بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب استقامت, سید باقر خسروشاهى ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     20 -
     21 -
     22 -
     23 -
     24 -
     25 -
     26 -
     fehrest -
 

 

 
 

back indexnext

14- استقامت در مصايب (1)

«وبشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انالله وانا اليه راجعون.» (2)

پنجمين مورد استقامت، پايدارى در برابر مصيبت و پيش آمدهاى نا گوار است.

معناى مصيبت و اقسام آن

مصيبت، يعنى رويداد سخت كه روح را افسرده و دل را بسوزاند; مصيبت گاه مرگ عزيزى است، گاه از دست رفتن ثروت و افتادندر پريشانى و فقر و گرسنگى است، گاه از كف دادن جاه و مقام و فرو رفتن در سياه چال مذلت و بدبختى است، گاه گم كردنتندرستى و صحت و گرفتارى به بيمارى‏هاى گوناگون و امراض مختلف مى‏باشد و گاه اضطراب درونى است، گاه بيم از آيندهتاريك ياهراس از ستمكاران است.

استقامت در برابر مصايب نيز دو مرحله دارد:

يكى لب به شكايت‏باز نكردن و خود را در برابر آن ناتوان و ضعيف نديدن و باروى گشاده و لب خندان تحمل پيش آمدهاى سخت رانمودن و چون كوه دربرابر همه آن‏ها ايستادن و از خداى متعال نيروى پايدارى طلب نمودن و شكيبايى را پيشه خود ساختن وپيوسته اين جمله شريفه: «انا لله وانا اليه راجعون » را گفتن و عميقا در معناى آن انديشيدن است كه آدمى بنده خداست، هر چهخداى مهربان بخواهد - و جز نيكى و سود چيزى ديگر نمى‏خواهد - بنده صالح بايد تسليم حق باشد و اطمينان داشته باشد كهاين پيش آمد به سود اوست.

نتيجه مصيبت

اگر مصيبت، ستمى باشد كه ستمگرى بر او روا داشته است مطمئن باشد كه خداى توانا انتقام او را خواهد گرفت. و اگر مصيبتىاست كه از طرف حضرت بارى‏تعالى رسيده باشد يقين بداند كه تحمل آن به سود او خواهد بود و هم از نظر مادى از آن بهره‏مندخواهد شد، هم از نظر معنوى.

بهره‏مادى آن بسياراست: يكى آن كه روح در اثر پايدارى و استقامت در برابر شدايد، قوى و توانا مى‏شود و هنگامى كه نيروى روحىتقويت‏شد، رسيدن به مقامات عالى آسان خواهد بود و اگر به چنان مقامى نايل شد بر حفظ آن مقام توانا و قادر خواهد بود و كسديگرى نخواهد توانست كه آن مقام را از او بستاند; زيرا او در اثر پايدارى و استقامت، راه مبارزه با هرگونه فشار را آموخته و درچنين نبردى آزموده شده است و شايستگى نگاه‏دارى آن را دارد. بسيار كسانى بودند و هستند كه به مقاماتى رسيدند، ولى در اثربى لياقتى نتوانستند آن را نگه‏دارى كنند، زيرا به تنبلى و آسايش خو گرفته بودند; ولى كسانى كه در آغاز زندگى باسختى‏ها روبروشده و در نبرد با ناملايمات بزرگ شده‏اند، كاملا بر حفظ مقام خود مسلط خواهند بود. چيزى را كه به دست آورند، به زودى از كفنخواهند داد.

فايده ديگر آن كه، تحمل فشار مصايب، راه رسيدن به مقاصد و آرزوهاست. آرى: «بى رنج گنج ميسر نمى‏شود.» تن پرورى و آسايشدوستى، جز زيان و نابودى بار نمى‏آورد «مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد» خداوند تبارك و تعالى نعم خود را بر كسى كه درمصايب صبر كند، ارزانى خواهد فرمود.

حضرت يوسف(ع)

يوسف صديق(ع) در چاه افتادن را تحمل كرد، زر خريد شدن را تحمل كرد، سال‏ها زندان كشيدن را تحمل نمود تا در نهايت زمامدارى مصر را به دست آورد.

