سلام وداع
روز عاشورا،هر يك از ياران حسين«ع»كه مىخواست به ميدان نبرد آخرين برود،سلام وداع مىداد،به اين صورت كه:السلام عليك يابن رسول الله.و امام جوابمىفرمود:«و عليك السلام و نحن خلفك» (1) يعنى ما هم از پى خواهيم آمد.پس ازشهادت همه ياران امام،سيدالشهدا«ع»به خيمه آمد و سكينه،زينب،ام كلثوم و فاطمه...
را ندا داد كه«عليكن منى السلام».اين سلام وداع حضرت كه ديدار پايانى وى با اهل بيتبود،شورى و سوزى در ميان آنان افكند و هر كدام سخنانى گفتند. (2)
سلسله غل و زنجير
سلطان كربلا حسين بن على«ع»
سلمان بن مضارب بجلى
از شهداى كربلاست.گفته شده وى پسر عموى زهير بن قين بود و همراه او،پيش ازرسيدن بهكربلا،به سپاه حسين بن على«ع»پيوست و عصر عاشورا شهيد شد. (3)
سليليه
نام مكانى در مسير مكه به عراق است.اين وادى در سرزمين غطفانيان بوده و آب وچاه داشته است.محل،به نام سليل بن زيد معروف شده است.امام حسين«ع»از اينمنزلگاه همعبور كرده است. (4)
سليمان بن سليمان ازدى
گفته شده كه از شهداى كربلا بوده است.نامش در زيارت رجبيه هم آمده است. (5)
سليمان بن صرد خزاعى
رهبر نهضت توابين در كوفه كه به خونخواهى سيد الشهدا«ع»قيام كرد و شهيد شد.
سليمان بن صرد،از چهرههاى برجسته و سرشناس شيعه در كوفه و از بزرگان طايفهخودش به شمار مىرفت و قدر و منزلتى عظيم داشت.نامش در جاهليت،«يسار»بود.نام«سليمان»را پيامبر اسلام بر او نهاد.كنيهاش«ابو المطرف»بود.از اصحاب پيامبر محسوبمىشد و در جنگ صفين و معركههاى ديگر نيز در ركاب امير المؤمنين«ع»بود.از اولينمسلمانانى بود كه ساكن كوفه شد.وى از كسانى بود كه پس از مرگ معاويه،به امامحسين«ع»نامه نوشت و از آن حضرت خواست كه به كوفه بيايد.در حركت مسلم بنعقيل،فعاليت داشت،اما ابن زياد او را دركوفه به زندان افكند.از اين رو توفيق شركت درحماسه عاشورا را نداشت.
پس از حادثه كربلا كه كوفيان از كوتاهى خود در يارى امام حسين«ع»پشيمان شدهبودند،وى رهبرى نهضت«توابين»را بر عهده گرفت و با هم پيمانان خود،در سال 65هجرى قيام كردند. شعار توابين،«يا لثارات الحسين»بود. (6) او را«امير التوابين»نيزمىگفتند.سرانجام،در درگيرى با سپاه ابن زياد در«عين الورده»،همراه با جمعى ازيارانش شهيد شد.بعضى نيز شهادتش را در درگيرى با نيروهاى اعزامى از شام كه بهحجاز آمده بودند دانستهاند.سليمان بن صرد،هنگامشهادت 93 سال داشت.پس ازشهادت،سر او را نزد مروان حكم در شام بردند. (7)
سليمان بن عون حضرمى
نامش را در شمار شهداى كربلا آوردهاند و در زيارت رجبيه هم آمده است. (8)
سليمان بن كثير
نام او را در فهرستشهداى كربلا آوردهاند،نيز در زيارت رجبيه هم آمده است.
احتمال دادهاند كه او،همان مسلم بن كثير ازدى باشد. (9)
سنان بن انس
از جنايتكاران جنگى در كربلا،كه در سپاه عمر سعد بود و آخرين لحظه،او نيزهاى برامام حسين«ع»زد و آن حضرت از اسب بر زمين افتاد.به نقل بيشتر مورخان،او سرمقدس امام حسين«ع»را از پيكر جدا كرد و بر نيزه افراشت(برخى هم شمر يا خولى راگفتهاند). (10) بعدهانيز بخاطر همين جنايت،از ابن زياد جايزه مىطلبيد.
