بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب استقامت, سید باقر خسروشاهى ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     20 -
     21 -
     22 -
     23 -
     24 -
     25 -
     26 -
     fehrest -
 

 

 
 

 indexnext

پيشگفتار

حضرت آية الله حاج سيدرضا صدر - قدس‏سره (1300 - 1373) فقيهى عالى‏مقام، حكيمى توانا، بقية السلف دودمانى عريق ومشهور به علم و تقوا وفقاهت، در مشهد مقدس متولد شد. پس از فرا گرفتن دروس مقدماتى در حوزه‏علميه مشهد، همراه پدربزرگوارش حضرت آية الله العظمى سيدصدرالدين صدر(قدس سره) كه از مراجع آن زمان بود - به قم مهاجرت كرد. دروس سطحوهمچنين دروس خارج فقه و اصول و فلسفه و عرفان را از محضر اساتيد بزرگ حوزه علميه قم از جمله مرحوم والدشان و مرحومآية الله العظمى حجت و مرحوم آية‏الله العظمى امام‏خمينى(رحمهم الله) بهره برده و در مدتى كوتاه در سايه تلاش ونبوغ خويش،در رديف برجستگان حوزه در آمد و به خاطر جامعيت منحصر به‏فرد خويش بين اقران مشار بالبنان گرديد. آن بزرگوار، در عيندارا بودن مراتب عالى اجتهاد در حد مرجعيت و تدريس علوم حوزوى، بيانى شيوا و قلمى محكم و نثرى روان داشت و به علت اينآمادگى علمى و قلمى، توانست آثارى بس گرانبها درعلوم مختلف از خود به جا گذارد; آثارى كه مى‏تواند الگوى بسيار مناسبى درارائه علوم اسلامى در سطوح مختلف باشد.

توام بودن اتقان مطلب با تقواى صاحب قلم، اگر همراه با ژرف انديشى و امانت‏دارى در ارائه مطلب باشد، مى‏تواند اثرهاى بسگرانقدرى بيافريند و تشنگان حقيقت را از چشمه‏سار زلال معرفت‏سيراب گرداند، و ما در آثار باقى مانده علمى مرحوم آية اللهصدر، اين چنين مشخصاتى را به وضوح مشاهده مى‏كنيم.

از خداوند متعال مسالت داريم كه توفيق عنايت فرمايد تا بتوانيم تمام آثار آن مرحوم را به‏نحو شايسته در اختيار حوزه‏هاى علميهو امت اسلامى قرار دهيم.

زندگى‏نامه مشروح آية الله صدر در اولين شماره از سلسله آثار ايشان يعنى تفسيرسوره حجرات آمده است.

در پايان از مسؤولان محترم مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم كه امكان انتشار اين آثار را فراهم مى‏كنند، تشكر مى‏كنم.

سيد باقر خسروشاهى

مقدمه

به نام خدا

چند سالى است كه در شب‏هاى پنج‏شنبه، در محضر گروهى از آقايان فضلاى حوزه علميه قم، سخنانى در موضوعات مختلفاخلاقى واجتماعى، ايراد مى‏كنم و مطالبى درباره اين دو مكتب ثروتمند اسلام بيان مى‏دارم.

پس از آن كه چندى از تشكيل اين جلسات گذشت، به خاطرم رسيد كه آن‏چه مى‏گويم يادداشت كرده و به اصطلاح فلاسفه، وجودكتبى را ضميمه وجود لفظى كنم.

در اين هنگام، موضوع سخن به «استقامت‏» رسيد و چند شب پنج‏شنبه، در آن سخن رفته بود كه چنين تصميمى پيدا شد، ولىمتاسفانه سخنرانى‏هاى گذشته را يادداشت نكرده بودم و آن‏چه در فكر آمده و بيان شده بود، به حافظه نسپرده بودم; لذا مطالبآن‏ها از دست رفت واگر چيزى پس از آن به خاطر آمده باشد، بدون التفات، در ضمن سخنرانى‏هاى ديگر، ذكر شده است.

روش من در نوشتن، چنين بود: پس از آن‏كه سخن پايان مى‏يافت و آقايان مى‏رفتند و تنها مى‏شدم، آن‏چه را كه گفته بودم،مى‏نوشتم; لذا نوشته‏ها صد در صد مطابق گفته‏ها نيست و به تعبير آقايان فضلا: نسبت ميان نوشته‏ها و گفته‏ها، عموم من وجهخواهد بود. در كليات، اغلب باهم شريك بودند، ولى در جزئيات و عبارات، اختلاف داشتند، چه‏بسا مطالبى در هنگام سخنرانىگفته بودم و يا تعبيراتى برزبان آمده بود كه هنگام نوشتن، فراموش كرده بودم و چه بسا مطالب و تعبيراتى در هنگام تحرير، بهخاطر مى‏آمد ولى در سخنرانى ذكر نشده بود.

