلاست مىگويد:به خدا سوگند هيچ محاصره شدهاى در انبوه مردم را كه فرزندان وخاندان و يارانش كشته شده باشد،همچون حسين بن على نديدهام كه قويدل و استوار وشجاع باشد.مردان دشمن او را محاصره مىكردند،او با شمشير بر آنان حمله مىآورد وهمه از چپ و راست مىگريختند.شمر چون چنين ديد،به نيروهاى سواره دستور داد تابه پشتيبانى نيروهاى پياده شتابند و امام را از هر طرف تيرباران كنند:«فو الله ما رايتمكثورا قط قد قتل ولده و اهل بيته و اصحابه اربط جاشا و لا امضى جنانا منه عليهالسلام...» (16) گر چه در برخى منابع تاريخى و مقتلها آمار كشتههاى دشمن كه در حملاتياران جبهه حسين كشته شدند،مبالغه آميز و باور نكردنى نقل شده است و همه آنها رانمىتوان پذيرفت،ولى آنچه بىشك ثابت است و غير قابل انكار،شجاعتشگفت آنفدائيان راه خداست.پيروان نهضت و خط عاشورا نيز درس شجاعت را از كربلاآموختهاند واز دشمن،هر چه قوى و مجهز و مسلح باشد،بيمى به دل راه نمىدهند.
شهامت نيروهاى بسيجى در سالهاى دفاع مقدس در جبهههاى ايران،الهام گرفتهازعاشوراست.
حسين اى درس آموز شجاعت بسيجى از تو آموزد شهامت به روى سينه و پشت بسيجىنوشته:يا زيارت،يا شهادت (17)
شراف
به معناى بلندى است.نام منزلى از منزلگاههاى ميان مكه تا كوفه كه امام حسين«ع»
آنجا هم فرود آمد.منطقهاى پر آب و درخت كه تا واقصه(يكى ديگر از منزلگاهها)5/7كيلومتر فاصله دارد.حر در اينجا راه را بر حسين«ع»بست.امام و همراهان شب را آنجاماندند. سحرگاهان حضرت به جوانان كاروان دستور داد تا مىتوانند آب بسيارى ذخيرهبردارند.همه مشكها و ظرفها را پر از آب كردند.پس از حركت از آنجا بود كه با سپاه حربرخورد كردند كه همه تشنه بودند.حضرت فرمود تا سپاه حر،حتى اسبهاى آنان را باآبهاى ذخيره سيراب كنند. (18) شراف،نام مردى بوده كه در اين محل چشمه و چاههاىپرآبى احداث كرده بود. (19)
شريح قاضى
قاضى معروف كوفه كه وابسته به امويان بود.شريح بن حارث،در اصل يمنى بود و درزمان عمر به قضاوت كوفه منصوب شد و مدت 60 سال اين شغل را داشت،جز در ايامعبد الله زبير كه سه سال اين كار را ترك كرد و در ايام حجاج،دست از اين كار كشيد وخانه نشين شد تا زمانمرگش در سال 97 يا 98 هجرى،كه عمرش بيش از صد سال بود.در زمان على«ع»هم مدتى بر منصب قضاوت بود.وقتى امام،وى را به اين منصبگماشت،بر او شرط كرد كه هيچ حكمى را اجرا نكند مگر آنكه آن را بر آن حضرت عرضهكند. (20) على«ع»يك بار بر او خشم گرفت و از كوفه بيرونش كرد.وى طبع شعر هم داشت وشوخ طبع بود. (21) وقتى ابن زياد در كوفه،هانى بن عروه را دستگير و در قصر با او بدرفتارى كرد،هواداران هانى در بيرون،به فكر اين كه او را كشتند،سر و صدا راه انداختند.شريح قاضىبه امر ابن زياد بيرون قصر آمد و شهادت داد كه هانى زنده است،تا جمعيت هوادار اومتفرق شوند. (22) معروف است كه وى به دستور عبيد الله زياد،فتوا داد كه چون حسين بنعلى«ع»بر خليفه وقتخروج كرده است،دفع او بر مسلمانان واجب است.چهره شريحقاضى،به عنوان عالم وابسته به دربار ستم و در خدمت زور و تزوير شناخته مىشود وهميشه براى كوبيدن حق،از چهره افراد مذهبى و موجه كه مردم حرفشان را مىپذيرنداستفاده مىكنند.شريح نيز در منصب قضاوت بود وچنين سوء استفادهاى از موقعيت او بهنفع حكومت جور انجام گرفت.