سنج
نام يكى از ابزارى كه بصورت يك جفت صفحه گرد مسين يا برنجى يا رويين،بادستگيرهايى در قسمت بيرونى است و در دستههاى عزادارى و زنجير زنى به هم مىزنندو با صدا و آهنگشور آفرين آن،به نوحهخوانى مىپردازند.«صنج»هم گفته شده است.
سنگابخانه
محلى كه يك يا چند ظرف بزرگ سنگى براى نوشيدن آب سرد،در ايام عزادارىسيد الشهدا«ع»در آن نهاده مىشد و سقاها،آماده آب دادن به عزاداران و هيئتهاى سينه زنىبودند. معمولا در محوطهاى بود كه روى آن چادر مىزدند و اطرافش را با پارچه سياه وكتيبههاى مخصوص و عكس و شمايل مىپوشاندند و در آنجا نگهبان و شبخوابمىگذاشتند.سنگاب، ظرف سنگى بزرگى بود كه مقدار زيادى آب مىگرفت و از يك پارهسنگ تراشيده مىشد و درمسجدها و تكايا براى آشاميدن يا وضو گرفتن مىگذاشتند.
دهخدا مىنويسد:«ظرف بزرگ از سنگ تراشيده كه يك كر و بيشتر آب گيرد و در مساجدوامامزادهها نهند.» (11)
سنگباران
از شيوههاى سپاه كوفه در مقابله با حماسه آفرينيهاى ياران شجاع امام،استفاده ازسنگباران بود.وقتى در نبرد تن به تن،سپاه كوفه پياپى تلفات مىداد،چندين نوبت عمرسعد و فرماندهان ديگر،سربازان خود را از رويارويى انفرادى منع كردند و دستور دادندكه سنگباران كنند و اين را تنها راه مقابله با دلاوران عاشورايى مىدانستند:«و الله لو لم ترموهم الا بالحجارة لقتلتموهم...» (12) گاهى هم از حمله دسته جمعى به يك نفر استفادهمىكردند،نسبتبه عابس بن ابى شبيب هم عمر سعد دستور داد سنگباران كنند. سوار بن منعم بن حابس همدانى
از شهداى حادثه كربلاست.وى پس از رسيدن امام حسين«ع»به كربلا،از كوفه آمد وبه آن حضرت پيوست.برخى او را از شهيدان حمله اول مىدانند و بعضى ديگر وى را ازمجروحانى مىدانند كه اسير شد و نزد عمر سعد بردند،سپس در اثر جراحات،پس ازشش ماه به شهادترسيد.نام او در زيارت رجبيه بصورت«سوار بن ابى عمير نهمى»آمدهاست. (13)
سوره فجر
اين سوره،در روايت امام صادق«ع»به سوره امام حسين«ع»مشهور است و توصيهشده كه در نمازهاى واجب و مستحب،خوانده شود:«اقرؤا سورة الفجر فى فرائضكم ونوافلكم،فانها سورة الحسين«ع»و ارغبوا فيها». (14) و اين نامگذارى،جالب است،«چرا كه قيام كربلاى حسين«ع»، خود انفجار فجرى ازايمان و جهاد بود،در ظلمتشب جور و شرك بنى اميه،و همچنان كه با فجر و آغاز روز،حركت و حيات مردم شروع مىشود،با خون حسين«ع»و يارانش در عاشورا، اسلامجانى تازه گرفت و حياتى مجدد يافت.» (15) در ذيل روايتى از امام صادق«ع»، علتنامگذارى اين سوره به سوره فجر،اين بيان شده كه سيد الشهدا نفس مطمئنه و راضيه ومرضيه است و يارانش نيز اينگونهاند:«فهو ذو النفس المطمئنة الراضية المرضية واصحابهمن آل محمد هم الراضون عن الله يوم القيامة و هو راض عنهم». (16)
«و الفجر»كه سوگند خداى ازلى است روشنگر حقى است كه با آل على است اين سوره به گفته امام صادق«ع»مشهور به سوره«حسين بن على»است (17)
سوگوارى عزادارى
سويد بن عمرو خثعمى
آخرين كشته ميدان كربلاست.وى پس از شهادت امام حسين«ع»شهيد شد.يكى ازدو مردى بود كه همراه حسين«ع»بودند.او مجروحى افتاده در ميدان،ميان زخميان بود ورمقى در بدن داشت و در آن حال،چون شنيد كه كوفيان شادى كنان مىگويند«حسينكشته شد»،به هوش آمد و با چاقو و شمشيرى كه داشت،با همان حالت به جنگ پرداختو شهيد شد. (18) به«سويدبن مطاع»هم معروف است.
