بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب فرهنگ عاشورا, ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - فرهنگ عاشورا
     02 - فرهنگ عاشورا
     03 - فرهنگ عاشورا
     04 - فرهنگ عاشورا
     05 - فرهنگ عاشورا
     06 - فرهنگ عاشورا
     07 - فرهنگ عاشورا
     08 - فرهنگ عاشورا
     09 - فرهنگ عاشورا
     10 - فرهنگ عاشورا
     11 - فرهنگ عاشورا
     12 - فرهنگ عاشورا
     13 - فرهنگ عاشورا
     14 - فرهنگ عاشورا
     15 - فرهنگ عاشورا
     16 - فرهنگ عاشورا
     17 - فرهنگ عاشورا
     18 - فرهنگ عاشورا
     19 - فرهنگ عاشورا
     20 - فرهنگ عاشورا
     21 - فرهنگ عاشورا
     22 - فرهنگ عاشورا
     23 - فرهنگ عاشورا
     24 - فرهنگ عاشورا
     25 - فرهنگ عاشورا
     26 - فرهنگ عاشورا
     27 - فرهنگ عاشورا
     28 - فرهنگ عاشورا
     29 - فرهنگ عاشورا
     30 - فرهنگ عاشورا
     31 - فرهنگ عاشورا
     32 - فرهنگ عاشورا
     33 - فرهنگ عاشورا
     34 - فرهنگ عاشورا
     35 - فرهنگ عاشورا
     36 - فرهنگ عاشورا
     37 - فرهنگ عاشورا
     38 - فرهنگ عاشورا
     fehrest - فرهنگ عاشورا
 

 

 
 

سلام وداع

روز عاشورا،هر يك از ياران حسين‏«ع‏»كه مى‏خواست به ميدان نبرد آخرين برود،سلام وداع مى‏داد،به اين صورت كه:السلام عليك يابن رسول الله.و امام جواب‏مى‏فرمود:«و عليك السلام و نحن خلفك‏» (1) يعنى ما هم از پى خواهيم آمد.پس ازشهادت همه ياران امام،سيدالشهدا«ع‏»به خيمه آمد و سكينه،زينب،ام كلثوم و فاطمه...

را ندا داد كه‏«عليكن منى السلام‏».اين سلام وداع حضرت كه ديدار پايانى وى با اهل بيت‏بود،شورى و سوزى در ميان آنان افكند و هر كدام سخنانى گفتند. (2)

سلسله غل و زنجير

سلطان كربلا حسين بن على‏«ع‏»

سلمان بن مضارب بجلى

از شهداى كربلاست.گفته شده وى پسر عموى زهير بن قين بود و همراه او،پيش ازرسيدن بهكربلا،به سپاه حسين بن على‏«ع‏»پيوست و عصر عاشورا شهيد شد. (3)

سليليه

نام مكانى در مسير مكه به عراق است.اين وادى در سرزمين غطفانيان بوده و آب وچاه داشته است.محل،به نام سليل بن زيد معروف شده است.امام حسين‏«ع‏»از اين‏منزلگاه همعبور كرده است. (4)

سليمان بن سليمان ازدى

گفته شده كه از شهداى كربلا بوده است.نامش در زيارت رجبيه هم آمده است. (5)

سليمان بن صرد خزاعى

رهبر نهضت توابين در كوفه كه به خونخواهى سيد الشهدا«ع‏»قيام كرد و شهيد شد.

سليمان بن صرد،از چهره‏هاى برجسته و سرشناس شيعه در كوفه و از بزرگان طايفه‏خودش به شمار مى‏رفت و قدر و منزلتى عظيم داشت.نامش در جاهليت،«يسار»بود.نام‏«سليمان‏»را پيامبر اسلام بر او نهاد.كنيه‏اش‏«ابو المطرف‏»بود.از اصحاب پيامبر محسوب‏مى‏شد و در جنگ صفين و معركه‏هاى ديگر نيز در ركاب امير المؤمنين‏«ع‏»بود.از اولين‏مسلمانانى بود كه ساكن كوفه شد.وى از كسانى بود كه پس از مرگ معاويه،به امام‏حسين‏«ع‏»نامه نوشت و از آن حضرت خواست كه به كوفه بيايد.در حركت مسلم بن‏عقيل،فعاليت داشت،اما ابن زياد او را دركوفه به زندان افكند.از اين رو توفيق شركت درحماسه عاشورا را نداشت.