پس، من به شما قول نمى‏دهم كه هر چه آن‏جا گفته شده، اين‏جا نوشته شده است، ياهرچه در اين جا نوشته شده، آن جا گفتهشده است.

حتى از لحاظ تاريخ هم معلوم نيست كه تمامى نوشته‏ها و گفته‏ها تطبيق كند، شايد بعضى را در شب پنج‏شنبه گذشته گفته باشمو به مناسبتى تاريخش را شب پنج‏شنبه آينده نوشته‏ام و يامطالبى را در موقع يادداشت‏سخنرانى، فراموش كرده‏ام و يا به علتىننوشته‏ام و هنگامى كه سخنرانى ديگرى را يادداشت مى‏كردم، به خاطر آمده و ذكر كرده‏ام.

گذشته از اين‏ها، چند سخنرانى را بعدا در نوشته‏ها اضافه كردم كه اصلا در گفته‏ها، نامى از آن ها برده نشده است.

منظور اصلى از تاريخ‏هايى كه گذارده شده، از لحاظ واقع نيست، بلكه تنها از لحاظ ترتيب است، هر چند بعضى از آن‏ها باواقع همتطبيق مى‏كند.

گفتارهايى كه به نظر خواننده عزيز مى‏رسد به طور كلى از مكتب اخلاقى -اجتماعى اسلام بحث مى‏كند و از قرآن و سخنانپيامبر اسلام و اوصياى گرامى‏اش(ع) ريشه مى‏گيرد. اميدوارم كه خداوند توفيق عنايت كند تا نويسنده و خواننده ازربيت‏يافتگان اين مكتب بشوند.

اصول مكتب‏هاى اسلامى

اصول مكتب‏هاى اسلامى پنج تاست: مكتب فلسفى، مكتب مدنى، مكتب اجتماعى، مكتب اقتصادى ومكتب اخلاقى.

مكتب فلسفى

مكتب فلسفى كه همان مكتب اصول عقايد است‏به اصطلاح دانشمندان اسلام، علم كلام ناميده مى‏شود.

در اين مكتب، از اعتقادات اسلامى گفت‏وگو مى‏شود و به وسيله براهين عقلى (در جايى كه احتياج به برهان عقلى دارد) و ادله نقلى(در جايى كه احتياج به دليل نقلى دارد) اصول عقايد اسلام، اثبات مى‏گردد. دانشمندان اين مكتب، با آزادى كامل، دقيق‏ترينايرادها را ذكر كرده و به جواب آن‏ها مى‏پردازند.

سنگ بناى اين مكتب، به وسيله قرآن گذارده شده است، اين كتاب مقدس، به وسيله مواد برهانى كه به صورت خطابى ذكر كرده،مسلمانان را با بحث و استدلال آشنا مى‏سازد، و ايشان را وادار مى‏كند كه تقليد را كنار گذارده و عقايدشان را با استدلال بياموزند.

اين مكتب، از آغاز اسلام تا قرون اخير، رواج كامل داشته و كتاب‏هاى بسيارى در اين فن نوشته شده است كه بهترين آن‏ها كتاب و شرح‏مواقف ميرسيد شريف (2) است. پس از آن كه فلسفه از يونان آمد، دانشمنداناسلامى، قسمتى از مطالب آن را كه به نظرشان استوار بود گرفته و رنگ اسلامى به آن داده و اضافاتى بر آن نمودند كه فلسفهاسلامى از آن پديد آمد.

عده‏اى نيز از پاك دلان اسلام، فلسفه را باتهذيب باطن توام نموده و پايه آن را «معرفة‏الله‏» قرار دادند و تعاليم اسلام را بر آنافزودند و مكتب عرفان را ايجاد كردند.

مكتب مدنى

مكتب مدنى اسلام، عالى‏ترين مكتب‏هاى مدنى مى‏باشد كه تاكنون يافت‏شده است.

سيزده قرن است كه دانشمندان اسلامى، در آن سخن مى‏گويند و مطالب آن را با دقيق‏ترين كيفيت، بحث مى‏كنند; اين مكتب، بهزبان دانشمندان اسلامى «فقه‏» ناميده مى‏شود.