سهل بن سعد
يكى از شيعيان اهل بيت كه در شام،بيرون دروازه دمشق،با كاروان اسراى كربلابرخورد كرد واز جشن و پايكوبى مردم به شگفت آمد.با سكينه دختر امام حسين«ع»
سخن گفت و خود را معرفى كرد و درخواست نمود كه اگر كارى داشته باشند،انجام دهد.
سكينه گفت:به نيزهدارى كه اين سر را مىبرد،بگو تا جلوى ما برود و مردم مشغولتماشاى سر شوند و به چهره حرم رسول الله ننگرند.سهل با پرداخت چهار صد دينار بهنيزهدار از او خواست كه پيشاپيش خاندان پيامبر راه برود. (19) سهل بن سعد ساعدى،ازاصحاب پيامبر وياران على بود.تا سال 88 هجرى زيست.هنگام مرگ،96 ساله يا صدساله بود. (20)
سياه جامگان
بعضى در سوگ عزيزان لباس سياه مىپوشند.لباس سياه پوشنيدن مكروه است،مگردر عزاى ابا عبد الله الحسين«ع».ابو مسلم خراسانى،لباس سياه مىپوشيد،تا هم با بنى اميهمخالفت كرده باشد،هم در ديد بيننده،هيبتيابد.سياه جامگان(مسوده)،سپاه ابو مسلمخراسانى بودند كه لباس مشكى را در عزاى شهداى كربلا و زيد بن على و يحيى بن زيدمىپوشيدند.كسانى هم در عالم رؤيا،رسول خدا«ص»و امير المؤمنين«ع»وفاطمهزهرا«ع»را ديدهاند كه در عاشورا و سوگ امام حسين«ع»لباس سياه مىپوشيدند. (21)
سياه
جامگان به عباسيان گفته مىشود،به همان دليل شعار قرار دادن لباس سياه براى خود. سيد الشهدا«ع»
از معروفترين لقبهاى حسين بن على«ع»كه در روايات و زيارتنامهها از زبان ائمه«ع»
بيان شده است،به معناى سرور و سالار شهيدان.امام صادق«ع»به«ام سعيد احمسيه»كهمركبى كرايه كرده بود تا در مدينه سر قبور شهدا برود،فرمود:آيا به تو خبر دهم كه سرورشهيدان(سيد الشهدا)كيست؟گفت:آرى.فرمود:حسين بن على است.پرسيد:اوسيد الشهداست؟فرمود:آرى... (22) اين لقب،ابتدا مخصوص حضرت حمزه،عموى پيامبرخدا بود كه در جنگ احد به شهادت رسيد.اما حماسه و ايثار ابا عبد الله«ع»چنان بود كه اورا بر همه شهيدان برترى و سرورى داد و شهداى كربلا را نيز بر ديگر شهيدان فضيلتبخشيد و اين سيادت و برترى در عرصه قيامت هم مشهود خواهد بود.پيامبر خدا يك باركه به نقل از جبرئيل،از شهادت فرزندش خبر مىداد،از جمله دعايش درخواست مقامسيد الشهدايى براى حسين بود:«اللهم فبارك له فى قتله و اجعله من سادات الشهداء». (23) ميثم تمار نيز درسخنانى كه با«جبله مكيه»داشت،اين تعبير را در باره آن حضرت گفت:
«ان الحسين بن على سيد الشهداء يوم القيامة». (24)
سيد حميرى
از برجستهترين شاعران شيعه كه در عراق مىزيست و مورد عنايتخاص ائمه،بخصوص امام صادق«ع»بود.در مدح اهل بيت و مرثيه سيد الشهدا«ع»و شهداى كربلا،آثار برجستهاى سروده است.نامش ابو هاشم،اسماعيل بن محمد الحميرى بود.در سال105 ه به دنيا آمد. خانوادهاش از محبت اهل بيت دور بودند،اما خودش شيفته آل على بودو هنر و زبانش را وقف آن دودمان پاك كرد.امام صادق«ع»به او فرمود:«سمتك امكسيدا،وفقت فى ذلك و انتسيد الشعراء» (25) مادرت تو را«سيد»ناميد،در اين باره موفقشدى و تو سالار شاعرانى.سيد حميرى، علاوه بر چيرگى در شعر و ادب،در علوم قرآنى،تفسير،حديث و كلام نيز چهرهاى بارز بود ونامش در كنار نام عالمان بزرگ مطرح است.