پس از حادثه كربلا كه كوفيان از كوتاهى خود در يارى امام حسين‏«ع‏»پشيمان شده‏بودند،وى رهبرى نهضت‏«توابين‏»را بر عهده گرفت و با هم پيمانان خود،در سال 65هجرى قيام كردند. شعار توابين،«يا لثارات الحسين‏»بود. (6) او را«امير التوابين‏»نيزمى‏گفتند.سرانجام،در درگيرى با سپاه ابن زياد در«عين الورده‏»،همراه با جمعى ازيارانش شهيد شد.بعضى نيز شهادتش را در درگيرى با نيروهاى اعزامى از شام كه به‏حجاز آمده بودند دانسته‏اند.سليمان بن صرد،هنگامشهادت 93 سال داشت.پس ازشهادت،سر او را نزد مروان حكم در شام بردند. (7)

سليمان بن عون حضرمى

نامش را در شمار شهداى كربلا آورده‏اند و در زيارت رجبيه هم آمده است. (8)

سليمان بن كثير

نام او را در فهرست‏شهداى كربلا آورده‏اند،نيز در زيارت رجبيه هم آمده است.

احتمال داده‏اند كه او،همان مسلم بن كثير ازدى باشد. (9)

سنان بن انس

از جنايتكاران جنگى در كربلا،كه در سپاه عمر سعد بود و آخرين لحظه،او نيزه‏اى برامام حسين‏«ع‏»زد و آن حضرت از اسب بر زمين افتاد.به نقل بيشتر مورخان،او سرمقدس امام حسين‏«ع‏»را از پيكر جدا كرد و بر نيزه افراشت(برخى هم شمر يا خولى راگفته‏اند). (10) بعدهانيز بخاطر همين جنايت،از ابن زياد جايزه مى‏طلبيد.

سنج

نام يكى از ابزارى كه بصورت يك جفت صفحه گرد مسين يا برنجى يا رويين،بادستگيره‏ايى در قسمت بيرونى است و در دسته‏هاى عزادارى و زنجير زنى به هم مى‏زنندو با صدا و آهنگشور آفرين آن،به نوحه‏خوانى مى‏پردازند.«صنج‏»هم گفته شده است.

سنگابخانه

محلى كه يك يا چند ظرف بزرگ سنگى براى نوشيدن آب سرد،در ايام عزادارى‏سيد الشهدا«ع‏»در آن نهاده مى‏شد و سقاها،آماده آب دادن به عزاداران و هيئتهاى سينه زنى‏بودند. معمولا در محوطه‏اى بود كه روى آن چادر مى‏زدند و اطرافش را با پارچه سياه وكتيبه‏هاى مخصوص و عكس و شمايل مى‏پوشاندند و در آنجا نگهبان و شبخواب‏مى‏گذاشتند.سنگاب، ظرف سنگى بزرگى بود كه مقدار زيادى آب مى‏گرفت و از يك پاره‏سنگ تراشيده مى‏شد و درمسجدها و تكايا براى آشاميدن يا وضو گرفتن مى‏گذاشتند.

دهخدا مى‏نويسد:«ظرف بزرگ از سنگ تراشيده كه يك كر و بيشتر آب گيرد و در مساجدوامامزاده‏ها نهند.» (11)

سنگباران

از شيوه‏هاى سپاه كوفه در مقابله با حماسه آفرينيهاى ياران شجاع امام،استفاده ازسنگباران بود.وقتى در نبرد تن به تن،سپاه كوفه پياپى تلفات مى‏داد،چندين نوبت عمرسعد و فرماندهان ديگر،سربازان خود را از رويارويى انفرادى منع كردند و دستور دادندكه سنگباران كنند و اين را تنها راه مقابله با دلاوران عاشورايى مى‏دانستند:«و الله لو لم ترموهم الا بالحجارة لقتلتموهم...» (12) گاهى هم از حمله دسته جمعى به يك نفر استفاده‏مى‏كردند،نسبتبه عابس بن ابى شبيب هم عمر سعد دستور داد سنگباران كنند.

