بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب استقامت, سید باقر خسروشاهى ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     20 -
     21 -
     22 -
     23 -
     24 -
     25 -
     26 -
     fehrest -
 

 

 
 

back indexnext

16- استقامت در طاعت‏خدا (1)

«وان لو استقاموا على الطريقة لاسقيناهم ماء غدقا.» (2)

موفقيت در دو جهان

ششمين موردى كه استقامت در آن موجب به دست آوردن سعادت و خوشبختى است پايدارى در فرمان بردارى از فرمان‏هاىپروردگار است، آرى، سر بزرگ موفقيت در هر دو جهان، بستگى به اطاعت فرمان خدا دارد. گردن‏نهادن به اوامر خدايى،بزرگ‏ترين موفقيت‏ها و سربلندى‏ها را در بر دارد. اطاعت‏خداى‏تعالى باموفقيت در دنيا و آخرت تناسب مستقيم دارد. هر چه دراطاعت‏خدا بيش‏تر كوشش و پايدارى شود، سعادت و خوشبختى، بيش‏تر خواهد بود.

نقطه اتكا

اگر دو تن را در نظر بگيريم كه به سوى يك هدف روان هستند، آن كه محكم‏تر از ديگرى قدم بر مى‏دارد، كسى است كه نقطهاتكاى او محكم‏تر از ديگرى است و پشتيبانى دارد كه رفيق او دارا نيست از اين جهت، مطمئن‏تر راه‏مى‏رود و اعتمادش به وصول بهمقصود بيش‏تر است و همين اعتماد هم او را به مقصود نزديك‏تر مى‏سازد، كسانى هم كه از دور ناظر راه پيمودن اين دو تن هستند،آن كسى را كه با اطمينان قدم بر مى‏دارد، به مقصود نزديك‏تر از ديگرى مى‏بينند. در اين زمان نيز موفقيت‏با كسى است كهطرفدارى محكم و پشتيبانى توانا داشته باشد.

نگه دارى مقام عالى و ارجمند نيز بستگى به داشتن نقطه اتكاى محكم دارد، هر چه نقطه اتكا محكم‏تر باشد، انسان بهتر مى‏تواندگوهر گران‏بهاى خود و يا موقعيت عالى كه نصيبش شده است را نگه‏دارى كند و از دست ندهد.

قوى‏ترين پشتيبان پس از ياد آورى اين مقدمه بديهى و روشن كه هر كسى به آن اذعان دارد بايدتوجه داشت كه بزرگ‏ترين نقطهاتكا و قوى‏ترين پشتيبان، همانا حضرت بارى تعالى است. هر كس كه بخواهد موفقيت و سعادتى احراز كند بايد نظر رحمت‏خداىمتعال را به خود جلب كند تا در تمام مقاصد، كاميابى از آن او بشود.

قدم‏هاى محكم و استوار، هميشه از خدا پرستان است، چون خدا پشتيبان‏آنان است، خدا پرست‏حقيقى كسى است كه فرمان‏هاىخدا را اطاعت‏بنمايد و آن كس كه به زبان بگويد: من خدا پرست هستم، ولى فرمان‏هاى حق را مطيع نباشد، خدا پرست‏حقيقىنخواهد بود; نظر لطف خداوند نسبت‏به‏همه بندگان يك سان است. پس آن كس كه بيش‏تر از ديگران بخواهد رحمت‏حق رامتوجه خود سازد بايد با ساير بندگان حق در اطاعت و فرمان‏بردارى تفاوت داشته باشد. برترى از ساير بندگان حق، فقط به وسيلهاطاعت از احكام الهى خواهد بود.

همان طورى كه آفتاب تابش خود را به تمام جهان به طور متساوى پخش مى‏كند، ولى هر موجودى كه شايستگى بيش‏ترىداشته باشد، بيش‏تر از تابش آن بهره‏مند مى‏شود، رحمت‏حق نيز بر بندگان چنين است; ولى بايك تفاوت كه آفتاب اگر خواستهباشد به يك موجودى بيش‏تر از موجودات ديگر تابش خود را افاضه كند نمى‏تواند، ولى حضرت حق مى‏تواند.