اما زبان شعرى او در مدح دودمان پيامبر و هجو و رسوا كردن بنى اميه،بسيار نافذ و برانبود.مجموعه شعر او نيز(ديوان السيد الحميرى)چاپ شده است.
حضرت صادق«ع»در منزل خود او را نشاند و خانواده امام،پشت پرده نشستند.اماماز اوخواست در سوگ حسين«ع»شعر بخواند.او هم مرثيهاى خواند،با اين مطلع:
امرر على جدث الحسينفقل لاعظمه الزكيه
و امام صادق«ع»گريست و صداى ناله از خانه آن حضرت بلند شد،تا حدى كه به اوگفتند: ديگر بس است.او نيز شعرش را متوقف كرد. (26) سرانجام،در رميله بغداد،در سال173 ه وفات سيره امام حسين«ع» (28) يافت. (27)
سيره اخلاقى و رفتارى سيد الشهدا«ع»نشان دهنده روح بلند او و تربيت در دامانپيامبر و على«ع»و تجسم قرآن كريم در عمل و اخلاق اوست.مهمان نواز و بخشنده بود،به خويشاوندان رسيدگى مىكرد،سائلان را محروم نمىگذاشت،به فقيران مىرسيد،برهنگان را پوشانده و گرسنگان را سير مىكرد،بدهى بدهكاران را مىداد،بر يتيمانشفقت و مهربانى داشت، ضعيفان را كمك و يارى مىكرد،صدقاتش فراوان بود و مالى كهبه دستش مىرسيد ميان تهيدستان تقسيم مىكرد.بسيار عبادت خدا مىكرد و روزهمىگرفت،بيست و پنج بار پياده به سفر حج رفت،شجاعتش زبانزد همگان بود،در ميداننبرد استوار و بى باك بود،ارادهاى نيرومند و روحيهاى والا داشت،هرگز ذلت و حقارت رانمىپذيرفت،مرگ را بر زندگى ذليلانه ترجيح مىداد،غيرتمند بود،صراحت لهجه وصلابت در بيان حق داشت،حلم و بردبارى و تحملش بسيار بود،كريم و بزرگوار بود و باكمترين بهانهاى غلامان و كنيزان خويش را آزاد مىكرد،شبها انبان غذا به در خانهمحرومان مىبرد،متواضعانه با فقيران و مساكين همنشين و هم غذا مىشد.امر به معروفو نهى از منكر را دوست داشت و از خلافها و جنايتهاى ظالمان بشدت انتقاد مىكرد،جوانمرد و با فتوت و اهل گذشت بود،كينه بدى كننده را به دل نمىگرفت،اهل عفو بود،بزرگى روح و كرم او همه را شيفته رفتارش مىساخت،خانهاش پناهگاه و مركز اميددرماندگان بود،اهل شب زندهدارى بود،در شب و روز هزار ركعت نماز مىخواند،در ماهرمضان ختم قرآن مىكرد،پولها و بخششهايى را كه معاويه مىفرستاد مىگرفت و ميانفقرا تقسيم مىكرد،سالى يك بار نصف همه دارايى خود را در راه خدا بهنيازمندان صدقهمىداد،ثروت را ذخيره نمىكرد،محاسن خويش را خضاب مىكرد.