سوار بن منعم بن حابس همدانى

از شهداى حادثه كربلاست.وى پس از رسيدن امام حسين‏«ع‏»به كربلا،از كوفه آمد وبه آن حضرت پيوست.برخى او را از شهيدان حمله اول مى‏دانند و بعضى ديگر وى را ازمجروحانى مى‏دانند كه اسير شد و نزد عمر سعد بردند،سپس در اثر جراحات،پس ازشش ماه به شهادترسيد.نام او در زيارت رجبيه بصورت‏«سوار بن ابى عمير نهمى‏»آمده‏است. (13)

سوره فجر

اين سوره،در روايت امام صادق‏«ع‏»به سوره امام حسين‏«ع‏»مشهور است و توصيه‏شده كه در نمازهاى واجب و مستحب،خوانده شود:«اقرؤا سورة الفجر فى فرائضكم ونوافلكم،فانها سورة الحسين‏«ع‏»و ارغبوا فيها». (14) و اين نامگذارى،جالب است،«چرا كه قيام كربلاى حسين‏«ع‏»، خود انفجار فجرى ازايمان و جهاد بود،در ظلمت‏شب جور و شرك بنى اميه،و همچنان كه با فجر و آغاز روز،حركت و حيات مردم شروع مى‏شود،با خون حسين‏«ع‏»و يارانش در عاشورا، اسلام‏جانى تازه گرفت و حياتى مجدد يافت.» (15) در ذيل روايتى از امام صادق‏«ع‏»، علت‏نامگذارى اين سوره به سوره فجر،اين بيان شده كه سيد الشهدا نفس مطمئنه و راضيه ومرضيه است و يارانش نيز اينگونه‏اند:«فهو ذو النفس المطمئنة الراضية المرضية واصحابه‏من آل محمد هم الراضون عن الله يوم القيامة و هو راض عنهم‏». (16)

«و الفجر»كه سوگند خداى ازلى است روشنگر حقى است كه با آل على است اين سوره به گفته امام صادق‏«ع‏»مشهور به سوره‏«حسين بن على‏»است (17)

سوگوارى عزادارى

سويد بن عمرو خثعمى

آخرين كشته ميدان كربلاست.وى پس از شهادت امام حسين‏«ع‏»شهيد شد.يكى ازدو مردى بود كه همراه حسين‏«ع‏»بودند.او مجروحى افتاده در ميدان،ميان زخميان بود ورمقى در بدن داشت و در آن حال،چون شنيد كه كوفيان شادى كنان مى‏گويند«حسين‏كشته شد»،به هوش آمد و با چاقو و شمشيرى كه داشت،با همان حالت به جنگ پرداخت‏و شهيد شد. (18) به‏«سويدبن مطاع‏»هم معروف است.

سهل بن سعد

يكى از شيعيان اهل بيت كه در شام،بيرون دروازه دمشق،با كاروان اسراى كربلابرخورد كرد واز جشن و پايكوبى مردم به شگفت آمد.با سكينه دختر امام حسين‏«ع‏»

سخن گفت و خود را معرفى كرد و درخواست نمود كه اگر كارى داشته باشند،انجام دهد.

سكينه گفت:به نيزه‏دارى كه اين سر را مى‏برد،بگو تا جلوى ما برود و مردم مشغول‏تماشاى سر شوند و به چهره حرم رسول الله ننگرند.سهل با پرداخت چهار صد دينار به‏نيزه‏دار از او خواست كه پيشاپيش خاندان پيامبر راه برود. (19) سهل بن سعد ساعدى،ازاصحاب پيامبر وياران على بود.تا سال 88 هجرى زيست.هنگام مرگ،96 ساله يا صدساله بود. (20)

سياه جامگان

بعضى در سوگ عزيزان لباس سياه مى‏پوشند.لباس سياه پوشنيدن مكروه است،مگردر عزاى ابا عبد الله الحسين‏«ع‏».ابو مسلم خراسانى،لباس سياه مى‏پوشيد،تا هم با بنى اميه‏مخالفت كرده باشد،هم در ديد بيننده،هيبت‏يابد.سياه جامگان(مسوده)،سپاه ابو مسلم‏خراسانى بودند كه لباس مشكى را در عزاى شهداى كربلا و زيد بن على و يحيى بن زيدمى‏پوشيدند.كسانى هم در عالم رؤيا،رسول خدا«ص‏»و امير المؤمنين‏«ع‏»وفاطمه‏زهرا«ع‏»را ديده‏اند كه در عاشورا و سوگ امام حسين‏«ع‏»لباس سياه مى‏پوشيدند. (21)

سياه

جامگان به عباسيان گفته مى‏شود،به همان دليل شعار قرار دادن لباس سياه براى خود.