شريعه
در لغت،به معناى راهى است كه به آب رود،يا دريا منتهى مىشود،آبشخور،جاىبرداشتن آباز رودخانه،نهر كوچكتر كه آب رود،از آن طريق بر دشت،مسلط مىشود.
لغات ديگر اين اصطلاح عبارت است از:مشرع،مشرعه،شرعه،مشرب،منهل،ورد،مورد،آبخور، آبشخور،شريعه فرات (23) .در روز عاشورا،عباس بن على«ع»براى آب آوردناز فرات به شريعه رفت.در حاشيه رودخانه فرات،منطقه نخلستانى بود.در همان شريعهبود كه در پشت نخل كمين كرده دست راست او را از كار انداختند و در همان مسير بهشهادت رسيد و همانجا نيزدفن شد.
شش ماهه على اصغر
شط فرات
شعار امام حسين«ع»
مسلمانان،در جنگهاى صدر اسلام،شعارهاى بخصوصى داشتند.پيامبر و ائمه«ع»نيزشعارخاص داشتند.گاهى اين شعار در نگين انگشتر حك مىشد.امام صادق«ع»فرمود.
شعار ما«يا محمد يا محمد»است،شعار حسين،«يا محمد»بود. (24)
شعار توابين يالثارات الحسين
شعارهاى عاشورا
برخى از كلمات سيد الشهدا«ع»چه در فاصله مدينه تا كربلا و چه در روز عاشورا،داراى پيامهاى مؤثر و ديدگاههاى الهامبخش براى جهاد و كرامت است.اين سخنان يا درضمن خطبهها آمده است،يا رجزها و اشعار آن حضرت،و حالتشعارى به خود گرفتهاست.مىتوان هدف حسينى و انديشهها و روحيههاى عاشورايى را از آنها دريافت و آنفرازهاى فروزان راشعارهاى نهضت عاشورا دانست.برخى از اين شعارها چنين است:
1-«على الاسلام السلام،اذ بليت الامة براع مثل يزيد» (25) (اين را در پاسخ مروان درمدينهفرمود،كه از آن حضرت مىخواست تا با يزيد بيعت كند).
2-«و الله لو لم يكن ملجا و لا ماوى لما بايعتيزيد بن معاوية» (26) (در پاسخ برادرشمحمدحنفيه فرمود).
3-«انى لا ارى الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما» (27) (خطاب به يارانش در كربلا).
4-«الناس عبيد الدنيا و الدين لعق على السنتهم يحوطونه مادرت معايشهم فاذامحصوابالبلاء قل الديانون» (28) (در مسير رفتن به كربلا در منزلگاه ذى حسم).
5-«الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهى عنه؟فليرغب المؤمن في لقاء ربهمحقا...» (29) (در كربلا خطاب به اصحاب خويش فرمود).
6-«خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جيد الفتاة» (30) (از سخنرانى امامحسين«ع»درمكه پيش از خروج به سوى كوفه،در ميان جمعى از خانواده،يارانو شيعيان خويش).
7-«من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله،ناكثا عهده مخالفا لسنة رسول الله يعملفى عباد الله بالاثم و العدوان فلم يغير عليه بفعل و لا قول كان حقا على الله ان يدخلهمدخله» (31) (در منزلگاه بيضه،در مسير كوفه،خطاب به سپاه حر).