خصلتهاى برجسته و سيره متعالى آن حضرت،در صحنههاى مختلف نهضت عاشورانيز جلوه داشت.به عنوان نمونه:قاطعانه بيعت با يزيد را رد كرد و از مدينه خارج شد،درسختترين شرايط محاصره و سختى و تشنگى در كربلا هم پيشنهاد تسليم شدن و بيعترا نپذيرفت، عزتمندانه به استقبال شهادت رفت،جوانمردانه به حر و سپاه تشنه او درطول راه آب داد و بالاخره توبه حر را روز عاشورا پذيرفت،بيعتخود را از يارانبرداشت تا هر كه مىخواهد برگردد،غلام و خادم خويش را هم آزاد گذاشت و از اوخواست كه اگر مىخواهد برود،به يتيمان مسلم بن عقيل پس از شهادت پدرشان مهربانىكرد،شب عاشورا را براى مناجات و تلاوت قرآن و عبادت مهلتخواست،تا آخرينلحظات حتى در قتلگاه هم حالت تسليم و رضا داشت،بر سختيها و شدايد كربلا وشهادت اصحاب صبورى كرد،روز عاشورا با آن همه داغ و مصيبت و تشنگى و تنهايىچون شير جنگيد و از انبوه دشمن نهراسيد،قيام خويش را با انگيزه امر به معروف و نهىاز منكر دانست،بارها در طول سفر كربلا بىاعتبارى دنيا را گوشزد كرد و زهد خويش رانشان داد،هتاكيهاى دشمنان را روز عاشورا حليمانه تحمل كرد، اثر انبانهايى كه به خانهمحرومان برده بود،پس از شهادتش بر پشت و دوش آن حضرت ديدهشد.
سيف بن حارث بن سريع جابرى
از شهداى جوان كربلاست.نامش در زيارت ناحيه،بصورت«شبيب بن حارث»آمدهاست.وى و پسر عمويش مالك بن عبد الله از كوفه آمده،در كربلا به امام حسين«ع» پيوستند.روز عاشورا، پس از شهادت حنظلة بن قيس،هنگامى كه دشمن به خيمهگاه امامحسين«ع»نزديك شده بود،گريان خدمت امام آمدند و اذن ميدان طلبيدند.سپس هر دو باهم به ميدان رفته، جنگيدند تا شهيد شدند.آن دو،هم برادر مادرى و هم پسر عمو بودند. (29) در كتب،نام سيفبن حرث هم آمده است،شايد همان سيف بن حارث باشد.
سيف بن مالك عبدى
از شهداى كربلاست.از جوانان پرشورى بود كه در بصره،در خانه بانوى بزرگ،«مارية بنت منقذ عبدى»جمع مىشدند،خانه او پايگاهى براى شيعه بود. (30) از بصره بهكوفه آمد و از آنجا به كاروان امام حسين«ع»پيوست،سپس همراه او به كربلا آمد.عصرعاشورا در نبرد تن به تن بهشهادت رسيد. (31)
سينه زنى
از مراسم سنتى عزادارى براى سيد الشهدا«ع»و ديگر ائمه مظلوم،كه همراه نوحهخوانى و با آهنگى خاص بر سر و سينه مىزنند،گاهى هم سينه خود را لخت كرده،بر آنمىزنند.اصل اين سنت،بويژه در ميان عربها رواج داشته است.بعدها به صورت موجوددر آمده كه با انتخاب نوحههاى سنگين،حركات دست بر سينه مىخورد.به فردى هم كهبر سينه خود زده،عزادارىمىكند،«سينه زن»مىگويند.