سيد الشهدا«ع‏»

از معروفترين لقبهاى حسين بن على‏«ع‏»كه در روايات و زيارتنامه‏ها از زبان ائمه‏«ع‏»

بيان شده است،به معناى سرور و سالار شهيدان.امام صادق‏«ع‏»به‏«ام سعيد احمسيه‏»كه‏مركبى كرايه كرده بود تا در مدينه سر قبور شهدا برود،فرمود:آيا به تو خبر دهم كه سرورشهيدان(سيد الشهدا)كيست؟گفت:آرى.فرمود:حسين بن على است.پرسيد:اوسيد الشهداست؟فرمود:آرى... (22) اين لقب،ابتدا مخصوص حضرت حمزه،عموى پيامبرخدا بود كه در جنگ احد به شهادت رسيد.اما حماسه و ايثار ابا عبد الله‏«ع‏»چنان بود كه اورا بر همه شهيدان برترى و سرورى داد و شهداى كربلا را نيز بر ديگر شهيدان فضيلت‏بخشيد و اين سيادت و برترى در عرصه قيامت هم مشهود خواهد بود.پيامبر خدا يك باركه به نقل از جبرئيل،از شهادت فرزندش خبر مى‏داد،از جمله دعايش درخواست مقام‏سيد الشهدايى براى حسين بود:«اللهم فبارك له فى قتله و اجعله من سادات الشهداء». (23) ميثم تمار نيز درسخنانى كه با«جبله مكيه‏»داشت،اين تعبير را در باره آن حضرت گفت:

«ان الحسين بن على سيد الشهداء يوم القيامة‏». (24)

سيد حميرى

از برجسته‏ترين شاعران شيعه كه در عراق مى‏زيست و مورد عنايت‏خاص ائمه،بخصوص امام صادق‏«ع‏»بود.در مدح اهل بيت و مرثيه سيد الشهدا«ع‏»و شهداى كربلا،آثار برجسته‏اى سروده است.نامش ابو هاشم،اسماعيل بن محمد الحميرى بود.در سال‏105 ه به دنيا آمد. خانواده‏اش از محبت اهل بيت دور بودند،اما خودش شيفته آل على بودو هنر و زبانش را وقف آن دودمان پاك كرد.امام صادق‏«ع‏»به او فرمود:«سمتك امك‏سيدا،وفقت فى ذلك و انت‏سيد الشعراء» (25) مادرت تو را«سيد»ناميد،در اين باره موفق‏شدى و تو سالار شاعرانى.سيد حميرى، علاوه بر چيرگى در شعر و ادب،در علوم قرآنى،تفسير،حديث و كلام نيز چهره‏اى بارز بود ونامش در كنار نام عالمان بزرگ مطرح است.

اما زبان شعرى او در مدح دودمان پيامبر و هجو و رسوا كردن بنى اميه،بسيار نافذ و بران‏بود.مجموعه شعر او نيز(ديوان السيد الحميرى)چاپ شده است.

حضرت صادق‏«ع‏»در منزل خود او را نشاند و خانواده امام،پشت پرده نشستند.امام‏از اوخواست در سوگ حسين‏«ع‏»شعر بخواند.او هم مرثيه‏اى خواند،با اين مطلع:

امرر على جدث الحسينفقل لاعظمه الزكيه

و امام صادق‏«ع‏»گريست و صداى ناله از خانه آن حضرت بلند شد،تا حدى كه به اوگفتند: ديگر بس است.او نيز شعرش را متوقف كرد. (26) سرانجام،در رميله بغداد،در سال‏173 ه وفات سيره امام حسين‏«ع‏» (28)

يافت. (27)