شايستگى براى كسب فيض، هر چه بيش‏تر باشد، افاضه و نورافشانى نيز بيش‏تر خواهد بود. مقتضاى لطف خداوندى آن است كهرحمتش بر همه موجودات يك‏سان باشد، مگر آن‏كس كه در اطاعت‏حق كوشاتر باشد. رسول خدا فرمود:

«ان طاعة الله نجاح كل خير يبتغى و نجاة من كل شر يتقى; (3)

فرمان‏بردارى خدا رساننده هر خيرى است كه طلب شود و رهاكننده از هر شرى است كه پرهيز شود.»

استقامت در طاعت

پايدارى در فرمان‏برى خدا آن است كه وظايفى كه از جانب آن وجود مقدس تعيين شده انجام داده شود: عبادات هشت گانه: نماز،روزه، زكات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، به طور صحيح اطاعت‏شود، بدون آن كه سستى و سهل انگارى دراطاعت آن‏ها به كار رود.

عبادات، وسيله ملاقات بنده با خدا هستند; همان‏طورى كه بايد وسايلى برانگيخت تا به ملاقات بزرگان نايل شد و خواسته‏ها را برايشان عرضه كرد، عبادات نيز وسايل ملاقات حضرت حقند.

در حضور حق

بنده در وقت انجام دادن فرايض مذهبى كه از طرف حضرت بارى‏تعالى تعيين‏شده است‏خود را در حضور حق مى‏بيند، لذامستحب است كه پس از تمام‏شدن هر نماز، عرض نياز به درگاه خداى‏تعالى كند و از پيشگاه مقدس او حاجت‏بخواهد. چه خوشگفت آن كه گفت:

دست‏حاجت چو برى پيش خداوندى بركه كريم است و رحيم است و غفور است و ودود

هر كس عبادات را آن طورى كه از محمد و آل‏محمد رسيده انجام دهد، هميشه مى‏تواند به ملاقات حق نايل شود و عرضاجت‏به درگاه آن قادر بى‏نياز بنمايد. آرى نظر لطف الهى را به خويش جلب كردن و به درگاه او تضرع و زارى نمودن و خود راحقيقتا بنده او دانستن; بزرگ‏ترين موفقيت‏ها را هم‏راه دارد كه: «هيچ خواهنده از آن در نرود بى‏مقصود.»

فرمان‏پذير حقيقى

فرمان‏بر حقيقى كسى است كه آن چه دلش مى‏خواهد نكند، بلكه آن چه خواسته خداست انجام دهد، دلش مى‏خواهد عملشهوانى مرتكب شود و اموال مسلمانان را به يغما برد، ولى خداى‏تعالى او را از چنين كارهايى نهى فرموده است و بايد فرمان او رابپذيرد و خواسته دل را زيرپا بگذارد; دلش مى‏خواهد مسلمانى را نابود كند; زيرا به او توهين كرده است، ولى خدا منع فرمودهاست، دلش مى‏خواهد محرمات را كه بيش‏تر از غضب سرچشمه مى‏گيرد و يا ازشهوت، مرتكب شود، ولى خدا از آنها جلوگيرىكرده است، زمستان، دراتاق گرمى نشسته و با دوستان خود به انس پرداخته است، دلش مى‏خواهد تاآن‏جا كه مى‏تواند جلسه راطولانى كند تا بيش‏تر به او خوش بگذرد، ولى خدافرموده است: برخيز و وضو بگير و نماز به جاى آور، از همسايه‏ات اطلاع‏بگير وببين او هم مانند تو اتاق گرمى دارد؟ اگر ندارد از او دست‏گيرى كن و روانيست كه تو در جاى گرمى بخوابى و همسايه تو از سرمابلرزد، دلش مى‏خواهد تنبلى را پيشه خود كند و به هيچ وجه دنبال كسب و كار نرود، ولى‏خداى متعال مى‏فرمايد: بايد كار كرد وكوشش نمود، خدا فرد بيكار را دوست ندارد.