اينگونه نوحهگرى،ابتدا بصورت فردى بوده،اما با مرور زمان به شكل گروهى ودستجات سوگوارى در آمده است.«دسته گردانى و سينه زنى و نوحه خوانى كه در زمانصفويه رايجشده و توسعه پيدا كرده بود،در عصر قاجاريه با توسعه و تجمل بيشتر درپايتخت رواج داشت... دسته گردانى در عصر قاجار،بويژه در زمان ناصر الدين شاه باآداب و تشريفات و تجمل بسيار برگزار مىشد.دستههاى روز با نقاره و موزيك جديد وعلم و بيرق و كتل،و دستههاى شب با طبقهاى چراغ زنبورى و حجله و مشعل به راهمىافتاد و در فواصل دسته سينهزنها با آهنگ موزون سينه مىزدند.نوحه خوانى و سينهزنى حتى در اندرون شاهان قاجار،بين خانمهاىاندرون نيز متداول بود...» (32)
پىنوشتها
1-مقتل الحسين،مقرم،ص 305.
2-بحار الانوار،ج 45،ص 47.
3-انصار الحسين،ص 101.
4-الحسين في طريقه الى الشهاده،ص 40.
5-انصار الحسين،ص 101.
6-بحار الانوار،ج 45،ص 358.
7-سفينة البحار،ج 1،ص 650.
8-انصار الحسين،ص 101.
9-همان.
10-بحار الانوار،ج 45،ص 55 و 56.
11-لغت نامه،دهخدا.
12-كامل،ابن اثير،ج 2،ص 565.
13-انصار الحسين،ص 76.
14-سفينة البحار،ج 2،ص 346،عوالم(امام حسين)،ص 97.
15-آشنايى با سورهها،جواد محدثى،ص 92.در اين باره مقاله ادبى-تحليلى«سوره فجر،سورهامام حسين»را در«روايت انقلاب»ص 138 بخوانيد.
16-عوالم(امام حسين)،ص 98.
17-از مؤلف.
18-انصار الحسين،ص 77.
19-بحار الانوار،ج 45،ص 127.وسيلة الدارين فى انصار الحسين،ص 382،عوالم(امام حسين)،ص 428.
20-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 76.
21-سفينة البحار،ج 1،ص 670.
22-بحار الانوار،ج 98،ص 36.
23-عوالم(امام حسين)،ص 118.
24-همان،ص 348،بحار الانوار،ج 45،ص 203.
25-الغدير،ج 2،ص 232.
26-اعيان الشيعه،ج 1،ص 586.
27-پيرامون شخصيت او،از جمله ر.ك:«الغدير»،ج 2،«شاعر العقيده»،محمد تقى حكيم،«سيدحميرى،سالارشاعران»،محمد صحتى.
28 -اين ويژگيهاى رفتارى در منابع زير آمده است:مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 65،حياة الامام الحسين،ج 1،ص 112،المحجة البيضاء،ج 4،ص 222،سيرة الائمة الاثنى عشر،ج 2،ص 29،كشف الغمه،ج 2،ص 226،بحار الانوار،ج 44،ص 189 و عوالم(ج 13،الامام الحسين)ص 59.
29-انصار الحسين،ص 77،عنصر شجاعت،ج 2،ص 130.
30-انصار الحسين،ص 78.
31-عنصر شجاعت،ج 1،ص 79.
32-موسيقى مذهبى ايران،ص 26.