8-«ما الامام،الا العامل بالكتاب و الآخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس نفسه على ذاتالله» (32) (امام اين صفات امام راستين را در پاسخ به دعوتنامههاى كوفيان نوشت وتوسط مسلم بنعقيل به كوفه فرستاد).
9-«سامضى و ما بالموت عار على الفتى اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما» (33) (شعر ازديگرى است،اما امام حسين«ع»آن را در پاسخ به تهديدهاى حر،در مسير كوفه خواند).
10-«رضى الله رضانا اهل البيت،نصبر على بلائه و يوفينا اجر الصابرين» (34) (در خطبهاىكههنگام خروج از مكه ايراد نمود،خطاب به اصحاب و ياران فرمود).
(در آستانهخروج (35) از مكه به سوى كوفه فرمود و راه خونين و آميخته به شهادت را ترسيم فرمود).
12-«انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى» (36) (در وصيت نامه سيد الشهدا«ع»بهبرادرشمحمد حنفيه آمده است كه قبل از خروج به سوى مدينه نوشت).
13-«لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل و لا اقر اقرار العبيد[لا افر فرار العبيد]» (37) (درسخنرانىصبح عاشورا،خطاب به نيروهاى دشمن فرمود،كه خواستار تسليم شدن آن حضرت بودند).
14-«هيهات منا الذلة،يابى الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون...» (38) (در خطاب به سپاهدشمنفرمود،پس از آنكه خود را سر دوراهى ذلت و شهادت محير ديد).
15-«فهل هو الا الموت؟فمرحبا به» (39) (در پاسخ عمر سعد،كه نامهاى به آن حضرتفرستاد وخواستار تسليم شدن بود).
16-«صبرا بنى الكرام،فما الموت الا قنطرة تعبربكم عن البؤس و الضراء الى الجنانالواسعة و النعيم الدائمة» (40) (خطاب به ياران فداكار خويش در صبح عاشورا،پس ازآنكه تعدادى ازاصحابش شهيد شدند).
(كه روز عاشورا هنگامپيكار با (41) سپاه دشمن به عنوان رجز حماسى مىخواند و شهادت را بر ننگ تسليم،ترجيح مىداد).
18-«موت فى عز خير من حياة في ذل» (42) (كه مرگ سرخ،به از زندگى ننگين است).
19-«ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنياكم» (43) (در آخرينلحظات پيش از شهادت،وقتى شنيد سپاه كوفه به طرف خيمههاى حرم اوحملهكردهاند،خطاب به پيروان ابو سفيان چنان فرمود).
20-«هل من ناصر ينصر ذريته الاطهار؟» (44) «هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله؟» (45) (وقتى سيد الشهدا«ع»اين نصرت خواهى و استغاثه را بر زبان آورد كه همه ياران وبستگانششهيد شده بودند).
از مجموعه اين جملات نورانى و حماسى كه شعارهاى حسين«ع»در نهضتشبه شمار مىآيد، تاكيد آن امام،بر مفاهيم و ارزشهاى زير به دست مىآيد:نابودى اسلام درشرايط سلطه يزيدى، حرمت بيعت با كسى چون يزيد،شرافت مرگ سرخ بر زندگىذلت بار،اندك بودن انسانهاى راستين در صحنه امتحان،لزوم شهادت طلبى در عصرحاكميت باطل،زينت بودن شهادت براى انسان،تكليف مبارزه با سلطه جور و طغيان،اوصاف پيشواى حق،تسليم و رضا در برابر خواسته خداوند،همراهى شهادت طلبان درمبارزات حقجويانه،حرمت ذلت پذيرى براى آزادگان و فرزانگان مؤمن،پل بودن مرگبراى عبور به بهشت برين،آزادگى و جوانمردى،يارىخواهى از همه و هميشه در راهاحقاق حق و...