در اثر زراعت‏يا تجارت سرمايه‏اى به دست آورده است، دلش مى‏خواهد آن را بيندوزد و روز به روز بر آن بيفزايد، ولى خدامى‏فرمايد: حق فقرا و بينوايان را كه در آن با تو شريك هستند بپرداز. در تمام اين مراحل بايد خواسته دل خود را كنار گذارد وفرمان خداى را اطاعت كند; در اين وقت است كه مى‏توان او را فرمان‏بر اوامر حق شمرد. آن گاه است كه درهاى رحمت‏حق بر اوگشوده خواهدشد و باران رحمت‏بى حسابش بر وى باريدن خواهد گرفت. آن هنگام است كه هر دورى بر او نزديك و هر دشوارى،آسان مى‏شود. آن وقت است كه بزرگ‏ترين نقطه اتكا و بهترين پشتيبان را براى خود به دست آورده است و هر قدمى كه به سوىهر هدفى بر مى‏دارد، از ديگران محكم‏تر و استوارتر است. آن وقت است كه آسايش دنيا و آخرت را براى خود مهيا نموده است ومسلمانانى را كه در گرداب‏هاى نابودى افتاده‏اند نجات مى‏بخشد و به راه راست راهنمايى‏شان مى‏كند. قرآن مجيد مى‏فرمايد:

«وان لو استقاموا على الطريقة لاسقيناهم ماء غدقا; (4)

اگر به همان راهى كه از سوى خدا تعيين شده است قدم بردارند و پايدار باشند، نعمت‏هاى حق را بر آن‏ها سرازير خواهيم كرد.»

استقامت در طاعت‏خدا آن است كه از فرمان‏هاى حضرت پروردگار در هيچ حال و هيچ وقت‏سرپيچى نشود، ما مسلمانان از بس ازراه خدا دور افتاده‏ايم درنظر ما اطاعت فرمان‏هاى خدا بسيار مشكل مى‏نمايد و حال آن كه چنين نيست، اگر همت‏بر آن گماشتهشود، خداى‏تعالى شوقى عنايت مى‏فرمايد كه هريك از عبادات از گواراترين لذايذ شمرده شود و ترك معاصى يكى از شادى‏ها وخوش‏حالى‏ها خواهد بود. امام باقر(ع) به وسيله پدران بزرگوارش از رسول خدا نقل مى‏فرمايد كه:

«روز قيامت منادى حق ندا مى‏دهد: اهل استقامت و پايدارى كجاهستند؟ دسته‏اى از بندگان خدا بر مى‏خيزند، ملايكه به سوىايشان مى‏روند و مى‏پرسند: شما چه استقامتى كرديد؟ جواب مى‏دهند: ما در فرمان‏برى فرمان‏هاى خدا پايدارى كرديم; آن‏گاهمنادى از طرف خدا صدا مى‏زند: اين بندگان من راست مى‏گويند، راه آن‏ها را باز كنيد كه بدون باز خواست داخل بهشت‏شوند.» (5)

روش عقلا عقلاى عالم هميشه به واسطه منافع سرشار، هر چند دير به دست آيد، ازمنافع كم - هر چندزود به دست آيد - چشممى‏پوشند و دست‏بر مى‏دارند وباآن‏كه حداكثر زندگانى در اين عالم، در عصر ما بيش‏تر از صد سال نخواهدبود، نزد عقلا سزاوارنيست كه از منافع زياد در مدت نامحدودى كه پايان نخواهد داشت دست‏برداشته شود و به منافع كم در مدت محدود قناعت‏شود،بلكه كسى كه فرمان‏هاى خداى را به كار ببندد در همين مدت محدود هم آسايش او از ديگران بيش‏تر و عزتش افزون‏تر، روح فرحو انبساط او بيش‏تر خواهد بود، غم‏وغصه‏اش كم‏تر، تندرستى و سلامتى او زيادتر و روحش قوى‏تر و پاك‏تر خواهد بود; زيرا پيروىاز شهوات اغلب جز زيان مالى و ناخوشى و بيمارى سودى نخواهد داشت. كسانى كه از خواهش‏هاى نفس خود پيروى كردندسرانجام از خيرات دست‏خالى و از گناه و جنايات دستشان پر بوده است. آياموسى(ع) سعادتمندتر و خوشبخت‏تر بود يا فرعون باآن همه تشكيلات؟ پيامبراسلام خوشبخت‏تر بود يا ابوجهل؟ سيدالشهدا(ع) بيش‏تر بهره برد يا يزيدبن معاويه؟ نيكنامى جاويداناز آن حسين(ع) شد، ولى بد نامى هميشگى از آن يزيدلعنه الله. اگر زندگانى اين دوتن را با يك ديگر بسنجيم باهم قابل قياسنيستند، زيرا حسين(ع) فدا كارى كرد، در راه خدا دست از حيات دنيا كشيد، دربرابر، لذت هميشگى و زندگانى ابدى را به دستآورد; ولى يزيد چند روزى، مست پيروزى ظاهرى شد، در مقابل، به عذاب قلبى و نيش درونى دچار گرديد و خود و خاندان خود راننگين كرد، عذاب الهى را در قبر چشيد و آتش خشم خدا در قيامت، در انتظار اوست و پشيمانى براى او سودى نخواهد داشت.