يافت. (27)
سيره اخلاقى و رفتارى سيد الشهدا«ع»نشان دهنده روح بلند او و تربيت در دامانپيامبر و على«ع»و تجسم قرآن كريم در عمل و اخلاق اوست.مهمان نواز و بخشنده بود،به خويشاوندان رسيدگى مىكرد،سائلان را محروم نمىگذاشت،به فقيران مىرسيد،برهنگان را پوشانده و گرسنگان را سير مىكرد،بدهى بدهكاران را مىداد،بر يتيمانشفقت و مهربانى داشت، ضعيفان را كمك و يارى مىكرد،صدقاتش فراوان بود و مالى كهبه دستش مىرسيد ميان تهيدستان تقسيم مىكرد.بسيار عبادت خدا مىكرد و روزهمىگرفت،بيست و پنج بار پياده به سفر حج رفت،شجاعتش زبانزد همگان بود،در ميداننبرد استوار و بى باك بود،ارادهاى نيرومند و روحيهاى والا داشت،هرگز ذلت و حقارت رانمىپذيرفت،مرگ را بر زندگى ذليلانه ترجيح مىداد،غيرتمند بود،صراحت لهجه وصلابت در بيان حق داشت،حلم و بردبارى و تحملش بسيار بود،كريم و بزرگوار بود و باكمترين بهانهاى غلامان و كنيزان خويش را آزاد مىكرد،شبها انبان غذا به در خانهمحرومان مىبرد،متواضعانه با فقيران و مساكين همنشين و هم غذا مىشد.امر به معروفو نهى از منكر را دوست داشت و از خلافها و جنايتهاى ظالمان بشدت انتقاد مىكرد،جوانمرد و با فتوت و اهل گذشت بود،كينه بدى كننده را به دل نمىگرفت،اهل عفو بود،بزرگى روح و كرم او همه را شيفته رفتارش مىساخت،خانهاش پناهگاه و مركز اميددرماندگان بود،اهل شب زندهدارى بود،در شب و روز هزار ركعت نماز مىخواند،در ماهرمضان ختم قرآن مىكرد،پولها و بخششهايى را كه معاويه مىفرستاد مىگرفت و ميانفقرا تقسيم مىكرد،سالى يك بار نصف همه دارايى خود را در راه خدا بهنيازمندان صدقهمىداد،ثروت را ذخيره نمىكرد،محاسن خويش را خضاب مىكرد.
خصلتهاى برجسته و سيره متعالى آن حضرت،در صحنههاى مختلف نهضت عاشورانيز جلوه داشت.به عنوان نمونه:قاطعانه بيعت با يزيد را رد كرد و از مدينه خارج شد،درسختترين شرايط محاصره و سختى و تشنگى در كربلا هم پيشنهاد تسليم شدن و بيعترا نپذيرفت، عزتمندانه به استقبال شهادت رفت،جوانمردانه به حر و سپاه تشنه او درطول راه آب داد و بالاخره توبه حر را روز عاشورا پذيرفت،بيعتخود را از يارانبرداشت تا هر كه مىخواهد برگردد،غلام و خادم خويش را هم آزاد گذاشت و از اوخواست كه اگر مىخواهد برود،به يتيمان مسلم بن عقيل پس از شهادت پدرشان مهربانىكرد،شب عاشورا را براى مناجات و تلاوت قرآن و عبادت مهلتخواست،تا آخرينلحظات حتى در قتلگاه هم حالت تسليم و رضا داشت،بر سختيها و شدايد كربلا وشهادت اصحاب صبورى كرد،روز عاشورا با آن همه داغ و مصيبت و تشنگى و تنهايىچون شير جنگيد و از انبوه دشمن نهراسيد،قيام خويش را با انگيزه امر به معروف و نهىاز منكر دانست،بارها در طول سفر كربلا بىاعتبارى دنيا را گوشزد كرد و زهد خويش رانشان داد،هتاكيهاى دشمنان را روز عاشورا حليمانه تحمل كرد، اثر انبانهايى كه به خانهمحرومان برده بود،پس از شهادتش بر پشت و دوش آن حضرت ديدهشد.
سيف بن حارث بن سريع جابرى
از شهداى جوان كربلاست.نامش در زيارت ناحيه،بصورت«شبيب بن حارث»آمدهاست.وى و پسر عمويش مالك بن عبد الله از كوفه آمده،در كربلا به امام حسين«ع» پيوستند.روز عاشورا، پس از شهادت حنظلة بن قيس،هنگامى كه دشمن به خيمهگاه امامحسين«ع»نزديك شده بود،گريان خدمت امام آمدند و اذن ميدان طلبيدند.سپس هر دو باهم به ميدان رفته، جنگيدند تا شهيد شدند.آن دو،هم برادر مادرى و هم پسر عمو بودند. (29) در كتب،نام سيفبن حرث هم آمده است،شايد همان سيف بن حارث باشد.