سيره اخلاقى و رفتارى سيد الشهدا«ع‏»نشان دهنده روح بلند او و تربيت در دامان‏پيامبر و على‏«ع‏»و تجسم قرآن كريم در عمل و اخلاق اوست.مهمان نواز و بخشنده بود،به خويشاوندان رسيدگى مى‏كرد،سائلان را محروم نمى‏گذاشت،به فقيران مى‏رسيد،برهنگان را پوشانده و گرسنگان را سير مى‏كرد،بدهى بدهكاران را مى‏داد،بر يتيمان‏شفقت و مهربانى داشت، ضعيفان را كمك و يارى مى‏كرد،صدقاتش فراوان بود و مالى كه‏به دستش مى‏رسيد ميان تهيدستان تقسيم مى‏كرد.بسيار عبادت خدا مى‏كرد و روزه‏مى‏گرفت،بيست و پنج بار پياده به سفر حج رفت،شجاعتش زبانزد همگان بود،در ميدان‏نبرد استوار و بى باك بود،اراده‏اى نيرومند و روحيه‏اى والا داشت،هرگز ذلت و حقارت رانمى‏پذيرفت،مرگ را بر زندگى ذليلانه ترجيح مى‏داد،غيرتمند بود،صراحت لهجه وصلابت در بيان حق داشت،حلم و بردبارى و تحملش بسيار بود،كريم و بزرگوار بود و باكمترين بهانه‏اى غلامان و كنيزان خويش را آزاد مى‏كرد،شبها انبان غذا به در خانه‏محرومان مى‏برد،متواضعانه با فقيران و مساكين همنشين و هم غذا مى‏شد.امر به معروف‏و نهى از منكر را دوست داشت و از خلافها و جنايتهاى ظالمان بشدت انتقاد مى‏كرد،جوانمرد و با فتوت و اهل گذشت بود،كينه بدى كننده را به دل نمى‏گرفت،اهل عفو بود،بزرگى روح و كرم او همه را شيفته رفتارش مى‏ساخت،خانه‏اش پناهگاه و مركز اميددرماندگان بود،اهل شب زنده‏دارى بود،در شب و روز هزار ركعت نماز مى‏خواند،در ماه‏رمضان ختم قرآن مى‏كرد،پولها و بخششهايى را كه معاويه مى‏فرستاد مى‏گرفت و ميان‏فقرا تقسيم مى‏كرد،سالى يك بار نصف همه دارايى خود را در راه خدا بهنيازمندان صدقه‏مى‏داد،ثروت را ذخيره نمى‏كرد،محاسن خويش را خضاب مى‏كرد.

خصلتهاى برجسته و سيره متعالى آن حضرت،در صحنه‏هاى مختلف نهضت عاشورانيز جلوه داشت.به عنوان نمونه:قاطعانه بيعت با يزيد را رد كرد و از مدينه خارج شد،درسخت‏ترين شرايط محاصره و سختى و تشنگى در كربلا هم پيشنهاد تسليم شدن و بيعت‏را نپذيرفت، عزتمندانه به استقبال شهادت رفت،جوانمردانه به حر و سپاه تشنه او درطول راه آب داد و بالاخره توبه حر را روز عاشورا پذيرفت،بيعت‏خود را از ياران‏برداشت تا هر كه مى‏خواهد برگردد،غلام و خادم خويش را هم آزاد گذاشت و از اوخواست كه اگر مى‏خواهد برود،به يتيمان مسلم بن عقيل پس از شهادت پدرشان مهربانى‏كرد،شب عاشورا را براى مناجات و تلاوت قرآن و عبادت مهلت‏خواست،تا آخرين‏لحظات حتى در قتلگاه هم حالت تسليم و رضا داشت،بر سختيها و شدايد كربلا وشهادت اصحاب صبورى كرد،روز عاشورا با آن همه داغ و مصيبت و تشنگى و تنهايى‏چون شير جنگيد و از انبوه دشمن نهراسيد،قيام خويش را با انگيزه امر به معروف و نهى‏از منكر دانست،بارها در طول سفر كربلا بى‏اعتبارى دنيا را گوشزد كرد و زهد خويش رانشان داد،هتاكيهاى دشمنان را روز عاشورا حليمانه تحمل كرد، اثر انبانهايى كه به خانه‏محرومان برده بود،پس از شهادتش بر پشت و دوش آن حضرت ديدهشد.

سيف بن حارث بن سريع جابرى

از شهداى جوان كربلاست.نامش در زيارت ناحيه،بصورت‏«شبيب بن حارث‏»آمده‏است.وى و پسر عمويش مالك بن عبد الله از كوفه آمده،در كربلا به امام حسين‏«ع‏» پيوستند.روز عاشورا، پس از شهادت حنظلة بن قيس،هنگامى كه دشمن به خيمه‏گاه امام‏حسين‏«ع‏»نزديك شده بود،گريان خدمت امام آمدند و اذن ميدان طلبيدند.سپس هر دو باهم به ميدان رفته، جنگيدند تا شهيد شدند.آن دو،هم برادر مادرى و هم پسر عمو بودند. (29) در كتب،نام سيفبن حرث هم آمده است،شايد همان سيف بن حارث باشد.