علماى اماميه به مناسبت آن كه قايل به باز بودن راه اجتهاد بوده اند، در اين مكتب بسيار پيش رفت كرده و موفقيت‏هاى بزرگعلمى كسب كرده‏اند و چون روش ايشان در تمام جزئيات، بحث و انتقاد بوده است، لذا فقه اماميه، عالى‏ترين سير خود را نموده وهنوز هم به سير تكاملى خود ادامه مى‏دهد. رشته خاصى از اين مكتب بزرگ را «عبادات‏» نامند.

عبادات عبارتند از: وظايفى كه از طرف خداى تعالى براى ارتباط بندگان با ذات اقدسش، تعيين شده است.

قسمت‏هاى ديگر اين مكتب و رشته‏هاى آن را كه مربوط به ارتباطات مردم با يكديگر است، دانشمندان امامى هر كدام نامى بر آننهاده يا هر رشته‏اى را كه مربوط به يك سنخ از امور زندگى بشرى است، به نامى ناميده‏اند.

از بهترين كتاب‏هايى كه در اين فن نوشته شده است تذكرة‏الفقهاى علامه حلى (3) وجواهرالكلام شيخ محمد حسن نجفى (4) است.

مكتب اقتصادى

با آن كه اين مكتب به وسيله قرآن و تعاليم رسول خدا و اوصياى گرامش(ع) پايه‏گذارى شده، ولى از طرف دانشمندان اسلامىكم‏تر كتابى مستقل در آن نگاشته شده است و علماى اسلام، مباحث اين مكتب را در فقه متعرض مى‏شوند و گاهى به عنوانمستقل، بحث مى‏كنند و گاهى در ضمن مطالب ديگرى ذكر مى شود. روى‏هم رفته كتابى كه به طور كامل از نظر اسلام دراقتصاديات بحث كند سراغ ندارم; لذا استادان مكتب اقتصادى دنياى غرب هم از اين مكتب اقتصادى ثروتمند، اطلاعى ندارند.

متاسفانه، اقتصاددانان مسلمان هم به واسطه آن كه در دامان دنياى غرب تربيت‏يافته‏اند، ازاين مكتب خودشان بى‏اطلاعند.

مكتب اجتماعى

قرآن و پيشوايان بزرگ اسلام، در اين مكتب نيز ذخاير گران‏بهايى دارند، ولى متاسفانه مسائل اين مكتب، به طور جدا گانه موردبحث دانشمندان اسلامى قرار نگرفته است.

اسلام در مسائل اجتماعى از قبيل: وطن، حقوق مرد و زن، تفاضل و مساوات در افراد، تحول از كجا بايد شروع شود و نظاير اين‏ها،نظريات بسيارى دارد كه هنوز هيچ‏كدام از نظريات اجتماعى‏اش، دقيقا مورد مطالعه قرار نگرفته است.

دستورات اميرمؤمنان على(ع) به مالك اشتر و رساله حقوق امام سجاد(ع)، قسمتى از نظريات اسلام را در بعضى از مسائلاجتماعى بيان مى‏كند (5) ; هر چند بيش‏تر مسائل مكتب‏هاى اقتصادى و اجتماعى، در فقه اسلامى مورد بحث قرارگرفته است، ولىبحث در آن‏ها از اين دو نظر نبوده، بلكه از نظر حقوقى و قضايى بوده است.

مكتب اخلاقى

اسلام بنيان‏گذار مكتب نوينى در علم تهذيب اخلاق است. دانشمندان اسلام در اين مكتب، كتاب‏هاى بسيارى نگاشته‏اند كهزحمات ايشان در اين موضوع، قابل تقدير و سپاسگزارى است و چون كتاب ما از اين مكتب سرچشمه مى‏گيرد; لذا مفصل‏تر در اينباب سخن مى‏گوييم.

نخستين پايه اين مكتب را قرآن كريم بنا نهاد. تربيت‏هايى كه رسول خدا از ياران خود، با كردار و گفتار مقدسش مى‏نمود، ايناساس محكم و نورانى را بالا برد، اميرمؤمنان(ع) مستقلا درباره آن رساله‏اى نگاشت.

على(ع) نخستين كسى است در اسلام كه در اين موضوع، سخن رانده و مؤسس اين مكتب بزرگ و مقدس گرديده و آن‏چه را ازرسول خدا فرا گرفته، توانسته است‏به جامعه مسلمانان تحويل دهد.