سيف بن مالك عبدى
از شهداى كربلاست.از جوانان پرشورى بود كه در بصره،در خانه بانوى بزرگ،«مارية بنت منقذ عبدى»جمع مىشدند،خانه او پايگاهى براى شيعه بود. (30) از بصره بهكوفه آمد و از آنجا به كاروان امام حسين«ع»پيوست،سپس همراه او به كربلا آمد.عصرعاشورا در نبرد تن به تن بهشهادت رسيد. (31)
سينه زنى
از مراسم سنتى عزادارى براى سيد الشهدا«ع»و ديگر ائمه مظلوم،كه همراه نوحهخوانى و با آهنگى خاص بر سر و سينه مىزنند،گاهى هم سينه خود را لخت كرده،بر آنمىزنند.اصل اين سنت،بويژه در ميان عربها رواج داشته است.بعدها به صورت موجوددر آمده كه با انتخاب نوحههاى سنگين،حركات دست بر سينه مىخورد.به فردى هم كهبر سينه خود زده،عزادارىمىكند،«سينه زن»مىگويند.
اينگونه نوحهگرى،ابتدا بصورت فردى بوده،اما با مرور زمان به شكل گروهى ودستجات سوگوارى در آمده است.«دسته گردانى و سينه زنى و نوحه خوانى كه در زمانصفويه رايجشده و توسعه پيدا كرده بود،در عصر قاجاريه با توسعه و تجمل بيشتر درپايتخت رواج داشت... دسته گردانى در عصر قاجار،بويژه در زمان ناصر الدين شاه باآداب و تشريفات و تجمل بسيار برگزار مىشد.دستههاى روز با نقاره و موزيك جديد وعلم و بيرق و كتل،و دستههاى شب با طبقهاى چراغ زنبورى و حجله و مشعل به راهمىافتاد و در فواصل دسته سينهزنها با آهنگ موزون سينه مىزدند.نوحه خوانى و سينهزنى حتى در اندرون شاهان قاجار،بين خانمهاىاندرون نيز متداول بود...» (32)
پىنوشتها
1-مقتل الحسين،مقرم،ص 305.
2-بحار الانوار،ج 45،ص 47.
3-انصار الحسين،ص 101.
4-الحسين في طريقه الى الشهاده،ص 40.
5-انصار الحسين،ص 101.
6-بحار الانوار،ج 45،ص 358.
7-سفينة البحار،ج 1،ص 650.
8-انصار الحسين،ص 101.
9-همان.
10-بحار الانوار،ج 45،ص 55 و 56.
11-لغت نامه،دهخدا.
12-كامل،ابن اثير،ج 2،ص 565.
13-انصار الحسين،ص 76.
14-سفينة البحار،ج 2،ص 346،عوالم(امام حسين)،ص 97.
15-آشنايى با سورهها،جواد محدثى،ص 92.در اين باره مقاله ادبى-تحليلى«سوره فجر،سورهامام حسين»را در«روايت انقلاب»ص 138 بخوانيد.
16-عوالم(امام حسين)،ص 98.
17-از مؤلف.
18-انصار الحسين،ص 77.
19-بحار الانوار،ج 45،ص 127.وسيلة الدارين فى انصار الحسين،ص 382،عوالم(امام حسين)،ص 428.
20-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 76.
21-سفينة البحار،ج 1،ص 670.
22-بحار الانوار،ج 98،ص 36.
23-عوالم(امام حسين)،ص 118.
24-همان،ص 348،بحار الانوار،ج 45،ص 203.
25-الغدير،ج 2،ص 232.
26-اعيان الشيعه،ج 1،ص 586.
27-پيرامون شخصيت او،از جمله ر.ك:«الغدير»،ج 2،«شاعر العقيده»،محمد تقى حكيم،«سيدحميرى،سالارشاعران»،محمد صحتى.
28 -اين ويژگيهاى رفتارى در منابع زير آمده است:مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 65،حياة الامام الحسين،ج 1،ص 112،المحجة البيضاء،ج 4،ص 222،سيرة الائمة الاثنى عشر،ج 2،ص 29،كشف الغمه،ج 2،ص 226،بحار الانوار،ج 44،ص 189 و عوالم(ج 13،الامام الحسين)ص 59.
29-انصار الحسين،ص 77،عنصر شجاعت،ج 2،ص 130.
30-انصار الحسين،ص 78.
31-عنصر شجاعت،ج 1،ص 79.
32-موسيقى مذهبى ايران،ص 26.