سيف بن مالك عبدى

از شهداى كربلاست.از جوانان پرشورى بود كه در بصره،در خانه بانوى بزرگ،«مارية بنت منقذ عبدى‏»جمع مى‏شدند،خانه او پايگاهى براى شيعه بود. (30) از بصره به‏كوفه آمد و از آنجا به كاروان امام حسين‏«ع‏»پيوست،سپس همراه او به كربلا آمد.عصرعاشورا در نبرد تن به تن بهشهادت رسيد. (31)

سينه زنى

از مراسم سنتى عزادارى براى سيد الشهدا«ع‏»و ديگر ائمه مظلوم،كه همراه نوحه‏خوانى و با آهنگى خاص بر سر و سينه مى‏زنند،گاهى هم سينه خود را لخت كرده،بر آن‏مى‏زنند.اصل اين سنت،بويژه در ميان عربها رواج داشته است.بعدها به صورت موجوددر آمده كه با انتخاب نوحه‏هاى سنگين،حركات دست بر سينه مى‏خورد.به فردى هم كه‏بر سينه خود زده،عزادارىمى‏كند،«سينه زن‏»مى‏گويند.

اينگونه نوحه‏گرى،ابتدا بصورت فردى بوده،اما با مرور زمان به شكل گروهى ودستجات سوگوارى در آمده است.«دسته گردانى و سينه زنى و نوحه خوانى كه در زمان‏صفويه رايج‏شده و توسعه پيدا كرده بود،در عصر قاجاريه با توسعه و تجمل بيشتر درپايتخت رواج داشت... دسته گردانى در عصر قاجار،بويژه در زمان ناصر الدين شاه باآداب و تشريفات و تجمل بسيار برگزار مى‏شد.دسته‏هاى روز با نقاره و موزيك جديد وعلم و بيرق و كتل،و دسته‏هاى شب با طبقهاى چراغ زنبورى و حجله و مشعل به راه‏مى‏افتاد و در فواصل دسته سينه‏زنها با آهنگ موزون سينه مى‏زدند.نوحه خوانى و سينه‏زنى حتى در اندرون شاهان قاجار،بين خانمهاىاندرون نيز متداول بود...» (32)

پى‏نوشتها

1-مقتل الحسين،مقرم،ص 305.

2-بحار الانوار،ج 45،ص 47.

3-انصار الحسين،ص 101.

4-الحسين في طريقه الى الشهاده،ص 40.

5-انصار الحسين،ص 101.

6-بحار الانوار،ج 45،ص 358.

7-سفينة البحار،ج 1،ص 650.

8-انصار الحسين،ص 101.

9-همان.

10-بحار الانوار،ج 45،ص 55 و 56.

11-لغت نامه،دهخدا.

12-كامل،ابن اثير،ج 2،ص 565.

13-انصار الحسين،ص 76.

14-سفينة البحار،ج 2،ص 346،عوالم(امام حسين)،ص 97.

15-آشنايى با سوره‏ها،جواد محدثى،ص 92.در اين باره مقاله ادبى-تحليلى‏«سوره فجر،سورهامام حسين‏»را در«روايت انقلاب‏»ص 138 بخوانيد.

16-عوالم(امام حسين)،ص 98.

17-از مؤلف.

18-انصار الحسين،ص 77.

19-بحار الانوار،ج 45،ص 127.وسيلة الدارين فى انصار الحسين،ص 382،عوالم(امام حسين)،ص 428.

20-تنقيح المقال،مامقانى،ج 2،ص 76.

21-سفينة البحار،ج 1،ص 670.

22-بحار الانوار،ج 98،ص 36.

23-عوالم(امام حسين)،ص 118.

24-همان،ص 348،بحار الانوار،ج 45،ص 203.

25-الغدير،ج 2،ص 232.

26-اعيان الشيعه،ج 1،ص 586.

27-پيرامون شخصيت او،از جمله ر.ك:«الغدير»،ج 2،«شاعر العقيده‏»،محمد تقى حكيم،«سيدحميرى،سالارشاعران‏»،محمد صحتى.

28 -اين ويژگيهاى رفتارى در منابع زير آمده است:مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 65،حياة الامام الحسين،ج 1،ص 112،المحجة البيضاء،ج 4،ص 222،سيرة الائمة الاثنى عشر،ج 2،ص 29،كشف الغمه،ج 2،ص 226،بحار الانوار،ج 44،ص 189 و عوالم(ج 13،الامام الحسين)ص 59.

29-انصار الحسين،ص 77،عنصر شجاعت،ج 2،ص 130.

30-انصار الحسين،ص 78.

31-عنصر شجاعت،ج 1،ص 79.

32-موسيقى مذهبى ايران،ص 26.