بقا و جاودانگى عاشورا،در سايه همين تعليمات و آرمانهاست كه در كلام آن حضرتجلوهگراست و نهضتهاى ضد ستم و ضد استبداد،همواره از اين پيامها و درونمايهها الهامگرفتهاند.
درس آزادى به دنيا داد رفتار حسين بذر همت در جهان افشاند،افكار حسين «گر ندارى دين به عالم،لااقل آزاده باش» اين كلام نغز مىباشد ز گفتار حسين «مرگ با عزت زعيش در مذلت بهتر است»نغمهاى مىباشد از لعل دربار حسين (46)
شعار هواداران مسلم يا منصور،امت
شعر امام حسين«ع»
ائمه شيعه،گاهى به اقتضاى زمان و مكان و موقعيت،شعر هم مىسرودند.گاهى هم بهشعر شاعران پيشين،استناد و استشهاد مىكردند.از حسين بن على«ع»نيز شعرهاىفراوانى نقل شده است،چه آنچه در حوادث كربلا بصورت موعظه،رجز و جز آن بيانكرده،و چه آنچه پيشتر به مناسبتهاى مختلف سروده است.كتابى هم به نام«ديوانالحسين بن على»كه حاوىاشعار آن حضرت است،چاپ شده است (47) و بيشتر اشعار آن،مواعظ و حكمت است.
در نهضت عاشورا،امام حسين«ع»هم شعرهايى از خود دارد،هم شعرهايى از شعراىعرب كه به آنها تمثل كرده است،مانند شعرى با اين مطلع:«فان نهزم فهزامون قدما...»ياشعر ديگرى با اين آغاز:«مهلا بنى عمنا ظلامتنا...»اما برخى از آنچه از شعرهاى خود آنحضرت است،چنين است:وقتى در منزلگاه صفاح با فرزدق برخورد كرد و اوضاعداخلى كوفه و سست رايى بيعتكنندگان را شنيد،چنين سرود:
لئن كانت الدنيا تعد نفيسة فدار ثواب الله اعلى و انبل و ان كانت الابدان للموت انشاب فقتل امرء بالسيف في الله افضل و ان كانت الارزاق شيئا مقدرا فقلة سعى المرء فى الرزق اجمل و ان كانت الاموال للترك جمعهافما بال متروك به المرء يبخل
شب عاشورا پس از سخنرانى براى ياران و اعلام وفادارى از سوى آنان،به خيمه خودبازگشت ودر حالى كه به اصلاح و آماده سازى شمشير خود مشغول بود،چنين مىسرود:
يا دهر اف لك من خليل كم لك بالاشراق و الاصيل من صاحب و طالب قتيل و الدهر لا يقنع بالبديل و انما الامر الى الجليلو كل حى سالك السبيل (48)
روز عاشورا،رجزى را كه در يكى از حملههايش مىخواند،اين بود:
الموت اولى من ركوب العارو العار اولى من دخول النار
و در حمله به جناح چپ لشكر عمر سعد،چنين رجز مىخواند:
انا الحسين بن على اليت ان لا انثنى احمى عيالات ابىامضى على دين النبى
و نيز در طول رزم آورىها و حماسه آفرينىهاى خود،چنين رجزى بر لب داشت:
انا ابن علي الخير،من آل هاشم كفانى بهذا مفخرا حين افخر و جدى رسول الله اكرم من مشى و نحن سراج الله فى الناس يزهر و فاطمة امى سلالة احمد و عمى يدعى ذو الجناحين جعفر و فينا كتاب الله انزل صادقاو فينا الهدى و الوحى و الخير يذكر
و شعر بلند ديگرى دارد،با اين مطلع:
غدر القوم و قدما رغبواعن ثواب الله رب الثقلين
كه هنگام حمله به دشمن سوار بر اسب،ابيات آن را مىخواند. (49) برخى اشعار هم به امام حسين«ع»نسبت داده شده،در حالى كه قرنها پس از آنحضرت،از زبان آن امام شهيد سرودهشده،و رواج يافته است،از قبيل:
ان كان دين محمد لم يستقمالا بقتلى يا سيوف خذينى (50)
پىنوشتها
1-دائرة المعارف الاسلامية،ج 13،ص 81.