حضرت ايوب(ع)

ايوب(ع) در افول نور چشمانش استقامت كرد، در فقر و مسكنت استقامت كرد تا خداوند رحمت‏بى‏حسابش را بر او ارزانى فرمود وفرزندانش را به او باز گردانيد.

حضرت يعقوب(ع)

يعقوب پيامبر(ع) سال‏ها در فراق فرزند خود سوخت و گداخت و استقامت كرد، خداوند بار ديگر چشمش را به جمال فرزندارجمندش روشن فرمود، بسيارى از زمام‏داران ديروز و امروز جهان هستند كه سال‏ها رنج‏برده و مصيبت كشيدند و پايدارى كردندتا به مقامى كه مقصودشان بود رسيدند.

نتيجه معنوى

بهره معنوى صبر در مصايب آن است كه: خداوند متعالى بهترين پاداش‏هاى نيكو را عنايت‏خواهد فرمود، چنان‏چه قرآن خطاب بهمسلمانان مى‏فرمايد: ماشما را به مقدارى از مصايب مى‏آزماييم، سپس به كسانى كه در برابر مصايب صبر و پايدارى كنند مژدهمى‏دهد كه بهشت‏برين و جنات عدن الهى در انتظار آن‏هاست، زيرا آن‏ها كسانى بودند كه رضاى حق را بر رضاى خود مقدمداشتند و روترش نكردند و چين به ابرو نفكندند و تسليم خواسته‏هاى حق شدند، پاداشى كه خداى تعالى عنايت فرمايد، پاداشخدايى است كه نظير و مانند ندارد وفوق‏آن، تصور نمى‏شود، براى وصول به چنين پاداشى سزاوار است كه آدمى هرگونه مصيبت ورنجى را تحمل كند تا بدان گنج‏خداداد برسد. امام صادق(ع) مى‏فرمايد:

«لا تعدن مصيبة اعطيت عليها الصبر و استوجبت عليها من الله ثوابا مصيبة انما المصيبة ان يحرم صاحبها اجرها و ثوابها اذا لميصبر عند نزولها; (3)

مصيبت را كه در برابر آن استقامت ورزيديد و از خدا پاداش گرفتيد مصيبتش نخوانيد، بلكه مصيبت آنگاه است كه در برابر آنصبر نكنيد و از پاداش خدايى محروم شويد.»

آرى، سخن حق همين است كه امام صادق(ع) فرمود، زيرا جزع و شكايت جز پشيمانى سودى ندارد; هم نزد خدا ناپسند استوهم مردم شكايت كننده را دوست ندارند.

شكايت

اگر شكايت‏براى تشفى قلب و آسايش درون باشد كه به تذكر مصيبت، پريشانى خاطر و سوزش دل افزون‏تر مى‏شود و سرانجامتلخى خواهد داشت، چون شكايت كردن عادت خواهد شد، در هر مصيبتى - هر چند بسيار كوچك باشد - اگر لب به شكايت‏بازشود عاقبت، نيروى مقاومت و پايدارى در برابر حوادث درهم شكسته‏شده و جز آدمى ضعيف و ناتوان كه از هر بادى بلرزد، ثمرىنخواهد داشت، مرگ اجتماعى و تدريجى كم كم گريبان او را خواهد گرفت تا به مرگ حقيقى پايان يابد; اگر غرض از شكايت كردنآن باشد كه ديگران براى شكايت كننده افسرده شوند، افسردگى آن‏ها چه سودى دارد، نه كمكى از آنان ساخته است و نه بارى ازدوش مصيبت زده خواهند برداشت. بسيارى از مصايب هستند كه كمك كردنى نيستند و شنونده جز آن كه از شنيدن به تنگ آيدو از مجالست و مصاحبت‏بگريزد، سودى نخواهد داشت; شكايت را فقط بايد نزد خدا نمود كه چاره ساز بى‏چارگان است.