على(ع) اول شاگرد مكتب: «بعثت لاتمم مكارم الاخلاق‏» است و استاد بزرگ اين مكتب‏مقدس اسلامى است. على(ع) با گفتار ورفتار خود، بهترين معلم اين علم به‏شمارمى‏رود.

يكى از آثارى كه در اين دانش مقدس، از آن‏حضرت به يادگار مانده رساله‏اى است كه آن حضرت به عنوان «وصيت‏» خطاب به فرزند آن را در كتاب الرسائل آورده و ابواحمد حسن بن عبدالله بن سعيد عسكرى (8) آن را در كتابزواجر و مواعظ، ذكر كرده است و او سند خود را به اصبغ بن نباته (9) مى‏رساند.

در قرن دوم اسلامى نخستين كسى كه در اخلاق، تاليف دارد، اسماعيل بن مهران سكونى (10) است كه از اصحاب حضرت رضا(ع)مى‏باشد و او نام كتابش را «صفت مؤمن و فاجر» گذاشته است. (11)

سپس، دانشمندان اسلامى، در اين فن، كتاب‏ها نگاشته و رساله‏ها پرداخته‏اند كه خداوند متعال به همه آنان اجر جزيل عطافرمايد.

بهترين كتابى كه تا قرن پنجم هجرى نوشته شده كتابى است كه حكيم دانشمند، ابن مسكويه (12) به نام «طهارة النفس‏» نگاشته كهآن را «طهارة الاعراق‏» و «تهذيب الاخلاق‏» و «تطهير الاعراق‏» نيز مى‏گويند. اين كتاب، مشتمل بر شش مقاله است و خواجهنصيرالدين طوسى، قسمتى از مطالب تاليف گران‏بهاى خود اخلاق ناصرى را از آن اقتباس نموده است.

نكته شايان ذكر

چيزى كه در كتاب‏هاى اخلاقى دانشمندان اسلامى، مخصوصا متاخران، جلب توجه مى‏كند و آن‏ها را از منظور اساسى علمتهذيب اخلاق دور مى‏سازد، روشى است كه در نگاشتن آن‏ها پيش گرفته‏اند.

نويسندگان اين كتاب‏ها تحت تاثير مباحث فلسفى قرار گرفته و مباحث اخلاقى را از مسير خود منصرف ساخته و آن را لباسفلسفى پوشانيده‏اند، با آن كه علم تهذيب اخلاق، علمى است عملى و حقيقت آن عمل است و بس، ولى مباحث آن كتاب ها،شباهتى به بحث اخلاقى ندارد، بلكه كاملا شبيه به بحث فلسفى است.

آن مقدار كه در اجناس و فصول و انواع فضايل و رذايل توجه مى‏كنند، به سوق دادن مردم به فضايل و دور كردن آن‏ها از رذايلاعتنايى ندارند، گويا از ياد برده‏اند كه جز اين، نتيجه‏اى براى علم تهذيب اخلاق نمى توان يافت.

روش نوين در مباحث اخلاقى

گمان مى‏كنم روشى كه در اين كتاب پيموده شده علم تهذيب اخلاق را به مجراى اوليه خود بر مى‏گرداند و آن را از بحث فلسفىخارج كرده، جنبه عملى به آن داده است. در مباحث اخلاقى طورى بايد بحث‏شود كه سخن گوينده يا نويسنده در مغز شنونده و ياخواننده، اثر كند و او را به فضيلت، نزديك كرده و از رذيلت، دورش سازد; نه آن كه نتيجه اطلاع بر مباحث اخلاقى، دانستن يكعده مفاهيمى باشد كه هيچ گاه كوچك‏ترين سودى براى داننده ندارد.

من در حدود توانايى خود، كوشش كرده‏ام كه روش عملى را در سخنرانى‏ها به كار برم و اگر آن طور كه شايسته بود نتوانسته باشماين وظيفه را به خوبى انجام دهم، اميدوارم كه ديگران بتوانند با اين روش نوين، جامعه و افراد مسلمان را تهذيب نمايند تا آن‏هاهمان‏طورى كه رسول‏خدا خواسته‏اند، بشوند.

ميل داشتم كه مقدمه مفصلى بر اين كتاب بنگارم و عموم مكتب‏هاى اخلاقى اديان و فلاسفه شرق و غرب را متعرض شوم، ولىمسافرت خراسان از يك‏طرف و ناراحتى‏هاى روحى از طرف ديگر مانع شد و نتوانستم مقصود خود را عملى سازم.