پيروى از خواسته‏هاى دل

مطابق دل‏خواه رفتار نمودن و دستورات خدا را به كار نبستن و پيوسته در راه مطامع و آز قدم برداشتن، جز فقر و بى‏چارگى وناتوانى و بيمارى، ثمرى نخواهدداد. در اين وقت است كه مورد استعمار و استثمار اقويا قرار خواهد گرفت، چون خودش ضعيف وناتوان است و پشتيبان قوى نيز ندارد. آنان كه از او نيرومندترند حلقه اطاعت‏خود را به گردنش خواهند انداخت.

آرى، از اطاعت‏خدا گريختن، سبب مى‏شود كه پست‏ترين مردم و خون‏خوارترين اشخاص بر انسان حكومت كند، مالش را ببرند،ناموسش را برباد دهند، به بيگارى‏اش بگيرند، هر چه ناله و فغان كند كسى به داد او نرسد و جز سوختن و ساختن چاره‏اى نخواهدداشت:

هر كه گريزد ز خراجات شاهخاركش غول بيابان شود

ملت‏هاى بزرگ اسلام كه اسير دست كفار شدند براى آن بود كه دين را زيرپا گذاردند، در نتيجه، اسير و زرخريد نوكران و بندگانخود گرديدند، اكنون كافران، مسلمانان را طورى در حلقه محاصره خود به زنجير كرده‏اند كه همه چيز آن‏ها را از كفشان ربوده وناموس‏شان را به غارت مى‏برند، ثروت‏هايشان را به‏يغما برده، فرزندانشان را جلو گلوله مى‏فرستند. اين گرگان درنده بى‏رحم،گرداگرد مسلمانان را احاطه كرده‏اند كه از هر طرف كه روى مى‏آورند با گرگى تازه روبرو مى‏شوند كه دندان‏هاى خود را تيزكرده‏است تا آخرين رمق حيات آن‏ها را بگيرد، گرگانى كه براى استعباد و استثمار مسلمانان به لباس‏ميش و دوستى درآمده‏اند،خيرخواهى و آزادى خواهى را براى فريب دادن، شعار خود قرار داده و مجال فكر و انديشه را از مسلمانان گرفته‏اند.

عرب، پست‏ترين ملل عالم بود كه به واسطه اسلام عزيزترين ملل عالم گرديد. مسلمانان بر اريكه عزت و اوج سعادت استوار شدند،چون طاعت‏خدا را كه سرچشمه سعادت‏هاست پيشه خود قرار دادند، ولى همين كه مسلمانان ازفرمان خدا سرپيچى كردند، بهچنين روزگار نكبت‏بارى دچار شدند. پس‏برهر فردى از مسلمانان لازم است كه دست تضرع و زارى به درگاه حضرت‏حق دراز كندتا شايد نظر رحمتى كند و عزت از دست رفته باز آيد.

پى‏نوشتها:

1.شب پنج‏شنبه 23 رجب المرجب 1369 برابر با 21 ارديبهشت ماه 1329.

2.جن (72) آيه 16.

3.بحارالانوار، ج‏70، ص‏394، ح‏10.

4.جن (72) آيه 16.

5.عن ابى جعفر محمد بن على الباقر عن آبائه(ع) عن رسول‏ا(ص) قال: «اذا كان يوم القيلامة نادى مناد عن‏ا(ص): اين اهل الصبر؟قال: فيقوم عنق من الناس فتستقبلهم زمرة من الملائكة فيقولون لهم ماكان صبركم هلاذا الذى صبرتم، فيقولون صبرنا انفسناعلى طاعة ا(ص) وصبرناها عن معصية ا(ص) قال فينادي مناد من عند ا(ص) صدق عبادي خلوا سبيلهم ليدخلوا الجنة بغيرحساب.» (وسايل الشيعه، ج‏2، ص‏451)

back indexnext