جزع در مصايب عاقبتى شوم، ولى پايدارى و استقامت در برابر مصيبت، سرانجامى ميمون دارد، زيرا همه چيز اين جهان پايانيافتنى است، خواه لذايذ و خوشى‏ها و خواه مصايب و ناگوارى‏هاى آن. بنابراين، پس از پايان هر مصيبت، سود و بهره را كسىمى‏برد كه استقامت و پايدارى در برابر آن كرده باشد، درصورتى كه آن كه پيوسته جزع و شكايت مى‏كرد و براى خويش - چه درقلب و چه در زبان - روضه خوانى مى‏كرد جز ناتوانى و ناراحتى و خوارى نزد همگنان، سودى نبرده است. دسته‏اى از مردم كسانىهستند كه شكايت كردن را موجب عزت و محبوبيت‏خود مى‏پندارند و وسايلى بر مى‏انگيزند از قبيل: قند سياه كردن يا نوحه گرىنمودن كه ديگران را افسرده كرده و بگريانند، غافل از آن كه اين كار جز آزردن مردم اثر ديگرى ندارد، اين فكر صد در صد اشتباه وكاملا خطاست. شاعر چه نيكو سروده است:

در بلايا جزع مكن كه در آندوزيان است گوش كن از مناولا دوستان شوندملولثانيا شادمان شود دشمن

دسته ديگر مردمانى هستند كه باشكايت و جزع خو گرفته‏اند به طورى كه اگر مخاطبى يافت نشود خود براى خود شكوهمى‏كنند و پيوسته آلام و كاستى‏هاى خود را به ياد مى‏آورند، حتى اگر مصيبتى هم براى آنان رخ نداده باشد با اندوه و غم‏هاىخيالى، خود را سرگرم مى‏دارند و شب را تا صبح به بيدارى مى‏گذرانند و براى خود ناراحتى هميشگى ايجاد مى‏كنند، گويى ايناناز تذكر غم و اندوه لذت مى‏برند.

استقامت‏بوذرجمهر

گويا در شاهنامه فردوسى باشد كه وقتى خسرو انوشيروان بر بزرگمهر وزير باتدبير خويش خشم نمود و بر او تنگ گرفت و بهزندانى تاريك افكند، دستورداد كه جامه زبر و خشن بروى بپوشانند و با غل و زنجير مقيدش سازند و جز روزى دوقرص نان جوينو يك جام آب كمى و نمك ناسوده چيزى به وى ندهند و به جاسوسان سپرد كه هر چه بر زبان حكيم گذرد، شاه را آگاه سازند.حكيم مدتى بر اين حال ماند وابدا سخنى بر زبان نياورد ولب به شكايت و جزع باز نكرد و به‏هيچ وجه از كسى همراهى و استعانتنطلبيد. انوشيروان جمعى را فرستاد كه باحكيم گفت‏وگو كنند و از احوالش جويا شوند و آن‏چه كه بشنوند بى‏كم‏وكاست‏به شاهبرسانند. ايشان نزد حكيم رفته و گفتند چندى است كه در محنت و غم روزگار مى‏گذرانى، چون است كه رنگ چهره‏ات مانند روزنخست‏بر قرار است و عقلت هم‏چنان بر جاى و استوار; هيچ‏گونه ضعف و ناتوانى در تو آشكار نگرديده و روح توهم‏چنان به قوتخود باقى است، بفرماى كه در اين چه حكمت است و چه تدبيرى به كار رفته است؟

حكيم گفت: به واسطه گوارشى است كه تربيت نموده‏ام و بدان مداومت مى‏نمايم و در اثر آن مانند روز نخست هستم.

پرسيدند: كه اجزاى آن چيست و ساختن آن چگونه است؟

حكيم گفت: نخستين جزء; اعتماد بر كرم خداوند جهان; دوم رضا به قضاى يزدان; سوم استقامت و پايدارى; چهارم اميد خلاصىاز سختى و فشار.

فرستادگان سخنان حكيم را به شاه رسانيدند شاه چون اين‏سخنان شنيد امركرد حكيم را از زندان بيرون آورند و بر جاه و مقامشبيفزود و منزلتى بالاتر از روز نخست‏به وى ارزانى داشت.

فرستاده زان جاى باز آمدندبرشاه گردون فراز آمدندشنيده بگفتند با شهرياربترسيد شاه از بد روزگاربه ايوان بخواندش از آن تنگ‏جاىكه دستور بودش مر آن پاكراى

پى‏نوشتها:

1.شب پنج‏شنبه‏9 رجب المرجب 1369 برابر با 7 ارديبهشت ماه 1329.

2.بقره (2) آيه 155 و156.

3.بحارالانوار، ج 75، ص‏261، ح 157.

back indexnext