مشهد، سيد رضا صدر

چهارشنبه 28 ذيحجة الحرام 1374

25 مرداد 1334

پى‏نوشتها:

1.ايشان از اعاظم فلاسفه اسلام است كه در سال 597 ق. در طوس ولادت يافته و در روز غدير 673ق. وفات‏كرده و در رواق حضرتموسى‏بن جعفر(ع) مدفون گرديده است.

2.وى از بزرگان متكلمان حنفى است، نامش على، فرزند محمد فرزند على حسينى است كه از استرآباد بوده و در سال 816ق. درشيراز وفات يافته است. كتاب مزبور، شرح بر مواقف است كه تصنيف قاضى عضدالدين عبدالرحمن ايجى فارسى، متوفاى سال756ق. در زندان مى‏باشد.

3.جمال‏الدين ابومنصور حسن بن يوسف بن على‏بن مطهر حلى كه اگر درباره ايشان بگوييم: بزرگ‏ترين دانشمند اسلامى است واز آغاز اسلام تا كنون، دانشمندى به بزرگى و جلالت و دانش او نيامده است، گزافه‏نيست، او در 29 رمضان 648ق. تولد يافته و درشنبه 21 محرم 726ق. وفات كرده است.

4.او تنها كسى است كه توانسته كامل ترين فقه اماميه را از آغاز تا انجام به طور مشروح استدلالى بنگارد و آن كتاب بى‏نظير را بهوجود آورد. وفاتش در 1266ق. بوده است.

5. مرحوم آية‏الله العظمى صدر (پدر بزرگوارم) رساله امام سجاد(ع) را اصل قرار داده و ساير حقوق اسلامى را از تعاليم اسلاماستفاده كرده و رساله‏اى در اين موضوع نگاشته‏اند كه چهل سال قبل به طبع رسيده است.

6.سيد حسن صدر، تاسيس الشيعه لعلوم الاسلام، ص‏404.

7.بزرگ‏ترين دانشمند عصر خود بوده و نخستين كسى است كه در غيبت صغرى، در مدت بيست‏سال، احاديث اهل‏بيت راجمع‏آورى كرده و كتاب پر قيمت كافى را به وجود آورده است و تاليف ديگرى نيز دارد. در اين تاليف رساله‏هاى ائمه اثناعشر(ع) راگردآورده است. نامش محمد، كنيه‏اش ابوجعفر، پدرش يعقوب از كلين -كه از بلوك فشافويه تهران است - مى‏باشد، مدفنش دربغداد، مشهور است.

8.از بزرگان دانشمندان اهل سنت است; صاحب‏بن عباد، دوستدار ملاقاتش بوده. تاليفات گران‏بهايى دارد، ولادتش پنج‏شنبهشانزدهم شوال 293، وفاتش جمعه، هفتم ذيحجة‏الحرام 382 مى‏باشد. عسكرى، منصوب به عسكر مكرم است كه از خوزستانمى‏باشد (وفيات‏الاعيان).

9.اصبغ بن نباته مجاشعى، از ياران اميرمؤمنان‏على(ع) است و از سرداران آن حضرت در جنگ صفين بوده كه تا حد مرگ با آنحضرت بيعت كرده است. راوى عهدنامه مالك اشتر نيز مى‏باشد.

10.تاليفات ديگر او عبارتند از خطب اميرالمؤمنين(ع)، ملاحم، ثواب‏القرآن، رساله اهليلجه و نوادر.

11.تاسيس‏الشيعه لعلوم‏الاسلام، ص‏404.

12.فيلسوف دانشور، احمد بن محمد بن يعقوب بن مسكويه رازى است. او تاليفى ديگر در اخلاق، به نام «آداب‏العرب و الفرس‏»دارد و كتابى در فلسفه به زبان فارسى به نام «جاويدان‏خرد» كه نزديك به پنج‏هزار سطرمى‏باشد و كتابى نيز در تاريخ به نام«تجارب‏الامم‏» دارد. وى در دربار عضدالدوله ديلمى، مقامى ارجمند داشته و از طرف او به سفارت، نزد سلاطين مى‏رفته استمذهبش كاملا روشن نيست; ولى مشهور آن است كه ميرداماد او را شيعه مى‏دانست و هرگاه بر مزارش در اصفهان عبور مى‏كرد،مى‏ايستاد و فاتحه مى‏خواند.

 indexnext