2-سفينة البحار،ج 1،ص 680.
3-درباره شام و قبور متبركه و مدفونين در آنجا،از جمله ر.ك:«شام سرزمينخاطرهها»مهدى پيشوايى.
4-عنوان الكلام،فشاركى،ص 118.
5-لغتنامه،دهخدا.
6-تعزيه در ايران،صادق همايونى،ص 289.
7-معارف و معاريف،ج 3،ص 1298.
8-انساب الاشراف،ج 3،ص 188،بحار الانوار،ج 45،ص 7(در بحار،اسم او قيس بن اشعث آمدهاست).
9-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 80.
10-حسان.
11-حياة الامام الحسين،ج 3،ص 175.
12-مقتل خوارزمى،ج 2،ص 30.
13-حسان.
14-عنصر شجاعت،ج 2،ص 138.
15-بحار الانوار،ج 45،ص 138 و 174.
16-ارشاد،شيخ مفيد،ج 2،ص 111(چاپ كنگره شيخ مفيد).
17-از مؤلف.
18-الحسين فى طريقه الى الشهادة،على بن حسين هاشمى،ص 94.
19-مقتل الحسين،مقرم،ص 213.
20-وسائل الشيعه،ج 18،ص 6.
21-بحار الانوار،ج 42،ص 175.حالات مفصل او را در همين ماخذ مطالعه كنيد.
22-مروج الذهب،ج 3،ص 57.
23-لغتنامه،دهخدا.
24-معالى السبطين،ج 2،ص 32.
25-موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 284.
26-بحار الانوار،ج 44،ص 329،اعيان الشيعه،ج 1،ص 588.
27-بحار الانوار،ج 44،ص 381.
28-تحف العقول(چاپ جامعه مدرسين)،ص 245،بحار الانوار،ج 75،ص 117.
29-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 68.
30-لهوف،ص 53،بحار الانوار،ج 44،ص 366.
31-وقعة الطف،ص 172،موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 361.
32-بحار الانوار،ج 44،ص 334.
33-همان،ص 378.
34-همان،ص 366،اعيان الشيعه،ج 1،ص 539.
35-همان.
36-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 89.
37-مقتل الحسين،مقرم،ص 280.
38-نفس المهموم،ص 131،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 7.
39-موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 382.
40-نفس المهموم،ص 135،معانى الاخبار،ص 288.
41-مناقب،ابن شهر آشوب،ج 1،ص 68.
42-بحار الانوار،ج 44،ص 192.
43-همان،ج 45،ص 51.
44-ذريعة النجاة،ص 129.
45-بحار الانوار،ج 45،ص 46.
46-حسين پيشواى انسانها،ص 70(شعر از فضل الله صلواتى).
47-گرد آورنده:محمد عبد الرحيم،ناشر:دار المختارات العربية،چاپ اول 1412 ق،222 صفحه،در اين كتاب،كهفصولى در زندگى امام هم دارد،به شرح لغات اشعار هم پرداخته وترتيب الفبايى قافيه رعايتشده است.
48-در بعضى نقلها«سالك سبيلى»است.
49-بحار الانوار،ج 45،ص 47.البته در متن اشعار،در منابع مختلف تفاوتهاى جزئى وجود دارد.
50-از شيخ محسن ابى الحب خثعمى(1305-1235 ق)است از شاعران خاندان آل ابى الحب در كربلا كه ديوانمخطوطى دارد به نام«الحائريات»و بيت بالا،در يكى از قصايد مشهوراوست(تراث كربلا،سلمان هادى طعمه،ص 156).